خدایا چه بسیار زمانی که یاد تو از ذهن های ما رفت و در حال غفلت و پریشانی معصیت تو را انجام دادیم. خدایا هر زمان که پرده های شهوت و عضب مرا فرا گرفتند و به سوی نفس امّاره شتافتم پرده ای از شرم دیدگانم را فراگرفت تا جایی که جرئت بازگشت به سویت را نداشتم و از خجالت صدا در گلویم گرفته شد.
معبودا؛ راه زندگی راهی طولانی و پرفراز و نشیب است. می دانم هنوز راه زیادی را طی نکرده ام ولی در همین راه که طی کرده ام کوله بارم سنگین از گناه است.
پروردگارا؛ دستانم را برای توبه به سوی تو دراز می کنم، پس ای مهربانترین مهربانان، دریچه لطف و کرمت را نبند و دستانم را خالی برنگردان.
لطیفا؛ انوار طلایی ات را بر قلبم بباران و آن را همچون آینه صاف و بی ریا گردان.
و هم اکنون ماه رجب است؛ ماهی که خود به پیامبرت فرمودی ماه رجب را ریسمانی میان خود و بندگانم قرار داده ام، هرکس به آن چنگ زند به وصال من رسد.
آری این کلمات افقهای نورانی امید را در دل من گنهکار تابنده کرد آنجا که فرمودی:
ماه رجب، ماه مَن- بنده، بنده من- و رحمت، رحمت من است؛ هرکه در این ماه مرا بخواند، اجابتش می کنم و هرکه حاجت آورد عطایش کنم.
و مَن همان بنده ضعیف – ذلیل – حاجتمند و کوچک درگاه تو هستم خدایا رحمت خود را بر من بباران زیرا در کلام دیگری پیامبرت فرمود:
رجب ماه بارش رحمت الهی است؛ خداوند در این ماه رحمت خود را بر بندگانش فرو می ریزد.
پروردگارا در این ماه عظیم بر این بنده ضعیف توفیق دعا و عبادت و از همه مهم تر توفیق روزه داری عنایت کن. چرا که رسول رحمت و پیامبر رأفت همو که در 27 همین ماه آغاز رسالت را برای هدایت گمراهانی همچون من آغاز کرد فرمود:
در بهشت قصری است که جز روزه داران ماه رجب وارد آن نمی شوند.
و حجت هفتم حضرت موسی بن جعفر که در فضیلت روزه این ماه فرمود:
هر که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد آتش جهنم یکساله راه، از او دور شود و هر که سه روز از آن را روزه بدارد بهشت او را واجب گردد.
پروردگارا بر من رحمت آور و توفیق استغفار که دری از درهای توبه است را بر من ع7نایت کن آری رجب ماه استغفار شعبان ماه پذیرش توبه و رمضان ماهی است که میهمان الهی با روحی پاک بر سر سفره پروردگار عالم وارد می شود، معبودا توفیق عمل بر این سلوک عرفانی در این سه ماه را بر من عنایت کن.
و حجّت ششم حضرت امام جعفر صادق از قول رسول اکرم فرمود:
ماه رجب ماه استغفار امّت من است؛ پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است و رجب ماه بزرگی است که خداوند پاداش نیکی ها را در آن دوچندان و گناهان را پاک می کند.
و کلام آخر این مقال میهمان پیر جماران- امام امت، خمینی بت شکن:
ای دوست هرآنچه هست نور رخ تواست فریادرس دل نظر فرّخ تو است
طی شد شب هجر و مطلع الفجر شد یارا دل مرده تشنه پاسخ تو است
******************
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست قلبی که به عشقت نطپد جُز گِل نیست
آن کس که ندارد به سر کوی تو راه از زندگی بی ثمرش حاصل نیست
*************************************
در محضر مرحوم شیخ رجبعلی خیاط «نکوگویان»
برگرفته از کتاب کیمیای محبّت «مقداد شمس»
مرحوم شیخ رجبعلی نکوگویان معروف به خیاط در سال 1262 هجری شمسی در تهران دیده به جهان گشود ایشان برای اداره زندگی خود شغل خیاطی را انتخاب کرد وی با توجه به اهل بیت و با پا گذاشتن روی نفس اَمّاره به مقامات بالای معنوی رسید مرحوم شیخ در دیدار با آیت ا... العظمی میلانی مهمترین سکّوی پرش خود به مقامات عالیه را چنین تشریح می کند: «در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه ای خلوت مرا به دام انداخت؛ با خود گفتم: رجبعلی! خدا می تواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یکبار تو خدا را امتحان کن از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن.
سپس به خداوند عرضه داشتم، خدایا من این گناه را برای تو ترک می کنم تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
آنگاه دلیرانه همچون یوسف (ع) در برابر گناه مقاومت می کند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب می ورزد و به سرعت از دام خطر می گریزد.
این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و بینایی او می گردد. دیده برزخی او روشن می شود و آن چه را که دیگران نمی دیدند و نمی شنیدند، می بیند و می شوند. به طوری که چون از خانه خود بیرون می آید، بعضی افراد را به صورت واقعی خود می بیند و برخی اسرار برای او کشف می شود.
ویژگی های زندگی شیخ
ویژگی های زندگی ایشان همان مطالبی است که اهمیّت دادن آن در کلام اهل بیت آمده است به چند مورد اشاره می شود:
1- انصاف در کار: امام علی (ع) در روایتی می فرمایند انصاف برترین فضیلت ها است، یکی از روحانیون نقل می کند که: عبا و قبا و لبّاده ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد. گفتم: چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار می برد چهل تومان. روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می شود. گفتم فرموده بودید چهل تومان. گفت: فکر می کردم دو روز کار می برد ولی یک روز کار برد»
دیگری می گفت شلواری بُردم بدوزد، گفتم چقدر باید بدهم؟ گفت ده تومان همان وقت اجرت را دادم موقعی که برای تحویل لباس رفتم دیدم که دو تومان روی آن گذاشت و گفت: اجرتش شد هشت تومان.
2- ایثار:
یکی از فرزندان شیخ می گوید: مادرم تعریف می کرد که: زمان قحطی بود حسن و علی (دو تن از فرزندان شیخ) روی پشت بام آتش روشن کرده بودند، رفتم ببینم چه می کنند. دیدم آن دو، پوست خیکی را آورده اند سرخ کنند و بخورند! با دیدن این صحنه گریه ام گرفت، آمدم پائین، مقداری مس و مفرغ از منزل برداشتم، بردم زیر بازارچه فروختم و قدری دم پختک تهیه کردم. برادرم قاسم خان –که شخص پولداری بود- رسید، دید خیلی ناراحتم از علّت ناراحتی سئوال کرد، جریان را گفتم گفت چه می گویی؟ شیخ را در بازار دیدم که صد تا بلیط چلوکباب میان مردم (فقیر) تقسیم می کند چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است و...