دانلود تحقیق نگاهى برون‏ دینى به معاد و عوالم پس از مرگ

Word 170 KB 25985 41
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آیا انسان به جز زندگى مادى دنیوى، زندگى دیگرى دارد؟

    آیاغیر از عالم دنیا، عالم یا عوالم دیگرى به نام جهان یا جهانهاى‏پس از مرگ وجود دارد؟

    آیا انسان موجودى تک‏ساحتى و یک‏بعدى است‏که بر این کره خاکى همچون گیاهى می‏روید و می‏خشکد و می‏پوسد وچیزى جز همین بدن مادى نیست؟

    آیا باید براى عالم یا عوالم پس‏از مرگ، دغدغه‏خاطرى نداشته باشیم و سعى ما براین باشد که سعادت‏و خوشى این دنیا را تامین کنیم و به فکر فردا و فرداهاى پس ازمرگ نباشیم؟

    آیا ما همان گیاه یا حیوانیم با ترکیباتى مادى‏ظریفتر و پیچیده‏تر؟

    آیا از بعد دیگر وجود خود -که همان بعدنفسانى و روحانى است- و از ساحت گسترده‏تر حیات خود که فراتر ازافلاک و سماوات و ارضین است، نباید پرده برداریم و نبایدچاره‏اندیشى کنیم که مبادا روزى انگشت‏حسرت به دندان گزیم ومصداق این آیه کریمه قرآنى شویم که:

    «و یوم یعض الظالم على یدیه...» .

    «روزى می‏آید که ستمکار به دندان بر دو دستش می‏گزد» .

    کارل دوبرل - دانشمند آلمانى- می‏گوید:

    «علوم طبیعى به خود جرات دادند که جاودانگى نفس را انکارکنند.

    ولى خداوند، آنها را کیفر داد و خود آنها را برهان قاطع‏بر خلود و جاودانگى ساخت‏» .

    «جبریل دولان‏» در کتاب «پدیده روحى‏» می‏نویسد:

    «ما دشمنانمان را به اسلحه خودشان سرکوب می‏کنیم و با روش‏خودشان به آنها اعلام می‏کنیم که روح، پس از مرگ، باقى و جاودانى‏است.

    تمام نظریات مادى و دانشمندانى که انسان را ماده‏اى مجرداز روح می‏پنداشتند و علم مادى را ابزار اثبات مادى بودن انسان‏قرار داده بودند، به شدت تکذیب شدند و با مشاهدات حسى روحى‏گمراهى آنها آشکار شد»  .

    در نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپاى غوطه‏ور در لجنزارماتریالیسم، غوغایى بپا شد، چشمهاى بسته گشوده شدند، گوشهاى‏ناشنوا، شنوا شدند، دلهاى خفته، بیدار گشتند و عقول غافل به‏خود آمدند.

    در آن روزگار تاریک و ظلمانى، ارواح متجلى شدند.

    جرقه‏هاى‏تجرد، چشمهاى عبرت‏بین را خیره کردند و آنها که گرفتار خواب‏غفلت‏شده بودند، چشم گشودند و خود را بر ضلالت و گمراهى ملامت‏کردند.

    در آن نهضت اروپایى میلیونها نفر از ارکان دانش.

    حضورى چشمگرداشتند.

    آنها اساتید فن و علما و پزشکان و مهندسین بودند.

    برخى آنها را متهم می‏کردند که جن‏زده شده‏اند و اجنه را ارواح‏پنداشته‏اند یا ساده‏لوحانى هستند که سراب را آب می‏پندارند و ازحقیقت‏به دور افتاده‏اند.

    این تهمتها ناروا بود.

    در میدان علم و تجربه، درایت وجوانمردى لازم است.

    علم و تجربه را باید با علم و تجربه پاسخ‏داد.

    آنها که از راه علوم تجربى به وجود نفس مجرد، اذعان واعتقاد پیدا کرده بودند، مردمی دقیق و هشیار بودند و هرگزاوهام و خرافات، بر جان و دل آنها چیرگى نیافته بود.

    وانگهى مگر کشف وجود اجنه به جاى ارواح، دلیلى آشکار بر این‏که موجودات عالم، منحصر به آنچه ما به چشم مسلح یا غیر مسلح،مشاهده می‏کنیم نیستند، بلکه در وراى محسوسات بلاواسطه ومع‏الواسطه ما، موجودات دیگرى هم هستند که نمی‏توان بر سر آنهاتیغ انکار فرود آورد.

    هرچند که ما جن را از مجردات و ازموجودات نورى نمی‏دانیم.

    بلکه بنا به رهنمود قرآن آنها اجسام‏ناریند، چنان که انسانها اجسام خاکیند .

    ولى ارواح و فرشتگان، خارج از قلمرو ماده‏اند.

    آنچه مهم است،این است که نباید جهان و موجودات آن را منحصر در محسوسات‏بدانیم و از ماوراى محسوسات، بى‏خبر بمانیم.

     

    سابقه تاریخى اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ

     

    حقیقت این است که اعتقاد به روح و عوالم پس از مرگ، پدیده‏اى‏نو و تازه نیست، بلکه سابقه‏اى بس طولانى و عمرى دراز به اندازه‏عمر بشریت دارد.

    در حقیقت، اعتقاد به روح یا نفس مجرد و عدم فناى انسان به‏فناى تن، به معناى خودباورى انسان است.

    آنها که از این اعتقادفاصله گرفته‏اند، در حقیقت گرفتار ناخودباورى شده‏اند.

    آنها خودرا فراموش کرده‏اند.

    چرا که خدا را از یاد برده‏اند.

    قرآن در یکى‏از دستورات خویش فرمود:

    «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم...» .

    «مانند کسانى که خدا را فراموش کردند و خداوند -به کیفرخدافراموشى- خودشان را از یادشان برد، نباشید» .

    هرچند عقیده به بقاى روح و عوالم پس از مرگ، انسانها راگرفتار کارهایى ناپسند و خرافى کرده و به اعمالى روى آورده‏اندکه در خور شان انسان عاقل و مؤمن و متعهد نبوده، ولى اینها به‏دلیل فاصله گرفتن انسان از مکتب انبیا بوده و سوء استفاده ازیک حقیقت، دلیل یا مجوز طرد آن حقیقت نمی‏شود، بلکه تلاش یاجهادى دیگر می‏طلبد که حقیقت از اوهام و خرافات پیراسته شود وجان و دل انسان از زنگار جهالت و عادات شوم و غلط و دست وپاگیر، پاک گردد.

    هرگاه پادشاهى می‏مرد، زنانش براى پیوستن به او و رفع تنهائى‏او بر یکدیگر پیشى می‏گرفتند.

    در افریقا بستگان مرده، زنها و کنیزانش را با سم می‏کشتند، تا به مرده بپیوندند و او را از وحشت تنهایى نجات دهند.

    در برخى از مناطق، هرگاه پادشاهى از دنیا می‏رفت، دوازده دخترجوان همراه او زنده به گور می‏کردند، تا با او مونس و همدم‏باشند.

    شگفت این که دخترهاى جوان، در این راه با یکدیگر به‏رقابت‏برمی‏خاستند واحیانا رقیب خود را می‏کشتند، تا مانع از سرراه خود بردارند.

    برخى از اقوام، عادت داشتند که هرگاه فرزندى از آنها جوان‏مرگ‏می‏شد، مادر یا عمه یا جده او را می‏کشتند و با او به خاک‏می‏سپردند تا همدم او باشد.

    به اعتقاد برخى، مردگان به جایى می‏روند که در آنجا شکارفراوان، و کالا ارزان، و سال طولانى، و چشمه‏ها پرآب و جوشان است.

    برخى دیگر براین باور بودند که با فرا رسیدن تاریکى شب،ارواح مردگان بیدار می‏شوند و به جستجوى غذا می‏پردازند.

    بلکه‏برخى معتقد بودند که آنها هم کشت و درو دارند و همچون زندگان‏به کار و تلاش مشغولند و احیانا با یکدیگر به جنگ و نبردبرمی‏خیزند  .

    هرچند این اعمال و عقاید، رنگ خرافه دارد؛ ولى در عین حال،خبر از یک حقیقت می‏دهد.

    پیامبران خدا همواره تلاش می‏کردند که‏حقیقت را از اوهام و خرافات، عریان کنند و کام بشر را با آب‏زلال، سیراب گردانند و او را از نوشیدن آبهاى آلوده و گندیده،برحذر دارند.

    عقیده به روح و عوالم پس از مرگ، همان آب زلال است که نبایدآلوده و گندیده‏اش کرد.

     

    اهمیت معادشناسى

     

    بیش از ثلث آیات قرآن، ارتباط با زندگى ابدى دارد: در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت، تاکید شده؛ و در دسته دیگر، پىآمدهاى انکار آن، گوشزد شده؛ و در دسته سوم، نعمتهاى ابدى، و در دسته چهارمی عذابهاى جاودانى، بیان شده است.

    همچنین در آیات فراوانى رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروى آنها ذکر گردیده؛ و نیز با شیوه هاى گوناگونى امکان و ضرورت رستاخیز مورد تاکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منشا تبهکاریها و کج رویها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب، معرفى شده است .»

    بیش از ثلث آیات قرآن، ارتباط با زندگى ابدى دارد: در یک دسته از آیات، بر لزوم ایمان به آخرت، تاکید شده؛ و در دسته دیگر، پىآمدهاى انکار آن، گوشزد شده؛ و در دسته سوم، نعمتهاى ابدى، و در دسته چهارمی عذابهاى جاودانى، بیان شده است.

    همچنین در آیات فراوانى رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخروى آنها ذکر گردیده؛ و نیز با شیوه هاى گوناگونى امکان و ضرورت رستاخیز مورد تاکید و تبیین قرار گرفته و به شبهات منکران، پاسخ داده شده؛ چنانکه منشا تبهکاریها و کج رویها فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب، معرفى شده است .» از دقت در آیات قرآنى بدست میآید که بخش عمده اى از سخنان پیامبران و بحثها و جدالهاى ایشان با مردم، اختصاص به موضوع معاد داشته است و حتى می توان گفت که تلاش آنها براى اثبات این اصل، بیش از تلاشى بوده که براى اثبات توحید کرده اند: زیرا اکثر مردم، سرسختى بیشترى براى پذیرفتن این اصل، نشان می داده اند.

    علت این سرسختى را می توان در دو عامل، خلاصه کرد: یکى عامل مشترک در انکار هر امر غیبى و نامحسوس، و دیگرى عامل مختص به موضوع معاد یعنى میل به بى بند و بارى و عدم مسئولیت.

    زیرا همان گونه که اشاره شد اعتقاد به قیامت و حساب، پشتوانه نیرومندى براى احساس مسئولیت و پذیرفتن محدودیتهاى رفتارى و خوددارى از ظلم و تجاوز و فساد و گناه است و با انکار آن، راه براى هوسرانیها و شهوت پرستیها و خودکامگیها باز می شود.

    قرآن کریم با اشاره به این عامل می فرماید: ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه، بلى قادرین على ان نسوى بنانه، بل یرید الانسان لیفجر امامه.

    آیا انسان چنین می پندارد که استخوانهایش را (پس از متلاشى شدن) جمع نخواهیم کرد؟

    چرا (این کار را خواهیم کرد در حالى که) تواناییم که سرانگشتانش را (مانند اول) هموار سازیم.

    بلکه انسان می خواهد جلوى خویش را باز کند (و بى بند و بار باشد).

    همین روحیه ابا و امتناع از پذیرفتن معاد به معناى حقیقى را می توان در کسانى یافت که در گفتارها و نوشتارهایشان می کوشند که رستاخیز و روز واپسین و دیگر تعبیرات قرآنى درباره معاد را بر پدیده هاى این جهانى و رستاخیز ملتها و تشکیل دادن جامعه بى طبقه و ساختن بهشت زمینى، تطبیق کنند یا عالم آخرت و مفاهیم مربوط به آن را مفاهیمی ارزشى و اعتبارى و اسطوره اى قلمداد نمایند!

    قرآن کریم چنین کسانى را شیاطین انس و دشمنان انبیا دانسته است که با سخنان آراسته و فریبنده شان به راهزنى دلها می پردازند و مردم را از ایمان و اعتقاد صحیح و پاى بندى به احکام الهى، باز می دارند: «و کذلک جعلنا لک نبى عدواً شیاطین الانس و الجن یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً و لوشا ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون # و لتصغى الیه افئده الذین لا یومنون بالاخره و لیرضوه و لیقترفوا ما هم مقترفون» و بدین سان براى هر پیامبرى، دشمنى از شیاطین انس و جن قرار دادیم که براى فریفتن مردم پیرایه هاى سخن را به یکدیگر الهام می کنند و اگر خدا می خواست (جبراً جلوى آنها را می گرفت و) چنین کارهایى انجام نمی دادند (ولى خواست خدا این است که مردم در گزینش راه خوب و بد، آزاد باشند) پس آنان را با دورغهایشان واگذار.

    و تا دلهاى کسانى که ایمان به آخرت ندارند به سخنان آراسته آنان فرا داده شود و آنها را بپسندند و آنچه را بخواهند مرتکب شوند.

    ضرورت معاد مساله معاد از دو راه قابل اثبات است نخست از راه عقلى مانند برهان حکمت و عدالت دوم راه نقلى مانند آیات در مورد معاد اینک هر دو راه را بررسى می کنیم: دلایل عقلى معاد .

    1ـ برهان حکمت براساس اینکه خداوند حکیم است آفرینش الهى بیهوده و بى هدف نیست بلکه محبت به خیر و کمال که عین ذات الهى است بالاصاله به خود ذات و بالتبع به آثار آن که داراى مراتبى از خیر و کمال هستند تعلق گرفته، و از این رو، جهان را به گونه اى آفریده است که بیشترین خیر و کمال ممکن، بر آن مترتب شود و بدین ترتیب صفت حکمت اقتضا ـ می کند که خداوند مخلوقات را به غایت و کمال لایق به خودشان برساند ولى از آنجا که جهان مادیت، دار تزاحمات است و خیرات و کمالات موجودات مادى با یکدیگر تعارض پیدا می کند مقتضاى تدبیر حکیمانه الهى این است که به صورتى آنها را تنظیم کند که مجموعاً خیرات و کمالات بیشترى بر آنها مترتب شود، و به دیگر سخن: جهان، داراى نظام احسن باشد.

    با توجه به این که انسان، داراى روح قابل بقا است و می تواند واجد کمالات ابدى و جاودانى گرددد آن هم کمالاتى که از نظر مرتبه و ارزش وجودى، قابل مقایسه با کمالات مادى نیست؛ اگر حیات او منحصر به همین حیات دنیوى محدود باشد با حکمت الهى، سازگار نخواهد بود.

    مخصوصاً با توجه به اینکه حیات دنیوى، توام با رنجها و سختیها و ناگواریهاى فراوان است .

    راستى، اگر زندگى انسان جز این نمی بود که پیوسته زحمت بکشد و با مشکلات طبیعى و اجتماعى، دست و پنجه نرم کند تا لحظاتى را با شادى و لذت بگذارند و آنگاه از فرط خستگى به خواب رود تا هنگامی که بدنش آمادگى فعالیت جدید را پیدا کند و مجدداً «روز از نو و روزى از نو».

    بدیهى است نتیجه منطقى چنین نگرشى به زندگى انسان، جز پوچ گرایى نخواهد بود.

    از سوى دیگر، یکى از غرایز اصیل انسان، حب به بقا و جاودانگى است که دست آفرینش الهى در فطرت او به ودیعت نهاده است و حکم نیروى محرک فزاینده اى را دارد که او را بسوى ابدیت، سوق می دهد و همواره برشتاب حرکتش می افزاید.

    اکنون اگر فرض شود که سرنوشت چنین متحرکى جز این نیست که در اوج شتاب حرکت، به صخره اى برخورد کند و متلاشى شود آیا ایجاد آن نیروى فراینده با چنین غایت و سرنوشتى متناسب خواهد بود؟!

    پس وجود چنین میل فطرى، هنگامی با حکمت الهى سازگار است که زندگى دیگرى جز این زندگى محکوم به فنا و مرگ، در انتظار او باشد.

    حاصل آنکه: با ضمیمه کردن این دو مقدمه ـ یعنى حکمت الهى، و امکان زندگى ابدى براى انسان ـ به این نتیجه می رسیم که می باید زندگى دیگرى براى انسان، و راى این زندگى محدود دنیوى، وجود داشته باشد تا مخالف حکمت الهى نباشد.

    و می توان میل فطرى به جاودانگى را مقدمه دیگرى قرار داد و به ضمیمه حکمت الهى، آن را برهان دیگرى به حساب آورد.

    ضمناً روشن شد که زندگى ابدى انسان باید داراى نظام دیگرى باشد که مانند زندگى دنیا مستلزم رنجهاى مضاعف نباشد.

    و گرنه، ادامه همین زندگى دنیوى حتى اگر تا ابدهم ممکن می بود با حکمت الهى، سازگار نمی بود.

    2ـ برهان عدالت در این جهان، انسانها در انتخاب و انجام کارهاى خوب و بد، آزادند: از یک سو، کسانى یافت می شوند که تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او می کنند؛ و از سوى دیگر، تبهکارانى دیده می شوند که براى رسیدن به هوسهاى شیطانى خودشان، بدترین ستمها و زشتترین گناهان را مرتکب می گردند.

    و اساساً هدف از آفرینش انسان در این جهان و مجهز ساختن او به گرایشهاى متضاد و به نیروى اراده و انتخاب، و به انواع شناختهاى عقلى و نقلى، و فراهم کردن زمینه براى رفتارهاى گوناگون و قراردادن وى بر سر دوراهیهاى حق و باطل و خیر و شر این است که در معرض آزمایشهاى بى شمار، واقع شود و مسیر تکامل خود را با اراده و اختیار برگزیند تا به نتایج اعمال اختیارى و پاداش و کیفر آنها برسد.

    و در حقیقت، سراسر زندگى دنیا براى انسان، آزمایش و ساختن و پرداختن هویت انسانى خویش است و حتى در آخرین لحظات زندگى هم معاف از آزمایش و تکلیف و انجام وظیفه نیست .

    اما می بینیم که در این جهان، نیکوکاران و تبهکاران، به پاداش و کیفرى که درخور اعمالشان باشد نمی رسند و چه بسا تبهکارانى که از نعمتهاى بیشترى برخوردار بوده و هستند.

    و اساساً زندگى دنیا ظرفیت پاداش و کیفر بسیارى از کارها را ندارد مثلاً کسى که هزاران شخص بى گناه را به قتل رسانیده است نمی توان او را جز یک بار، قصاص کرد و قطعاً سایر جنایاتش بى کیفر می ماند در صورتى که مقتضاى عدل الهى این است که هر کس کوچکترین کار خوب یا بدى انجام دهد به نتیجه آن برسد.

    پس هم چنان که این جهان سراى آزمایش و تکلیف است باید جهان دیگرى باشد که سراى پاداش و کیفر و ظهور نتایج اعمال باشد و هر فردى به آنچه شایسته آن است نایل گردد تا عدالت الهى، تحقق عینى یابد!

    ضمناً از همین بیان، روشن می شود که جهان آخرت، جاى انتخاب راه و انجام تکالیف نیست .

    معاد درقرآن آیات قرآن کریم، پیرامون اثبات معاد و احتجاج با منکرین آن را می توان به پنج دسته، تقسیم کرد: 1ـ آیاتى که بر این نکته، تاکید می کند که برهانى بر نفى معاد، وجود ندارد.

    این آیات، به منزله خلع سلاح منکرین است .

    2ـ آیاتى که به پدیده هاى مشابه معاد، اشاره می کند تا جلوى استبعاد را بگیرد.

    3ـ آیاتى که شیهات منکرین معاد را رد، امکان وقوع آنرا تثبیت می کند.

    4ـ آیاتى که معاد را به عنوان یک وعده حتمی و تخلف ناپذیر الهى، معرفى می کند و در واقع، وقوع معاد را از راه اخبار مخبر صادق، اثبات می نماید.

    5ـ آیاتى که اشاره به برهان عقلى بر ضرورت معاد دارد.

    در حقیقت، سه دسته اول، ناظر بر امکان معاد؛ و دو دسته اخیر، ناظر به وقوع و ضرورت آن است .

    انکار معاد، بى دلیل است.

    یکى از شیوه هاى احتجاج قرآن با صاحبان عقاید باطل این است که از آنان، مطالبه دلیل می کند تا روشن شود که عقاید ایشان پایه عقلى و منطقى ندارد، چنان که در چندین آیه، آمده است: قل هاتوا برهانکم....

    بگو (اى پیامبر) دلیلتان را بیاورید.

    و در موارد مشابهى با این لحن می فرماید که صاحبان این عقاید نادرست، «علم» و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به برهان ندارند بلکه به «ظن» و گمان بى دلیل و مخالف با واقع، بسنده کرده اند.

    و در مورد منکرین معاد هم می فرماید: و قالوا ما هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیى و ما یهلکنا الا الدهر و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون.

    و (کافران) گفتند: جز این زندگى دنیا حیاتى نیست که می میریم و زندگى می کنیم و جز روزگار، چیزى ما را نابود نمی کند (در صورتى که) به این مطلب، علمی ندارند و تنها گمانى می برند.

    هم چنین در آیات دیگرى بر این نکته، تاکید شده که انکار معاد، تنها گمان بى دلیل و نادرستى است.

    البته ممکن است گمانهاى بى دلیل در صورتى که موافق هواى نفس باشد مورد قبول هوى پرستان، واقع شود و در اثر رفتارهاى متناسب با آنها و ارتکاب گناهان تدریجاً به صورت اعتقاد جزمی، جلوه کند6 و حتى شخص بر چنین اعتقادى پافشارى نماید.

    قرآن کریم، سخنان منکرین معاد رانقل کرده است که غالباً چیزى بیش از استبعاد نیست و احیاناً اشاره به شبهات ضعیفى دارد که منشا استبعاد و شک در امکان معاد شده است.

    از این رو، از یک سو، پدیده هاى مشابه معاد را یادآور می شود تا رفع استبعاد گردد و از سوى دیگر به پاسخ شبهات، اشاره می کند تا هیچ گونه شبهه اى باقى نماند و امکان وقوعى معاد، کاملاً تثبیت شود.

    ولى به این مقدار، اکتفا نمی کند و علاوه بر حتمی بودن این وعده الهى و اتمام حجت بر مردم به وسیله وحى، به برهان عقلى بر ضرورت معاد نیز اشاره می کند .

    پدیده هاى مشابه معاد الف: رویش گیاه: زنده شدن انسان پس از مرگ، از آن جهت که حیات مسبوق به موت است شبیه روییدن گیاه در زمین، بعد از خشکى و مردگى آنست.

    از این رو، تامل در این پدیده که همواره در جلو چشم همهانسانها رخ می دهد کافى است که به امکان حیات خودشان بعد از مرگ، پى ببرند.

    و در واقع، آنچه موجب ساده شمردن این پدیده و غفلت از اهمیت آن شده عادت کردن مردم به دیدن آن است و گرنه از جهت پیدایش حیات جدید، فرقى با زنده شدن انسان، بعد از مرگ ندارد.

    قرآن کریم براى دریدن این پرده عادت، مکرراً توجه مردم را به این پدیده جلب، و رستاخیز انسانها را به آن، تشبیه می کند و از جمله می فرماید: فانظر الى آثار رحمه الله کیف یحیى الارض بعد موتها ان ذلک لمحیى الموتى و هو على کل شى قدیر .

    پس به آثار رحمت الهى بنگر که چگونه زمین را بعد از مرگش زنده می کند.

    تحقیقاً (همان زنده کننده زمین) زنده کننده مردگان (هم) هست و او بر هر چیزى تواناست.

    ب: خواب اصحاب کهف: قرآن کریم بعد از ذکر داستان شگفت انگیز اصحاب کهف که حاوى نکته هاى آموزنده فراوانى است می فرماید: و کذلک اعثرنا علیهم لیعلموا ان وعد الله حق و ان الساعه آتیه لا ریب فیها...

    بدین سان مردم را برایشان (اصحاب کهف) آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و قیامت خواهد آمد و جاى شکى در آن نیست .

    بى شک، اطلاع از چنین حادثه عجیبى که عده اى در طول چند قرن (سیصد سال شمسى = سیصد و نه سال قمرى) خواب باشند و سپس بیدار شوند تاثیر خاصى در توجه انسان به امکان معاد و رفع استبعاد آن خواهد داشت زیرا هر چند هر خواب رفتنى شبیه مردن است (النوم اخ الموت) و هر بیدار شدنى شبیه زنده شدن پس از مرگ؛ لیکن در خوابهاى عادى، اعمال زیستى (بیولوژیک) بدن، بطور طبیعى ادامه می یابد و بازگشت روح، تعجبى را بر نمی انگیزد اما بدنى که سیصد سال از مواد غذائى، استفاده نکند می بایست طبق نظام جارى در طبیعت، بمیرد و فاسد شود و آمادگى خود را براى بازگشت روح، از دست بدهد.

    پس چنین حادثه خارق العاده اى می تواند توجه انسان را به ماوراى این نظام عادى، جلب کند و بفهمد که بازگشت روح به بدن، همیشه در گروى فراهم بودن اسباب و شرایط عادى و طبیعى نیست.

    پس حیات مجدد انسان هم هر چند بر خلاف نظام مرگ و زندگى در این عالم باشد، امتناعى نخواهد داشت و طبق وعده الهى، تحقق خواهد یافت.

    ج: زنده شدن حیوانات: قرآن کریم هم چنین به زنده شدن غیر عادى چند حیوان اشاره می کند که از جمله آنها زنده شدن چهار مرغ به دست حضرت ابراهیم (ع) و زنده شدن مرکب سوارى یکى از پیامبران است که به داستان آن، اشاره خواهد شد.

    و هنگامی که زنده شدن حیوانى ممکن باشد زنده شدن انسان هم ناممکن نخواهد بود.

    د: زنده شدن بعضى از انسانها در همین جهان: از همه مهمتر، زنده شدن بعضى از انسانها در همین جهان است که قرآن کریم، چند نمونه از آنها را یادآور می شود.

    از جمله، داستان یکى از انبیاى بنى اسرائیل است که در سفرى عبورش به مردمی افتاد که هلاک و متلاشى شده بودند و ناگهان به ذهنش خطور کرد که چگونه این مردم، دوباره زنده خواهند شد!

    خداى متعال جان او را گرفت و بعد از یک صد سال دوباره زنده اش ساخت و به وى فرمود: چه مدت در این مکان، توقف کرده اى؟

    او که گویا از خوابى برخاسته است گفت: یک روز یا بخشى از روز!

    خطاب شد: بلکه تو یک صد سال در اینجا مانده اى!

    پس بنگر که از یک سوى، آب و نانت سالم مانده، و از سوى دیگر، مرکب سواریت متلاشى شده است!

    اکنون بنگر که ما چگونه استخوانهاى این حیوان را بر روى هم سوار می کنیم و دوباره گوشت بر آنها می پوشانیم و آنرا زنده می سازیم .

    مورد دیگر، داستان گروهى از بنى اسرائیل است که به حضرت موسى (ع) گفتند: ما تا خدا را آشکار نبینیم هرگز ایمان نخواهیم آورد!

    و خداى متعال آنان را با صاعقه اى هلاک کرد و سپس به درخواست حضرت موسى (ع) دوباره آنها را زنده ساخت .

    و نیز زنده شدن یکى از بنى اسرائیل ـ که در زمان حضرت موسى (ع) به قتل رسیده بود ـ به وسیله زدن پاره اى از پیکر یک گاو ذبح شده به او که داستان آن در سوره بقره، ذکر شده و سوره مزبور به همین مناسبت نامگذارى گردیده، و ذر ذیل آن آمده است: «ذلک یحیى الله الموتى و یریکم آیاته لعلکم تعقلون .» بدین سان خدا مردگان را زنده می کند و نشانه هایش را به شما می نمایاند باشد که با خرد دریابید.

    هم چنین زنده شدن بعضى از مردگان به اعجاز حضرت عیسى (ع) را می توان نشانه اى بر امکان معاد، قلمداد کرد.

    مــرگ درقرآن کریم درباره مرگ آیات متعددى واردشده است که به ویژگیهاى آن اشاره دارد که از اینقرار است: 1ـ همه انسانها خواهند مُرد قرآن مجید، تاکید می فرماید که همه انسانها (بلکه همه جانداران) خواهند مرد و در این عالم، هیچ کس جاودانه نخواهد زیست: «کل من علیها فان» هر کس روى زمین هست فانى می شود.

    «کل نفس ذائقه الموت.» هر کسى مرگ را خواهد چشید.

    و خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «انک میت و انهم میتون.» تحقیقاً تو خواهى مرد و ایشان (هم) خواهند مرد.

    «و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افان مت فهم الخالدون.» پیش از تو براى هیچ انسانى، جاودانگى قرار ندادیم، پس آیا در صورتى که تو مردى ایشان جاودان خواهند بود؟!

    بنابراین می توان مردن را یک قانون کلى و استثناناپذیر براى همه جانداران این جهان دانست.

    2ـ گیرنده جانها قرآن کریم از یک سو، گرفتن جان را به خداى متعال، نسبت می دهد و آنجا که می فرماید: «الله یتوفى الانفس حین موتها.» خدا جانها را هنگام مرگشان می گیرد.

    و از سوى دیگر، ملک الموت را مامور قبض روح، معرفى می کند.

    «قل یتوفا کم ملک الموت الذى و کل بکم .» بگو شما را فرشته مرگ که بر شما گمارده شده است می گیرد.

    و در جاى دیگر، گرفتن جان را به فرشتگان و فرستادگان خدا اسناد می دهد.

    «حتى اذا جا احد کم الموت توفته رسلنا.» تا هنگامی که مرگ یکى از شما فرا رسد فرستادگان ما (جان) او را می گیرند.

    بدیهى است هنگامی که فاعلى کار خود را به وسیله فاعل دیگرى انجام دهد نسبت کار به هر دو، صحیح است و اگرفاعل دوم هم واسطه اى در انجام کار داشته باشد می توان کار را به فاعل سوم هم نسبت داد.

    و چون خداى متعال، گرفتن جانها را به وسیله ملک الموت انجام می دهد و او نیز به وسیله فرشتگانى که تحت فرمانش هستند هر سه نسبت، صحیح است .

    3ـ آسان یا سخت گرفتن جان از قرآن مجید، استفاده می شود که گماشتگان الهى، جان همه مردم را یکسان نمی گیرند بلکه بعضى را با راحتى و احترام، و بعضى دیگر را با خشونت و اهانت، قبض می کنند.

    از جمله در مورد موئمنان می فرماید: «الذین تتوفا هم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم .» کسانى که فرشتگان جانشان را با خوشى می گیرند و به ایشان سلام (و احترام) می کنند.

    و درباره کافران می فرماید: «و لوترى اذ یتوفى الذین کفروا الملائکه یضربون وجوههم و ادبارهم...

    .» هنگامی که فرشتگان، روح کافران را می گیرند به روى و پشت آنها می زنند...

    .

    و شاید بتوان گفت که میان افراد موئمن و افراد کافر هم به حسب درجات ایمان و کفرشان تفاوتهایى در آسان یا سخت جان کندن، وجود دارد.

    4ـ عدم قبول ایمان و توجه در حال مرگ هنگامی که مرگ کافران و گنهکاران فرا می رسد و دیگر از زندگى در دنیا نومید می شوند از گذشته خودشان پشیمان می گردند و اظهار ایمان و توبه از گناهانشان می کنند ولى هرگز چنین ایمان و توبه اى پذیرفته نخواهد شد.

    قرآن کریم در این باره می فرماید: «یوم یاتى بعض آیات ربک لا ینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فى ایمانها خیراً .

    » روزى که بعضى از آیات پروردگار ظاهر شود ایمان کسى که قبلاً ایمان نیاورده یا در حال ایمانش کار خیرى انجام نداده است سودى براى او نخواهد بخشید.

    «و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان...

    .» و توبه براى کسانى نیست که کارهاى بد را انجام می دهند تا هنگامی که مرگ یکى از ایشان فرا رسد گوید: اکنون توبه کردم!

    و از قول فرعون، نقل می کند که هنگامی که مشرف به غرق شد گفت: «آمنت انه لا اله الا الذى آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین .» ایمان آوردم به اینکه خدایى نیست به جز همان خدایى که بنى اسرائیل به او ایمان آورده اند و من از اهل اسلامم.

    و در پاسخ وى می فرماید: «الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین.» آیا اکنون، در حالى که قبلاً عصیان کرده و از مفسدان بوده اى؟!

    5ـ آرزوى بازگشت به دنیا هم چنین قرآن کریم از کافران و تبهکاران، نقل می کند که هنگامی که مرگشان فرا می رسد یا عذاب هلاک کننده اى برایشان نازل می شود، آرزو می کنند که اى کاش به دنیا بر می گشتیم و از اهل ایمان و کارهاى شایسته می شدیم، یا از خداى متعال درخواست می کنند که ما را به دنیا برگردان تا گذشته هایمان را جبران کنیم.

    ولى چنین آرزوها و درخواستهایى عملى نمی شود.

    و در بعضى از آیات، اضافه می کند که اگر برگردانده می شدند به همان شیوه گذشته، ادامه می دادند.

    و نیز در روز قیامت هم چنین آرزوها و درخواستهایى خواهند داشت که به طریق اولى، جواب منفى خواهند شنید: «حتى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فى ما ترکت کلا انهاکلمه هو قائلها....» تا آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد گوید: پروردگارا، مرا برگردان شاید کار شایسته اى در موردى که ترک کرده ام انجام دهم.

    هرگز!

    این سخنى است که او می گوید (و آرزویى است که هرگز عملى نمی شود).

    «او تقول حین ترى العذاب لوان لى کره فاکون من المحسنین .» یا هنگامی که عذاب را می بیند گوید: اى کاش بازگشتى می داشتم تا از نیکوکاران شوم .

    «...

    اذ وقفوا على النار فقالوا یا لیتنا نرد ولا نکذب بآیات ربنا و نکون من الموئمنین .» هنگامی که بر آتش دوزخ، عرضه می شوند گویند: اى کاش باز گردانده می شدیم و (دیگر) آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم و از موئمنان می بودیم.

    اذا المجرمون ناکسوا رووسهم عند ربهم ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعلنا نعمل صالحاً انا موقنون.» هنگامی که بزهکاران سرهاى خویش را نزد پروردگارشان فرو افکنده اند (و می گویند): پروردگارا (اکنون) دیدیم و شنیدیم، پس ما را برگردان تا کار شایسته اى انجام دهیم، اینک ما اهل یقین هستیم.

    از این آیات، به خوبى استفاده می شود که عالم آخرت، جاى انتخاب راه و عمل به تکالیف نیست و حتى یقینى که هنگام مرگ یا در عالم آخرت، حاصل می شود تاثیرى در تکامل انسان ندارد و استحقاق پاداشى نمیآورد، از این رو، کافران و گنهکاران، آرزو می کنند که به دنیا برگردند تا اختیاراً ایمان بیاورند و کارهاى شایسته انجام دهند.

    علائم قیامت از قرآن کریم استفاده می شود که بر پایى جهان آخرت، تنها به زنده شدن مجدد انسانها نیست بلکه اساساً نظام این جهان، دگرگون می شود و جهان دیگرى با ویژگیهاى دیگرى بر پا می گردد، جهانى که براى ما قابل پیش بینى نیست و طبعاً شناخت دقیقى هم از ویژگیهاى آن نمی توانیم داشته باشیم.

    و آنگاه همه انسانها از آغاز تا پایان خلقت با هم، زنده می شوند و به نتایج اعمالشان می رسند و جاودانه در نعمت یا عذاب می مانند.

    و چون آیات مربوط به این بحث، فراوان است و بررسى آنها به درازا می کشد از این رو، تنها به ذکر فشرده مضامین آنها بسنده می کنیم .

    وضع زمین و دریاها و کوهها در زمین، زلزله عظیمی پدید می آید و آنچه در اندرون آن است بیرون می ریزد و اجزاى آن، متلاشى می گردد و دریاها شکافته می شوند و کوهها به حرکت در می آیند و درهم کوبیده می شوند و مانند تل شنى می گردند و سپس به صورت پشم حلاجى شده در می آیند و آنگاه در فضا، پراکنده می شوند و از سلسله کوههاى سر به آسمان کشیده، جز سرابى باقى نمی ماند.

    وضع آسمان و ستارگان ماه و خورشید و ستارگان عظیمی که بعضى از آنها میلیونها بار از خورشید ما بزرگتر و پر فروغتر است به تیرگى و خاموشى می گرایند و نظم حرکت آنها به هم می خورد و از جمله ماه و خورشید به هم می پیوندند و آسمانى که هم چون سقف محفوظ و محکمی بر این جهان، احاطه کرده است سست و متزلزل می شود و می شکافد و از هم می درد و طومار آن درهم می پیچد و اجرام آسمانى به صورت فلز مذابى در می آید و فضاى جهان پر از دود و ابر می شود.

کلمات کلیدی: عالم پس از مرگ - معاد

چرا بايد به زندگي بازپسين بينديشيم ؟ برخي از اشخاص براين باورند که ضرورتي ندارد درباره مرگ و معاد بينديشيم وازمسائلي که راهي براي شناخت آن نداريم , سخني بگوييم ويا کتابي بخوانيم. آنها مي گويند: ما بايد به وجدانيات وقوانين جاري کشور, آداب و سنن

ابوبکر محمد پسر زکرياي رازي فيلسوف و عالم طبيعي و شيمي دان و پزشک بزرگ ايران عالم اسلامي و ملقب به جالينوس المسلمين از مفاخر مشاهير جهان و يکي از نوابغ روزگار قديم است. تولد او در اوايل شعبان سال 251 هجري در ري اتفاق افتاد و در همين شهر به تحصيلات خ

با مرگ شاهرخ در سال 850 ه¨ . ق . 1446 م جنگهای داخلی میان نوادگان تیمور درگرفت که با تجزیه کامل امپراتوری تیموری پایان یافت‌. از سوی دیگر، روی کار آمدنطوایف ترکان قره‌قویونلو و آق‌قویونلو در باختر ایران و بسط نفوذ اوزبک‌ها در آسیای‌مرکزی‌، حیات و بقای تیموریان را به خطر انداخت‌. در نهایت‌، دولت توسعه‌طلب‌اوزبک‌، خراسان را ضمیمه ماوراءالنهر ساخت و در مجاورت مرزهای دولت ...

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌ معاد شناسي مقدمه : سپاس‌ و حمد بي‌اندازه‌ و قياس‌ از ويژگيهاي‌ حضرت‌ ربّ ودود ذوالجلال‌ و الاءکرام‌، خداي‌ منّان‌ است‌ که‌ بشر را بعد از آفرينش‌ و هدايت‌ تکوينيّه‌ به‌ خلعت‌ حرکت‌ بسوي‌ کمال‌

معاد از ماده عود بمعني برگشتن است چون روح دوباره ببدن برگردانيده ميشود. معاد از اصول دين مقدس اسلام و اعتقاد به آن واجب است که هر کس دوباره پس از مرگ زنده ميشود و بجزاي عقيده و عملش ميرسد. مساله معاد که ابتدايش مرگ و قبر و بعد برزخ و سپس قيامت کبر

پیشگفتار این مقاله درباره دوره اى بحث مى کند که ابتدایش مرگ و انتهایش دمیده شدن در صور و به پایان رسیدن عالم دنیاست . همان روزى که خورشید و ماه ، ستارگان و کهکشان ها، زمین و آسمان ، کوه و دریا، جن و انس و فرشتگان همه باید نداى حق را ((لبیک )) گویند و به سوى او بشتابند. این دوره ، به خلاف دوره هاى قبل و بعد تاریک ترین ، مبهم ترین ، مخفى ترین ، پرحادثه ترین ، حساس ترین ، وحشتناک ...

جهانى که به وسيله حواس آن را درک مى‏کنيم، دنيايى آميخته با حرکت و تحول است. سکون و رکودى در هيچ يک از پديده‏ها نيست و اصولاً عالَمِ طبيعت مجموعه‏اى از تحولات و تحرکات است. مطابق قانونِ اصل بقا وعدم انعدام موجودات پس از وجود، مظاهر طبيعت پيوسته و بى‏

بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌ معاد شناسي مقدمه : سپاس‌ و حمد بي‌اندازه‌ و قياس‌ از ويژگيهاي‌ حضرت‌ ربّ ودود ذوالجلال‌ و الاءکرام‌، خداي‌ منّان‌ است‌ که‌ بشر را بعد از آفرينش‌ و هدايت‌ تکوينيّه‌ به‌ خلعت‌ حرکت‌ بسوي‌ کمال‌

معاد واژه‌ایست عربی به معنای رستاخیز یعنی دوباره برخاستن (پس از مرگ). معاد در دین اسلام باور به رستاخیز (معاد) یکی از اصول دین اسلام است. معاد هم روحانی وهم جسمانی است. معاد یکی از اصول دین اسلام و یکی از مهم‌ترین آن‌هاست . معاد در دین بهائی معاد یا جهان پس از مرگ یکی از عقاید اصلی بهائیان می باشد. بهائیان به بقای روح اعتقاد داشته و هدف از زندگی را پرورش استعدادات روح می‌دانند. ...

معاد از ماده عود به معنی برگشتن است چون روح دوباره به بدن برگردانده می شود. معاد از اصول دین مقدس دین اسلام است واعتقاد به آن واجب که هر کسی دوباره پس از مرگ زنده شود و به جزای عقیده و عملش می رسد. مسئله معاد که ابتدایش مرگو قبر و سپس قیامت کبری و پایانش بهشت یا جهنم است با این حواس ظاهریه درک نمی شود هر چند اصل معاد به دلیل عقل ثابت است به تفصیلی که ذکر می شود لیکن محال است کسی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول