سطح یا شکل:
سطح سومین عنصر بصری است که دارای دو بعد “طول و عرض” و بدون ارتفاع است که به وسیله خط محدود شده است؛ فضایی دو بعدی که از حرکت خط بر صفحه پدید می آید.
این عنصر فاقد عمق به صورت مثبت و منفی دیده می شود.
سه نقطه در فاصله ای مرتبط با هم فضایی را مشخص می کنند که به صورت سطح نامرئی قابل درک است.
در طبیعت و در پیرامون ما سطوح به اشکال متنوع وجود دارند؛ که می توان سطح ها را به شکل های گوناگون تقسیم بندی کرد:
الف) سطح های صاف
ب) سطح های پست و بلند و دارای انحنا
ج) سطح های پیچیده
د) سطح های شفاف “ترانسپران”
سطح ها به دو دسته هندسی و غیر هندسی تقسیم می شوند.
بخشی جدا شده از فضای پیرامون به واسطه خطوط مرزی یا تفاوت در رنگ، سیاه و روشن، بافت و غیره بیشتر بر سطح دلالت دارد تا حجم.
در میان شکل های هندسی (مسطح) سه شکل مثلث، مربع و دایره شکل های بنیادی هستند.
سایر شکل های هندسی به نحوی مشتق از همان سه شکل یا ترکیبی از آن ها می باشند.
هرکدام از این سطوح که در وضعیت و شرایط مختلفی قرار می گیرند، بیان تصویری تازه ای را به خود می گیرند.
تمام حالات و خصوصیات نسبت داده شده به اشکال یا به علت شکل ذاتی آنها بوده و یا به علت واکنش دستگاه روانی انسانها و یا به دلیل تعابیر خاص فرهنگی و …
دایره : القای بی انتهایی، گرما و محفوظ بودن را دارد.
دایره نمادی از آرامش و تداوم و شکل کاملی است که حرکت جاودانه و مداومی را نشان می دهد؛ زیرا کلیه نقاط پیرامون دایره از یک ارزش برخوردارند و این امر، تعالی بین نیروی درونی و فضای بیرونی دایره ایجاد میکند و باعث حرکت چرخشی و دورانی دایره می شود و مفهوم بی پایانی را القا می کند، به خاطر شکل دورانی اش، نوعی تحرک را القا می کند.
همچنین دایره نماد نرمی، لطافت، سیالیت، تکرار، آرامش روحانی و آسمانی، پاکی و صمیمیت به شمار می آید.
کشش درونی دارد و درونگراست.
دایره : القای بی انتهایی، گرما و محفوظ بودن را دارد.
کشش درونی دارد و درونگراست.
مربع : مربع بر خلاف دایره نماد صلابت، استحکام و سکون است.
به این دلیل که از جهت یک ضلع روی زمین قرار می گیرد مستحکم و ایستاست، به مربع حالت بی حرکتی، صداقت و صراحت نسبت داده شده است .شکلی است متعادل، محکم و ایستا؛ این شکل مظهر قدرت زمین و مادی است.
مربع دارای کشش داخلی و خارجی است.
مثلث: مثلثی که قاعده اش پایین باشد، دارای استحکام و شکلی پایدار است.
و برعکس، هرگاه بر یکی از رئوس خود بایستد، حالت ناپایدار و تزلزل به خود می گیرد.
مثلث، فعالیت، جدال و انقباض را تداعی می کند، به دلیل وجود نقطه راس که انرژی و نیروی شکل را به بیرون منتقل می کند، خطر و دلهره را موجب می شود.
مانند “نشانه های هشداردهنده و خطر در راهنمایی رانندگی” به واسطه زوایای تند، سطحی مهاجم و شکلی ستیزنده به نظر می رسد که همواره در حال تحول و پویایی است.
بر اساس ترکیب هایی از مثلث می توان ترکیب های ساختاری بسیاری به وجود آورد.
استفاده از مثلث و شبکه های مثلثی یک اصل ساختاری در طبیعت و در معماری به شمار می رود.
چنانچه بر یکی از رأس های خود قرار بگیرد حالتی کاملاً ناپایدار و متزلزل دارد.
کشش مثلث بیشتر بیرونی و برونگراست.
رابطه رنگ و شکل: رابطه رنگ و فرم سه شکل اصلی : مربع، دایره و مثلث با سه رنگ اصلی : قرمز، آبی و زرد ارتباط دارند و ارتباط شکل و رنگ بدین صورت مطرح می شود که به وسیله این سه شکل با این سه رنگ اصلی، مفهوم و بیان تقویت می شود و ارزش یکدیگر را چه از نظر حسی و چه از نظر ذهنی، گویاتر می کنند.
به طور خلاصه می توان گفت: مربع: سکون، آرامش، وزن و سنگینی با رنگ قرمز مثلث: اندیشه، فکر، حرکت، فروزندگی با رنگ زرد دایره: روح و روان، مبین ذات، حرکت ابدی با رنگ آبی هماهنگ است.
پس هنگامی که رنگ و فرم در اثر هنری با هم تلاقی می کنند اثرشان در هم می آمیزد و افزون می شود.
مبانی هنرهای تجسمی (خط) هوالمصور در آسمان علم عمل برترین پر است در کشور وجود هنر بهترین غناست سلام خدمت دوستان عکاس قرار بود در این بخش از مقالات، مبانی هنرهای تجسمی یا سواد بصری را با هم مرور کنیم.
مرور دوباره این مطالب به بررسی و نقد ساختاری عکسهای خود و دوستان عکاسمان کمک خواهد کرد.
در بخش دوم مطالب به مبحث خط می پردازیم.
خط: خط در دیدگاه ریاضی از به هم پیوستن نقطه ها به وجود می آید.
دارای طول و فاقد عرض است.
نقطه، بر اثر نیرویی که از یک جهت به او وارد آمده، حالت ایستایی خود را از دست داده و به صورت یک عنصر فعال به نام خط در آمده است.
عکس: آرشیو قاطع ترین عنصر بصری است که برای همگان آشناست، صریح، روشن و بدون ابهام است.
از عناصر قدرتمند در ترکیب بندی عکس، خطوط هستند که با ممارست عکاس، تاثیر پویایی بر حس عکس و یا هدایت چشم مخاطب به عکس می گذارند.
خط نشان دهنده جهت و موقعیت است و نیز مرز سطح را تشکیل می دهد و آنرا محدود می کند.
جهت و راستا را می نمایاند، چه بر روی صفحه و چه در فضا؛ خط در خود انرژی و نیروی زیادی ذخیره دارد، و در موقعیت های متفاوت عکس العمل های گوناگونی از خود نشان می دهد.
خطوط مختلف تاثیرات متفاوتی بر عکس می گذارند.
اینکه چطور از خطوط بهره ببریم اتفاقی نیست، بلکه به زمان و تمرین احتیاج دارد.
همانگونه که در مبحث نقطه اشاره شد، عنصر خط نیز نسبت به زمان و مکان متغیر است.
(قانون نسبیت) به عنوان مثال، اگر به یک ردیف درخت از فاصله دور نگاه کنیم، به صورت خطوطی منظم دیده میشوند.
در حالی که هر اندازه به این درختها نزدیک شویم، خطوط نیز در واقعیت درخت، حل شده و در نهایت تنه درخت ها را می بینیم که خط نبوده و هر یک دارای حجمی استوانه ای هستند.
خط بیان کننده عواطف و احساسات، اندیشه و آرمان ذهنی، فضاسازی و پرسیکتیو است.
گاهی فعال و پرانرژی، گاهی ساکن و ایستا و بی تحرک است؛ گاهی منفی است مانند فضای خالی بین دو سطح؛ گاهی مجازی است و به چشم دیده نمی شود بلکه احساس می شود مانند فاصله بین دو نقطه.
به جز نقطه که اولین عنصر بصری است، خودش معنای فضا را ایجاد می کند و از عنصری بوجود نمی آید، بقیه عناصر بصری اولیه از همدیگر بوجود می آیند؛ از تکرار نقاط خط بوجود می آید، از تکرار خطوط سطح و از تکرار حداقل سه سطح القای حجم می شود.
ایجاد ریتم و حرکت درخطوط به اشکال گوناگونی صورت می پذیرد.
تغییر اندازه ها و طول خطوط ، تغییر فاصله ها و نهایتا تغییر ضخامت خطوط می توانند عواملی باشند تا ریتم، بهتر ایجاد شود؛ خط ها از لحاظ بیان حالات روانی، دارای ویژگی هایی هستند، که در آفرینش های هنری مورد استفاده هنرمندان قرار می گیرند.
مثلا خط ضخیم، خشونت و سختی، خط راست و عمودی، ایستایی و مقاومت، و خط زیگزاک و شکسته، هیجان را القا می کنند.
خطی که بر خط افقی عمود شده باشد بیان کننده تعادل بین دو عنصر متضاد است، یکی خط افق، که نشانگر آرامش، گستردگی و دیگری خط عمودی که بیان کننده، ایستایی و مظهر فشار قوه جاذبه زمین است.
که ترکیب این دو خط با هم، از لحاظ بصری استحکام ویژه ای را القا می کند، که نشانی است نمادین از تجربه تعادل و ایستادن انسان بر سطح زمین.
خطوط تجسمی بر اساس جهت حرکت مداوم در یک مسیر کلی به چند گروه اصلی تقسیم می شوند که عبارتند از : الف) خطوط عمودی: مفهوم این خطوط می تواند ایستادگی، مقاومت، استحکام، نیرومند و مبین توازن و تعادل باشد.
خطوط عمود این قابلیت را دارند تا حالات و احساسات مختلفی را درعکس پدید آورند.
از حس قدرت گرفته تا حس رشد و شکوفایی.
این خطوط حس عظمت، جلال و تسلط را بر می انگیزند.
استفاده بجا از این خطوط همچنین می تواند حس پایداری، آرامش، دوام و استحکام را القا کند، که در این صورت، مثل خطوط افقی عمل می کنند.
همان طور که خطوط افقی با کادر افقی تشدید می شوند، خطوط عمود هم با استفاده از کادر عمودی برجسته تر خواهند شد.
این باعث می شود بر ارتفاع شیء عمودی تاکید شود و بلند تر به نظر برسد.
البته، در مواردی با توجه به مفهوم اثر میتوانید این قانون را بشکنید!
خطوط عمود را تا جایی که امکان دارد، باید هم تراز و در توازی لبه های کادر عکاسی شود.
اگر سوژه خیلی بلند است به صورتی که در کادر مخروطی میشود مرکز آن باید مسقیم باشد.
رعایت توازی خطوط نیز به میزان شدن عکس کمک می کند.
خطوط عمودی که با طرح و الگوی خاص تکرار می شوند، مخصوصا اگر در تضاد با اشکال و خطوطی باشند که در جهات دیگر قرار دارند؛ تاثیر زیادی بر مخاطب میگذارد.
ب) خطوط افقی: این خطوط حس آرامش، ثبات، پایداری، عدم تغییر، عدم تعلق به زمان و آسودگی را القا می کنند؛ گویا عکس یا بخشی از آن، در یک لحظه زمانی فریز شده و ساکن است؛ مثل دشت ها، اشیاء افتاده، افراد خوابیده و … این خطوط می توانند با عناصر پویا تر عکس ایجاد تضاد کنند.
بخاطر داشته باشید که خطوط مورب متعدد در جهات مختلف و در تقاطع با یکدیگر حس حرکت را به عکس شما می دهد اما اگر خیلی زیاد شوند گیج کننده و پر هرج و مرج خواهد شد.
و نهایتا همچون خطوط افقی و عمودی، خطوط موربی که با الگوی خاصی در عکس تکرار شوند، می توانند فی نفسه موضوع اصلی عکس شما واقع شوند.
د) خطوط منحنی: خطوط منحنی، خطوط جذابی هستند و می توانند هدایتگر خوبی باشند.
این خطوط مثل خطوط قطری حس تحرک را بوجود می آورند اما خلاف خطوط قطری که حس انرژی به تصویر می دهند، این خطوط حس آرامش را منتقل می کنند.
این خطوط الزاما “s” شکل نیستند بلکه هر خط پیچ و تاب دار، یک خط منحنی ست.
این خطوط همچنین فرم را برجسته می کنند و به اشیای بی جان زندگی می بخشند.
بخاطر بسپارید که همه خطوط در طبیعت متقارن نیستند.
بنابرین اهمیت دارد که کدام قسمت ها را برای فوکوس انتخاب کنید و از کدام قسمت ها صرف نظر کنید.
در یک اثر تجسمی ممکن است برای نمایش حرکت سیال و مداوم، نرمی، لغزندگی، آرامش، ملایمت و ملاطفت به کار گرفته شود.
ه) خطوط زاویه دار یا زیگزاک به علت وجود دو نیروی همسان، که در یک نقطه همدیگر را تقویت می کنند، بیان کننده قدرت و تحرک بوده و از لحاظ بصری، نیروی کشش و جاذبه را القا می کند.
نمونههایی از حجم حجم به اجسامی که دارای سه بعد : طول، عرض و ارتفاع یا عمق باشند، حجم گفته می شود.
معمولاً همه ی اشیای مادی در طبیعت دارای حجم هستند.
در هنر تجسمی چنانچه یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم و یا یک پیاژه خط را در جهت های مختلف حرکت دهیم، تجسمی از حجم به وجود می آید.
به همین جهت درهنر تجسمی حجم ممکن است همیشه ملموس و مادی باشد ولی از نظر بصری وجود داشته باشد که در این صورت می توان به آن حجم مجازی گفت.
همان طور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شدند.
کره ، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان اجسام هندسی پایه نام برد حجم می تواند تو خالی یا توپر باشد.
به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند.
معمولاً فضایی را که حجم اشغال می کند مثبت می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم و یا حفره ی میان یک حجم توخالی را فضای منفی و گاه حجم منفی می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.
حجم نمایی در نقاشی در نقاشی و طراحی حجم با ترفند برجسته نمایی به وسیله سایه – روشن و رنگ و یا با تغییر شکل و اندازه ی اشکال در اثر عمق نمایی خطی القا می شود.
ثبت سه بعدی اشیاء و طبیعت در عکاسی نیز به واسطه نور و سایه روشن صورت می گیرد.
در حالی که با نوعی نورپردازی خاص می توان برجستگی و فرورفتگی اجسام را از بین برد و یا در نشان دادن آنها اغراق کرد روش های ایجاد حجم : 1 - بوسیله نور پردازی ، نور نقش بسیار اساسی را در حجم نمایی ایفا میکند حتی یه عکس گرفته شده توسط عکاس بوسیله نور پردازی حجم دار نشان داده میشود 2- حجم نمایی بوسیله تکرار خطوط وسطح و استفاده از خطای دید 3 - حجم نمایی با استفاده از قوانین پرسپکتیو منبع http://www.boghcheh.com برچسبها: حجم + نوشته شده در شنبه 1392/09/30ساعت 9:29 توسط سودابه خالدان | آرشیو نظرات نمونه هایی از ریتم برچسبها: نمونههایی از ریتم ریتم ریتم یا ضربآهنگ (در فرانسه :Rythme) به معنی توالی ضربههای آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار میرود.
به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم مینامند.
ریتم ها ریتم و حالتهای مختلف آن در تمام عناصر طبیعی و اتفاقات و انرژی های آزادشده در محیط پیرامون و نیز حتی در مفاهیم و تصورات ذهنی نفوذ دارد.
به عبارت دیگر ریتم از اجزاء پراهمیت subjective و objective است.
هرچیزی که وجود دارد از ریتمی درونی تشکیل شده و همچنین در روند تکامل درگیر ریتم های خارجی و بیرونی نیز می گردد و در نهایت مجموعه های منظم بزرگتری را شکل می دهند.
این ریتم ها از انرژی هایی برخوردار هستند که در صورت همخوانی با ریتم های پیرامون در یکدیگر تافته شده و انرژی های همسوی بزرگتری را آزاد می کنند و نیز اگر با یکدیگر همسویی و همخوانی نداشته باشند درصورت مواجهه قطعا به یکدیگر آسیب می زنند و در روند حرکت یکدیگر اختلالاتی ایجاد می کنند.گردش زمین به دور خود و خورشید، فصول مختلف سال، باروری گیاهان و درختان، و ضربان قلب، از شناخته شده ترین ریتم های منظم طبیعت هستند.
زندگی روزمره و مسائل مرتبط و حتی زمینه های مختلف فعالیت بشری نیز شامل ریتم هایی منظم، متناوب و تکاملی هستند.