درجه نفوذ رسانه در جوامع و تاثیرات آن به حدی است که آموزش رسانه، به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. باید تاکید کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه و تاثیر پذیری از آن با والدین خود تفاوت کامل دارند. آنها بین « جهان » و «جهان رسانه ای» فرق نمی گذارند و در به کارگیری رسانه بسیار راحتتر از والدین خود عمل می کنند. آموزش رسانه به گفته کومار: « تحلیل اجتماعی- انتقادی رسانه است. بنا بر این هدف اصلی آموزش رسانه ، هوشیار کردن ، اختیار بخشی در مواجهه با رسانه و برنامه ها و محتوای آن است. آموزش رسانه به افراد می آموزند پیام را تفسیر وتولید کنند ، مناسب ترین رسانه را انتخاب کنند و نقش بیشتری در تاثیر پذیری از آنها به عهده گیرند.»
به طور کلی سه جنبه سواد رسانه ای عبارتند از :
- ارتقای آگاهی نسبت به الگوی مصرف رسانه ای و یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف محصولات رسانه ای از منابع رسانه ای گوناگون.
- آموزش مهارت های مطالعه یا تماشای انتقادی.
- تجزیه و تحلیل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی رسانه ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست .
مطابق این دیدگاه آموزش سواد رسانه ای به دانش آموزان ، اهداف متعددی را دنبال می کند که مهمترین آنها عبارتند از:
1- ایجاد تفکر خلاقانه، انتقادی و موشکافانه در دانش آموزان نسبت به محتوا و عملکرد رسانه ها 2- شناخت اشکال بصری ارتباط با استفاده از آن در کنار سایر مهارت های خواندن ، نوشتن ، صحبت کردن و گوش دادن
3- حضور رسانه ها در زندگی کودکان .
رنه اسپتیز به خاطر پژوهش هایش در مورد محرومیت های عاطفی کودکانی که در شبانه روزی ها تربیت میشوند، و تاثیر بد این محرومیت بر رشد عاطفی و شخصیتی کودکان شهرت یافته است . وی میگوید: «دور نگه داشتن کودک در سالهای اول زندگی از موقعیت هایی که احساس نا خوشایندی در وی ایجاد میکنند به هما اندازه زیان آور است که محروم ساختن او از آنچه که خوشایندی و خوشحالی وی را بر می انگیزد . هر دو عامل مذکور در سازندگی دستگاه روانی وی دخالت دارند. به کار نگرفتن هر یک از آنها ، یعنی نبود مطلق ناخوشایندی و یا خوشایندی در زندگی کودک ، به اختلال در شخصیت او منجر میشود . »
رسانه وسیله ای است که این خلا را پر میکند. عصر ارتباطات الکترونیک این امکان را به کودکان و نوجوانان داه است تا از این جعبه جادویی احساس خوشایندی و نا خوشایندی بگیرند.
برسی تاثیر تلویزیون بر بزهکاری کودکان و نوجوانان
افزایش رسانه های ارتباط جمعی به شکل گسترش انفجاری تلویزیون در دهه 1950 در امریکای شمالی، همانند دیگر قاره ها نبوده است . به طوری که ظرف مدت یک سال ، ( 1950 – 1945 ) میزان آن به بیش از یک میلیون دستگاه رسید. سریع تر از جای دیگر تلویزیون در خانه هایی نفوذ کرد که کودکان کم سن و سال در آنها سکونت داشتند. در آمریکا احتمال یافتن تلویزیون در خانوارهای دارای کودک زیر 12 سال دو برابر خانوارهای بدون اولاد بود. تحقیقات متعددی که در آمریکا و انگلستان در مورد تاثیر تلویزیون بر روی بچه ها به عمل آمده میتوان ابتدا این نتیجه را گرفت که تلویزیون مثل سایر وسایل ، چون بچه ها را با مسائل و ارزشهای افراد بالغ قرار میدهد ، اضطرابهای آنان را در مورد آینده شان و به طور احساس عدم امنیتشان را افزایش میدهد و خیلی زود پیچیدگی ، شرایط خانوادگی و اجتماعی و انسانی را بر آنها آشکار میسازد.
امروزه، بسیاری از دارندگان دستگاه گیرنده تحت تاثیر برنامه های تلویزیونی « تلویزیون سالاری» قرار گرفته اند که البته با توجه به علاقه شدید خرد سالان و نوجوانان به بر نامه های تلویزیونی ، به زحمت می توان آنها را قانع کرد که به موقع پیش از پایان برنامه های تلویزیونی به خواب روند یا به موقع تکلیف مدرسه خود را آماده کنند.
در دهه اخیر با پیشرفت فرستنده های ویدئویی و تلویزیونی ، تهیه کنندگان انواع فیلم ها و برنامه ها را برای مردم ساخته اند. اگر در گذشته تماشاگران فیلم های سینمایی با اختیار فیلم دلخواه خود را انتخاب می نمودند و بعد خانه را بسوی سینما ترک می کردند ، ولی امروزه مسئولان و کارگزاران تلویزیون بدون اینکه به اثرات نیک و بد فیلم ها در گروه های سنی و جنسی مختلف توجه کنند، آنها را به خانه هایی که دریچه تلویزیون به روی آنها باز میشود، صادر میکنند و افراد خانواده ، زن و مرد ، خرد و کلان بدون این که انتخاب داشته باشند ، چشم و گوش خود را به این فرستنده می سپارند.