جنگ عراق با ایران که در ایران با نامهای «دفاع مقدس»، «جنگ تحمیلی»، و «جنگ هشتساله»، و نزد اعراب با نامهای «قادسیه صدام» و «جنگ اول خلیج» (به عربی: قادسیّه صدّام، حرب الخلیج الأولی) شناخته میشود،[نیازمند منبع] طولانیترین نبرد کلاسیک در قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود.
این جنگ از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با تجاوز زمینی و هوایی عراق به خاک ایران آغاز شد و پس از حدود ۸ سال در مرداد ۱۳۶۷ با قبول آتش بس از جانب ایران خاتمه یافت.
این جنگ همچنین خونینترین جنگ مدرن پس از جنگ جهانی دوم بود.
شورای امنیت در سال ۱۳۷۰ عراق را به عنوان متجاوز و آغازگر این جنگ معرفی کرد.
این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود که تاکنون تحقق نیافتهاست.
مبادلهٔ اسیران جنگی بین دو کشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد و ۱۲ سال به طول انجامید.
آخرین گروه از اسرای جنگی ایرانی و عراقی در سال ۱۳۸۱ مبادله شدند.
در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگافزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد.
ولی ادعای استفاده ایران از سلاحهای شیمیایی ثابت نشدهاست.
همچنین دو طرف در مقاطعی اقدام به بمباران و موشکباران شهرها و اهداف غیرنظامی نمودند که در این مورد نیز عراق همواره پیشقدم بود.
درگیریها برای مدتی در اواخر جنگ به خلیج فارس کشیده شد و طی آن تعداد زیادی سکوی نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکش با پرچم کشورهای گوناگون آسیب دیدند.
تعداد زیادی از کشورهای منطقه و جهان در طول جنگ از کشور عراق حمایت مالی، اطلاعاتی و تسلیحاتی کردند و ایالات متحده آمریکا در اواخر جنگ به شکل مستقیم وارد درگیری با ایران شد.
از سوی دیگر کشورهای سوریه، کره شمالی و لیبی نیز از ایران حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی کردند.
از بعد نظامی عراق با استفاده از عنصر غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهر را اشغال نماید.
ایران در سالهای دوم و سوم جنگ موفق شد بیشتر مناطق اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد نموده و در سال چهارم و پنجم جنگ نقاط مهمی همچون شبه جزیره فاو در جنوب و نیز ارتفاعات مشرف به سلیمانیه در شرق کشور عراق را تصرف کند.
در سال پایانی جنگ، عراق بخشی از متصرفات ایران را با مشارکت مستقیم نظامی آمریکا آزاد نمود.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در کل ۸ قطعنامه در این خصوص صادر نمود که همگی به جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رد شد.
دو کشور در طول جنگ آسیبهای فراوان اقتصادی را متحمل شدند و بیش از یک میلیون نفر در این جنگ کشته یا مجروح شدند.
زمینهها و دلایل آغاز جنگ
همچنین ببینید: معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، اشغال سفارت ایران در لندن, و قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت
از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقیها رویای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند.
از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت.[۱] این موضوع به عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب را پر کنند.
زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از دست داده بود.[۲]
در جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند.
درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد.
عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد.
عراقیها که از همه جا سرخورده شدند، دست به اخراج ۷۰۰۰۰ ایرانی ساکن عراق زدند.
در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده کمکم به جنگی تمام عیار تبدیل شد.
تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور شد.
نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.[۳]
محمد رضا پهلوی و صدام حسین با میانجیگری هواری بومدین، معاهده الجزایر را امضا کردند.
در جریان پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات مرزی آبی در اروند رود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای عراق بردارد.
این نقش را بعدها اسرائیل به تنهایی در برابر کردها برعهده گرفت.[۴] بنابراین عراق که در طول سالهای بعد سیاستهای ضدغرب و ضدصهیونیستی را تبلیغ میکرد،[۵] در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوط شاه، سیاست ایرانی ستیزی را در دستور کار عراقیها قرار داد.
صدام متوجه خلاء ناشی از سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشی که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را برعهده گیرد.[۶] او برای اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت.[۷][۸] عراق از زمان عبدالکریم قاسم، خوزستان را بخشی از عراق میدانست که توسط حکومت عثمانی به ایران تقدیم شده بود و به همین دلیل از تجزیه طلبان خوزستان حمایت میکرد.
حمایتی که با قرارداد الجزایر برای مدتی متوقف شده بود.
ولی تحرکات تحریک آمیزی چون نمایش نقشه منطقه که در آن خوزستان «عربستان» نامیده شده و بخشی از خاک عراق بود از تلویزیون بصره ادامه داشت.[۹] به گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست.
تحقق این هدف برای مصر و عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.[۱۰] سفیر عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت گفت:[۱۱]
عراق خواهان تجدیدنظر در پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر بود که بر اساس آن خط تالوگ اروندرود، مرز رسمی میان ایران و عراق است
بهبود شرایط با ایران منوط به تحقق ۳ شرط اصلی است: ۱-تجدیدنظر در پیمان نامه۱۹۷۵ الجزایر درباره اروند رود ۲-اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب ۳-خروج نیروهای نظامی ایران از جزایر سه گانه ایرانی مورد مناقشه و سراسر خلیج فارس
صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی ۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون میدیده.[۱۲] به نظر میرسد که باور عمومی در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک حمله نظامی برهم زده و همزمان راهحل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.[۱۳] از سوی دیگر تنها دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر دیدار کردند.
باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق ندارد.[۱۴]
پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی ناآرامیهای سیاسی را زیر سر سید محمد باقر صدر و با حمایت و تشویق ایران میدانست.
صدام حسین، از وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت.[۱۵] رهبران ایران نیز رسماً اعلام میکردند که به سیاست صدور انقلاب ایران به سایر کشورها میاندیشیدند.[۱۶] روحالله خمینی معتقد به صدور انقلاب اسلامی به دیگر ملل بود و در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن ۱۳۵۸) اظهار داشت:[۱۷]
ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم
نیروهای طرفین
در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق (به دلیل نقض تحریمها) افزایش یافت.
پیش از آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰) ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت.
عراق ۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت.
عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷ هواپیما داشتند،[۱۸] هشت سال بعد و در پایان جنگ (سال ۱۹۸۸) عراق دارای ۱۰۰۰۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران تنها ۶۰۰۰۰۰ نفر دراختیار داشت.
عراق ۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت.
عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت.[۱۹] با این تعداد هواپیمای جنگنده از انواع میگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو میراژ اف۱، نیروی هوایی عراق در پایان جنگ به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شده بود.[۲۰]
در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق (به دلیل نقض تحریمها) افزایش یافت.
عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها ۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت.[۱۹] با این تعداد هواپیمای جنگنده از انواع میگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو میراژ اف۱، نیروی هوایی عراق در پایان جنگ به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شده بود.[۲۰] نیروهای عراق : ارتش عراق ارتش عراق در آغاز جنگ، یک ارتش کاملا وابسته به شوروی بود.
۸۵ درصد از تجهیزات این ارتش، طی ۵ سال پیش از جنگ از شوروی وارد عراق شده بود.
صنایع نظامی فرانسه دومین صادرکننده تجهیزات و ادوات نظامی به عراق بودند.
پس از این دو کشور، کشورهایی مانند برزیل، اسپانیا و ایتالیا قرار داشتند.[۲۱] یک نفربر زرهی عراقی ساخت شوروی که بعدها در عملیات طوفان صحرا به دست آمریکاییها افتاد عراق جنگ را در حالی آغاز کرد که زرادخانههای این کشور پر از سلاح بود.
ولی این کشور با بحران کمبود قطعات یدکی مواجه بود و در آغاز جنگ شوروی تنها بخش کوچکی از قطعات مورد نیاز عراق را تامین میکرد.
ولی پس از شکست عراق در مرحله اول جنگ و از سال ۱۹۸۲، شوروی دوباره به مهمترین متحد نظامی عراق تبدیل شد.[۲۲] تا این مقطع عراق قطعات ساخت شوروی مورد نیاز خود را از کشورهایی مانند کره شمالی، مصر، چین و یوگوسلاوی تامین میکرد.
همزمان موشکهای اگزوست زیادی از فرانسه به دست عراق میرسید.
همچنین تا پیش از آنکه هواپیماهای میراژ اف-۱ فرانسوی به دست عراق برسند، فرانسه بخشی از هواپیماهای سوپر اتاندارد خود را در اختیار عراق گذاشت که در جنگ نفتکشها و حمله به جزیره خارک مورد استفاده قرار گرفتند.[۲۳] خلبانان عراقی، دست کم در نبردهای هوایی بسیار پائینتر از استانداردهای غربی رفتار میکردند.
درواقع یکی از مهمترین مشکلات عراق در طول جنگ نداشتن نیروی انسانی کارآزموده برای استفاده از سلاحهای مدرنی بود که به دست میآورد.
عراق هیچگاه نتوانست از حداکثر ظرفیت این سلاحها استفاده کند.
برای نمونه ۴ سال پس از تحویل هواپیماهای سوخو-۲۴ به عراق، هیچکدام از این هواپیماها بهرهبرداری نشده بودند.[۲۴] حتی امروز نیز نمیتوان تخمین زد که چه تعداد از عراقیهای کشته شده در طول جنگ، مستقیم و در اثر رویارویی با ایران کشته شدهاند و چه تعداد از آنان در اثر ضعف فرماندهی و یا اشتباه در استفاده از تسلیحات پیشرفته.[۲۵] مشکل عدم بهرهبرداری صحیح از تسلیحات پیشرفته فقط در نیروی هوایی این کشور وجود نداشت.
برای نمونه خدمه عراقی گونهای از تانکهای ساخت شوروی در طول جنگ هرگز از سیستم دید در شب این تانکها استفاده نکردهبودند.
چرا که آنها درک نمیکردند که تانکهای آنان به چنین سامانهای مجهز است.[۲۶] تا سال ۱۹۸۳ عراق حدود ۲۰۰ هواپیمای خود را از دست داده بود و بیشتر این خسارت نه در جنگ با ایران، بلکه در اثر تصادفات و سوانح غیر جنگی و مشکلات تعمیر و نگهداری به وجود آمده بود.[۲۷] نیروهای ایران نوشتارهای اصلی: ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، و بسیج همچنین ببینید: اف-۱۴ تامکتهای ایران بخشی از نیروهای نظامی ایران را نوجوانان بسیجی داوطلب تشکیل میدادند در طول دهه هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی بود.
بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد.
آلمان غربی در ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه میفروخت.
برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی تامین میشد.
این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی ایران را در موقعیت دشواری قرار داد.
ایران برای دور زدن این تحریم تسلیحاتی روشهای زیر را به کار گرفت.[۲۸] تلاش برای خرید قطعات یدکی مورد نیاز از هر منبع ممکن (مانند اروپای غربی، کره جنوبی، تایوان و حتی اسرائیل (در ماجرای ایران کنترا) که این قطعات را داشتند و یا آن را تحت لیسانس آمریکا تولید میکردند.
ایران ناچار بود این قطعات را با قیمت گران و از بازار آزاد تهیه کند.[۲۹] خرید لوازمی که خارج از حوزه تحریم تسلیحاتی بودند و تبدیل آن به تجهیزاتی که کاربرد نظامی داشتند.
برای نمونه میتوان به هواپیماهای سوئیسی، بالگردهای هلندی، کامیونهای آلمانی، مهمات ساخت چک اسلواکی، زرهپوشهای مجارستان، زرهپوشها و مهمات لهستان و خودروهای رومانیایی خریداری شده توسط ایران اشاره کرد.[۳۰] جواد فکوری و قاسمعلی ظهیرنژاد فرماندهان جوان سپاه پاسداران یکی از مشکلات ایران در ابتدای جنگ، مسئله فرماندهان ارتش این کشور بود.
از دید حکومت انقلابی ایران و از میان فرماندهان نظامی زمان پهلوی، تنها تعداد معدودی که در زمان دولت ملی محمد مصدق از فرماندهان بودند و یا کسانی که مخالف حکومت شاه بودند مناسب پستهای فرماندهی نظامی بودند.[۳۱] چهل هزار مستشار آمریکایی که ستون فقرات ارتش را تشکیل میدادند با وقوع انقلاب از کشور اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده و یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای نظامی کشور درگیر ناآرامیهای داخلی (مانند گنبد کاووس) شده بودند.[۳۲] در فاصله میان بهمن ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۶۱، دهها سردار و افسر ارشد نظامی تعویض، کشته و یا برکنار شدند.
ولیالله قرنی در تهران ترور شد.
ولیالله فلاحی که از هواداران بنیصدر بود و در یک سانحه سقوط هواپیما کشته شد.
سپهبد سعید مهدیون به جرم شرکت در کودتای نوژه اعدام و سرلشکر باقری نیز زندانی شد.
سرهنگ فکوری که پنجمین فرمانده نیروی هوایی ایران به هنگام شروع جنگ بود همراه با سرتیپ فلاحی کشته شد.
دریادار مدنی که استعفا داد و از کشور خارج شد و بالاخره دریادار بهرام افضلی که چهارمین فرمانده نیروی دریایی ایران به هنگام شروع جنگ بود و به جرم عضویت در حزب توده ایران در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شد و به اتهام جاسوسی به همراه ۹ نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش در اسفند سال ۱۳۶۲ تیرباران شد نمونههایی از فرماندهان نظامی تعویض شده بودند.[۳۳] در این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازهتاسیس متشکل از جوانان بود که امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت.
فرماندهان رده بالای سپاه را غالباً جوانان کم تجربه تشکیل میدادند که از اصول کلاسیک رزم بی اطلاع بودند.[۳۴] برای نمونه محسن رضایی زمانی که در سال ۱۳۶۰ به فرماندهی کل سپاه منصوب شد، تنها ۲۷ سال سن داشت و تحصیلات او نیز دیپلم دبیرستان بود.[۳۵] خلاصه روند جنگ نشانههای تنش نظامی میان عراق و ایران، تقریباً بلافاصله پس از وقوع انقلاب ایران آشکار شد.
در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ عراق برای نخستین بار به حریم هوایی ایران تجاوز کرد.
۵ روز بعد، نیروهای عراقی به یک پست مرزی ایران در قصرشیرین حمله کردند.
در اردیبهشت عراق به شهر مهران حمله هوایی کرد.
پس از آن و تا آغاز همهجانبه جنگ، متجاوز از ۵۶۰ مورد درگیری در مرزهای ایران و عراق گزارش شدهاست.[۳۶] در طی سخنرانی سعدون حمادی، نخست وزیر عراق در شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۸۰ و چند روز بعد از شروع اولین درگیریها، وی ایران را متهم کرد که از تروریستهایی که در خاک عراق اقدام به بمبگذاریهای گسترده میکنند و در نتیجه تعداد زیادی از مردم عراق را میکشند، حمایت میکند.[۳۷] آغاز رسمی جنگ، حمله و پیشروی عراق اهالی خرمشهر با کمک نیروهای پلیس و مرزبانان توانستند ۳۵ روز در برابر ارتش عراق مقاومت کنند.
عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) حمله به ایران را آغاز کرد.
نیروهای عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند.
نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد.
سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند.
این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در خوزستان انجام شد.
صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت.[۳۸] هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود.
عراق کسب این هدف را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد.
ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف داشتند، سازماندهی نشده بودند و از هر آموزش نظامی پیش از جنگ محروم بودند.
ولی در عوض انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند.
این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد.
تصرف خرمشهر برای عراق به ۱۵ روز زمان و۵۰۰۰ کشته نیاز داشت و پس از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود.
شهری که مدتها به افتخار این نبرد، خونینشهر نامیده میشد.[۳۹][۴۰] پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند.
عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کردهبودند، بازهم ناکام ماندند.
حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد.[۴۱] نقشه اولیه صدام، یک پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود.
صدام و حتی بسیاری از تحلیلگران غربی هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی طولانی را نمیکردند.[۴۲] توقف پیشروی عراق اعزام نفرات داوطلب مردمی در قالب نیروهای بسیج و سپاه به جبههها از زمستان ۱۳۵۹ که امید دست یافتن به یک پیروزی سریع برای عراق به یاس مبدل شد، شوروی حمایت تسلیحاتی خود از عراق را متوقف کرد.
عراق نیز ناچار شد در مصرف تسلیحات خود محافظهکاری بیشتری نشان داده و عملیات نظامی خود را کندتز کند.
از طرفی ایران نیز درگیر مشکلات داخلی خود شدهبود.
اختلافات میان سپاه پاسداران و ارتش از یک سو و اختلاف میان ابوالحسن بنیصدر و اکثریت مجلس شورای اسلامی از سوی دیگر موجب شده بود تا انسجام تصمیم گیری در زمینه جنگ وجود نداشته باشد.
از سوی دیگر ایران نیز همچون عراق درگیر مسئله تامین تجهیزات نظامی مورد نیاز خود بود.[۴۳] در همین زمان نیروی هوایی عراق به خاطر نگرانی از نابودی هواپیماهایش در زمین، ناگزیر شد تعداد زیادی از هواپیماهای خود را به فرودگاه «الولید» در غرب این کشور (۵۰ کیلومتری مرز اردن) منتقل کند تا از برد هواپیماهای ایران خارج باشند.
با این حال خلبانان ایرانی توانستند با انجام عملیات سوخت گیری در هوا خود را به پایگاه «الولید» برسانند و در آنجا ۴۶ هواپیمای عراقی (۱۵ تا ۲۰ درصد از کل نیروی هوایی عراق در آن زمان) را روی زمین منهدم نمایند.
این حمله به عملیات اچ-۳ معروف شدهاست.[۴۴] آغاز پیروزیهای ایران همچنین ببینید: شکست حصر آبادان سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ولیالله فلاحی، فرماندهی چندین عملیات مشترک ارتش و سپاه، ازجمله شکست حصر آبادان را در سال ۱۳۶۰ برعهده داشت سرانجام ابوالحسن بنیصدر در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ از ریاست جمهوری عزل شد.
این امر موجب شد تا در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری به وجود آید.
از طرفی اختلافات میان ارتش و سپاه نیز حل و فصل شد و این دو نیرو آماده همکاری و انجام عملیات مشترک شدند.[۴۵] همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از امیران باتجربه ارتش سپرده شد.[۴۶] در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و اطلاعات و امنیت بهتر عملیات شد.[۴۷] پیروزیهای ایران از این دوره آغاز شد.[۴۸] در شهریور ۱۳۶۰ خبرنگاران غربی که برای نخستینبار از سوی ایران اجازه یافته بودند از جبهههای جنگ بازدید کنند، در گزارشهای خود از شور و امید به زندگی در نیروهای ایرانی خبر دادند.
در طی یک عملیات سه روزه ایران موفق شد شهر آبادان را پس از حدود یک سال از محاصره خارج کند و امیدهای صدام را برای به دست آوردن سهم بیشتر از اروندرود برباد دهد.
این پیروزی آنچنان غیر منتظره بود که برخی گمان میکردند نظامیان عراقی در این جبهه بر علیه صدام کودتا کردهاند.
همزمان نیروی هوایی تاسیسات نفتی کرکوک در شمال عراق و دو مرکز نفتی در کویت را که واسطه مبادله نفت خام عراق با محصولات سوختی بودند بمباران کرد.[۴۹] در دوم فروردین ۱۳۶۱ ایران طی عملیات فتحالمبین موفق شد مناطق استراتژیکی را از تصرف عراق خارج کند و دستکم ۱۵۰۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد.
پس از این عملیات ابتکار استراتژیک در جبههها به دست نیروهای ایرانی افتاده بود.[۵۰] آزادسازی خرمشهر نوشتار اصلی: آزادسازی خرمشهر در جریان آزاد سازی خرمشهر هزاران سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند مدتی پیش از فتح خرمشهر، تحلیلگران سازمان سیا در ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که در صورت ادامه همین روند، عراق در جنگ با ایران شکست خواهد خورد.[۵۱] در سوم خرداد ۱۳۶۱ ایران به یک پیروزی بزرگ دیگر دست یافت.
عراق که هنوز از شکست حصر آبادان ترمیم نیافته بود، خود را با عملیات بیتالمقدس روبرو دید.
این عملیات در سه محور جنوب سوسنگرد در شمال خوزستان، جاده اهواز خرمشهر در مرکز و خود شهر خرمشهر انجام شد و در هر سه محور به پیروزی ایران منجر شد.[۵۲] تنها کمتر از ۲۸ ساعت از آغاز عملیات، نیروهای ایرانی کنترل شهر را به دست گرفتند.
در حین عملیات ۱۵۰۰۰ سرباز عراقی کشته و یا اسیر شدند.[۵۳] تحلیلگران سیا پیش بینی میکردند که احتمال مداخله سایر اعراب در جنگ و منطقهای شدن آن نیز وجود دارد.
تا اوایل تیرماه ۱۳۶۱، رونالد ریگان به این نتیجه رسید که ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد که عراق بازنده این جنگ باشد و باید به هر قیمتی جلوی شکست کامل عراق را بگیرد.[۵۴] رئیس بخش خاورمیانه شورای عالی امنیت ملی آمریکا در دولت ریگان، سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق و زمانی که آمریکا در دهه ۹۰ میلادی رو در روی صدام ایستاده بود در این باره گفت:[۵۵] طرح عربی صلح آزادسازی خرمشهر نقطه عطف بزرگی در جنگ ۸ ساله ایران و عراق بود.
دو کشور با تصمیم سرنوشت ساز ادامه جنگ یا اعلام آتش بس روبرو بودند.
سازمان ملل به خواست صدام به ایران اصرار کرد که آتش بس را بپذیرد.
ولی موانع زیادی بر سر این آتش بس وجود داشت.
عراق همچنان بر نقض معاهده الجزایر و حق حاکمیت بر اروندرود پافشاری میکرد.
از سوی دیگر عراق هنوز بخشهای از خاک ایران را در تصرف خود داشت و روحالله خمینی هم میخواست صدام از قدرت کنار برود.
این بود که ایران آتش بس پیشنهادی در قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت را نپذیرفت.[۵۶] اگرچه احمد خمینی پیش از مرگ تاکید داشت که روحالله خمینی با ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر مخالف بودهاست.[۵۷] آزادی خرمشهر نشان از پیروزی قریبالوقوع ایران در جنگ داشت.
شرایطی فراهم شده بود که ایران بتواند غرامت قابل توجهی از عراق و متحدین عرب او (به ویژه عربستان سعودی) که به شدت ترسیده بودند دریافت کند.[۵۸] اسپنسر تکر در دانشنامه جنگهای خاورمیانه به طرح میانجیگرانهای اشاره میکند که بر اساس آن، عربستان سعودی پس از آزادی خرمشهر پیشنهاد نمود تا غرامت جنگ توسط کشورهای عربی به ایران پرداخته شود و عراق نیز بخشی از خاک ایران را که در تصرف داشت ترک کند.
به گفته اسپنسر تکر مقامات ایران این پیشنهاد را رد کرده و خواهان بازگشت یکصد هزار شیعه عراقی که توسط صدام اخراج شده بودند به کشور عراق شده بودند.
به گفته تکر شرط دوم ایران پرداخت ۱۵۰ میلیارد دلار غرامت به جای ۷۰ میلیارد دلار پیشنهادی عربستان و شرط سوم برکناری صدام از قدرت بودهاست.[۵۹] یک ژورنال تخصصی که در سال ۱۹۸۴ (دو سال پس از آزادی خرمشهر) منتشر شدهاست، مبلغ پیشنهادی عربستان را ۲۵ میلیارد دلار ذکر کردهاست.[۶۰] در یک کتاب منتشر شده توسط مرکز تحقیقات استراتژیک امارات عربی متحده، بدون اشاره به مقدار غرامت پیشنهادی، این مبلغ «قابل ملاحظه»[یادداشت ۱] توصیف شدهاست.[۶۱] علیاکبر ولایتی اصل وجود چنین پیشنهادی در آن زمان را مورد تائید قرار داده[۶۲] و حتی هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ خود مینویسد:[نیازمند منبع] هاشمی رفسنجانی بعدها در مرداد ۱۳۸۹ در یادداشتی گفتهاست:[۶۳] عزتالله سحابی و هدی صابر استدلال کردهاند که اگر هم برای ایران مقدور نبود که در این مقطع غرامت جنگ را از دولتهای عربی دریافت کند، نفس برقراری آتشبس و پذیرش صلح در سال دوم جنگ مانع گسترش و افزایش خسارت و تلفات میشد و این به مصلحت ایران بود.[۶۴] توقف ایران در جریان عملیات رمضان عراق موفق شد امواج انسانی ایرانی را متوقف کند.
۳۰۰۰۰ رزمنده ایرانی ظرف چند ساعت زیر آتش توپخانه شیمیایی عراق کشته شدند و عملیات ایران شکست خورد عراق در آغاز جنگ، ۱۳۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده بود.
با انجام چهار عملیات موفقیت آمیز ایران با نامهای عملیات ثامنالائمه، عملیات طریقالقدس، عملیات فتحالمبین و عملیات بیتالمقدس، ۸۶۰۰ کیلومتر از این اراضی به شکل نظامی آزاد شد.
از ۵۰۰۰ کیلومتر مربع باقیمانده، عراق به صورت داوطلبانه از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع دیگر (پس از آزادی خرمشهر) عقب نشینی نمود.
ولی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع دیگر از خاک ایران (شامل شهرهای مهران و نفت شهر) همچنان و تا پایان جنگ در تصرف ارتش عراق باقی ماند.[۶۵] اگرچه پس از آزادی خرمشهر ایران دو عملیات موفق دیگر نیز (ازجمله در منطقه سومار) انجام داد،[نیازمند منبع] ولی شکست نیروهای نظامی این کشور در مقابل ارتش عراق در عملیات رمضان (تابستان ۱۳۶۱) و در منطقه بصره موجب شد ایران برتری تبلیغاتی و روحی خود را از دست بدهد.[۶۶] گفته میشود که عملیات رمضان بزرگترین نبرد زمینی جهان پس از جنگ جهانی دوم بودهاست.
در این نبرد سه موج جداگانه از سپاهیان داوطلب در زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند.
عراق به سادگی از توپخانه شیمیایی برای قتل عام ۳۰۰۰۰ سرباز ایرانی استفاده کرد.
عملیاتی که درواقع هیچ دستاوردی برای ایران نداشت.[۶۷] ژنرال ماهر عبدالرشید در این باره گفت:[۶۸] جنگ نفتکشها حمله به یک کشتی تجاری در جریان جنگ نفتکشها نوشتار اصلی: جنگ نفتکشها در سال چهارم جنگ، نیروهای زمینی دو طرف به تعادل رسیده بودند.[۶۹] ولی در خلیج فارس وضع به گونه دیگری بود.
در یک مقطع دو ساله، کشورهای کویت، ایالات متحده، اردن و آفریقای جنوبی در یک همکاری تنگاتنگ، نفت خام هدیه شده از سوی کویت را در نفتکشهای با پرچم آمریکا بارگیری کرده و به آفریقای جنوبی منتقل میکردند.
آفریقای جنوبی در عوض سوخت مورد نیاز عراق را به بندری در اردن تحویل میداد.[۷۰] همزمان جزیره خارک به عنوان پایانه اصلی صدور نفت ایران توسط هواپیماهای پیشرفتهای که فرانسه به عراق تحویل داده بود، مسدود شد.
به این ترتیب ایران وارد جنگ نفتکشها شد.[۷۱] طرف عراقی تنها در طول سال ۱۳۶۳ دست به حمله به ۳۳ نفتکش زد.
ایران نیز با حمله به ۱۷ نفتکش به این عمل واکنش نشان داد.
واکنش هاشمی رفسنجانی به این مسئله این بود که تهدید کرد اگر جلوی صادرات نفت ایران از خلیج فارس گرفته شود، آنگاه دیگر هیچ کشوری نخواهد توانست از نفت خلیج فارس استفاده کند.
دو هفته بعد، شورای امنیت به این تهدید ایران واکنش نشان داد و با صدور قطعنامه ۵۵۲ طرفین را از حمله به کشتیهای غیر نظامی بازداشت.[۷۲] ورود ایران به خاک عراق ایران سرانجام در بهار ۱۳۶۴ در عملیات دیگری موفق شد به بخشی از اهداف عملیات رمضان برسد و ارتباط عراق را با خلیج فارس قطع کند.
در این عملیات که به شکلی گمراهکننده ابتدا رو به سمت شمال بصره انجام شد، ایران موفق شد شبه جزیره فاو را به طور کامل تصرف کرده و ارتباط بندر نفتی-نظامی امالقصر عراق را برای مدت بیش از دو سال با خلیج فارس قطع کند.
این پیروزی در شرایطی به دست آمد که عراق بار دیگر از سلاحهای شیمیایی برای ضدحمله استفاده کرد.[۷۳] همزمان یک خط لوله میان عراق و عربستان احداث شد تا نیازی به عبور نفتکشها در خلیج فارس و در تیررس نیروهای ایران نباشد.[۷۴] در زمستان ۱۳۶۵ نیروهای ایران به نزدیک بصره رسیدند.
با افزایش احتمال سقوط بصره و پدیدآمدن این باور که موازنه نظامی به نفع ایران در حال تغییر است، خاویر پرز دکوئیار اعلام کرد که اعضای شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ مصمم هستند.
مذاکرات برای تهیه پیش نویس قطعنامه ۵۹۸ به سرعت آغاز شد.[۷۵] پس از آن که در بهار ۱۳۶۶ ایران موفقیتهای دیگری در جبهه شمال و در منطقه سلیمانیه به دست آورد[۷۶] سرانجام قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب رسید.[۷۷] ورود آمریکا به جنگ و قبول قطعنامه از سوی ایران یکی از سکوهای نفتی ایرانی که مورد حمله آمریکاییها قرار گرفت صدور قطعنامه ۵۹۸ در ایران بحثهای چالش برانگیزی را برانگیخت.[۷۸] این قطعنامه درباره آغاز کننده جنگ و چرایی وقوع آن ساکت بود.
قطعنامه بیش از حد یک جانبه و به سود عراق و همراه با اعمال نظر ایالات متحده بود.
در مورد مسئله تعیین متجاوز و مقصر، قطعنامه به سادگی گفته بود:[۷۹] واکنش ایران به این قطعنامه این بود که آن را نه قبول و نه رد کرد.
ایران خواستار آن بود که عراق به روشنی به عنوان متجاوز شناخته شده و این خواسته را بارها و بارها اعلام کرده بود.
خواستهای که هربار توسط سازمان ملل رد میشد.
در طول یک سالی که از تصویب قطعنامه تا پذیرش آن توسط ایران گذشت، ایران تحت فشار خارجی زیادی برای قبول آن قرار داشت.[۸۰] شلیک موشک از ناو آمریکایی یواساس وینسنس.
از چنین موشکی برعلیه پرواز شماره ۶۵۵ ایران ایر استفاده شد.
این شلیک موجب مرگ ۲۹۰ مسافر غیرنظامی ازجمله زنان و کودکان شد.
رونالد ریگان در ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ایران را رسماً تهدید کرد که اگر به قطعنامه ۵۹۸ پاسخ منفی بدهد، چارهای جز یک «اقدام عملی» باقی نمیماند.[۸۱] اندکی بعد ایالات متحده به عنوان متحد عراق وارد جنگ با ایران شد.
در ۳۰ فروردین ۱۳۶۷ ایالات متحده به نفتکشها و سکوهای نفتی غیرنظامی ایران در خلیج فارس حمله کرد.[۸۲][۸۳] تنها دو روز پیش از آن و در روزهای ۲۸ و ۲۹ فروردین، عراق برای بازپس گیری شبه جزیره فاو شروع به بمباران شیمیائی مواضع ایران نموده بود.[۸۴] در جریان این حمله بالگردهای آمریکایی به نفع نیروهای عراقی مستقیماً وارد جنگ با ایران در فاو شدند.
روشن بود که ایران توان جنگیدن مستقیم و همزمان با دو ارتش ایالات متحده و عراق را نداشت.[۸۵] بنابراین شبه جزیره فاو دوباره به دست عراق افتاد.[۸۶] در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ ناو آمریکایی یواساس وینسنس یک هواپیمای غیرنظامی ایرباس مسافری ایران[۸۷] را در آبهای خلیج فارس مورد اصابت موشک خود قرار داد و تمامی ۲۹۰ مسافر آن را کشت.[۸۸] با این حمله ایالات متحده مشخص کرد که مایل است به طور مستقیم وارد جنگ با ایران شود.
این حمله تنها دو هفته پیش از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران صورت گرفت.[۸۹] از بعد داخلی نیز دولت ایران تحت فشار زیادی بود.[۹۰] در داخل کشور زمزمههای مخالفت با جنگ آغاز شده بود و فشارهای اقتصادی بر دولت افزایش یافته بود.[۹۱] درآمد نفتی کشور از ۱۵ میلیارد دلار به کمتر از ۶ میلیارد دلار کاهش یافته بود و وضعیت اقتصادی کشور در بدترین حالت خود بود.[۹۲] سرانجام محسن رضایی طی نامهای به روحالله خمینی، فهرستی از نیازهای مضاعف نیروهای نظامی ایران برای ادامه جنگ در ۵ سال آینده را ارائه داد.[۹۳]