دانلود مقاله آموزش و پرورش عاطفی - اجتماعی و نقش هوش هیجانی

Word 46 KB 26341 31
مشخص نشده مشخص نشده روانپزشکی - روانشناسی - علوم تربیتی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • هدف این مقاله،بررسی اثر هوش هیجانی در آموزش و پرورش است.براساس این نگرش که چرخه آموزش و پرورش برپایه یک حرکت سنتی عمدتا حول محور «آموزش شناختی»می‏چرخد،پرورش ابعاد عاطفی- اجتماعی نادیده انگاشته شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته‏ است.ازاین‏رو نقش هوش هیجانی در تبیین عوامل عاطفی‏ و اجتماعی قابل تأمل به نظر می‏رسد.در این زمینه با طرح‏ پرسش‏های زیر می‏توان به ضرورت کاربرد هوش هیجانی‏ در فرایند آموزش‏وپرورش‏هردو پی‏برد.آیا برای مداخله یا پیشبرد بهینه فرآیند آموزش‏وپرورش‏هردو به ویژه در جنبه‏های‏ عاطفی-اجتماعی آن می‏توان از هوش هیجانی بهره برد؟

    آیا از هوش هیجانی به منزله‏ی راهنمایی مفید،برای کسب‏ مهارت‏های زندگی و همچنین سنجش و بهبود واکنش‏های‏ دانش‏آموزان نسبت به رخدادهای زندگی،آن هم طی‏ سال‏های حساسی که در مدرسه و به یادگیری سپری‏ می‏گردد،می‏توان بهره جست؟آیا با بهره‏گیری از هوش‏ هیجانی می‏توان برای ساختن محیطی مساعد و برانگیزاننده‏ برای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثرتر فراهم آورد؟در نهایت این‏که آیا اگر دانش‏آموزان با به کارگیری هوش‏ هیجانی به صلاحیت عاطفی دست یابند؛می‏توان آینده‏ای‏ روشن را برای کودکان و نوجوانان به ویژه در ابعاد عاطفی- اجتماعی نوید داد و براین اساس گامی نو در راستای‏ برنامه‏ریزی و بهداشت روانی آن‏ها برداشت؟

     

    مقدمه

    با مروری کوتاه بر تجارب آموزشی و کم‏وکیف یادگیری‏هایی که تا به حال‏ آموزش‏وپرورش‏هردو بر آن‏ها صحه گذاشته است،درمی‏یابیم که ما در گذشته‏ تحت شرایطی کاملا متفاوت آموزش دیده‏ایم و نمی‏توانیم ادعا کنیم که این‏ روش‏های آموزشی،بهترین شیوه‏ها و محتواهای آموزشی بوده‏اند و منجر به‏ یادگیری‏های اصیل و با ثبات در ما گردیده‏اند.ازاین‏رو لازم است تا تمام‏ روش‏ها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان‏ ماندن از پیامدهای هرچه نامطلوب‏تر آن،تدابیری بیندیشیم.این اظهارات‏ می‏تواند توجه کارگزاران آموزش‏وپرورش‏هردو را به این پیشنهاد جلب کند که‏ تمرکز و علاقه سنتی بر مهارت‏های ذهنی-شناختی همچون هوش بهر1جای‏ خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارت‏های عاطفی-اجتماعی و هوش بهر هیجانی‏2بدهد.

    بیان مسأله و اهمیت آن

    در دنیایی که اجبارهای غیر اخلاقی استرس‏زا هر روز بیش‏ازپیش جامعه‏ را در معرض از هم پاشیدگی قرار می‏دهند،درحالی‏که خودخواهی،خشونت‏ و فرومایگی گاهی حتی ویژگی اخلاقی افراد دارای هوش بهر بالا شده است، این پرسش منطقی به نظر می‏رسد که در 85 درصد از رفتارهای معمولی افراد بزرگسال که بخشی اساسی عمر خود را صرف تحصیل کرده‏اند،اثری از منطق‏ دیده نمی‏شود(دبونو19893،به نقل از ریاضی،1383).

    (1).

    Intolligence quotient(IQ).

    (2).

    Emotional intolligence quotient(EIQ) .

    (3).

    De Bono .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 10)

    گلمن‏1(1995)بیان می‏کند کودکان نسل حاضر نسبت به نسل گذشته،از نظر هیجانی با مشکلات بیشتری مواجه‏اند.آن‏ها تنهاتر و افسرده‏تر،عصبانی‏تر و سرکش‏تر و مستعد نگرانی بیش‏تر،تکانشی‏تر و پرخاشگرترند.ازاین‏رو این‏ پرسش مطرح می‏شود که مسأله‏ی اصلی چیست،چه باید کرد،چه چیز را می‏توان تغییر داد؟مدارس در این زمینه چه نقشی دارند؟آیا نظام آموزش و پرورش و مدارس موجود به اندازه کافی در انجام دادن وظیفه محوله خود یعنی تربیت انسان خوب درست عمل کرده است؟اتزیونی‏2(1994)در پاسخ‏ می‏گوید:به نظر می‏رسد آن‏چه باید تغییر یابد،مأموریت مدارس موجود است.

    او اشاره می‏کند که مدارس از طریق خویشتن‏داری‏3و همدلی‏4،در پرورش‏ منش مطلوب‏5،نقش مرکزی دارند و تعهد واقعی به ارزش مدنی و اخلاقی نیز از همین طریق میسر می‏گردد.برای این کار لازم نیست که برای کودکان درباره‏ ارزش‏ها سخنرانی کنیم،آن‏ها نیاز دارند تا خودشان،این ارزش‏ها را به عمل‏ درآورند و این کار با پایه‏ریزی صحیح مهارت‏های اساس عاطفی و اجتماعی‏ میسر می‏گردد.از این نظر،سوادآموزی هیجانی هم گام با آموزش منش‏ مطلوب،رشد اخلاقی و مدنیت به پیش می‏رود.

    لیکونا6(1991)درباره آموزش منش مطلوب اشاره می‏کند که:ما نیاز داریم‏ تا نفس،اشتها و امیال خود را کنترل کنیم تا بتوانیم حق دیگران را درست ادا کنیم.برای این کار مدارس نقش اساسی دارند،زیرا سال‏های زیادی از عمر ما در مدرسه و در جریان تحصیل سپری می‏گردد».بنابراین آموزش عاطفی در (1).

    Golman,D .

    (2).

    .Etzioni,A

    (3).

    Self-control .

    (4).

    Empathy .

    (5).

    Desirable character .

    (6).

    Lichona .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 11)

    مدارس ضرورتی بی‏چون و چراست.زیرا این حرکت به‏جای آن‏که‏ استرس‏زاترین جوانب زندگی روزانه یک کودک را تنها مسایلی نامربوط تلقی‏ کند،یا زمانی که این مشکلات به حد انفجار می‏رسند،کودکان را برای تنبیه‏ انضباطی به مشاور مدرسه یا دفتر انضباطی ارجاع دهد،مشکلات زندگی‏ عاطفی و اجتماعی را به موضوع‏های شایان بررسی مبدل می‏سازد(آدولفس‏1و داماسیو2،2001).

    درباره وجه دیگر بیان مسأله«سواد عاطفی‏3»می‏توان گفت که یادگیری‏ سواد عاطفی-اجتماعی به همان اندازه‏ی یادگیری ریاضی و خواندن اهمیت‏ دارند.یادگیری بدون ارتباط با احساسات کودکان تحقق نمی‏پذیرد.برنامه‏های‏ سوادآموزی هیجانی،سطح نمره‏های پیشرفت تحصیلی کودکان و عملکرد آنان‏ را در مدرسه بهبود می‏بخشد.در مطالعاتی از این قبیل،بارها نشان داده شده‏ است زمانی که کودکان،فاقد مهارت‏های لازم برای کنار آمدن با ناراحتی‏های‏ خود هستند و یا از مهارت‏های گوش کردن یا تمرکزجویی،احساس‏ مسؤولیت کردن در مورد تکالیف خود،یا اهمیت دادن به آموزش بی‏بهره‏اند، هر آن‏چه این مهارت‏ها را پرورش دهد،به پیشرفت تحصیلی آنان کمک‏ خواهد رساند.از این نظر سوادآموزی هیجانی توانایی یاد دهی مدارس را افزایش می‏دهد.حتی در شرایط بحران و کاستن از بودجه‏ها هم می‏توان چنین‏ استدلال کرد که این برنامه‏ها،به معکوس کردن روند افت تحصیلی و تقویت‏ مدارس در انجام دادن مأموریت اصلی خود کمک می‏کنند و بنابراین ارزش‏ سرمایه‏گذاری را دارند(گلمن،1995).به نظر می‏رسد که آموزش این دوره‏ها گذشته از مزایای تحصیلی به کودکان کمک می‏کند تا در آینده انسان‏هایی مفید (1).

    Adolphs .

    (2).

    Damasio .

    (3).

    Emotional Litracy .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 12)

    برای جامعه و کشور خود باشند.اینجاست که بازنگری مأموریت مدارس‏ موجود،اهمیت اساسی می‏یابد و تبیین تغییر جهت آن از یادگیری‏های شناختی‏ محض به یادگیری‏های عاطفی-اجتماعی گذشته از آموزه‏های شناختی راهی‏ است برای دستیابی شرایط بهتر رشد عاطفی-اجتماعی فرزندانمان(سارنی‏1، 1999).

    هدف این مقاله،بررسی اثر هوش هیجانی در آموزش و پرورش است.براساس این نگرش که چرخه آموزش و پرورش برپایه یک حرکت سنتی عمدتا حول محور «آموزش شناختی»می‏چرخد،پرورش ابعاد عاطفی- اجتماعی نادیده انگاشته شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته‏ است.ازاین‏رو نقش هوش هیجانی در تبیین عوامل عاطفی‏ و اجتماعی قابل تأمل به نظر می‏رسد.در این زمینه با طرح‏ پرسش‏های زیر می‏توان به ضرورت کاربرد هوش هیجانی‏ در فرایند آموزش‏وپرورش‏هردو پی‏برد.آیا برای مداخله یا پیشبرد بهینه فرآیند آموزش‏وپرورش‏هردو به ویژه در جنبه‏های‏ عاطفی-اجتماعی آن می‏توان از هوش هیجانی بهره برد؟

    آیا از هوش هیجانی به منزله‏ی راهنمایی مفید،برای کسب‏ مهارت‏های زندگی و همچنین سنجش و بهبود واکنش‏های‏ دانش‏آموزان نسبت به رخدادهای زندگی،آن هم طی‏ سال‏های حساسی که در مدرسه و به یادگیری سپری‏ می‏گردد،می‏توان بهره جست؟آیا با بهره‏گیری از هوش‏ هیجانی می‏توان برای ساختن محیطی مساعد و برانگیزاننده‏ برای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثرتر فراهم آورد؟در نهایت این‏که آیا اگر دانش‏آموزان با به کارگیری هوش‏ هیجانی به صلاحیت عاطفی دست یابند؛می‏توان آینده‏ای‏ روشن را برای کودکان و نوجوانان به ویژه در ابعاد عاطفی- اجتماعی نوید داد و براین اساس گامی نو در راستای‏ برنامه‏ریزی و بهداشت روانی آن‏ها برداشت؟

    مقدمه با مروری کوتاه بر تجارب آموزشی و کم‏وکیف یادگیری‏هایی که تا به حال‏ آموزش‏وپرورش‏هردو بر آن‏ها صحه گذاشته است،درمی‏یابیم که ما در گذشته‏ تحت شرایطی کاملا متفاوت آموزش دیده‏ایم و نمی‏توانیم ادعا کنیم که این‏ روش‏های آموزشی،بهترین شیوه‏ها و محتواهای آموزشی بوده‏اند و منجر به‏ یادگیری‏های اصیل و با ثبات در ما گردیده‏اند.ازاین‏رو لازم است تا تمام‏ روش‏ها و مواد آموزشی را با این واقعیت تلخ هماهنگ سازیم و برای در امان‏ ماندن از پیامدهای هرچه نامطلوب‏تر آن،تدابیری بیندیشیم.این اظهارات‏ می‏تواند توجه کارگزاران آموزش‏وپرورش‏هردو را به این پیشنهاد جلب کند که‏ تمرکز و علاقه سنتی بر مهارت‏های ذهنی-شناختی همچون هوش بهر1جای‏ خود را به علاقه شدید و تمرکز بر مهارت‏های عاطفی-اجتماعی و هوش بهر هیجانی‏2بدهد.

    بیان مسأله و اهمیت آن در دنیایی که اجبارهای غیر اخلاقی استرس‏زا هر روز بیش‏ازپیش جامعه‏ را در معرض از هم پاشیدگی قرار می‏دهند،درحالی‏که خودخواهی،خشونت‏ و فرومایگی گاهی حتی ویژگی اخلاقی افراد دارای هوش بهر بالا شده است، این پرسش منطقی به نظر می‏رسد که در 85 درصد از رفتارهای معمولی افراد بزرگسال که بخشی اساسی عمر خود را صرف تحصیل کرده‏اند،اثری از منطق‏ دیده نمی‏شود(دبونو19893،به نقل از ریاضی،1383).

    (1).

    Intolligence quotient(IQ).

    (2).

    Emotional intolligence quotient(EIQ) .

    (3).

    De Bono .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 10) گلمن‏1(1995)بیان می‏کند کودکان نسل حاضر نسبت به نسل گذشته،از نظر هیجانی با مشکلات بیشتری مواجه‏اند.آن‏ها تنهاتر و افسرده‏تر،عصبانی‏تر و سرکش‏تر و مستعد نگرانی بیش‏تر،تکانشی‏تر و پرخاشگرترند.ازاین‏رو این‏ پرسش مطرح می‏شود که مسأله‏ی اصلی چیست،چه باید کرد،چه چیز را می‏توان تغییر داد؟مدارس در این زمینه چه نقشی دارند؟آیا نظام آموزش و پرورش و مدارس موجود به اندازه کافی در انجام دادن وظیفه محوله خود یعنی تربیت انسان خوب درست عمل کرده است؟اتزیونی‏2(1994)در پاسخ‏ می‏گوید:به نظر می‏رسد آن‏چه باید تغییر یابد،مأموریت مدارس موجود است.

    او اشاره می‏کند که مدارس از طریق خویشتن‏داری‏3و همدلی‏4،در پرورش‏ منش مطلوب‏5،نقش مرکزی دارند و تعهد واقعی به ارزش مدنی و اخلاقی نیز از همین طریق میسر می‏گردد.برای این کار لازم نیست که برای کودکان درباره‏ ارزش‏ها سخنرانی کنیم،آن‏ها نیاز دارند تا خودشان،این ارزش‏ها را به عمل‏ درآورند و این کار با پایه‏ریزی صحیح مهارت‏های اساس عاطفی و اجتماعی‏ میسر می‏گردد.از این نظر،سوادآموزی هیجانی هم گام با آموزش منش‏ مطلوب،رشد اخلاقی و مدنیت به پیش می‏رود.

    لیکونا6(1991)درباره آموزش منش مطلوب اشاره می‏کند که:ما نیاز داریم‏ تا نفس،اشتها و امیال خود را کنترل کنیم تا بتوانیم حق دیگران را درست ادا کنیم.برای این کار مدارس نقش اساسی دارند،زیرا سال‏های زیادی از عمر ما در مدرسه و در جریان تحصیل سپری می‏گردد».بنابراین آموزش عاطفی در (1).

    Golman,D .

    .Etzioni,A (3).

    Self-control .

    (4).

    Empathy .

    (5).

    Desirable character .

    (6).

    Lichona .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 11) مدارس ضرورتی بی‏چون و چراست.زیرا این حرکت به‏جای آن‏که‏ استرس‏زاترین جوانب زندگی روزانه یک کودک را تنها مسایلی نامربوط تلقی‏ کند،یا زمانی که این مشکلات به حد انفجار می‏رسند،کودکان را برای تنبیه‏ انضباطی به مشاور مدرسه یا دفتر انضباطی ارجاع دهد،مشکلات زندگی‏ عاطفی و اجتماعی را به موضوع‏های شایان بررسی مبدل می‏سازد(آدولفس‏1و داماسیو2،2001).

    درباره وجه دیگر بیان مسأله«سواد عاطفی‏3»می‏توان گفت که یادگیری‏ سواد عاطفی-اجتماعی به همان اندازه‏ی یادگیری ریاضی و خواندن اهمیت‏ دارند.یادگیری بدون ارتباط با احساسات کودکان تحقق نمی‏پذیرد.برنامه‏های‏ سوادآموزی هیجانی،سطح نمره‏های پیشرفت تحصیلی کودکان و عملکرد آنان‏ را در مدرسه بهبود می‏بخشد.در مطالعاتی از این قبیل،بارها نشان داده شده‏ است زمانی که کودکان،فاقد مهارت‏های لازم برای کنار آمدن با ناراحتی‏های‏ خود هستند و یا از مهارت‏های گوش کردن یا تمرکزجویی،احساس‏ مسؤولیت کردن در مورد تکالیف خود،یا اهمیت دادن به آموزش بی‏بهره‏اند، هر آن‏چه این مهارت‏ها را پرورش دهد،به پیشرفت تحصیلی آنان کمک‏ خواهد رساند.از این نظر سوادآموزی هیجانی توانایی یاد دهی مدارس را افزایش می‏دهد.حتی در شرایط بحران و کاستن از بودجه‏ها هم می‏توان چنین‏ استدلال کرد که این برنامه‏ها،به معکوس کردن روند افت تحصیلی و تقویت‏ مدارس در انجام دادن مأموریت اصلی خود کمک می‏کنند و بنابراین ارزش‏ سرمایه‏گذاری را دارند(گلمن،1995).به نظر می‏رسد که آموزش این دوره‏ها گذشته از مزایای تحصیلی به کودکان کمک می‏کند تا در آینده انسان‏هایی مفید (1).

    Adolphs .

    Damasio .

    Emotional Litracy .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 12) برای جامعه و کشور خود باشند.اینجاست که بازنگری مأموریت مدارس‏ موجود،اهمیت اساسی می‏یابد و تبیین تغییر جهت آن از یادگیری‏های شناختی‏ محض به یادگیری‏های عاطفی-اجتماعی گذشته از آموزه‏های شناختی راهی‏ است برای دستیابی شرایط بهتر رشد عاطفی-اجتماعی فرزندانمان(سارنی‏1، 1999).

    تاریخچه اگرچه در سال‏های اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت مورد توجه قرار گرفته است،اما آن‏گونه نیست که بدون مقدمه به وجود آمده باشد.در دهه‏ی‏ 1920 روان‏شناس مشهور،ثرندایک‏2،برای نخستین‏بار از«هوش اجتماعی»نام‏ برد و آن را«توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام دادن اعمال مناسب در برقراری روابط میان شخصی»تعریف کرد(گلمن،1995).در همین سال‏ها، ژان پیاژه،(1975،نقل از شریفی درآمد،1380)به عواطف،به مثابه نیروی‏ انگیزشی و پویشی در تحول شناخت توجه کرد و با بیان این‏که شناخت و عاطفه دو جزء مستقل،اما مکمل یکدیگرند،بر نقش تأثیر گذار عواطف بر تحول اندیشه و شخصیت آدمی تأکید ورزید.جان دیوئی(1938)در کتاب‏ «چگونه فکر می‏کنیم»5بیان می‏کند که کلاس درس،جایی است که‏ دانش‏آموزان در مورد مهارت‏ها و حالت‏های ذهنی مورد نیاز برای نیل به آن و شرایط اجتماعی و عاطفی که برای انتقال و تدوام آن مورد نیاز است،اطالاعات‏ و آگاهی‏هایی به دست می‏آورند.

    Saarni .

    Thorndike .

    Piaget .

    Dewey .

    How we think .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 13) در دهه،1980،استرنبرگ‏1نشان داد که مردم نسبت به«مهارت‏های‏ اجتماعی»در افراد باهوش توجهی ویژه دارند.آن‏ها همچنین بر ارزش هوش‏ اجتماعی و تفاوت آن با توانایی‏های تحصیلی تأکید بسیار می‏ورزند.(گلمن، 1998).گاردنر2(1993)با ابداع سازه«هوش چندگانه»3و با طرح دو نوع‏ هوش به نام‏های«هوش درون شخصی»4و«هوش میان شخصی»5به وضوح‏ آن‏چه را امروز به نام هوش هیجانی شناخته می‏شود،پی افکند.در سال 1990 مفهوم هوش هیجانی در قالب پژوهش‏های مایر6و سالووی‏7به وجود آمد و در سال 1995 و با انتشار کتاب پر تیراژ دانیل گلمن به نام«هوش هیجانی»، این مفهوم به زبانی ساده و قابل فهم برای مردم عادی،افراد متخصص و مجامع علمی مطرح گردید.(گلمن،1998).

    تعریف هوش هیجانی هیجان‏ها از توانایی‏های اساسی هستند که برای توانش پاسخ دهی فوری‏ برای حفظ زندگی تکاملی در وجود ما به ودیعه گذارده شده‏اند.مترادف‏ کلمه‏"هیجان‏"در زبان انگلیسی emotion است.ریشه اصلی لغت‏ emotion ،فعل لاتینی motere به معنای«حرکت کردن»یا مشتق از فعل‏ emote به معنای«سوق دادن»است که اضافه شدن پیشوند e به آن معنای‏ ضمنی«دور شدن»را می‏بخشد.

    گلمن(1995)ضمن پرداختن به تعریف هوش هیجانی درباره خاستگاه‏ واژه«هیجانی»یادآوری می‏کند: (1).

    Sternberg .

    Gardner .

    Multiple Intelligence .

    Intrapersonal Intelligence .

    Interpersonal Intelligence .

    Mayer .

    (7).

    Salovey .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 14) واژه‏ای که با عنوان هیجان به آن اشاره می‏کنم،اصطلاحی است که‏ روان‏شناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل‏ پرداخته‏اند.در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد،معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است:«هر تحریک یا اغتشاش در ذهن،احساس عاطفه؛هر حالت ذهنی‏ قدرتمند یا تهییج شده».من لغت هیجان را برای اشاره به یک احساس،افکار، حالت‏های روانی و زیست‏شناختی مختص آن و دامن‏های از تمایلات شخص‏ برای عمل کردن براساس آن به کار می‏برم.واضح است که منظور من از هوش هیجانی،صلاحیت هیجانی است که عبارت است از:«توانایی آموخته‏ شده برمبنای هوش هیجانی که نتیجه آن عملکرد برجسته در کار،تحصیل و زندگی روزمره است»(گلمن،1998).

    به اعتقاد مایر و سالووی(1997)هوش هیجانی عبارت است از توانایی‏ درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آن‏ها به‏ گونه‏ای که موجب تعالی و تحول عقلی-عاطفی گردد.دانیل گلمن در کتابی‏ که به نام هوش هیجانی نوشته است،ابتدا براساس پژوهش‏های مایر و سالووی به پنج بعد هوش هیجانی اشاره می‏کند و سپس در آخرین نوشته‏های‏ خود صورت‏بندی جدیدی از قابلیت‏های هوش هیجانی به شکل خودآگاهی‏ هیجانی‏1،خود مدیریتی‏2،آگاهی اجتماعی‏3و مدیریت روابط4،ارایه می‏دهد (نقل از شریفی درآمدی،آقایار،1384).به قول پتن‏5هوش هیجانی را چه بسا می‏توان به معنای وجه اکتسابی هوشی دانست تا خود و دیگران را بهتر (1).

    Emotioanal self-Awareness .

    Self-Managment .

    Social Aeareness .

    Relationship managment .

    Patan .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 15) بشناسیم(شافعی مقدم و ایجادی،1383).نگارنده هوش هیجانی را کاربرد هوش در قلمرو هیجان می‏داند.

    از آن‏جا که هوش هیجانی مجموعه‏ای از مهارت‏های گوناگون است، بیش‏تر آن‏ها را می‏توان از طریق آموزش و یادگیری در دیگران ایجاد کرد یا آموزش داد(سالووی و مایر،1997)بنابراین شگفت‏آور نیست اگر ادعا کنیم‏ که می‏توان،آموزش‏وپرورش‏هردو را به مثابه نهاد اصلی و مدارس را نخستین‏ مراکز و پایگاههای پرورش هوش هیجانی به حساب آورد.

    گلمن در مصاحب‏های درباره این‏که آیا می‏توان هوش هیجانی را آموزش‏ داد،می‏گوید: هوش هیجانی ضمن این‏که از یک زمینه بالقوه ذاتی برخوردار است،جنبه‏ اکتسابی سالم دارد.و به‏همین سبب است که تماما به بهبود خویشتن منجر می‏شود.اساسا در بحث«شخصیت»ما از دو اصطلاح سخن به میان می‏آوریم: یکی«اثر حالت»1و دیگری«اثر صفت»2.که البته آن‏گونه که در روانشناسی‏ مطرح است،تفاوت میان آن‏ها وجود دارد.شما وقتی که به یک کارگاه هوش‏ هیجانی می‏روید،فورا«اثر حالت»را تجربه می‏کنید،احساس خوبی دارید، می‏گوید«خیلی خوب بود»،این«اثر حالت»را تجربه می‏کنید،احساس خوبی دارید، اثر کارگاه آموزش وجود دارد،خوب است.همین‏طور«اثر صفت»است،یعنی‏ وقتی که شمار در یک برنامه آموزش(تمرین)ذهنی و آموزش قلبی(درونی) نظام‏مند و طولانی مدت شرکت می‏کنید،ساختار عصبی(نورولوژی)مغز شما تغییر می‏کند و شما هرچه بیش‏تر آن را انجام دهید،تغییر سریع‏تر خواهد بود و تأثیر آن یک سال بعد و حتی ده سال بعد همچنان قابل مشاهده خواهد بود».

    (گلمن 2005،نقل از شریفی درآمدی و آقایار،1384).

    State effect .

    Trait effect .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 16) گلمن(1995)معتقد است که،مدارس نخستین فضاهای اجتماعی هستند که می‏توانند خلأها و ضعف‏های کودکان را در زمینه‏ی رشد و تعالی عواطف‏ و تعامل‏های اجتماعی برطرف سازند و با آموزش‏وپرورش‏هردو مهارت‏های‏ عاطفی-اجتماعی دانش‏آموزان،حس رقابت جویی‏های آزارنده،رقابت‏های‏ سنتی و نظارت‏های مرضی آنان را بر اعمال یکدیگر،اصلاح و ترمیم کرد.او یادآوری می‏کند که یادگیری مهارت‏های عاطفی از خانه آغاز می‏شود و کودکان با مجموعه‏ای از توانش‏های عاطفی اولیه و متفاوت وارد مدرسه‏ می‏شوند.به‏همین دلیل است که نظام آموزش‏وپرورش‏هردو و به تبغ آن مدارس با چالش‏هایی در مورد آموزش و اصلاح مهارت‏های عاطفی دانش‏آموزان‏ مواجه‏اند.این چالش‏ها را می‏توان از طریق جایگزین سازی و بر طرف ساختن‏ ابهامات موجود،در زمینه‏ی عواطف و از طریق ترتیب دادن برنامه‏های‏ استاندارد شده‏ی آموزش که سبب پرورش و تکامل مهارت‏های عاطفی و کاربست صحیح آن است،از بین برد.

    کاربردهای هوش هیجانی در آموزش‏وپرورش‏هردو 1.هوش هیجانی در خدمت سلامت روان دانش‏آموزان و پیشگیری‏ از اختلالات رفتاری در مدارس اساسا مدارس مکانی مطلوب برای ترویج و پرورش مهارت‏های اجتماعی‏ و پیشگیری از بروز اختلالات رفتاری به شمار می‏آیند.همچنین پژوهش‏ها نشان داده‏اند که ضعف پیشرفت تحصیلی،اصلی‏ترین عامل زمینه‏ساز بروز مشکلات رفتاری و بزه‏کاری‏ها و پرخاشگری‏هاست(هاوکینز1و کاتالانو2، 1985).پس اگر مدارس برنامه‏ها و فعالیت‏های پیشگیرانه را دنبال کنند (1).

    Hawkins .

    Catalano .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 17) می‏توانند از سلامت روان دانش‏آموزان در برابر عوامل آسیب‏زا محافظت کنند.

    نخستین برنامه شامل راهبردهای پیشگیرانه از بروز اختلالات رفتاری در سطح‏ مدارس است که به شکل ایجاد هم‏یاری و ارتباط میان مدیر،معاون،معلمان و اولیای دانش‏آموزان است که می‏تواند به افزایش هماهنگی میان فعالیت‏های‏ پیشگیرانه و ایجاد فضای سازشی‏1برای یادگیری،بهبود سلامت روان‏ دانش‏آموزان منجر شود.این برنامه در پیش‏گیری یا کاهش رفتارهایی مانند اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر،اهمیتی ویژه دارد.دومین برنامه شامل‏ راهبردهای پیش‏گیرانه در سطح کلاس است که عبارت‏اند از:یافتن راههایی‏ برای افزایش پیشرفت و بهبود عملکرد دانش‏آموزان در انجام دادن رفتارهای‏ اجتماعی،افزایش فرصت‏های کلاسی برای مشارکت فعالانه دانش‏آموزان در جریان یادگیری،حمایت از روابط همسال با همسال و بزرگسالان و تأکید بر آموزش با کیفیت مطلوب باتوجه به ارزشیابی‏های متناوب از دانش‏آموزان به‏ منظور اطمینان از پیشرفت مطلوب آنان و جلب همکاری والدین به نحو احسن.توجه اصلی این برنامه بر اصلاح خویشتن‏داری،مقابله با استرس و افزایش خودآگاهی عاطفی از طریق ترویج تکفرات جایگزین است که برپایه‏ آن بر آموزش علل هیجان‏ها و پیامدهای آن‏ها و مهارت‏های چون تشخیص، فهم و خود تنظیمی هیجان‏ها به دانش‏آموزان تأکید می‏شود(لدوکس‏2،2003).

    برنامه‏های پیشگیری هدف‏دار،سومین اقدامات پیشگیرانه روانی-تربیتی، متمرکز بر راهبردهایی است که برای پرورش و اصلاح توانایی‏های اجتماعی، قدرت تصمیم‏گیری،افزایش مشارکت اجتماعی و کسب آگاهی‏های اجتماعی‏ ضرورت دارد.مثلا این راهبردها به منظور افزایش توانایی دانش‏آموزان‏ دبستانی پیش از ورود به مدارس راهنمایی،در انطباق با استرس‏های ناشی از (1).

    Adaptive space .

    LeDoux .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 18) تغییر مقطع مؤثر بوده است.الیاس‏1،زینر2و ویزبرگ‏3(2000)گزارش‏ می‏دهند که کودکانی که در برنامه‏های پیشگیری هدف‏دار مشارکت داشتند در مقایسه با کودکانی که در این برنامه مشارکت نداشتند،سازگارترند دانش‏آموزانی که در این برنامه‏ها شرکت نداشتند،دارای نرخ بالاتری از اعتیاد به الکل و مواد مهدر،انحرافات جنسی،پرخاش‏گری،دروغ‏گویی،تقلب‏ کردن،سنگ‏دلی،نافرمانی در خانه و مدرسه،مسخره کردن دیگران و تندخویی‏ بودند(استراتون‏4و رید5،2003).چهارمین برنامه شامل راهبردهای جامع‏ آموزش بهداشت روان است که با بهره‏گیری از آن‏ها می‏توان برای تسهیل‏ جریان پرورش و ارتقای سلامت روان دانش‏آموزان همراه با پیشگیری از وقوع‏ رفتارهایی که سب ایجاد اختلال در عملکردهای عادی(عمل همجنس‏گرایی، مصرف سیگار و...)می‏شود،اقدام کرد.پنجمین برنامه شامل راهبردهای‏ پیشگیرانه چند وجهی است.این برنامه‏ها از آن‏جا که به«هم‏کنشی»زمینه‏های‏ اجتماعی،تحصیلی و رفتارهای بالغ و سالم توجه دارند،می‏توانند به نحوی‏ خاص تا جایی که به افزایش طول عمر دانش‏آموز منجر شود،مورد استفاده‏ قرار گیرند.(کیاروچی‏6و همکاران،2002).

    2.هوش هیجانی و دروس تحصیلی طرح مسأله هوش هیجانی و رابطه آن با دروس تحصیلی،به طرح این‏ پرسش منجر می‏شود که اگر مدارس فعالیت خود را بر آموزش‏وپرورش‏هردو هوش هیجانی و در یک کلمه«تعدیل هیجان‏ها»از طریق یادگیری مهارت‏های‏ (1).

    Elias .

    Ziner .

    Weissberg .

    Reid .

    Ciarrochi .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 19) عاطفی-اجتماعی متمرکز نمایند،پس مسؤولیت و وظیفه آن‏ها در قبال‏ آموزش مسایل علمی و فنی گوناگون چه می‏شود.اگرچه به‏طور کلی این‏ نوع سؤالات از نگرانی‏های چند وجهی آن گروه از آموزش کارانی ناشی‏ می‏شود که نخستین‏بار است که با مسأله پرورش مهارت‏های عاطفی- اجتماعی آن هم در یک نظام یا برنامه‏ی آموزشی بسته و محدود روبرو می‏شوند و درعین‏حال نمی‏دانند که چگونه باید آموزش مهارت‏های هوش‏ هیجانی را در قالب دروس تحصیلی فراهم آورند،اما باوجوداین،نکته‏ای که‏ نمی‏توان از آن غفلت ورزید این است که هوش هیجانی و تحصیلی،هردو در یک مسیر و در نیل به هدفی معین قرار دارند.این دو به موازات هم پیش‏ می‏روند و هم‏گرایی میان تلاش‏های مربوط به پرورش هوش هیجانی و فعالیت‏های تحصیلی محسوس به نظر می‏رسد.فقط کافی است که باورها و افکار قالبی را که در زمینه دروس تحصیلی به صورت«بن بست‏های ذهنی»1 درآمده است به دور افکنیم و راه را بر پذیرش این عقیده بگشاییم که فراگیری‏ مهارت‏های عاطفی-اجتماعی در قالب دروس معین توانایی‏هایی ما را برای‏ کسب موفقیت‏های تصیلی مورد نیاز،تضمین می‏کند و این‏باور را از ذهن‏ خود بزداییم که نقش مدارس فقط آموزش علومی همچون ریاضی،زبان،و ادبیات است و کسب مهارت‏های عاطفی-اجتماعی به عهده خانه،انجمن‏های‏ دولتی و مذهبی است.در واقع نقش مدارس این نیست که با آموزش علوم و ارزشیابی آن‏ها به دانش‏آموزان مدرک بدهند،بلکه مهم‏تر آن است که در قالب‏ مجموع‏های از دروس معین،زمینه‏های رشد و تعالی،خردمندی،منش مطلوب‏ و رشد قضاوت صحیح و رفتار سنجیده را که همانا پرهیز از واکنش‏های‏ هیجانی نامناسب و افراطی است در آنان فراهم آورند.این امر امکان‏پذیر (1).

    Mental deadlocks .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 20) نیست،مگر این‏که مدارس فراتر از وظیفه قالبی و سنتی خود که آموزش‏ داده‏های خام اطلاعات و حتی دانش و تجربه است بیندیشند و عمل کنند به‏ گونه‏ای که با طراحی و تدوین دروس انسانی و عاطفی-اجتماعی برپایه‏ آموزش قابلیت‏ها و فنون هوش هیجانی فرصت‏های سنجیده‏ای را فراهم آورند برای صعود دانش آموختگان از نردبان دانایی به بالاترین پله آن،که همان رشد قضاوت صحیح اخلاقی و حکمت و خردمندی است.در این‏جا،ذکر این نکته‏ نیز مفید است که اگرچه برخی از تحصیل کرده‏های دانشگاهی(پزشکان، اساتید،مهندسان،مدیران سازمان‏ها و رهبران سیاسی)از هوش بهر شناختی‏ بالا،برخوردارند با دیگران نیستند،زیرا باوجود داشتن آگاهی و دانش کافی، چگونگی بهره‏گیری از آموزه‏های درسی و دریافت پیام‏هایی را که در آن‏ها مستتر است،نیاموخته‏اند.«آن‏چه اینان بدان آگاهی ندارند یا فاقد آنند،دانستن‏ چگونگی‏ها در برابر دانستن چه چیزهاست.همچنین درس خواندن در مدارس‏ و نزد معلمانی با کاستی‏های موجود در صلاحیت‏های عاطفی و اجتماعی، سبب بروز نارسائی‏ها و ناهنجاری‏هایی می‏شود که شاهد آن هستیم.ازاین‏رو برای آن‏که دانش آموختگان بتوانند به موازات کسب آگاهی‏های شناختی،به‏ بهره‏مندی از صلاحیت هیجانی نایل آیند باید میان هوش هیجانی و دروس‏ مدرسه ارتباط برقرار شود.بدین سریق که آموزه‏های صلاحیت هیجانی جزء لاینفک تفکرو بینش برنامه ریزان درسی و آموزشی،از عناصی اصلی سازنده‏ رفتار معلمان و سایر دست‏اندرکاران اداری و انضباطی مدرسه در برخورد با دانش‏آموزان گردد(نوریس‏1و کرس‏2،2000).در غیر این صورت باهوش‏ترین‏ (1).

    Norris .

    Kress .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 21) دانش‏آموزان وقتی که در برابر هیجان‏های خارج از کنترل خود قرار می‏گیرند به دانش‏آموزانی احمق تبدیل می‏شوند(گلمن،1998).

    3.هوش هیجانی و معیارهای آموزشی عملکرد تحصیلی و آموزشی مدارس باید با استانداردهای آموزشی انطباق‏ کامل داشته باشد.منظور از استانداردهای آموزشی،توانمند ساختن‏ دانش‏آموزان برای دستیابی به اهداف و مهارت‏های علمی مورد نظر است.وضع‏ کردن این استانداردها باتوجه به اهداف و قوانین جوامع گوناگون،متفاوت‏ است.تجزیه و تحلیل استانداردهای آموزشی نشان می‏دهند که پیشرفت‏ تحصیلی مورد انتظار در برنامه‏های درسی،مهارت‏های اساسی هوش هیجانی‏ را در بر می‏گیرد.مثلا،در یکر درس نقد ادبی از دانش‏آموزان انتظار می‏رود تا بتوانند احساسات وانگیزه‏های قهرمان داستان را تشخیص دهند.ازاین‏رو اگر در درس مورد نظرانگیزه قهرمان مشخص نگردد یا در یک شعر،عواطف‏ دانش‏آموزان برانگیخته نشود،در واقع«یک فرصت آموزش بهینه»برای‏ آموزش هوش هیجانی از بین رفته و جنبه‏ای مهم از محتوای آموزشی مورد غفلت قرار گرفته است.بنابراین مدارس باید با اجتناب از آموزش یک سلسله‏ حقایق خشک و انتزاعی دربارهی وقایع تاریخی و دم تکرار خطاهای گذشته‏ به پرورش صلاحیت هیجانی و توانایی‏های تحصیلی به صورت ادغامی‏1و موازی روی آورند چرا که صلاحیت هیجانی و توانایی‏های تحصیلی در حقیقت«محتوای متناظر»2هستند و به‏طور طبیعی در فعالیت‏های روزانه‏ آموزشی مدارس و زندگی روزمره،اهمیتی به سزا دارند و این اهمیت و اعتبار تنها به حیطه‏ی آموزشی یا موضوع درسی محدود نمی‏شود(کیاروچی و (1).

    INtegrative .

    (2)..Cross content .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 22) همکاران،2002).بنابراین آن‏چه مدارس ما بدان نیاز دارند این است که‏ برنامه‏های آموزش مهارت‏های اجتماعی-عاطفی به یک حالت هم‏پوشی و هم‏گرایی در برنامه‏های آموزشی منجر گردند.(نوریس و کرس،2000).

    4.برنامه‏های درسی هیجانی/اجتماعی در مقاطع تحصیلی از آن‏جا که روان‏شناسان تحول‏نگر،نمودار رشد عواطف را رسم می‏کنند می‏توانند به‏طور دقیق دراین‏باره اظهار نظر کنند که کودکان در هر مقطع از شکوفایی هوش هیجانی،چه آموزش‏هایی را باید ببینند.دفالکو1(به نقل از سالووی و مایر،1997)تأکید می‏کند که من از برنامه‏های اجتماعی/هیجانی‏ به منزله‏ی بخشی از برنامه جامع و مداوم آموزشی به موازات سایر برنامه‏های‏ آموزشی که از دیدگاه پیشگیری اجرا شوند،حمایت می‏کنم.در برنامه‏ پیشنهادی من،به دانش‏آموزان کلاس سوم دبستان،دروس ابتدایی در زمینه‏ خودآگاهی،ارتباطات و تصمیم‏گیری آموزش داده می‏شود.در کلاس چهارم و پنجم،که ارتباط با همسالان اهمیت بسیار پیدا می‏کند،کودکان دروسی مانند همدلی،مهار تکانه و خشم را فرا می‏گیرند که موجب بهتر شدن ارتباطات‏ دوستانه میان آن‏ها می‏شود.در طی برنامه«مهارت‏های زندگی‏2»،دانش‏آموزان‏ دروسی را فرا می‏گیرند که به دریافتن احساسات دیگران از طریق حرکات‏ بیانگر چهره‏ای می‏پردازند و در زمینه‏ی ایجاد احساس هم‏دلی نقشی مهم ایفا می‏کند.در دوره‏ی راهنمایی تحصیلی،دروس به‏طور مستقیم‏تر به وسوسه‏ها و فشارهایی در زمینه برقرار کردن ارتباط با جنس مخالف و مصرف مواد مخدر مرتبط می‏شوند که به تدریج وارد زندگی کودکان می‏شوند.در دوره‏ی‏ دبیرستان که نوجوانان کم‏کم با ارتباطات اجتماعی مبهم مواجه می‏شوند بر (1).

    Defalco .

    Life-skills .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 23) درنظر گرفتن دیدگاه‏های گوناگون،دیدگاه‏های خود شخص و سایر کسانی‏ که درگیر مسایل هستند تأکید می‏شود.ازاین‏رو در زیر برای نمونه یک برنامه‏ درسی خودشناسی‏1ارائه می‏شود:(استون‏2و دیل هونت‏3،1978).

    اجزای اصلی خود آگاهی:مشاهده و شناخت احساسات خود،یافتن واژگانی برای بیان‏ احساسات،آگاه شدن از ارتباط میان افکار،احساسات و واکنش‏ها.

    تصمیم‏گیری فردی:بررسی اعمال خود و آگاهی بر پیامدهای آن‏ها تشخیص آن‏که اندیشه یا احساسات بر تصمیمی خاص حاکم‏اند.اعمال این‏ بینش‏ها بر موضوعاتی همچون مسائل جنسی،مواد مخدر،ترک تحصیل، همنشینی با دوستان ناباب.

    مدیریت احساسات:بهره‏گیری از«گفت‏وگو با خود4»برای یافتن‏ پیام‏های منفی مانند انتقادهای درونی مخرب؛درک آن‏چه در پس هر احساس‏ نهفته است(مانند رنجشی که برانگیزاننده خشم است)؛یافتن راه‏هایی برای‏ رویارویی با ترس و اضطراب،خشم و اندوه.

    رویارویی با فشار روانی:شناخت ارزش تمرین‏های بدنی،تصویرهای‏ ذهنی هدایت شده،روش‏های آرمیدگی.

    همدلی:درک احساسات و علایق دیگران و توجه به دورنمای ذهنی آنان‏ احترام گذاردن به تفاوت‏های موجود در احساسات افراد نسبت به پدیده‏های‏ گوناگون.

    Self-analysis/science .

    Stone .

    Dillehunt .

    Self-Talk .

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 24) ارتباطها:گفت‏وگو درباره احساسات به‏طور مؤثر؛شنونده و پرسشگر خوب شدن؛تمایز گذاشتن میان حرف و عمل دیگران و واکنش‏ها و قضاوت‏های خود نسبت به آن‏ها؛(ارسال پیام‏هایی که با«من»شروع می‏شود به‏جای تو ی شما به طرز سرزنش آمیز.) خود فاش‏سازی:ارزش دهی به رو راست بودن و ایجاد حس اعتماد در یک ارتباط؛آگاهی براین‏که چه هنگام می‏توان بدون احساس خطر درباره‏ احساسات خصوصی خود صحبت کرد.

    خویشتن‏پذیری:احساس غرور کردن و نگریستن به خود از زوایه‏ای‏ مثبت؛شناخت نقاط قوت و ضعف خود؛توانایی یافتن برای خندیدن به خود.

    مسؤولیت‏های شخصی:پذیرش مسؤولیت تشخیص پیامدهای‏ تصمیمات و اعمال خود؛پذیرش احساسات و حالت‏های خود؛عمل کردن به‏ تعهدات خود(مثلا در زمینه‏ی درس خواندن).

    جسور بودن:ابراز علایق و احساسات خود بدون خشم یا انفعال.

    پویایی گروه:همکاری با آگاهی براین‏که چه هنگام رهبری را بر عهده‏ بگیرد و چه هنگام تبعیت کند.

    حل تعارضات:نحوه مبارزه عادلانه با کودکان دیگر،والدین و معلمان؛ بهره‏گیری از الگوی برد-برد برای حل تعارضات.

    5.مأموریت آموزش‏وپرورش‏هردو معطوف به هوش هیجانی در تربیت‏ اولیا و مربیان شاید بتوان گفت در هیچ‏یک از عناوین درسی ویژگی‏های معلم تا این حد حائز اهمیت نیست،زیرا نحوه‏ی اداره کردن کلاس به خودی خود یک الگو، یک درس بالفعل،در زمینه‏ی داشتن صلاحیت عاطفی یا فقدان آن در معلم‏ است.پاسخ‏گویی معلم به سوال یک دانش‏آموز،در بردارنده مطالب بسیاری تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 25) برای سی یا چهل دانش‏آموز دیگر است(گلمن،1995).ازاین‏رو،در برنامه‏ آموزش استاندارد معلمان باید به آماده سازی معلمان برای ارایه دادن این نوع‏ دروس و نحوه تدریس آن‏ها توجهی ویژه مبذول شود.دفالکو(1997) یادآوری می‏کند که 31 درصد معلمان مدارس معطوف به هوش هیجانی وقتی‏ که برای اولین‏بار متوجه شدند که برای تدریس دروس جدید سوادآموزی‏ هیجانی تحت آموزش قرار خواهند گرفت،نارضایتی خود را ابراز داشتند،اما پس از گذشت یک سال،بیش از 90 درصد آنان از تدریس این دروس راضی‏ بودند و تمایل داشتند در سال بعد هم همان دروس را تدریس کنند.

    سوادآموزی هیجانی،فراتر از موضوع تربیت معلمان،دیدگاه ما را نسبت‏ به تکلیف خود مدارس بسط می‏دهد و مدارس را به کارگزاران جامعه مبدل‏ می‏سازد که عهده‏دار نظارت بر فراگیری کودکان در زمینه‏ی این دروس اساسی‏ زندگی هستند.گذشته از ویژگی‏های لازم دوره‏های درسی عاطفی-اجتماعی، لازمه‏ی اجرای این طرح وسیع‏تر آن است که درون و بیرون از کلاس مثلا در زمین بازی فرصت‏هایی به دانش‏آموزان داده شود تا بتوانند لحظات بحران‏ فردی را به دروسی در زمینه صلاحیت عاطفی تبدیل کنند.این دروس زمانی‏ بهترین کارایی را خواهند داشت که تعلیمات آن‏ها،با آن‏چه در خانه‏های‏ کودکان می‏گذرد،هماهنگ باشد.در بسیاری از برنامه‏های سوادآموزی هیجانی‏ کلاس‏هایی ویژه برای والدین درنظر گرفته شده است تا درباره‏ی مطالبی که‏ به فرزندان‏شان آموزش داده می‏شود.آگاهی یابند و این کار فقط به منزله‏ی‏ مکمل آن‏چه در مدرسه تدریس می‏شود،صورت نمی‏گیرد،بلکه به‏ منظور کمک به والدینی انجام می‏شود که احساس می‏کنند نیاز دارند تا با زندگی عاطفی فرزندان خود به شکلی مؤثرتر برخورد کنند(دفالکو،1997؛ الیاس و همکاران،200).

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 26) بحث و نتیجه گیری امروزه،هوش هیجانی یا سودآموزی هیجانی از جایگاهی غیر قابل انکار در آموزش‏وپرورش‏هردو برخوردار است.باوجود اینکه مربیان از آن در برنامه‏های‏ آموزش مدارس به کندی صورت می‏پذیرد.درنظریه هوش هیجانی ادعا شده‏ است که از مدارس باید در حکم سازمان‏هایی یاد کرد که در آن‏ها یادگیری‏ها به‏طور جامع و فراگیر ارایه می‏شوند و معلمان و کارکنان مدارس هم برای‏ بهره‏گیری از هوش هیجانی و شیوه‏های یادگیری اجتماعی-عاطفی از مهارت‏ کافی برخوردارند و والدین هم باید خود را با این برنامه‏ها هماهنگ و همراه‏ سازند.

    شواهد نشان‏دهنده‏ی آن است که اگر می‏خواهیم کودکانی تربیت کنیم که‏ در خانواده،محل کار و جامعه،افرادی کارآمد و توانمند و از سلامت روانی و جسمانی مناسب برخوردار باشند،باید به آموزش هوش هیجانی و مهارت‏های‏ اجتماعی-عاطفی آن‏ها اهمیت داده شود.ازاین‏رو مطلوب‏ترین حالت‏ برنامه‏های سوادآموزی هیجانی آن است که در سنین پایین آغاز شوند،با سن‏ کودک متناسب باشند،در خلال همه‏ی سال‏های مدرسه تداوم یابند و به‏ صورت تلاش‏های یکپارچه از سوی خانه،مدرسه و اجتماع اعمال شوند خوش باورانه است که تصور کنیم بر سر راه گنجاندن برنامه‏های سوادآموزی‏ هیجانی در دستور کار مدارس موانعی وجود نداشته باشد.ممکن است بسیاری‏ از والدین احساس کنند که این موضوع باتوجه به حیطه مسؤولیت‏های‏ مدارس،بسیار خصوصی است و بهتر است این قبیل کارها را به والدین‏ واگذارند.ممکن است معلمان از این‏که ناچارند بخشی از برنامه‏ی روزانه‏ مدرسه را به موضوع‏هایی اختصاص دهند که تا این حد با دروس علمی پایه‏ نامرتبط به نظر می‏رسند،ناراضی باشند.بعضی از کودکان نیز مقاومت خواهند تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 27) کرد،به ویژه از آن نظر که احساس می‏کنند این کلاس‏ها با علایق واقعی آنان‏ هم‏خوانی ندارند یا آن‏ها را دخالتی تحمیلی در امور خصوصی خود می‏پندارند.آخرین مشکل،بالا نگاه داشتن کیفیت کار است،و حصول اطمینان‏ از آن‏که بازاریابان آموزشی زبان‏باز،به عرصه طراحی برنامه‏های صلاحیت‏ عاطفی پای نگذارند تا آن‏که مبادا به تکرار فجایعی همچون دوره‏های‏ گمراه کننده‏ای درباره مواد مخدر و اعتیاد یا حاملگی دختران نوجوان بپردازند.

    در پاسخ به این سوال تجربی که کلاس‏های آموزش هوش هیجانی یا سوادآموزی هیجانی برای دانش‏آموزانی که کلاس‏ها را می‏گذارنند تا چه‏ اندازه اهمیت دارند،اطلاعات و یافته‏های پژوهشی نشان می‏دهند که‏ برنامه‏های سوادآموزی هیجانی،نمره‏های پیشرفت تحصیلی کودکان و سطح‏ عملکرد آنان را در مدرسه بهبود می‏بخشد.این یافته‏هایی منفرد نیست،در مطالعاتی از این قبیل بارها چنین نتیجه‏ای به دست آمده است.مثلا در شرایط بحران و کاستن از بودجه‏ها هم می‏توان چنین استدلال کرد که این برنامه‏ها به‏ معکوس کردن روند افت تحصیلی و تقویت مدارس در انجام دادن مأموریت‏ اصلی خود کمک می‏کنند و ازاین‏رو ارزش سرمایه‏گذاری را دارند.همچنین‏ این دوره‏ها گذشته از مزایای تحصیلی،به کودکان کمک می‏کنند تا به عنوان‏ دسوت،دانش‏آموز و فرزند و در آینده به عنوان همسر،کارمند،رئیس،والد و شهروند،نقش‏های خود را در زندگی به نحو بهتری ایفا کنند.

    در این صورت آموزش‏وپرورش‏هردو مبتنی بر صلاحیت هیجانی و سلامت‏ رفتاری می‏تواند باتوجه به چشم‏انداز آینده،محور اصلی توسعه کشور ما در ابعاد گوناگون اقتصادی،اجتماعی،سیاسی،فرهنگی قرار گیرد.زیرا پایه قرار دادن هوش بهر در آموزش‏وپرورش‏هردو از سطح ابتدایی تا دانشگاه تنها پیش‏بینی‏ کننده‏ی انتخاب رشته تحصیلی دانش‏آموختگان در آن،حیطه حرف‏های یا شغلی خود را انتخاب می‏کنند،صرف‏نظر از این‏که بتوانند یک حسابدار،وکیل تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 28) یا یک پرستار با شایستگی‏ها و قابلیت‏های انسانی شوند.هوش بهر ممکن‏ است نشان‏دهنده‏ی میزان ظرفیت شناختی دانش‏آموختگان ما وقتی که با اطلاعات و پیچیدگی‏های موجود در یک حیطه تخصصی مواجه می‏شوند، باشد،اما وقتی که در آن حیطه وارد شدند این میزان هوش هیجانی است که‏ تعیین‏کننده‏ی موفق‏ترین فرد است،زیرا هوش هیجانی است که مشخص‏ می‏کند دانش‏آموختگان چگونه از عهده روابطی بر می‏آیند که تعیین‏کننده‏ عملکرد مناسب آن‏ها در یک حیطه حرف‏های است.ما قرنی را با تأکید بیش‏ از حد بر توانایی‏های تحصیلی به منزله‏ی کلید موفقیت در زندگی گذراندیم، اما این فقط بخشی از تصویر است.اگر دانش آموختگان ما قادر به کنترل‏ هیجانات تلخ و رنج‏آور خود نباشند،اگر نتوانند همدلی داشته باشند،و اگر نتوانند روابط و مناسبات معنوی و انسانی برپایه فنون هوش هیجانی داشته‏ باشند،آن‏گاه دیگر فرقی نمی‏کند که چقدر باهوش هستند.

    به‏طور کلی باتوجه به پیشینه‏ی گرایش‏های عاطفی،اخلاقی و معنوی‏ جامعه ایران که ادبیات و پند و اندرزهای بزرگان علم و ادب و هم آموزه‏های و معارف اسلامی بر ویژگی‏های آن صحه می‏گذارند و باتوجه به ظرفیت بالقوه‏ عاطفی-اجتماعی مردم این مرزوبوم و نیازهای روانی آنان نتایج این مقاله را با توان بیاید امکانی نوید بخش در زمینه‏ی تدوین یک برنامه‏ی راهبردی به‏ شمار آورده به منظور غلبه بر مشکلات و پیامدهای منفی ناشی از رویکرد دان افزایی می‏توان نتایج این پژوهش را در اختیار دست‏اندرکاران آموزش و پرورش در بخش‏های گوناگون گزینش و تربیت آموزگاران،مربیان و دبیران، برنامه‏ریزان درسی و مجریان اداری و پرورشی قرار داد،تا آنان بتوانند پس از بازنگری،با اتخاذ تصمیمات اساسی برنامه‏هایی با سازوکارهای عاطفی- اجتماعی تدوین کنند و با آموزش دادن صحیح آن‏ها در حکم مکمل آموزش‏ هوش شناختی و دانش افزایی به ثبات عاطفی-اجتماعی،سازگاری و رشد و تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 29) تعالی معنوی دانش‏آموزان یاری رسانند و با به وجود آوردن فضای مطلوب، سالم و باانگیزه در مدرسه زندگی دانش‏آموزان را سالم،با نشاط و غنی سازند.

    براین اساس پیشنهادات زیر ارائه می‏گردند: 1-نظام آموزش پرورش از روان‏شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت با صلاحیت در زمینه هوش هیجانی درخواست کند که برنامه صلاحیت‏ هیجانی-اجتماعی را در قالب طرح‏های پژوهشی طراحی کنند و تصمیمی‏ اتخاذ شود که زمینه‏ی اجرایی شدن آن‏ها در آموزش‏وپرورش‏هردو فراهم شود.

    2-سیاست‏گذاران آموزش‏وپرورش‏هردو،برنامه‏ریزان و معلمان متفاوت رشد عاطفی،دانش اجتماعی-را در قالب طرح‏های پژوهشی طراحی کنند و تصمیمی‏ اتخاذ شود که زمینه‏ی اجرایی شدن آن‏ها در آموزش‏وپرورش‏هردو فراهم شود.

    2-سیاست‏گذاران آموزش‏وپرورش‏هردو،برنامه‏ریزان و معلمان را نسبت به‏ مسایل و مشکلات و پیامدهای منفی دانش‏افزایی محض و ارایه راه‏حل‏های‏ مناسب برای رفع آن‏ها آگاه کند.

    3-دوره‏های درسی شامل حداقل پنجاه موضوع درسی در زمینه‏های متفاوت رشد عاطفی،دانش اجتماعی-عاطفی و مهارت‏های زندگی تدوین شود.

    4-در برنامه آموزش استاندارد معلمان به آماده‏سازی عاطفی-اجتماعی آنان بیش‏ از پیش توجه شود.به‏همین منظور ضرورت دارد که برنامه‏های سوادآموزی عاطفی به‏ منظور کسب صلاحیت هیجانی در دوره‏های تربیت معلمان گنجانده شود.

    5-در مرحله گزینش به آن گروه از داوطلبان شغل معلمی اولیت داده‏ شود که براساس بررسی‏های بالینی،مصاحبه و تکمیل پرسش‏نامه هوش‏ هیجانی واجد صلاحیت هیجانی-اجتماعی تشخیص داده می‏شوند.

    6-برنامه‏هایی به منظور آموزش دانش‏آموزان مطرود،مغلوب و دوری‏گزین طراحی شود.

    7-مشاوران مدرسه جلسات هفتگی راهنمایی دوست‏یابی را برای‏ دانش‏آموزان تشکیل دهند.

    8-آموزش کنترل تکانه‏ها و هیجان‏ها از ابتدایی‏ترین سال‏های مدرسه به‏ کودکان آموزش داده شود.

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 30) فهرست منابع الف)فارسی پتن،پاتریشیا(1383).هوش عاطفی،هنر برقراری روابط مؤثر؛ترجمه جواد شافعی مقدم و نیره ایجادی،چاپ سوم،تهران:انتشارات پل.

    دیونو،ادوارد(1383).به کودکان خود روش فکر کردن بیاموزیم؛ترجمه‏ عبد المهدی ریاضی،شیراز:انتشارات شیراز.

    شریفی درآمدی،پرویز(1380).نظریه روانشناسی تحولی از کودکی تا بزرگسالی،تهران:انتشارات خوشنواز.

    شریفی درآمدی،پرویز(1384).هوش هیجانی:کاربرد هوش در قلمرو هیجان‏ تهران:انتشارات سپاهان.

    تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره 90 (صفحه 31)

هدف این مقاله،بررسی اثر هوش هیجانی در آموزش و پرورش است.براساس این نگرش که چرخه آموزش و پرورش برپایه یک حرکت سنتی عمدتا حول محور «آموزش شناختی»می‏چرخد،پرورش ابعاد عاطفی- اجتماعی نادیده انگاشته شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته‏ است.ازاین‏رو نقش هوش هیجانی در تبیین عوامل عاطفی‏ و اجتماعی قابل تأمل به نظر می‏رسد.در این زمینه با طرح‏ پرسش‏های زیر می‏توان به ضرورت کاربرد هوش هیجانی‏ ...

نقش هوش هیجانی EQ در فراگیری زبان دوم مراحل تفصیلی اجرای طرح تحقیق علمی به طور کلی برای انجام دادن تحقیق علمی می توان 12 مرحله تفصیلی را مورد نظر قرار داد. فهرست مراحل اجرای یک طرح تحقیق علمی : 1-انتخاب موضوع تحقیق موضوعی که برای تحقیق انتخاب نموده ام عبارت است از ٌ نقش هوش هیجانی در فرا گیری زبان دوم ٌ با توجه به ویژگی های یک موضوع تحقیق برای من این موضوع دارای ویژگی های ممتازی ...

آموزش وپرورش جبرانی خدمات حمایتی آموزش متقابل جنبش- های اجتماعی مبارزه بانابرابری ها ازجمله روش های اصلاحی ودرمانی کشورهای پیش رفته برای مقابله با افت تحصیلی است .ازوظایف اساسی آموزش وپرورش عمومی درهرکشورانتقال میراث فرهنگی جامعه پرورش استعدادهای دانش آموزان وآماده سازی آنان برای شرکت فعال درجامعه است .عدم موفقیت نظام های آموزشی در انجام این رسالت مهم دربسیاری ازمواقع به صورت ...

چکیده توسعه، فرایندی چند بعدی و به معنای فراهم شدن زمینه‌های لازم برای ظهور ظرفیت‌ها و قابلیتها برای نیل به پیشرفت و افزایش تواناییهای کمی‌و کیفی جامعه تلقی می‌‌شود. برای آن سه رکن اساسی متصور شده است از‌این رو اصولی چند را برای هدایت آن منظور کرده‌اند در فرایند توسعه نهادهای بسیاری دخیلند، یکی از نهادهای اساسی آموزش و پرورش است.‌این نهاد به طور مستقیم برفرایند توسعه اجتماعی ...

بيان مساله يکي از دغدغه هاي سازمان ها و پژوهشگران در چهار دهه پيش، رهبري بوده است و تلاش شده اين پديده را با يک سري از معيارهاي دانشگاهي عملي کنند . يکي از جديدترين رويکردهايي که براي مطالعه رهبري پديد آمده است، مدل رهبري تحول آفرين - مبادله اي1

در عصر حاضر سازمان ها به طور فراينده اي با محيط هاي پويا و در حال تغيير مواجه اند و بنابراين به منظور بقاء و پويايي خود مجبورند که خود را با تغييرات محيطي سازگار سازند در واقع سازمانهايي کارآمد محسوب مي شوند که علاوه بر هماهنگي با تحولات جامعه بتوان

مقدمه از آنجايي که استحکام روابط اجتماعي، خانوادگي، شغلي و تامين سلامت عاطفي اقشار مختلف جامعه يکي از بهترين اهداف اساسي هر کشوري است، بنابراين واجب است تا آن را از زوايايي مختلف مورد ارزيابي و توجه قرار داد. يکي از رازهاي پوشيده روانشناسي، علوم توا

در این یادداشت بلند! با استفاده از دو مقاله به بررسی دلالت های استفاده از فنون ارزشیابی توصیفی در نظام برنامه ریزی درسی با توجه به نظام موجود ارزشیابی تحصیلی و مقررات موجود ارتقاء تحصیلی در آموزش و پرورش کشور می پردازیم. متاسفانه در ادبیات آموزشی موجود در کشور ما، امتحان که نوعی اندازه گیری (Assessment) می باشد؛ با ارزشیابی (Evaluation) که نوعی قضاوت است؛ یکسان پنداشته شده است. ...

چکیده مشکلات روانی – اجتماعی کودکان و نوجوانان تأثیر مستقیم بر یادگیری و فرآیند تحصیل آنها دارد. پژوهش‌های بی‌شماری نشان میدهد که از هر پنج دانش‌آموز یک نفر دچار مشکلات مربوط به سلامت روانی است و متأسفانه به سبب عدم پیشگیری، اینگونه اختلالات رفتاری تا مقاطع تحصیلی بالاتر و حتی تا هنگام ورود به جامعه در دانش‌آموزان ماندگار است. یکی از این اختلالات افسردگی می‌باشد که در کودکان ...

مقدمه: یکی از واقعیتهای موجود مساله اختلالات رفتاری در بین دانش آموزان است و خانواده نیز به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی موثر بر تکوین شخصیت تلقی می شود و حتی این واقعیت را باید پذیرفت که اختلافات خانوادگی تاثیری بسیار سوء بر سلامت روانی کودکان و نوجوانان دارد بطوریکه نتایج مطالعات نشان می دهد افرادی که سطح بالای تعارض والدین را تجربه می کنند بطور معنی داری مشکلات بیشتری را نسبت ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول