چکیده
در مورد پزشکی مصر باستان تصویر روشن تر میشود. نخستین پزشک ایمهوتپ Imhotep است، وزیر پادشاه جوزر در هزاره سوم پیش از میلاد که طراح یکی از قدیمیترین هرمها، هرم Ṣaqqārah است و بعدها به عنوان خدای پزشکی مصر همرده با خدای یونانی آسکلپیوس یاد شدهاست. از مطالعه پاپیروسهای مصری دانش قویتری به دست آندهاست به خصوص پاپیروسهای Ebers و ادوین اسمیت که در قرن ۱۹ کشف شدند. اولی لیستی از راههای جبران بلا، با جادوهای مناسب و یا وردخوانی است. دومی رسالههای جراحی در درمان زخمها و صدمات دیگر است.
کلمات کلیدی: طب مصر، علم پزشکی، درمان، ایوبیان، قرن هفت
مقدمه
پاپیروسهای باقی مانده از مصر باستان نیز که قدمتی 3500 ساله دارند توانمندیهای علم پزشکی آنزمان را می رسانند. یکی از اولین ومهمترین کتابهای نگاشته شده در فن طبابت به اسقلنوس جد بزرگ بقراط منتسب است وی این کتاب را بر اساس تجربیات و آزمایشاتش نوشت. بقراط نیز راه او را ادامه داد. وی پزشکی یونانی بود که در قرن پنجم قبل میلاد (460-377 ق.م.؟) می زیست. او عقیده داشت که بیماری به علت اختلال در نیروهای طبیعی شفا دهنده ایجاد میشود و بیمار را قدرت درونی خودش شفا میدهد. وی تئوری های مختلفی را ارائه کرد که بر اساس یکی از آنها بیماری با تجویز مادهای که بتواند علایم مخالف ایجاد کند درمان میشود مثلا اسهال میتواند با ماده ای که بعد از مصرف ایجاد یبوست میکند مانند هیدروکسید آلومینیوم درمان شود (آنتیپاتی) وی همچنین تئوری قانون مشابهت را بکار برد و توسعه داد. در نوشته های او آمده: داروی هر زهری خود آن زهر است و هر عاملی که بیماری ایجاد کند با استفاده از مشابه آن قابل درمان است. این تئوری پیشنهاد می کرد، موادی که در افراد سالم علایمی ایجاد می کنند میتوانند برای درمان همان علایم در بیماران استفاده شوند (هومیوپاتی).
برخلاف آنچه ممکن است انتظار رود، عمل گسترده از تخلیه بدن مرده در مصر منجر به انجام مطالعه آناتومی انسان نشد. اما مومیاییهای حفظ شده نشان دادند که صاحب آنها در زمان زندگی از چه بیماریهایی رنج میبرده، از جمله ورم مفاصل، سل، تورم مفاصل، نقرس، فساد و پوسیدگی دندان، سنگ مثانه و سنگ صفرا. شواهدی از schistosomiasis بیماری انگلی است که هنوز یک معضل پزشکی است یافت شدهاست. در این میان شواهدی دال بر سفلیس یا نرمی استخوان در آن دوران یافت نشدهاست.
جستجو برای اطلاعات مربوط به طب کهن طبیعتا منجر به هدایت ما از پاپیروسهای مصری به ادبیات عبری میشود. اگرچه کتاب مقدس شامل اطلاعات کمی در شیوههای درمانی از عهد عتیق است ولی غنی از اطلاعاتی در مورد بهداشت شخصی و اجتماعی است. یهودیان در واقع از پیشگامان در امور مربوط به سلامت عمومی هستند.
فصل اول
کلیات
پزشکی پس از ابن سینا
1- مصر و شام
سنت پزشکی، که اساس آن تألیفات ابن سینا و رازی و استادان دیگر متقدم بود، در مصر و شام و مغرب و اندلس و ایران و سرزمینهای شرقی دیگر اسلام به شکوفان شدن خود ادامه می داد. در مصر، که پیوسته بیماریهای چشم فراوان بود، چشم پزشکی گسترش خاص یافت، و تأثیر آن به مغرب زمین نیز رسید. کحالان مصری پیش از اسلام، همچون آنتولوس و دموستنس فیلالتس، شهرت فراوان داشتند. در دوره اسلام نیز این شاخه از طب در مصر مورد توجه تمام بود. نخستین رساله مهم درباره چشم کتاب تذکره الکحالین تألیف علی بن عیسی (به لاتینی، Jesu Haly) بغدادی است که در قرن چهاردهم/دهم تألیف شده؛ کمی پس از آن ابوالقاسم عماربن علی الموصلی (به لاتینی، Canamusali)، پزشک الحاکم، خلیفه فاطمی مصر، کتاب المنتخب فی علاج العین را تألیف کرد. این کتابها در زمینه خود، تا زمانی که کتاب دیوپتریک کپلر در مغرب زمین انتشار یافت، اعتبار خود را در اروپا محفوظ داشتند، و حتی تا قرن هجدهم که تحقیق در این شاخه از طب در فرانسه تجدید حیات کرد، مورد مراجعه بودند. دربار الحاکم صحنه فعالیتهای ابن هیثم نیز بود که، چنانکه دیدیم، بزرگترین عالم نور شناخت اسلامی بود و تحقیقات چندی در ساختمان و بیماریهای چشم، و بالخاصه در آنچه به عمل رؤیت مربوط می شد، داشت.
مصر همچنین مرکز فعالیت پزشکان معتبر دیگری نیز بود، مانند علی بن رضوان از قرن پنجم/یازدهم، که شرحهایی بر آثار جالینوس نوشته و مناظرات تلخی با ابن بطلان، مؤلف تقویم الصحه، که از بغداد برای ماندن در قاهره به آن شهر آمده بود، داشته است. بیمارستانها و کتابخانه های قاهره پیوسته پزشکان را از نزدیک و دور به خود جلب می کرده است، چنانکه مثلاً، دو قرن پس از آن، ابن نفیس که در دمشق به دنیا آمده بود به این شهر آمد و در همانجا به سال 687 /1288 از دنیا رفت.
ابن نفیس، که اهمیت وی تنها یک قرن پیش شناخته شد، کاشف گردش کوچک یا گردش ریوی خون در بدن بوده است که تا این اواخر کاشف آن را میکائیل سروتوس از قرن شانزدهم می دانستند. ابن نفیس در آثار کالبدشناختی جالینوس و ابن سینا با نظر نقد و اعتراض تحقیق کرده و نتیجه تحقیقات خود را در کتاب موجز القانون یا الموجز فی الطب آورده است. این کتاب رواج عام پیدا کرد و به فارسی ترجمه شد. ابن نفیس دوران ریوی خون را که یکی از اکتشافات بزرگ اسلامی در طب است، چنین توصیف می کند:
پس از آنکه خون در بطن راست تلطیف شد، باید به بطن چپ برود که در آن روح حیاتی تولد پیدا می کند. ولی میان این دو بطن منفذی وجود ندارد، چه جرم قلب در این ناحیه توپر است و، چنانکه بعضی تصور کرده اند، منفذ آشکاری ندارد، و نیز، چنانکه جالینوس تصور کرده است، منفذ غیر آشکاری ندارد. پس ناچار باید این خون، پس از تلطیف، از طریق ورید شریانی ( شریان ریوی) به ریه برود تا در جرم آن پراکنده شود و با هوا درآمیزد و لطیف ترین چیزی که در آن است تصفیه شود، و آنگاه وارد شریان وریدی (ورید ریوی) شود تا آن را که با هوا آمیخته و آماده تولد روح در آن شده است، به تجویف چپ (دهلیز چپ) برساند.[1]
در میان پزشکان مصری متأخرتر قرن هشتم/چهاردهم، باید از الاکفانی و صدقه بن ابراهیم الشاذلی، مؤلف آخرین تألیف مهم مصری در کحالی، نام ببریم. و نیز داوود انطاکی، که به سال 1008/ 1599 در قاهره از دنیا رفت قابل ذکر است، که کتاب معتبر وی، تذکره اولی الالباب و الجامع للعجب العجاب، که فاقد جنبه های نوین نیست، نماینده وضع علم و پزشکی اسلامی در قرن شانزدهم است، یعنی درست در همان زمانی که جریان علم اروپایی بدان آغاز کرده بود که در مجرایی تازه بیفتد، و از مجرای اصلی خود که مدت چندین قرن در آن جریان داشت خارج شود.
2-اسپانیا و مغرب
در اسپانیا و مغرب، با سرزمینهای باختری اسلام، که روی هم یک واحد فرهنگی تشکیل می دادند، نیز چندین پزشک نامدار پیدا شدند. قرطبه مخصوصاً مرکز فعالیت پزشکی بود. در این شهر، در قرن چهارم/دهم، دانشمند یهودی، حسدای بن شپروط، کتاب ادویه مفرده دیوسکوریدوس را به عربی ترجمه کرد؛ این ترجمه سپس به دست ابن جلجل تصحیح و شرح شد. این ابن جلجل کتابی نیز در شرح حال پزشکان و فیلسوفان تألیف کرده است. نیز از همین شهر قرطبه است عریب بن سعدالکاتب که رساله معروفی در قابلگی دارد. پس از وی، در اوایل قرن پنجم/یازدهم، ابوالقاسم الزهراوی ( به لاتینی Albucasis) پیدا شد که بزرگترین چهره اسلامی در جراحی بود. زهراوی، با اعتماد به آثار پزشکان یونان، بالخاصه پاولوس آیگینایی، کتابی تألیف کرد به نام کتاب التصریف لمن عجز عن التألیف، که جراردوی کرمونایی آن را به لاتینی ترجمه کرده، و مدت چند قرن ترجمه های عبری و کاتالانی آن مورد استفاده بوده است.
[1] - ترجمه از شرح تشریح القانون تألیف ابن نفیس، منقول در دائره المعارف بستانی، جلد4، بیروت، 1963ص106.