دانلود مقاله جبر و اختیار

Word 57 KB 25126 7
مشخص نشده مشخص نشده فلسفه - اخلاق
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • چکیده
    بحث جبر و اختیار مسئله‌ای است که از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته است و در این رساله این مسئله از دیدگاه لایبنیس مورد بررسی قرار گرفته است.


    در این رساله در ابتدا به طرح مسئله جبر و اختیار و اصول فلسفی مربوط به‌ آن از جمله اصل علیت و اصل جهت کافی پرداخته شده است .

    از آنجا که این مسئله از جمله مسائل بسیار عمیق کلامی است و متکلمان اسلامی نیز در آن غور و تفکر کرده اند قبل از ورود به فلسفه لایبنیس نظر اشاعره مبنی بر نفی علیت و گرایش آنها به جبر بررسی شده است .

    اشاعره در راستای اعتقاد به قدرت و اراده مطلق الهی ، اختیار انسان را مورد سؤال قرار داده‌اند .

    این دیدگاه آنها تا حدودی در فلسفه غرب تأثیر گذاشته است .

    بخش اصلی رساله بیان نظریه لایبنیس در مورد اختیار در انسان و خداوند است .

    لایبنیس برای اثبات اختیار برای خدا دو اصل مهم کمال و ضرورت اخلاقی را مطرح کرده است.


    اما از مهمترین مسئله‌ای که ذهن لایبنیس را به خود متوجه ساخته سازگاری میان علم ازلی الهی و اختیار انسان است .

    اگر خداوند قبل از عزم و اراده انسان به همه چیز عالم و جهان ممکن را جهت آفرینش از قبل اختیار کرده است آیا جایی برای انسان باقی می‌ماند؟


    لایبنیس مدعی است که او میان علم ازلی و هماهنگی پیشین بنیاد با اختیار انسان ناسازگاری و منافات مشاهده نمی‌کند .

    اما اینکه او تا چه حد در تبیین آن عدم ناسازگاری موفق بوده امری است که امثال دیوید فرانکل ، نلسون پایک و کاپلستون در آن مردد هستند و فلسفه او را از این جهت مورد نقد قرار داده‌اند.


    این رساله با مقایسه‌ای میان آراء لایبنیس و استاد شهید مرتضی مطهری راجع به عدل الهی و مسئله شر پایان می‌پذیرد.



    موضوع: عدل الهی- جبر و اختیار
    محورهای بحث
    - عدل الهی
    - نظر فرقه های مختلف کلامی در مورد حسن و قبح افعال
    - نظر فرقه های مختلف کلامی در مورد عدل الهی
    - اشکالات و شبهات در مورد عدل الهی و پاسخ به آنها
    _ شبهه تفاوت و تبعیض
    _ شبهه شرور
    - معنی هدف
    - رمز تفاوتها در نظام هستی
    - اعمال انسان در جبران تفاوتها و مراحل عبودیت
    _ خوف از خدا
    _ رجاء به خدا
    _ دعا
    _ شکر
    _ اقسام شکر
    - پاسخ به شبهه شرور
    - تعریف سنتها
    - نحوه امتحانات الهی
    _ تشریعی
    _ تکوینی
    - اشکال آزمایشات اللهی
    _ در شکل نعمت
    _ در شکل بلا و گرفتاری
    - جبر و اختیار
    _ دیدگاه متکلمین اسلامی در باره جبر و اختیار
    - نتایج اعتقاد به خدا
    - دلایل وجود اختیار در انسان
    خلاصه
    بحث عدل الهی با حسن و قبح افعال پیش می رود.

    یعنی اینکه آیا زیبایی و زشتی ذاتاً و عقلی است یا از طریق عقل قابل فهم نیست و باید منتظر شرع ماند؟

    شیعه و معتزله معتقدند که عقل می تواند خوبی و بدی کارها را تشخیص دهد و حسن و قبح افعال، ذاتی است.

    اشاعره معتقدند که ملاک تشخیص حسن و قبح، شرع و قرارداد است و عقل به تنهایی نمی تواند در مورد خوبی و بدی کارها قضاوت کند.


    در رابطه با عدل الهی شبهاتی مطرح شده که پاسخ به آنها این است که:
    1- ظلم بشر را نباید به حساب خدا گذاشت.


    2- فلسفه آفرینش این نیست که انسان در زندگی، متنعم از نعمتها باشد.

    هدف کسب کمال و بروز استعدادهاست.


    3- هدف در افعال خداوند غیر از هدف در افعال انسان است.


    پاسخ به شبهه شرور : امتحان و آفرینش الهی یک سنت قطعی است که اصطلاحاً آنرا بلاها نامند.


    تفاوت دو مکتب (جبر و تفویض)
    در گذشته گفتیم مادیون (و همچنین بعضى از مسیحیون) موضوع قضا و قدر را دستاویز حمله به اسلام قرار داده‏اند و مى‏گویند لازمه اعتقاد به قضا و قدر این است که انسان خود را مجبور و دست‏بسته بداند و نقش خود را در ایجاد و تکوین و سازندگى بهتر اجتماع فراموش کند و منتظر سرنوشت‏بنشیند.


    و گفتیم این اشتباه از آنجا ناشى شده که میان اعتقاد به قضا و قدر، و عقیده جبر فرق گذاشته نشده‏است.

    طبق عقیده جبر انسان از خود اراده و اختیارى ندارد و عامل واقعى گفتار و کردار خودش نیست و صفات و روحیات خودش تاثیرى در سرنوشتش ندارد نه تنها در پس آینه طوطى صفت آنچه به او گفته شده بگوید مى‏گوید بلکه حتى عامل واقعى همین گفته تلقینى نیز خودش نیست ولى طبق عقیده قضا و قدر علم و اراده الهى هیچ چیزى را جز از مجراى علل و اسباب خودایجاب نمى‏کند محال است که علم و اراده الهى به چیزى غیر مجراى علل و اسباب خود تعلق بگیرد زیرا با یگانگى و بساطت و علو ذات اقدس الهى منافى است علیهذا علم و اراده الهى به افعال و اعمال انسان و سعادت یا شقاوت وى نیز منحصرا از طریق علل و اسباب مربوطه تعلق مى‏گیرد; قضا و قدر الهى است که انسان را دست‏باز و مختار و آزاد و مؤثر در سرنوشت آفریده است و چون چنین است فرقى میان مکتب الهى و مکتب مادى از این نظر نیست اگر حدوث حتمى و ضرورى هر حادثه و از آن جمله افعال و اعمال انسان از طریق علل و اسباب خود مستلزم جبر و دست‏بسته بودن انسان است، ایرادى است که به هر دو مکتب وارد است و اگر مستلزم جبر و دست‏بسته بودن نیست (چنانچه واقعا هم همین طور است) باز فرقى میان مکتب الهى و مادى از این جهت نیست پس ایراد و اشکال مادیون و سایر کسانى که طرفدار قانون علیت مى‏باشند بر عقیده اسلامى قضا و قدر بیجا و ناشى از عدم اطلاع کافى است.


    اکنون اضافه مى‏کنیم که یک تفاوت بین این دو مکتب هست که بسیار حساس و از نظر آثار تربیتى و اجتماعى فوق العاده قابل توجه است‏به موجب این تفاوت اعتقاد به قضا و قدر از نظر جهان بینى الهى در ایجاد امید و نشاط فعالیت و اعتماد به نتیجه گرفتن از سعى و عمل اثر خارق العاده دارد بر خلاف جهان بینى مادى که فاقد این مزیت است.


    این تفاوت از اصلى که در فصل گذشته ذکر کردیم ناشى مى‏شود.

    مطابق آن اصل، عوامل موثر در کار جهان که مجموعا علو اسباب جهان را تشکیل مى‏دهند و مظاهر قضا و قدر به شمار مى‏روند منحصر به امور مادى نمى‏باشند یک سلسله امور معنوى نیز وجود دارد که جزء عوامل موثر جهان‏اند و قهرا در تغییر و تبدیل سرنوشت موثرند مطابق این نظر یک سلسله حسابهاى غیر مادى نیز جزء حساب عالم است مثلا حمایت از حق و عدالت‏برپاست و به حمایت کسانى که به حمایت‏حق و عدالت‏برمى‏خیزند و اجر و پاداش آنها را ضایع نمى‏کن
    ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم (1) اگر به یارى حقیقت‏برخیزید حقیقت‏به یارى شما برمى‏خیزد.

    ان الله یدافع عن الذین امنوا ان الله لایحب کل خوان کفور (2) خداوند مدافع اهل ایمان است و خیانتکار کافر نعمت را دوست نمى‏دارد.

    و لینصرن الله من ینصروه ان الله لقوى عزیز (3) خداوند یارى مى‏کند آن کس را که او را یارى کند خداوند نیرومند و غالب است.

    یکى از حسابهاى عالم توکل و اعتماد به خداست توکل یعنى انسان در پیمودن راه حق چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفى به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگى هدف صحیح و خدا پسندانه خود را در نظر بگیرد نه منافع شخصى را اگر فعالیت‏خود را متوجه انجام وظیفه کند نه متوجه خود کار خود را به خدا باز گذارد خداوند او را تحت‏حمایت‏خود قرار مى‏دهد.

    اینها و امثال اینها یک سلسله حسابهاى مخصوصى است که فقط در جهان بینى الهى موجود است و ازنظر جهان بینى الهى جزء عوامل على و معلولى مظاهر قضا و قدر است‏بنابراین اعتقاد درست‏به قضا و قدر الهى یک نفر با ایمان را در عمل و فعالیت صحیح مطمئن‏تر و به نتیجه کار امیدوارتر مى‏کند زیرا از نظر مادى سنن تشریعى یعنى مقرراتى که خوب است و باید بشر به آنها عمل کند حساب مخصوصى درمیان سنن تکوینى ندارد حق و باطل درست و نادرست عدالت و ستم یک جور حساب دارند جهان نسبت‏به طرفداران هر یک از اینها بى‏طرف است اما از نظر معتقد به تقدیر الهى به حکمت و رحمت و عدالت الهى نیز معتقد است.

    معتقد است اگرکسى رضاى خدا را تحصیل کند یعنى از سنت تشریعى الهى پیروى کند در کنف اعتماد به خداست ترس از مرگ و نابودى و همچنین ترس از فقر و بى چیزى را از میان مى‏برد و بزرگترین نقطه ضعف آدمى را که ترس از نیستى یا هستى شقاوت آلود است اصلاح مى‏کند.

    اعتقاد به وجود این گونه حسابها در کار عالم بود که مسلمانان صدر اسلام را آن اندازه فعال و کوشا و شجاع و دلیر بار آورده که در جهان مانند ندارد.

    قرآن کریم وصف الحال آنها را این طور ذکر مى‏کند: الذین لهم الناس قد جمعوا لکم الخشوهم فزادعم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء رضوان الله و الله دوفضل عظیم.

    (4) آنان که مردم به آنها گفتند جمعیتى انبوه براى نابودى شما گردآمده‏اند پس بترسید از آنها اما این تهدید جز بر ایمان آنها نیفزود و گفتند حمایت‏خدا ما را بس است و او خوب کارگزارى است پس بازگشتند با نعمتى از خداوند و تفضلى از جانب او در حالى که هیچ گونه بدى به آنها نرسیده بود و تنها خشنودى خدا را در نظرگرفتند و پى جویى کردند.

    خداوند صاحب تفضلى بزرگ است.

    با این بیان امتیاز کامل اعتقاد به قضا و قدر الهى طبق تعلیمات قرآن مجید از اعتقاد به سرنوشت و قضا وقدر مادى که یک نفر ماتریالیست طبق نظام علت و معلول مادى داراى آن است کاملا روشن است.

    یک نفر مادى هر اندازه به مسلک و روش و آیین خود مومن و معتقد باشد بیش از این عقیده ندارد که به هر اندازه سعى و کوشش و مجاهدت در راه تحقق بخشیدن به آرمان خود به خرج دهد نتیجه مى‏گیرد اما یک نفر مسلمان مؤمن و معتقد به قضا و قدر الهى عقیده دارد که جهان طورى ساخته شده است که اگر او در راه عقیده و ایمان خودفداکارى کند و کوشش به خرج دهد دستگاه على و معلولى جهان به حمایت او بر مى‏خیزد و او را از پشتیبانى خود بهره‏مند مى‏کند صدها هزار برابر نیرویى که او خود در راه هدف خود مصرف مى‏کند نیروى ذخیره در جهان هست که در چنین شرایطى به یارى او به کار مى‏افتد.

    ازنظر مادى یک نفر طرفدار حقیقت و عدالت همان قدر باید به اثر فعالیت‏خود مطمئن و امیدوار باشد که یک نفر طرفدار ظلم و باطل به فعالیتهاى خود و اثر آنها مطمئن است; زیرا به عقیده او از نشر جهان و جریان کلى عالم فرقى میان آن دو نفر نیست ولى از نظر مکتب الهى بین این دو تفاوت بسیار است.

    منطق اختصاصى قرآن قبلا گفتیم که گفتگو در مساله جبر و قدر از نیمه دوم قرآن اول هجرى رسما در میان متکلمین اسلامى آغاز و مورد تجزیه و تحلیل واقع شده قدیمى‏ترین مسئله کلامى همین مساله است.

    متکلمین اسلامى آغاز و مورد تجزیه و تحلیل واقع شده قدیمترین مساله است متکلمین نتوانستند این مساله را درست تجزیه و تحلیل کنند و منحرف شدند گروهى طرفدار جبر و گروهى طرفدار قدر شدند در میان عموم اهل کلام اعتقاد به تقدیر مساوى با جبر و اعتقاد به اختیار و آزادى بشر مساوى با نفى تقدیر شناخته مى‏شد.

    و اما اعتقاد به تقدیر در عین اعتقاد به اختیار هر چند مورد قبول ضمیر ساده و صاف و مسلمانان صدر اول بود اما همینکه در چهارچوب کلام قرار گرفت و رنگ فلسفى یافت نتوانست مورد قبول آن مردم واقع شود همچنانکه براى مردم چهارده قرن بعد از آنها نیز مشکل به نظر مى‏رسد.

    قرآن کریم و همچنین روایات زیاد و غیر قابل انکارى که در این زمینه از شخص رسول اکرم صلى الله علیه و آله یا ائمه اهل بیت(ع) رسیده ست‏با کمال صراحت هم مى‏گوید همه چیز به قضا و قدر الهى است و هم انسان را عامل موثر در سرنوشت‏خود و مسوول اعمال و افعال خود معرفى مى‏کند ما در گذشته نمونه‏اى از هر دو دسته آیات قرآن ذکر کردیم و گفتیم هم طرفداران جبر و هم طرفداران قدر در صدد تاویل و توجیه آیات قرآن برآمدند طرفداران جبر آیات مشعر بر اختیار و آزادى و مسولیت‏بشر را تاویل کردند و طرفداران اختیار آیات مشعر بر تقدیر کلى الهى را.

    بدیهى است که پس از آنکه معما حل شد و معلوم شد هیچ گونه ملازمه‏اى بین عمومیت تقدیر و مجبور بودن انسان و همچنین بین اختیار او و نفى تقدیر وجود ندارد تناقض و تعارض خود بخود حل نى‏شود و نیازى به تاویل و توجیه نیست مثلا آنجا که قرآن کریم هدایت و ضلالت عزت و قدرت، رزق و سلامت و حتى حسنات و سیئات را به مشیت و تقدیر الهى مستند مى‏کند و مى‏گوید: فیضل الله من یشاء و یهدى من یشاء (5) خدا هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد هدایت مى‏کند.

    یا مى‏گوید: قل اللهم مالک الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تذل من تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک على کل شى قدیر (6) بگو اى خدا اى صاحب قدرت تو به آن کس که بخواهى فرمانروایى مى‏دهى و از آن کس که بخواهى باز مى‏ستانى; هر که را بخواهى عزت مى‏دهى و هر که را بخواهى خوار مى‏سازى; خوبى در دست توست، همانا تو بر هر چیز توانایى.

    یا مى‏گوید:ان الله هو الرزاق ذوالقوه المتین (7) همانان خداوند تنها کسى است که روزى دهنده صاحب نیروى محکم است‏و یا مى‏گوید: و فى السماء رزقکم و ما توعدون (8) روزى شما و هر چه به شما وعده داده مى‏شود در بالاست.

    یا از زبان حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) مى‏گوید: والذى هو یطعمنى و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین والذى یمیتنى ثم یحیین (9) و [خدا] کسى که او مرا از غذا سیر و از آب سیراب مى‏کند و هنگامى‏که بیمار گردم شفا مى‏دهد و کسى که مرا مى‏میراند و سپس زنده مى‏کند.

    یا درباره حسنات و سیئات مى‏گوید: قل کل من عند الله (10) بگو همه از نزد خداست.

    هیچ یک از اینها مستلزم نفى دخالت علل و اسباب طبیعى نیست‏بنابراین بین این آیات و آیاتى که صریحا دخالت‏خود بشر را در هدایت و ضلالت‏یا در عزت و قدرت یا در رزق و سلامت‏یا در حسنات و سیئات تایید مى‏کند منافاتى نیست مثل اینکه مى‏گوید: و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى (11) اما ثمود; ما آنها را هدایت کردیم، سپس آنها خودشان کورى را بر هدایت ترجیح دادند.

    یا آنکه پس از ذکر سرنوشت‏شوم و ذلت‏بار فرعونیان و سقوط آنها از اوج عزت به حضیض ذلت مى‏فرماید: ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمه انعمها على قوم حتى یغیروا ما بانفسهم.

    (12) آن بدان جهت‏بود که خداوند چنین نیست که نعمتى را که به قومى داده عوض کند مگر آنکه آنها هر چه مربوط به خودشان است عوص کنند.

    یا آنکه در مقام انتقاد از عقیده جبرى مشرکین مى‏گوید: و اذا قیل لهم انفقوا مما رزقکم الله قال الذین کفروا للذین آمنوا انطعم من لو یشاء الله اطعمه.

    (13) هرگاه به آنهاگفته شود از روزیهایى که خداوند به شما داده انفاق کنید مى‏گویند: آیا کسانى را سیر کنیم که خدا اگر مى‏خواست‏خودش آنها را سیر مى‏کرد؟

    (خدا آنها را زده وگرنه خودش آنها را سیر مى‏کرد.)یا مى‏گوید: ظهر الفساد فى البر و البحر بما کسبت ایدى الناس.

    (14) فساد در صحرا و دریا پدید آمده به موجب آثارى که بشر از کارهاى خود به دست آورده است.

    سر مطلب چنانکه قبلا اشاره شد این است که قضا و قدر و مشیت و اراده و علم و عنایت‏حق تعالى علتى است در طول علل طبیعى نه در عرض آنها.

    تمام نظام منظم لانهایى علل و اسباب متکى و منبعث است از اراده و مشیت‏حق و قضا و قدر الهى.

    تاثیر و علیت این علل و اسباب از نظرى عین تاثیر علیت قضا وقدر است.

    از این رو این تقسیم غلط است که بگوییم چه چیز فعل خدا است و چه چیز فعل خدا نیست; یا آنکه اگر چیزى و فعلى به خدا نسبت داده شد بگوییم پس آن چیز فعل مخلوق نیست و اگر به مخلوقات نسبت داده شد بگوییم پس آن چیز فعل مخلوق است و فعل خدا نیست میان خالق و مخلوق تقسیم کار غلط است.

    (15) در تخف العقول صفحه 468 ضمن حدیث مفصلى از امام هادى(علیه السلام) که مى‏نماید رساله‏اى است که امام در موضوع جبر و تفویض و عدل به گروهى از شیعیان نوشته است.

    (16) مى‏نویسد: شخصى از حضرت امیرالمومنین على (علیه السلام) از قدرت و استطاعت‏سوال کرد که آیا انسان قدرت و استطاعت دارد و کارها را با قدرت واستطاعت‏خود مى‏کند یا فاقد قدرت و استطاعت است؟

    و اگر قدرت و استطاعت دارد و کارها را با حول و قوه خود مى‏کند پس دخالت‏خداوند در کارى که انسان به قدرت و استطاعت‏خود مى‏کند چگونه است؟

    از متن حدیث چنین استفاده مى‏شود که سوال کننده معتقد بوده که انسان داراى قدرت و استطاعت هست و کارها را با قدرت و استطاعت‏خود مى‏کند; بنابراین دخالت تقدیر الهى برایش غیر مفهوم بوده‏است.

    امام به فرمود سالت عن الاستطاعه، تملکها من دون الله او مع الله؟

    تو از استطاعت‏سوال کردى آیا تو مالک این استطاعت هستى به خودى خود بدون دخالت‏خداوند صاحب این استطاعتى یا با شرکت‏خداوند صاحب آن هستى؟

    سوال کننده در جواب متحیر ماند چه بگوید.

    امام فرمود: اگر مدعى شوى که تو و خدا با هم صاحب این استطاعت و قدرت هستید تو را مى‏کشم زیرا خود را شریک خدا و همدوش و همکار با خدا فرض کرده‏اى و این کفر است) و اگر بگویى بدون خدا صاحب این استطاعت هستى باز تو را مى‏کشم (زیرا خود را مستقل و بى نیاز از خدا فرض کرده‏اى; این نیز کفر است، زیرا استقلال در هر شانى از شوون مستلزم استقلال در ذات و منافى با امکان ذاتى و مستلزم وجوب ذاتى است).

    سائل پرسید پس چه بگویم؟

    فرمود: انک تملکها بالله الذى یملکها من دونک فان یملکها ایاک کان ذلک من عطائه وان یسلبکها کان ذلک من بلائه هو المالک لما ملکک و القادر على ما علیه اقدرک.

    توبه مشیت و اراده حق صاحب استطاعت مى‏باشى، در حالى که در همین حال خداوند صاحب مستقل این استطاعت است.

    (یعنى تو صاحب این استطاعتى اما صاحب متکى به غیر و غیر قائم به ذات;و اما او صاحب همین استطاعت است اما صاحب متکى به غیر و غیر قائم باذات و غیر متکى به غیر.) اگر به تو استطاعت مى‏دهد این استطاعت تو عطیه اوست واگر از تو سلب مى‏کند تو را در بوته آزمایش قرار مى‏دهد.

    در عین حال باید بدانى آنچه به تو تملیک مى‏کند در عین اینکه به تو تملیک مى‏کند خودش مالک اوست تو را به هر چه قادر مى‏سازد باز تحت قدرت خود اوست و از تحت قدرت او خارج نمى‏شود.

    خلاصه مضمون حدیث این است که هر اثرى در عین اینکه به مؤثر خود مستند است‏به خداوند مستند است; اگر آن اثر را به فاعل و موثر عادى و ربیعى وى نسبت دهیم او را به فاعل غیر قائم بالذات او نسبت داده‏ایم خداوند به موجودات خاصیت تاثیر و امکان تاثیر مى‏دهد و عطا مى‏کند اما عطا و تملیک کننده یا بخشنده و تا از ملکیت او خارج نشود به ملکیت دیگرى در نمى‏آید اما تملیک و اعطاى خداوند با حفظ و بقاى مالکیت‏خداوند منافات ندارد، بلکه شانى از شوون و مظهرى از مظاهر مالکیت‏خداوند است.

    خداوند به همه اشیاء تاثیر و اثر مى‏بخشد و تملیک مى‏کند و در عین حال خود مالک بالاستقلال همه تاثیرها و اثرهاست.

    اخبار واحادیث زیادى به این مضمون یاقریب به این مضمون هست که نمى‏توانیم همه آنها را در این رساله ذکر کنیم و شرح دهیم.

    پاورقى‏ها 1- محمد / 7.

    2- حج / 38 3- حج / 40 4- آل عمران / 173 و 174 5- ابراهیم /4 6- آل عمران /26 7- ذرایات / 58 8- ذاریات /22.

    9- شعراء / 79 - 81 10- فصلت / 17 12- انفال / 53 13- یس / 47 14- روم / 41 15- رجوع شود به نشریه سه ماهه مکتب تشیع شماره 3 مقاله «قرآن و مساله‏اى از حیات‏» به قلم نگارنده.

    16- در احتجاج طبرسى این حدیث نقل شده و نوشته است که امام این رساله را در جواب اهل اهواز نگاشته است.

    مجموعه آثار جلد 1 صفحه 411- استاد شهید مرتضى مطهرى

کلمات کلیدی: اختیار - جبر - جبر و اختیار

تفکيک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپينوزا به روشى بازنمايى شده است که در منطق پژوهش به ديالکتيک معروف است. صفت بارز اين روش آن است که جنبه‏هاى متضاد موضوع در ارتباط با يکديگر درک و پژوهيده مى‏شود. بنابراين، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسب

چکيده: تفکيک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپينوزا به روشى بازنمايى شده است که در منطق پژوهش به ديالکتيک معروف است. صفت بارز اين روش آن است که جنبه‏هاى متضاد موضوع در ارتباط با يکديگر درک و پژوهيده مى‏شود. بنابراين، در «اخلاق» ضرورت به ت

چکيده بحث جبر و اختيار مسئله‌اي است که از ديرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته است و در اين رساله اين مسئله از ديدگاه لايبنيس مورد بررسي قرار گرفته است. در اين رساله در ابتدا به طرح مسئله جبر و اختيار و اصول فلسفي مربوط به‌ آن از جمله اصل عليت و اصل

چکيده: مسأله جبر و اختيار از ديرباز در ميان فيلسوفان و متکلمان مطرح بوده است. نظريه جبر و اختيار ابن عربي را در تفکر عرفاني وي مي‏توان يافت. او حقيقت هستي را واحد و احکام آن را مختلف مي‏داند؛ لذا بينونيت ميان حق و خلق از ميان مي‏رود و موجودات ظلي

چکیده: تفکیک قلمرو جوهر از صفات (و حالات) در «اخلاق» اسپینوزا به روشى بازنمایى شده است که در منطق پژوهش به دیالکتیک معروف است. صفت بارز این روش آن است که جنبه‏هاى متضاد موضوع در ارتباط با یکدیگر درک و پژوهیده مى‏شود. بنابراین، در «اخلاق» ضرورت به تبع مناسبتش با آزادى بررسى مى‏شود. با آن که موضوع این نوشته رابطه ضرورت و آزادى است، گفتنى است که اسپینوزا متناهى و نامتناهى، فرد و ...

بروز خسارت و نحوه جبران آن در حقوق اسلام چکيده: مسأله بروز خسارات و نحوه جبران آن از ديرباز بشريت را به فکر اين انداخت تا نسبت به ايجاد منبع تامين کننده خسارات به خصوص در موارديکه با تنگدستي و ناتواني يا مجهول بودن و عدم دسترسي به عامل ورود زيان

مقدمه شما خانه خود را ترک مي‌کنيد وعازم تعطيلات اداري مي‌شويد اما پس از آن که در صندلي عقب تاکسي آرام گرفتيد ترديدها به ذهن شما هجوممي‌آورند. آيا اجاق گاز را خاموش کرده‌ام آيا درب خانه باز است. سعي مي‌کنيد اين افکار را ناديده بگيريد ولي نمي‌توا

مقدمه سوء استفاده از اختیارات یا مشاغل Abus de pruvoirs ou de fonction تا کنون در حقوق تجارت کشورهای مختلف بطور مشروح مورد مطالعه قرار نگرفته است از طرفی زندگی تجاری نشان داده است که اشخاصی مانند نماینده تجاری (2) (Agent commercial قائم مقام تجاری (3) (Represent ant de commerce) تاجر حق العمل کار (4) (commissionaire) تاجر دلال (5) (courtier) و مدیران در شرکتهای سهامی و غیر سهامی ...

استناد قاضی دادگاه به مواد قانونی مسوولیت مدنی مصوب سال 1339 خصوصا ماده 11 مسوولیت مدنی دولت و همچنین میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب سال 1354 که به موجب ماده 9 قانون مدنی در حکم قانون داخلی کشور ایران است، برگ تازه ای است در احیای ق-م-م و معاهدات بین المللی که متروک و مهجور شده و رویه قضایی هم بدان ها توجهی نداشته، با استناد به موارد مذکور یک دگرگونی و تحول قضایی در ...

چکیده عدم رشد بدنی ، عقلی و روانی کودک ، ضریب آسیب پذیری او را بسیار بالا می برد. بدین جهت در تعالیم ادیان الهی ، مکتب های تربیتی ، نظام های حقوقی ، حقوق بین الملل و قوانین کشورها برای مصونیت کودک از آسیب ها ، و جبران خسارتهای مادی ، عاطفی و اخلاقی او ، روشهای حمایتی خاصی پیش بینی شده است. حمایت از حقوق مادی و معنوی کودک نیازمند شناسایی مصادیق آن می باشد. حقوق معنوی کودک به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول