رساله مهم رشید رضا درباب خلافت، الخلافه و الامامه العظمی که اندکی پیش از الغای خلافت عثمانی انتشار یافت، علاوه بر اینکه اصلی ترین منبع اندیشه سیاسی در عصر حساس فترت پس از پایان جنگ جهانی اول است که اندیشه صریح ضد خلافت عثمانی را از زبان یک اندیشمند دینی و اسلام گرا بیان می کند، به خوبی تعارض میان خواسته های ملی گرایان عرب و اسلام گرایان وفادار به ارزش های اسلامی و خلافت را نشان داده است.ا
ین رساله اثری ست که باید با توجه به زمینه سیر فکری رشید رضا یعنی تحولش از طرفداری از خلافت عثمانی به نام شمول جهانی اسلام، به تقسیر بیطرفانه در باب انحلال آن ارزیابی شود. همچنین به آراء تجدد خواهانه او هم درباره ضرورت اجنهاد، قانونگذاری و مبارزه با جهل و خرافات درمیان مسلمین باید توجه شود.[1] رشید رضا سخن گوی فعال قومیت گرایی عرب بود ، او در سال 1920 رئیس کنگره ملی سوریه شد که فیصل را به عنوان پادشاه سوریه انتخاب کرد وشاید این نوسان بین جهان شمول انگاشتن اسلام و قومیت عرب بود که در پشت آراء و عقاید جزمی و گاه مبهم او راجع به خلافت و حکومت اسلامی نهفته بود.
رشید رضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت به پیش می کشد و این مساله را در سه مرحله مطرح می سازد : نخست، میانی خلافت را در نگرش سیاسی اسلام، پی جویی می کند. سپس، شکاف دینی میان آن نظریه و عملکرد سیاسی موجود درمیان مسلمانان را خاطر نشان می کند و سرانجام، اندیشه خود را درباره چگونگی حکومت اسلامی مطرح می سازد.او میان خلافت آرمانی، که به عقیده آرای اکثر مسلمانان، فقط در دوران خلفای راشدین وجود داشته و خلافت بالفعل، که در طول تاریخ وجود داشته است، فرق می گذارد و خلافت بالفعل را به «امام الضروره» و «استبداد» تقسیم می کند و این نوع خلافت را در شرایط ضروری، جایز می شمارد به عقیده او «امامه الضروره» در جایی است که همه شرایط لازم، به ویژه، عدالت، کفایت، و نسبت قریشی، در شخص واحد جمع نشده باشد که در این شرایط (اگر چه در ظاهر) باشد، به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کرد، اما «اما الاستبداد» که در آن، حاکم فقط با قوه قهریه، بر سر کار می آید و هیچ انتخابی در کار نیست، فقط از باب «اکل میته» جایز است. وی طغیان مردم، بر علیه خلیفه (در هر سه قسم) در جایز نمی شمارد و آن وظیفه اهل حل و عقد میداند و شرط آن نیز این است که «سود چنین عملی باید ر زیانش بچربد!»؛ اما باید گفت که شرایطی وی برای استفاده از حق طغیان بر علیه حاکم، برای اهل حل و عقد تعیین میکند، عملاً دست و پاگیرتر از آن است که از عبارت مبهمی چون «چربیدن سود بر زیان» برآید.رشید رضا همانند عبده، فساد علما و دست نشاندگان آنها را در برابر حکام، یکی از عوامل عمده تحریف و تباهی خلافت، از نوع آرمانی آن میداند و آنها را ابزاری در دست مستبدان میداند .درمرحله دوم، رشید رضا در صدد بررسی برخی از موانع عملی اعاده حیثیت خلافت است، بخصوص، یافتن فردی مناسب برای منصب خلافت مسلمین و نیز یافتن شهری مناسب به عنوان پایتخت آن. وی از مسأله خلافت، به مسأله حکومت اسلامی روی می آورد و این امر، نوعی خرق اجماع و تا حدودی مبهم و نامحسوس است. او معتقد است که رئیس دولت یاخلیفه، باید به عنوان رهبر همه مسلمانان، اعم از شیعه اثنی عشری، زیدی،باضی، مذاهب چهار گانه اهل سنت، انتخاب شود، اما در عین حال، در صدد از میان برداشتن تفاوتها و نزدیک کردن عقاید اهل این مذاهب به یکدیگر، بر نمی آید. وی اصرار دارد که باید خلافت، به شیوه ای که در صدر اسلام، در دوره خلفای راشدین متدوال بوده، ایجاد گردد. او خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت، در اصلاح امور تلقی نموده و تحقق همه آرمانهای جهان اسلام را به عهده خلافت میداند . در مجموع، نظرات رشید رضا درباره خلافت، هر چند که جای بحث و نقد فروان دارد، ولی حاوی نکته های ابداعی و نوینی، در این زمینه است.
ما در این رساله کوشیده ایم پس از ارائه شمای مختصری از حیات فرهنگی و سیاسی رشید رضا در پرتو نشر مجله المنار که بُعد مهمی از چهره درخشان این شخصیت در جهان اسلام محسوب می گردد، به طور مختصر به رساله مهم درباب خلافت و امامت جهان اسلامی پرداخته و اهم مطالب را شرح و بسط دهیم.
فصل اول ) حیات محمد رشید رضا
رشید رضا به عنوان یکی از برجسته ترین شخصیت های مذهبی و متفکر جهان اسلام در نیمه اول قرن بیستم محسوب می شود. زندگی و آثارش به صورت وسیعی مورد پژوهش و تحقیق قرار گرفته است. اکثر پژوهشهایی که بر روی حیات او انجام شده است، بر روی زندگی نامه خودنوشتی که از خود به جای گذاشته انجام شده که سی سال پس از مهاجرتش به مصر منتشر کرده است. [2] زندگی نامه معروفی که او درباب استادش محمد عبده به نام تاریخ استاذالامام نوشته نیز یکی دیگر از منابع مهم و معتبر برای زندگی خود رشید رضا محسوب می گردد. او با نگارش این کتاب نه تنها زندگی استادش را به رشته تحریر در آورد بلکه او تاریخ حیات خود را نیز در متن آن کتاب درج کرد.[3]
رشید رضا به سال 1865 در قریه ای کوچک به نام قلامون در حوالی طرابلس در لبنان کنونی متولد شد. او در خانواده سنی مذهب از سادات نبوی متولد شد. در سالهای جوانی به شدت به فرقه صوفی نقشبندیه گرایش پیدا کرد و در حلقه شیخ محمود نشّابه طرابلسی در آمد.[4] رضا نزد او کتاب مهم حدیثی اربعین نواوی را فراگرفت و اجازه ای از استادش در نقل احادیث دریافت کرد. یکی از علمای معروف آن روزگار به نام شیخ حسین الجسر که بنیانگذار مدرسه ملی اسلامی طرابلس بود نیز اجازه ای دیگر به رشید رضا داد تا بدان وسیله تدریس علوم دینی را نماید. سیستم آموزشی جسر در مدرسه اش به نوعی ترکیبی از ساختار قدیمی و سنتی آموزشی دینی به همراه ظواهر مدرن آموزشی محسوب می شد، فی المثل درس های ریاضیات ، علوم طبیعی، زبان فرانسوی، ترکی و عربی به همراه متون دینی به دانش اموزان آموخته می شد.
علاقه و شیفتگی رشید رضا به نشر روزنامه و نشریات اصلاحگرانه مذهبی از زمانی آغاز شد که او با نشریه عروه الوثقی سید جمال الدین اسدآبادی آشنا شد.. او این رویداد را با زبان خویش چنین بیان کرده است: "تمام آمال و آرزوهایم پیش از مطالعه عروه الوثقی، تلاش برای ترویج عقاید اسلام بود. اما پس از آن راه جدیدی را کشف کرده بودم : تلاش برای احیاء اتحاد و یکپارچگی جامعه اسلام. وظیفه تازه من، هدایت مسلمین به طرق پیشرفت و توسعه تمدن غربی با تکیه بر ایمان اسلامی بود.[5]" رضا در تاریخ نوشته است: شیخ معروف شهر محمد عبدالجواد القیاطی، هر روز صفحه ای از روزنامه را بر چراغی که با روغن زیتون می سوخت می گرفت و همچون خطیبی توانا، با صدایی رسا آنرا می خواند. او هر چند دقیقه مکثی کوتاه می کرد و صدای خود را صاف می کرد تا بر حضار و مستمعین تأثیر بیشتری بگذارد. او هر روز این عمل را تکرار می کرد و تا پایان متن، دست از خواندن نمی کشید. مطالب این نشریه(عروه الوثقی) تاثیرات بسیار شگرفی بر ذهن و افکار رشید رضای جوان(1892-1893) نهاد.[6] رشید رضا با استفاده از مطالب سید جمال و محمد عبده که در تبعید فرانسه به سر می بردند توانست به خطیبی مذهبی و توانمند در قریه خود تبدیل شود و منبر وعظ مسجد شهر را از آن خود کند که در آن مجالس دروس تفسیر می گفت. او در زندگی نامه ای که از خود برجای گذارده است خاطر نشان کرده که وی علاوه بر مسجد، به قهوه خانه و محل تجمع افراد می رفته و آنها را موعظه می کرده است. او با این عمل قصد داشت که به افرادی که به مساجد نمی روند نیز سخنان و پندهای مذهبی را برساند. وی همچنین در اقدامی عجیب اتاقی در کنار خانه خود را مخصوص تجمع زنان علاقه مند به مباحث مذهبی قرار داده بود که هر از چندگاهی در آن محل جمع می شدند و رشید رضا درباب شرایع و آداب دین برایشان سخنرانی می کرده است.[7]
رضا در زمان حضورش در طرابلس به دنیای روزنامه نگاری کشانده شد. استادش الجسر، یکی از اولین کسانی بود که پای او را به حلقه های روزنامه خوانی شهر باز کرد، رضا در آن ایام مقالات متعددی را در نشریات گوناگون منتشر ساخت و شهرتش به جایی رسید که سردبیری مجله ثمرات الفنون که توسط روزنامه نگار سوری، عبدالقادر قبانی(1848-1935) در 1876 پایه گذاری شده بود، به وی پیشنهاد شد.[8] چنانکه آیالون نوشته است، رضا به دلیل تنگناهایی که دستگاه نظارتی عثمانی برایش فراهم آورد، مجبور به مهاجرت به مصر شد. طبق سخنان او، رضا برای انتشار نشریه خود در طرابلس نیز تلاش بسیاری کرد، او مدارج قانونی لازم را علاوه بر مدارکی که شایستگی های او را برای داشتن چنین امتیازی تأیید می کرد به حاکم شهر داد، او نیز این درخواست را به بیروت فرستاد. اما والی بیروت آنرا رد کرد و در پاسخ والی طرابلس نوشت: "هم اکنون یک روزنامه در طرابلس منتشر می شود و اگر روزنامه دیگری نیز انتشار یابد، به دلیل رقابت میان این دو، اِعمال نفوذ و محدودیت برآنها بسیار سخت و گران خواهد شد."[9] به هرحال چنانکه آیالون متذکر شده،[10] غایت اصلی رضا برای مهاجرت به مصر، به دست آوردن امتیاز چاپ نشریه ای به مدیریت خودش در قاهره بود.[11]