مقدمه:
واقعه کربلا حکایت از رودرویی حق با طل است که نقل عظیم حمایت از حقانیت را با خود می کشد. پس از این مسئله ی مهم اسلامی حق خواهان آنرا آئین قرار دادند و برای بیان آرمان خود این مهم را به گذشته و آینده پیوند دادند.
اول از زبان حضرت آدم وبعد بر تخته پاره های کشتی نوح وتا معراج رسول و بعد از آن به همراه امام عصر(عج)وحتی نوشته های درب بهشت نیز این پیوند حاصل می شود هر کس به فراخورد حال خود در این قضیه شریک می شود، به این ایمان قلبی که شفاعت می شود در حالی که بی خبر از این موضوع که چون حرکت آغاز شده ودل او صافی شده اکنون قابلیت شدن را پیدا کرده است چون کتاب رسول حق نیز این بشارت را داده است «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی بغیر و ما بانفسهم»
اما در گذر زمان مکارانی نیز از این شور حسینی سود برده اند و لباس زهد را بر شهوات دنیوی پوشیده اند. آنانی که در حرمسراها به باده گساری بودند در محرم دستار برگردن آویزان می کردند و روز را شبی کردند وپرده تغافل را می گشودند.
وارد شدن خرافات گرفتن حرکت و جوشش، عدم ایجاد بینش برای شناسایی دشمنان واقعی دین جهت ندادن به مراسم عزاداری که بعضاً به خود آزاری تبدیل شده ومسائل متعدد دیگر هم بیانگر این مهم هستند در عین حال این نهضت باز نایستاده، حرکت خود را از جوهره اصلی گرفته، حفظ نموده است و به گرمایش افزوده وبیشتر وبیشتر برنده راه می پیماید. در حول وحوش این رویداد نمادهای گوناگونی در دوران مختلف برا ی عظمت دادن به مسئله ویا بیان تصویر بهتر وارد می شوند که همه حالت روایتگری دارند.
این مراسم که ابتدا از قرن چهارم هجری رسمیت پیدا کرد سیاه دیلمیان را رنگ عزا نوشت. روضه خوانی ونوحه خوانی که روایت گونه هایی بود از عاشورا که با بیان واقعه مردم را به تفکر تصویر می کشاند. این گرم چانگان از فصاحت وبلاغت بهره می گرفتند با قیض و بسط سخن واستفاده از ایما واشاره و میمیک چهره وحرکات به سخن هیجان می بخشیدند و مردم را هدایت می کردند تا در عالم تصور خود ناظر کربلا باشند و بر آن واقعه بگریند. جامه چاک کردن پوشش های خشن،زنجیر زدن،قمه زدن، سینه زدن، سنگ زدن،گل مال کردن ،انواع خودآزاری بود که عوام با انجام آن خود را حامی حسین بن علی تصور می کردند البته هدایت این جریان جای بحث کافی دارد که مربوط به متخصصین امر است وبنده فقیر در این مسائل در ایران از صفویه شیعه رسمیت می یابد و به عاشورا اهمیت قابل توجه ای داده می شود. صنعتگران نیز از هنر خود در این راستا بهره می برند و به تصویر کردن داستان عاشورا می پردازند مار غاشیه، کبوتر پیغام بر، شیر،کشکول،آهو و.. بر علامت های سینه زنی می نشیند وپنجه به عنوان دست بریده ابوالفضل عباس بر سر بیرق ها می گذارند.
فصل اول
سمبول:
اصل کلمه یونانی است و در آن زبان زومبل نامیده می شود در زبان فارسی به سمبول معروف شده است وبه معنای نشانه یا نماینده افکار ومعانیست که متعلق به یک ملت یا همه ملل ی باشد.
سمبول ها در قدیم قبل از آنکه زبان یا خط اختراع شود تنها وسیله ایی بوده ند که اشخاص بوسیله آنها از طریق علامات یا نشانه هایی مطالب خود را بیان می داشتند. ولی کم کم که زبان از خط بوجود آمد آن علامات ونشانه ها بعضی از میان رفتند وبرخی دیگر باقی ماندند و جای خود را به چیزهای دیگر سپردند، در هر صورت سمبول ها سن زیادی دارند وحتی ظرف صدسال هم کافی نیست که یک سمبول بوجود آید، ودر تاریخ یک ملت ویا جمعی از مردم باقی بماندو اگر هم چیزی ظرف این مدتها بوجود آید، در صورتیکه شرایط مردم پذیری را نداشته باشد دیری نخواهد گذشت که خاموش شده از بین می رود.
وجود این سمبول ها باید چیزهایی باشد که کلیه افراد، آنها را از صمیم قلب بپذیرند، و تایید نمایند و معنا ومفهوم آنها را هم بسادگی درک کنند و باطناً تصدیق نمایند.
گفته شد این سمبول ها بسیار قدیمی هستند وبا طرز فکر وتاریخ ملتها رابطه مستقیم دارند، بنابراین وجود سمبول هیچگاه تحمیلی نمی تواند باشد هیچکس و یا هیچ دستگاهی نمی تواند چیزی را بنام سمبول به مردم تحمیل کند و بخواهد که تمام مردم آنرا بدین منظور بشناسند.
چه اینها گذشته از تعقل بیشتر کاردل است و با احساسات وقلوب مردم رابطه مستقیم دارد وقلوب مردم یا احساسات ملتی را بازور نمی توان تصاحب کرد. مثلا اینکه رنگ سفیدعلامت صلح و صفا است و رنگ قرمز علام جنگ وسیاهی نشانه عزا است وتقریبا بین تمام ملل بدین منظور شناخته شده است و.. چه کسی است که آن را قبول نداشته باشد و از آنها تبعیت نکند؟