حال بهتر است مسئله تلفیق این سلسه کیفیت رنگ را با توجه به مقاصد هنری بررسی کنیم همانگونه که در فصل گذشته تشریح شد باید به دو هدف مهم دست یافت نخست اینکه رنگها باید متناسب با کار خاصی که برای آن تهیه می شوند مفهوم بیانی خاصی را انتقال دهند .
دوم اینکه این رنگ ها باید به گونه ای به بیننده عرضه شوند که وحدت و انجام بصری را القاء کنند .
دستیابی به وحدت بصری برای تمامی کسانی که هنرهای تجسمی سروکار دارند ضرورت اساسی محسوب می شود .
طراح به گونه ای کیفیت بسوی فرم را به کار می بندد که اثر نهاییش حسی از وحدت و انسجام را در بیننده به وجود آورد .
منطق ، اصول طراحی
از نظر طراح ، فوم بصری ترکیبی از عناصر خاصی همچون خط ، شکل ، حجم بافت و کیفیات مشخصه رنگ است .
این عوامل گوناگون فرم به عنوان عناصر فرم و عناصر طراحی معروف هستند .
از آنجا که هر یک از عوامل یک محرک بصری منحصر به فرد و مستقل را نشان میدهد و دارای قابلیت های گوناگون است لذا ضروری است که طرح جهت دستیابی به انتظام و وضوح بصری این متغیرها را دقیقاً تحت نظر داشته باشد چون تأثیر این عناصر مستقیماً توسط اندام حس بینایی دریافت می شود .
ضرورت طبقه بندی نظریه طراحی
شاید هنوز امید دستیابی به اصطلاح مشترک و مورد توافق همگان بسیار زود باشد ولی در حال حاضر نیاز به دسته بندی اصطلاحات آمر نه به صورت فلسفی کاملاً احساس می شود هر کوششی در جهت دسته بندی اصطلاحات باید حاصل ارزیابی صادقانه آن عواملی باشد که حضوری چشمگیر در اثر طراح دارد .
در ادامه توضیحاتی که ارائه شد که واکنش ها و رفتارهای ساده انسانی اعتبار اصول پیشنهادی را تأیید می کنند اساس معتبر و معقولی را برای پاسخگویی به نیازهای انتظام عناصر در نظریه طراحی فراهم می کنند .
اصول طراحی
در این مبحث به اصول طراحی می پردازیم
1) محدودیت :
پیش از همه باید اذعان کرد که هر گاه در برابر یک محرک بصری قرار می گیریم اندکی مبهوت می شویم .
آشفتگی و بی نظمی حاصل از تنوعات بی حد و مرز نتیجهای جز واکنش نا خوشایند حسی نخواهد داشت .
تحمل و توان ما برای درک تنوعات محدود است .
به بیان دیگر اگر قرار است واکنش حسی رضامندانه ای حاصل شود .
باید برای میزان تنوع حد و حدودی قائل شد .
2) توازن
دومین نیاز انسان ریشه در واکنش حسی ما نسبت به یکنواختی دارد ما زود خسته و ملول و به سرعت از هر چیزی زده می شویم و هر گاه احساس یکنواختی کنیم ، نیاز به نوعی تنوع احساس می کنیم .
نیاز داریم که نیروهای متضاد و مخالفی هم وجود داشته باشند این نیاز انسانی را در اصول طراحی توازن می نامیم .
3) تسلط اگر از نظر بصری وجود عناصر متضادی که بنابه اصل توازن خواهم می شوند ضرورت دارد ولی تضاد بین نیروهای برابر نیز موجب تنش و درگیری شده لذا مانع حس وحدت می شود و از این رو جهت دستیابی به خشنودی حسی ضروری است که یکی از این نیروها تفوق و برتری پیدا کند .
برای توصیف این ضرورت حل تنش بین نیروهای از اصلی به نام تسلط استفاده خواهیم کرد .
4)ریتم چهارمین نیاز حسی ، ضرورت وجود تداوم و پیوستگی در کلیت اثر است به این ترتیب که از لحاظ بصری مجموع اثر را به عنوان یک کلیت پیوسته بینیم .
این نیاز شاید نسبت دیگر عناصر مشخص بصری تأثیر کمتری در موقعیت رنگ داشته باشد .
برای سهولت کار ، بررسی این نیاز انسان را به نام ریتم یاد خواهیم کرد .
کاربرد اصول طراحی تا اینجا دریافتیم که اصول طراحی مورد بحث بر اساس نیازهای ساده حسی انسان استوار است ما یعنی نیاز به نوع خاصی از نظم در تمامی محرک های موجود .
اصول یاد شده این نیازها را در بر میگیرد و لذا شرایط ضروری برای ارائه مؤثرترین محرک های بصری را مشخص می سازد .
این اصول را طراح به عنوان تمهیدی خردمندانه برای نظم بخشیدن به هر یک از عناصر بصری به خدمت می گیرد .
از آنجا که اصول طراحی ، ارتباطات اساسی بین عوامل رنگ را که برای دستیابی به وحدت بصری اساسی است .
مشخص می سازد ، لذا می تواند ساختار فرم هنری رنگ را نیز معین کند حال بیاییم این اصول را در ارتباط با گسترده سه متغیر رنگی تفسیر و تبیین کنیم .
بررسی جامع تر ساختار طراحی : انتظام عناصر غیر رنگی فصل حاضر توجه ما را به عناصر بصری خاصی جلب می کند که بی تردید ارتباط مؤثری با نیروهای رنگی در طرح دارند برای کشف این عناصر غیر رنگی ، کافی است که یک لکه یا نقطه رنگی منفرد را مد نظر قرار دهیم .
هر لکه رنگی ، رنگمایه ، ارزش رنگ و خلوص رنگ خاص خود را عیان می سازد ولی علاوه بر این دارای یک گسترده خاص یا سطح است و شکل خاصی هم دارد .
می توان در حاشیه کناری آن خط را تشخیص دادو سطح آن نیز دارای یافتی از خود رنگ است .
حداقل عناصر بنیادین مربوط به فرم که در اختیار طراحی نقش بنیادین دارند شامل کیفیات زیر هستند : 1) خط : به وسیله ویژگی طولی و رانش جهت دار خود مشخص می شود ونمود آن می تواند آشکار یا تلویحی باشد .
2) شکل – به واسطه کیفیت کناره نمای آن مشخص می شود ، مثلاً منحنی ، قائم ، زاویه دار ، یا نا منظم .
3) سطح – به وسیله گستردگی مساحت ، مقدار ، اندازه ، فضا یا حجم مشخص میشود .
4) بافت : به وسیله کیفیت بساوایی سطح ، سختی یا نوعی آن چه به صورت واقعی یا ظاهری مشخص می شود 5) رنگمایه : به وسیله موقعیت متمایز آن در طیف رنگ مشخص می شود .
6) ارزش رنگ به وسیله میان بازتابش نور ، درجه روشنی یا تیرگی مشخص می شود.
7) خلوص رنگ : به وسیله میزان قدرت رنگدانه ، خلوص ، یا شدت رنگ بر حسب درجه کدری یا درخشش معین می شود .
البته باید توجه داشت که این عناصر نه بصورت متنزع و مجرد بلکه به صورت جمعی و در کنار هم حضور دارند .
قطعاً با مطالعه مطالب گذشته دریافتید که حتی در صورتی که هنرمند از عناصر باز نمایانگر هم استفاده کند بازهم اساساً با انظام کیفیات انتظاعی فرمها سروکار خواهد داشت .
شگردهای زیر برای خلق نقشمایه های متفاوت کاربرد دارد .
صفحات همپوشاننده در این شگرد ساده بدون استفاده از عامل فرمی جدید و تنها با یک فرم می توان تنوع بصری ایجاد کرد 2) تغییر متقابل این شگرد بر فرم های همپوشان استقرار یافته است با این تفاوت که در محل عبور خطوط همپوشان کیفیات رنگمایه ، ارزش رنگ و خلوص رنگ تغییر می کند .
3) عبور خط برروی سطح این شگرد اختلاف سطح ناشی از تقابل بین یک محدوده بزرگ را با خطی که از روی آن عبور می کند .
4) خط پنهانی : خطی است که کوچه بخشی یا همه آن نمایش داده نشده ولی چشم انیان قادر به تشخیص بقیه آن است .
در این تصویر خطوط پنهانی به صورت خط چین نشان داده شده ، اما بدیهی است که در طرح اصلی این خط چینها رسم نخواهد شد .
5) ریتم اتصالی یا قفل شونده این شگرد به قصد ایاد اتصال و قفل شدن عناصر با یکدیگر تمهید می شود و یک بخش از طرح را به بخش دیگر متصل می کند .
این شگرد در مقابل عنصر حرکت قرار دارد .
6) سطوح رنگی باز در این شگرد ، سطوح رنگی با خطوط محیطی طرح مطابقت نارند .
7) خطوط کناره نمای جبرانی اصطلاح دیگری برای سطوح رنگی باز است .
در اینجا طراح آگاهانه و عملاً طرح کلی را به گونه ای تغییر می دهد که با سطوح رنگ متناسب باشد .
8) سطوح شفاف و مات سطوح همپوشان ضرورتاً تیره و مات نیستند کیفیات شفافیت و نیمه شفافی می تواند جذابیت بصری بیشتری ایجاد کند .
در طرح اول یک سطح شفاف ماتی را پوشانده است .
در طراحی دوم سطح پوشاننده نیمه شفاف است .
9) حاشیه قوی این شگرد برای تأکید بر یک خط یا حاشیه اصلی یک سطح است میزان ارزش رنگی که در کنار حاشیه گذارده می شود ، اهمیت آن را تقویت می کند .
10) شبکه های پویا تاین شگرد برای نمایش نیروهای خطی پویا بسیار مفید است ، ، چون قادر ایت حداکثر تضاد خطی را در درون یک طرح منظم ایجاد کند .
خطوط به شش جهت مختلف محدودند که عبارتند از خطوط مورب متوازن درد و جهت ، خطوط متقاطع با این خطوط مورب و خطوط عمودی و افقی 11) تنوع در نظم این مفهوم از آن رو مفید است که مجدداً به ما یاد آوری می کند که عوامل متضاد در درون یک مقوله ضرورتاً باید با ویژگی مسلط یک مقوله دیگر پیوند داشته باشد .
تاریخ تکنیک نقاشی هر اثر نقاشی از سه عنصر رنگدانه زمینه و بست تشکیل یافته است .
بدست رنگدانه را به زمینه می چسباند .
مهارت یا تکنیک نقاشی همانا ترکیب و به کارگیری صحیح این سه عنصر است در نقاشی همانا ترکیب و به کارگیری صحیح این سه عنصر است در نقاشی اغلب تکنیک را به سبک که کاربرد شخص تکنیک یا شیوه نقاش است اشتباه می کنند – سبک یک پدیده هنری – روانشناختی است که در نقاشی نویسندگی و آهنگسازی آن را تکنیک به حساب نمی آورند مهارت به تنهایی قابل آموزش است و از نظر نقاش تکنیک نامیده می شود .
2) رنگ رنگ وسیله بیان نقاشی است البته رنگ به عنوان سطح بنابراین نقاش یا طراح که با خط کار می کند و رنگ در کار او ناچیز است تفاوت دارد .
طراحی کلاصسیک سیاه روی زمینه سفید است که احتمالاً بادرجات مختلفی از خاکستری همراه است .
اگر در آنها سپیا ، قرمز یا سایر گچ های رنگی به کار رفته باشد باز هم کل طراحی بایک رنگ انجام می گیرد و از نظر رنگ طبیعی مدل انتزاعی باقی می ماند .
سفید و سیاه در طبیعت به ندرت به صورت خالص یافت می شوند و هیچ کدام از آنها رنگ محسوب نمی شود .
2) رنگ به عنوان ماده : هر ماده ای رنگی دارد .
می توان می توان گفت که همه چیز در نیا از مواد رنگی تشکیل شده است مسئله این ااست که تا چه حد از آنها می توان به عنوان رنگ در نقاشی استفاده کرد .
ابتدا باید میان رنگ کردن و نقاشی تفاوت قائل شویم در هر یک از این دو فعالیت مختلف از مواد رنگی متفاوتی استفاده می شود .
4) رنگدانه ها اسامی رنگهای لازم برای آموزن عملی اولیه نقاشی در زیر آمده است : آبی : اولترامالین / آبی پروس / آبی کبالت سیر و روشن / آبی سیرولین زرد : اکُو ما اکرملایی / زرد مارس / زرد کادمیم / زرد ناپل قرمز : قرمز مارس / قرمز کادمیم تیره ، روشن / قرمز آلیزارین / قرمز و نیزی / قرمز پازولی سبز : ویریدیان / سبز کرم / سبز نره ورته / سبز امرالد نارنجی : نارنجی کادمیوم بنفش : بنفش اولترامارین / بنفش کبالت سیاه : سیاه عاج / سیاه دوده سفید سفیدد سرب / سفید روی توجه : تنوع رنگ ها در آبرنگ کمتر از رنگ روغن یا پودر خشک رنگی است .
اینک به طور مختصر به بررسی ویژگیهای رنگ مشهور می پردازیم .
الف) نیل ( ایندیگو) مرکبی آبی رنگ است که از ریشه گیاه نیل به دست می آید و قرن ها به عنوان رنگ پارچه به کار می رفت این رنگ که چیزی بین لابی ائلترامارین و آبی پروس است وقتی به صورت رنگدانه است پس از مدت کمی تیره و کدر می شود.
ب) زرد هندی : رنگدانه اصلی زرد قدیم است اسن زسد مرکبی است ، این رنگ به طور خارق العاده ای زیبا و پر تشعشع است ولی مشابه ان را به سادگی می توان با ترکیبی از زدر کادمیموم متوسط و اندگی سی نیای سوخته ساخت .
پ) کارمین : یک مرکب آلی است که روی خاک چینی رسوب داده می شود .
این مرکب از نوعی حشره ماده به نام قرزمندانه که روی نوعی بوته زندگی می کند به دست می آید .
رنگ آن شبیه قرمز آلیزارین است ولی درخشش قرمز هیدرلیک را ندارد .
ج) رنگ سبز مشهور و غیر مشهور امرالله مثل زنگار مس تازمانی که سبزی غیر سمی و قوی جای آن را نگرفته بود ضروری می نمود .
5) زمینه سطحی که بتوان مستقیماً روی آن نقاشی کرد .
زمینه نامیده می شود .
الف) کاغذ : ساده ترین زمینه برای نقاشی است این نوع زمینه تمام انواع رنگ های چسبی و پاستلی را بدون آستری قبول می کند ولی برای جلوگیری از نفوذ روغن رنگ روغن باید آن را با لایه ای از چسب پوشانده کاغذهای مرغوب سفید و عادی از سلولزاند و در صورت مراقبت کافی یکی از انواع زمینه های یا دوام هستند کیفیت آنها به مواد و شیوه های ساخت آن ها بستگی دارد از روی وزن هر بند کاغذ میتوان به استحکام و ضخامت آن پی برد هر بند از کاغذهای نقاشی بین 72 تا 140 پوند وزن دازند .
برخی از کاغذها را هم رنگی می سازند .
ب) چوب : در سده های گذشته نقاشان همواره از چوب استفاده می کردند زیرا چیزی بهتر از آن سراغ نداشتند تخته چند لا نسبت به تخته هایی که از الوار تهیه می کنند و به هم می چسبانند مزایای زیادتری دارد .
دو نوع تخته چندلایی وجود دارد .
یکی از آنها لایه هایی از چوب است که عکس جهت رگه هایش روی هم چسبانده می شود .
نوع اخیر که تخته بلوکی نام دارد تاب بر نمی دارد .
توجه : تنها از لایه هایی که از الوار تهیه شده باشد می توان برای نقاشی استفاده کرد .
ج) پاچه زمینه ای کلاسیک برای نقاشی است که از آن برای نقاشی رنگ روغن و تمیدا از قرن شانزدهم تا کنون استفاده می شود پارچه را قبل از نقاشی برای جلوگیری از نفوذ روغن به درون ان باید با آستری پوشاند پارچه هایی از الیاف گیاهی نظیر پنبه و کنف را برای نقاشی می توان به کاربرد ولی هیچکدام از آنها به هیچ وجه قابل مقایسه با پارچه های کتابی نیستند .
کیفیت کتان اساساً بستگی به نوع گیاه و باعث می شود که پاچه حالت خاصی بگیرد و وقتی اطو می شود درخشان تر گردد تنها کاغذ است که فقط یک لایه نازک استری نیاز دارد ، مقوا ها و بوم ها باید چندین لایه آستری بخورند که معمولاً سه لایه کافی است .
چسب بدون ماده پرکننده – یک لایه چسب با ماده پرکننده – دو یا سه لایه که در تماس با روغن یا بست ها تیره میشود .
استوی ، رنگدانه – یک یاد دو لایه که می تواند سفید یا رنگی باشد و در تماس با روغن تیره نمی شود د) فلز : برای هر نوع نقاشی با رنگدانه و بست مناسب است هر چند نقاشی های باقی مانده از قرن هیجده روی ورقه های نازک مس الکنون در شرایط خوبی هستند ولی عملاً استفاده از آنها را به عنوان زمینه توصیف نمی کنیم فقط مائدگاری آن رنگهای مینایی که به صورت تکه های کوچکی روی جلز جوش خورده باشند قابل اطمینان است ولی تکنیکی است که با ویژگی نثاشی بسیار فاصله دارد .
هـ ) دیوار آجری : یا هر چیزی شبیه به آن برای نقاشی باید با آستری پوشانده شود .
برای آستری دیواری آجری معمولاً از اندود مامله آهک استفاده می کنند قبل از نقاشی دست کم سه لایه اندود لازم است : لایه زیرین که زبر است ، لایه میانی و لایه سطحی.
هر یک از این لایه ها نسبت به لایه زیرین از اندودی با ذرات ریزتر تشکیل شده است اعم از این که کار با آهک خالص آهک و سیمان خالص درست شده باشد .
6- بست ها و رنگهای آماده هرگز نمی توان با رنگدانه خالص نقاشی کرد مگر اینکه برای کار با قلم مو و قلم مناسب شود به شکل مداد در آورد .
نوع بست انتخابی یستگی به تکنیک نقاشی دارد .
اصطلاحاتی نظیر رنگ روغن یا آبرنگ نوع بست را معلوم می کند ولی ازمایش دقیق نشان می دهد که این مسئله آن طور هم که به نظر می رسد نیست .
رنگ هایی نظیر فرسک و یا رنگ های معدنی که بعد که بعد از کار بر روی ان ها فیکساتیو پاشیده می شود یا روی زیمنه نقاشی به وسیله روند شیمیایی معدنی متحجر می شوند فاقد بست هستند رنگ های پاستل نیز که با فیکساتیو ثابت می شوند فاقد بست هستند رنگهای پاستل نیز که با فیکساتیو ثابت می شوند فاقد بست هستند .
بست های چسبی اساساً دو نوع اند اول آنهایی که غلظتی طبیعی دارند و برای مصرف در نقاشی باید به صورت محلول درآیند و بعد از تبخیر حلال خود دوباره به حالت جامد و سفت درآیند تمام چسب ها رزین ها و موم به این گروه تعلق دارند .
گروه دیگر که طبیعتاً مایع هستند از طریق تبخیر سخت نمی شوند بلکه با جذب اسید هوا سفت می گردند .
7- تکنیک های نقاشی : تکنیک نقاشی همانطور که قبلاً شرح دادم نباید با سبک یا نحوه برخورد شخص نقاشی با نقاشی اشتباه شود تکنیک مهارت نقاش ایت در حرفه خود و از طریق آن نقاش خودش را بیان می کند به هر حال تکنیک دقیقاً با فکر نقاش در ارتباط است .
نقاشی که بر تکنیکهای زیادی مسلط است نه تنها قادر است تجربه یا اثری قابل رویت را به صورت کمپوزسیونی قرار دادی و رسمی نشان دهد بلکه می تواند بلافاصله دید خود را نیز با تکنیک های متفاوتی تفسیر کند بعضی از افراد طور دیگری عمل می کنند آنها خودشان را وقف یک تکنیک واحد می کنند و تنها آن تجارب بصری را دریافت می کنند که با آن تکنیک سازگار است .
مثلاً رامبداند با اطلاعاتی که درباره او داریم هرگز تحت تأثیر منظره ظریف و دل انگیز بهاری که نیاز به رنگ های نرم و شفاف آبرنگ داشت قرار نمی گرفت را میداند مجبور بو.د رنگ روغن را برای دستیابی به تیرگی های عمیق و مرموزی به کار بگیرد که از آن بتواند نوری را بالایه های ضخیم رنگ بیرون بکشد شاید صحیح تر آن باشد که بگوییم موضوعات اوتکنیک ویژه او را که نقاشی رنگ روغن است تعیین می کرد و او از این تکنیک تیره و روشن هرگز جدا نشد .
تی سین نیز اغلب بر همین اساس نقاشی می کرد او نیز روشنی ها را از داخل تیرگی بیرون می کشید ولی ضخامت و غلظت رنگ های روشن او کمتر بود او به نور زیر رنگ نقش مهمی را محول می کرد و به آن امکان می داد از زیر لایه های نازک گلیزکه اغلب تعدادشان 30 تا 40 لایه روی هم می رسید خود را نشان دهد و در پایان نیز چند لکه رنگ مات روی تابلو می گذاشت .
نقاشی های تی سین اغلب ماه ها در کارگاه باقی می ماند زیرا هر لایه لایه رنگ باید قبل از گذاشتن لایه دیگر کاملاً خشک می شد .
بنابر این او روی چند تابلو به طور همزمان کار می کرد اما مونه یا سندان مدت طولانی روی تابلو کار نمی کردند .
آنها در فضای باز و با سرعت کار می کردند تابلوی آن ها در چند ساعت بی وقفه شروع و پایان می یافت .
امپریسونیست ها این تکنیک را آلاپریما می نامیدند که بارنگ های تیوپ با همان غلظتی که دارند اجرا می شد .
قضاوت درباره تیره – روشنی به خاطر اینکه وسیله بیان است ربطی به تکنیک نقاشی ندارد ولی یک تابلو را می توان با معیاری مطلق از نظر تکنیکی بررسی کردد .
بهترین تکنیک آن ایت که تابلو همان حالتی را که اول داشته است به طور دائم حفظ کند البته کلمه دائم در اینجا اغراق آمیز است زیرا همه مواد از بین رفتنی هستند تجربه نشان داده است نقاشی هایی که بعد از چند سال و چند دهه تغییر نکرده اند قرن ها بدون آسیب باقی می مانند .
عوامل مؤثر در ماندگاری اثر نقاشی : رنگدانه زمینه و بست تکنیک های مختلف نقاشی 1) رنگ روغن نقاشی رنگ روغن نیاز به دانشی کامل درباره مواد دارد از نظر تکنیکی لازم است کاملاً درباره روشی که تابلو ساخته می شود اندیشید ه شود تا بتواند دوام بیاورد اساتید قدیم با حرفه خود کاملاً اشنا بودند زیرا آنها همه چیز از جمله زمینه – رنگدانه ها و مهمتر از همه بست ها را خود تهیه می کردند با رنگ های روغنی نمی توان مثل آبرنگ با قیدی کار کرد .
از طرف دیگر اگر با رنگ روغن به طریق صحیحی رفتار کنید میتوانید روی یک تابلو یک جلسه کار کنید یا هفته ها و ماهها طول بدهید و عمل کنید .
یا دوباره رنگ گذاری رابا اطمینان انجام بدهید .
اگر با اصول نقاشی آبرنگ و روش های مختلف نقاشی با رنگ روغن به یک اندازه آشنا هستید می توانید با سایر تکنیکها نیز کار کنید .
آبرنگ از نظر تکنیکی ساده ترین راه نقاشی است .
وقتی از توانایی و اطمینان صحبت می شود باید گفت آبرنگ بیش از هر نوع نقاشی نیاز به آن دارد .
آبرنگ به سرعت و تا حد امکان به پوشش واحدی از رنگ نیاز دارد بافت آبرنگ شفاف است چون آبرنگ را باید به سرعت در سطح وسیعی از کاغذ بخش کرد و چون هر رنگ جدیدی باید به طور مستقل روی تخته رنگ به طور مشخص ساخته شود خیلی زود تمام سطح پالت مملو از رنگ می شود ، برای تمیز کردن بخشی از تخته رنگ و ساختن رنگی جدید وقت زیادی لازم است بنابراین بهتر ایت از تخته دوم و در صورت لزوم تخته رنگ شوم هم استفاده کرد .
در این صورت رنگهای به جا مانده در ور یتخته رنگ ها در صورت نیاز مجدداً قابل استفاده است .
نباید در آبرنگ از سفیداستفاده کرد .
سفیدی آن باید سفیدی خود کاغذ باشدد .
هر نقاشی تکنیک مورد علاقه خود ا دارد .
ولی نمودهایی وجود دارد .
که فقط با آبرنگ می تواند بیان شود : نور سرد ، هوای مه آلود بهار ، پاییز لطیف ، باران ، جویبار ، دریاچه ، برف ذوب شده .
به نظر می رسد که هر چیزی که خیس استتکنیکی می طلبد که در آن به عنوان جوهره اصلی اش به مقدار فراوان مصرف می شود .
روش کاملاً صحیح این است که آبرنگ را وجود مشکل بودن به طور کلی در مدارس آموزشی داده شود آبرنگ ساده ترین تکنیک نقاشی است و از نظر تعلیم ارزش والایی دارد .
آبرنگ اغاز و پایان تمام تکنیک های نقاشی است .
نقاشی با رنگ چسبی از انواع رنگهایی که با همان روش آلا پریما در رنگ روغن به کار می رود رنگ چسبی مات است رنگ چسبی نمودی شدیداً مات دارد ولی به همه اینها با عمق و درخشش رنگ های روغنی نمی تواند رقابت کند .
از اشکالات مهم این نوع رنگ های آن است که رنگشان بعد از خشک شدن روشن تر می شود .
این امر در مورد رنگ ها بسیار مهم است زیرا نقاش از نمود نهایی رنگ مطلع نیست استفاده از رنگهای چسبی بدون اینکه بار و توش های مکرر به کار آسیب برساند به تجربه نیاز دارد .
قدرت پوشش رنگ چسبی بیشتر از رنگ روغن است .
مناسب ترین زمینه برای این نوع رنگ مقوا است کاغذهای نازک وقتی روی آنها با این نوع رنگ با ضخامت های مختلف نقاشی می شود حتی بعد از خشک شدن به حالت چروک باقی می ماند نقاشی تمپرا تمام شیوه هایی که تا کنون از آنها صحبت کردیم به شرطی نتبجه با دوام و پایدار می دهد که در آنها از بهترین مواد آماده مرغوب یا مواد دست ساز قابل اعتماد استفاده شده باشد .
در واقع رنگهای تمپرای اصل در بازار یافت می شود ولی تنها یک شیمی دان با تجربه می توان در مورد ترکیب اموسیون آنها نظر بدهد اسامی تمپرای تخم مرغی یا تمپرای روغن صرفاً برای شما نوع امولسیون را تعیین می کند تمپرای تخم مرغ را که اموسیون روغن در آب است به هنگامم نقاشی می توان با آب رقیق کرد ولی تمپرای روغنی را که اموسون آب در روغن است فقط می توان با تربانتین رقیق کرد .
تنها اشکال رنگهای تمپرا این است که بعد از ساخت باید خیلی زود مصرف شوند و بیش از چند روز نمی توان ”نها را نگه داری ساخت .
در نقاشی با تمپرا توجه توجه داشته باشید که همواره رنگ پرچربی را روی رنگ کم چربی باید قرار دهید .
شیوه کار و تکنیک کار با تمپرا تکنیک ترکیبی بود که شیوه ای است که محتوا و معنای نقاشی را ارتقاء می بخشد و نحوه اجرا آن را شگفت انگیز جلوه می دهد .
گرایش غیر بنیادی چیزی است که به قیمت از دست رفتن موضوع در تمام نقاشی های نسبتاً اخیر پیدا شده است .
تحقیقات علمی در نقاشی ثابت می کند که تکنیک ترکیبی را برادران هوبرت و یا وان آیک کشف کردند و آنان در بین نمونه های نادر بزرگترین نقاشان هستند .
آنان این افتخار را تنها مدیون توانایی تکنیکی شان نیستند بلکه وضعبت فوق العاده سالم مانده آثارشان نیز دلیل روشن توانایی آنان است .
امروز تکنیک نرکیبی زیاد متداول نیست .
استفاده از رنگ های بدون بست یکی دیگر از ابزار با دوام بیان هنری رنگ های بدون بست است نمونه هایی از رنگهای بدون بست را در زیر می بینید پاستل ها – فوسک حقیقی – نقاشی با آب و شیشه و سیلیکا پاستل ها از نظر ساده ترین وسیله برای نقاشی هستند تنها چیزی که برای آن لازم است : کاغذ مناسب پاستل و فیکساتیو وو فوتک است .
مشکلی برای خشک شدن آن وجود ندارد .
آنچه در پاستل ناهنجار است آن است که رنگها را نمی توان طبق قانون تغییر ناپذیر سایر انواع رنگ ها از پیش ترکیب کرد .
در پاستل انتخاب رنگ با شما نیست و باید هر رنگی را همانطور که هست به کار برد و سپس روی کاغذ آنها را با هم ترکیب کرد .
این حقیقت باعث شده است که جعبه رنگ پاستل دارای تعداد زیادی رنگ باشد .
پاستل در اوائل رسانس کاملاً شناخته شده بود ولی در قرن هیجدهم بود که به حد کمال خود رشید و بالاتر از همه در خدمت چهره سازی قرار گرفت .
کاغذهایی که مناسب هستند که برای نقاشی پاستل عبارتند از کاغذهای پاستلی مخملی که در بازار به صورت آماده وجود دارد .
بهترین کاغذ کاغذی است سفید و زبر که نظیر نوع مرغوب کاغذ اگر باشد .
کابرد و مضرات فیکساتیو کاربرد فیکساتیو برای ثابت کردن ذرات گچ پاستل به روی مقوا است که باعث می شود اثر از بین نرود .
از مضرات فسکساتیو این است که رنگ های پاستل را متمایل به خاکستری می کند به ویژه اگر مواد پر کننده آن چیزی غیر از رنگدانه سفید باشدد زیرا موادی غیر از رنگدانه سفید با بست تیره می شود روش ساختن گچ های پاستل با استفاده از یک کاردک فنری پودر رنگ را با اب و مقدار اندکی کتیرا مخلوط کنید این مخلوط را که به شکل خمیر است باید یک یا دو روز در زیر پارچه ای خیس بگذارید تا از آب و چسب اشباع شود .
مقتی مخلوط شما به غلظت مناسب رسید مقداری از آن را بردارید و روری سینی بغلتانید تا به شکل مداد درآید سپس آنها روی کاغذی در سینی تخت بگذارید و درون فر قرار دهید بگذارید با حرارتی کم در حالتی که در اجاق باز است چند ساعتی بماند وفتی که پاستل ها خشک شدند آن ها را داخل کاغذ پئستی بپیچید و اسم رنگ را روی آن بنویسید اگر زحمت ساختن بیست نوع رنگ خالص را بر خود هموار سازیر می توانید تعداد آن ها را از طریق ترکیب با هم و ترکیب با سفید بیش از صد نوع رنگ بسازید .
روش نقاشی با پاستل با رنگ های نیمه روشن شروع می کنید و سپس با رنگهای تیره به پایان می رسانید ولی سعی کنید رنگهای سرد غالب باشند سپس با رنگ های درخشان تر و قوی تر شروع کنید و عمیق ترین و گرم ترین سایه ها را ایجاد کنید وآخر از همه برق ها را نشان دهید .
در صورت لزوم خطوط اشتباه را با پاک کن نرم پاک کنید و دوباره خطوط روی آن قسمت را رسم نمایید اما اگر قسمت اشتباه با فیکساتیو ثابت شده بود بهتر است روی آن قسمت را با پاستل سفید بپوشانید .
باید بدانید که نقاشی پاستلرا در صورتی که بخواهیم به دیوار اویزان کنیم باید در قاب شیشه ای قرار دهیم نقاشی های پاستلی ثبت نشده را هم می توان به این روش نگاه داشت .
زیرا نگداری آن ها در پوشه باعث می شود که روی کاغذ لک هایی پیدا شود.
شیشه نباید در تماس مستقیم با نقاشی قرار گیرد راه ساده جلوگیری از این عمل آن است که در قاب از مت ضخیم استفاده کنیم .
خرسک از میان نقاشی های دیواری مشهورترین آنها نقاشی خرسک است متأستفانه افراد مطلع کلمه خرسک را اشتباهاً در مورد تمام انواع نقاشی های دیواری دیواری به کار می برد .
در هر صورت .
فرسک به معنای نوعی نقاشی است که روی دیوار تازه اندود شده با ماسه ، آهک خیس به وجود می آید .
صحیحی تر آن است که این نوع خرسک را خرسک بونو بنامیم .
کلمه بونو ایتالیایی است و به معنای خوب است .
خرسک بونو را که نوع معتبر خرسک است با خرسک سیکو که در آن اندود دیوار تازه ولی کاملاً خشک است تفاوت دارد .
خرسک سکو بسیار قدیمی تر است مصریان ، یونانیان و رومیان یا آن آشنا بوده اند .
از ویژگی های تکنیکی آن استفاده از بست چسبی است .
نقاشس های بیذانسی و رومی متأخر با تکنیک خرسک سکو به خاطر استفاده از زرده تخم مرغ مشهور هستند.
تکنیک های خریک سکو ببسیارند ولی تمام آنها به اندودی خاص روی دیوار نیاز دارند و همین مسئله موجب کشف خرسک بونو شد .
از همان زمانهای قدیم آهک به عنوان بستی مایع و رقیق شناخته شده بود .
پس از پیش آمدن چند تحول کوششهای اولیه در ایتالیا در سال 1300 میلادی برای نقاشی خرسک با بکار گیری آبرنگ بدون بست روی اندود تازه بوجود آمد اولین کسی که از این تکنیک مدرن استفاده کرد و از آن به نحو حسن استفاده کرد نقشی به نام جیوتو بود .