مقدمه
هر ساله تعداد زیادی کتاب کودک به چاپ می رسد که بیشتر آنها مصور هستند .
طرفداران هنرهای سنتی و کلاسیک نسبت به این تصاویر غیر قرادادی که اخیراً در بسیاری از این کتابها به چشم می خورد ، عکس العمل منفی نشان می دهند .
برخی از کارشناسان معتقدند که این تصاویر بیش از حد به واقعیت می پردازند و بعضی دیگر آنها را تخیلی انتزاعی و تزئینی می دانند البته همه به این توافق رسیده اند که ارزیابی هنر در این نوع کتابها باید با توجه به خواستهای متنوع و بسیار زیاد کودکان دنیای امروز باشد .
احتمالاً تصاویری که به سبک هنرهای معاصر و با توجه به هنرهای سنتی ترسیم می شوند مورد قبول و تحسین کودکان امروزی قرار می گیرند ولی با این وجود و برای آنکه کودک زیبائی هنر سنتی و معاصر را درک کند نیازمند کتابهای جالبی در هر دو زمینه است.
کار تصویر گری یک کتاب را چه خود نویسنده آن کتاب و چه تصویرگر به هرحال باید بر اساس اصول تصویر سازی باشد تا هم به بیان جنبه های ارزشمند داستان کمک نماید و هم موضوع آن را گسترده سازد .
این مسئله را باید تقریباً در مورد همه کتابها به کار برد .
کتابهای تصویری انواع متفاوتی دارند و برخی از آنها هیچگونه موضوع یا نوشته ای ندارند .
تصاویر یک کتاب نه تنها باید زیبائی بخش باشند بلکه باید یک طراحی خوب با معنا و پرمحتوا را منعکس سازند .
البته وظیفه ای بیش از این بر عهده دارند هنرمند تصویر گر چه برای کتاب مصور نقاشی کند و چه برای کتابهائی که تصاویر زیادی ندارند به هر حال باید برای درک و فهم بیشتر متن و موضوع داستان کودک را یاری دهد .
هنرمند باید صحنه ها و ایده های ارزشمند داستان را باز پروری کند ، هر تصویر باید معادل یکی از عقاید و ایده های بیان شده در متن باشد .
تصاویر خواننده را تشویق می کند تا قوه تخیل خویش را به کار بندد و جلوتر از متن داستان پیش رود چنین مهارتی یکی از اهداف اساسی و قابل تحسین یک هنرمند است زیرا بیدار کردن و تقویت نمودن قوه تخیل یکی از عوامل اصلی گسترش ذهن کودک و به این منظور هنرمند باید تصاویری با جزئیات کافی ارائه نماید تا در مفهوم شدن موضوع داستان و بازگو نمودن آن به عنوان راهنما عمل نمایند .
(در این سوی مصور کردن)
در گذشته « مصورکردن » محدوده مشخصی نداشت و تخصص در آن دارای ویژگی معینی نبود .
هر کس که دستی به قلم مو داشت می توانست مصور یا تصویرگر باشد و هر هنرمندی مدعی تصویرگری هم بود .
طراحان ، حکاکان ، نقاشان و مجسمه سازان و غیره ، کارشان را با مصور کردن و تصویرگری می دانستند ، زیرا که می پنداشتند اثرشان را بر اساس تصویر کردن موضوعی به وجودمی آورند .
در گذشته هنر گرافیک هم مفهوم و محدوده خاصی نداشت .
در غرب ، طراحی ، نقش اندازی ، حکاکی و رسامی فعالیتهائی بود که گرافیک نامیده می شد و در واقع گرافیک بخش کوچکی از هنر نقاشی بود .
اما بعد ها رشد و وسعت تخصص ها در این تقسیم بندیها تغییرات فوق العاده ای را به وجود آورد و هر کدام از آن فعالیتهای جنبی کوچک گذشته ، خود مرکز و محور کوشش های خلاقه هنرمندان زیادی شدند .
مثلاً هنر مصور کردن و تصویرگری برای خود شعبه تخصصی مهمی شد و در خود ،تقسیمات و تخصص های متعددی را به وجود آورد .
در اکثر زبانهای غربی مصور کردن راillustration می گویند که به زبان ما می توان آن را تصویرگری و تصویرسازی و هنرمندش را تصویرگر نامید .
کار تصویرگری عبارت از تجسم تصویری یک موضوع برای نمایش بهتر فضای مطلب و در نهایت درک بهتر آن است .
تصویر سازی ومصورکردن تنها با ابزار طراحی و نقاشی انجام نمی گیرد ؛بلکه امروزه طراحان و تصویرگران از هر طریقی و از امکانات بیانی هر هنر تصویر دیگری برای به تصویر کشاندن موضوع ،استفاده می کنند از عکاسی ، از مجسمه سازی ، نقاشی ، خوشنویسی ، حکاکی ،سینما و … بهره جوئی می کنند زیرا در واقع بیان تصویری در تمام هنرها یکسان عمل می کند ؛ هر چند کهوسائل و شیوه های اجرائی آنها باهم متفاوت است و این تفاوت های اجرائی فقط گاهی مرزهای ظریفی را در بیان آنها ایجاد می کند .
در واقع می توان گفت که این جزئیات بیانی بسان گویش های مختلف یک زبان عمل می کنند و در اساس چیزی با دیگری متفاوت نیست .
استفاده از این همه امکانات گوناگون در تصویر گری نتیجتاً سبب تعدد و گوناگونی تخصص ها و روش ها در این هنر شده است و روز به روز نیز بر این انشعابات افزوده می شود و منجر به پیدایش دیدگاه ها و شگردهای بدیع و نوظهور می گردد .
بنابراین وقتی به خیل تصویرگران نگاه شود با وجود تنوع بی حد تخصص ها و شیوه ها ، اما همه آنها را می توان در حیطه تصویرگری و تصویر سازی دید .جمعی از آنها به کار تصویر سازی برای « کتاب » مشغولند و کتابها از کتب مربوط به کودکان شروع شده و به کتب همه سنین خوانندگان و همه تنوع موضوعات مورد نظر آنها چون : انواع ادبیات ، هنر ، علوم ، فنون ، و … ختم می شود که باز می توان همه این گوناگونی کتب رابه دو شیوه تصویرگری یعنی تزئین کتب و یا تصویر سازی برای متن آنها تقسیم کرد و هر یک از این دو شعبه محتاج تخصص و تجربه ای ویژه است .
شاید به ظاهر تصویرسازی برای متن از اهمیت بیشتری برخوردار باشد .
اما می دانیم در هنر تصویر سازی سنتی ما ، حاشیه سازی یعنی تذهیب و تشعیر سازی ،جائی بسیار والا و ارجمند دارد و هنرمندان برجسته ای به این کار و سایر فنون دیگر مربوط به آن پرداخته و آثاری نفیس و بی بدیل به جای نهاده اند .
با کمی دقت به موضوعات متنوع تصویرگری که شاید شامل ده ها رشته و مطلب جداگانه باشد می توان تا حدودی به اهمیت و لزوم تنوع شیوه بیان آنها پی برد که مثلاً تفاوت در زمینه تصویر سازی برای متن یک کتاب پزشکی با تصویر های فنی یک کتاب مکانیک و تصاویر یک کتاب تاریخی ، یک کتاب جغرافیا ، یک کتاب سیاحتنامه، یک اثر ادبی ، یک کتاب آموزشی دوران تعلیمات مدرسه ای ، یک جزوه ورزشی .
عکاسی ، مد و لباس ، یک قصه زیبا و لطیف کودکانه ، مجموعه اشعار ووو… چه اندازه باید تفاوت داشته باشد .
در زمینه مصور کردن همین مطالب گوناگون وقتی به حیطه روزنامه نگاری وارد می شویم ، باز فضا و روال کار فرق می کند و همان تفاوتی را پیدا می کند که در شیوه و سطح توقع نوشتن مطالب برای کتاب و برای مقالات نشریات معمول وجود دارد.
به همان ترتیبی که نویسنده ای مقاله یا مطلبی را با سطح و توقع خاصی برای روزنامه یا مجله تهیه می کند ، تصویرگری این مطالب هم همان شأن و لحن موضوع را به خود می گیرد ؛ وقتی ملاحظه کنیمکه حتی شیوه و روال هر نشریه نیز به جای خود در کیفیت نگارش آن مطالب تاثیر می گذارد ،طبیعی است که بر شیوه طراحی و تصویر سازی آن هم تاثیر بگذارد .
به این معنی که مصور کردن یک نشریه هفتگی تفاوت دارد و اگر هر کدام از این نشریات مدعی راه و رسم خاصی نیز باشند ، باز این تفاوت ، دگرگونی های دیگری را هم به خود می گیرد و اگر دوباره گوناگونی های موضوعی نشریات را در نظر آوریم می بینیم که مثلاً یک نشریه روزانه سیاسی ، یک نشریه هفتگی ورزشی ، یک مجله ادبی ، یک گاهنامه هنری ، یک جزوه حقوقی یا اقتصادی اجتماعی ،یا مطلبی مخصوص جوانان ، کودکان ، دانشگاهیان ووو… آن چنان لحن ها و شخصیت های متفاوتی دارند که همانطور که نمی توان آنها را با یک قلم و شیوه نباید با یک قلم هم مصور نمود .
علاوه بر موضوعاتی که تاکنون شمرده و معرفی شد ، موضوعاتی بیشمار دیگری نیز هستند که برای خواستها و مصارف متعدد اقشار و اهداف بیشماری منتشر می شوند مانند انواع اعلان ها و پوسترها ،انواع پوششها و روی جلدها ، انواع جزوات و بروشورها و کاتالوگ ها ، انواع برنامه های تلویزیونی ، تابلوهای راهنمائی اماکن و کسبه و ادارات تمبرها و بسته بندی ها ووو … که هر یک شیوه و لحن و اجرای خاص و مناسب خود را دارند و لاجرم باید در محدوده پهناور تصویر گری انواع هنرمندان تصویر گر با تخصص ها ، شیوه ها و قلم های ویژه و هنرمندانه ای وجود داشته باشند که البته چنین کثرت تخصص و تنوع متخصص در سایر کشورهای پیشرفته وجود دارد و امری غریب و عجیب نیست فقط متاسفانه چنین طیف گسترده ای از توانائی ها در کشور ما وجود ندارد و دلایل آن ناشی از کمبود آگاهی فنی دو طرف حرف تصویرگری که ماشر و تصویر گر است می باشد .
وقتی تقاضای روشن و یا روشنگرانه ای وجود نداشته باشد طبیعتاً جواب درست و دقیقی نیز به دنبال ندارد و سطح کار کم و بیش در همان حوالی احتیاجات عمومی و قدمی باقی می ماند .
اما این ماندگاری و در جا زدن ،عیب بزرگی است که ناشی از عدم کوشش و هوشیاری طراحان و مصوران می باشد وقتی در حیطه کار حد دید و نگرش ، محدود وکوتاه باشد ، وظیفه طراحان است که با آشنائی و تسلط و اشرافی که به حرفه خود دارند ، باید چشم اندازهای گوناگون کار خود را به خوبی مطرح و معرفی کنند و باعث آموزش آنها شده و در نتیجه سبب ایجاد گستردگی بازار کار گردند و از این طریق نه تنها به سفارش دهنده کمک موثری در شناخت امکانات می شود بلکه فضای کار و حرفه نیز مطلوبتر شده و زمینه های بیشتر و مناسبتری برای بروز خلاقیت ها به وجود می آید .
اما کار خوب و با ارزش را چگونه باید تشخیص داد و ارزیابی کرد .
به طور کلی ارزش هر دو کار به دو گونه سنجیده می شود : اول ارزش توانائی تصورگر در انتقال برداشتهای حسی درست و هنرمندانه اش از موضوع است .
میزان درستی برداشت تصویر گر بستگی به میزان خلوص بیان او دارد که خود متکی به عوامل گوناگونی از جمله تجربه و مهارت و از همه مهمتر دل سپردگی کامل به کار و شفافیت روح او است خلوص بیان به کار ، حالتی سهل از جهت درک و پذیرش آن به وسیله بیننده .
و ممتنع از جهت ایجاز و استحکام اجرائی آن می دهد .
رسیدن به خلوص ،تمرینی پیگیر و موشکافانه می خواهد .
باید همیشه نگاهی جستجوگر داشت و دائم همه دریافت ها را محک زد و هر محکی را با محکی دیگر اندازه زد تجربه را با تجربه ای دیگر ، تجربه را با حس و حس را با تجربه و حس را با واقعیت که تا بالاخره و به تدریج و آرام و آرام نگاه و فکر ، ظریف شوند و خبره گردند و خبرگی را نیز باید مرتب محک زد و آزمایش کرد و صیقل داد چرا که زود کدر می شود و می پوسد .
نداشتن تمرین کافی و عدم پیگیری در این روش ،درجات و حالات متفاوتی را در تصویرگران و کارایشان به وجود می آورد و ارزش های گوناگون آنها را سبب می شود و بر عکس پیگیری مدام و یکدست و کامل بودن این ممارست باعث بی همتائی تصویرگر و ماندنی شدن اثر او می گردد .
دومین ارزش هر کار ، مهارت اجرائی اثر است و قدرت اجرائی کار یک تصویرگر موضوعی است کم و بیش همه با آن آشنا هستند چرا که نتیجه ای عینی و بارز دارد .
به آسانی مهارت اجرائی قابل تشخیص و تعیین است .
در مهارت اجرائی نیز خلوص و شفافیت روح و شخصیت تصویر گر لازم است اما محدوده آن با وسعت مورد نیاز طراحی و خلاقیت در تصویر گر طراح تفاوت دارد .
زیرا در اجرا بیشتر تمرین مدام دست و چشم نقش دارد که اصطلاحاً به آن نرمی و یا خشکی دست می گویند اما درک و دیدن درست فرمها و رنگها و جنسیت مناسب آنها و انتقال درستشان بر صفحه کار ، احتیاج به میزانی از خلوص و شفافیت دارد تا رابطه درست بین دید و دست و روح را به وجود آورد .
گروه تصویرگران اجراگر با گروه تصویرگران طراح تفاوتی حرفه ای دارند و تقسیم و جدائی این دو دسته بستگی به روحیه و شخصیت افراد این گروه ها دارد و انتخاب روش شغلی ایشان شخصی است که بعداً به صورت تخصصی در می آید مانند انتخاب انواع مشاغل توسط افراد مشابه .
تصویرگران اجراگر را درتقسیمات هنر گرافیک و تصویرگری ، «رسام» و « اجراگر» و در اصطلاح فرنگی حرفه Artist می نامند .
لذا در شناسنامه آثار تصویرگری اسامی افراد متعددی چون تصویرگر یا ایلوستراتور و اجراگر یا آرتیست دیده می شود و گاه نام مدیر هنری هم به آنها اضافه می شود و مدیران هنری کسانی هستند که خط و فضای اصلی شیوه ، تکنیک و « ایده » را ارائه می کنند و مدیریت هنری شغلی است که هنوز در ایران حضور و وجود درست و دقیقی پیدا نکرده است .
اما اجراگران کسانی هستند که مهارتی استادانه در ساخت و ساز کار و اثر دارند و در طراحی و ترکیب عوامل اثر دخالتی نمی کنند .
طرح را از طراح یا مصور دریافت کرده و به اجراء دقیق و ماهرانه آن می پردازند .
اجراکنندگان هریک سبک و شیوه خاصی در قلم زدن و ساخت و ساز دارند و همانطور که گفته شد ارزیابی کارشان بر اساس میزان مهارت و استادی آنها در اجرای تصویر است و تصویرگران طراح هم کسانی نیستند که از توان و مهارت اجرائی بی نصیب باشند .
بلکه ایشان به طور طبیعی طرح و اجرا را تواماً و شخصاً انجام می دهند اما امروزه به دلیل تقسیم و تعدد تخصص ها و دقیق بودن مرز توانائی ها ، قسمت های مختلف آن را اغلب به مسئولیت های دقیق گوناگون سپرده و اجرا می شود .
خلاقیت درطراحی و مهارت در اجرا ، هر چند که اساس کار و حرفه است اما نکات دیگری را نیز باید برای انجام تصویرسازی در نظر داشت که عبارتند از : 1ـ هم سلیقگی تصویرگر و نویسنده 2ـ انتخاب بیان و چهارچوب ترکیب و تکنیکی سنجیده در ارتباط با ترکیب و تکنیک موضوع 3ـ مطالعه و بررسی تجربیات همکاران هریک از نکات فوق بحث و بخشی مستقل به خود دارداما در واقع در مجموعه مسائلی است که یک تصویرگر باید به آن توجه کامل داشته باشد .
هم سلیقگی تصویرگر و نویسنده به مقدار زیادی راه را برای به وجود آوردن یک اثر خوب هموار می کند زیرا به دلیل همین هماهنگی اولیه ، تصویرگر با مقدار زیادی ازخواستهای نوشته نشده نویسنده آشنا است و در واقع درک فضا خود به خود از این طریق حاصل می شود .
به بیننده هم به خوبی منتقل می گردد .
اهمیت اثر تنها در منعکس کردن تصویری محتوی نوشته نیست .
تصویر خوب باعث ایجاد باور بیشتر ودرک بهتر مطلب می شود و سبب می گردد تا خواننده ، انرژی ، انگیزه و شوق زیادتری برای ادامه مطالعه پیدا کند و نهایتاً و به طور غیر مستقیم آموزش بصری ببیند و به طور طبیعی فرهنگ او گسترش پیدا کند .
در کشور ما معمولاً به این مهم توجه نمی شود و علت آن از یک طرف کمبود طراح و تصویرگر متخصص و قابل در زمینه های بسیار متنوع حرفه است و از طرف دیگر نبودن نوعی بینش و سیاست انتشاراتی که سبب می شود کار در مسیری درست و حرفه ای انجام نگیرد و هر تصویرگری مجبور شود که کار مورد سفارش را به هر ترتیب انجام و پایان دهد .
در چنین شرایطی تصویرگران موجود باید هر سفارش را به مانند مسئله و مشکل جدیدی برای خود مطرح کنند و برای آن راه حل مناسبی پیدا کنند .
در درون نکته بالا ، نکته دوم نیز مستتر است که عبارت از انتخاب بیان و چهارچوب تکنکی سنجیده ، برای اجرای امر است و این امریست لازم و ناگزیر ، زیرا هر موضوعی لحن و بیان خاص خود را دارد و برای بازگوئی آن به زبان تصویر باید لحن و بیان مناسب آن را پیدا و استفاده کرد .
در این مورد دو موقعیت خاص وجود دارد .
یا سفارش دهنده بر اساس اطلاعات و شناسائی های قبلی ،تصویر گری را که از جهت دید و سلیقه با موضوع مورد سفارش هماهنگی دارد .
انتخاب و کار را به او واگذار می کند و یا بر عکس تصویر گر هنرمندی را بر میگزیند که علیرغم عدم هماهنگی و هم سوی شیوه بیان و تکنیک او با نوشته ، صرفاً به خاطر به وجود آوردن اثری با برداشت و دیدگاهی دیگر ، کار را به او می سپارد .
در این صورت چنانچه اثر تصویری ، در جای خود اثری هنرمندانه و با دیدگاهی تازه و بدیع باشد خود می تواند روشی شگفت و جالب و در نهایت نتیجه ای زیبا و هنرمندانه داشته باشد اما آن چه را که تصویر گر نباید مطلقاً انجام دهد ،دنباله روی و ترجمه تصویری لغت به لغت موضوع است و همیشه باید به یاد داشته باشد که با کارش ابعاد تازه ای به موضوع مورد سفارش اضافه کند .
دیدن و مطالعه چنین تجربیاتی خود بسیار مفید و با اهمیت است لذا هر تصویر گر باید به طور دائم در جریان کوششهای همکاران خود باشد .
علاوه بر آن ،مجموعه کارها و تجربیات همکاران ، کم و کیف و ابعاد بیان هنری جامعه را نشان می دهد و از طریق مطالعه کار آنها می توان به خوبی نبض جامعه رادر دست داشت و فاصله خود را با آن سنجید و به رفع معایب خود پرداخت .
پی جوئی و دقت در کار همکاران باید موشکافنه و بدون حسادت انجام گیرد .
حسادت بینائی و شعور فنی هنرمند را کور می کند و به توانائی های او لطمه می زند .
حسادت در جوامع کم فرهنگ ،کثیف و مخرب است و با توجه به این نکته می توان خود و دیدگاه خود را اصلاح کرد و برای تعالی خود راه گشائی نمود .
باید دانست آموختن و فراگیری ، راه ها و طرق گوناگونی دارد و یکی از این راه ها ، مطالعه و بررسی کیفی کارهای همکاران است در این روش نباید از کارهای همکاران فقط عیب جوئی کرد .
جستجوی نقاط ضعف دیگران ، قرار دادن خود در یک موضع و فضای ضعیف و پائین است .
نقد و بررسی یک کار ، بررسی و ارزیابی نقاط مثبت و منفی است .
باید از نقاط مثبت همیشه تمجید کرد .
و از این طریق می توان به نوعی وسعت نظر و تعالی روحی و ذهنی رسید و نقاط منفی را باید با ارائه راه حل رفع آن مطرح کرد .
توفیق دیگران به طور مسلم سبب ایجاد فضائی بهتر و رشد همه جانبه خواهد شد و باید به یادداشت که در محیطی آلوده ،نمی توان آلوده نماند .
توان و توشه فنی هیچ کس ، هیچ گاه کافی نیست .
ر هر مقطع زمانی و تجربی ، درک طراح از مسائل و موضوعات متفاوت است .
لذا باید مرتب در اندوخته های خود جایگزینی های درست تری را انجام داد .
با چنین شیوه ای ، ضمناً میتوان از یکنواختی های حرفه و بازار کار نیز نجات پیدا کرد و در ضمن پختگی سنی ، شور خلاقیت را روشنتر گرداند .
ضرورتهای آفرینشی تازه از تصویر و خیال در جهان تصویر ، حادثه ای در دنیای کودک ما به وقوع پیوسته است ولو بی آنکه بداند ، در شکل گیری زیبایی سهیم شده است که برای فردای بشر ابعادی تکان دهنده به همراه دارد .
تصویر در جهان امروز باهجوم بی امان خود ، عالمی نامتجانس و پر هیاهو ساخته است ؛ چندان که کودک امروز در خانه ای به وسعت زمین ، تنها و بی یاور مانده است .
او از طبعت بکر و خیال انگیز دیروز جدا شده و تصاویر ساخته و پرداخته انسان امروز نیز نتوانسته است، خلاء روحی و ناشناخته جهان او را پر کند .
کاش از میان هر صد کتاب که هر روزه برای کودکان انتشار می یابد و در کتابخانه های شخصی و عمومی جا می گیرد ، می توانستیم تنها یک نمونه منحصر بیابیم که او را از تنهایی غریبی که به سراغش آمده است ، دور سازد.
کتابخانه اش را جستجو کنیم !
او تنها دو گونه کتاب دارد ؛ نخست ، کتابهایی که دستاورد دنیای ذهنی کسانی است که به نیازهای فردی درون خود پاسخ گفته اند و تصاویری با عناصر بیگانه و مبهم را برای کودکان به ارمغان آورده اند ؛ فرآورده هایی کاملاً شخصی که به هیچ روی پاسخگوی نیاز او در این زمانه نیست .و دوم ، کتابهایی با تصاویری که شرکتهای بزرگ انتشاراتی تولیدمیکنند و عاری از هر گونه تلاش هنرمندانه است و به شیوه های حسابگرانه نیز به عرضه انبوه می رسند .
مجموعه وسیعی از اینگونه کتابها با تصاویری مسموم چندان جهان ما را پر کرده اند که دیگر جایی باقی نگذاشته اند .
متاسفانه اینگونه کتابها تلاشهای ارزنده هنرمندان متفکر و خلاق امروزی کتاب کودک را در انزوا فرو برده اند .
از این رو می توان ادعا کرد که کودک و هنر مند متعهد هر دو در جهان امروز تنها و غریب هستند .
اما چگونه می توان این غربت و تنهایی را از میان برداشت ؟
چگونه می توان زنگار سیاسی را از دنیای تیره و تار امروز زدود ؟
برای آفرینش دنیایی مطلوب با وسعتی دلخواه و بی مرز ، باید تلاش کرد و اگر تا کنون فقط درصدد ماندگاری تصویر « زیبا » در حافظه بشر بوده ایم ، اینک نیازمند آفرینشی تازه هستیم تا کودک امروز را به استواری ، نیکی ، پاکی و معنویت راهبر گردد .
بهتر آن است که جهان امروز را با دو عنصر « تصویر » و خیال در هم آمیزیم تا از اندوه و اضطراب بی پایان قرنی که در پیش و روی داریم ، آرامشی به دور از هیاهو پدید آوریم.
سهمی از این تلاش در سرزمین کوچک ما به دست توانای هنرمندان سپرده شده است تا به پشتوانه اندیشه ای سالم ، خلاق و الهی، خانه ای امن و مطمئن برای کودک امروز و فردا بر پا دارند .
اندیشه هایی درباره تصویرگری کتابهای کودکان زبان تصویر ، برای پرورش استعدادهای نهفته و خلاقیت در کودکان ، به مراتب از هر زبان دیگری ، غنی تر و موثرتر است .
زبان تصویر ، زبان عشق ، محبت و دوستی است که از لا به لای تصاویر کودک شنیده می شود .
وقتی از لزوم خلاقیت و فردیت هنرمند در تصویرگری سخن گفته می شود ، برای بسیاری این سؤال پیش می آید که پس تکلیف مخاطبان چیست ؟
شاید بچه ها از درک اثر هنری عاجز باشند ؟
واقعیت این است که اگر ارتباط تصویرگر با بچه ها ، همراه با صداقت و صمیمیت باشد ، آنها حتماً رابطه ای عمیق با اثر برقرار می کنند وتصاویر را به راحتی می پذیرند و درک می کنند .
هرچه این ارتباط گسترده تر شود کودکان روحیه آسان پذیری را بیش از پیش کنار می گذارند و می آموزند که هر چیزی را ژرف تر ببینند و باآن ارتباط برقرار کنند .
ممکن است اشکال کلیشه ای قهرمانان و شخصیتهای بسیاری از داستانها و یا نقاشیهای متحرک ، برای بچه ها کشش و جذابیت بیشتری داشته باشد ؛ ولی باید گفت که تأثیر آنها در تفکر و ذهنیات کودکان بسیار آنی و زودگذر است و در واقع فقط آنها را سرگرم می کند و برایشان هیجانهای کاذب می آفریند.، حال آنکه تعهد و مسئولیت تصویرگر در قبال کودکان ، جدی تر و عمیق تر از آن است که تنها وسیله ای برای سرگرمی موقت آنان باشد .
اگر تصویرگر ، آثار خود را با عشق و اشتیاق ، خلق کند ، در واقع همان تأثیری را در مخاطبان خود به جا می گذارد که خود هنگام خلق اثر داشته است .
در عین حال ، نباید از یاد برد که ذهنیت و خلاقیت بایدبا تکنیک مناسب همراه باشد .
اگر اثری از تکنیک قوی برخوردار باشدولی فاقد خلاقیت باشد ، در مخاطب تنها اثر آنی می گذارد .
همچنین اگر تصویری از خلاقیت بهره مند باشد ولی از اجرای خوبی برخوردار نباشد ارتباط مناسب میان اثر و مخاطب ، برقرار نخواهد شد.
گسترده خیال پردازی در تصویرگری کتاب های کودکان خیال پردازی در خلق تصویر برای کودکان ، ضمن اینکه متن را در بستر تصویر جاری می کند ، تخیل کودک را هم به پرواز در می آورد .
البته بدیهی است که برای دستیابی به این هدف ، عوامل دیگری از قبیل توانمندی تکنیکی تصویرگر و شناخت کافی او از دنیای کودکان ، اهمیت دارد .
عده ای براین باورند که کودک ، باید آنچه را که می خواند، جزء به جزء در تصویر مشاهده کند .
به عبارت دیگر تصویر و متن باید هم عرض یکدیگر باشند .
اما چنین دیدگاهی پذیرفتنی نیست .
خیال پردازی و بازی با واژه های متن به زبان تصویری ، نه تنها کودکان را وادار به جستجوگری و ذهن انان را پویا می کند ، بلکه به آنها می آموزد که آسان پذیر نباشند .
به این ترتیب ، ذهن صاف و زلال آنها را از همان کودکی بارور و شکوفا می شود .
نگاهی به رنگ آمیزی و چهره پردازی در تصویرگری کتابهای درسی طرح روی جلد هر کتابی بیشتر به بسته بندی شکلات ، یا یک خوراکی کودکانه شباهت دارد .
به عبارت دیگر مثل پوست میوه است ؛ یا مثل نمای بیرونی ساختمان است .
کودک بین دومیوه یکی با ظاهری خوشرنگ و خوش فرم ودیگری از جنس همان میوه ، اما رنگ و رو رفته و بد شکل ، بی تردید میوه اول را انتخاب می کند.
طرحهای جلد کتاب های درسی هم از این امر مستثنی نیستند و متأسفانه هیچگونه ذوق و شوقی را در کودک بر نمی انگیزند .
کودکان به دلیل حس بصری نیرومندی که دارند ، بیشتر به صورت و فرم اشیاء توجه می کنند و مفاهیم آموزش هم اگر بخواهند تأثیر مطلوبی روی دانش آموز خردسال بگذارند ، باید قبل از هر چیز حس بصری او را تحریک نمایند .
نزدیک به یک قرن است که طرح جلد کتاب در کشور ما به تناسب رشد تکنیکهای تصویری تکان چشمگیری نخورده است و گویا نمی خواهد هم تکانی بخورد .
فرم یکنواخت ، رنگ سرد و بی نشاط ، فضای بی روح و ریتم بی تنوع جلد کتابهای درسی در تمامی دوره های تحصیلی نمی تواند پیوند عاطفی تأثیرگذاری با کودک برقرار کند .
پس از انقلاب ، چون درساختار اخلاقی جامعه دگرگونی به وجود آمد ، بالطبع الگوی حجاب نیز تغییر کرد .این دگرگونی مجموعه وسایل و رسانه های تصویری را نیز ملزم به رعایت حجاب نمود ؛ تصاویری که در کتابهای درسی وجود داشت ، دستخوش حذف و تعویض و اصلاح گردید .
در این میان ، تنها تصاویری تغییر نکردند و در کتابها باقی ماندند که شکل ظاهری آنها با شئونات مذهبی مغایرتی نداشتند .
به نظر می رسد در این تغییر و تحول ، به دلیل شتابزدگی که در اصلاح کردن مسائل منکراتی تصاویر بکار رفته ، بیشتر به پوشاندن سر دختر بچه ها ، آستین پسربچه ها و یا حذف کراوات و تغییر الگوی محاسن در صورت مردان توجه شده است .
این شتابزدگی از کیفیت و ارزش هنری تصاویر کاسته است .
علت پایین بودن کیفیت رنگ در تصاویر از قدیم مانده در این کتابها را بیش از هر چیز می توان در محدودیت عمر مصرف زینگ دانست .
از عمر زینگ بعضی از این تصاویر ، 20 سال می گذرد که با توجه به تیراژ میلیونی این کتابها ، طبیعتاً از کیفیت رنگ آنها کم خواهد شد.
جنس مقوای به کار گرفته شده برای کتابهای درسی ، بی شک در افت این کیفیت بی تأثیر نخواهد بود .
محدودیت در تنوع رنگ ، که گویا به دلیل کاستن از بار مالی ، به چهار رنگ آن هم متمایل به تیره و مشخصاً قهوه ای بسنده می شود ، از دیگر عواملی است که از نشاط ، گرمی و سر زندگی تصاویر می کاهد .
این محدودیت طبعاً به فضا ، ریتم و کمپوزیسیون رنگ نیز لطمه خواهد زد .
چهره ها در تصاویر جدید کتابها بیشتر عبوس ، جدی ، بی روح و بی انعطاف می نمایند .
هیچ شور و حالی هم در آنها دیده نمی شود .
فیگورها عودتاً خنثی ، سرد و غیر دلچسب هستند .
گویی در پس سیمای شخصیتهای انسانی کتاب غوغای زندگی نمی جوشد .
در مجموع ، این چهره ها از آناتومی و حالتهای ویژه این گروه سنی که با تحرک ، با نشاط و جستجوگر و کنجکاو بودن است ، بویی نبرده اند .
در یک جمعبندی به نظر می رسد که اگر موانعی همچون ضعف بنیه مالی ، محدودیت های بروکراتیک ،محدودیت نیروی انسانی ، شتابزدگی و از همه مهمتر نگرش سطحی بر کودکان و دنیای پر رمز و راز و پر رنگ و خیال آنان را قبول داشته باشیم عامل مهم دیگر به نام متن و موضوع درسی وجود دارد که با خشکی بار آموزش و نداشتن روح و فضایی زنده ، هنری و عاطفی در سرشت آن ، نطفه هر گونه زایش هنری را در عالم تصویر از بین می برد .
تصویرگران شعر کودک محمد علی بنی اسدی بیش از ده مجموعه شعر دارم .
از آنجا که در کیهان بچه ها کار می کنم ، شعرهای زیادی تصویر کرده ام و این شعرها به صورت کتاب نیز منتشر شده اند و گاه برای هر یک از آنها تصویرهای متعددی کشیده ام .
تصویر سازی برای شعر را به تصویر سازی برای شکلهای دیگر ادبی ترجیح می دهم .
همچنین متنهایی را که شعر گونه هستند و حیطه تخیل تصویرگر و خواننده را به وسعتی تازه دعوت می کنند ، به دو دلیل ارج می نهم ؛ اول اینکه ، آن را با ساخت روحی و عاطفی خودم هماهنگ می دانم ؛ دوم اینکه شعر قید و بندهای مختلفی را که قبلاًدر داستان ملزم به رعایت آن هستیم ، از پیش پایمان بر می دارد .
مجموعه شعر این آزادی را به تخیل تصویرگر می دهد که بتواند باعث لحظه های اشراقی خود ، تصاویری ر بیافریند که با همه تفاوت و گوناگونی دریک ساختار کلی ، باهم مشترک باشند و یا به گونه ای بتوانند درکنار هم و در یک کتاب ارائه شوند .
به همین خاطر در اینجا خواسته هایی را که بعنوان مثال داستان از تصویرگر دارد ، کمتر است ؛ زیرا در داستان ، نقاش برای وفاداری به متن التزام بیشتری دارد و تصاویر باید همه در یک خط در پی هم بیایند .
درحالی که در شعر چون تصویر شعرگونه است ، نقاش می تواند در تمام صفحه قلم را به حرکت در آورد و لزومی ندارد که احتیاط زیادی کند .
می تواند تصاویر را بر بالای خط افق ، یعنی در آسمان رسم کند .