تجزیه ی اعداد به عوامل اول
مقدمه
مجموعه اعداد اول زیر مجموعهای از اعداد طبیعی است که هر کدام از عضوهای آن فقط دو مقسوم علیه مثبت دارند که یکی از مقسوم علیهها 1 و دیگری خود آن عدد میباشد.
با این تعریف معلوم میشود که عدد اول نیست، چون فقط یک مقسوم علیه دارد.
مجموعه اعداد اولی که عدد طبیعی m بر آنها بخشپذیر باشد عاملهای اول m نامیده میشوند.
هر عدد طبیعی بزرگتر از 1 را میتوان به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه کرد.
شرایط بخش پذیری اعداد طبیعی به چند عدد نخست مجموعه اعداد اول
• بخشپذیری بر 2: شرط لازم برای آن که یک عدد بر 2 بخشپذیر باشد، آن است که رقم یکان آن زوج باشد مانند 30 ، 1996 ، 204.
• بخشپذیری بر 3: شرط لازم برای آن که عددی بر 3 بخشپذیر باشد آن است که مجموع ارقام آن عدد بر 3 بخش پذیر باشد.
مانند 192 (زیرا مجموع ارقام آنها برابر 12 میباشد).
• بخشپذیری بر 5: شرط لازم برای آن که یک عدد بر 5 بخشپذیر باشد آن است که رقم یکان آن صفر یا 5 باشد، مانند 205 ، 410.
• بخشپذیری بر 7: عددی بر 7 بخشپذیر است که اگر رقم اول سمت چپ آن را در 3 ضرب کرده و با رقم دوم سمت چپ جمع کنیم وحاصل را بر 7 تقسیم کنیم، سپس باقیمانده تقسیم را دوباره در 2 ضرب کرده و با رقم سوم از سمت چپ جمع و حاصل را بر 7 تقسیم کنیم و همین عملها را تا آخرین رقم ادامه دهیم، در پایان باقیمانده بر 7 تقسیم بر 7 برابر با صفر باشد.
• بخشپذیری بر 11: عددی بر 11 بخشپذیر است که اختلاف مجموع ارقام مرتبه زوج (یکان ، صدگان ، ده هزارگان و ...
) با مجموع ارقام مرتبه فرد (دهگان ، هزارگان ، صدگان و ...) بر 11 بخشپذیر باشد.
در حالت m
عددی مانند m اول است اگر و تنها اگر m بر هیچ کدام از اعداد اول تابیشتر از جذر m بخشپذیر نباشد.
برای تجزیه یک عدد به حاصلضرب عاملهای اول ، آن را به کوچکترین عدد اولی که بر آن بخشپذیر باشد تقسیم میکنیم و خارج قسمت را نیز بر کوچکترین عدد اولی که بر آن بخش پذیر باشد تقسیم میکنیم و این کار را تاجایی ادامه میدهیم که خارج قسمت یک باشد.
در این صورت حاصلضرب مقسوم علیهها ، حاصلضرب عاملهای اول عدد مورد نظر خواهد بود.
مانند 45 = 22 + 32
کوچکترین مضرب مشترک دو عدد
کوچکترین مضرب مشترک دو عدد a و b عبارت است از کوچکترین عددی که بر هم بر a و هم بر b بخشپذیر باشد.
برای پیدا کردن کوچکترین مضرب مشترک دو عدد b,a (ک.م.م) که آن را به صورت a,b نمایش میدهیم، ابتدا دو عدد a و b را به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه میکنیم.
سپس کوچکترین مضرب مشترک دو عدد عبارت است از حاصلضرب عاملهای مشترک و غیر مشترک با توان بیشتر که در تجزیه دو عدد موجود است.
به عنوان مثال ک.م.م دو عدد 36 و45 برابر است با 22X32X5 یعنی 180 خواهد بود.
بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد
بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد a و b عبارت است از بزرگترین عددی که هم a و هم b بر آن بخشپذیر باشد.
برای پیدا کردن بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد b,a را به حاصلضرب (ب.م.م) که آن را به صورت (a,b) نمایش میدهیم؛ ابتدا دو عدد a و b را به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه میکنیم، سپس بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد عبارت است از حاصلضرب عاملهای مشترک دو عدد a و b با توان بیشتر که در تجزیه دو عدد موجود است.
به عنوان مثال ب.م.م دو عدد 45 و 36 برابر با 32 یعنی 9 میباشد.
دو عدد متباین
دو عدد را نسبت به هم اول یا متباین گویند هر گاه ب.م.م آن دو عدد برابر با 1 باشد.
برای مثال دو عدد 8 و 9 نسبت به هم اول هستند، زیرا 1=(9 و 8).
بزرگترین مقسوم علیه مشترک n عدد نیز به همین صورت تعریف میشود.
باید توجه داشت که در این حالت منظور از عاملهای مشترک ، اعداد اولی هستند که در تجزیه تمامی n عدد مشترک میباشد.
برای هر دو عدد طبیعی a,b تساوی (a ,b).a,b=ab برقرار میباشد.
تعداد مقسوم علیه های مثبت یک عدد
در حالت کلی اگر عدد تجزیه به عوامل a به صورت P2α2X PnαnXP1α1 باشد، که در آن P1 ، Pn ، ...
، P2 اعداد اول متمایز می باشند، برای نوشتن یک مقسوم علیه از a میتوانیم از عاملهای P1 به تعداد 0 و1 و......و α1 و از عاملهای P2 به تعداد 0 و 1و......و α2 و....
و بالاخره از عاملهای P1 به تعداد 0 و 1 و ...
αn انتخاب کنیم که طبق اصل ضرب این عدد به تعداد (α1+1)X(α2+1)….(αn+1) مقسوم علیه خواهد داشت.
اصل ضرب
اگر از A1 به m1 ، A2 مسیر ، از A2 به m2 ، A3 مسیر و ...
و از An به mn ، An+1 مسیر مستقل موجود باشد، آنگاه برای اینکه از A1 به An+1 برسیم، m1Xm2X...Xmn مسیر وجود خواهد داشت.
جذر
جذر یک عدد یعنی پیدا کردن ریشه آن عدد است.
جذر nm برابر است با ریشه دوم nm.
انگاره گلدباخ
انگارهی گلدباخ (حدس گلدباخ) از جمله معروفترین مسایل حل نشدهی ریاضیات میباشد.برای درک این مساله تنها کافیست با مفهوم اعداد اول آشنا باشید.
این انگاره چنین است:
هر عدد صحیح زوج بزرگتر از 2 حاصلجمع دو عدد اول است.
صورت معادل آن چنین است:
هر عدد صحیح زوج بزرگتر از 5 حاصلجمع سه عدد اول است.
________________________________________
تاریخچه
گلدباخ (1690 – 1764) به خاطر این حدس که آن را در سال 1742 در نامهای به اویلر مطرح کرد، نامش در تاریخ ریاضیات باقی مانده است.
او ملاحظه کرد در هر موردی که امتحان میکند، هر عدد زوج را (به جز 2 و 5) میتوان به صورت مجموع سه عدد اول نوشت.اویلر حدس گلدباخ را تعمیم داد به طوریکه هر عدد زوج بزرگتر از 2 را میتوان به صورت مجموع دو عدد اول نوشت.
مثلاً
4=2+2 , 6=3+3 , 8=5+3 , 10=5+5 , 12=5+7 , 14=7+7 , 16=13+3 , 18=11+7 , 20=13+7 , … , 48 = 29 +19 , … , 100 = 97 + 3 , …
گلدباخ از اویلر پرسید که آیا میتواند این مطلب را برای همه عددهای زوج ثابت کند و یا اینکه مثال نقضی برای آن بیابد؟
شواهد تجربی در تایید اینکه هر عدد زوج به این صورت قابل نمایش است، کاملاً قانعکننده است و هر کسی میتواند با امتحان کردن چند عدد زوج، این موضوع را تحقیق کند.
منشأ دشواری در این است که عددهای اول بر حسب ضرب تعریف میشوند در حالی که این مسأله با جمع سروکار دارد.
به طور کلی، اثبات رابطه بین ویژگیهای ضربی و جمعی اعداد صحیح کار مشکلی است.
________________________________________
تلاشها برای اثبات در سال 1931 اشنیرلمان (1905-1938) که در آن موقع یک ریاضیدان روس جوان و گمنام بود موفقیت مهمی در این زمینه به دست آورد که برای همه متخصصان غیرمنتظره و شگفتآور بود.
او ثابت کرد هر عدد صحیح مثبت را میتوان به صورت مجموع حداکثر 300000 عدد اول نمایش داد.
گر چه این نتیجه در مقایسه با هدف اصلی یعنی اثبات انگارهی گلدباخ مضحک به نظر میرسد، ولی این نخستین گام در آن جهت بود.
این اثبات مستقیم و سازنده است، اما هیچ روش خاصی برای تجزیه یک عدد صحیح دلخواه به اعداد اول ارائه نمیکند.
بعدا وینوگرادوف ریاضیدان روس با استفاده از روشهای هاردی ، لیتلوود و همکار هندی برجسته آنها رامانوجان در نظریه تحلیلی اعداد ، موفق شد تعداد عددهای اول مورد لزوم را از 300000 به 4 کاهش دهد.
این نتیجه به تعداد مطلوب در انگاره گلدباخ بسیار نزدیکتر است ولی تفاوت عمدهای بین حکم اشنیرلمان و حکم وینوگرادوف وجود دارد که شاید مهمتر از اختلاف میان 300000 و 4 باشد.
قضیه وینوگرادوف فقط به ازای همه اعداد صحیح «به اندازه کافی بزرگ» ثابت شده است؛ به بیان دقیقتر، او ثابت کرد عدد صحیح N ای وجود دارد به طوری که هر عدد صحیح n>N را میتوان به شکل مجموع حداکثر 4 عدد اول نشان داد.
اثبات وینوگرادوف راهی برای براورد کردن N به ما نشان نمیدهد، و بر خلاف اثبات اشنیرلمان، اساساً غیرمستقیم و غیرسازنده است.
در حقیقت، چیزی که وینوگرادوف ثابت کرد این است که فرض نامتناهی بودن تعداد عددهای صحیحی که قابل تجزیه به حداکثر 4 عدد اول نیستند، به نتیجه نامعقولی میانجامد.
در اینجا با نمونه خوبی از تفاوت عمیق میان دو نوع اثبات، مستقیم و غیرمستقیم، رو به روییم.
در سال 1956 باروتسکین با نشان دادن اینکه عدد exp(exp(16/038))=n در قضیه وینوگرادف کافیست گام دیگری در این راه نهاد.
در 1919 ویگوبرون رویکرد متفاوتی با عنوان روش غربال مطرح کرد که تعمیمی از غربال اراتستن است.
او ثابت کرد هر عدد صحیح زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد ، مجموع دو عدد است که هر کدام از آنها حاصلضرب حداکثر 9 عدد اول هستند.
در 1937 ریچی ثابت کرد هر عدد زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد مجموع دو عدد است که یکی حاصلضرب حداکثر دو عدد اول و دیگری حاصلضرب حداکثر 366 عدد اول است.
کُن با بهرهگیری از ایدههای ترکیبیاتی بوخشتاب ثابت کرد هر عدد زوج بقدر کافی بزرگ مجموع دو عدد است که هر یک حاصلضرب حداکثر چهار عدد اول است.
در 1957 ، ونگ یوان با فرض درست بودن صورت تعمیم یافته فرضیه ریمان ثابت کرد هر عدد صحیح زوج بقدر کافی بزرگ ،مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر سه عدد اول است.
در 1948 آلفرد بدون استفاده از صورت تعمیم یافته فرضیه ریمان ثابت کرد که هر عدد زوج بقدر کافی بزرگ مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر c عدد اول است.
( c عددی ثابت و مجهول است).
در 1961 باربن نشان داد که c=9 برای این منظور کفایت میکند.
در 1962 ، پان چنگ دونگ این مقدار را به c=5 کاهش داد.
مدت کوتاهی پس از آن باربن و پان ، مستقل از هم ،آن را به c=4 کاهش دادند.
در 1965 بوخشتاب این قضیه را به ازای c=3 کاهش داد.
در 1966 ، چن جینگ ران روش غربال را بهتر کرد و قضیه را به ازای c=2 ثابت کرد.
یعنی هر عدد صحیح زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد ، مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر دو عدد اول است.
قضیه پاسکال بلز پاسکال در سن 16 سالگی قضیهای را مطرح نمود که تعمیمی از قضیهی سادهتر دیگر منسوب به پاپوس اسکندرانی بود .
صورت این قضیه چنین است : اضلاع متقابل یک ششضلعی محاط در مقطعی مخروطی ، یکدیگر را در سه نقطهی همخط قطع میکنند.
این قضیه در هندسهی تصویری دوگان قضیهی بریانشون میباشد.
درک قضیه پاسکال با بیان زیر سادهتر است: شش نقطهی 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 و 6 روی یک مقطع مخروطی داده شدهاند.
نقطههای متوالی را بوسیلهی خطهای ( 2 ، 1 ) ، ( 3 ، 2 ) ، ( 4 ، 3 ) ، ( 5 ، 4 ) ، ( 6 ، 5 ) ، ( 1 ، 6 ) به هم وصل میکنیم.
نقطههای تقاطع ( 2 ، 1 ) با ( 5 ، 4 ) ، ( 3 ، 2 ) با ( 2 ، 1 ) و ( 6 ، 5 ) با ( 1 ، 6 ) را مشخص میکنیم.
در این صورت ، این سه نقطه بر یک خط راست واقعند.
قضیهی بریانشون قضیه: اگر ضلع های یک شش ضلعی یک در میان از نقطههای ثابت P و Q بگذرند، آنگاه سه قطری که راسهای متقابل شش ضلعی را به هم وصل میکنند، همرس هستند .
این قضیه دوگان ، قضیه پاسکال میباشد.
اثبات:میتوان نقطه P و نقطه تقاطع دو تا از قطرها، مثلاً 14 و 36، را با یک عمل تصویر به بینهایت فرستاد.
بنابر 36 | | 14 داریم a / b = u / v ولی x / y = a / b و u / v = r / s.
پس x / y = r / s و 25 | | 36 ، بنابراین هر سه قطع موازی و در نتیجه همرساند.
این برای اثبات قضیه در حالت کلی کفایت میکند.
مثلثات کروی در نجوم در بخشها ی مختلف کاربرد وسیعی دارد از جمله از این کاربردها : مختصات نجومی (سه دستگاه مختصات نجومی وجود دارد که با مثلثات کروی کار میکنند.) اندازه گیری زوایای میل ، سمت ، عرض جغرافیایی ، طول جغرافیایی و ...
در این دستگاهها با ابزار مثاثات کروی ممکن هست.
انحراف محور خورشید (دایرهالبروج خورشید) را از روی مثلثات کروی میسنجند.
در اندازه گیری فواصل نجومی و تنظیم اوقات شرعی ، طلوع و غروب خورشید و رصدهای نجومی مثلثات کروی نقش بسزایی دارد.
مثلثات و علم جغرافی شکل کره زمین، در واقع نامنظم است و شبه کره geoid نامیده می شود.
اما انحرافهایی از یکی از اجسام تابع محاسبه ریاضی نسبت به اندازه آنها کوچک اند.
تحلیل مسیرهای ماهواره های زمینی مصنوعی نشان داده است که یک بیضی وار مناسب با سه محور بهترین شکل را برای شبه کره به دست می دهد.
در واقع تفاوت بین دو محور واقع در صفحه استوایی(equatorial plane) آنقدر کوچک است که تاکنون برای اندازه گیریهای زمینی مشخص نشده است.
بنابراین در ژئودرزی عالی، کره زمین به صورت کره وار spheroid در نظر گرفته می شود.
در این مورد، اولین محاسبات دقیق توسط فردریش ویلهلم بسل انجام گرفت.
در 1924 بیضوار محاسبه شده توسط "J.HAYFORD"از لحاظ بین المللی شناخته شد.
جدیدترین مقادیر توسط "F.N.KRASOVSKIL" مشخص شده اند.این مقادیر برای کار در ژئودزی در روسیه به کار میروند.
نجوم کروی مواضع کشتیها و هواپیماها، غیر از روش وضعیت، حتی امروزه نیز با استفاده از ستاره ها مشخص می شود.
این روش زمانی تنها روش دریانوردی در دریاهای بزرگ بود و سیاحان سرزمینهای ناشناخته تنها به آنها اطمینان می کردند.
در این مورد اندازه گیریهای لازم با قطب نما، تئودولیت، سکستانت آیینه ای یا ابزار زاویه- اندازه گیری مشابه و ساعتی دقیق انجام می گرفت.
بعدها از رادیو برای انتقال علامت زمانی برای جهت یابی تقریبی کفایت می کند.
در تعیین دقیق موضع مورد نظر باید اطلاعات مربوط به وضعیت ستارگان بسادگی قرار گرفته و حرکت خورشید، سیارات، ماه و ماههای مشتری و دستگاههای مختصاتنجومی را که وضعیتهای واقع در افلاک درآنها داده شده اند بدانیم.
اطلاعاتی از نجوم کروی که برای مقاصد دریانوردی دارای اهمیت اند در تقویمهای دریانوردی و نجومی آورده شده اند از دستگاههای افقی و استوایی.
این دستگاهها مانند تمام دستگاههای مختصاتی نجومی، مبتنی بر این حقیقت اند که آسمان پرستاره در نظر رصدکننده به صورت قسمتی از کره ای عظیم موسوم به کره سماوی آشکار می شود.
موضع هر نقطه واقع بر این کره را می توان با استفاده از دو مختص عددی مشخص کرد.
هر دایره عظیمه با قطبهایش به عنوان دستگاهی مرجع برای این دو مختص مناسب است.
بر این دایره یک زاویه در جهت مشخص شده از نقطه ای معلوم اندازه گیری می شود و اندازه دومی بر اندازه عظیمه عمومی گذرنده از نقطه ای که می خواهیم موضعش را معین کنیم و قطب دایره مبنا معین می شود.
قضیه منولائوس قضیه منولائوس، قضیه ای است که به بحث در مورد مثلثها در هندسه مسطحه میپردازد.مثلث ABC را در نظر میگیریم.فرض میکنیم نقاط M ،E ،N روی خطوط AB ،BC ،AC قرار دارند.طبق این قضیه نقاط M ،E ،N روی یک خط قرار دارند اگر و تنها اگر داشته باشیم: اثبات برای اثبات این قضیه ابتداخط CF را موازی با خط AB (نقطه F را بین نقاط E , N در نظر میگیریم)رسم میکنیم در این صورت مثلث AMN با مثلث CFN و نیز مثلث BEM با مثلث CEF متشابه خواهد بود.پس خواهیم داشت: از دو رابطه فوق میتوانیم نتیجه بگیریم که : و یا میتوانیم بنویسیم : با توجه به اینکه NC=-CN پس: تئوری اعداد تئوری اعداد تئوری اعداد number theory شاخه ای از ریاضیات محض pure mathematics است که در مورد خواص اعداد صحیح integers بحث می کند و حاوی بسیاری مسائل است که حتی غیر ریاضیدانان به راحتی آنها را متوجه می شوند .به طور کلی ایـن شاخه ، مسائل مربوط به مطالعه اعداد صحیح را مطرح می کند.
تئوری اعداد را می توان بنا به روشهای بررسی سؤالات به چندین بخش تقسیم کرد.
مثلاً به سرفصل های تئوری اعداد مراجعه نمایید .
تئوری مقدماتی اعداد ،اعداد صحیح را بدون توجه به تکنیک های ریاضی به کار رفته در سایر شاخه ها بررسی می کند .
مسائل بخشپذیری divisibility ، الگوریتم اقلیدسیEuclidean algorithm ، محاسبه ی بزرگترین مقسوم الیه مشترک greatest common divisors ، تجزیه ی اعداد به اعداد اول prime numbers ، جستجوی عدد تام perfect number و همنهشتی ها congruences در این رده هستند .
نمونه ها قضیه ی کوچک فرما Fermat’s little theorem ، و قضیه ی اولر Euler’s theoremهستند و به طور عام قضیه ی باقیمانده ی چینی Chinese remainder theorem و قانون تقابل درجه ی دوم quadratic reciprocity هستند .
خواص توابع ضربیmultiplicative functions مانند تابع موبیوس Mobius function و تابع اولر Euler's φ function و همینطور دنباله ی اعداد صحیح integer sequences مانند فاکتوریل هاfactorials و اعداد فیبوناچی Fibonacci numbers در همین حوزه بررسی میشوند .
بسیاری از سؤالات در تئوری مقدماتی اعداد شدیداً عمیق هستند و نیاز به بازنگری هایی دارند .
به عنوان نمونه : انگارهی گلدباخ Goldbach conjecture که میگوید آیا هر عدد زوجی حاصلجمع دو عدد اول است یا نه.
انگارهی کاتالان Catalan’s conjecture که در مورد توانهای متوالی اعداد صحیح است .
انگارهی اعداد اول دوقلو Twin prime conjecture که در مورد بینهایت بودن اعداد اول دوقلو است.
انگارهی کولاتز Collatz conjecture که در مورد تکرار ساده میباشد .
معادلات دیوفانتیDiophantine نیز هنوز تصمیم ناپذیر است.
تئوری تحلیلی اعداد Analytic number theory ازحسابانcalculus و آنالیز مختلطcomplex analysis برای مطالعهی اعداد صحیح استفاه می کند و با سؤالاتی در مورد اعداد صحیح دست و پنجه نرم می کند که در تئوری مقدماتی اعداد بررسی و بحث در مورد آن بسیار دشوار به نظر میرسد .
قضیه ی اعداد اولprime number theorem و فرضیه ریمان Riemann hypothesis مثال هایی از آن هستند .
مسئله ی وارینگ Waring’s problem ( که عدد صحیحی را به صورت جمع چند مربع یا مکعب چند عدد نشان می دهد ) ،انگارهی اعداد اول دوقلو Twin prime conjecture(که تعداد بینهایت عدد اول با اختلاف 2 را پیدا می کند ) ، و فرضیه ی گلدباخGoldbach’s conjecture ( که عددهای زوج داده شده را به صورت مجموع دو عدد اول پیدا می کند ) با روشهای تحلیلی مورد حمله قرار گرفته شده اند .
اثبات متعالی بودن transcendence ثابت های ریاضی ، مانند e و پی در بخش تئوری اعداد تحلیلی قرار دارند .
بعضی ها حکم هایی در مورد اعداد متعالی را از محدوده ی مطالعات اعداد صحیح خارج می کنند ، در واقع مقادیر ممکن برای چند جمله ایها با ضریب های صحیح مانند e و پی به مبحث تقریب دیوفانتین Diophantine aproximation ارتباط نزدیک دارند ؛ و سؤال آنها این است که چگونه می توان یک عدد حقیقی داده شده را با یک عدد گویا rational تقریب زد ؟
تئوری جبری اعداد ، مفهوم عدد را به اعداد جبری algebraic numbers که همان ریشه های چند جمله ایها با ضرایب گویا rational coefficient هستند گسترش میدهد.در این حوزه مباحثی همانند اعداد صحیح به نام اعداد صحیح جبری algebraic integers وجود دارد .
در اینجا لازم نیست به صورت های آشنای اعداد صحیح ، ( مانند تجزیه یکتا the unique factorization) پایبند باشیم .مزیت روش استفاده شده --تئوری گالوا Galois theory ، میدان همانستگی field cohomology ، تئوری رده ی میدان class field theory ، نمایش گروه ها group representations و L-تابعها L-functions این است که به ما اجازه می دهدبرای این رده از اعداد ، این ترتیب را تا حدودی بپوشانیم .تعدادی از سؤالات قضیه ی اعداد با مطالعه پیمانه p برای کلیه اعداد اول p مورد حمله قرار گرفته شده اند .
(به میدانهای متناهی finite fields مراحعه کنید ) .به چنین چیزی localization می گویند که به ساختمان اعداد p ادیک p-adic numbers می انجامد .
به این محدوده تحلیل موضعی local analysis می گویند که از تئوری اعداد جبری ناشی می شود .
تئوری ترکیبیاتی اعداد به بررسی ، مطالعه و حل مسالههای تئوری اعداد با استفاده از تکنیکهای ترکیبیاتی میپردازد.
پل اردوش کارهای بزرگی در این زمینه انجام داد.
روشهای جبری و تحلیلی در این شاخه از تئوری اعداد کاربرد فراوان دارند.
تئوری هندسی اعداد همه ی فرم های هندسی را در بر می گیرد ؛و از قضیه ی مینکوسکی Minkowski’s theorem در ارتباط با نقاط مشبکه lattice points در مجموعه های محدب convex sets و جستجو در بسته بندی کره ها sphere packings شروع می شود .هندسه جبری بخصوص خمهای بیضویelliptic curves نیز به کار می آیند .این تکنیکها در اثبات آخرین قضیه معروف فرما Fermat’s last theorem تاثیر فراوان داشته اند .
تئوری محاسباتی اعداد computational number theory به الگوریتم های تئوری اعداد می پردازد والگوریتم های سریع برای امتحان اعداد اول prime testing و تجزیه اعداد صحیح integer factorization در مبحث کریپتوگرافی cryptography کاربرد های مهمی دارند .
.
تاریخچه تئوری اعداد بعد از دوران یونان باستان ، تئوری اعداد در قرن شانزدهم و هفدهم با زحمات ویتViete ، باشه دو مزیریاکBachet de Meziriac ، و بخصوص فرما Fermat دوباره مورد توجه قرار گرفت .
در قرن هجدهم اولرEuler و لاگرانژ Lagrangeبه قضیه پرداختند و در همین مواقع لژاندر Legendre و گاوسGauss به آن تعبیر علمی بخشیدند .
در 1801 گاوس در مقاله ی Disquisitiones Arithmeticæ حساب تئوری اعداد مدرن را پایه گذاری کرد .
چبیشفChebyshev کران هایی برای تعداد اعداد اول بین یک بازه ارائه داد .
ریمان Riemann اظهار کرد که حد تعداد اعداد اول از یک عدد داده شده تجاوز نمی کند .
(قضیه ی عدد اول prime number theory.
) و آنالیز مختلط complex analysis را در تئوری تابع زتای ریمان Riemann zeta function گنجاند و فرمول صریح تئوری اعداد اول explicit formulae of prime number theory را از صفر های آن نتیجه گرفت .
تئوری همنهشتی congruences از Disquisitiones گاوس شروع شد .
او علامت گذاری زیر را پیشنهاد کرد : (mod(c چبیشف در سال 1847 به زبان روسی کاری را در این زمینه منتشر کرد و سره Serret آن را در فرانسه عمومی کرد .
بجای خلاصه کردن کارهای قبلی ، لوژاندر قانون تقابل درجه ی دوم law of quadratic reciprocity را گذاشت .
این قانون از استقراء induction کشف شد و قبلاً اولر آن را مطرح کرده بود.
لوژاندر در تئوری اعداد Théorie des Nombres برای حالت های خاص آن را ثابت کرد .
جدا از کارهای اولر و لوژاندر ، گاوس این قانون را در سال 1795 کشف کرد و اولین کسی بود که یک اثبات کلی ارائه داد .
کوشی Cauchy ؛ دیریکله Dirichlet ( که مقاله ی Vorlesungen über Zahlentheorie او یک مقاله ی کلاسیک است) ؛ ژاکوبی Jacobi که علامت ژاکوبی Jacobi symbol را معرفی کرد ؛ لیوویلLiouville ؛ زلرZeller ؛ آیزنشتین Eisenstein؛ کومرKummer و کرونکر Kronecker نیز در این زمینه کارهایی کرده اند .
این تئوری تقابل درجه دوم و سوم cubic and biquadratic reciprocity را شامل می شود.
نمایش اعداد با صورت درجه ی دوم دوتایی binary quadratic forms مدیون گاوس است .
کوشی ، پوانسو Poinsot ، لبگ Lebesgue و بخصوص هرمیت Hermite به موضوع چیزهایی افزوده اند .
آیزنشتاین Eisenstein در تئوری صورت های سه گانه پیشتاز است ، و تئوری فرمها theory of forms به طور کلی مدیون او و اچ.
اسمیتH.
J.
S.
Smith است.
اسمیت دسته بندی کاملی از صورتهای سه گانه انجام داد و تحقیقات گاوس در مورد صورت های درجه ی دوم حقیقی به فرمهای مختلط افزود .
جستجوهایی در مورد نمایش اعداد به صورت جمع 4، 5 ،6 ، 7 ، 8 ، مربع توسط آیزنشتاین ادامه یافت و اسمیت آن را کامل کرد .
دایره های محاطی داخلی و خارجی یک مثلث دایره های محاطی داخلی و خارجی یک مثلث در هندسه، دایره محاطی داخلی یک مثلث بزرگترین دایرهای است که آن مثلث میتواند در بر بگیرد؛ این دایره سه ضلع آنرا لمس مینماید ( بر آنها مماس میباشد).
مرکز دایره محاطی مرکز داخلی مثلث نامیده میشود.
یک دایره محاطی خارجی مثلث، یک دایره در خارج مثلث است که بر یکی از اضلاع مثلث و امتداد دو ضلع دیگر مماس باشد.
هر مثلث دارای سه دایره محاطی خارجی متمایز، که هر کدام بر یکی از اضلاع مثلث مماس میباشد.
مرکز دایره محاطی داخلی بر روی تقاطع نیمسازهای زوایای داخلی قرار دارد.
مرکز یک دایره محاطی خارجی بر روی تقاطع نیمساز یک زاویه داخلی و نیمسازهای خارجی دو زاویه دیگر قرار دارد.
از این رو، استنباط میگردد که مرکز دایره محاطی داخلی و سه مرکز دایره های محاطی خارجی یک سیستم چهارمرکزی (orthocentric) را تشکیل میدهند.
شعاع این دوایر ارتباط نزدیکی با سطح یک مثلث دارد.
اگر S سطح مثلث و اضلاع آن b ،a و c باشند، شعاع دایره داخلی ( که "شعاع داخلی" نیز گفته میشود) برابر است با: (S/(2(a+b+c).
شعاع دایره خارجی در سمت a برابر است با: (S/(2(-a+b+c)، برای دایره در سمت b برابر است با: (S/(2(a-b+c) و برای دایره در سمت c برابر است با: (S/(2(a+b-c).
از این روابط درمیابیم که دوایر خارجی از دایره داخلی بزرگتراند و بزرگترین دایره خارجی، دایره ای است که به بزرگترین ضلع چسبیده است.
دایره نه نقطه ای مثلث بر سه دایره خارجی و همچنین دایره داخلی مماس میباشد.
نقطه فورباخ(Feuerbach) روی دایره داخلی قرار دارد.
با علامت گذاری رئوس مثلث با B، A و C و سه نقطه تماس دایره داخلی و مثلث با TB، TA و TC (که TA روبروی A قرار داشته و به همین ترتیب بقیه)، مثلث TATBTC آمار آمار علم و عمل توسعه دانش انسانی از طریق استفاده از داده های تجربی است.
آمار بر نظریهی آمار مبتنی است که شاخهای از ریاضیات کاربردی است.
در نظریهی آمار، اتفاقات تصادفی و عدم قطعیت توسط نظریه احتمال مدل میشوند.
عمل آماری، شامل برنامهریزی، جمعبندی، و تفسیر مشاهدات غیر قطعی است.
از آنجا که هدف آمار این است که از دادههای موجود «بهترین» اطلاعات را تولید کند، بعضی مؤلفین آمار را شاخهای از نظریهی تصمیمگیری به شمار میآورند.
تاریخچه سرآغاز اولیه آمار را باید در شمارش های آماری حوالی آغاز قرن اول میلادی یافت.
اما ،تنها در قرن هجدهم بود که این علم ، با به کار رفتن در توصیف جنبه هایی که شرایط یک وضعیت را مشخص میکردند ، به عنوان رشته ای علمی و مستقل شروع به مطرح شدن کرد.
مفهوم از کلمه لاتینی ،به معنی شرط ، استخراج شده است.
مدت های مدید ، این علم ، محدود به کار در این حوزه بود ، و تنها در دهه های اخیر از این انحصاری جدا شدو ، و به کمک نظریه احتمال ،شروع به بررسی روش های تحلیل داده های آماری و اثبات فرض های آماری کرد.
روش های این آمار ریاضی با آشکار کردن قوانین جدید ، به ابزاری موثر در علوم طبیعی و تکنولوژی تبدیل شد.
جامعه و نمونه جامعه یک بررسی آماری دارای مشاهده ها یا آزمایش هایی تحت شرایطی یکسان ، به عنوان عنصرهای خود است.
هر یک از این عنصرها را میتوان نسبت به مشخصه های متفاوتی بررسی کرد ، که می توانند به عنوان متغیرهای تصادفی XوY ....
در نظر گرفته شوند.
اگر مشخصه تحت بررسی X ، دارای تابع توزیع F در جامعه مربوط باشد ، آنگاه گفته می شود که جامعه مورد بحث دارای توزیع F نسبت به مشخصه X است.
در بررسی های آماری همواره زیر مجموعه ای متناهی از عناصر جامعه مورد تحقیق قرار می گیرد.این زیر مجموعه به نمونه موسوم است ، و n، تعداد عناصر موجود در آن ، اندازه نمونه نامیده می شود.
مثال اگر وزن پسر بچه های ده ساله متغیر تصادفی x باشد ، در این صورت تمام پسر بچه های به این سن یک جامعه تشکیل می دهند .
اندازه های وزن پسربچه های در شماری از مکان ها یک نمونه می سازند ، و هر پسر بچه عنصری از جامعه مزبور است .
وزن مورد بحث مشخصه ای از عنصر های مزبور به شمار می رود ، و سایر مشخصه ها ، به عنوان مثال ، بلندی قد و اندازه سینه اند.
طرح آزمایش در بررسی یک مسئله با روش های آماری ، باید نقشه آزمایش کشیده شود که شامل روش جمع آوری داده ها،اندازه نمونه مورد نظر و روش حل آن مسئله است.
در این مورد هر چه نقشه آزمایش دقیق تر باشد ، نتایج به دست آمده از روش های آماری بهتر خواهند بود .
بخصوص ، باید اطمینان حاصل شود که هیچ یک از اندازه گیری هایی که برای نتایج مورد نظر دارای اهمیت اند از قلم نیفتند یا ناقص نباشند .
اما در این مورد همچنین می توان ، تنها به همان اندازه که می شود با بخش ناچیزی از هزینه ها به دست آورد قناعت و از دستاوردی با یک رشته آزمون بسیار پرخرج اجتناب کرد.
در این رابطه ، نکات زیر از اهمیت برخوردارند: مواد یا اطلاعات بررسی شده باید همگن باشند ؛ یعنی ،روش آزمون ،در دوره بررسی ، باید یکسان باقی بماند.
در وسایل یا شرایط تولید نباید تغییری داده شود ، و ابزارهای اندازه گیری با دقت های متفاوت نباید به کار روند.
بایدتا آنجا که امکان دارد خطاهای منظم یا عوامل موثر کنار گذاشته شوند .
به عنوان مثال ، اگر مایل باشیم دو ماده را با هم مقایسه کنیم ، باید هر دو را در یک دستگاه تهیه کرده باشیم ، چه در غیر این صورت تفاوت دستگاه ها در نتایج بررسی وارد می شود ، و در کشاورزی ، در آزمون کودهای متفاوت ، باید زمین را ،به خاطر یکسان کردن تاثیر نوع خاک و موقعیت آن ، به باریکه های موازی تقسیم کرد.
باید نظارتی در نظر گرفته شود.
در این مورد، یا برای مشخصه تحت بررسی مقادیر استانداردی موجودند ،که می توانند با نتایج آزمون مقایسه شوند ، یا آزمونهای نظارتی باید انجام گیرند .
به عنوان مثال ، در آزمایش مربوط به کودها ، باید تاثیر یک کود از تفاوت بین گیاهانی که که با آن یا بدون آن ،تحت شرایط محیطی یکسان ،رشد کرده اند ، ارزیابی شود.
انتخاب نمونه باید تصادفی یا نماینده ای باشد .
انتخاب تصادفی انتخابی است که در آن هر عنصر برای اینکه عضو آن نمونه باشد یا نباشد ، از احتمال یکسان برخوردار است.
به عنوان مثال ، در یک محموله پیچ ، نمونه مورد آزمون نباید تماماَ از یک مکان انتخاب شود ،بلکه باید روی کل محموله توزیع شده باشد ، و در اندازه گیری ضخامت سیم ها نقاط اندازه گیری شده باید به طور تصادفی روی تمام طول سیم توزیع شده باشد.
انتخاب تصادفی عناصر را می توان به کمک جداول اعداد تصادفی انجام داد ، و انتخاب نماینده ای نمونه را می توان زمانی انجام داد که ماده تحت بررسی را بتوان به گونه ای یکتا به اجزایی تقسیم کرد .
به عنوان مثال ، امکان پذیر است که یک محموله پیچ را به چنان طریقی تقسیم کنیم که هر جزء مزبور ، به تصادف انتخاب کرد ، ودر این صورت کل آنها نمونه مورد نظر را تشکیل می دهند.
به این طریق تصویری از محموله ، بر مبنای مقیاسی کاهش یافته به دست می آید.
با توجه به اندازه نمونه مورد آزمون ، البته باید به بررسی مورد بزرگ تر و استنتاج بهتر ، درباره جامعه ای که از آن می توان ساخت ، پرداخت ،اما از طرف دیگر ، اندازه مزبور ، به دلایل زمانی و تلاش به کار رفته ، معمولاَ کوچک در نظر گرفته می شود، بنابر این باید انحرافی تصادفی از نتایج را نیز به حساب بیاوریم.
هنگامی که ، با روش های آماری ، استنتاجاتی درباره جامعه ای به دست می آوریم باید اندازه نمونه مورد آزمون را نیز در نظر بگیریم.