«مقدمه»
جامعه بشری دائماً در حال تغییر و تحول است.
روز به روز مسائل جدیدی پیش می آید که از جنبه های مخلف نیاز به بررسی و پژوهش دارد.
علم حقوق نیز ناگزیر است تا همزمان با این تحولات، توسعه یابد تا جوابگوی نیازهای جامعه باشد چون در غیر اینصورت مشکلات عدیده ای بر سر راه جامعه قرار می گیرد.
لذا فقدان قانون در مورد مسائل جدید منجر به هرج و مرج می گردد.
یکی از مسائل جدید که از جنبه های مختلف قابل بررسی است تا مسئاله روشهای جدید باروری به طریقه مصنوعی می باشد.
مسئاله تلقیح مصنوعی ابتداءاً در مورد گیاهان و حیوانات انجام شد و کم کم در مورد انسان هم انجام شد و نتایج مثبتی داشت.
تلقیح مصنوعی می تواند باعث حل مشکلات بسیاری از خانواده ها شود که از نعمت داشتن فرزند محروم اند.
ولی البته همچون دیگر مسائل جدید، باعث نگرانی ها و مخلفت هایی هم شده است.
این مسئاله فقط از جنبه حقوقی اهمیت ندارد و چه بسا جنبه های اخلاقی و اجتماعی آن مهمتر از جنبه حقوقی آن باشد.
مسائلی همچون ترکیب اسپرم با تخمک در خارج از رحم، انتقال جنین زوجین به رحم زن ثالث، ترکیب اسپرم مرد وزن بیگانه، پرورش جنین در لوله آزمایشگاه، اهداء تخمک/ جنین و .....
سئوالات بیشماری را ایجاد می کند.
تلقیح مصنوعی انواع گوناگونی دارد: از جمله تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر، تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه، حالت مادر جانشین و حالت اهداء تخمک / جنین: که مادر این نوشته به بررسی تلقیح با اسپرم شوهر و با اسپرم بیگانه و حالت مادر جانشین پرداخته ایم و بحث اهداء تخمک/ جنین را مورد بررسی قرار نداده ایم.
دراین نوشته، آنچه بیشتر مورد توجه است، بررسی مشروعیت یا عدم مشروطیت طرق تلقیح مصنوعی و بررسی نسب و آثار آن از جمله ارث طفل حاصل از این طرق است.
به این معنا که طفل حاصل از طرق تلقیح مصنوعی به چه کس یا کسانی ملحق می شود و آثار این الحاق چیست؟
و همچنین نظرات فقهاء و حقوقدانان را مورد بررسی قرار داده ایم.
فصل اول
1- تعاریف و کلیات:
تلقیح مصنوعی عبارت است از داخل کردن منی مرد به وسیله آلات پزشکی و یا هر وسیله دیگر غیر از مقاربت در رحم زن.
طفل حاصل از عمل مزبور را طفل حاصل از تلقیح مصنوعی می نامند
لقاح در لغت به معنای آبستن شدن و تلقیح به معنای آبستن کردن است.
بنابر این معنای لغوی لقاح از معنای حقوقی آن دور نگردیده است چون لقاح مصنوعی د اصطلاح حقوقی یعنی بارور شدن جنس مؤنث ( اعم از انسان و حیوان و گیاه) با وسایل مصنوعی و تلقیح مصنوعی هم به معنای بارورکردن جنس مؤنث ( اعم از انسان و حیوان و گیاه) از راه وارد کردن اسپرم در رحم جنس مؤنث با وسایل مصنوعی است بدون انجام مقاربت طبیعی
نسب:
نسب از نظر لغت، مصدر و به معنی قرابت و علاقه و رابطه بین دو شیئی است و در زبان فارسی، آن را نژاد می گویند
نسب از نظر اصطلاح حقوقی:
در قانون مدنی ایران تعریفی از نسب نشده است ولی علماء حقوق تعاریفی ارائه داده اند: از جمله آقای محمد عبده بروجردی نسب را چنین تعریف کرده است:
« نسب علاقه ای است بین دونفر که به سبب تولد یکی از آنها از دیگری یا تولدشان از شخص ثالث حادث می شود»
آقای دکتر سید حسن امامی نسب را چنین تعریف کرده است:« نسب، مصدر است و به معنی قرابت و خویشاوندی می باشد.
و اضافه کرده است: « نسب امری است که به واسطه انعقاد نطفه از نزدیکی زن و مرد به وجود می آید.
از این امر، رابطه طبیعی خونی بین طفل وآن دو نفر که یکی پدر و دیگری مادر باشد موجود می گردد»
نسب، اعم از پدری یا مادری ممکن است مشروع باشد یا نامشروع و همچنین ممکن است حاصل از نزدیکی طبیعی باشد یا حاصل از تلقیح مصنوعی
روش تلقیح مصنوعی توانسته است باعث از بین رفتن مشکلات خانواده هایی شود که به دلایلی از جمله عنن یا انزال سریع و یا عیوب مجاری آلات تناسلی زن و مرد از نعمت داشتن فرزند محروم بوده اند.
2- تعریف مسئاله و موضوع تحقیق:
در حال حاضر امکان فرزند دارشدن زوجین نا بارور از طریقی جدید وجود دارد که در این جریان ممکن است از اسپرم مرد بیگانه و یا تخمک زن بیگانه استفاده شود ویا تخمک و اسپرم زن و شوهر در خارج از رحم ترکیب شوند و یا از رحم زن ثالثی استفاده شود و یا از جنین اهدایی استفاده شود که بررسی وضعیت حقوقی طفل حاصل از این روشها از اهمیت فراوانی برخوردارمی باشد.
3- سئوالات اصلی تحقیق:
1- آیا نسب طفل ناشی از تلقیح مصنوعی از نظر شرعی مشکلی دارد یا خیر؟
2- آیا طفل ناشی از تلقیح مصنوعی در انواع گوناگون آن ارث می برد یا خیر؟
3- نسب طفل ناشی از تلقیح مصنوعی به چه کسی می رسد و از چه کسی ارث می برد؟
4- فرضیه های تحقیق:
1- نسب طفل ناشی از باروری مصنوعی در انواع مختلف آن مشروع و قانونی است.
2- در حالت مادر جانشین، طفل منسب به پدر و مادرحکمی خواهد شد.
5- اهداف تحقیق:
1- تبیین و روش ساختن نسب وارث طفل ناشی از تلقیح مصنوعی
2- بررسی موانع و مشکلات تلقیح مصنوعی از جمله در مورد نسب وارث کودک ناشی از آن
3- بررسی وضعیت طفل در شرع و قانون
6- اهمیت تحقیق:
با توجه با اینکه این مسائل در جامعه ظهور می کند و انجام می شود و تقاضای زیادی هم ممکن است برای آن وجود داشته باشد و از طرف دیگر در مورد مسائل حقوقی و تکالیف و وظایف حقوقی طرفین ابهام و پیچیدگی وجود دارد، اهمیت این تحقیق روشن میشود.
7- روش تحقیق و شیوه گرد آوری مطالب:
روش این تحقیق، روش تحلیل منطقی و استدلالی است.و روش اصلی گرد آوری مطالب، روش کتابخانه ای است و همچنین استفاده از شبکه های اطلاعاتی کامپیوتری.
فصل دوم تاریخچه تلقیح مصنوعی: تلقیح مصنوعی به شکل علمی تقریباً موضوعی جدید است که توانستد مشکلات خانواده هایی را برطرف کند.
تلقیح مصنوعی در ابتدا نژاد یا تکثیر نسل حیوانات مورد استفاده قرار گرفت و اولین آزمایش را در این مورد یک دانشمند آلمانی به نام Lud wig Jacobi در سال 1765 میلادی روی ماهی ها انجام داد.
در نیمه اول قرن نوزدهم تلقیح مصنوعی روی ماریان و گاو وگوسفند انجام شد و نتیجح مثبت حاصل گردید.
در اواخر قرن نوزدهم یکی از دانشمندان روسی به نام Elie Ivenoff تلقیح مصنوعی را در چهار پایان با متدی خاص معمول ساخت که بعدها آن روش به طور گسترده مورد عمل قرار گرفت.
با پیشرفت صنایع و فنون، دامنه تلقیح مصنوعی به انسان نیز سرایت نمود.
تکنیک های جدید تلقیح مصنوعی در امر توالد موجود انسانی به کار گرفته شد و دنباله آزمایش ها روی انسان انجام پذیرفت.
یک پزشک انگلیسی در سال 1799 گزارش در این زمینه به دولت انگلستان داده است که گزارش مزبور مضبوط است.
یکی از پزشکان فرانسوی در سال 1868 میلادی طی گزارش خود خاطر نشان ساخته است که در فرانسه ده مورد تلقیح مصنوعی در روی زن ها انجام شده و قدیمی ترین آنها را مربوط به سال 1838 دانسته است.
در ایلات متحده امریکا دکتر Marion Sins اولین آزمایش خود را درسال 1866 میلادی در بیمارستان زنان نیویورک سیتی به مرحله اجرا در آورد.
ازسال 1914 به بعد تقریباً موضوع تلقیح مصنوعی کاملاً توجه علماء و پزشکان را به خود جلب کرد.
در سال 1914 میلادی یکی از اطبای انگلیسی مقیم مصر موسوم به دکتر جامسیون شنیده بود که در میان بدویان طریقه ای برای معالجه زنان عقیم وجود دارد که گاه منجر به آبستن شدن زنها می شود و گاهی این گونه زنان می میرند.
این اتفاق نظر پزشک انگلیسی را به خود جلب کرد و در اثر بررسیهای فراوان، دریافت که زنان بدوی به قطعه ای از پشم حیوانات افسون می خوانند و آن را به زن نازا می دهند تا به رخم خود بمالد و معتقد بودند که زن با این روش حامله خواهد شد یا خواهد مرد.
این پزشک با تحقیقات بیشتر سرانجام دریافت که زنان بدوی پشم را به نطفه مردان آغشته کرده و سپس آن را به زن عقیم می دهند تا آن را استعمال نماید که علاوه بر نطفه مقدار زیادی از میکروب های مضر موجود در پشم وارد رحم زن می گردید و اگر زن دارای بنیه قوی می بود در مقابل میکروبها مقاومت می کرد و الا از پا در می آمد و می مرد.
دکتر جامسیون پس از خاتمه جنگ جهانی اول به انگلستان مراجعت کرد و به خاطر او چنین رسید که به وسیله تلقیح مصنوعی و از راه صحیح علمی هزاران زن را که آرزوی مادر شدن داشتند بارور کند و به وسیله آلات مصنوعی و لوله آزمایش نطفه مرد را به رحم زن منتقل نماید.
کم کم تلقیح مصنوعی در انگلستان رواج پیدا کرد و البته اعتراضاتی را هم به دنبال داشت با وجود اعتراضات مذکور از تلقیح مصنوعی جلوگیری نشد و امروزه در انگلستان اطفال ناشی از تلقیح مصنوعی به طور چشم گیر مشاهده می گردند.
در ایتالیا و در شهر واتیکان پاپ رهبر کاتولیک های جهان تلقیح مصنوعی را تحریم کرد.
ولی بعضی از کشورهای اروپائی و امریکائی تلقیح مصنوعی را مباح دانسته اند.
در حقوق اسلام بحث تلقیح مصنوعی سابقه ندارد ولی مصادیقی وجود دارد که با تلقیح مصنوعی مشابهت دارد.
از جمله احادیثی که در این زمینه وجود داردمربوط به مساحقه است که به طور خلاصه مفاد حدیث چنین است که ابا جعفر و ابا عبدلله علیهما السلام می گفتند حضرت امام حسن در مجلس پدرش حضرت علی (ع) حضورداشت که عده ای وارد شدند و می خواستند مسئاله را از حضرت علی (ع) سئوال کنند.
بعلت عدم حضور آن حضرت در مجلس مسئاله در نزد امام حسن (ع) مطرح گردید و آن مسئاله چنین بود که مردی با زن خود جماع کرده است و زن در همان حالت با دختر با کره ای مساحقه نموده و در نتیجه این عمل نطفه از رحم زن وارد رحم دختر گردیده و دختر حامله شده است.
تکلیف چیست؟
حضرت امام حسن(ع) فرمودند که مهر دختر باکره را از زن باید گرفت و به دختر داد زیرا طفل حاصل از این مساحقه از رحم دختر خارج نخواهد شد مگر با ازاله بکارت وی سپس زن را چون محصنه بوده است باید رجم کرد و پس از آنکه طفل متولد گردید باید این طفل به صاحب نطفه تحویل شود و دختر مزبور را باید تازیانه زد.
فصل سوم تلقیح مصنوعی طبق تعریف تلقیح مصنوعی می توان آن را به اقسامی تقسیم کرد: 1- تلقیح اسپرم مرد به همسرش 2- تلقیح اسپرم مرد بیگانه به زن مبحث اول- تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر ممکن است در مواردی با وجود اینکه مرد توانایی ساختن نطفه کامل را دارد یعنی اسپر ماتوروئید مرد قابلیت و توانایی بارور ساختن تخمک را دارد ولی به دلیل از جمله عنن یا انزال سریع و یا عیوب مجازی آلات تناسلی مرد و یا عدم قدرت جذب دستگاه تناسلی زن امکان ترکیب شدن نطفه مرد و زن از راه طبیعی وجود ندارد و در نزدیکی طبیعی جریان تلقیح به درستی انجام نمی شود.
به همین دلایل می توان از تلقیح مصنوعی استفاده کرد جهت رفع این مشکلات گفتار نخست-جواز یا حرمت تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر در مورد این مسئاله در قانون ایران، حکمی مشاهده نمی شود.
ولی با توجه به اصاله الاباحد می توانیم بگوئیم که این مورد مشکلی ندارد از نظر شرعی و قانونی .
نسب طفل ناشی از این تلقیح به پدر و مادر خود منتسب می شود و همه آثار نسب قانونی و شرعی هم بر این طفل بار می شود مواد مربوط به نسب در قانون مدنی که مواد 1158و 1159 هستند، نزدیکی و مواقعه را بیان کرده اند چون راه طبیعی انعقاد نطفه، نزدیکی است والا خصوصیتی در مواقعه و نزدیکی وجود ندارد که تنها معیار ایجاد نسب قانونی و شرعی باشد.
در مورد این موضوع اکثر فقها و حقوقدانان معاصر آن را جایز می دانند و تنها عده کمی از فقها هستند که نظر به عدم جواز آن دارند.
و از نظر حکم وضعی این مورد هم اکثر حقوقدانان و فقها نسب این طفل را صحیح دانسته و آن را به زوجین ملحق می دانند.
البته با تأکید بر این نکته که در جریان این روز باید از کارها و اعمال خلاف ضوابط شرعی و عفت خانواده جلوگیری شود.
در ذیل نظرات چند تن از فقها و حقوقدانان آورده می شود: « عده ای از فقهاء معاصر در خصوص جواز یا حرمت تلقیح چنین می گویند: ( ان کان التلقیح بماء الرجل لزوجه- کان ذلک عملاً مشروعاً علی ما استقف علیه» آیت ا..
گلپایگانی عقیده دارند که : بر حسب مستفاد از اذله شرعیه، نطفه مرد به هر نحو در رحم حلیله خود قرار بگیرد جایز است و اولاد ملحق به مرد و حلیله است.
و توارث از طرفین ثابت است.
طبق عقیده مزبور اولاً تلقیح مصنوعی با اسپرماتوزوئید شوهر شرعاً جایز است.
ثانیاً طفل متولد از این تلقیح به زوجین ملحق می شود.
ثالثاً توارث بین طفل و زوجین ثابت است و از هر حیث طفل مزبور با طفل حاصل از نزدیکی یکسان بوده و فرقی بین آنها وجود ندارد.
آقای دکتر امامی معتقدند که : « طفل متولد از لقاح مصنوعی از منی شوهر قانونی است و نزدیکی تأثیری در نسبت قانونی ندارد.» حضرت آیت ا..
شیخ یوسف صانعی در مورد تلقیح مصنوعی چنین اظهار نظر فرمودند: « باردار نمودن مصنوعی زن به نطفه شوهر جایز است، البته باید از مقدمات حرام پرهیز شود.
مثل آنکه تلقیح کننده نامحرم نباشد و...
هرچند اینگونه اعمال موجب حرام شدن نطفه و فرزند نمی باشد چون مربوط به مقدمات است و خود مقدمات حرام است و فرزند متعلق به زن و مرد صاحب نطفه می باشد و همه احکام فرزند را دارا است.» البته در مقابل نظرات ابراز شده در صفحات قبل، عده ای از فقها لقاح مصنوعی را اصولاً جایز نمی دانند و آن را غیر مشروع می دانند.
و استدلال آنها هم این است که در شرع مقدس امر فروج، مسئاله مهمی است و تأکید فراوانی برای حفظ آن در شرع شده است از جمله آیه 30 سوره نور که می فرماید: «قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن» خدا فرموده که زنان فروج خود را حفظ کنند و در این آیه متعلق ذکر نشده و نگفته که از چه چیز حفظ کنند و اختصاص به نزدیکی و مقاربت نداده است.
و در علم اصول هم اجماع وجود دارد که هر گاه متعلق ذکر نشود، افاده عموم می کند یعنی از هر چیزی حفظ کن.
مرحوم حضرت آیت ا...میلانی معتقد به عدم جواز تلقیح مصنوعی بوده ولی طفل حاصل از آن را به صاحب نطفه ملحق می دانند.
مرحوم حضرت آیت ا....بروجردی قدس سرهشریف تلقیح مصنوعی منی زوج به زوجه را محل تأمل و اشکال می دانستند.
در مجموع به این نتیجه می رسیم که طفل متولد از تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر به زوجین ملحق می شود و این طفل از هر جهت حاصل از نزدیکی طبیعی فرقی ندارد.
نزدیکی جنسی هم که در موارد 1158و1159 ق.م ذکر شده است به این دلیل است که نزدیکی فرد شایع ایجاد جنین است و خصوصیتی در نزدیکی وجود ندارد که آن را تنها راه تحقق نسب مشروع و طبیعی بدانیم.
پس طفل حاصل از تلقیح مصنوعی زن با اسپرم شوهر، نسب مشروع دارد و به زوجین ملحق می شود و اینکه شوهر تلقیح را انجام دهد یا شخص ثالث تأثیری در نسب مشروع طفل ندارد و همچنین اینکه طرفین آگاه به این عمل باشند یا خیر باز هم تأثیری ندارد و همه آثار نسب مشروع بر این طفل بار می شود.
گفتار دوم- آثار مالی و غیر مالی نسب ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر بند اول- آثار مالی الف) توارث توارث از باب تفاعل به معنای ارث بردن از یکدیگر است.
طبق ماده 861 قانون مدنی که می گوید« موجبات ارث دو امر است: نسب و سبب» ، نسب یکی از موارد تحقق توارث است و طفلی که نسب مشروع دارد ارث می برد از اقوام و از اوهم ارث برده می شود به شرط تحقق موجبات ارث.
شرط وراثت در ماده 875 قانون مدنی ذکر شده و آن عبارت از این است که در حین فوت مورث، وارث زنده باشد و اگر حمل است نطفه او حین الموت منعقد بوده و زنده هم متولد شود اگر چه فوراً پس از تولد بمیرد.
در مورد مسأله ما هم اگر اسپرم شوهر قبل از فوت با تخمک زن ترکیب شود و نطفه تشکیل شود در این صورت اگر زنده هم متولد شود همچون فرزند حاصل از نزدیکی طبیعی ارث می برد ولی اگر بعد از فوت شوهر نطفه تشکیل شود، در این صورت فرزند حاصل از لقاح مصنوعی از پدر خود ارث نخواهد برد.
و دلیل آن هم این است که به محض فوت شخصی، قهراً وبلافاصله ماترک او به ورثه موجود انتقال پیدا می کند و اسپرم بدون ترکیب با تخمک حمل نیست که بگوئیم ارث می برد.
ولی این ماده و این استدلال جای بحث و بررسی بیشتری دارد و این مسئاله قراردادی را می توان متناسب با نیازهای جامعه و مسائل جدید تغییر داد.
ب) نفقه طبق ماده 1196 قانون مدنی، فقط اقارب نسبی در خط عمودی اعم از صعودی یا نزولی ملزم به انفاق یکدیگرند.
فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر همچون فرزند ناشی از نزدیکی زن و شوهر شرایط داشتن حق نفقه را دارد.
ج) سایر روابط مالی در مورد این موارد هم مثل هزینه آموزش و پرورش و حضانت و تربیت کودک، این طفل همچون طفل ناشی از نزدیکی زوجین باید در این موارد هم تأمین شود و این هزینه ها در صورت حیات پدر بر عهده او و در صورت فوت پدر بر عهده مادر است و پدر یا جد پدری به عنوان ولی قهری موظفند فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی را نگاهداری و اموال او را محافظت نمایند.
بند دوم- آثار غیر مالی الف) حرمت نکاح طفل ناشی از تلقیح مصنوعی در این مورد هم مثل کودک ناشی از مواقعه است و تمام آثار نسب مشروع بر او بار می شود و طبق ماده 1045 قانون مدنی نمی تواند با پدر و اجداد و مادر و جدات هر قدر که بالا رود و با اولاد هر قدر که پایین رود و با برادر و خواهر و اولاد آنها هر قدر که پایین رود و همچنین با عمات و خالات خود و عمات و خالات پدر ومادر و اجداد و جدات ازدواج کند.
ب) حضانت در مورد حضانت هم فرزند ناشی از لقاح مصنوعی با فرزند ناشی از مواقعه تفاوتی ندارد و حضانت به معنای نگاهداری اطفال از جهت جسمی و روحی و تربیتی است و طبق مواد 1168 و 1179 نگاهداری اطفال هم حق و هم تکلیف ابوبین است و در صورت فوت یکی از ابوبین حضانت طفل با آنکه زنده است خواهد بود هر چند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد.
هیچ یک از ابوبین حق ندارند در مدتی که حضانت طفل بر عهده آنهاست از نگاهداری امتناع کند ج) تربیت تربیت در لفظ به معنای پروردن و پرورانیدن و آموختن آداب و اخلاق و پرورش روح و جسم است و در اصطلاح حقوقی به معنای پرورش روحی و اخلاقی یا معنوی اطفال به کار رفته است.
در حقوق اسلام به امر تربیت اهمیت فوق العاده ای داده شده و یکی از وظایف مهم والدین تربیت فرزندان عنوان شده است.
مواد 1104و1178 قانون مدنی به این امر پرداخته اند.
د) ولایت ولایت ر لغت به معنی حکومت کردن است و همچنین به معنای دوست داشتن، یاری دادن و تصرف کردن و تسلط پیدا کردن آمده است.
قهری در لغت به معنای جبری و اضطراری است.
ولایت در اصطلاح حقوقی و حقوق مدنی عبارت از قدرت و اختیاری است که برابر قانون به یک شخص ذیصلاح برای اداره امور محجور واگذار شده است که اقسامی دارد: 1- ممکن است به حکم مستقیم قانون باشد 2- به موجب وصایت 3- به حکم دادگاه ( ولایت قیومت) ولایتی که به حکم مستقیم قانون باشد ولایت قهری نامیده می شود.
یکی از آثار نسب مشروع هم ولایت قهری است و چون فرزند ناشی از تلقیح مصنوعی با اسپرم شوهر هم دارای نسب مشروع است ولایت قهری این طفل با ولایت طفل ناشی از مواقعه تفاوتی ندارد.
طفل ناشی از تلقیح مصنوعی نیز تا زمانی که به سن بلوغ و رشد برسد تحت ولایت قهری پدر و جد پدری است و اگر بعد از بلوغ معلوم شود که این کودک غیر رشید است یا دارای جنون می باشد و سفه یا جنون وی به زمان صغر اتصال دارد تحت ولایت پدر و جد پدری است.
مبحث دوم- تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه ممکن است در مواردی نطفه شوهر قدرت بارور کردن زوجه را نداشته باشد بنابر عللی و در اینصورت است که از روش تلقیح مصنوعی با اسپرم شخص ثالث استفاده می شود.
گفتار نخست- وضع حقوقی- فقهی ( جواز یا حرمت) تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه در مورد تلقیح مصنوعی با اسپرم بیگانه در حقوق ایران سکوت وجو دارد و به دلیل این سکوت برابر اصل 167 قانون اساسی باید به فتاوای معتبر و آراء فقها رجومع کنیم و بحث مستقلی در فقه در اینخصوص به دلیل جدید بودن مسأله وجود ندارد ولی آرائی از فقها در این مورد صادر شده است که در کل به نظر می رسد نظر اجماعی وجود ندارد ولی مخالفان بسیاری دارد.
و البته شاید موافقانی هم داشته باشد.
گفتار دوم- دلایل مخالفان و موافقان این روش 1- اطلاق وعموم پاره ای از آیات قرآن در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که به حفظ فرج توصیه شده است مثلاً در آیه 30 سوره نور آمده است: « قل للمؤمنات یغضضن می ابصارهن و یحفظن فروجهن» و یا در آیه 5 سوره مومنون و آیه 7 این سوره هم به حفظ فروج توصیه شده است.
و مخالفان می گویند که در آیات مذکور خصوصاً آیه 30 سوره نور متعلق حفظ بیان نشده و عدم ذکر متعلق افاده عموم می کند و باید فروج را از هر چیزی حفظ کرد.
خواه ورود نطفه از طریق زنا ویا سایر اعمال نامشروع( تفخیذ و مساحقه) باشد و یا به وسیله آلات پزشکی ممکن است با توجه به آیه مذکور گفته شود اگر شوهر که محرم تمام بدن زوجه خود است و یا خود زوجه عمل تلقیح را انجام ونطفه مرد اجنبی را در رحم قرار دهد مشمول آیه مزبور نمی باشد.
ولی در تفسیر این آیه نصوصی وارد شده است که حرمت این عمل را کاملاً روشن می نماید و این نصوص آیات 5و6و7 از سوره مؤمنون است که می فرماید:« والذینهم لفروجهم حافظون الا علی ازواجهم فانهم غیر ملومین فمن ابتغی وراء ذالک فاولئک هم العادون» و مخالفان با توجه به دلایل بالا نتیجه می گیرند که حفظ فرج از هر چیزی ملاک است و زنان مسلمان باید فروج خود را از هر چیزی از جمله انواع تلقیح مصنوعی حفظ کنند و ادخال نطفه مرد بیگانه به رحم زن مخالف با حفظ فرج است.
ولی موافقان این روش در پاسخ می گویند که متعلق حفظ فرج، حفظ از زنا و روابط نامشروع دیگر از جمله مساحقه و تفخیذ می باشد و منظور این است که فروج را حفظ کنند و انگیزه بهره برداری جنسی در میان نباشد در حالیکه در تلقیح مصنوعی انگیزه چیز دیگری است و به دلیل رفع بعضی مشکلات، زن به این کار مبادرت می ورزد و انگیزه بهره برداری جنسی در این مورد منتضی است.
پس نمی توانیم با تمسک به این آیات این روش را حرام بدانیم.
گروهی هم بر این عقیده اند که مقصود از حفظ، تنها حفظ از نگاه دیگران است و درتأیید این دعا روایاتی بیان می شود که در تفسیر این آیه گفته شده است.
به عنوان مثال روایتی از امام صادق (ع) که فرمود: « کل آیه فی القرآن فی ذکر حفظ الفروج فهی من الزنا الا هذه الایه فانها من النظر» در کتب اهل سنت هم این نظر به چشم می خورد.
پس این دیدگاه هم در شیعه و هم در سنت وجود دارد که منظور از حفظ در آیه 30 سوره نور، حفظ از نگاه دیگران و پوشاندن فروج است و همین نظر این ادعا را که حذف متعلق، افاده عموم می کند را رد می کند.
2- اطلاق وم عموم پاره ای از روایات مخالفان این روش به روایاتی نیز استناد کرده اند از جمله: 1- خبر علی بن سالم از امام صادق که فرموده :« ان اشد الناس عذاباً یوم القیامه رحل امر نطفته فی رحم یحرم علیه» 2- خبرمرسل صدوق است که پیغمبر اسلام(ص) فرموده:«ان یعمل ابن آدم عملاً اعظم عندا...عز وجل قتل نبیاً و اماماً او هدم الکعبه التی جعلها الله قبله لعباده أو أفرغ مائه فی امرأه حراماً» مخالفان با توجه با این روایات اظهار نظر می کنند که قراردادن نطفه مرد به هر طریقی در اندام تناسلی زن بیگانه، حرام است.
خواه تزریق اسپرم منجر به حاملگی شود با نشود.
بر اساس این اظهار نظر آنچه موضوع حرمت است قراردادن نطفه مرد بیگانه در رحم زن است و روش ادخال هیچ خصوصیتی ندارد و بر این اساس حتی با رضایت زن و مرد هم ممنوعیت بر طرف نمی شود.
ولی موافقان در مقابل این مباحث، دلایلی را ذکر می کنند از جمله اینکه در مورد بعضی از این روایات سند آنها مورد اشکال است مثلاً روایت اول، را وی آن علی بن سالم مورد اشکال واقع شده است.
و دیگر اینکه موضوع این احادیث با موضوع بحث ما متفاوت است و این احادیث به آمیزش نامشروع دلالت دارند ولی بحث ما چیز دیگری است.
3- مقتضای قاعده احتیاط در اسلام مسأله فرج امر مهمی است و به آن توجه خاص شده است و فقها هم با اینکه در موارد شک د وجوب یا حرمت چیزی بر اجرای اصل اباحه و برائت اصرار دارند ولی در مورد این مسأله از این قاعده عدول کرده اند و به احتیاط روی آورده اند.
گفتار سوم- نسب ناشی از لقاح مصنوعی با اسپرم بیگانه در این مورد دو فرض وجود دارد: 1- در انجام عمل اشتباهی رخ داده باشد و اسپرم مرد اجنبی اشتباهاً در عمل تلقیح استفاده شده باشد و یا اینکه یکی از طرفین یا هر دو جاهل باشند به این عمل.
2- لقاح مصنوعی با اسپرم بیگانه عملاً انجام گرفته باشد و این عمل چنانکه دیدیم از لحاظ حکم تکلیفی حرام است و در اینجا احکام وضعی آن را بررسی می کنیم.
بند اول- نسب ناشی از لقاح به شبهه با اسپرم اجنبی: در این خصوص اگر یکی از طرفین یا هر دوی آنها نسبت به عمل در اشتباه باشند، طفل ناشی از عمل همچون طفل وطئ به شبهه می باشد و نسبت به طرفی که در اشتباه بوده نسبتش صحیح است م 1165 در این زمینه مقرر می دارد: « طفل متولد از نزدیکی به شبهه فقط ملحق به طرفی می شود که در اشتباه بوده اند ملحق به هر دو خواهد بود.
فقهاء امامیه نیز نسب ناشی از شبهه را همانند نسب ناشی از نکاح صحیح می دانند.
از مطالب گفته شده نتایجی بدست می آید: 1- نسب چنین طفلی نسبت به هر کدام از زن و مرد که در اشتباه بوده اند از همانند نسب صحیح است و اگر هر دو در اشتباه بوده اند طفل به هر دو ملحق می شود.
2- صاحب اسپرم پدر و صاحب تخمک مادر طفل محسوب می گردند و از این حیث تفاوتی نمی کند که زن و مرد مجرد یا متأهل باشند فزا نسب طفل به شوهر زن ملحق نمی شود و با علم به لقاح به شبهه نمی توان به اماره فراش استناد نمود.
3- طفل مزبور از پدر و مادر ارث می برد.
4- حضانت طفل برابر قانون به عهده پدر و مادر می باشد.
5- ازحیث سایر احکام نظیر حرمت نکاح، محرمیت، نفقه و ....
نیز در حکم طفل قانونی و مشروع می باشد.
بند دوم- نسب طفل ناشی از لقاح عمدی با اسپرم غیر شوهر (اجنبی) در خصوص این مورد و نسب چنین طفلی بین حقوقدانان و فقها وحدت نظر وجود ندارد یعنی هم در بین گروه اول و هم در بین گروه دوم نسبت به این مسأله اختلاف نظر وجود دارد.
این اختلاف نظر در مورد آثارحقوقی طفل مذبور در حالتی است که عموم عماء حقوق و فقها قائل به حرمت لقاح با اسپرم مرد اجنبی هستند.
در زیر نظرات مخالفین اثبات نسبت و قائلین اثبات نسبت را مورد بررسی قرار می دهیم.
1- قائلین به عدم ثبوت نسب موضوع مورد بحث ما عبارت از لقاحی است که به طور قطع و یقین منشأ تکون و تولد طفل می گردد خواه زن حامل اسپرم مجرد و خواه دارای شوهر باشد، این توضیح برای آن است که موارد ذیل را از مسأله مورد بحث موضوعاً خارج کنیم تا جایی برای استناد به أماره فراش و نسب ناشی از شبهه نباشد: اول موردی که اسپرم اجنبی به زنی که دارای شوهر قانونی است ترزیق می شود و عادتاً نیز امکان باروری زن از شوهر خود معقول باشد.
دوم موردی که اسپرم اجنبی به زن تلقیح شود و شوهر قانونی زن با او مقاربت نماید و احتمال تکون طفل از نطفه شوهر مجرد موجود باشد.
سوم موردی که یکی از زن و مرد یا هر دوی آنها نسبت به لقاح جاهل باشند.
دکتر ناصر کاتوزیان ضمن بررسی موضوع قانون مدنی و مقایسه طفل ناشی از مساحقه با طفل ناشی از لقاح مزبور نسب این طفل را غیر قانونی می دانند ایشان می گویند: « 1- از ماده 1167 ق،م فهمیده نمی شود که فقط زنا علت نا مشروع بودن نسب است و فرزند طبیعی را در سایر موارد باید ملحق به پدر و مادر شناخت: این بحث در میان پیشینیان نیز وجود داشته است که در تمهید قاعده شناسایی نسب مشروع از چه اصلی باید پیروی کرد: آیا هر طفلی که از نظر طبیعی و خونی فرزند نامیده می شود از نظر حقوقی نیز این وصف را دارا است و تنها کودک ناشی از زنا در قوانین استثناء شده است، یا نسب مشروع نیاز به علت مشروع دارد و آنچه ناشی از نکاح درست یا نزدیکی به شبهه نباشد نامشروع اسن؟
موضوع قانون مدنی دراین اختلاف به روشنی معلوم نیست، زیرا از سویی زیر عنوان «نسب» به تفضیل از طفل ناشی از نکاح درست و نزدیکی به شبهه گفتگو می کند، در حالی که اگر تمام فرزندان طبیعی، جز کودک ناشی از زنا، به پدر و مادر خود منسوب می شدن، کافی بود تنها این استثنا بیان می شود و نیازی به اماره فراش و چگونگی الحاق آن به شوهر یا به واطی شبهه احساس نمی شد ولی از سوی دیگر، در ماده 1167تنها از عدم الحاق طفل متولد از زنا نام می برد و درمواقع ارث نیز بدون اینکه اشاره ای به سایر فرزندان نامشروع کند، فرزند ناشی از زنا را در زمره وراث قرار نمی دهد.
با وجود این، درپس پرده ابهام، به خوبی روشن است که قانونگذار تنها فرزندی را دارای نسب مشروع می داند که از راهی اخلاقی و مباح به وجود آمده باشد.