دانلود مقاله مطالعات باستان شناسی

Word 73 KB 25657 20
مشخص نشده مشخص نشده عمومی - متفرقه
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • امروزه بخشی از مطالعات باستانشناسی دارای رویکرد بازسازی بسترهای زمین محیطی (Geoenvirnnuntal) سایت های باستانشناختی در ابعاد محلی یا منطقه ای است.

    مطالعه سیستمهای استقراری بر مطالعه مدارک باستانشناختی متصل و گسترده در پهندشت استوار است نه بر سایت های منفرد متفضل، این نوع مطالعه اساس پهندشت بستانشناسی را تشکلی می دهد و از ابتدا به یک رویکرد مطالعاتی زمین باستانشناسی منطقه ای (Rigional geoarchaeological approach) نیاز دارد (Rossignol (and Wandsnider 1992, Ebert 1992.

    بسیاری از مناطق از نظر ژئومورفولوژی در دوره کواترنری پویا بوده اند امروزه فقط بخشهای پراکنده و نسبتاً کوچکی از سطح زمینهای مربوط به آن دوره در کنار سطوح مدرن دیده می شوند (Sttafaord and (Hajic 1662.

    جاییکه آثار و مدارک فراوانی از بقایای باستانشناختی در سطح زمین پراکنده شده اند قسمت عمده تر آن مدارک باستانشناسی پهندشت مذکور محسوب شده و در این حال لزوماً سیر تحول یک پهندشت و وضعیت و موقعیت قراگریری ابزارها و رابطه آن با فعالیتهای رسوب گذاری منطقه باید مورد مطالعه قرار گیرد (Schiffir (1987, Stafford and Hajic 1992.

    بنابراین مطالعه مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت در حال تغییر، احتیاج به مطالعات زمین باستانشناختی در وسعت منطقه ای و استراتژیهای کاوشهای باستانشناختی دارد.


    بین آنالیز ژئومورفولوژیکی یک پهندشت و استراتژیهای استقراری و معیشتی جوامع باستانشناختی و تغییرات مداوم ساختار یک پهندشت روابط معناداری وجود دارد.

    یک نوع از روابط از طریق پهندشت اکولوژی حاصل می شود که عمده تأکید آن بر ناهمگنی فضایی زمانی و محیطی یک پهندشت در اندازه های مختلف دارد.

    شناخت بهتر ساختار فضایی مدارک باستانشناختی در گستره یک پهندشت فقط در سایه درک مفهومی پهندشت اکولوژی است که یک تلقی ساختاری از پهندشت دارد.


    جمع آوری مدارک باستانشناختی از مناطق پهندشتی در ارتباط با بافت های استقراری و معیشتی بدلیل ضرایب متغیر مدفون شدگی و همچنین ضرایب متغیر حفظ شدگی آثار در سطح و زیر سطح زمین و تأثیر تبعیض انسانی (bias) در شناخت و جمع آوری مدارک همیشه اشکالاتی را به همراه داشته است.

    هر چند که اخیراً پیشرفت تهیه
    نقشه های سه بعدی از مدارک مدفون شده تا حدودی این اشکالات را رفع نموده است با این وجود این باستانشناسان که در روی پهندشت ها کار می کنند با موانع دیگری نیز برخورد دارند که عبارتند از حجم رسوب گذاری ها در مناطق مختلف، انتخاب تکنیک نمونه برداری صحیح، و انتخاب تکنیک صحیح کاوش در جاهاییکه آثار در اعماق بیشتری قرار دارند: (Johnson and Logan 1990).

    امروزه برای باستانشناسان و انسانشناسان شکی وجود ندارد که جستجوی انسان برای غذا و استراتژیهای استقراری آنها در زمین مربوط به بخشی از عملکرد اکولوژیکی یک پهندشت می باشد که در گسترش انرژی و مواد غذایی در بعد زمان و مکان در همه پهندشت قابل درک است (Butzer 1982).

    بنابراین شناخت ساختار زمین شناختی و بسترهای محیطی یک پهندشت ما را در درک بهتر انتخاب استراتژیهای گوناگون توسط انسانهای گذشته در اکوسیستم های متغیر یاری می کند.

    به عنوان مثال زندگی گروههای کوچ رو و
    جمع آوری کننده غذا و شکارگران بیشتر از کشاورزان در معرض تغییرات کوتاه مدت محیطی بوده است.

    در عین حال این که گروههای غیرمتحرک نیز باید خود را با پهندشت غیرهمگن همساز می کردند.

    بنابر تعریف پهندشت ها پدیده های چند بعدی هستند و پهندشت اکولوژی با ساختار، عملکرد و با تجمعهای فضایی اکوسیستم مربوط می شود.

    منظور از ساختار در اینجا توزیع فضایی انرژی، مواد و انواع است که به اندازه، شکل، تعداد، نوع و ساختمان کلی اکوسیستم ها بستگی دارد.

    عملکرد، رابطه متقابل
    داده های فضایی فوق و تغییر نیز به دگرگونی ساختار و عملکرد داده های فوق در طول زمان برمی گردد (Turner 1989: 173).


    پهندشت اکولوژی در مدل سازی ناهمگن محیطی بسیار موفق بوده است و تئوریهای آندر تفسیر رفتارهای حیوانات بزرگ علفخوار هنوز از ثبات کاملی برخوردار است بطوریکه تئوریهای سنتی در تفسیر آن دچار اشکال هستند (Johnson et al.

    1992).

    حیوانات علفخوار با منابع موجود روی پهندشت در ابعاد مختلف فضایی و زمانی ارتباط دارند (Senft et al.

    1987:789) در حالیکه در تئوریهای نظیر تئوری (Optimal (foraging شکار و شکارگر رابط متقابل داشته و تأثیرات محیط نادیده گرفته شده است (Stephens and Krebs 1986).

    متأسفانه بیشترین مدلهای باستانشناسی شکارگران گردآورندگان غذا از تئوریهای سنتی Optimal foraging اقتباس شده که در آن یک پهندشت باستانشناختی بصورت بیش از حد ساده ای که انسانهای گردآورنده غذا با آن سر و کار دارند تصور شده است.

    در حالیکه پهندشت اکولوژی ابزاری ادراکی منطقی بدست می دهد که حداقل نتیجه آن توصیف ساختار پهندشت ها است که در درک استراتژیهای بکار گرفته توسط انسانهای پیش از تاریخ بسیار مؤثر است: (Staffed and Hajic 1992).


    بعنوان مثال (Stafford 1994) در یک مطالعه رابطه بین ساختار پهندشت و استراتژیهای اتسقراری یک جامعه شکارچی گردآورنده را در جنوب غربی ایندیانا با تحلیل محل تولید ابزارهای دو رویه سنگی و مجاورت آن ها را با شبکه بهم پیچیده آبرسانی نظیر چشمه های متعدد طبیعی نشان داده است.

    در این مطالعه چشمه های متوالی به عنوان کریدوری جهت دسترسی به منابع جدا از هم تلقی شدند.

    بافت سیستم شبکه ای آب در مقایسه با سیستم گیاهان از جنبه های ثبات دار این پهندشت محسوب شده و بعنوان نشانگر نسبی ساکنان این منطقه بکار گرفته شدند.

    تغییرات حادث شده در ساختار مکانهای ابزارسازی در کنار چشمه ها، نشان داد که همه آنها از زمان معینی (اوایل و اواسط هولوسن) شروع به استقرار شده اند.

    مطالعه نمونه های فیزیوگرافیک بسترها نظیر سرزمینهای مرتفع قابل شستشو این امکان را بدست داد که این بسترها از نقطه نظر بهره وری از زمین در مقیاس جغرافیایی مورد سنجش واقع شوند.

    نتیجه سنجش ها نشان داد که جابجایی شکارگر گردآوری کنندگان غذا در این پهندشت با تغییرات حاصل شده در فرم زمین رابطه دارد.

    در آنالیز یک پهندشت اجزای پهندشت cells) یا (ecotopes واحدهای اساسی آنالیز محسوب می شوند و حداقل بخشهای همگن یک سرزمین را نشان می دهند (Zonneveld 1990: 14).

    این واحدها بصورت عمودی براساس صفات زمین مانند صخره، خاک، فرم زمین، گیاهان، آب و هوا، حیوانات و غیره که در ابعاد گوناگون در زمین پراکنده شده اند تعیین می گردند.

    به عبارت دیگر اجزاء یک پهندشت اکوسیستم های جدا از همدیگر هستند که در عمل هر کدام از آنها قطعه ای از زمین را، جاییکه حداقل یکی از صفات زمین در آن بصورت همگن وجود دارد نشان می دهند بعنوان یک واحد آنالیز، هر کدام از آنها مبنای تعیین ساختار پهندشت محسوب می شوند.

    اجزاء یک پهندشت همچنین در ارتباط با اندازه و عادت تحرک یک تشکیلات معین می گردند (Stafford and Hajic 1992: 13).

    بعنوان مثال در استراتژی استقرار مردمان شکارگر گذشته، اجزای یک پهندشت می تواند براساس آن صفاتی از زمین که بصورت مثبت یا منفی در استراتژی تحرک یا در تاکتیک موقعیت یابی در یک محدوده معینی تأثیر گذاشته اند تعیین و تعریف شود.

    اجزاء یک پهندشت می توانند همچنین براساس مورد استفاده قرار گرفتن بعنوان منابع غذایی، یا بعنوان یک عامل توپوگرافیک که سیستم های آبیاری را تحت تأثیر قرار می دهد و یا براساس پتانسیل آنها در کاربردهای ویژه تعریف گردند (Warren 1990: 204, (Kvamme 1989: 151-513.

    در ادبیات باستانشناسی و در نوشته های پیشروان پهندشت باستانشناسی نظیر (Binford 1982, Chang 1922, Schlanger 1992) مفهوم مکان یک مفهوم سیستماتیک است و بعنوان زیر مجموعه اجزاء یک پهندشت محسوب می گردد.

    در این تعریف مکان دارای یک اندازه مناسب و دارای صفات حد کوچک در اشتراک با فرمهای خاص زمین و متصل به اجزاء پهندشت دارای منابع زیستی است.

    فراوانی و توزیع فضایی اجزای پهندشت و وجود مکان ها با درجه احتمال بالا بافت خود پهندشت و درجه استفاده از آن را مشخص می کند.

    بعنوان مثال اجزاء یا مکانها با درجه احتمال بالا ممکن است بصورت متصل بهم و بصورت خطی (مانند خاکریزهای طبیعی) و یا برعکس آن بصورت منفرد (مانند پناهگاههای سنگی) در یک پهندشت توزیع شده باشند.

    این پدیده عاملی است که در تناسب فضایی یک استقرار در طولانی مدت مغایرت ایجاد می کند (Dewar and Mc Bride 1992).

    همچنین عوامل دیگر مانند ساخت و سازها در یک پهندشت استفاده مجدد از یک مکان را در پهندشت در کوتاه مدت مورد تأثیر قرار می دهد.

    بنابراین ساختار فضایی اجزاء پهندشت است که ساختار فضایی مدارک باستانشناسی را در طولانی مدت ایجاد می کند.

    به عبارت دیگر در یک پهندشت این فرآیندهای طولانی مدت هستند که تجمع باستانشناختی را تولید می کنند.

    مکانهای استفاده شده در یک پهندشت بوسیله نمونه برداری از ابزارهای پراکنده شده در آن پهندشت معین می گردند.

    اختلاف در تراکم ابزارها نشان می دهد در کدامیک از اجزاء پهندشت تجمع ابزارهای فرهنگی اتفاق افتاده است در این حال منظور نشان دادن فعالیت های انجام شده در یک نقطه یا یک سایت منفرد نیست بلکه منظور این است که ساختار توزیع فضایی ابزارها در واحد یک پهندشت و رابطه همبستگی یا عدم همبستگی آنها را با انواع اجزاء پهندشت نشان داده شوند (Dunnell and Dancey 1983: 73-4).

    ویژگی و گسترش فضایی اجزاء یک پهندشت باعث ایجاد الگوهای مختلف در استفاده از پهندشت می گردند و این در حالی است که گسترش فضایی ابزارهای باستانشناختی به نسبت فرم زمین تغییر می کند .

    از طرف دیگر اجزاء پهندشت و فرم زمین در همه جای آن یکسان نیست.

    بعنوان مثال منابع موجود در مناطق بلندتر با مناطق کنار رودخانه کاملاً متمایز هستند (حیواناتی نظیر گوزن و بزکوهی در ارتفاعات و حیوانات آبزی در کنار رودخانه ها) که در هر دو مورد احتمالاً اجزاء پهندشت دارای صفات فرم زمین مشابه بوده ولی نظم و ترتیب گسترش فضایی آنها با همدیگر متفاوت هستند.

    ساختار اجزاء پهندشت در مناطق نسبتاً بلند بصورت سطحی (Planar) درحالیکه در حواشی رودخانه ها بصورت خطی (Linear) است.

    در یک سنجش (Stafford and (Hajic 1992 نتیجه گرفتند که در مناطق نسبتاً بلند در یک پهندشت میانگین تراکم ابزارها در حد نسبتاً پایین و رابطه فضایی بین تجمع ابزارها نیز متغیر و پایین بوده است درحالیکه در حاشیه لبه تراسها و لبه خاکریزهای طبیعی همان پهندشت درجه تراکم ابزارها بسیار بالا و همبستگی بین تجمعات ابزارها نیز بالاتر بوده است.

    زمانیکه در طول زمان پهندشت دچار تغییرات می گردد مانند (رویش درختان جدید) احتمالات همبسته به اجزاء پهندشت نیز دچار تغییر می گردد که نتیجه آن تغییر گسترش ابزارهای جدیدتر است.

    درک تغییرات در ساختار فضایی اجزاء پهندشت و تغییرات مداوم آنها در طول زمان شناخت گسترش ابزارهای فرهنگی را در حد منطقه ای امکان پذیر می سازد.

    پهندشت فرهنگی که تحولات جوامع انسانی و استقرارهای آنها را در طول زمان در خود جای داده است ارزشهایی از پدیده های طبیعی و فرهنگی را نشان می دهد.

    پدیده های فرهنگی در یک پهندشت همواره تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارند حفاظت از آثار فرهنی و ارزشهای طبیعی یک پهندشت می توانند در ایجاد تکنیک های جدید بهره وری از اراضی، افزایش ارزشهای طبیعی و حفظ تنوعات زیستی یک پهندشت مؤثر باشند (U.W.H.C.

    2002).

    در یک پهندشت اجزای طبیعی یک پهندشت و پدیده های فرهنگی موجود در آن بصورت یک سیستم کامل در هم بافته شده اند که در آن سیستم تناسب اجزاء و تناسب اندازه فرآیندها وجود دارند.

    می توان گفت یکنوع یکپارچگی در بین اجزاء طبیعی و فرهنگی یک پهندشت وجود دارد.

    این یکپارچگی دو نکته مهم را نشان می دهد: 1 ـ یکپارچگی بصورت سیستمی است که در برگیرنده همه اجزاء و فرآیندها است.

    2 ـ یکپارچگی سیستم بصورت مستقیم با بستر تحول اجزاء در ارتباط است.

    بعنوان مثال استفاده مکانیزه از پهندشت باعث افزایش سطح بهره وری ولی باعث کاهش یکپارچگی محیطی و فرهنگی می گردد.

    بنابراین اگر حالت مطلوب یک پهندشت در ثبات سیستم یکپارچه آن باشد، تغییر شرایط حادث شده باعث تغییر در شرایط بیولوژیکی و اکولوژیکی می گردد.

    از آنجائیکه پهندشتی که توسط انسانها مورد استفاده و یا مدیریت شده اند در یک هارمونی موزونی با شرایط طبیعی پیوستگی دارد نیز دچار تغییر می گردد در این حال سنجش میزان تغییرات فقط براساس سیستم های تغییر یافته امکان پذیر نمی باشد بلکه متکی است بر بخشی از پهندشت که تغییر نیافته و همچنین متکی بر سنجش تناسب کلیه اجزاء موجود و تناسب همه فرآیندهای موجود می باشد.

    در نتیجه ارزیابی یکپارچگی یک پهندشت فقط از طریق فرض شرایط ایده آل برابری آن پهندشت که خود به بافت سیستم بستگی دارد انجام پذیر است (Angermeier and Karr 1994).

    متدولوژی: رویکرد اصلی این مقاله در بخش یکپارچگی پهندشت فرهنگی در منطقه مورد مطالعه به مقیاس و ارزیابی شیوه های بهره وری و کاربری زمین در یک منطقه تغییر یافته از یک پهندشت اختصاص دارد.

    در یک پهندشت فرهنگی تغییرات انجام یافته توسط انسانها بسیار وسیع است و میزان تغییرات به میزان تأثیر انسانها در بافت کاربری زمین بستگی دارد.

    بدیهی است تغییر در کاربری زمین تأثیر شگرفی در یکپارچگی، تجانس یا برعکس در فرآیندهای گسیختگی پهندشت دارد.

    از آنجائیکه یکپارچگی یک پهندشت اغلب با مفاهیم چون سطح کیفیت و گستردگی فضایی انواع کاربریهای زمین در ارتباط است بنابراین دانستن تغییرات کاربردی در پهندشت های فرهنگی از اولویت برخوردار هستند.

    تعریف وتعیین اطلاعات پایه از هر پهندشت جهت هر نوع آنالیز یک اقدام ضروری است.

    اما بخاطر اینکه هر واحد از پهندشت در واحد زمان و مکان یک عامل متغیر است انتخاب اطلاعات پایه نیز خود با دشواریهایی روبرو است یکی از راههای مطمئن انتخاب اطلاعات پایه به چهار طریق: گرفتن اطلاعات بصورت مستقیم از مناطق مورد مطالعه گرفتن اطلاعات تاریخی از منطقه مورد مطالعه گرفتن اطلاعات جاری از مأخذ گرفتن اطلاعات تاریخی از مأخذ مربوط می باشد.

    (Whiter and Walke 1997) از این میان و در این نوع رویکرد گرفتن اطلاعات بصورت مستقیم از منطقه مورد مطالعه و گرفتن اطلاعات تاریخی از منطقه مورد نظر بهترین وسیله ارزیابی یکپارچگی و عدم یکپارچگی پهندشت ها محسوب می گردند زیرا که: پهندشت امروزی خود نتیجه حوادث و شرایط گذاشته در همین پهندشت می باشد و همین پهندشت در آینده نیز خود نتیجه عناصر و فرآیندهای امروزی است.

    بدیهی است بدون درک صحیح از تغییرات پهندشت، و سیر تحول تاریخی آن توضیح و توصیف دقیق هر پهندشت غیرممکن خواهد شد.

    یکپارچگی واحدهای عملکردی پهندشت های حاضر امروزه بوسیله تکه تکه شدن آن از بین می روند.

    این پدیده ها بعنوان «عدم یکپارچگی بافت های جغرافیایی» تعریف و تعیین می گردند.

    سبب ایجاد عناصر جدید و ساختارهای جدید می گردد (Gulinck and Wagendrop).

    حاصل سخن اینکه تغییرات پهندشت ها اجتناب ناپذیر است تصور انتزاعی پهندشت بدون تغییر غیرممکن است.

    بنابراین ارزیابی و سنجش تغییرات بصورت پویا در جریان زمان قابل درک و انجام است نه در شرایط ایستا.

    تغییرات حتی در ابعاد کوچکتر در پهندشت، احتمالات استفاده از عناصر پهندشت را مورد تأثیر قرار می دهد.

    در طول دوره های گذشته زندگی انسان بر روی پهندشت ها، یک تغییرات طبیعی در هر یک از اجزاء پهندشت (مانند تغییر جهت رودخانه ها یا در دسترس قرار گرفتن دشت های سیلابی) باعث تغییر در نحوه استفاده از آن مکان شده است.

    و بر این اساس به نسبت تغییرات عناصر پهندشت، تغییر نسبتهایی نیز در بقایای فرهنگی بجای ماده مشاهده می گردد.

    بازسازی ساختار پهندشت ها براساس واحدهای همگن (نه براساس مکانهایی که بهره برداری از آنها کاملاً مشخص است) مانند عناصر پهندشت، شناخت سیمای کلی پهندشت ها را امکان پذیر می سازد.

    شناخت دقیق توزیع و پراکنشهای عناصر پهندشت، شناخت فرآیندهایی را که باعث ایجاد بافتارهای فضایی عناصر فرهنگی در روی پهندشت ها می گردد امکان پذیر می سازد.

    عملیات شخم زنی کشاورزی بصورت سنتی و چه بصورت ماشینی عاملی که این تحقیق در صدر مطالعه تأثیر آن است تأثیرات شگرفی را در عناصر یک پهندشت ایجاد می کند علاوه بر اجزاء پهندشت این عملیات در دگرگون سازی آثار فرهنگی نیز مؤثر است.

    مطالعات انجام یافته نشان داده اند که در هر شخم زدن حدود 2% تا 5% از آثار زیرزمینی (سفال) در روی زمین ظاهر می گردد (Clark and Schofield: 100).

    حتی بعضی مطالعات میزان در معرض گذاری آثار را بین 3/0% تا 6/16% معین نموده اند (Shott 1992).

    بمنظور سنجش میزان تغییرات شخم زنی در ساختار توزیع و پراکنش آثار فرهنگی در یک پهندشت مطالعه حاضر در شمال غربی ایران در حاشیه رودخانه قرانقو در شمال غربی شهرستان میانه انجام گرفت.

    منطقه مورد مطالعه میدانی پهندشت های محدودی هستند که از آبرفت رودخانه مذکور در طول هزاران سال پدید آمده اند.

    آبرفتهای مذکور مستعد برای کشاورزی در اعصار گذشته مورد استفاده برای تأمین غذا و اسکان واقع شده است.

    پروژه باستانشناختی رودخانه قرانقو از سال 1372 بمنظور شناخت ساختار توزیع سایتهای پیش از تاریخی منطقه آغاز و تاکنون نیز ادامه دارد.

    تحقیق حاضر بخشی از پروژه مذکور و در روی واحدهای آنالیز انتخاب شده از پروژه مذکور اجرا گردید.

    30 واحد آنالیز از بررسی میدانی سال 1372 بصورت تصادفی با مساحتهای مساوی 100 متر مربع انتخاب و درصد احتمالات در معرض قرار گرفتن آثار فرهنگی در هر واحد آنالیز که برای اولین بار عملیات شخم زنی در آنها انجام می گرفت محاسبه گردید.

    محاسبات فوق مجدداً بعد از سه سال، 6 سال و 9 سال از آغاز شخم زنی برای واحدهای آنالیز تکرار گردید.

    جدول 1 و 2 درصد توزیع فراوانی و متغیرهای مورد اشاره را نشان می دهد.

    متغیر تعریف Period 1 درصد احتمالات در معرض گذاری پس از صفر سال شخم زنی Period 2 درصد احتمالات در معرض گذاری پس از نه سال شخم زنی Period 3 درصد احتمالات در معرض گذاری پس از شش سال شخم زنی Period 4 درصد احتمالات در معرض گذاری پس از نه سال شخم زنی یک آزمون ANOVA یک متغیره با مقادری تکراری انجام شد.

    با استفاده از این روش رابطه یک یا چند عامل با یک متغیر وابسته ارزیابی می شود.

    یک عامل درون آزمودنیها، آزمودنیهای تحقیق را براساس سطوح (در این تحقیق براساس سطوح زمان) گروه بندی می کند و اختلاف میانگین بین دو سطح یا چند سطح از یک عامل درون آزمودنیها تحلیل می شود.

    سطوح یک متغیر درون آزمودنیها نشان دهنده مشاهدات چندگانه بر روی یک مقیاس، یک مدت زمان یا در موقعیت های مختلف است.

    در این قبیل آزمودنها، هر آزمونی در معرض تمام سطوح یک متغیر کیفی قرار می گیرد و در ارتباط با هر متغیر به صورت کمی مورد سنجش قرار می گیرد.

    چون نتیجه ارزیابی ANOVA معنی دار بود برای ارزیابی اختلاف میانگینی ها مقایسه ای دوبدو نیز صورت گرفت.

    شش مقایسه دوبدو بین Period 1 تا Period 4 با استفاده از روش s Siquential Bonferroni’Holm نشان داد چهار مورد از شش مقایسه به طور معناداری با همدیگر ارتباط دارند.

    کوچکترین مقدار P مربوط به مقایسه Period 4 و Period 3 مقدار P = 0.001 کمتر از میزان (a = .0083) بنابراین اختلاف بین میانگین ها برای دو تا از زمانها معنی دار است، کوچکترین مقدار P در سطح معناداری بین Period 1 و Period 3 است که مقدار P = 0.007 کمتر از (a = .0067) بوده و این مقایسه نیز معنادار است.

    چون سطوح عامل درون آزمودنیها در این تحقیق عامل زمان بود که با فاصله مساوی به ترتیب 0، 3، 6، 9 سال توزیع شده بودند.

    یک آزمون متقابل چند جمله ای نیز انجام پذیرفت (جدول شماره 3) نتیجه این آزمون یک اثر خطی معناداری را نشان می دهد (F (1,2q) = 11.56, P = 0.002).

    بررسی میانگین ها در این جدول نشان می دهد که اثر خطی بعلت کاهش در زمانهای توزیع فراوانی است.

    نشان داده می شود در میانگین هایی بین صفر و 3 سال تغییرات جزئی بوده، بنابراین به واسطه تغییرات بعد از 3 سال شخم زنی، روند خطی معنی دار است.

    بطور کلی نتایج آزمون ANOVA یک طرفه درون آزمودنیها با عامل تعداد سالهای شخم زدن و متغیر وابسته با درصد احتمالات در معرض گذاری آثار فرهنگی اجرا شد.

    میانگین و انحراف معیار درصد توزیع فراوانی ها در جدول شماره 4 نشان داده می شود.

    براساس این تحقیق و نتایج ANOVAیک اثر زمانی معنادار بچشم می خورد.

    ?

    متقابلهای چند جمله ای تکمیلی یک اثر خطی معنی دار با میانگین های کم شونده براساس زمان را نشان می دهد.

    ؟

    باید توجه کرد که از سال صفر تا سال 3 تغییر ناچیزی در میانگین ها رخ داده است.

    بنابراین روند تغییرات معنی دار از سال 3 شروع می شود.

    بر این اساس می توان تحلیل کرد که بیشترین در معرض گذاری آثار فرهنگی با شخم زدن، در دوره اول شخم زنی بیشتر بوده و میزان آن در دوره هایی بعدی کمتر می شود.

    مطالب پیشین با تأکید فراوان یک رویکرد بررسی باستانشناختی «بدون سایت» است.

    این نوع رویکرد بر روی بافت کلی منطقه ای یک پهندشت متمرکز است.

    جاییکه توزیع فضایی آثار باستانشناختی بعنوان واحدهای اساسی مشاهدات تحلیل (به جای سایت در مشاهدات سنتی) مورد نظر می باشد.

    در اینگونه تحلیلها آثار فرهنگی (ترجیحاً ابزارها) بصورت پدیده های درهم پیوسته ای گسترده در روی پهندشت مورد نظر قرار می گیردند و شناخت و کشف آنها بوسیله نمونه برداری از تغییرات موجود در تراکم و عملکرد و توزیع فضایی ابزارها امکان پذیر می گردد (Dunnell 1992, Ebert (1992.

    باستانشناسانی که مطالعات توزیعی و تراکمی را روی پهندشت ها مطالعه می کنند می دانند که ابزارهای پخش شده در روی پهندشت بصورت زمانی (براساس زمان عوامل طبیعی و فرهنگی مؤثر در آنها) با همدیگر متصل اند.

    بنابراین هر چه سطوح رویه ای یک پهندشت با ثبات باشد، درجه احتمال کشف نقاطی که بیانگر یک مکان سکونت یا فعالیت باشد به همان نسبت افزایش پیدا می کند (Stafford 1995: 80).

    و بیشترین تمرکز ابزارها در آن نقاط قابل دسترسی است.

    بنابراین برای تعیین تراکم نسبی پدیده های فرهنگی بر روی پهندشت ها، تخمین تغییر اجزای پهندشت (مانند درصد روی هم انباشتگی رسوبات و تخمین عوامل مؤثر بهره وری اراضی ها) از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند.

    آنچه این تحقیق در صدد ارائه آن است این است که متأسفانه در کشور ما، مانند بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه مدیریت منابع طبیعی و باستانشناختی با فقدان شناخت تئوریهای علمی، و بهره گیری از رویکردهای تحقیقاتی علمی جدید روبرو هستند.

    مفهوم حفظ آثار فرهنگی در ایران مفهومی جزء حفاظت از آثار فرهنگی به ظاهر باارزش، قابل لمس و قابل مشاهده در روی زمین نمی شناسد.

    آنچه این تحقیق در پی اثبات آن است این واقعیت بود که زندگی، اقتصاد، معیشت، فرهنگ و هنر انسانهای گذشته در تعامل به هم پیوسته با محیط طبیعی و اکولوژیکی پیرامون خود بوده است.

    هر نوع شناخت نسبت به پدیده های فوق بدون شناخت روابط تأثیرگذار (رابطه متجانس فرهنگ و طبیعت) عملاً باعث بی اطمینانی نسبت به نتایج بدست آمده خواهد شد.

    امروزه افزایش جمعیت، تمرکز در شیوه های بهره وری اراضی، توسعه مناطق استقراری، و انجام پروژه های توسعه ای باعث تجاوز انسانها به حریم های طبیعی می گردد.

    تجانس اجزاء پهندشت ها بشدت در معرض آسیب قرار دارند به همین نسبت پدیده های فرهنگی موجود در پهندشت ها نیز از این آسیب مصون نیستند.

    عوامل دگرگون کننده ساختار پهندشت ها محدود نیستن زیرا که شیوه های بهره برداری از اراضی محدود نیستند.

    فعالیت های کشاورزی حیات اقتصادی بسیاری از جوامع امروزی را تشکیل می دهند.

    در ایران افزایش جمعیت و بهره برداری کشاورزی رو به توسعه است و همه ساله زمینهای بیشتری برای تهیه و تأمین مواد غذایی زیر کشت برده می شوند آنچنانکه داده های این تحقیق نشان داد بیشترین دگرگونیها و تغییر فرم زمین در سالهای اوایل فعالیت صورت می گیرد.

    آنچه که می توان اضافه کرد این است که امروزه نمی توان به لحاظ اقتصادی و سیاسی تمام عوامل دگرگون کننده را محدود کرد اما شاید بتوان آن را با مدیریت کنترل نمود.

    آنچه که بنظر منطقی می رسد این است که شاید بتوان با سازماندهی تحقیقاتی پهندشت ها را قبل از دگرگونی با رویکردهای جدید علمی مورد بررسی و شناسایی قرار داد و پتانسیل آنها را در تأمین داده های فرهنگی و زیست محیطی قبل از تخریب مورد ارزیابی قرار داد.

از زمان تشکيل اداره کل باستان شناسي که خود تغيير نام يافته اداره عتيقات بوده است و امروز به عنوان «مرکز باستان شناسي ايران» يکي از سازمان هاي تابع وزارت فرهنگ و آموزش عالي است بيش از نيم قرن نمي گذرد. قدمت تأسيس گروه آموزشي باستانشناسي در دانشگاه

باستان شناسي, دانش شناخت فرهنگهاي ادوار گذشته انسان بر اساس مطالعه اشيا و آثار ديرين و جزآن . فرهنگستان ايران اين ترکيب را معادل آرکئولوژي فرانسوي وضع کرده است که از آرخايولوگيا ي يوناني مرکب از آرخايوس به معني کهن و لوگيا از واژه لوگوس به معني شناخ

تنها یک سال پس از تاسیس دانشگاه تهران ، یعنی در سال 1314 ، رشته باستان شناسی در دانشکده ادبیات دائر و بدین ترتیب تدرس علمی باستان شناسی در ایران آغاز شد . . بدین ترتیب زمینه ساماندهی پژوهشهای باستان شناختی و اداره عملی آن در سطح کشور به وسیله فارغ التحصیلان ایرانی رشته باستان شناسی دانشگاه تهران فراهم آمد . باستان شناسی با دستیابی به راه حلهایی که انسان گذشته برای مسائل گوناگون ...

بین النهرین منطقه ای است در آسیای غربی در امتداد رودهای دجله و فرات که از جنوب به شمال – از خلیج فارس تا کوههای ارمنستان – و از شرق به غرب – از فلات ایران تا صحرای شام امتداد دارد. نواحی مرکزی بین النهرین روزگاری به واسطه وجود شبکه بسیار وسیع و غنی آبهای طبیعی بسیار حاصلخیز بوده است لیکن پس از سپری شدن هزاران سال و تغییرات جوی و جغرافیایی ، اکنون اغلب زمینهای این منطقه بایر و کم ...

بر ورزش باستانی ایران عمری دراز گذشته و مانند همه سنت های باستانی ، اصل و منشاء آن در غبار تاریخ گم شده است و امروز اگر می کوشیم اصل آن را بازیابیم ، این کوشش تنها بر نشانه هائی استوار است که اینجا و آنجا به چشم می خورد ، ورنه ، مدرکی قطعی و صریح برای اثبات منشاء این آئین در دست نیست. در حقیق این باز یافتن نیست ، باز ساختن است! در طی چندین سال گذشته ، بجهت علاقه ای که به مطالعه ...

مقدمه مقاله ای که پیش رو دارید ترجمه ای است از فصل اول کتابی به نام «مقدمه ای بر جنسیت و زیبایی شناسی[1]» نوشته «کارولین کورس میر[2]» که در واقع فلسفه زیبایی شناسی را از دیدگاه فمینیستی بررسی می کند. کارولین کورس میر استاد فلسفه در دانشگاه بوفالو که یکی از دانشکده های دانشگاه ایالتی نیویورک است می باشد. از دیگر کتاب هایی که به قلم این خانم می باشد می توانیم از کتابی به نام ...

اقليم شناسي علمي است که در جستجوي بيان و شرح طبيعت اقليم و نيز اينکه به چه ترتيب از محلي به محل ديگر عوض گشته و همچنين اينکه چگونه وابسته به فعاليتهاي بشري است، مي‌باشد. اين علم کاملا و بطور پيوسته وابسته به هواشناسي بوده و خود در مورد تغييرات روزان

تعريف اقليم: ريشه کلمه آب وهواکه درزبان عربي اقليم گفته مي شودکلمه يوناني کليما (Klima) است که تقريبا درتمام زبانها ازهمين ريشه اقتباس شده است. درلغت نامه دهخدا اقليم به معني خميدگي ؛ انحنا و انحراف واصطلاحا به معني تمايل وانحراف ناحيه اي اززمين نس

نگاهي به مکاتب شرق‏شناسي در اروپا اولين اقدامات اروپاييان براي مطالعه درباره سرزمين‏هاي شرقي به خصوص شرق اسلامي به قرن‏هاي سيزدهم و چهاردهم ميلادي همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامي به زبان‏هاي اروپايي بازمي‏گردد که با تأسيس دانشگاه‏هاي اختصاصي ا

مقدمه سکه شناسي بخشي از تاريخ هنر هر دوران پژوهشگران توانسته اند با استفاده از مجموعه عناصر موجود در سکه برخي از گوشه هاي تاريک و مبهم و تاريخ و فرهنگ جهان را روشن نمايند. سکه هر دوره نمادي از مذهب، آداب و رسوم، خط و زبان، چگونگي وصعيت اقتصادي و اجت

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول