شاهنامهی فردوسی ؛ آیینهی شهریاری در ایران باستان
شاهنامه بازتابدهندهی شیوهی و رفتار فرمانروایان در برخورد با مردم است. آنچه در اینجا بدان اشاره شده است، گوشهای از آن راه و روشها و نشانههای آن در شاهنامهی فردوسی است.
برخورداری ساختن مردم از داراییهای جامعه
هنگامی که خشکسالی و قحطی به ایران روی میآورد، وزیر بزرگ شاهقباد، از قباد راهنمایی میخواهد و چاره میجوید:
بدو گفت کانکس که مارش گزید/ همی از تنش جان بخواهد پرید
یکی دیگری را بود پاد زهر/ گزیده نیابد ز تریاک بهر
سزای چنین مرد گویی که چیست؟/ که تریاک دارد درم سنگ نیست
قباد پاسخ میدهد:
چنین داد پاسخ ورا شهریار/ که خونیست آن مرد تریاک دار
به خون گزیده بیایدش کشت/ بدرگاه چون خصمش آرد به پشت
این فرمانی است که نشان از برابری مردم در برخورداری از داراییهای جامعه دارد؛ همچنان که نشانهای است از فرهنگ بزرگ ایرانزمین در روزگار پادشاهی قباد .
همی گفت هر کو توانگر بود/ تهی دست با او برابر بود
نباید که باشد کسی بر فزود/ توانگر بود تار و درویش پود
جهان راست باید که گردد به چیز/ فزونی توانگر حرام است نیز
در روزگار نوشیروان بزرگ، سخن بزرگمهر دانا نیز تا آنجا میرسد که میگوید:
نباید که خسبد کسی دردمند/ که آید مگر شاه را زو گزند
در هنگام شهریاری نوشیروان توانایی، دارایی و اقتصاد مردم ایران به آنجا رسیده بود که فردوسی این رفاه عمومی را انگیزهی سرازیر شدن سیل دیگر ملتها به ایران برای دست یافتن به زندگی بهتر میخواند:
جهانی به ایران نهادند روی/ بر آسوده از درد و از گفتوگوی
به ایران زبانها بیاموختند/ روانها به دانش برافروختند
ز بازارگانان هر مرز و بوم/ ز ترک و ز چین و ز هند و ز روم
هر آنکس که از دانش آگاه بود/ ز گویندگان بر در شاه بود
رد و بخرد و موبد و ارجمند/ بداندیش ترسان ز بیم گزند