مدیریت به منزله ستون فقرات همه تشکیلات و نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، دولت و سازمان های اداری است و هیچ سازمانی چه کوچک نظیر خانواده و چه بزرگ نظیر دولت، بدون بهره مندی از مدیریت صحیح نخواهد توانست به اهداف خود دست یابد.
تعریف مدیریت
مدیریت فرایند به کارگیری موثرو کارامد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی ، سازماندهی ، بسیج منابع و امکانات ، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت میگیرد.
هربرت سیمون مدیریت را فرآیند تصمیمگیری میداند. از نظر او مدیر خوب کسی است که تصمیمات صحیح را بهموقع اتخاذ میکند و مدیر بد کسی است که در تصمیمگیری متزلزل عمل میکند.
ماری پارکر فالِت مدیریت را هنر انجام دادن کارها بهوسیلهٔ دیگران و از طریق آنها میداند.
سطوح مدیریت
1-سطح عملیاتی(سرپرستی)
2-سطح میانی
3-سطح عالی
سطح عملیاتی(سرپرستی)
معمولا مدیران عملیاتی افرادی پر مشغله هستند و مراجعه مکرر افراد موجب انقطاع کارشان می شود.
اغلب مجبورند که برای نظارت در رفت و امد باشند.
هرچند برنامه های عملیاتی تفصیلی و کوتاه مدت واحد خود را تنظیم میکنند ولی در مجموع وقت کمی را صرف برنامه ریزی گزارش نویسی و مطالعه میکنند.
مدیریت سطح میانی
مدیریان میانی مانند حلقه ی واسطه ای میان مدیران عملیاتی و مدیران عالی عمل میکنند . این مدیران به طور مستقیم به مدیریت عالی گزارش میدهند و کارشان مدیریت و نظارت بر سرپرستان می باشد.
مدیریت سطح عالی
بخش عمده کار مدیریان عالی از حیث پویایی و میزان مشغله با کار مدیران عملیاتی شباهت دارد با این تفاوت که مدیران عالی در سطح گسترده تری درگیر برنامه ریزی های جامع و بلند مدت می شوند. و با مقتضیات و متغییر های متنوع تری سروکار دارند.