دانلود ترجمه داستان شبحی در اپرا

Word 36 KB 25145 8
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آن ها قبل از اپرا ، در مزان اجرای اپرا و بعد از اپرا درباره شبح صحبت کردند.

    ولی خیلی ارام صحبت می کردند و قبل از حرف رشدن پشت سرشان را نگاه می کردند .


    وقتی اپرا ستمام شد ، دخترها به رختکن شان بازگشتند .

    نا گهان آنها صدای کس را در راهرو شنیدند ، و خانم گری ، مادر مگ به داخل اتاق دویذ .

    او زنی بود .

    چاق ، با رفتاری مادرانه و چهره ای قرمز و شاداب .

    اما آن شب صورتش سفید بود.


    او گریه کنان گفت : (( آه دخترا ، ژوزف مرده !

    شما میدونین که او خیلی سپاین سدر چهارمین طبقه زیرصحنه نمایش کار می کرد .

    کارکنان دیگر صحنه ، جسد اونو یک ساعت پیش اونجا پیدا کردن با یه طناب دورگردنش !))
    خانه اپرا مکان مشهوری بود و مدیران خانه اپرا اراد خیلی مهمی سیودند این اولین هفته کار برای آن دو مدیر جدید موسیوآرمان مونشار من و موسیو فیرمن سریشارد بود .

    فردای آن روز دو مرد در دفتر کارشان درباره‌ ژوزف بود که صحبت می کردند .


    موسیو آرمان با عصبانیت گفت : (( این یا یه اتفاق بود یا بوکه خودکشی کرده ))
    مسیو فیرمن گفت (( یه اتفاق ؟

    خودکشی ؟

    دوست من ، سکدوم داستان رو میخوای ؟

    یااین س که داستان شبح رو می خوای ؟


    موسیو آرمان گفت : (( با من راجع به اشباح محبت نکن !

    توی خانه اپرا ، ما 1500 نفر داریم که برامون کار میکنن و همه دارن سدرباره شبح حرف سمیزنن .

    همه اونا احمقن !

    من نمیخوام درباره سشبح چیزی بشنوم ، خب ؟

    ))
    موسیو سفیرمن به سنامه ای که روی میز ، پهلوی او قرار داشت مگاه کرد گفت : (( آرمان ما با این نامه میخوایم چکارکنیم ؟

    ))
    موسیو سآرمان فریاد زد : ((چکار کنیم ؟

    )) ((‌مسلماً هیچ کاری !

    چه کاری میتونیم بکنیم ؟

    ))
    آن دو مرد دوباره نامه را خواندند .

    خیلی طولانی نبود .


    موسیو سآرمان که دوباره عصبانی شده بود .

    گفت : (( برای لژ 5 بلیت سنفروشید !

    20.000 فرانک در ماه !)) (( این بهترین لژ خاسنه اپراست و ما به آن پول احتیاج داریم غیر من و بگو ببینیم بی ا.جی کیه ؟

    ))
    موسیو فیر من گفت : (( منظور ، شبح اپراست .

    اما آرمان ، تو راست میگی .درباره این نامه ، ا هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم .

    این یه شوخیه ، یه شوخی بد .

    یه کسی در این ساختمان فکر میکنه که چون ما این جا تاه وارد هستیم احمق سهم هستیم .

    س هیچ شبحی در اپراخانه وجود نداره !

    ))
    سپس آن دوباره برنامه آن شب اپرا صحبت کردند که فاوست بودو معمولاً کارتولا اپرای ماراریتا را اجرا می کرد .

    کارلوتا اسپانیایی بهترین خواننده ما مریض میشه !

    و همین امروز صبح با نوشتن یک نامه به ما اطلاع میده که حالش خوب نیست و نمیتونه امشب بخونه !

    ))
    موسیو فیرمن سبلافاصله گفت (0 آرمان ، دوباره عصبانی نشو )) (( ما کریستین دئه رو داریم ، اون خواننده جوان از کشور نرو ، میتونه امشب مارگاریتارو بخونه س.

    اون صدای خوبی داره .

    ))
    ((اما اونخیلی جوونه و هیچ کس اونو نمیشناسه س!

    هیچ کس نمیخواد به یه خواننده جدید سگوش سبده .

    ))
    (( صبر کن تا ببینیم .

    س شاید سدئه بهتر از کارلوتا بخونه کسی چه میدونه ؟

    ))

    حق با موسیو فیرمن بود.

    تمام مردم پارش درباره مارگاریتا ی جدید در فاوست صحبت می کردند ، دختری با صدای زیبا ،دختری با صدای ی فرشته .

    مردم او رادوست داشتند .

    آنا می خندیدند .

    س فریاد سنی زدند و از او تقاضا می کردندکه باز هم بخواد .

    دئه اعجاب انگیز سبهترین خواننده جهان بود !


    در پشت صحنه مگ گری سبه آنی سورلینگاهی کرد و گفت (( سکریستین دئه سهرگز به این خوبی سنخونده بود ، چطور امشب اینقدر عالی بود ؟

    ))
    آنی گفت : (( شاید معلم موسیقی جدیدی گرفته))
    سر و صدا برای مدتی طولانی در خانه اپرا ادامه یافت .

    در در لژ 14 ‍ ، فیلیپ کنت شنیرو به برادر کوچکتر کردو لبخند سزد :
    خب رائول ، درباره برنامه سامشب دئه نظرت چیه ؟

    ))‌
    رائول ویکنت شنی 21 ساله بود با چشمان آبی و موهای مشکی ، و لبخندی جذاب بر چهره داشت .


    او هم به برادرش لبخندی سزد و گفت : (( چی میتونم بگک ؟

    کریستیم یه سفرشته ست .

    همین .

    میخوام امشب به رختش برم تا اونو ببینم .

    ))
    فیلیپ خندید .

    او 20 سال ساز رائول و برای او بیشتر مثل یک پدر بود تا برادر .


    (( آه من درک می کنم ، تو عاشق شدی؟

    اما این ساولین شب اقامتت توی پاریسه و این اولین دیدار تو از اپراس .تو چظور کریستین سدئه رو میشناسی ؟

    ))
    رائو گفت : (( چهار سال پیش روبه خاطر سداری ؟

    زمانی که برای تعطیلات در بریتانی، کنار دریا رفته بودم ، خب ، ...

    من کریستین رو اونجا دیدم .

    بعدعاشقش شدن و تا به امروز سهم عاشقشم .

    ))‌
    آن شب در رختکن کریستین دئه افراد زیادی بودند .

    و در آن بین یک دکتر مراقب کریستین بود صورت زیبای او رنگ پریده سو بیمار به نظر می رسید .

    رائول بهسرعت به آن سوی اتاق رفت و دست کریستین را گرفت .


    ((کریستین !

    چی شده ؟

    حالت سخوب نیست ؟

    )) و کنار صندلیاش بر زمین زانو زد .


    (( منو یادت نمیاد ؟

    رائول شنی در بریتان ؟

    ))
    کریستین با چشمان آبی اش س، هراسان سبه رائول نگاهی انداخت و ودستشسرا سکنار کشید س.

    (( نه ،من شما رو نمی شناسم س.

    لطفاً از این جا برین .

    من حالم خوب نیست .

    ))
    رائول در حالی که چره اش سرخ شده بود ، در جای خود ایستاد .

    قبل از این که بتواند حرفی بزند دکتر با عجله گفت : (( بله ،بله !

    لطفاًاز اتاق خارج بشین .

    لطفا همگی اتاق روترک کنین .

    مادموازل دئه احتیاج بهآرامش سدارن .

    س ایشون در رختکن خود تنها ماند .


    سپس رائول صدای گرفته و هراسان کریستین را شنید : (( چطور میتونی این حرف رو بزنی ؟

    میدونی که من فقطبه خاطر تو میخونم ...

    ؟

    امشب همه چیز رو به تو دام .

    همه چی سرو حالا هم خیلی سخسته م .

    )) صدای آن مرد گفت : (( تو مثل یه فرشته خوندی .

    )) رائول از اتاق دور شد.

    که جریان این بود !

    کریستین دئه سیه عاشق داشته .

    پس چرا صداش اینقدر محزون بود؟

    رائول در ااسیه ای نزدیک ساتاق سکریستین منتظر ایستاد .

    او می خواست عاشق کریستین یعنی دشمنش را ببیند !

    تقریباً ده دقیقْ بعد کریستین تنها از اتاقش بیرون آمد .

    تاانتهای راهرو ادامه دادو از نظر دو شد.

    رائول منتظر بود .

    اما هیچ مردی سبعد از ساو خارج نشد .

    هیچ کس سدر راهرو نبود ، بنابراین رائول به سرعت به طرف رخکن رفت و در را باز کرد و داخل شد .

    اوبه آرامی در را پشت سر خود بست و سپس فریاد زد : (( کجایی ؟

    سمیدونم که اینجایی !

    بیا بیرون !

    )) هیچ جوابی نشنید .

    رائول همه جا را – (حتی ) زیر صندلی ها ، پش لباس ها و همه گوشه های تاریک اتاق را جستجو کرد .

    هیچ کس آنجا نبود .

    شبح عصبانی است سه شنبه شب بود .

    صبح چهارشنبه ، موسیو آرمان و موسیو فیرمن سخوسحال بودند .

    س مردم پاریس مارگاریتای جدید را دوست داشتند .

    همه چیز زندگی برای آن ها جالب بود .

    اپرای بعدی ، شب جمعه و باز هم فاوست بود ، اما این بار اجرای آن با خانم کارلوتا بود .

    حدود چهارشنبه بعد از ظهر ، مدیران خیلی خوشحال به نظر به‌نظر می‌رسیدند دومین نامه از اجی به دست آن ها رسیده بود : موسیو آرمان فریاد زد : (( خب ،فیرمن ، آیا هنوز این شوخیه ؟

    )) ((حالا میخوایم چکارکنیم ؟

    آیا اینجا ا.جی مدیره ، یا ما دوتا ؟

    )) موسیو موسیو فیرمن با خستگی گفت س(( آرمان ، داد نزن ، من جوابت رونمیدونم .

    بذار با خانم گری، دربان لژ 5 صحبت کنیم .

    شاید او بتونه به ما کمک کنه .

    )) اما خانم اهل کمک نبود .

    او از اشباح نمی ترسید سو از مدیران اپراخانه ها هم واهمه ای نداشت .

    موسیو رمان شروع به صحبتکرد : (( خانگ گری س، مردم میگن شما دوست سشاح اپرا هستین.

    درباره اوبه سمابگین .

    بعضی ساز مردم میگن که شبح سر نداره .

    )9 موسیو فیرمن گفت : (( و بعضی هامیگن بدن نداره س.

    شما سچی میگین خانم گری ؟

    .

    ))‌ مادام گری سبه آن دو مرد نگاهی انداخت و خندید .

    (( سمن می گم که مدیران خانه اپرا احمقند .

    )) موسیو آرمان فریاد زد :: ((چی !

    )) سو در حالی که صورتش از عصبانیه .

    وقتی شبح چیزی رو می خواد ، باید اونو بدست بیاره و این شبح باهوش و خطزناکه .

    بله مدیران قبلی ، اینو به خوبی میدونستن .

    اول اونها سعی کردند جلوی کارهای اونو بگیرن .

    بعداتفاق زیادی توی خانه اپرا افتاد ، اتفاقای خیلی عجیب و چه وقت این اتفاقات سرخ داد ؟

    وقتی که شبح عصبانی بود !

    خوب مدیرای قبلی خیلی سریع اینو درک کردند .

    شبح از شما لژ رو می خواد ؟

    او این سلژ رو هر شب میخواد .

    شبح پول میخواد ؟

    بهتره یلافاصله پول رو به اون پرداخت کنین .

    آه بله، ندیران قیلی اینو خوب فهمیدند .

    مسویو ارمان سفریاد زد : (( اما ما ، مدیران اینجا سهستیم نه شبح ساپرا )) .

    رو به فیرمن سکرد و ادامه داد : (( این زن دیوانه است چرا به حرف او سگوش کنیم ؟

    سجمعه شب خانم سکارلوتا مارسگاریتارو میخونه .

    و من و تو .

    فیرمن ، س از لژ 5 ، اپرا روتماشا می کنیم .

    (( خب آرمان ، ما میتونیم س این که س رو بکینم اما ...

    ما نمی خواییم سهیچ اتفاقی بیفته .

    )) خانم گری به آن دو نزدیکتر شد و به آرامین گفت : (( سبه حرف من گوش کنید .

    ژوزف بوکه رو یادتون میاد ؟

    من به شما میگم که شبح اپرا یه دوست خوب ولی یه دشمن بده .

    )) هر دو مرد گری خیره شدند .

    موسیو فیرمن زیر لب گفت : (( همون کلمات )) ، ((خانم گری ، چرا شما همون کلمات رو به کار بردین ؟

    )) - (( برای ساینکه سخود شبح این کلمات رو به من میگه .

    من هرگز شبح دو نمی بینم .

    اما اغلب صدای انو میشنوم .

    او صدای بسیار لطیفی داره و هرگز سر مردم داد نمیزنه .

    ))

فصل اول مقدمه تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، ...

مقدمه برای فهم تغییرات ما با ید به زیر سطح اشیا و حوادث بنگریم و بکوشیم آنچه را که در ذهن مردم روی می داد و می گذشت پیدا کنیم زیرا عمل و اقدام به آن صورت که ما آن را می بینیم خود نتیجه ای از مجموعه ی افکار و شهوات ، تعصبات و خرافات ، امید ها و ترس هاست و هرگز هیچ اقدام و عملی را نمی توان به تنهایی و بدون توجه به عللی که به آن عمل منتهی شده است فهمید . توفان تغییرات بزرگی که در ...

چکیده این مقاله سیستم‌های اطلاعات مدیریت MIS را پوشش می‌دهد. از آنجا که MIS ترکیبی از سه پدیده سیستم، اطلاعات و مدیریت می‌باشد ابتدا این موارد را بررسی میکند. به علت تأثیرات قابل توجه سیستمهای اطلاعاتی بر روی MIS مبحث دیگر مقاله، درباره آن می‌باشد. متخصصان اطلاعاتی شامل تحلیل‌گر سیستمها، مدیران پایگاههای داده، متخصصان شبکه، برنامه‌نویس‌ها و اپراتورها در قسمت بعدی بررسی شده است. ...

معرفی : برنامه های هوشمند مشتمل بر 99% علم کامپیوتری و 1% هوش مصنوعی است . هوش مصنوعی با بیش از 40 سال سابقه مورد بحث و انتقادات زیادی قرار گرفته است. شاید بتوان گفت که مشکلترین و سخت ترین نوع بحث این باشد که ‌هوش مصنوعی نتوانسته است به وعده های خود عمل . عموما یک برنامه هوش به عنوان یک سیستم مستقل تصمیم گیرنده محسوب می شود که در محیط آن عمل قرار میگیرد. سیستم های عامل : منظور ...

موسیقی اسلامی از آن‌جا که دامنه تمدن اسلامی جز عربستان کشورهای بسیاری از جمله مصر، ایران، هند و آفریقا را دربرمی‌گرفت؛ موسیقی اسلامی نیز با تنوع و گوناگونی روبه‌رو بوده است. تاریخچه در میان فقهای اسلام کسانی مانند شهاب‌الدین الهیثمی و ابن ابی‌الدنیا بوده‌اند که موسیقی را یکسره لهو و لعب می‌دانستند و آن را مکروه یا حرام تلقی می‌نمودند. فارابی انکار می‌کرد که موسیقی بتواند هرگونه ...

چکيده: در مکتوبي که پيش رو داريد، روشي براي طبقه بندي کالاهاي موجود در فروشگاه هاي اينترنتي معرفي ميگردد. اين طبقه بندي بر اساس سليقه مشتري و همچنين اطلاعات گرفته شده از ديگر موتور جستجوها پيرامون کالاي مورد نظر بنا شده است. سلايق مشتري که به ص

- زمان حال ساده : Present tense تعريف : عملي است که به صورت عادت يوميه (habit) يا رسم و رسوم ( custom ) انجام مي گيرد و به طور دائم به وقوع مي پيوندد .فرمول کلي اين زمان به صورت زير است که فرم مشابهي مانند مصدر دارد : م

تئاتر چیست؟ تئاتر آن شاخه از هنرهای نمایشی است که به بازنمودن داستان ها در برابر مخاطبان یا تماشاگران می پردازد “تئاتر” یک هنر دراماتیک است و پنج قرن قبل از میلاد مسیح در آتن و روم به وجود آمد و سپس در آثار قرون وسطی، رنسانس و بعد در عصر جدید اروپا ادامه یافت. منظور از تئاتر یک مجموعه هنری یا یک نظام سازمان یافته هنری است که پیش از هر چیزبه متن یا نمایشنامه و سپس به کارگردان ...

آثار وثمرات تدریجی مجاهدات وخیزش های ملی ومردمی برای اخراج خلفای عرب ، بخصوص درسده نهم میلادی ، نابودی مغول ها در سده چهاردهم ، پاک سازی روس ها وترک ها در سده هفدهم ، تحقق استقلال ایران در دوران صفوی ، افشار و زند بود ، که ازاواخر سده هجدهم با دست اندازی کشور گشایان اروپایی مواجه گردیده بود . (1) حاصل جنگهای دوست وپنجاه ساله ایران ، جدایی افغانستان ، سرزمین هایی وسیع از شمال ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول