حق تمتع از حقوقی است که هر انسانی با دارا شدن حیات از آن برخوردار میگردد و این حق تا پایان زندگی با اوست. همچنین هر انسانی با دارا شدن اهلیت، این حق را پیدا میکند تا حقوق مدنیای را که از آن برخوردار است به مرحله اجرا گذارد. اما سؤالی که موضوع این مقاله را شکل داده است این که؛ آیا انسان حق دارد این حقوق (حق تمتع و حق اجرا) را از خود سلب کند؟ قانون مدنی در ماده 959 به این سؤال، اینگونه پاسخ میدهد: «هیچکس نمیتواند بهطورکلی حق تمتع و یا حق اجرای تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند» از مفهوم این ماده و دیگر مواد قانونی، این نتیجه بهدست میآید که انسان حق سلب را در حالت جزئی دارد. اما این یک قاعده نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم هر حقی با جزئی شدن قابلیت سلب پیدا میکند و چهبسا مواردیکه در قانون از آنها تعبیر به حق شده است اما بهرغم جزئی بودن، قابلیت سلب را ندارند که علت آن مورد بحث قرار گرفته است. موضوع سلب حق در فقه نیز سابقه طرح و بحث دارد اما این بحث در فقه با عنوان تحریم حلال آمده است. یعنی ملاک سلب حق در فقه همانند حقوق، کلی یا جزئی بودن نیست که ملاک، تحریم حلال است. به عبارت دیگر در فقه، حق در صورتی قابلیت سلب دارد که حرامی را حلال نکند و یا حلالی را حرام نگرداند
سلب حق از موضوعات مهمی است که در مباحث فقهی و حقوقی و موضوعات گوناگون مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه در مباحث فقهی و حقوقی همانند بسیاری از مباحث دیگر مثل بیع، خیارات و ... فصل مستقلی را از سلب حق نمیبینیم اما جای پای این بحث در بسیاری از مباحث مشاهده میشود و این امر نه تنها به واسطه ضرورت نظری و علمی است که بهدلیل ضرورت عملی و اجتماعی نیز هست که وجود داشته و دارد. به هر حال، سر و کار حقوق با انسان است و هر جا که انسانی هست، حق وجود دارد و هر جا که حقی هست، این پرسش نیز مطرح است که جای سلب حق در آن، کجا است؟ و این انسان دارندهی حق تا کجا در اِعمال یا انصراف از این حق اختیار دارد؟ جای حق در قاعده «الناس مسلطون علی اموالهم» تا کجا است و قاعده «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» در کجا میتواند مرز آن قرارگیرد و بسیاری مباحث و سؤالات دیگر که در این زمینه مطرح است. از این رو، سعی شده است تا در این مقاله ضمن شناساندن حق و اقسام آن، برخی از دیدگاههای حقوقی و فقهی که پیرامون سلب حق وجود دارد، طرح و مورد بررسی قرار گیرد.
الف تعریف حق:
1 تعریف لغوی حق: واژه حق، از واژههایی است که مورد استعمال فراوان دارد و این استعمال فراوان ناشی از تعدد معنایی است که برای آن هست. در فرهنگ لغت، معانی متعددی برای «حق» آمده که از جمله آنها عبارتند از «راست و درست، ضد باطل، یقین، انصاف، نصیب و بهرهبرداری از چیزی، سزاواری، مطلب حق، ملک و مال، جمع حقوق و یکی از نامهای حضرت باریتعالی[2]».
2 تعریف حقیقی حق: برای حق تعاریف متعدد آمده است ازجمله این که «حق، سلطنت و توانایی خاصی است که کسی نسبت به چیزی یا شخصی و یا قراردادی دارد و میتواند در آن تصرف کند و یا از آن بهرهای برگیرد[3]». مثلاً شخص این حق را دارد که مالی را تملک کند، قراردادی منعقد نماید، یا قصاص جنایتکاری را بخواهد.
ب تعریف اسقاط (سلب) حق:
اسقاط در لغت به معنای انداختن و افکندن[4] آمده است و در تعریف اسقاط حق به
«از بین بردن حقی توسط صاحب حق[5]» اطلاق شده است. مثلاً حق سقوط تمام یا بعضی از خیارات که در ماده 448 ق.م. آمده است. در ماهیت نیز اسقاط از ایقاعات[6] شناخته شده و ایقاع عبارت است از «عمل قضایی یکطرفی که بهصرف انشای عقد و رضای یکطرف منشأ اثر حقوقی میشود.[7]»
ج اقسام اسقاط حق:
اسقاط حق میتواند بهصورت صریح باشد یا بهصورت ضمنی. اسقاط صریح این است که صاحب حق با بیان صریح، جملهای بگوید که صراحتاً دلالت بر اغماض و صرفنظرکردن وی از حقش داشته باشد مثلاً ضمن عقد بگوید که حق خیار خود را ساقط کردم و به عبارت دیگر، اسقاط حق بهصورت صریح یعنی بیان جملهای که به دلالت مطابقی دلالت بر اغماض صاحب حق، از حقش نماید.
اسقاط ضمنی این است که صاحب حق عملی انجام دهد که دلالت بر انصراف و چشمپوشی وی از حقش داشته باشد. مثلاً در معاملهی مال غیرمنقول قابل تقسیمی که بین دو نفر مشترک است وفق ماده 808 ق.م. برای شریک دیگر حق شفعه ایجاد شده و شریک اخیر بهرغم اطلاع از حقی که برایش ایجاد شده، اقدام به انتقال سهم خود پیش از اخذ به شفعه مینماید که این امر دلالت بر اسقاط حق وی بهصورت ضمنی دارد. به عبارت دیگر، اسقاط حق بهصورت ضمنی تصرف در حق است توسط صاحبحق که به دلالت التزامی بر اسقاط حق از ناحیهی او دلالت میکند. مواد 245، 403 و 802 ق.م. از جمله مواد قانونی است که در موضوع اقسام اسقاط حق میتوان به آنها استناد کرد.