بخش اول
ساخت های ثابت و واحدهای آزاد (گونه گونی ها در ساختمان سازی)
پیشگفتار
در دسامبر 1964 در اتحادیه معماران هلندی پیشنهادهایی شد که طرح کلی و روشی برای طراحی مسکن تطبیق پذیر با استفاده از ساخت ثابت (نگهدارنده Support) و واحدهای آزاد (واحد جدا شدنی Detachable Unit) را نشان میدهد .
در این گروه هم معماران و هم مجریان ساختمان و تولید کنندگان قطعات ساختمانی ، سرمایه گذاران ، پیمانکاران و شرکتهای خانه سازی نیز می باشند .
به دلایلی چند هلند را می توان آزمایشگاهی برای بررسی راه حل مشکلات خانه سازی انبوه در سراسر دنیا به حساب آورد .
این گروه هلندی روشی را برای طراحی ارائه میدهد که نتیجه آزمایشها و شرایط خاص می باشد .
چون تراکم جمعیت کشور زیاد بود و با وجود سنت قدرتمند شهرنشینی تقریبا ناممکن بود که مسئله ساختمان سازی را چون امری کاملا مجزا به حساب آورد .
بنابراین معماران تصمیم به صنعتی شدن ساختمانها گرفتند ولی هنوز معلوم نبود که این تفکر مقرون به صرفه نباشد .
معماران بنیانگذار پذیرفتند که از مفهوم «ساخت ثابت» به عنوان یک فرضیه عملی دیگر برای تحقیقات بیشتر استفاده شود .
اساس فرضیه ساخت ثابت و واحدهای آزاد آن بود که شخص مصرف کننده خانه در تولید آن مشارکت یا نظارت داشته باشد .
چنین پنداشته می شد که نقص تولید انبوه ، همان عدم مشارکت مصرف کننده در روند خانه سازی است .
در واقع هم در خانه سازی انبوه اصل مهم به مفهوم فنی و سازمانی آن این است که مصرف کننده نقشی در تصمیم گیری ندارد .
از سوی دیگر در مفهوم «ساخت ثابت» مبنای کار اینست که مسکن به هر شکل و هر اندازه که باشد ، همیشه محصول دو حوزه مسئولیت و تصمیم گیری است .
بخشی از ساختار شخصاً در اختیار ساکن خانه است که می تواند آن را به دلخواه تغییر دهد و تبدیل کند امّا بخش دیگر به یک زیر ساخت عظیم تری تعلق دارد ، که فرد درباره آن نمی تواند تصمیم گیرد بلکه باید از قوانین و قراردادهای گروه بزرگتر (چه در حد همسایگی باشد یا مقامات محلی) پیروی کند .
این دو حوزه تصمیم گیری را همیشه و همه جا می توان تشخیص داد .
حتی آنها که صاحب خانه ویلایی نیز هستند باید زیر ساخت خیابانها ، خدمات و مقررات حوزه بندیها و غیره را بپذیرند .
آنچه محیط خود می نامند محصول یک زمینه طبیعی و اجتماعی بزرگتری است که افراد در آن مشارکت دارند .
در طول تاریخ این تعادل بین فرد و جمع در اشکال بیشماری تجلی یافته است .
مفهوم ساخت ثابت ، بازشناسی سنت دیرینه ای است در مورد بازتاب خصوصیات اساسی در محیط ظاهری و بدین معنی ابداع جدیدی به حساب نمی آید .
ولی به هر جهت این مفهوم با مفهوم خانه سازی انبوه که در این قرن به یکسان مورد توجه متخصصان و دولتمردان ، در تلاششان برای دنیا بهتر بوده ، در تضاد است .
در مفهوم ساخت ثابت تولید خانه مشابه سایر کالاهای صنعتی نخواهد بود بلکه مصرف کننده نیز در روند تولید آن دخالت دارد .
اما این دخالت در چهارچوب بزرگتر خدمات و زیر ساختهای اجتماعی انجام می پذیرد .
اگر این فلسفه در مورد خانه سازی انبوه در محیط متراکم شهری پیاده شود ، مفهوم «ساخت ثابت» تبدیل به یک موجودیت مادی می گردد .
در اینجا دیگر نمی شود خانه سازی ویلایی و قطعات مجزا را در نظر گرفت ، بلکه باید ساختهای وسیعتر ، خواه مرتفع و خواه کم ارتفاع را مد نظر داشت .
که چندین واحد مسکونی را در خود جای داد .
اتحادیه معماران سعی کرده است افراد در این ساختهای وسیعتر همان قدر حق انتخاب داشته باشند که در خانه های ویلایی
داشتند .
ساخت ثابت به هر ساختمانی گفته می شود که چندین واحد مسکونی قابل تطبیق با نیازها و خواسته های متغیر مصرف کنندگان در طول زمان را در خود جای دهد .
این مسئله ای است که در زمینه خانه سازی هلندی باید با آن روبرو شد .
در واقع این مسئله در هر کجا که عده زیادی باید از فضای محدود و کوچکی استفاده کنند وجود دارد و باید با آن مقابله شود .
این یک نمونه بارز از مسئله شهرنشینی است .
ساخت ثابت به هر ساختمانی گفته می شود که چندین واحد مسکونی قابل تطبیق با نیازها و خواسته های متغیر مصرف کنندگان در طول زمان را در خود جای دهد .
این یک نمونه بارز از مسئله شهرنشینی است .
از ابتدای امر امید می رفت که طرح ساخت ثابت برخی از مشکلات سنتی مربوط به طراحی خانه سازی انبوه را حل کند .
روند طراحی در خانه سازی انبوه بر اساس نقشه یک واحد یا نقشه یک طبقه انجام می گیرد .
وقتی واحد طراحی شد ، از تکرار آن ، ساختمان بزرگتر به دست می آید .
در شرایطی که هزینه ما باید به حداقل برسد و ضوابط و آیین نامه های دولتی باید مراعات گردد و همچنین تقسیم فضا و نواحی سودمند باید در یک سطح محدود صورت گیرد .
نقشه طبقه مبنا همیشه محصول و نتیجه توافق و مذاکرات پیچیده میان معمار ، صاحبکار ، مهندس ساختمان و دیگر دست اندرکاران این حرفه است .
در حقیقت سعی بر این است که مقشه ای قابل قبول به دست آید تا تکرار مداوم آن منطقی باشد .
ولی در طراحی ساخت ثابت ، نقشه نهایی از پیش تعیین نشده است .
ساخت ثابت در عین حال باید بتواند مسکنهایی را در خود جای دهد که با ضوابط معمول خانه سازی در هر جامعه منطبق باشد .
مسائل مربوط به محدودیت منابع ، بودجه و فضا در این حالت هم به قوت خود باقی است .
تطبیق پذیری و قابلیت گونه گونی باید بی آنکه نیاز به کوشش زیاد یا خبرگی فنی ساکن خانه باشد ، بیشترین حق انتخاب را در اختیار کسانی بگذارد که دست آخر در بناهای مبتنی بر ساخت ثابت سکونت می گزینند .
جنبه مهمی هست که باید در طراحی ساخت ثابت و واحدهای آزاد مدنظر قرار گیرد .
وقتی ما ساخت ثابت را طرح می کنیم ، فرض می گیریم که واحدهای آزاد آن جداگانه طراحی و تولید می شوند .
بدین ترتیب دو روند تولید متفاوت وجود دارد : روند تولید ساخت ثابت .
روند تولید واحدهای آزاد .
برای استفاده از چند راه و روش باید چند کلمه ای درباره سرشت این روش گفته شود .
روند ارزیابی باید به آزمون این نکته بپردازد که چه امکانی در یک ساختار داده شده است .
(مثلاً نقشه های نهایی طبقات) در برابر وضع مطلوب (مثلاً ضوابط مشخصاً تعیین شده) وجود دارد .
در این روش اساساً مجموعه ای از عملیات را در اختیار میگذارد که در موقعیتهای روبه پیچیدگی بیشتر امکان چنین مقایسه ای رافراهم سازد .
برای مثال فرض کنیم که عرض یک دهانه (یک تیر یا فاصله دو ستون اصلی) را می دانیم ، چند سوال پیش می آید .
در این عرض چه ترکیب بندیهای فضایی یا عملکردی مناسبی می توانیم داشته باشیم ؟
در قسمت به خصوصی از یک ساختار چه نوع فعالیتی امکان پذیر است ؟
به عکس با دادن مناسبات لازم بین کارکردها ، چه عرض دهانه ای می تواند در چهارچوب محدودیت های فنی و مالی ، راه حل مطلوب را در اختیار بگذارد ؟
در چه قسمت به خصوصی از یک ساختار می توان فعالیتهای ضروری مورد نظر را قرار داد ؟
هر عملیات ، در این روش سرانجام به یک سری جوابهای گوناگون می رسد .
این جوابها ما را در تصمیم گیری در مراحل مختلف این روند یاری می دهد و نیز مسیر حرکت بعدی را مشخص می سازد .
این جوابهای مختلف را گونه گونی می نامیم .
برای مقایسه گونه گونی های یک عملیات با گونه گونی هایی که از عملیات دیگر به دست می آید ، باید به طریق منظم عمل کنیم و الگویی کلی برای کار داشته باشیم .
به عبارت دیگر طریقه تفسیر گونه گونی ها و نیز نتیجه آن باید به قاعده در آید تا از هر گونه سردرگمی جلوگیری شود .
با توجه به مسائلی که ما در روند طراحی مطرح می کنیم ، عملیات این روش ممکن است گیج کننده باشد .
بعنوان مثال ، وقتی یک شکل ظاهری خاص را انتخاب می کنیم ، آیا می دانیم که تاثیر این انتخاب بر امکانات بالقوه این طرح چه خواهد بود !
یا وقتی می خواهیم یکی از این امکانات را تسهیل کنیم ، چه شکلی جوابگوی آن است ؟
وقتی این سؤالات برای یک نفر پیش آید و مسئله نیز زیاد پیچیده نباشد ، ممکن است جواب صحیح به او الهام شود بدون اینکه شخص نیازی به یک تحلیل منضبط داشته باشد یا لازم باشد با سایرین تماس گیرد ولی اگر چندین نفر در یک طرح دخیل باشند یا اینکه مسئله پیچیده باشد یا اگر لازم آید که ضوابط و قوانین مربوط مشخص تر شود ، به روشهای تحلیل دقیق و مدونتری احتیاج داریم .
به طور کلی در موارد زیر استفاده از یک روش نظام یافته ضروری به نظر می رسد : اول) در صورتی که چندین نفر با سلیقه ها و تخصصهای متفاوت باید در مورد یک کار نظر بدهند .
دوم) هنگامیکه کیفیات یک طرح باید به صورت ضوابط و قواعد کلی دسته بندی شودتا افراد دخیل در کار بتوانند آن را درک کنند و در مورد آن تصمیم گیرند .
سوم) وقتی که باید در هر مرحله به چندین جواب رسیدتا در مرحله بعدی در مورد آنها تصمیم گیری شود .
چهارم) در صورتیکه چندین نفر به صورت مستقل ، ولی همزمان و هماهنگ روی یک پروژه کار کنند .
پنجم) هنگامیکه چند نفر باید مستقلاً ولی به صورت زنجیره ای پشت سر هم و هماهنگ فعالیت کنند به عبارت دیگر در این کار روند طراحی به روند تصمیم گیری در مورد اشکال فیزیکی تبدیل شده است .
این تصمیم گیری باید توسط افراد مختلف ولی به طور هماهنگ انجام پذیرد .
برای رسیدن به اهداف زیر باید روشی رسمی و قراردادی برای این کار تدوین شود .
الف) ثبت تصمیمات اتخاذ شده .
ب) ارزیابی این تصمیمات از نقطه نظر کاربرد ، سهولت تکمیل و میزان هزینه ای که لازم دارد .
بدون این قراردادها نه ارتباط این با یکدیگر امکان پذیر است و نه دستیابی به یک روند ساختمانی .
در طرح یک ساخت ثابت چه مسائلی وجود دارد ؟
وقتی از مفهوم ساخت ثابت استفاده می کنیم فرض می گیریم که در تصمیم گیری حداقل دو شرکت کننده وجود دارد که مستقلاً و یکی پس از دیگری عمل می کنند .
اولین شرکت کننده طراح ساخت ثابت است که زیر بنای اصلی را تهیه می کند و سپس ساکن خانه است که در یک روند مستقل واحد مسکونی به وجود می آورد .
این مسئله ای است که در بالا به آن اشاره کردیم (منظور دو شرکت کننده ای است که مستقلاً و یکی پس از دیگری عمل می کنند) .
مسئله دوم هماهنگی با طرح واحدهای آزاد است .
واحدهای آزاد و ساخت ثابت در دو روند جداگانه ولی موازی طرح می شوند این دو روند ممکن است همزمان صورت گیرد .
طراح ساخت ثابت در یک چهارچوب اجتماعی عمل می کند که در آن کار او از چندین لحاظ ارزیابی خواهد شد : اول) ضوابط مورد قبول عمومی در مورد یک واحد مسکونی مناسب .
دوم) ضوابط خاص مشتری ، یعنی کسی که روی ساختار سرمایه گذاری می کند یا آن را کامل می سازد تا برای فروش یا اجاره در اختیار افرادی ناشناس قرار دهد .
پس حداقل سه دست اندرکار وجود دارد 1) طراح 2) دولت 3) مشتری بنابراین اینسه،باید اصول و ضوابط تعیین شده ای را بپذیرند تا بدان وسیله بتوانند کاربردهای مختلف یک ساخت ثابت را ارزیابی کنند .
و بالاخره طرح یک ساخت ثابت با چندین متخصص فنی نیز سروکار دارد که عبارتند از معمار ، مهندس سازه ، بنا، مهندس برق ، مهندس مکانیک ، مهندسین تاسیسات بهداشتی و حرارت و برودت.
مانند هر ساختمان دیگری این افراد باید در رشته های مختلف فعالیت خود را با یکدیگر یکپارچه سازند ، ولی در این حالت آنها در چهارچوب بودجه فضای محدودی عمل می کنند .
و در عین حال باید به طرحی انعطاف پذیر برسند .
حال اگر نقشه از قبل تعیین شده ای موجود نباشد ، باید وسیله دیگری وجود داشته باشدکه خدمات آنها را هماهنگ کنند .
با توجه به مسائلی که در طراحی ساخت ثابت وجود دارد ، ناچاریم که روند طراحی را به عنوان روند تصمیم گیری قلمداد کنیم .
روندی که سرانجام تصمیمات را به صورت اشکال ساخته شده در می آورد .
ضوابطی که در این کار وجود دارد یکی امکانات فنی و اقتصادی است و دیگری قابلیت تطبیق پذیری .
برای حل این معما بالاجبار کلیدی درست کردیم که نه تنها در این مسئله بلکه در بسیاری از دیگر مسائل طراحی نیز به کار می آید ، حتی در مواردی که هیچ گونه ارتباطی با خانه سازی تطبیقپذیر ندارد .
بنابراین تصمیم گرفتیم که از این اصول برای حل سایر مسائل طراحی نیز استفاده کنیم .
در حال حاضر سعی می شود از این روش در طراحی ادارات ، بیمارستانها ، کارخانه ها و سایر ساختمانها نیز استفاده شود .
اعضای سازمان مهندسان مشاور مستقل هلند به همراه اتحادیه معماران گردانندگی این کار را به عهده دارند .
(این گروه شامل مهندسان سازه ، مکانیک ، حرارت و برودت ، تاسیسات بهداشتی و … هستند) .
جاده ها ، شبکه ترافیک و فضاهای باز خصوصی و عمومی همه جزئی از بافت اطراف ساختمان به عنوان ساخت ثابت است .
این روش در طراحی مسکن ، بدون استفاده از ساخت ثابت ، نیز به کار رفته است.
از جمله این موارد می توان از حل مسئله هماهنگی ، ارزیابی و استفاده از روش سیستماتیک نام برد .
معماران از این روش برای هماهنگ ساختن روند طراحی در دفاتر خود استفاده کرده اند .
همچنین توانسته اند بدین وسیله به مشتریان روندی اصولی ارائه کنند تا کلیه دست اندرکاران ساختمان بتوانند در هر مرحله تصمیم گیری کنند و راه حلهای مرحله بعد نیز برایشان مشخص باشد .
تولید کنندگان از این روش برای طراحی و تولید واحدهایی استفاده کرده اند که باید در یک نظام بزرگتر به کار رود و نیز از این روش برای عرضه امکانات متفاوتی که در کاربرد این واحدها وجود دارد بهره گرفته اند .
خلاصه هر جا که با مسئله ارزیابی و هماهنگی روبرو باشیم می توانیم این روش را به کار گیریم .
البته با وجود امتیازاتی که این روش دارد ، استفاده از آن در عمل مسائلی نیز ایجاد خواهد کرد به عنوان مثال این روش نمی تواند برای یک فرد که به تنهایی عمل می کند سودمند باشد ، چون تاکید اصلی آن بر هماهنگی و برقراری ارتباط است بنابراین فقط در صورتی به کار می آید که طراحی به صورت یک روند تصمیم گیری مطرح شود و تنها زمانی موثر است که دست اندرکاران مایل به همکاری باشند .
باید گفت که گاهی این مورد پیش نمی آید .
یک فرد فقط هنگامی به لزوم همکاری پی می برد که هرچه بیشتر سعی می کند کمتر موفق می شود .
یا هنگامی که با مشکلی غیر قابل حل روبرو می شویم تمایل داریم که آن را ساده کنیم .
اگر فقط مسائل فنی مطرح باشد این روش موفقیت آمیز خواهد بود ، ولی در صورتیکه جوابگویی به نیازهای اجتماعی و روانی آدمی بیش از حد ساده گردد ، کیفیت زیست وی کاهش خواهد یافت .
این را خانه سازی انبوه در هلند به ما آموخته است واقعیتی که هر کس و در هر کجا باید بیاموزد ، خواه از روی تجربه شخصی و خواه با عبرت گرفتن از دیگران .
یکی از راههای ساده کردن مسئله در عین جوابگویی مناسب به آن استفاده از زمینهای وسیع و ایجاد زیر ساختهای وسیع برای دسترسی در رساندن خدمات به این زمینهاست .
بدین ترتیب می توان در این زمینها خانه های ویلایی ایجاد کرد .
این روش در شهرکهای امریکایی موفق بوده و امروزه در اروپا نیز جلب نظر کرده است .
در این گونه شهرکها مصرف کننده بر چگونگی طرح و نیز تغییرات آتی آن نظارت کافی دارد .
در عین حال روند کار نیز بسیار ساده است و برای همه دست اندرکاران مانند مصرف کننده ، سازنده ، تهیه کننده یا سرمایه گذار قابل فهم است .
به عبارت دیگر نقش کلیه افراد کاملاً روشن است و بین حوزه های عمل آنها تعادل برقرار است ولی هنگامیکه فضا محدود گردد یا این تعادل حوزه عمل از بین رود مسئله خواه ناخواه پیچیده خواهد شد .
هرچه تعداد افرادی که از یک فضای محدود استفاده می کنند بیشتر باشد مسئله پیچیده تر خواهد بود .
یکی از این موارد حالتی است که این خانه های منفرد بالاجبار به صورت واحدهای مسکونی متصل و دسته بندی شده در می آیند و بنابراین بافت عملکردها و فضاها شبکه بسیار ظریفتری به خود می گیرد .
یکی از راه حلهای این مسئله نفی فردیت خانه هاست یعنی کاری که در تولید مسکن انبوه انجام شده است ، ولی با این کار یعنی حذف فردیت از خانه ، نقش مصرف کننده به عنوان یک شرکت کننده فعال نیز حذف شده است .
این باعث بر هم زدن همان تعادل وزه عمل دست اندرکاران می شود تعادلی که در طول تاریخ همواره برای ایجاد محیط زیست انسانی حیاتی بوده است .
مفهوم ساخت ثابت تعادل حوزه های عمل در شهر یعنی جایی که تراکم بیشتر الزامی است را حفظ می کند و در عین حال بر خصوصیات زندگی فردی و جمعی تاکید می گذارد .
ساختهای ثابت و واحدهای آزاد تا زمانی که افراد نتوانند در مورد چگونگی واحد مسکونی خود و نیز نحوه چیدن وسایل آن نظر بدهند نمی توان گفت خانه جوابگوی نیازهای شخصی افراد است .
تا وقتی که تولید به نحوی سازمان داده نشود که شخص ساکن خانه نتوانند در تولید مشارکت کند نمی توان گفت که از نظر تکنولوژی به نحو احسن استفاده شده است .
اصطلاحات ساخت ثابت و واحد آزاد برای دستیابی به اهداف فوق ، یعنی مشارکت ساکنان خانه در روند طراحی و تولید وضع شده است .
این اصطلاحات مبین پنداری هستند که به موجب آن تعیین چگونگی ساخت ثابت به عهده جامعه قرار میگیرد و تصمیم گیری در مورد واحدهای آزاد به عهده فرد .
بنابراین با تعیین اینکه یک عنصر ساختمانی با تصمیم گیری جمعی (بخش دولتی یا تعاونی) ساخته می شود یا فرد در مورد نحوه ساخت آن تصمیم می گیرد مشخص کرده ایم که آن عنصر یا ساخت ثابت است یا واحد آزاد .
ساخت ثابت در برگیرنده تصمیماتی است که اجتماع بر آن نظارت دارد .
واحد آزاد بخشی است که فرد در مورد آن تصمیم گیری می کند .
یک جامعه با بنا کردن ساخت ثابت برای افراد خود مسکن فراهم می کند .
خانه وقتی به وجود می آید که فرد یک واحد آزاد در ساخت ثابت برپا کند .
خانه محصول تلاش یک اجتماع و یک فرد است .
ساخت چهارچوب سازه ای نیست .
واحدهای آزاد مولفه های پر کننده نیستند ساخت ثابت و واحد آزاد با تعریف بالا ، مسکن و سازه بزرگتر را به دو دسته عنصر تقسیم می کند هم اکنون در صنعت خانه سازی بین چهارچوب سازه و آن عناصری که در این چهارچوب قرار می گیرند تفاوتی وجود دارد که ما با آن آشنایی داریم .
ولی تفاوت ساخت ثابت و واحد آزاد از نوع دیگری است .
تفاوت اول صرفاً در زمینه فنی است در حالیکه تفاوت دوم مربوط به نحوه نظارت و قدرت تصمیم گیری است .
البته معمولاً یک واحد آزاد یک عنصر سازه ای نیست .
ساکن خانه می تواند خود تصمیم گیرد که کی و کجا باید چنین عنصری را به کار برد .
اگر وی تصمیم بگیرد که این عنصر را جا به جا کند سازه نباید فرو ریزد .
بنابراین منطقاً واحدهای آزاد باید مولفه هایی غیر باربر باشند که در داخل «ساخت ثابت» کار گذاشته می شوند .
ساخت ثابت به خودی خود سازه ای کامل است ولی خانه فقط وقتی تکمیل می شود که «واحد آزاد» در داخل ساخت ثابت کار گذاشته شود .
دو شکل تولید تفاوت بین ساخت ثابت و واحدهای آزاد در واقع تفاوت بین دو محصول جداگانه است .
ساخت ثابت سازه ای است که برای یک محل خاص طرح و در آن بنا می شود .
بنابراین می تواند یا یک سازه سنتی باشد یا محصول یک سیستم صنعتی .
در آن صورت دیگر یک سیستم «خانه سازی» نیست بلکه یک سیستم «ساخت ثابت» است .
یک مجموعه واحد آزاد حاوی عناصری است که بعداً در ساخت ثابت کار گذاشته می شود تا یک واحد مسکونی به وجود آید .
بنابراین واحد آزاد باید قابل تطبیق با محیط باشد و بتوان آن را در ترکیبات مختلف و ساختهای ثابت متفاوت به کار برد .
پس یک واحد آزاد همیشه مشتری دارد و در نتیجه برای تولید انبوه مناسب است .
از این روست که تفاوت بین ساخت ثابت و واحد آزاد تفاوت بین دو نوع تولید است .
در هر دو مورد باید امکان ابتکار عمل وجود داشته باشد ولی از طرفی ساخت ثابت باید به نحوی باشد که بتوان هر گونه واحدهای آزاد را در آن به کار برد و از طرف دیگر واحدهای آزاد بایدبه قسمی طرح شود که بتوان از آنها در هر نوع ساخت ثابت استفاده کرد .
معیارهای اجتماعی کدام بخش از واحد مسکونی را می توان ساخت ثابت و کدام بخش را می توان واحد آزاد دانست ؟
این اولین سوالی است که در بررسی طراحی ساخت ثابت و واحد آزاد به ذهن خطور می کند .
پاسخ این سوال تحت تاثیر نکات بسیاری است .
از آنجا که مجموعه واحد آزاد مرکب از تمام واحدهایی است که مصرف کننده به عنوان یک فرد در مورد آن تصمیم می گیرد ، روشن است که پرسش اینکه چه چیزی یک واحد آزاد است ، پرسشی درباره مسئله نظارت است ، مصرف کننده حق اتخاذ چه تصمیماتی را برای خود دارد ؟
هنوز در مورد اینکه چه کاری از نظر فنی امکان پذیر است صحبت نکرده ایم : ممکن است چیزی به آسانی قابل حذف یا انتقال باشد و در عین حال خارج از حیطه نظارت مصرف کننده قرار گیرد ، مثلاً یک جداکننده سبک در صورتیکه مصرف کننده حق جا به جا کردن آن را نداشته باشد باید بخشی از ساخت ثابت به حساب بیاید .
از طرف دیگر اگر مصرف کننده بتواند یک دیوار آجری داخلی را به دلخواه خود خراب کند یا به جای دیگر انتقال دهد آن را به راحتی می توان یک واحد آزاد به حساب آورد .
چون هدف راهنمایی در طراحی ساخت ثابت است و کلاً به مسائل فنی طراحی مربوط نمی شود ، طرح ساخت ثابت می تواند پاسخی برای مسئله اجتماعی باشد .
در نتیجه اینکه واحد آزاد کجا آغاز می شود و ساخت ثابت کجا به پایان می رسد بر حسب اوضاع اجتماعی و نیز اقلیمی مختلف جوابهای متفاوتی خواهد داشت .
اینکه ساخت ثابت و واحد آزاد از چه چیزی تشکیل شده است بستگی دارد به شرایط اسکان ، تصور مردم از خود و جامعه شان ، به میزان دگرگونی در رفتار سکونتی و نیز نحوه استفاده از مسکن در طول زمان .
البته امکانات تکنولوژیک هم در این جا نقش دارند ولی این نقش کوچکتر از آنست که می پنداریم .
در کشورهای با تکنولوژی پیشرفته به مصرف کننده امکان دخالت بسیار کمی داده می شود اما در کشورهایی که پیشرفته نیستند گاه یک فرد می تواند در مورد نقشه یا حتی کل ساختمان خانه خود شخصاً تصمیم بگیرد .
امکان تصمیم گیری برای ساکن خانه اگر فعلاً ضوابط مربوط را در نظر نگیریم ، مسئله این طور مطرح می شود که : ساکن خانه با توجه به محدودیتهایی که در بالا اشاره شد چگونه می تواند حتی الامکان آزادانه در مورد خانه خود تصمیم گیرد ؟
هر قدر این تصمیم گیری ساده تر صورت گیرد کیفیت آن بالاتر می رود و نیز از این امکان بهتر استفاده می شود .
منظور این نیست که واحدهای آزاد را بتوان به آسانی و بدون کمک متخصصان جا به جا کرد حتی از بین برداشتن موانع اداری ، که گاه سبب می شود یک مجموعه واحد آزاد که از نظر فنی به آسانی قابل تغییر است در عمل تغییر ناپذیر شود نیز اهمیت چندانی ندارد منظور اصلی طرح یک سری قوانین است برای ایجاد گونه گونی ممکن در خانه ، قوانینی که آنقدر ساده باشند که ساکن خانه بتواند ببیند که کلاً چه اختیاراتی برای تغییر دادن خانه خود دارد .
موارد استفاده از عناصر باید به آسانی قابل درک باشد تا مصرف کننده بتواند در مورد نقشه خانه اش تصمیم گیری کند چون او طراح نیست و نباید هم باشد .
معمولاً او به طراحی علاقه ای ندارد ولی می خواهد در محیطی که برایش مناسبتر است زیست کند .
در یک سازه فلزی یا بتنی می توان بسیاری از نقشه های متفاوت طرح کرد اما این نوع ساخت ثابت نیازمند تعداد زیادی واحد آزاد و موجب مشکلاتی در عایق بندی صوتی و حرارتی می شود .
ساخت ثابتی که فضاهای خنثی عرضه می کند ممکن است بهترین نباشد .
ساخت ثابتی که انواع خاصی از فضاها را در عین حال قابل تشخیص باشند ، ارائه می دهد و امکانات مختلف فراوانی را موجب می گردد موفق تر است .
این ساخت ثابت ممکن است دیوارها و ستونهای ثابت بیشتری داشته باشد ولی این به آن معنی نیست که امکانات آن از ساخت ثابتی که بازتر ساخته شده کمتر است .
در طراحی ساخت ثابت هدف یافتن راه حلی است که با استفاده از حداقل واحدهای آزاد بتوان به تمام گونه گونی های مورد نظر دست یافت .
ساخت ثابت عموماً چیزی است بیش از یک چهارچوب خالی یا صرفاً یک اسکلت .
بنابراین یک محصول معمارانه است ، سازه ای است با فضاهای مناسب ، آنچنان که مصرف کننده با آن مانوس می شود .
در آن امکاناتی می یابد که با استفاده از واحدهای آزاد بتواند خانه ای بسازد که خاص خود او باشد .
شاید ساخت ثابت برای یکی مطلوب بوده و برای دیگری چنین نباشد .
ساخت ثابت به عنوان یک مسئله طراحی در طرح ساخت ثابت بیشترین و بهترین استفاده مطرح است .
چگونه می توان بیشترین گونه گونی در شیوه زندگی خوشداشتهای شخصی را با استفاده از کمترین واحد آزاد تامین کرد ؟
به طور کلی بهترین و اقتصادی ترین راه حل آنست که تنها عناصری قابل تغییر باشد که باید بالاخره در آینده آنها را تغییر داد .
اگر تعداد عناصر تغییرپذیر خیلی کم باشد ساخت ثابت نمی تواند تغییرات طرح را جوابگو باشد بنابراین چیزی خلاف منطق خواهد شد .
این امر درباره واحدهای آزاد هم صدق می کند طراح باید عوامل موثر و تغییرات احتمالی در آینده را بشناسد .
باید بداند که چه چیز چه مقدار عمر می کند .
یکی از دلایل کمبود اطلاعات ما در مورد محرکهای این تغییرات و تنوعات این واقعیت است که اصولاً در خانه سازی انبوه عصر حاضر امکانات زیادی برای تغییرات باقی نمانده است .
هنوز هم هستند کسانیکه مالک خانه خود هستند و می توانند آن را تغییر دهند هر چند که در طرح خانه ها در ابتدا امکان تطبیق در نظر گرفته نشده باشد .
مشاهده (1) محل بین آشپزخانه و نشیمن قبلاً جای میز صبحانه بوده و اکنون تبدیل به کابینت شده است .
حتی می توان کمی اشپزخانه را کوچکتر کرد و نشیمن را بزرگتر کرده تا حالت L پیدا کند .
حمام بزرگتر شده و اتاقهای خواب کمی کوچکتر شده اند .
ساخت ثابت و واحدهای مسکونی : تا به حال بیشتر به مسئله تغییر نقشه در داخل واحد مسکونی رو به رو بوده ایم ولی این مسافت را طوری می توان طراحی کرد که امکان تغییر و تبدیلهای دیگر را هم بدهد .
سه امکان وجود دارد می توان سطح زیر بنا را از طریق افزودن ساختمان جدید بزرگتر کرد یا آن را با جا به جا کردن واحدهای داخل ساخت ثابت تغییر داد ، مثل برداشتن دیوار بین دو واحد مسکونی مجاور و بالاخره عملکرد داخل واحد مسکونی را می توان دگرگون کرد .
البته طراحی این گونه ساختهای ثابت قابل بحث است زیرا جوابگویی به این امکانات و تغییرات از نظر فنی گران تمام می شود .
تغییرات در سطح زیربنا : محله ای قدیمی به خاطر ساختن خانه های جدید به جای خانه های قدیمی و به علت افزودن بخشهای تازه و تا حدودی به علت تغییر حدود زمینها مدام در حال تغییر است .
به همین دلیل فضاهای باز داخل بلوکها توسط قسمتهایی که از پشت به ساختمان های موجود افزوده شده و عملکرد مسکونی دارد و نیز ساختمانهای یک طبقه با عملکرد تجاری ، پوشیده شده است .
در چنین محله ای حدود زمینها تا حدی تغییر یافته ، مثلاً از اتصال دو خانه یک خانه به وجود آمده است اما خراب کردن دیوارهای عرضی کار مشکلی است زیرا معمولاً کف خانه ها هم سطح نیست و خراب کردن دیوار ممکن است ساختمان را تضعیف کند یا درسیم کشی و لوله کشی خانه ایجاد اختلال کند .
تغییرات در عملکرد اگر در بخشهای داخلی شهر قدم بزنیم به سادگی در می یابیم که غالباً عملکرد ساختمانها عوض شده است .
تبدیل خانه ها در بسیاری از محلات به مغازه ، فروشگاه، انبار ، گاراژ و غیره امری کاملاً عادی است .
مشاهده (2) در خانه هایی که فقط 10 تا 20 سال از عمر آنها می گذرند افراد برای پاسخگویی به نیازهای خود تغییراتی را در خانه ها ایجاد می کنند .
برای درختکاری ، گذاشتن نرده و صندوق پست یا ساختن گلخانه پول و وقت کمی را می گیرد اما تغییرات در سطح زیربنا یا بازسازی خانه وقت و هزینه بیشتری را می گیرد .
در بعضی خانه ها قسمتی از فضای خانه بازسازی شده و تبدیل به سالن زیبایی می شود که معمار هیچگاه چنین چیزی را پیش بینی نمی کرد .
ساخت ثابت و مردم چرا مردم خانه های خود را تغییر می دهند ؟
نیاز به هویت مردم می خواهند بشناسند و شناخته شوند به همین جهت شخص لباس و اثاثه و اتومبیل خود را از بین چند نوع مختلف انتخاب می کند این نیاز در انتخاب مسکن نیز نقش دارد .
پنجره های مدرن عریض با شیشه های بزرگ به جای پنجره های کشیده قدیمی به کار می رود و سقفهای تزیین شده به جای شیروانی ها .
ساختمانها و به خصوص خانه ها همیشه وسیله ای بوده است برای بین خصوصیات فردی و صاحبان آنها همیشه این طور حس کرده اند که نیازمندند تا محیط خود را شخصی و خصوصی کنند .
تغییرات در شیوه زندگی نیاز به هویت به تنهایی ، انگیزه برخی تغییرات در مسکن است ولی علاوه بر آن تغییرات در شیوه زندگی نیز از عوامل موثر در این زمینه است .
تغییرات در شیوه زندگی عموماً محصول تماس با سایر اقوام و ملل ، افکار نوین مربوط به انسان و جامعه و امکانات تکنولوژیکی جدید است .
تغییرات شیوه زندگی به این صورت جلوه گر می شود که ضوابط مردم در مورد اینکه چه کاری عملی است و طرح خوب چیست و غیره ، عوض می شود .