تئوری های تناسبات
منظور از تئوری های تناسبات ٬ ایجاد احساس نظم بین اجزاء یک ترکیب بصری است.
طبق نظریه " اقلیدس " نسبت ٬ به مقایسه کمی دو چیز مشابه اطلاق می شود ٬ حال آنکه تناسب به تساوی نسبتها اطلاق می شود .
بنابراین ٬ تحت هر سیستم تنظیم تناسب عمل کردن ٬ به معنی در نظر گیری یک نسبت اختصاصی است و این کیفیت ثابتی است که از یک نسبت به نسبت دیگر منتقل می شود .
بدین ترتیب ٬ سیستم تنظیم تناسب ٬ مجموعه ای از نسبتهای ثابت بصری را بین اجزاء یک بنا و نیز بین اجزاء و کل بوجود می آورد .
با اینکه این نسبتها در نظر اول ممکن است به چشم بیننده ای که تصادفا با آن برخورد می کند نیاید و این روابط به راحتی توسط یک ناظر بی دقت درک نشوند ، اما می توان نظم دیداری موجود در آن ها را با تکرار یک سری از تجربیات حس کرد و نظم بصری ای که ایجاد می کند را طی یک رشته تجربیات مکرر می توان تشخیص داد .
در حقیقت اگر در طراحی که بوسیله سیستم تعیین تناسب تنظیم شده ٬ ابعاد و نسبتهای صحیح نتوانند به طور واقعی و به طریق مشابه توسط همه درک شوند پس سیستمهای تنظیم تناسب چه فایده ای دارند و چرا از اهمیت خاصی در طراحی معماری برخوردار هستند ؟
سیستم های تنظیم تناسب از صورت تعیین کننده های عملکردی و تکنیکی فرم و فضای معماری فراتر رفته استدلالات زیبائی در مورد ابعاد خود ارائه می دهند . آنها با اعطای تناسباتی مشابه و از یک خانواده به اجزاء یک طرح معماری ٬ از نظر بصری می توانند به چندگانگی اجزاء در آن طرح وحدت بخشند .
آنها می توانند احساس نظم را در ترتیب فضاها بوجود آورند و امکان ادامه آنرا افزایش دهند ٬ همچنین می توانند نسبتهایی مشخص بین اجزاء داخلی و خارجی یک بنا بوجود آورند .
نسبت طلائی و کاربرد آن
مقدمه :
سیستمهای تناسب ریاضی از فرضیه فیثاغورث که می گوید " همه چیز عدد است " و از این عقیده که برخی نسبتهای عددی مبین ساختار هماهنگ عالم هستند سرچشمه می گیرند .
یکی از این نسبتها که از عهد باستان تاکنون بکار رفته است تناسبی است که بنام " تناسب طلائی " یا Golden Ratio یا golden section شناخته می شود .
یونانیها به نقش غالبی که تناسب طلائی در تناسبات بدن انسان بازی می کرد پی بردند و با اعتقاد به اینکه هم انسان وهم پرستشگاههای او می بایست به یک نظم برتری از جهان تعلق داشته باشند ٬ همین تناسبات را در ساختمان پرستشگاههای خود منعکس کردند .
در سده های میانه برای نسبت طلایی مفهومی عرفانی و خرافی قائل بودند.معماران سده های میانه ،رازهای مربوط به پیدا کردن نسبت ها ،از جمله،نسبت طلایی را با دقت از دیگران پنهان می کردند .از جمله اسقف شهر اوترخت به این دلیل که با حیله توانسته بود به روش یافتن نسبت ها در ساختمان کلیسا ها پی ببرد، جان خود را از دست داد.
بسیاری از اثرهای هنری سده های میانه ،و به ویژه در معماری ،با استفاده از قانون نسبت طلایی به دست آمده است.
در بین ستایش گران ویژگی های رمزآمیزعدد طلایی ٬ می توان از لئوناردو داوینچی که آن را " تقسیم طلایی"می نامیدو کپلر که از اصطلاح"تقسیم آسمانی"برای آن استفاده می کرد ،نام برد .
کپلر (Johannes Kepler 1571-1630) منجم معروف علاقه بسیاری به نسبت طلایی داشت بگونه ای که در یکی از کتابهای خود اینگونه نوشت : "هندسه دارای دو گنج بسیار با اهمیت می باشد که یکی از آنها قضیه فیثاغورث و دومی رابطه تقسیم یک پاره خط با نسبت طلایی می باشد. اولین گنج را می توان به طلا و دومی را به جواهر تشبیه کرد".
همچنین کپلر پی به روابط بسیار زیبایی میان اجرام آسمانی و این نسبت طلایی پیدا کرد.
درهمین اواخر نیز لوکوربوزیه ، معمار بزرگ سوئیسی سیستم مدولر خود را بر مبنای تناسب طلائی بنا نهاد و کاربرد آن در معماری حتی تا به امروز نیز ادامه دارد .
امروزه بسیاری از طراحان و معماران بزرگ برای طراحی محصولات خود از این نسبت طلایی استفاده می کنند ٬ چرا که بنظر میرسد ذهن انسان با این نسبت انس دارد و راحت تر آنرا می پذیرد.