سکولاریزم یا نظریه ی جدایی دین از سیاست ، حاصل تحولات مذهبی ، علمی و اجتماعی است که پس از رنسانس در جوامع غربی به وقوع پیوست و نوعی خودباوری و خودبسندگی کاذب را به ارمغان آورد؛ این نظریه در طول یکی دو سده اخیر استحکام یافت و امروزه از نگاه طرفدارانش تنها نظریه ای است که می تواند نیازهای انسان و جامعه را در ابعاد گوناگون تاءمین نماید. شکل گیری نظام مقدس جمهوری اسلامی در ایران ، نظریه ی حکومت دینی را مطرح کرد. توفیقات روزافزون این نظام نوبنیاد در اداره جامعه با همه ی کارشکنی ها و محدودیت ها و موانعی که مخالفان درباره آن اعمال می کردند، بر روی باور نادرست طرفداران سکولاریزم خط بطلان کشید. از این رو مخالفان با تمام وجود با این نظام مخالفت کرده اند و به جعل فرصت هایی مبادرت جسته اند که در غرب سکولاریزم را به ارمغان آورد. از نظر این نوشتار، نارسایی تعالیم کتاب مقدس و به چالش کشیده شدن حجیت و قدسیت آن توسط خود اهل کتاب که در قرن هفدهم آغاز شد و به شدت تداوم یافت و جنگ های خونین و طولانی فرقه ای که به نام دین در جوامع مسیحی به وقوع پیوست ، مهم ترین علل شکل گیری سکولاریزم بوده است . پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، سکولارها همواره کوشیده اند چنین عوامل و اسبابی را به طور تصنعی در جوامع و کشورهای اسلامی ایجاد کنند تا مسلمانان خود به این نتیجه برسند که حکومت دینی نه تنها کارآمد نیست بلکه سبب رکود و انزوا است .
مقابله اندیشه سیاسی غرب با مبانی نظری و تئوریک حکومت دینی در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران ، بر کسی پوشیده نیست . تبلیغات گسترده و موضع گیری های علنی برخی متفکران و زمامداران جوامع غربی در برابر متفکران و نظریه پردازان حکومت دینی و جنگ رسانه ای و فرهنگی که از همان آغاز انقلاب اسلامی توسط قدرت های غرب و شرق در برابر آن گشوده شد، حاکی از تلاش مستمر و گسترده مخالفان حکومت دینی برای از میان برداشتن و شکست نظام اسلامی در ایران است . بر این اساس می توان گفت که رویارویی سکولاریزم با نظریه حکومت دینی از نوع نظام پرسش اساسی پیش می آید که : مخالفان نظریه حکومت دینی در عرصه مقابله با این نظریه ، چه روشی را در پیش گرفته اند و فرصت آفرینی آنان چگونه است
این قلم بر این باور است که تنها در پرتو پاسخ صحیح و مستند به این پرسش است که می توان موضع ضعف مخالفان و فرصت های آنان را شناخت و به نحو منطقی و مؤ ثر با تقویت کارآمدی نظام اسلامی به مقابله با آن پرداخت و تقابل این دو نظریه را به سود نظریه مطلوب به پیش برد. چنین به نظر می رسد که مدافعان سکولاریزم ، با آگاهی از عوامل و علل پیدایی این نظریه در جوامع غربی می کوشند نسخه مشابهی در کشورهای اسلامی و مخصوصاً در جمهوری اسلامی ایجاد و عملیاتی نمایند تا شهروندان این کشورها خود، سکولاریزم را پذیرفته و آن را ترویج نمایند. بنابراین نخست لازم است عوامل پیدایی این نظریه در دنیای غرب را جستجو نمائیم .
عوامل پیدایش سکولاریزم در غرب
از آنجا که اساسی ترین سبب این امر به ضعف ها و کاستی های مسیحیت مرسوم مربوط می شود، اینک به بیان چالش های مهم مسیحیت می پردازیم .
1. تحریف و نارسایی تعالیم تورات و انجیل
ین قلم بر آن است که اساسی ترین عاملی که سبب پیدایش سکولاریزم در جوامع سکولار غربی گردید، نارسایی تعالیم کتاب مقدس و نقادی های دقیقی است که عالمان یهودی و مسیحی پیرامون اصالت آن صورت داده اند، نظر به اهمیت این مطلب ، در این قسمت به موقعیت این کتاب در محافل علمی مسیحی می پردازیم . قرآن ((تورات )) را کتاب آسمانی موسی (ع ) و ((انجیل )) را کتاب آسمانی مسیح (ع ) دانسته و حقانیت اصل این دو نص الهی را پذیرفته است ؛ ولی اشعار می دارد که پیروان تورات به تحریف و پیروان انجیل به نسیان بخشی از تذکرات الهی روی آوردند. (مائده : 14 13)
از طرفی حجیت سخن قرآن نزد مسلمانان امری مسلم است ، زیرا قرآن به تحریف تن نمی دهد و امکان تغییر، کاهش و افزایش در آن وجود ندارد. در این باره در قرآن آمده است : ((لا یاءتیهِ الباطِلُ مِن بَین یَدَیه و لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیم حَمیدٍ))، باطل از هیچ طرف و نیز در این باره می خوانیم : ((انا نَحنُ نَزلنا الذِکرَ و انا لَهُ لَحافِظُونَ))؛ به راستی ما خود ذکر (قرآن ) را فروفرستادیم و ما خود آن را نگاهبان خواهیم بود. (حجر: 9) پس قرآن متجاوز از چهارده قرن پیش نسبت به تحریف تورات و انجیل خبر داده و این مطلب نزد مسلمانان مسلم است .
با این وجود کلیسا توانست حکومت خود بر جوامع مسیحی را برای مدت زمانی قریب به یک هزاره بدون دردسر حفظ کند. اما در سه سده پایانی قرون وسطی که در پرتو روشنگری عالمان مسلمان و انتقال بخش عظیمی از آثار علمی و فلسفی مسلمانان به اروپا، تحولی اساسی در نوع نگرش عالمان مسیحی رخ داد و سیر اندیشه و دانش در اروپا دگرگون شد6؛ این امر، حادثه ای بس عظیم بود؛ زیرا حاصل تلاش فراوان و نکته سنجی های دقیق و ژرف پیروان دینی را به ممالک غربی منتقل کرد که برخلاف تعالیم تورات و انجیل ، دانش طلبی را در هر شرایطی بر همگان فرض و وظیفه می داند. گسترش تاءثیر مسلمانان در ممالک مسیحی و آشنایی مسیحیان با بخشی از علوم عقلی و تعالیم اسلامی سبب تردید و دودلی پیرامون صحت و اصالت تعالیمی گردید که برگرفته ازتعالیم دین مسیح دانسته می شد. این تاءثیرگذاری و روشنگری سبب شد تا در ممالک مسیحی در مدت سه سده ده ها دانشمند و حکیم ظهور نماید. این در حالی بود که تعداد اندیشمندان مسیحی در طول حدود ده سده قبل از آن ، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید.