دانلود تحقیق تنبیه بدنی

Word 144 KB 25124 45
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • «...

    یکی از نهادهای مهم اجتماعی، نهادآموزش و پرورش است که مسئولیت مهمی را در تربیت کودکان، نوجوانان، جوانان بر عهده دارد.


    امروزه آموزش و پرورش بیشتر به شکل رسمی و شهری و سازمان یافته در سطحی گسترده جریان داشته و ارتباطی تنگاتنگ با رشد اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، توسعه علمی، صنعتی و اقتصادی دارد.

    نگاه گسترده به نقش آموزش و پرورش به عنوان عاملی موثر در فعلیت بخشیدن به امکانات بالقوه و ذاتی افراد، انتقال اندوخته تجارب گذشتگان،ارائه ارزشهای مطلوب، افزایش معلومات و ایجاد مهارتهای لازم در اجزاء برای زندگی و بالاخره تسهیل سیر حرکت وجودی آدمی به سوی کمال و قرب الی‌الله، اهمیت امروزه این نهاد اجتماعی را بیش از پیش نشان می‌دهد.


    و کل نظام آموزش و پرورش، در حقیقت نظامی است تربیتی که امروزه روی فرد انسانی پیاده می‌شود و این انسان با صفات و ویژگیهای متعدد و متنوعی که دارد، موجودی بسیار پیچیده و استثنایی است که تربیت و هدایت وی بدون شناخت دقیق این صفات به درستی و آسانی مقدور نخواهد بود.


    شناخت، تنها از راه مطالعه چند کتاب با چند مورد خاص پیدا نمی‌شود، بلکه به ممارست و عمل نیاز دارد.

    و تربیت (آموزش و پرورش) با کوشش برای تغییر رفتار فرد، هنگامی و در صورتی موفقیت‌آمیز خواهد بود که مربی، اعم از مادر و پدر و معلم موضوع تربیت را درک کند و او را انسانی بارآورد که لازمه یک جامعه ایده‌آل باشد.


    انسان شدن یا به خصایص انسانیت دست یافتن و آراسته شدن جز از راه «تربیت سالم» امکان ندارد.

    تربیتی که به کلیت رفتار انسان توجه دارد و بهره‌مندی از زندگی سالم را هدف عمده خود تلقی می‌کند.

    تربیتی که امروز انسان را فدای آینده نمی‌کند بدون این که از آینده او ارزش حیاتی آن غافل باشد.


    البته نباید از نظر دور داشت که نهاد آموزش و پرورش از نظر تربیتی پس از خانواده قرار دارد.

    همچنان که از دیدگاههای متفاوت و مستند علوم زیستی- تربیتی از جمله روانشناسی، تربیت اولیه کودک و خودآدمی در محیط خانواده پایه‌ریزی می‌شود که بعد از آن طبعاً وارد خانه دوم یعنی مدرسه شده و بعد به اجتماعی بزرگتر از هر دو اجتماع قبلی به نام جامعه قدم می‌گذارد.


    پس خانواده به عنوان نخستین گروه راهنمایی - تربیتی، با دوام‌ترین عاملی است که در رشد شخصیت تاثیر می‌گذارد.

    تاثیر خانواده بخصوص در شیئی اولیه کودک نقش‌پذیری بیشتری دارد و از اهمیت بیشتری برخوردار است.

    کودک در محیط خانوادگی خود و به وسیله آن با زندگی جمعی و فرهنگی جامعه خود آشنا می‌شود.


    به طور کلی، فرهنگ و ماهیت زندگی خانواده، روابط والدین با یکدیگر و با فرزندان، سن و روابط فرزندان با یکدیگر موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، افکار و عقاید و آداب و رسوم متداول در خانواده، در رشد و تکامل روانی و شخصیت فرد موثرند.

    در این اثنا و در همان هنگام که احتمالاً فکر می‌کنیم خانواده‌ها مطمئن‌ترین مکان برای تربیت سالم هستند؛ از همین مکان امن و مطمئن فرزندانی بیرون می‌آیند که هر چند وارد مدرسه می‌شوند و تحت تربیتی اصولی‌تر قرار می‌گیرند ولی اندرون تاریکی از بار غم و اندوه و مشکلات با خود به محیط مدرسه می‌آورند که اگر خوب جهت داده نشوند احتمالاً خسارت جبران ناپذیری را به پیکره خود، مدرسه و در نهایت یک نظام تربیتی تدوین شده وارد سازند.

    مشکلاتی که حاصل دیده‌ها و شنیده‌های خود دانش‌آموز از اعمال و رفتار والدین خود می‌باشد و او تا مرحله ورود به فضای دیگری غیر از خانه آنها را لمس کرده و تحت تاثیر نقاط منحنی آن مسائل قرار گرفته است.


    به طول کلی، طبقه‌بندی مشکلات نوجوانان- از بدو ورود به دوره راهنمایی تحصیلی تا اواسط دوره آموزش متوسطه- بر حسب اهمیت و فراوانی عبارتند از:
    روابط خانوادگی، مشکلات مادی، مشکلات مدرسه‌ای، معلمان، روابط با جنس موافق و مخالف، چگونگی گذراندن اوقات فراغت، مشکلات سازشی و غیره که عواملی از جمله: ترس، نگرانی، کم رویی، خشم، حسادت، احساس حقارت، اضطراب، ناکامی، تعارض و ...

    را سبب شده که پیامدهای حاصل از این مشکلات و عوامل به عنوان بخش عمده‌ای از معضلات، مدارس‌ ما را درگیر مسائل پیچیده رفتاری و تربیتی می‌کند ...


    در حالی که یک نظام تربیتی سالم معتقد است که انسان وقتی می‌تواند از سعادت واقعی هر دو جهان برخوردار شود که دست و دل و مغز او هماهنگ تربیت یابند و او از بدن سالم، عاطفه سالم و فکر سالم بهره‌مند گردد.


    مولانا می‌فرماید:
    هر کسی از ظن خود شد یارمن
    سر من از ناله من دور نیست
    وز درون من نجست اسرار من
    لیک چشم و گوش را آن نور نیست

    علاوه بر شناخت هر یک از دانش‌آموزان، آگاهی به عواملی که رفتار آنان را نیز برانگیخته است ضروری می‌نماید.

    و لزوم دستیابی به این آگاهی، پرداختن به درون و اسرار ناگفته خود دانش‌آموز است که وظیفه‌ای است بس خطیر و حساس که توجه مربیان ومسئولین تربیتی مدرسه را می‌طلبد.


    زیرا با نفوذترین و محبوبترین فردی که می‌تواند در این مرحله حساس (تربیت) به فراگیر کمک کند، معلم است، به همین جهت دانش‌آموزان، معلم را به عنوان یک الگو می‌پذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب و بد او سرمشق می‌گیرند و خود را با وی همسان می‌سازند.

    دانش‌آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتی خدمتگزار مدرسه را زیر نظر دارند و از طرز برخورد معلمان با مدیر مدرسه، معلمان با یکدیگر، معلمان با دانش‌آموزان، درس می‌گیرند و از اخلاق و رفتار معلم، از طرز اداره کلاس، رعایت عدل و انصاف در نمره دادن، از وقت شناسی و رعایت نظم، از دلسوزی و مهربانی از خوشرویی و فروتنی، از دینداری و التزام به ضوابط شرعی، از اخلاق خوش و با ادبی، از خیرخواهی و نوع دوستی معلم نکته‌ها می‌آموزند.

    همچنین از اخلاق و رفتار و کردار بد معلمان متاثر می‌شوند و خود را با آنان همسان می‌سازند
    کوتاه سخن این که شغل معلمی حساسترین و پر مسئولیت ترین شغلهاست.

    «لان یهدی الله بک رجلاً و اجراً خیر لک من الدنیا و مافیها» (1) بدین ترتیب روشن می‌شود که اصلاح جامعه باید بعد از اصلاح خانواده و بعد از آن اصطلاح مدرسه، بوسیله پرورش و به کار گرفتن معلمان خوب و شایسته انجام بگیرد.

    که مراکز تربیت معلم و دانشکده‌های تربیت مدرس و دبیر در این رابطه مسئوولیت بزرگی را بر عهده دارند.

    انتظار می‌رود ارباب فضل و ادب، مربیان محترم پرورشی، گروههای مشاوره و راهنمایی، بالاخص مدیران مجرب آموزشگاهها در این ارتباط اهتمامی بسزا نموده و متوجه باشند که هر فرد دانش‌آموز که از زیر دست معلمان خارج می‌شود، مستقیماً یافته‌های خود را در اجتماعی به مرحله اجرا خواهند گذارد که معلمان نیز در آن زندگی می‌کنیم.

    امید که این مقدمه کوتاه قطره‌ای باشد از دریای بیکران و پر تلاطم تعلیم و تربیت اصولی و جهت‌دار.

    چکیده تحقیق در تربیت، تنبیه به میزانی است که نوجوان را به خطای خود آگاه و راه آینده او را روشن کند امری ضروری است.

    ولی زیاده‌روی در معنی و توجیه تنبیه به نفع خود و متوسل شدن به کتک آن هم متناسب با میزان جرم خود دانش‌آموز غلط است.

    در فصل مربوط به تنبیه و علل بکارگیری آن بطور گذرا اشاره شده است که تنبیه همه گاه به صورت زدن نیست؛ و تازه اگر کتک زدن هم ضروری باشد باید در مرحله نهایی تدابیری اندیشیده شود برای ایجاد اتاقهای مشاوره و یا ارجاع افراد به هسته‌های مشاوره متمرکز در ادارات و یا مراکز توانبخشی و روانکاوی.

    و در مورد تنبیهاتی که به طریق ملامت و سرزنش صورت می‌گیرد آن هم در حضور جمع - فرق نمی‌کند در کلاس باشد و یا در جمع دبیران اتاق مدیر و یا در جمع در و همسایه ونزدیکان- نوعی افراط در تنبیه است که موجب پیدایش عقده از دبیران واولیای مدرسه و اجتماع و دلسردی از تحصیل و زندگی را موجب می‌شود.

    نوجوان بدین گونه یا از مدرسه می‌گریزد یا در برابر مربی و مربیان مربوطه می‌ایستد و آنچه نباید بشود پیش خواهد آمد.

    در طبقات پایین و فقیر جامعه رفتارها و نگرشهای نامطلوب خانواده‌ها مسائل کودکان و نوجوانان را دو چندان می‌کند.

    بویژه اگر تنبیه بدنی و ارضا نشدن نیازها و خواسته‌های فوری آنان همراه باشد.

    در این گونه خانواده‌ها چون کسب علم و معرفت هدفهای دراز مدتی را دنبال می‌کند، مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

    اغلب نوجوانان شهری بر اثر سوء رفتار خانواده‌ها و ناکامیهای درسی غالباً از مدرسه گریزان می‌شوند و به دسته‌های واخورده و ناباب جامعه، حتی جنایتکاران و قاچاقچیان می‌پیوندند و مسائل غم‌انگیزی را بوجود می‌آورند.

    و از آنجایی که خانواده یکی از اساسی‌ترین ارکان ثبات روانی شاگردان به شمار می‌آید، در واقع باید گفت که میان ناراحتیهای خانوادگی و عقب‌ماندگی درسی و خدای ناکرده گریزان بودن از خانه خود ارتباط بسیار نزدیکی وجود دارد.

    اوضاعی مانند مطلاق، میخوارگی و اختلافهای شدید خانوادگی ممکن است آنچنان موجب ناراحتی بچه‌ها شوند که نتوانند در امر تحصیل تمرکز حواس پیدا کنند.

    نگرش پدر و مادر نسبت به مدرسه و آینده زندگی در نگرش دانش‌آموز نسبت به درس و تحصیل تاثیر بسزایی دارد.

    پدران و مادرانی که درس را کاری بیهوده و اتلاف وقت تلقی می‌کنند ممکن است در فرزندانشان نیز همین قسم داوری پدید آید و در نتیجه برای آموختن و پیشرفتهای درسی هیچ گونه کوشش بکار نبرند.

    از نظر مسایل عاطفی نیز طفل در خانه باید احساس کند که والدین با هم خوبند و سر ناسازگاری ندارند.

    به تجربه ثابت شده است که اگر کودک دعوا و اختلاف والدین را ببیند، بیش از هر چیز و هر وقت امنیت خود را در خطر احساس می‌کند.

    او نیاز به مرکزی دارد که در آن اضطراب و پرخاش نیست؛ تهاجم و برخورد وجود ندارد.

    بدین سان ضروری است که بین دو همسر درحالت، برخورد، ناسازگاری و دعوا نباشد و اگر هم هست لااقل از دید کودک مخفی باشد.

    در باب معلمان و مربیان نیز، همانگونه که انگیزش و روشهای آموزشی متناسب باعث پیشرفتهای تحصیلی شاگردان می‌شود، معلمان آزموده و ورزیده یا بی‌اطلاع و کم تجربه نیز تاثیری انکارناپذیر در موفقیت یا عدم موفقیت برنامه‌های درسی خواهند داشت.

    رفتار سنجیده و شایسته معلم است که شاگردان را به درس علاقمند و کوشا می‌سازد و از طرف دیگر بر اثر بی‌توجهی و سهل‌انگاری اوست که بازده کار شاگردان تنزل می‌کند و گاهی موجب ناکامی و فرار آنان از مدرسه می‌شود.

    «اصولاً معلمی که با خود راحت نباشد قاعدتاً با کودک نیز راحت نخواهد بود.

    کشمکشهای درونی حاصل از مشکلات اقتصادی، شغلی و خانوادگی معلمان به نحوی می‌تواند روی دانش‌آموز جابجا شود و کودک معصوم قربانی تمایلات خشونت‌آمیز و تکانه‌های ناخودآگاه آنان گردد.» در مصاحبت با اولیای دانش‌آموزان نیز هر یک از معلمان عزیز، مدیران و معاونان مربیان پرورشی و مشاوران دست‌اندرکار مدارس باید از دری وارد صحبت شوند که به ضرر شخصیتی و استعدادی دانش‌آموز تمام نشود.

    پس گزارش وضعیت رفتاری و درسی دانش‌آموز به ولی او از ویژگی و حساسیت خاصی برخوردار است.

    نباید تصور شود که نقاط ضعف فراگیر را به خانواده‌اش گفتن، گره کور مشکلات را حل و باز خواهد کرد.

    در حال حاضر، گرفتاریهای خانواده‌ها مجال اندیشیدن و یا توجه به مسائل دوروبر را نمی‌دهد، چه برسد به این که چند مشکل یادگیری فرزندشان را نیز به آنها اضافه کنیم و تحویلشان دهیم.

    بعید نیست که اکثر اولیا روی توصیه‌ها و سفارشات معلمان و مربیان آموزشگاه حساس می‌شوند و طبق همان توصیه‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند که گفتیم برخی از این حساس بودنها به سرزنشهای خانواده و مسائل دیگر می‌انجامد.

    لازم و شایسته است طرز بیان وضعیت نوجوانان به والدین تحت پوشش خاصی صورت گیرد و احیاناً اگر از رفتار و کردار آنها نیز شاکی باشند، سعی کنند به پدران و مادران راه‌حلهایی را توصیه کنند که مثلاً اگر زیاد درس بخوانند بهتر است؛ اگر فلان رفتار خود را ترک کنند بهتر است و ...

    ، نه اینکه از اول صحبت شروع به انتقاد کرده و نقاط مثبت نوجوان را نیز فدای قضاوتهای شتاب زده نموده و هر تصویه کنند که چرا اینطور است و چرا آنطور نیست؛ تنبل وبی توجه است، با دیگران ناسازگاری دارد؛ همه از دست او شاکی هستند؛ چندین بار از کلاس غایب شده و صدها نقاط منفی دیگر که این عمل از یک طرف والدین را نیز از حضور و سرزدن به مدرسه دلسرد کرده و از طرف دیگر همانطور که اشاره شد برخوردهای غلط و تند خانواده‌ها را بر روی خرد نوجوان هموار خواهد ساخت.

    فی‌المثل، وقتی معلم و یا مربی و مسئوول آموزشگاهی با والدین در مورد نوجوان صحبت می‌کنند، خواه ناخواه پا در حریم رویاهای خانواده می‌گذراند.

    فرزند، چه بسا از نظر والدینش واپسین امید آنان برای یک آینده بهتر باشد.

    شاید به واسطه او این رویا را در سر داشته باشند که به فراوانی و وفور برسند؛ افتخاراتی کسب کنند؛ از گمنامی رها شوند و در اجتماع جایی پیدا کنند، آنچه معلم درباره دانش‌آموز می‌گوید، بر احساسات ژرف والدین و خیالات در دل نهفته‌شان اثر می‌گذارد.

    معلم با ملاحظه، از تاثیر کلامش آگاه است.

    او آگاهانه، از اظهار نظرهایی که ممکن است تصادفاً بر هم زننده رویاهای والدین باشد، پرهیز می‌کند.

    ...

    و این بهترین روش است اگر همه معلمان با ملاحظه باشند!!

    بیایید ارزش کار معلمی را بدانیم.

    هیچ چیز همپایه کار معلم نیست.

    همه دنیا و لذتهایش با لذات یک ساعت معلمی کردن برابری نمی‌کند.

    گل، خوبترین، عزیزترین و لطیف‌ترین آفریده خداست و از او خوبتر باغبان است.

    و معلم باغبان است.

    اگر انسان والاترین آفریده خداست، معلم والاترین آفریده را شکوفا می‌کند؛ راستی چه کسی پرارج‌تر از معلم ...؟

    رهنمودها و سفارشات دینی مسائل دینی و مذهبی و احکام الهی و در راس آنها رهبران ما، همان معصومان و امامان، پیوسته راهگشای انسانها در مسیر زندگی و آینده بوده‌اند.

    تعمق در رهنمودهای معصومین همواره ما را به صراطی هدایت کرده است که نتیجه آن سعادت این دنیا و آرامش روح روان ماست در آخرت.

    در کنار این احکام دینی و سفارشات مذهبی، مکاتب مختلف بشری نیز در دیدگاههایی علمی و اجتماعی به نوعی خدمتی شایان به جامعه انسانها انجام می‌دهند.

    یکی از مهمترین این مسائل که در دین اسلام و در مکاتب فلسفی و تربیتی بهای بیشتری به آن داده شده، تعلیم و تربیت نوع بشر است.

    بعضی از مهمترین هدفهای تربیتی در اسلام از همان آغاز عبارت بوده است از: 1- آشنایی با مبانی توحید، ایمان به خدا و بیزاری از شرک و بت‌پرستی.

    2- پرورش افراد مسئوول و متعهد در برابر نظام فکری و اجتماعی موجود .

    3- آشنایی با احکام قرآن و اسلام و تعهد به آنها.

    4- فرا گرفتن علم و به کار بستن موازین عقلی و تفکر منطقی.

    5- تربیت بر اساس تغییر وتحول(که صراحتاً در قرآن کریم به آن اشاره شده است.)(2) 6- پرورش روح تقوا، عدالت و عمل صالح.

    البته دین مبین اسلام در کنار این اهداف تربیتی و صدها مسائل دیگر خبر از پاداش و کیفر را نیز می‌دهد که ما از آن دو به عنوان دو اصل تشویق و تنبیه نام می‌بریم.

    اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته و پذیرفته شده است.

    همچنین در تربیت اسلامی، افراد در شرایط نامساوی با نتایج متفاوت مواجه هستند.

    حضرت علی (ع) در سفارش خود به فرمانروای مصر (مالک اشتر) چنین می‌فرماید: «مبادا نیکوکار و بدکار پیش تو یکسان باشند؛ زیرا چنین روشی نیکوکار را از کار نیک دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق می‌دهد.» (3) همه مربیان از قدیم و جدید در دیدگاههای متفاوت برخی از جنبه‌ها را که مرتبط با امر تربیت است، برشمرده و اجرای آن را از معلم انتظار داشته‌اند.

    شهید ثانی می‌گوید: «باید شاگرد با چشم پدر حقیقی به معلم خود بنگرد».

    و در جای دیگر با از حول ایشان به استناد منیه المرید شهید ثانی: «و لاسکّ انّ المتعلّم افضل الاخوان بل الاولاد ...

    فانّ العلم قرب روحانّی و هو اجلّ من الجسمانی.

    بدون تردید، شاگرد برترین دوست بلکه اولاد و فرزندان انسان است، چون علم و دانش قرب و پیوندی روحانی را به ثمر می‌رساند و قهراً از پیوند و ارتباط جسدانی والاتر است.» و از نظر غزالی؛ وظیفه نخستین معلم، مهر و محبت به شاگردان است و باید معلم شاگرد را به منزله فرزند خود تلقی نماید.

    پس کسی که می‌خواهد عهده‌دار منصب تعلیم گردد، باید قبلاً مراتب صلاحیت و شایستگی خویش را برای احراز چنین مقامی فراهم آورده و باید این شایستگی در تمام مظاهر وجود او پدیدار باشد، یعنی سیما و چهره و طرز سخن گفتن و گفتارش نمایانگر اهلیت و شایستگی او برای احراز مقام تعلیم بوده، اساتید صالح نیز صلاحیت او را تایید و گواهی کنند.

    لذا معلمان نمی‌توانند تنها با توسل به گفتار، شاگردان خود را به رفتار نیک رهنمون گردانند، مگر آن که با رفتار و عمل، گفتار خود را تایید کنند.

    همچنان که امام صادق (ع) نیز می‌فرماید: «کونوا دعاه الناس باعمالکم و لاتکونوا دعاه بالسنتکم» (مردم را با رفتار خود به حق رهبری کنید، نه بازبان خویش.) امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید: «هر کس خودش را منصب پیشوایی و رهبری مردم قرار داد لازم است قبل از تعلیم دیگران نفس خودش را اصلاح کند و باید تادیب و تربیت او بوسیله رفتارش، قبل از تادیب با زبانش باشد.

    کسی که معلم و تادیب کننده نفس خویش باشد شایسته‌تر به احترام است از معلم و تادیب کننده دیگران» (4) و این تادیب و تربیت باید به دور از خشم و تندی باشد.

    چون با خشونت و سخت دلی نمی‌توان نتیجه مطلوب به دست آورد.

    چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: «و لو کنت فظاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک» (اگر درشتخوی و سخت‌دل می‌بودی، مردم از پیرامون تو می‌پراکندند.

    (5) در روش پرورش اخلاقی کودک و نوجوان از نظر تعالیم اسلامی، محبت و ترحم و مهر به کودک و نوجوان و مدارای با آنها به عنوان سازنده‌ترین و موثرترین عامل تربیتی معرفی شده است.

    رسوال اکرم (ص) قولاً و عملاً در طی احادیثی که از ایشان نقل شده و در کتب معتبر ما نیز من جمله حتی در کتب درسی مدارس به صورت داستان آمده است به اهمیت این عامل عاطفی اشاره فرموده‌اند؛ آنجا که می‌فرماید: «احبّوا الصّبیان و ارحموهم ...» ولی در صورتی که معلم، رفتاری برخلاف فضیلت را در شاگرد مشاهده کند باید دستور پیامبر اسلام (ص) را به یاد آورد که فرمود: «نسبت به کسی که او را تعلیم می‌دهید و همچنین نسبت به کسی که از او علم و ادب را می‌آموزید، نرم و ملایم و مهربان باشید.» با توجه به پندآموزی و تربیت پذیری انسان، امام علی (ع) سفارش می‌کند که در تربیت کودک و نفس و تربیت افراد جامعه باید شتاب نمود و تربیت را بر هر کار دیگری مقدم داشت.

    زیرا ممکن است آداب و روشهای زشت و ناروا دلهای پاک را آلوده سازد و تربیت و سازندگی را ناممکن.

    خواجه عبدالله انصاری نیز طی یک بیان فلسفی، شاگرد و همه کیفیات روحی و رفتار او را اثر مستقیم شخصیت معلم می‌داند و علت آن را چنین یاد می‌کند: «و نفس انسان در تقلید از کسی که او را نسبت به خود، اعلی و اکمل می‌شمارد حریض و مولع است.

    همچنان که فرزند در تقلید از پدر و مادر، و شاگرد در تقلید از معلم حریص و بی اختیار است.» در قولی دیگر، (6) افلاطون گفته است: «ای گروه معلمین، وصایا و سفارشهای مرا درک کنید.

    روش شما با شاگردان روشی مستقیم و معتدل باشد.

    افراط و تفریط را به کار ندارید و به خدایی که ادب و آیین و دانش را آفرید، شما را سوگند می‌دهم که از حدود خود تجاوز ننمایید؛ عادات خویش را بشناسید و مقام خود را حفظ کنید و برای شاگردان همچنان آیینه‌ای روشن باشید، تا آنها را مانند خود بار آورید.

    و آنها را از هر گونه زشتیها و تمایلات نکوهیده و اشتباهات باز دارید، و باعث عادات و خوی‌های بد در شاگردان نباشید تا جرات و جسارت آنها نسبت به شما زیاد نشود.

    و سخنی که آنان را منزجر سازد و به زبان نیاورد.

    هرگز به خاطر خشم، در صدد تنبیه و تادیب شاگردان بر نیایید و نسبت به آنها به اندازه توانایی‌شان دروس را القا نمایید و دلهای آنان را با اصرار و تکلیفهای فوق‌الطاقه، سست و بی‌جان نسازید.» باری، سیستم تنبیه و مجازات دانش‌آموز، آن هم صرفاً با انگیزه عامل تربیت بودن، سیستمی مردود و غیرقابل توجه است.

    از آن جهت که سیستمی عاری از رحم و عاطفه بوده و احیاناً خطرناک و مرگ‌زا باشد و اصولاً تنبیه در فرهنگ ما، برای انسان در هر مفهوم که به کار گرفته شود غیر منطقی می‌باشد.

    قال علی علیه‌السلام: «فانّ العاقل یتّغظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الاّ بالضّرب».

    (7) (همانان انسانهای عاقل با اندرز و آداب پند می‌پذیرند؛ اما چهارپایان با زدن.) لزوم شناخت تفاوتهای فردی و جلوگیری از آموزشهای غلط یکی از نکات حساس و قابل توجه در هر تربیت که متاسفانه چندان به آن اهمیت داده نمی‌شود، تفاوتهای فردی در کودک است.

    خانواده‌ها و مدارس صرفاً بزرگ کردن و علم آموختن را به عنوان وظیفه اصلی خود می‌دانند و از مسائل مهمی بی‌خبرند که چه بسا عدم پی‌بردن به آن مهمات در مسیر تربیت مشکلاتی را به بار آورده ولی به علت عدم توجه کامل به آنها و سطحی نگریستن به مسائل کودک مخصوصاً نوجوان، هم خانواده و هم مدرسه از کنار آن بی‌تفاوت می‌گذرند.

    بارها شده است در خانواده‌ها پدر و مادر و بزرگتران در مقایسه دو یا چند تن از فرزندانشان، همیشه با تحقیر و سرزنش یکی را بر دیگری برتر دانسته و یا مثلاً زرنگ بودن و کوشا بودن یکی از آنها را به رخ دیگری کشیده‌اند و این متاسفانه و صد متاسفانه در محیطهای آموزشی نیز به وفور دیده و ملاحظه شده است که در ارزیابی تعدادی دانش‌آموز یک مقطع مساوی مثلاً در ماده درسی، انتظار دبیر و اولیای مدرسه این بوده است که حتماً هر شاگرد در کلیه دروس از یک امتیاز مساوی برخوردار باشد و یا این که از نظر اخلاق و رفتار مثل آنچه که مورد انتظار معلم سر کلاس است باشد.

    در هر حال، چه در محیط خانواده و چه در مدرسه، آنچه بیش از همه عامل به وجود آمدن تصورات واهی می‌شود، عدم آگاهی به همین مساله تفاوتهای فردی است.

    و نداشتن شناخت کافی در این زمینه، ما را بر آن داشته است که اقدام به نتیجه‌گیری‌های زودگذر کرده و احیاناً روی همین نتیجه‌گیریها به آموزش‌های غلط نیز دست زده‌ایم.

    تفاوتهای فردی کودکان و نوجوانان در رشد و تکامل، مرتبیان و معلمان را رهبری می‌کند به این که بدانند در هر سنی از هر کودک یا نوجوان چه انتظاری باید داشته باشند و نیز دریابند ویژگیهای رفتاری مشترک در کودک و نوجوان کدامند؟

    شاید یکی از علتهای پیشداوریها و داوریهای شتابزده نادرست بیشتر ما ناتوانی در مهارت گوش‌دادن و نگاه کردن است.

    زیرا معلمان ما غالباً چنین می‌پندارند که چون انسان اعضای این دو مهارت را به طور طبیعی دارد، پس می‌تواند به صورت طبیعی هم از آنها استفاده کند؛ غافل از این که دستگاههای حسی انسان به ترتیب و تمرین خاص نیاز دارند و مربیان باید روش و شیوه خوب گوش کردن و خوب نگاه کردن را به دانش‌آموزان بیاموزند و رشد و گسترش دهند.

    تفاوتهای جنسی، خانوادگی، زبانی، اقتصادی، اجتماعی، شخصیتی، آفرینشی و هوشی افراد آدمی در الگوهای زیستی همانند یکدیگر رشد می‌کنند، اما با هم تفاوت دارند.

    یکی از انکار ناپذیرترین ویژگیهای شاگردان دبستانی و دبیرستانی تنوع استعداد و اختلافهای رفتاری آنان است.

    روانشناسی رشد بیانگر این واقعیت است که کودکان و نوجوانان بر اساس اصول خاصی به صورت یک رشته دگرگونیهای متوالی رشد می‌کنند، اما در میزان استعداد و توانایی بدنی و روانی و شیوه‌های رفتاری آنان تفاوتهای مهمی دیده می‌شود.

    این تفاوتها، نه تنها در دوران پیش از مدرسه، بلکه حتی در دوران جوانی و بزرگسالی نیز دیده می‌شوند.

    ابن سینا می‌گوید: «معلم باید طفل را بشناسد و طبع و قریحه او را بسنجد و هوش او را بیازماید تا بتواند به موقع خود، هنر و پیشه‌ای که متناسب با استعدادها و انرژیهای نهفته درون اوست.

    خواجه شیراز در این باره چه خوش راز درون را تفسیر کرده است که: در اندرون من خسته دل ندانم که کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست از اینرو تا انسان به طرز صحیح شناخته نشود و ابعاد وجودی وی مورد شناسایی قرار نگیرد و نقاط قوت و ضعف وی مشخص نگردد، شکوفایی استعدادهای او و پرورش قابلیتهای وجودیش در جهت کمال مطلوب میسر نخواهد بود.

    در اولین مرحله تشخیص و شناسایی در راهنمایی تحصیلی باید تفاوتهای فردی دانش‌آموزان مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد که اهم آنها عبارتند از: 1- هوش 2- استعداد 3- رغبتها 4- نیازهای فردی 5- ارزشها 6- رویه‌ها 7- معلومات در کنار این تفاوتهای فردی، اگر خواهان موفقیتهای چشمگیر باشیم باید به موارد دیگر نیز از جمله برنامه‌ریزی درست و اصولی چه در خانه و یا در مدرسه توجه کنیم.

    مثلاً برنامه درسی وقتی به طور معقول وسنجیده تنظیم شوند، یعنی تسلسل مطالب همراه با زمینه یا پیش نیاز مواد درسی باشد، در آن صورت شاگرد مطالب را به خوبی می‌فهمد و پیشرفت می‌کند.

    برنامه‌های درسی اگر با نظر کارشناسان و روانشناسان تربیتی تهیه و تنظیم شوند و مطالب بطور واضح و خالی از ابهام باشند و درست اجرا شوند از عقب‌ماندگی احتمالی شاگردان جلوگیری خواهد شد.

    به سخن دیگر، برنامه‌های نامنظم و بی‌ارتباط با یکدیگر موجب سردرگمی و اختلال دریادگیری می‌شوند و در نتیجه عقب‌ماندگی پدید می‌آورند و همین برنامه‌ریزیهای نامنظم خود ماست که موجبات عقب ماندگی را بوجود آورده و تعداد کثیری از معلمان با این برداشت که شاگردان نسبت به درس آنها بی‌توجه یا کم فعالیت هستند، تنبیه را وسیله رسیدن به هدف و رشد یادگیری در دانش‌آموزانشان بکار می‌گیرند.

    روی همین اساس تفاوتهای فردی و تواناییهای یک نوجوان را نباید نادیده گرفت.

    دانش‌آموز ضعیف اگر مورد سرزنش و فشار بیشتری واقع شود به شرطی که کم‌کاری علت ضعف نباشد، ممکن است دست به ترک تحصیل یا فرار از مدرسه بزند.

    هر کس باید با خودش و گذشته‌اش مقایسه شود نه با خواهر و برادر و پسرعمو و همسایه و شاگرد اول کلاس ...

    .

    ناسازگاریها و انگیزه‌های آن در خانه و مدرسه در قسمت قبلی اشاره شد که اگر شناختی کامل و اصولی از تفاوتهای فردی کودک داشته باشیم و در تنظیم برنامه زندگی و برنامه‌های درسی با در نظر گرفتن همه جوانب اقدام کنیم، به موفقیت نسبی خواهیم رسید.

    ولی آنچه امروزه به عنوان معضل و مشکل مخصوصاً در آموزشگاهها- و اکثراً در دوره راهنمایی و اوائل متوسطه- جلوه می‌کند و مسائلی را برای اولیا و مربیان ایجاد می‌کند، ناسازگاریهای جوراجور از سوی فراگیران می‌باشد.

    انسان موجودی پیچیده و غیر قابل شناخت کامل است که به راحتی و با بسیج کلیه امکانات شاید نتوان به عمق اندیشه و تفکرات کسی و یا علت حتی یک عکس‌العمل ساده پی برد.

    منتهی آنچه علوم متفاوت از جمله روانشناسی پیشنهاد می‌کند ارزیابی و تحقیق از علل پیرامون هر ناسازگاری و تحت نظر گرفتن فرد مورد مطالعه می‌تواند مسیر را برای شناخت عامل و محرک اصلی هموار کند.

    به هر تقدیر، همانطور که گفته شد این ناسازگاریها در دوران نوجوانی و اوائل رشد بلوغ جنسی شدت می‌یابند که توجه به آنها و رعایت موارد لازم به دبیران پیشنهاد می‌شود.

    در این بخش برای اشنایی بیشتر از وضعیت و حالات روحی و جسمی این دوره نوجوانی و بلوغ جنسی- که گفتیم در ناسازگاریهای فرد بی تاثیر نیستند- استنادی می‌کنیم به نوشته روانشناسی تربیتی آقای دکتر پارسا که بی مناسبت نیست.

    از زمانی که نطفه انسان منعقد می‌شود تا هنگام مرگ، خود پیوسته در حال تغییرات است و این جریان تحول و تکامل هیچگاه متوقف نمی‌شود.

    از اوائل سن 12 یا 13 سالگی دوران پیش از بوغ آغاز می‌شود و تعادل جسمی و روحی کودک به هم می‌خورد.

    تغییرات جسمانی عمیق شروع می‌شود و کودک علاقه‌های جدیدی نشان می‌دهد.

    تخیلات شروع می‌شود و گاهی زیادی آن، کار تحصیل را مختل می‌سازد.

    این دوره معمولاً تا 15 و 16 سالگی ادامه دارد و به صورت بحرانی ظاهر می‌گردد.

    نوجوان همانند فردی است که تا شروع این دوره برای پیروی از تعالیم اخلاقی یعنی قبول بی چون و چرای دستورات بزرگسالان، لااقل در حلقه‌ای که حدود آن را بزرگسالان رسم کرده بودند، رفتار طبیعی و بهنجار از خود نشان می‌داد؛ اما به ناگاه تغییر رویه می‌دهد و دیگر برخلاف سابق به آنچه بزرگسال می‌گوید گردن نمی‌نهد.

    این موردی است که لااقل نظر مشاهده کننده را به خود جلب می‌کند.

    گاهی طرز راه رفتن خود را عوض می‌کند، لهجه خود را تغییر می‌دهد، رویایی و عشق طلب می‌شود، نسبت به زیباییها با حساسیت می‌نگرد و اندک اندک قدم به دنیای درون خویش می‌گذارد و ما با چنین افرادی در سر کلاس و همچنین در خانواده مواجه هستیم.

    «در این دوره، همه دختران و بسیاری از پسران به بلوغ جنسی می‌رسند بطوری که مثلاً در پسران رشد شبانه و گردن و تغییر صدا کاملاً محسوس است.

    این تغییر وضع گاهی موجب نگرانیهایی در بعضی از نوجوانان می‌شود.

    پدران و مادران، بویژه افراد صلاحیت‌دار مدرسه، در این دوره از رشد موظفند به نوجوانان آموزشهای لازم را بدهند.

    نوجوانی دوره خام دستی است و این امر شاید به علت خودآگاهی، رشد ناگهانی و تغییر وضع ظاهر پسران و دختران است.

    یکی از کوششها و اشتغالهای مهم نوجوان خودآرایی است که گاهی عاری از ظرافت و ذوق و شایستگی است.

    وقتی معلم با نوجوانان خود آرا در کلاس رو به رو می‌شود بهتر است که در عین ملایمت و نرمی، با لحنی استوار به شاگردان خود یادآور شود که کلاس و محیط مدرسه آرایشگاه نیست.

    وانگهی تحصیل علم با خودنمایی و خودآرایی هیچگونه مناسبتی ندارد، بلکه تا حدی عامل بازدارنده نیز به شمار می‌آید.

    در نوجوانان دوره راهنمایی معمولاً یک نوع حالت بی علاقگی و بی‌حس و حالی دیده می‌شود.

    برای کاستن از سستی و بی‌میلی نوجوانان باید به اوقات برنامه‌های تفریح و سرگرمیهای آنان افزود.

    گاهی با تغییر برنامه و ساعتهای برخی از درسها و معلمان می‌توان به نابسامانی و کم‌کاری نوجوانان پایان داد و جنب‌و جوش و فعالیت تازه‌ای به وجود آورد که در تغییر روحیه آنان موثر است».

    (8) «گروه همتایان، نمونه و سرمشق رفتارهای نوجوانان به شمار می‌آید.

    بعضی از پدران و مادران برای قانونهای خود ساخته نوجوانان هیچگونه ارزش و اعتباری قایل نیست.

    از سوی دیگر، گروهی از نوجوانان هم به ضابطه‌های رفتاری پدران و مادران اهمیتی نمی‌دهند.

    در نتیجه میان دو نسل کشمکش بوجود می‌آید.

    در صورت مشاهده چنین وضعی شایسته است معلم به نوجوانان بفهماند که بزرگترها، به سبب تجربه‌های بیشتر و خیرخواهی برای فرزندانشان ارزشمندترین یار و یاور در زندگی آنان می‌باشند.

    نوجوانان به سبب بی اعتمادی به خود و همچشمی با دوستان اغلب می‌کوشند مانند آنها لباس بپوشند و رفتار کنند.

    زیرا از تعلق به گروه، حس اطمینان به آنها دست می‌دهد.

    معلم برای مقابله با زبونی و تقلید کورکورانه باید بکوشد نوجوانان را از دنباله‌رویهای نابجا و قالبی باز دارد.

    و همچنین نوجوانان نظر دیگران را درباره خود مهم می‌شمارند و چون نظر افراد گروه برای این دسته از نوجوانان مهم است آنان نیز اغلب نظر خود را درباره نوجوانان دیگر یا افراد خاصی در دفترچه‌هایی ثبت می‌کنند.

    چنانچه معلم ببیند که نوجوانان چنین یادداشتهایی بر یم‌دارند باید با صراحت و صمیمیت به آنان یادآور شود که در معرض اشخاص تا می‌توانند از اغراض خصوصی بپرهیزند و به جای عیبجویی و خراب کردن سیمای دیگران وظیفه انسانی و اخلاقی آنان حکم می‌کند که فقط به انتقادهای درست و سازنده توجه کنند.

کلمات کلیدی: بدنی - تنبیه - تنبیه بدنی

آثار و تبعات تنبيه بدني کودکان بعضي از والدين، تنبيه بدني را آخرين راه چاره براي تربيت فرزندان مي دانند؛ اما بايد توجه داشت که همواره مي توان به جاي تنبيه و اعمال خشونت راه بهتري هم پيدا کرد. تنبيه بدني تبعات متعددي در رفتار

تشويق بهتر است يا تنبيه؟ منظور از تشويق اين است که افراد چگونه بايد تشويق شوند و همچنين تنبيه در مورد آنها چگونه بايد باشد؟ و آيا افراط و تفريط در اين امرو ضروري است؟ آيا تنبيه بدني لازم است؟ و آيا لازم است که در ابتداي کار تنبيه انجام شود؟ و همچنين

تشويق بهتر است يا تنبيه؟ منظور از تشويق اين است که افراد چگونه بايد تشويق شوند و همچنين تنبيه در مورد آنها چگونه بايد باشد؟ و آيا افراط و تفريط در اين امرو ضروري است؟ آيا تنبيه بدني لازم است؟ و آيا لازم است که در ابتداي کار تنبيه انجام شود؟ و همچني

محيط ايدهآل محيطي است که در آن، طفل در دبستان از امکانات آموزشي بسيار عالي برخوردار است و در منزل هم گذشته از کمک والدين با سواد، از انواع و اقسام سرگرميهاي آموزنده برخوردار است. منظور ما محيطي است که در آن طفل معصوم بعد از صرف ? يا ? ساعت از بهتري

منظور از تشویق این است که افراد چگونه باید تشویق شوند و همچنین تنبیه در مورد آنها چگونه باید باشد؟ و آیا افراط و تفریط در این امرو ضروری است؟ آیا تنبیه بدنی لازم است؟ و آیا لازم است که در ابتدای کار تنبیه انجام شود؟ و همچنین تشویق و تنبیه در کدامیک از مراحل زندگی بر روی فرد تاثیر میگذارد؟ و نیز تشویق و تنبیه به چه معناست ؟ و ما از آن چه تصوری داریم؟ فصل اول برای تربیت بدنی معنای ...

قانون راجع به مجازات اسلامي فصل هشتم خود را به حدود مسئوليت جزايي اطفال اختصاص داده است. عنواني که ظاهر نمودار شناخت قلمرو مسئوليت کيفري، حدود و ثغور و نيز محدوديت هاي آن است ولي با دقت در مواد مختلف اين فصل (مواد 26 تا 27) مي توان گفت که حدود مسئول

تعريف فرار فرار به فرانسه Evasion و به انگليسي Runaway گفته مي شود، عبارت است از شانه خالي کردن از زير بار مسئوليت و شرايط نامطلوب و يافتن اوقات فراغت بيشتر، اين فرار گاهي به اين علت است که شرايط سخت زندگي اجازه اطلاق موجود انساني را به کسي نم

مقدمه : در فصل يک تعدادي از مشکلات مربوط به جامعه‌ي پيچيده‌ي امروز را توضيح دادم، مشلکاتي که کودکان در سال‌هاي اصلي رشد و نمو خود بايد با آن‌ها دست به گريبان شوند. بديهي است که مشاوران تمام راه‌حل‌ها را براي اين مسائل نمي‌دانند اگرچه به نظر مي‌

قتل عمدي قتل يا سلب حيات از يک انسان زنده مهمترين جنايتي است که نسبت به افراد انساني ارتکاب مي شود . بهمين جهت کيفر قتل عمدي با وجود مخالفت بعضي از علماي حقوق وفلاسفه در قوانين بسياري از کشورها اعدام مي باشد . در حقوق موضوعه ايران ، ماده 205

در پايان قرن شانزدهم ميلادي فلسفه از حرکت بازمانده بود و اين دکارت بود که دوباره آن را به حرکت واداشت. فلسفه اولين بار درقرن ششم پيش از ميلاد آغاز شد. دو قرن بعد با ظهور مرداني چون سقراط، و پس او وي افلاطون، و ارسطو، فلسفه به عصر طلايي خود رسيد. پس

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول