سلجوقیان: ساختمان مظهر زیبایی
معماری سلجوقی موقر و نیرومند و دارای ساختاری بغرنج بود.
ولی اینهمه نه ناگهانی بودند و نه تصادفی، بلکه تجلی متعالی یک رستاخیز ایرانی بود که در اوایل سده دهم با سامانیان آغاز شد.
این رستاخیز در زمان سلجوقیان به اوج خود سید، چون هرچند ایجاد آثار هنری پس از سده دوازدهم نیز ادامه یافت، الخطاطی مشهود در نیروی خلاق پدیدار گردید.
این مساله اغلب وقتی صادق است که نیروی جنبش یک عصر بزرگ به نهایت می رسد و گرایش به ایجاد بناهای تاریخی و کارهای پهلوانی جای خود را به داستانسرایی و یادآوری گذشتگان می دهد.
زمینه فرهنگی
ایران علاوه بر منابع دایمی خود مقدار زیادی از ثروت اقتصادی و معنوی قلمرو و عباسیان برخوردار بود که در اواسط سده هشتم در تحت تسلط ایرانیان در بغداد ایجاد شد.
انگیزه های خلاق جامعه های متفاوت و غالباً رقیب، پیوسته حیات فرهنگی و تفکر اسلامی را گسترده و تقویت می کرد و محتوی غنی تر و سرمشقهای تازهتر زیباشناختی و معنوی فراهم می ساخت.
مهمترین آنها تناسب سازی و حفظ فرهنگ یونانی بود.
علم و حکمت یونانی، از طریق ترجمه های سازمان یافته با سرمایه مامون عباسی (813-833) در ایران شناخته شد.
و در آنجا هم درست مانند پیدایش رستاخیز در اروپا، تاثیری قاطع داشت.
آثار جالینوس، افلاطون و ارسطو به وسیله همه رهبران فکری ایران با پیگیری مطالعه شد.
به علاوه، خلفای عباسی علاقه عمیقی به معارفدر جدی ترین شکل آن داشتند.
(اطلبوالعلم ولو بالعین) سفارش پیامبر اسلام بود و بعد از عبادت، کسب معرفت مقدسترین کار تلقی می شد، که حتی برایمان بی دلیل ترجیح داشت.
منصور عباسی (754-75) در تشویق علوم شرکت جست و حمایتش از شعرا و فضلا پیدایش گروههایی برای مباحثات جدی را معمول ساخت.
چنین تاسیساتی با علاقه مورد پذیرش قرار گرفت و راه موثری برای ایجاد و ترویج فرهنگ تازه شد.
در سراسر اعصار اولیه اسلامی، با اینکه نبوغ ایرانی برای اداره امپراطوری اسلامی اهمیت اساسی داشت، شخصیت ملی خود ایران سترون و افسرده مانده بود.
ولی در اثنای سده دهم ایران، شاعران، حکما، ریاضی دانان، منجمان، طبیعی دانان، مورخان، جغرافیدانان و لغت نویسان برجسته ای پرورد، که اغلب درخشان و بسیاری شان دارای اعتباری بیهمتا بودند و و همه با اصالت، شجاعت و ظرفیت فرهنگی فراوان، عصر ساسانی علی رغم کشمکشهای سخت و طاقت فرسا در ایران، دوران ادب و تمدن بود.
بیشک در مقام مقایسه، همان عصر در اروپا دوران تاریکی به شمار می رفت.
بی شک مهمترین عنصر در آغازگری رستاخیز ملی ایران شاهنامه فردوسی بود که در سال 1010 به اتمام رسید.
این کتاب که از بزرگترین حماسه های جهان است، بلافاصله به طور دائم در دلهای مردم راه یافت.
از آغاز پیدایش اسلام که ایران آن را با علاقه پذیرفت، هیچ اثر هنری مستقلی را پیش از فردوسی نمی توان ذکر کرد.
با اینکه عربی جایگزین فارسی شده بود، فردوسی منظومه خود را به شعر فارسی نوشت و به پاکسازی زبان از واژه های خارجی پرداخت و به آن شخصیتی تازه و نیرومند بخشید.
او در تمام پنجاه هزار بیت شعرش بیش از نهصد و هشتاد و چهار عبارت عربی به کار نبرده و بقیه فارسی سره است.
او نه تنها بهره گیری از زبانی نوسازی شده و با شکوه را احیاء کرد، بلکه کتابش اعتماد و میهن پرستی تازهای پدید آورد.
شاهنامه افتخارات گذشته ایران را بیان، سنت های آن را احیاء جشن های ملی را تجدید، احساسات ملی را تریوج و در عین حال آینده اش را پیشگوئی می کرد.
در این لحظه حساس از تاریخ ایران رسوم ملی نیروی جنبش چشمگیری یافت.
فردوسی از طریق دستاورد خویش ذخایر ایران را به حرکت در آورد.م او مقام بزرگترین شاعر ایران را داراست و نه تنها در غنای فرهنگی ملتش سهیم است.
مییل فطریشان به ریاضیات و علوم طبیعی را هم تشویق کرده.
به این ترتیب روح استقلال معنوی و خلاقیت در سراسر ایران نفوذ می کرد و دستاوردهای این عصر میتوانست کشور را برای از سر گذراندن مصایبی که در راه بود رهبری کند.
فرمانروایان که در میانشان فضلا و شعرای واقعی هم بود، در حمایت از شعرا، هنرمندان و فضلا با هم رقابت می کردند.
حامی علم و ادب بودن وظیفه ای شاهانه تلقی می شد و نشانه با ارزش برای احراز مقام و قبول عامه بود.
کتابخانه های عصر گویای داستان فرهنگی با مشارکت وسیع است، که در آن معرفت محترم شمرده می شد.
صاحب بن عباد وزیر آل بویه کتابخانه بزرگی داشت با بیش از 000/200 مجله کتاب.
هر مسجد یک مجموعه کتاب داشت و قاضیان گردآوری و حفظ آنها را تشویق می کردند.
قاضی نیشابور خانه ای را همراه با کتابخانه برای استفاده خاص علمایی که از آن شهر دیدار می کردند، اختصاص داد و حتی هزینه زندگی آنها را هم تأمین می کرد.
یکی از معروفترین کتابخانه ها را عضدالدوله گرد آورد.
و در بنای خاصی در شیراز جای داد.
تالار طاق ضربی بزرگی به اطاق های متعدد باز می شد که در آنها کتاب ها را در صندوق های مخصوصی نگهداری میکردند.
فهرست منظمی برای آنها تنظیم شده بود.
البته بقیه جهان اسلام هم در علاقه ایران به کسب معرفت سهیم بود، مثلاً ابن ندیم بغدادی از همه کتابهای شناخته شده در آن عصر اعم از اسلامی و غیر اسلامی، فهرست مفصلی تالیف کرد.
این کتابخانهها مورد استفاده وسیع و عاقلانه ای قرار می گرفت، درهای اغلبشان به روی همه استفاده کنندگان باز بود و تسهیلات- از جمله اعتباراتی برای قلم و کاغذ- تأمین می شد.
از این اوضاع و احوال یک عده، فضلا، علماء، طراحان و هنرمندان پدید آمدند که در بسیاری زمینه ها به کامیابی های مهمی دست یافتند.
در هر دو عصر آل بویه و سلجوقی برخی از بهترین منسوجاتی بافته شد که تا کنون به دست آمده است.
طرحهایی قوی و سنگین، با اصالت و برازندگی و تجسم نمایان و در عین حال فنون بافندگی بی همتا.
متخصصانی که سفالگری این عصر و بیشتر کارهای نیشابور و سمرقند را دیده اند آنها را ظریف ترین آثاری می دانند که تا کنون شناخته شده است.
نیمه دوم سده نهم شاهد ظهور عده ای از دایره المعارف ها و تاریخهای عمومی، لغت نویسان و نحویانی بود که به طور جدی برای تکمیل زبان به عنوان وسیله موثلر صراحت و ارتباط کار میکردند و بر رونق عصر جدید طلوع معرفت می افزودند.
هر یک از شاغل علمی موجب پیدایش متفکران بزرگی شده که بسیاری شان در رشته های مختلف سرآمد بودند.
رازی (ح 850-923) پزشک نامدار، چیزی فراتر از بزرگترین پزشک بالینی اسلام بود و در عین حال شیمیدان و فیزیک دانی بود که تاثیرش در سراسر جهان اسلام منتشر شد و در عصر رستاخیز در اروپا نمایان گشت.
لایق ترین همکاران او ایرانی بودند.
یکی از آنان به نام دینوری در عین حال لغت نامه نویس، مورخ، گیاهشناس و منجم بود.
در سده دهم، طبری (838-923) مولف تاریخ موسیقی ده جلدی که حاوی اطلاعات تاریخی و حتی باستان شناسی با ارزشی است، یک زیج، صورالکواکب و برخی ابزارهای نجومی ابتکاری را به وجود آورد.
حکما و مورخان کم آوازهتری هم بودند که البته آثارشان در سطح والایی قرار داشت.
ریاضیات و نجوم سخت تشویق میشد و در یک دایره المعارف ایرانی مربوط به سال (976) به نام مفاتیح العلوم به خوبی تلخیص شده بود و علمایی در رشته های مختلف شرحهای مشترکی تحت عنوان رساله های اخوان الصفا منتشر می کرد.
در نیمه اول سده یازدهم فعالیت فکری به نقطه اوج خود رسید.
در میان فضلای این عصر دو تن از بزرگترین دانشمندان جهان بودند که به این عصر یک برجستگی جهانی بخشیدند این دو عبارت بودند از ابن سینا (980-1037) و بیرونی (مستوفی 1048).
شاید از این دو ابن سینا بزرگتر باشد- دارای آثار بیشتر، فراگیرتر، درخشانتر، جامعتر شخصیتی سازمان دهنده و خستگی ناپذیر بود.
او ریاضیدان، منجم و شاعری مادرزاد بود که در زمینه فیزیک کارهای درخشانی کرد.
و از نخستین شخصیتهای برجسته جهان در زمینه پزشکی و رشته وابسته آن داروشناسی بود.
او در مقام یک مرجع استناد پزشکی در سراسر اروپا سخت مورد احترام قرار گرفت و کتابهای پزشکیاش تا سده هفدهم در اکسفورد و مون پلید متنهای پایه بود.
در نیمه دوم سده یازدهم عمرخیام شاعر محبوب می زیست که در عین حال فیلسوفی اصیل و ریاضیدانی بزرگ بود.
او یازده نوع مختلف از معادلات در جد سوم را تشخیص داد.
در سال 1074 تقویم تازه ای تنظیم کرد.
با اینهمه هنوز به عنوان یک جبران برجسته شناخته می شود.
یک شخصیت کاملاً متفاوت دیگر که بر همان عصر تاثیر گذاشت، (غزالی 1038-1111) بود که دارای قدرتی معنوی، احساساتی عمیق و ایثار محض بود.
او در شاعری، حکمت و فقه شهرت داشت ولی بنا به عرف زمان اطلاعات مفیدی در برخی از علوم بدست آورد.
و رسالاتی در باب اختر شماری و اصول اساسی نجوم نوشت.
سلجوقیان که طایفه ای ترک و ایرانی بودند، به این تمدن بسیار پیشرفته وارد شدند و رهبرانشان با فرهنگ ایرانی، که به دست سامانیان و غزنویان در آسیای میانه ایجاد شده بود، تا حدی آشنایی داشتند.
آنان می باید تا حدی تحت تاثیر شکوه و عظمت غزنوی قرار گرفته باشند، ولی روش زندگی سخت گیرانهشان و تثایر سازنده دشتهای زادگاهشان در آسیای میانه آنان را به شیوهای نیرومندتر و کم بضاعت تر معتقد ساخته بود.
سلجوقیان به رهبری طغرل بیک (1031-63) در جنگ های متعدد سالهای (1037-51) ایران را گشودند.
بقایای دولت آل بویه را بر انداختند.
و سلسله سلطنتی مهمی تاسیس کردند که در تاریخ کمتر نظیری داشت.
آلپ ارسلان، ملکشاه، سلطان سنجر همه مردانی صمیمی و جدی بودند.
که برای حکومتی توام با عزت زاده شده بودند.
معماری سلجوقی قدرت و نجابت معماری سلجوقی بی شک به بهترین صورتی در مسجد جامع اصفهان تجلی کرده، که یکی از بزرگترین مسجدهای جهان است.
اصفهان از اوایل اسلام به خاطر در مرکز قرار داشتن و زیبائی های طبیعی اش مستعد بزرگ شدن بود و ناگزیر مسجد جامعش می باید بزرگ می شد.
مسجد جامع اصفهان، به عنوان یک بنای با شکوه در شهری که در اعصار کاملاً مختلف و در دوران فرمانروایان متعدد به پایتختی برگزیده شد، کاملاً سلجوقی نبود، ولی آن بخشهایی که از عصر سلجوقی است، حتی امروز هم شکوه عمده آن است.
در بیت ساختمان کاملاً متمایز آن بیش از 800 سال از معماری ایران هویداست وتاریخ آن از سده یازدهم تا هجدهم را در بر می گیرد.
در عمر طولانی آن بارها جنگ پیش آمده و بارها آسیب دیده و بازسازی شده و چیزی نمانده که ویران شود.
با اینهمه، مسجد بر جای است و همه تریباسی کنند.
آن که همگی هنوز کاملاً خوانده نشده، اطلاعات خوبی درباره شکلهای عالی آن به دست می دهد.
یک حیاط چهار ایوان (60*70متر) به وسیله رواقها و دهلیزهای روباز دو طبقه کاشیکاری یا آجر نخودی احاطه شده است.
یک ایوان دراز که به ویژه کاشیکاری آراستهای دارد، به یک شبستان گنبددار باز می شود که بنا بر کتیبهاش به زمان نظامالملک در آغاز پادشاهی ملکشاه (سال 1072 و تقریباً به یقین پیش از سال 1075) ساخته شده است.
(شکل 105-108، 110) ولی برخی از بناهای قدیمی تر را هنوز می توان دید و احتمال دارد که قسمت زیرین این مسجد از اواخر سده دهم باشد.
این اطاق، فضادار و عالی با عظیمتی خیره کننده- گنبد عظیمی را نگهداشته، به قطر 17 متر که بر روی گوشواره های سه بره قرار دارد.
(شکل آنها گسترش سبک بقعه دوازده امام یزد مربوط به عصر آل بویه است).
گوشواره ها به نوبه خود بر روی پایه های قطور استوانه ای قرار گرفته که بالایشان گچبری های متکائی سبک عباسی و مسلماً مربوط به زمانی پیش از ساختمان خود گنبد بوده است.
(شکل 118) مسجد را رواقها و شبستانهای پوشیده از اقسام طاقهای آجری گنبد مانند احاطه کرده که برخی دارای دنده و شبکه پشت بند مستقل به شیوه گوتیک است.
(این حاکی از امکان یک رابطه همکاری است) شکل 119 اغلب این طاقها روی ستونهایی است که تاریخ شان از پیش از سلجوقی تا عصر متفاوت است.
همه ایوانها در عصر سلجوقی بازسازی یا تجدید آرایش شده است.
نشان می دهد که نقشه اصلی بنای مجسد در عصر سلجوقی قبلاً آماده بوده است.
ایوان شمال غربی که از بیرون یک بنای راه راه است.
از داخل باستونهای بزرگی (احتمالاً از سده هجدهم، چون تجدید تزئینات دارای تاریخ 1744 است).
پرشده سایر اجزای مهم مجموعه مسجد جامع شامل یک شبستان طاق ضربی (ح 48*25متر) است که در سال 1447 ساخته شده و بیشتر بدون تزئینات است.
اطاقی با محرابی عالی از اوایل سده 14 مربوط به الجاتیو و مدرسه ای که در سال 1366 ساخته شده و دارای یک طاق عرضی و ایوان ورودی جالب است.
ولی اینهمه تنها بخش هایی از یک بنای بزرگ و تودرتوست که توصیف شان در این مختصر نمی گنجد.
از لحاظ زیبائی، مهمترین واحد مسجد جامع گنبد کوچک ولی عالی شمالی معروف به گنبد خرکاست.
از سال 1088 که درست در نقطه مقابل محراب قرار دارد.
این شاید کامل ترین گنبد ساخته شده است.
وقار و قدرت به یاد ماندنی گنبد مربوط به ابعادش نیست (با 20 متر بلندی و 10 متر قطر)، بلکه ناشی از طرح آن است.
همه جنبه ها با دقت زیاد بررسی شده و در حد کمال یک غزل در یک کل کاملاً جوش خورده است.
از لحاظ مکانیکی با ضرورت های ریاضی یک گنبد کمال مطلوب برابری می کند.
و در نقاط حساس به حد دقتی رسیده است که همتای آن است.
در هر گوشه چهار طالقچه هلالی باریک با ستون ه های نبشی دنباله گوشواره ها را به سمت پائین تشکیل می دهد.
از سطح کف، این ستون چه ها چشم را با سرعت متوجه گوشوارههای سه پره می کند.
خود گوشواره را قوس بزرگتری احاطه کرده که همراه با قوسهای مشابه طول دیواره های جانبی یک حلقه هشت گوش از قابهای کم عمق را نگهداشته و با پایه گنبد یکی شده است.
همه شکل های قوسی از جمله گنبد دارای یک بدنه است و عنصر کلیدی یا نقشی را تشکیل می دهد که از گوشه ها آغاز می شود.
با جامعیتی متوالی یک عنصر را در میان دیگری فرا می گیرد تا آنکه کثرت آنها به تحلیل می رود و به گنبد می رسد- نتیجه نامنتظر حرکت مختلط به سوی بالا.
بدین سان گنبد نقطه اعتلای یک جریان نیروی عمود روست.
یک چنین توالی طبیعی و منطقی از شکلهای یکسان که با دقت تصریح شده به این فضا چنان یکپارچگی و وحدت کاملی میبخشد که آن را به اندازه هر چیزی در معماری ایرانی موثر می سازد.
رنگ مفرغی آرام آجر تنها با حاشیه های تزئینی دودی و سفید جلوه گر می شود و بر حالت موقر آن می افزاید.
ولی احساس تمامیت محص از کمال خود شکل ناشی میشود.
این گنبد تک جداره قریب 900 سال بدون یک ترک خوردگی در کشوری زلزله خیز دوام آورده و شاهدی است بر «ریاضیات دقیق و مکانیک بی عیب» معمار عصر سلجوقی.
آن هم مانند گنبد قابوس «به خاطر ابدیت ساخته شده است».
سایر مسجدهای مهم سلجوقی به سبک مسجد جامع اسلامی ساخته شده و خوشبختانه تعدادی از آنها در وضعیتی نسبتاً خوب باقی است.
مسجد جامع اردستان (ج 1180)، زواره (1153) و گلپایگان (1120-35) همه تقریباً به همان سبک است.
ولی در مقایسه با حالت قایم خوشه ناپذیری که در گنبد شمالی اصفهان دیده می شود، در منطقه انتقال فشار آنها حالتی افقی نمایان دارد.
آرایش آنها حالت افسرده ای دارد- مانند مسجد اردستان- و منحصر به بندکشی و حاشیه های گچ بری یا نقش های سفالی است که به بنا کیفیتی مجرد ولی کاملاً جدی می بخشد.
کارکردهای ساختاری به طور مؤکدی آشکار و هر مسجد دارای عظمت و شخصیتی مستقل است.
مسجد جامع بزرگ قزوین به خاطر داشتن فضای آرام شبستان که در زیر گنبد بزرگی (به قطر 15 متر) قرار گرفته، حالت گیرائی دارد.
گوشواره متقاطع در خالی بودن خود تقریباً دارای حالت ابتدایی است، بی آنکه هیچ شکل فرعی برای پر کردن آن در نظر گرفته شود و این سالها اسباب اشتغال خاطر معماران را فراهم می ساخت.
آزاره ساده بلند تاکیدی است بر سادگی محض آن.
ولی این ناشی از ضعف یا اشتباه طراح نیست، چون در اصل تقریباً سراسر دیوار قبله را محراب بزرگی پوشانده بود (شکل 140).
تنها از روی محرابهای دل انگیز این عصر در حیدریه و بقعه علویان می توانیم زیبائی آن را حدس بزنیم.
ولی یقین داریم که کیفیتی عالی داشته، زیرا سایر اجزایی که باقی مانده از جمله دو ردیف کتیبه که سراسر دور گنبد را پوشانده، دارای زیبائی فوقالعاده است.
ردیف بالایی یک کتیبه کوفی با شکوه و پائینی خط نسخ ظریفی است.
هر دو سفید دارای زمینه آبی با نقشهای مو و پیچک با دلچسبی بی پیرایهای که شاید در اسلام بی نظیر باشد.
دیوار به وسیله بندکشی با روح و گرههای بزرگ تزئینی که نمایشی از حلقه های پیچ در پیچ است، از حالت لختی آزاد شده.
با محرابی عظیم و بغرنج که در این چارچوب ساختمانی جا داده شده است.
کل بنا تاثیری شاهانه داشته و سادگی محض شکل های اصلی درگیرایی آن نقش اساسی داشته است.
یک مدرسه زیبای کوچک به نام حیدریه (از اوایل سده 12) هم در قزوین وجود دارد (شکل 141-145) که امروز به یک مسجد بزرگتر از سده 19 ملحق شده است.
شاید زیباترین خط کوفی تمام ایران را در کتیبه آرایشی آن می توان دید.
ولی محراب گچ بری آن هم با شکوه است.
گوشواره های گرد آن، که از قوس های بلند نوک تیز تشکیل شده، در قابهای زینتی هلالی بالای دیواره بازتاب یافته است.
ردیف های آجر چینی تو در تو، شباهت آجر چین ها و آرایش های دقیق گچ بری جزئیات ثابت ولی غیر مهاجمی فراهم می سازد.
در آرامگاهی در همدان به نام علویان مربوط به نیمه دوم سده 12 داخل بنا سراسر پوشیده از گچ بری های فوق العاده غنی است.
و تا حدی به سبک حیدریه کار بزرگی است مستلزم قدرت فراوان.
کشف هماهنگی های پنهان و مفهوم زینتی آن دارای لذت بی پایانی است.
این آثار بزرگ عصر سلجوقی در ایران مرکزی، در شمال خاوری یعنی خراسان و کناره جیحون هم رقیبانی داشت.
از آن جمله است: رباط ملک که از گویاترین دیوانههای عصر اسلامی به شمار می رود وتنها یکی از دیواره های کاروانسرا باقی است (شکل 148).
همین قطعه کافی است تا به تنهایی نشان دهد که در اینجا ساختمانی تنومند و بازدارنده از آجر ساده ساخته شده بود که ا سادگی خود حکم یک دژ مرزی را داشت.
یک ردیف پایه های تقریباً استوانه ای (که بلندیشان 5 برابر قطرشان است) در بالا به طاق نماهایی متصل است که شکل شان به طور آشکاری از گوشواره اقتباس شده به دیواره ساده برجستگی میبخشند.
یک ردیف نقش آرایشی نشان دهنده ترنیزهای ساده است.
این بنا که در اواسط عصر اسلامی در خور توجه بوده سلیقه معماری سلجوقی را در انتخاب شکل های ساده و نیرومند نشان می دهد.
در یک ناحیه کاملاً بیابانی، بر جاده نیشابور به مرو، در سال 1155 سلطان سنجر یک کاروانسرا و کاخ ساخت که به رباط شرف معروف است.
این بنا از بیرون قلعه معتبری با دیواره های ساده بلند و با روی محکم است.
سر در زیبایی به صورت دو طاقنمای تو در تو دارد که طاقنمای بیرونی دارای نواری از آجرهای برجسته و طاقنمای درونی دارای یک کتیبه کوفی گچبری است.
در داخل، دو صمن بزرگ چهار ایوان، که هر دو به صورت مسجد تجهیز شده و هر یک دارای محراب گچ بری ظریفی است.
داخل بنا با طرحهای جسورانه و بدیعی از آجرهای کله و خوابیده تزئین شده به طوری که از برجهای پیشین مانند برج علمدار دامغان و مناره ساوه متمایز می شود.
سلطان سنر در آرامگاهی در مرو به خاک سپرده شد که شایسته شخصیتی والا و به فرجام بود.
این آرامگاه که پس از مرگ او در سال 1157 توسط یکی از خدمتگزاران وفادارش ساخته شد، اطاقی موقر و سنگین به شکل مکعب است به مساحت 725 متر مربع و گنبد کاشی آبی رنگی دارد که اینک بخشی از آن فرو ریخته به بلندی 27 متر.
شبکه دنده های تو در تو که در داخل دیده می شود، ظاهراً بار گنبد را متحمل میکند، ولی در واقع احتمالاً بیشتر جنبه تزئینی و زینتی دارد تا ساختاری.
انتقال قطعی از قطعه شبستان به گنبد به صورت زیبائی انجام گرفته و آن به وسیله حجره های کنجی است که گوشواره ها را پنهان کرده اند.
در حالی که آنها در بناهای اولیه سلجوقی به صورت ناشیانه ای بیرون زده بودند.
ساقه گرد گنبد، که بیشتر اوقات به صورت هشت گوش لختی بود، به همان ترتیب طاقنمادار شده و شبستانهای آراسته به پایه های آجری با نقش های تزئینی از شدت حجم می کاهد، بی آنکه به سادگی کل بنا صدمه بزند.
مدخل اصلی در سمت مشرق است و مشرف به طلوع خورشید و مدخل غربی را با شبکه ای مسدود کرده اند.
دو سمت دیگر ساده است و بدین ترتیب نقشه مناسب تری را برای آرامگاه عرضه کرده تا نقشه چهاردری سبک آتشکده که در برخی آرامگاههای پیشین به کار رفته بود.
شبکه چینی آجری در گوشه ها موجب ورود نور به دالان اطراف پایه گنبد شده، که پیشرفتی است نسبت به مقبره امیر اسماعیل و پیشگامی است نسبت به مقبره الجاتیو در سلطانیه.
دیوارهای ساده با نوعی ساروج خاص دوره سلجوقی اندود شده که در بندکشی آجرها به چشم می خورد.
این مقبره آخرین و یکی از زیباترین نمونههای معماری سلجوقی است.
معماری ایران از سلجوقیان تا پایان عصر تیموریان سلجوقیان ترکان غز بودند که برای تصرف زمینهای حاصلخیز از ماوراء النهر به کشور ایران آمدند و به زودی با فتوحات خود توانستند علاوه بر ایران آسیای صغیر را نیز به تصرف در آوردند.
بدین ترتیب در آغاز قرن پنجم سلسله ترکان سلجوقی تاسیس شد.
بعد از حکومت طغرل نوبت به حکمرانه آلب ارسلان رسید.
بعد از مدتی حکومت به دست ملکشاه سلجوقی افتاد و سرانجام در دوره حکومت سلطان سنجر سلجوقی حکومت این سلسله رو به ضعف نهاد و بعد از مدتی به دست سلسله دیگری به نام خوارزمشاهیان منقرض شد.
از وقایع مهم سیاسی این دوره، قیام فراگیر اسماعیلیان بود که حدود 200 سال، تقریباً بیشتر قلمرو جهان اسلام و آسیا را فراگرفت.
رئیس این فرقه حسن صباح، ضمن جمع آوری تعداد زیادی از طرفداران خود گذرگاههای صعب العیور را به عنوان پایگاهی برای توسعه قدرت و قیام خود انتخاب کرد.
مراکز سیاسی این فرقه بیشتر در کوههای البرز از قزوین تا دامغان گسترده بود.
مرکز حکومتی آنان به نام آشیان عقاب یا قلعهالموت معروف است.اسماعیلیان معتقد بودند که اسماعیل پسر جعفربنمحمد(ع) از احفاد حسین بن علی (ع) همان مهدی موعود است.
گرچه اسماعیلیان در بیشتر کشورهای اسلامی حتی سوریه و مصر پیروان بسیار داشتند.
ولی سرانجام به دست هلاکوخان مغول از بین رفتند.
از نظرتوسعه هنرها به ویژه معماری، عهد سلجوقیان یکی از دوره های درخشان هنری است.
همچنین عده ای از محققان بر این عقیده اند که در این دوره صنایع گوناگون به شیوه گذشته ادامه و گسترش یافت.
معماری عهد سلجوقیاناز استحکام و زیبائی خاصی برخوردار است.
گرچه حدود 1000 سال از آن دوره می گذرد ولی بناهای باقیمانده از آن دوران نشان دهنده مهارت و استادی هنرمندان و استاد کاران و آگاهی آنان از شیوه های مختلف معماری است.
شکوفایی هنرها در این دوره همچنین مدیون آرامش و ثبات سیاسی قلمرو سلجوقیان است که در آن هنرمندان توانستندآثار متعددی به وجود آوردند.
همچنین وجود وزیری دانشمند چون خواجه نظام الملک در دستگاه حکومتی سلجوقیان، باعث رونق صنایع و فنون شد.
وی مدارس زیادی در شهرهای بغداد، نیشابور، مرو، ری، جرجان تاسیس کرد و تقریباً از همین زمان بود که مدارس از مساجد جدا می شدند.
مدارسی که در زمان صدارت خواجه نظام الملک به وجود آمد اغلب چهار ایوانی است.
دوره سلجوقیان از نظر ادبی نیز اهمیت خاصی دارد، شاعران بزرگی چون ناصرخسرو، خیام و خاقانی به این دوره تعلق دارند.
حکومت سلجوقیان جای خود را به حکومت خوارزمشاهیان داد.
خوارزمشاهیان در آغاز قرن 6 هجری به ایران آمدند و ممالک خراسان و کرمان وایالت جبال را تصرف کردند.
از حکمرانان این سلسله سلطان محمد خوارزمشاه است که تصمیم به فتح بغداد و انقراض حکومت خلفا گرفت ولی حملات بی امان مغول نهتنها مهلت اجرای این نقشه را به او نداد بلکه در مدت کوتاهی به حکومت آنان پایان داد.
با گذشت 600 سال از آغاز اسلام تا پایان عصر سلجوقیان، تحولات مهمی در جهان اسلام رخ داد.
کشور ایران نیز در این فاصله یعنی تا آغاز قرن هفتم هجری از نظر سیاسی، اقتصادی و مذهبی دستخوش تحولات و دگرگونیهایی شد که بی شک در گسترش هنرها به ویژه معماری تاثیری به سزا داشت.
در این ادوار، به ویژه در عهد سلجوقیان و خوارزمشاهیان، معماری اعتبار خاصی داشت.
نقشه بناها اغلب چهار ایوانی و تزئینات مهم آنان آجرکاری و گچ بری بود.
همچنین ایجاد بناهای گوناگون مانند، مساجد، مدارس آرامگاهها، کاروانسراها توسعه پیدا کرد.
برای آنکه دانشجویان با وضعیت معماری از آغاز تا پایان عصر خوارزمشاهیان بیشتر آشنا شوند در صفحات بعد نمونه هایی از معماری صدر اسلام تا عصر خوارزمشاهیان معرفی خواهد شد، بناهایی با کاربردهای گوناگون چون مدارس، مساجد، مقبره ها، کاروانسراها، پلها و مجموعه های مذهبی.
ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از محققان ویژگیهای معماری دوره خوارزمشاهیان را ادامه عصر سلجوقی دانسته، اختصاصات هنری این دوره را با عصر سلجوقی و گاهی هم با دوره ایلخانی همانند می دانند.
بررسی سالهای اخیر نشان داده است که دوره خوارزمشاهی از نظر هنرهایی مانند فلزکاری، سفالگری کاشیکاری و گچبری و ویژگیهای معماری، سبک جداگانه ای داشته که با ویژگیهای عصر سلجوقی و ایلخانی متفاوت بوده است.
در اوایل قرن هفتم هجری به علت اشتباهات سیاسی حکمرانان خوارزمشاهی، سپاهیان چنگیزخان مغول به سرزمین ایران هجوم آوردند.
مغولان پس از فتح سمرقند و بخارا به خوارزم و خراسان و دیگر بلاد آباد و پرجمعیت روی آورده و شهرهای معروفی چون نیشابور، گرگان، روی، مرو، هرات و بلخ را با خاک یکسان کردند.
گرچه یکی از شاهان خوارزمشاهی به نام سلطان جلال الدین مدت 10 سال با مغولان پیکار کرد، ولی از این جنگ و جدالها سودی نبرد و سرانجام به سال 628 هجری در کردستان کشته شد و این سلسله منقرض شد.
در سال 653 هجری هجوم دیگری از سوی مغولان، به دست هلاکوخان یکی از نوههای چنگیز آغاز شد.
هلاکو نیز مانند اجداد خود به ویرانی شهرها پرداخت و از طرفی به قیام دویست ساله اسماعیلیان در قلعه الموت پایان داد.
بعد از آنکه مغولان شهرهای آباد را ویران کردند، مجبور شدند برای بقا و ایجاد حکومت جدید چاره اندیشی کنند و ممالک مفتوحه را سر و سامانی بدهند.
آنها به زودی دریافتند که برای ادامه حکومت به عناصر و عوامل داخلی نیاز مندند، از این رو حکومت آنان که به سلسله ایلخانی معروف است با صدارت دانشمندان ایرانی چون خواجه نصیرالدین طوسی آغاز شد.
ولی در توسعه فرهنگ ایران در دوره ایلخانی نقش اساسی داشت.
به این ترتیب تجدید فرهنگ اسلامی ایران آغاز شد و هلاکو در ایران ساکن و موسس سلسله ایلخانی شد و نسبت به توسعه علوم اظهار علاقه کرد.
از جمله اقدامات او تاسیس رصدخانه ای در مراغه با کمک خواجه نصیرالدین طوسی بود.
بعد از هلاکو، حکومت به دست «آباقا» پسر هلاکو و بعد به اولجایتو، ارغون و غازان رسید.
در این دوره روابط ایلخانیان با ممالک خارج رو به توسعه نهاد و بتدریج توسعه هنرها به ویژه معماری وارد مرحله جدیدی شد.
ایجاد بناهایی چون سلطانیه، مسجد جامع ورامین، فرومه، مسجد ملک، پاسارکرمان و مقابری چون گنبد سرخ، گنبد علویان، برج علاء الدین ورامین نشان دهنده توسعه معماری این دوره است.
با آغاز حکومت ابوسعید الخطاط سلسله ایلخانی آغاز شد و حکومتهای محلی مانند سربداران، جلایریان و مظفریان در نقاط مختلف ایران تاسیس گردید.
معماری دوره ایلخانی با اندک تفاوتی ادامه معماری دوران قبل از خود یعنی سلجوقیان است.
استادکاران و معماران دوره ایلخانی نقشه چهار ایوانی را برای ایجاد بناهایی چون مدارس، مساجد، کاروانسراها و… به کاربردند.
نوع و شکل گنبدها به شیوه سلجوقی ادامه یافت.
در این دوره ایوانها مرتفع کم و عرض و دیوارهای بنا، باریکتر شد.
بیشتر بناهایی که در دوره ایلخانی ساخته شد به دست معماران و هنرمندان محلی بود.
گاهی نیز شاهان ایلخانی با صدور احکام و فرامین، خواستار ایجاد بناهای مهم و با شکوه می شدند.
(مانند غازانیه و سلطانیه) هنرمندان و معماران در جوامع کوچکتر با امکانات و شیوه های محلی در شرایط مختلف اقدام به ساختن ابنیه مذهبی و غیرمذهبی می کردند.
چون هر منطقه ذوق و سلیقه به خصوصی در معماری داشت، سبک ها و اسلوبهای ویژه ای به وجود آمد که از آن میان سبک معماری آذربایجان و یزد قابل توجه است.
به طور کلی از نظر مصالح ساختمانی و شکل، بین بناهایی که در شهرهای آذربایجان ساخته شده شباهتی وجود دارد که در بناهای نقاط دیگر ایران کمتر دیده می شود.
معماری این دوره شاهد تحولات ویژه ای است.
تزئینات چون گچبری، کاشیکاری، و آجرکاری با مهارتی خاص زینت بخش بناها شدند.
گچبری این دوره بر دوره های متقدم و متاخر برتری کامل داشته است.
محراب مسجد جامع اصفهان، مسجد جامع ارومیه، اشترجان و دیگر بناها نشان دهنده اوج رونق و شکوفایی این هنر تزئینی است.
آرامش نسبی ایلخانیان دیری نپائید، در سال 783 هجری، تیمور به ایران حمله کرد و بار دیگر قتل و غارت، شهرهای آباد و پر جمعیت ایران را فرا گرفت.
تیمور در طول زندگی خود سرزمینهای وسیعی را، از چین تا مصر و از دهلی تا استانبول و مسکو پایمال اسب سپاهیان خود ساخت.
پس از در گذشت تیمور، شاهرخ در سال 807 هجری به حکومت رسید و پس از وی به ترتیب الغ بیک، ابوسعید و سلطان حسین میرزا به حکومت رسیدند.
در دوره شاهرخ مجدداً آرامش به ایران بازگشت و ابداع آثار هنری، مانند معماری بار دیگر شکوفا شد.
در پایان عهد تیموری سلسله های جداگانهای مانند آق قویونلو و قراقویونلو در ایران به وجود آمدند و هنوز پنجاه سال از ظهور تیمور نگذشته بود که ولایات ایران به جز خراسان از دست تیموریان خارج شد.
تیمور پس از فتوحات خود شهر سمرقند را به پایتختی انتخاب کرد و برای آبادانی پایتخت خویش، معماران و هنرمندان را به سمرقند دعوت کرد.
این هنرمندان به ایجاد بناهای متعدد اقدام کردند و سرانجام در قرن نهم، سمرقند مرکز ابداعات هنرهای اسلامی شد.
هنرمند بزرگ قوام الدین شیرازی، معمار معروف قرن نهم هجری، در ایجاد بناهای عام المنفعه سهم خاصی داشت.
تیموریان نیز مانند ایلخانان به ایجاد بناهای مذهبی و غیر مذهبی علاقه نشان دادند و از نظر طرح و شیوه معماری از نقشه ها و طرحهای متداول آن زمان بهره بردند، از نظر تزئینات بنا این دوره از ادوار مهم اسلامی است.
شیوه تزئین با کاشی معرق در عهد تیموری حکایت از آن دارد که هنرمندان این دوره در شیوه تزئینی به حد اعلای مهارت دست یافته بودند.
به طوری که در کمتر دوره ای این چنین تزئین کاشیکاری مشاهده شده است.
مساجدی مانند گوهرشاد مشهد، کبود تبریز، مدرسه خرگرد خراسان، مسجد جامع تیمور در سمرقند و همچنین بناهای ساخته شده در بخارا و هرات، نشان دهنده برجستگی هنر کاشیکاری و کاربرد آن در بناهای مذهبی است.