کارل فن کلوزویتس جنگ را به عنوان ادامه سیاست لیکن با ابزارهای دیگر تعریف کرده است.با این مفهوم،جنگ سرد میتواند بعنوان نبردی با ابزارهای غیر کشنده تعریف شود.به هر ترتیب،جنگ سرد نبردی بود با اهدافی بزرگ.
از نقطه نظر ژئوپلیتیکی،جنگ سرد در مرحله اول بر سر کنترل«اورآسیا»و نهایتا حتی برتری جهانی بود.هر یک از طرفین درگیر متوجه بود که کنترل موفقیتآمیز یکی از حواشی غربی و شرقی اورآسیا یا سد کردن نفوذ مؤثر طرف دیگر،مآلا نتیجه ژئواستراتژیکی این رقابت را تعیین میکند.
از جمله موضوعات مورد اختلاف،مفاهیمی بود که از ایدئولوژی نشأت میگرفت،مفاهیمی چون سازمان اجتماعی و حتی بشریت که نه تنها در زمینه ژئوپلیتیک بلکه در دنیای فلسفه نیز بحث برانگیز و محل مناقشه بوده است.
بالاخره جنگ سرد بعد از 45 سال همراه با برخی درگیریهایی جزئی نظامی به پایان رسید.با توجه به اینکه 45 سال گذشته را دوران نوعی جنگ(سرد) تعریف کردهایم شایسته است که در ارزیابی خود از واژهها و مفاهیمی استفاده کنیم که بیان کننده نتایج معمول جنگهاست،یعنی واژههائی چون پیروزی و شکست،تسلیم و ترتیبات پس از جنگ.جنگ سرد با پیروزی یک طرف و شکست طرف دیگر به پایان رسید.با وجود حساسیتهای قابل درکی که نتیجه جنگ سرد برای نازک دلان غربی و برخی از رهبران سابق در بلوک شکست خورده بوجود میآورد،نمیتوان واقعیت را کتمان کرد.
تا سال 1956 ممکن بود عدهای در غرب پیروزی را بعنوان رهائی اروپای مرکزی از سلطه شوروی تعریف کنند،لیکن در دوران شورش مجارستان،روش انفعالی غرب بویژه آمریکا نسبت به سیاست آزادسازی عمدتا جنبه شعاری دارد.پس از آن،اغلب غربیهائی که با قضیه به صورتی جدی برخورد میکردند
،احتمالا پیروزی را بعنوان چیزی که اساسا ترکیبی از توافقهای زیر باشد تعریف میکردند:وحدت مجدّد دو آلمان با موافقت طرفین، یا حداقل بی طرف شدن آلمان شرقی،یا حتی آنگونه که بسیاری در غرب بویژه در خود آلمان حاضر به پذیرش آن بودند،بیطرفی آلمان به ازاء کسب وحدت؛ انعقاد موافقتنامه بین دو بلوک ناتو و ورشو درباره کاهش چشمگیر نیروهای طرفین و در عین حال حفظ شدن نوعی ارتباط سیاسی و نظامی بین مسکو و کشورهای اروپای مرکزی و روی کار آمدن رژیمهای آزاد در کشورهای اقمار شوروی.البته در بسیاری از لیبرالهای غربی کاملا با انعقاد موافقتنامهای از نوع موافقتنامه«کادار»موافقت داشتند،یعنی موافقتنامهای که به موجب آن سلاحهای استراتژیکی و غیر هستهای بهطور جامع کاهش مییافت و تضادهای ایدئولوژیکی نیز به پایان میرسید.
اهداف تحقیق
عوامل ایجاد شده در جنگ سرد و کشور های در حال توسعه .
چگونه ایجاد جنگ و مداخله کشورهای منطقه.
فواید حاصل از جنگ برای کشورهای عضو.
آسیب های وارد شده به کشورهای جنگ زده.
اهداف مسئله
معقول به نظر میرسد که تعریف علمی شوروی از پیروزی استراتژیکی در جنگ سرد شامل بیخطر کردن اروپای شرقی(از طریق انحلال ناتو)و ژاپن و همچنین کاهش حضور سیاسی و نظامی آمریکا در سراسر اقیانوس آرام بوده است.بعلاوه،در بیانیه حزب کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی مورخ 1962 پیروزی اینگونه تعریف شده بود:پیروزی جهانی کمونیسم بر کاپیتالیسم تا سال 1980 اجتناب ناپذیر است.در ضمن،مبارزات آزادی بخش ملی اردوگاه امپریالیستی را منزوی میکند و بالطبع مناطق مختلف جهان صحنه عملیات پاکسازی خواهد بود.
بررسی دو تعریف و تصور فوقالذکر از«پیروزی»،حائز اهمیت است.نه تنها پیروزی شوروی محقق نشد(و اینکه آیا در اصل قابل تحقق بود یا نه بعدا مورد بحث قرار میگیرد)،بلکه به احتمال زیاد سناریوی پیروزی غرب به گونهای گیج کننده تغییر کرده بود.ملاحظه میکنیم که آلمان یکپارچه شده و در ناتو باقی مانده است،عقبنشینی نیروهای شوروی تا 1994 کامل میشود، پیمان ورشو منحل گردیده،نیروهای شوروی از چکسلواکی و مجارستان خارج شدهاند و همچنین در مراحل نهائی خروج از لهستان قرار دارند،رژیمهای دست نشانده شوروی در اروپای مرکزی نه تنها سرنگون شدهاند بلکه لهستان وفروپاشی امپراتوری شوروی،مانند بسیاری از رویدادها در تاریخ،علّتهای گوناگون داشت؛از بیخردی انسانها گرفته تا شانس و تقدیر.مهمتر از همه شاید اشتباهات و محاسبات غلط خود روسها بود. آنها با داوری نادرست در مورد شرایط تاریخی، سیاست تهاجمی خود را فراتر از حدود قابل تحمل حتی برای سازشکارترین عناصر در غرب پیگیری کردند و در همان حال منابع شوروی را چنان فرسوده ساختند که ضعف و فساد ذاتی نظام شوروی برجستگی و ابعاد تازهای یافت.