مشهد کلانشهری در شمال شرقی ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵ این شهر با ۲٬۴۱۰٬۸۰۰ نفر[۴] جمعیت دومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران است.[۴] این شهر به واسطه وجود حرم علی بن موسیالرضا، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای بیش از ۳۲ میلیون زائر[۵] از داخل و بیش از یک میلیون زائر [۶] از خارج از کشور است. مشهد تنها در فصل تابستان سال ۱۳۸۹ پذیرای بیش از ۱۳ میلیون زائر بود.[۷] آمار نشان میدهد وجود مقبره امام رضا در مشهد موجب شده که به طور میانگین هر ایرانی، هر سه سال یکبار به مشهد سفر کند.[۸]
پیشینه
حوضهٔ رودخانهٔ کشفرود که شهر مشهد در آن قرار دارد،[۹] به خاطر شرایط مناسب طبیعی، از پیش از اسلام به عنوان یکی از مناطق مورد توجه برای سکونت در خراسان به حساب میآمدهاست.[۱۰] این منطقه ابتدا مسکن اقوام آریائی بود. در نزدیکی شهر فعلی مشهد شهری بنام توس وجود داشتهاست.[۱۱] در اسطورههای ایرانی بنای اصلی شهر توس را به جمشید و تجدید بنای آن را به توس، پهلوان و سپهسالار کیانی نسبت میدهند.[۱۱] از تاریخ این شهر در قبل از اسلام، به جز افسانهای چند، آگاهی چندانی در دست نیست. ولی با توجه به اسناد موجود، میتوان حدس زد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان، یکی از مرزداریهای سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ، و از ولایتهای مشهور در خراسان بزرگ بودهاست.[۱۲]
توس در زمان خلافت عثمان بهطور کامل توسط اعراب فتح شد.[۱۳] در دورهٔ اسلامی این منطقه بخشی از ولایت توس به مرکزیت شهر تابران بود که آبادیهای سناباد و نوغان که بخشی از مشهد کنونی هستند را نیز در بر میگرفت.[۱۳] پس از حملهٔ مغولان مردم شهر ویرانشدهٔ توس به مشهد مهاجرت کردند و شهر توسعه پیدا کرد.[۱۳] مشهد در زمان حکومت نادرشاه افشار به عنوان پایتخت ایران انتخاب شد.[۱۴]
نام مشهد
واژه مشهد به معنی شهود، حضور و شهادتگاه است و به این معانی به واژه «مشاهد» جمع بسته میشود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده ۳ ه. ق، بر قبور ائمه و اولیاء و رجال اطلاق میشدهاست، چنان که در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس، و مشهد میهنه (آرامگاه ابوسعید ابوالخیر) و مشهد توس یا مشهد رضوی در خراسان، وجود داشتهاست. علی بن موسی الرضا پس از قتل به دست مأمون عباسی در سال ۲۰۲ ه. ق، در آرامگاه هارونی سناباد به خاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن، به ویژه در زمان شاه تهماسب صفوی افزوده گشته و مردم توس به مشهد کوچ داده شدند؛ و به مرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد.[۱۵] گفتنی است که نام مشهد اولین بار توسط سلطان محمود غزنوی به این شهر داده شد.
مشهد در دوره اسلامی
به گفته تاریخ نویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، به خراسان روی آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهی احنف بن قیس که مامور فنح خراسان بودند وی را تعقیب کردند. یزدگرد که آنان را به دنبال خویش یافت، راهی توس شد تا از کنارنگ توس مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد، اما کنارنگ با این بهانه که از یک سو، توس گنجایش موکب بزرگ پادشاهی را ندارد، و از سوی دیگر، پناه دادن به پادشاه، امکان یورش سپاه مسلمانان را افزایش میدهد، یزدگرد را از توس راهی مرو کرد. حاکم مرو نیز در آغاز به استقبال یزدگرد شتافت، اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرین شاه ساسانی در سال ۳۱ هجری به دست آسیابانی در مرو کشته شد. کنارنگ توس هم که حاکمی سودجو و عافیتطلب بود، با احساس خطر از سپاه مسلمانان، طی نامهای از عبدالله بن عامر، امان خواست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یاری خواهد داد. پس چنین کرد و به امارت نیشابور دست یافت. با این ترفند، کنارنگیان، به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطه توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموی و چیرگی سپاه ابومسلم در سال ۱۲۹ هجری، در آن جا ماندند و تنها پس از یورش سرداران ابومسلم بود که آن جا را رها ساختند.[۱۲]
مشهد در دوره امویان
از تاریخ توس در دوران امویان نیز خبر چندانی در دست نیست. تنها باید از مهاجرت و اقامت و درگذشت خواجه ربیع بن خثیم از یاران ابن مسعود صحابی یاد کرد که در حدود سالهای ۳۵ هجری راهی خراسان شد و در نوغان اقامت گزید و در سال ۶۱ در همان جا درگذشت و دفن شد.[۱۲]
مشهد در دوره عباسیان
در دوره عباسیان، گرچه فرمانداران خراسان از جانب حکومت مرکزی برگزیده میشدند، اما بی کفایتی این والیان و جنبشهایی که در گوشه و کنار این خطه رخ میداد، گاه مردم را چنان برمیآشفت که خواهان برکناری ایشان میشدند. از جمله در سالهای پایانی قرن دوم، آن زمان که علی بن عیسی والی خراسان بود، فتنه و آشوب تا آن اندازه در خراسان بالا گرفت که هارون الرشید در سال ۱۸۹ خود برای سرکوب شورش، رهسپار ولایات شرقی شد. اما علی بن عیسی، فرصت طلبانه، و با هدایای بسیار، در ری نزد او آمد و هارون او را در حکمرانی خراسان پایدار داشت. ولی با سپری شدن یک سال، شورش از حد گذشت و هارون وی را برکنار نمود. در سال ۱۹۲ نیز خود برای استقرار امنیت کامل، راهی خراسان شد و در باغ حمید بن قحطبه اقامت گزید. یک سال پس از آن چنان بیمار شد که همان جا مرد و در تالار بزرگ کاخی که در آن باغ قرار داشت، به خاک سپرده شد.[۱۲] در دوران حکومت هارون عباسی، حمید بن قحطبه طائی والی خراسان بود که کاخی در باغی واقع در ۱٫۵ کیلومتری سناباد داشت. در بهار سال ۱۹۳ هجری قمری، هارون که برای سرکوب شورشی عازم سمرقند بود، در نوغان بیمار شد و بنا به وصیتش او را در آن باغ دفن کردند. چند سال بعد در دوران خلافت مامون، در ۲۰۲ هجری قمری، علی بن موسیالرضا که پس از یک سال اقامت در مرو عازم بغداد بود، در منزل امیر سناباد مسموم شد و مأمون پیکر او را نزدیک قبر هارون به خاک سپرد. از آن پس آن نقطه «مشهد الرضا» به معنی «محل شهادت رضا» و به اختصار مشهد نام گرفت.