مدیریت کسب و کار:
موفقیت هر کسب و کار رابطه نزدیکى با چگونگى صحیح کنترل کردن امور آن را دارد: در واقع مدیریت صحیح کسب و کار موجب رشد آن میشود.بین دو مفهوم «کارآفرینی» و «مدیریت کسب و کار» تفاوت چندان و یا مشخص نمیتوان قائل شد و این دو مفهوم را به طور مستقل از هم بررسی کرد.
معیار تعریف کسب و کار در کشورهای مختلف بر حسب شرایط و نیازهای هر کشور متفاوت میباشد.و لی اغلب بر اساس تعداد کارکنان یا میزان درآمدهای سالیانه تعریف میشوند؛ «کمیته توسعه اقتصادی آمریکا، کسب و کار را چنین تعریف مینماید» کسب و کار باید حداقل دو شرط از چهار شرط: 1- مدیریت مستقل 2- تأمین سرمایه از طریق یک نفر یا جمع محدود از افراد 3- انجام فعالیتها به صورت عملی 4- کوچک بودن در برابر بزرگترین رقیب باشد.
تعریف کارآفرینی:
کارآفرینی فرآیند شناخت فرصتهایی است که برای آنها بازار وجود دارد و پذیرش ریسک برای ایجاد سازمان در جهت ارضای نیاز میباشد.
در حالیکه مدیریت کسب و کار کوچک، فرآیند مداوم تصاحب و اداره یک کسب و کار ثبات یافته است.
درباره مدیریت:
مدیریت توانایی انجام دادن کار با کمک دیگران است.مدیزیت،علم و هنر به کارگیری اصول برنامه ریزی، سازماندهی ،ارتباطات ،هدایت و کنترل امکانات و فعالیتهای افراد برای رسیدن به هدفهای خاص موسسه است.مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک محسوب کرد.
مدیریت واقعى در بر گیرنده هدایت قوى، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارتهاى مناسب فردى است.
مدیریت در حقیقت هدایت افراد، تاثیر گذارى بر کار و تصمیم گیرى بموقع و صحیح است و مهارتهاى مدیریتى را به مرور زمان میبایست کسب کرد و به بیان دیگر کسب مهارتهاى مدیریتى در واقع همانند سپرده گذارى در بانک مى باشد.
ارتباط کارآفرینی و مدیریت کسب و کار:
کارآفرینان منابع را از جایی که بهرهوری پایین دارد به جایی که بهرهوری بالایی دارد منتقل میکنند و این یکی از عوامل موفقیت آنها به شمار میرود زیرا تخصیص مناسب ابزار، تجهیزات، پول، مواد خام و نیروی انسانی سبب رشد و نمو سازمان میشود اما این امکانپذیر نیست مگر اینکه کارآفرین بتواند مهارتها، تواناییها و خصوصیات فردی و جمعی را در راستای اهداف سازمان بکار گیرد و هدایت گری دیگران را عهدهدار میشود و اینها همه از وظایف و فعالیت مدیریت کسب و کار
میباشد.
وظایف و فعالیتهای مدیریت:
صاحب نظران مدیریت معتقدند هر سازمان اجتماعی (دولتی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، فرهنگی، آموزشی و مذهبی، نظامی و سیاسی) که توسط افراد انسانی اداره میشود، باید وظایف مدیریتی را عهدهدار باشند.
وظایف مدیریت به پنج وظیفه مهم خلاصه میشود:
الف.
برنامهریزی،
ب.
سازماندهی،
ج.
استخدام
د.
هدایت
ه.
کنترل
الف) برنامهریزی: یکی از وظایف مدیریت برنامهریزی باشد که انجام آن باید با در نظر گرفتن سایر وظایف مدیریت یعنی سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل انجام پذیرد.
اجزای صحیح دیگر وظایف مدیرین مانند سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل و بسیج منابع نیز بستگی به برنامهریزی دارد.
برنامهریزی در مدیریت؛ همراه قبل از سازماندهی انجام میشود و شامل شناخت هدف و تعیین هدفها، منابع و پیش داشتههای محیطی و همچنین سایتهای اساسی و کلی، رویهها و روشهای چگونگی انجام کار میباشد.
برنامهریزی ممکن است بلند مدت، میان مدت و یا کوتاه مدت باشد و راجع به مسایل مالی، بازاریابی نیروی انسانی، مسایل تولید و فروش باشد.
ب) سازماندهی: تعریف سازماندهی؛ عبارت است از؛ شناسایی و گروهبندی فعالیتها، تعیین اختیار و مسئولیتهای شاغلین، تعیین مراتب سطوح و ایجاد هماهنگی بین وظایف و فعالیتها.
هر سازمان، که با اندیشه و قصد تحقق اهداف معینی تعریف میشود، ممکن است دارای اهداف متعددی باشد که این اهداف از طریق فعالیت افراد با کارکردهای ابزار و تجهیزات نحقق مییابند.
در ابتدا کارآفرین؛ کلیه وظایف از قبیل تولید، فروش و ارایه خدمات را بر عهده دارد و هم منابع مالی را تأمین میکند، اما با گسترش حجم فعالیتها تقسیم وظایف ضرورت مییابد.
سازمان چیست؟
سازمان،وسیله ی ارتباط و ترکیب منابع مادی و انسانی برای تولید و توزیع کالاها و خدمات در جامعه است.
سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد براساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هریک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند.
سازمان ارزشمند،سازمانی است که فعالیتهایش را در یک زنجیره ارزش افزا سامان می دهد و ارزشمندی یک سازمان در حقیقت مجموع ارزشهای به دست آمده در انجام فرایند های سازمانی آن می باشد.
ج) استخدام: مدیریت با بکارگیری نیروی انسانی توانمند، متخصص و با تجربه، به روند بهبود عملکرد سازمان شتاب بخشنده و باعث افزایش بهرهوری و بازدهی مؤسسات و بنگاها میگردد .
د) هدایت: هدایت سازمان از وظایف مهم مدیریت است هدایت از نظر صاحبنظران شامل مبحث؛ رهبر، انگیزش و ارتباطات میباشد.
ارتباط و تعامل مناسب در بین اجزای انسانی سازمان در جهت انجام فعالیتهای هدفمند برنامهریزی شده میباشد.
مدیران با ایجاد نظام ارتباطات مناسب زمینهی نفوذ خود را در کارکنان فراهم نموده و در نتیجه توان برانگیختن آنان را در جهت نیل به هدف میسر میسازند.
در هر حال داشتن رهبری اثر بخش موجب خواهد شد که حداکثر توان کارکنان در خدمت اهداف مدیریت و سازمان قرار گیرد.
هـ )کنترل: کنترل عبارت است از سنجش عملکردها بر اساس برنامه که از وظایف مهم همه مدیران در هر رده و سطح سازمانی است مدیران با انجام این وظیفه توان جلوگیری از انحرافات برنامهها را پیدا کرده و قادر به انجام اقدامات اصلاحی در راستای برنامهها خواهند شد.
کارآفرینان بعنوان مرکز کنترل درونی که موفقیتها و شکستهای خود را از ناشی از عملکرد خود میدانند.
همواره سعی در کنترل رفتار خود و گرفتن بازخورد از عملکرد خود دارند، زیرا فقط با کنترل است که ایده و برنامه طراحی شده و به درستی پیش خواهد رفت میتوان گفت که کنترل رابطهی نزدیک با برنامهریزی دارد.
سازماندهی بر اساس وظیفه یا تخصص: هیچ زن و یا مردى در دنیاى کسب و کار تنها نیست.
در این حیطه شما نیازمند کمک افراد دیگر هستید و باید بتوانید از آنها کمک بگیرید تابتوانیدکسب و کارتان را هدایت کنید.
وظیفه ی هر مدیری رعایت اصل بهینگی است یعنی یک مدیر ارزشمند کسی است که با به کارگیری بهینه منابع،سازمان را به سمت ارزشمندی سوق میدهد لازم به ذکر است به کارگیری بهینه منابع فقط با برنامه ریزی صحیح از طرف مدیران حاصل میشود.این نوع سازماندهی در برگیرنده وظایفی است که یک مؤسسه نوعاً انجام میدهد.
تمام کارکنانی که عملیات مشابهی انجام میدهند، در یک قسمت متمرکز میشوند و زیر نظر یک مدیر کار میکنند.
به عبارت دیگر در ساختار سازمانی بر حسب وظیفه، واحدها به نحوی از یکدیگر جدا میشوند که هر یک وظایف و مسئولیتهای غیر مشایهی با دیگری داشته باشند.
برای نمونه در یک مؤسسه تولیدی، جدا شدن واحدها به قسمتهای تولید، فروش، مهندسی و پرسنل که هر یک از ارتباط با هدف شرکت وظایف خاصی را دنبال میکند.
تصمیم گیرى : تصمیم گیری یکی از وظایف مهم در حوزه ی مدیریت است.این وظیفه به قدری اهمیت دارد که برخی از علمای علم مدیریت را چیزی جز تصمیم گیری تلقی نمی کنند.تصمیم گیری در واقع فرایندی است که گزینش مطلوب و بهینه را از بین گزینه های مختلف امکان پذیر می سازد.
این امکان فراهم نمی شود،مگر این که فرایند یاد شده را بشناسیم و در تصمیم گیری ها به آن عمل کنیم.تصمیم گیری در واقع وقتی مطرح می شود که بخواهیم مسئله و مشکلی را حل،یا بروز مسئله و مشکلی را جلوگیری کنیم.
طرح کسب و کار: تعریف: طرح کسب و کار سندى مکتوب است که جزئیات کسب و کار پیشنهادى را مشخص میکند.
این سند باید ضمن تشریح موقعیت کنونى ، نیازها ، انتظارات و نتایج پیش بینى شده را شرح دهد و کلیه جوانب آن را ارزیابى کند.
اجزاى یک طرح کسب و کار: 1- اهداف کلى 2- مشخصات مجرى طرح و همکاران 3- تعریف و توصیف کسب و کار 4- تحلیل استراتژى بازار 5- تحلیل مالى 6- خلاصه طرح هم براى صاحب آن و هم براى حمایت کنندگان مالى آن، به دلایل زیر لازم است: 1- مهم آن است که مالک درباره هدف خود از کسب و کار و منابعى که براى آن نیاز دارد به دقت فکر کند.
این موضوع در برآورد میزان سرمایه مورد نیاز، به وى کمک خواهد کرد 2- بعید به نظر میرسد که مالک کسب و کار، براى راه اندازى آن سرمایه کافى داشته باشد.
حمایت کنندگان مالى-بانکها یا سرمایه گذاران ریسکى-باید متقاعد شوند که سرمایه گذارى در کسب و کار جدید، منطقى و درست است.
3- فرض بر این است که اگر کسب و کار ایده خوبى نداشته باشد، هم براى صاحب آن و هم براى حمایت کنندگان مالى آن، باید این موضوع را در مرحله برنامه ریزى و قبل از هدر رفتن مقدار زیادى از زمان و هزینه بررسی نمایند.
اندیشه (ایده) کسب و کار: (Idea To Business) شروع کسب و کار یکى از جالبترین عملکردهایى است که یک فرد میتواند داشته باشد.
بیش از ده میلیون نفر هر ساله کسب و کارى را آغاز میکنند و در نتیجه بیش از سه میلیون کسب و کار کوچک هر ساله ایجاد میشود.
کارآفرینى مزایاى متعددى دارد و در نتیجه رقابت در این حیطه نیز بسیار است.
درک ابعاد این رقابت و طرح کسب و کار دقیق و کارا میتواند منجر به شروع یک کسب و کار موفق شود.
آیا عملکرد شما ازین مراحل تبعیت میکند؟
سعى کنید آنچه را که دیگران انجام میدهند، بررسى کنید تا به چگونگى شروع کار پى ببرید.
شروع کسب و کار (Start Up) : هر کسب و کارى نیازمند انواع مختلف امور مالى است.
یک تجارت موفق از سرمایه کافى نشات مىگیرد.
در اینجا چالشهاى زیادى وجود دارد ، اما منابع زیادى نیز براى کمک شما در دسترس است.
حسابدارى و امور مالى کلى :آشنایی با امور مالی یکی از کلیدی ترین رمزهای موفقیت یک کارآفرین است و این امر علاوه بر آشنایی تخصصی و فنی کارآفرین به هوش و ذکاوت شخص کارآفرین و آشنایی او با مسائل بازار نیز مرتبط می باشد یک کارآفرین تنها با یک تفکر سیستمی می تواند به اهداف بلند مدت خود دست یابد بنابراین کارآفرین علاوه بر اطلاعات مالی باید تمام اطلاعاتی را که در سایر اجزای تجارت وجود دارند ازقبیل بازاریابی،توزیع،تولید و مدیریت را کنار هم گذاشته و صمیم مناسب را اتخاض نمایند.
منابع زیادى براى جمعآورى سرمایه وجود دارد.
باید توجه داشته باشیم که قبل از تصمیمگیرى ، تمامى منابع ممکن را جستجو کنیم : - پساندازهاى شخصى - دوستان و افراد خانواده - بانکها و مؤسسات اعتبارى وظایف کارآفرین در مدیریت کسب و کار: 1) شرح وظایف شغلی: کارآفرین باید با آماده کردن شرح وظایف شغلی نقش کارمندان را مشخص کند.
شرح وظایف شغلی جزئیات کاری که اجرا میشود و مهارتها و شرایط ویژه را که متضمن اجرای کار است مشخص میکند، شرح وظایف شغلی باید حاوی اطلاعاتی دربارهی خلاصهای از مشاعل، مهارتها یا تجارت لازم، خلاصهای از وظایف و مسئولیتها، توانایی افراد و استانداردهای اجرایی باشد.
شرح وظایف شغلی برای داوطلبان استخدام مشخص میکند که چه انتظاراتی از آنها دارند.
بنابراین شرح وظایف شغلی عبارت است از بیان واقعیت از کیفیات وظایف و مسئولیتهای مربوط به مشاغل میباشد.
2) تفویض اختیار: با توجه به این واقعیت که هیچ کس بهتر از کارآفرین، یا مدیرعامل، اصول اولیهی کسب و کار را درک نمیکند، بنابراین کارآفرینان باید تا حد امکان تمام تصمیمات هم را خود اتخاذ نمایند، و تسلط کامل بر افرادی که تصمیمات مالی بیش از مبلغی معین را به عهده دارند داشته باشد، شرکت هر چه بزرگتر شود، تصمیماتی که برعهدهی کارآفرینان است بیشتر میشود هر چند که کارآفرین در امور جزئی چون تعیین کاغذهایی که شرکت میخرد دخالت ندارد، ولی به طور قطع باید از قیمت و توانایی رایانهای که قرار است خریداری شود آگاه باشد.
3) نقش هیأت مدیره و مشاوران: کارآفرینان و یا مدیرعامل در مدیر کسب و کار ممکن است به ضرورت وجود هیأت مدیره یا هیأت مشاوران در سازمان خود اذعان نماید.
4) بازاریابی: یکی از مهمترین نقشهای کارآفرینان ترکیب دانش فنی و تکنولوژی یا نیازهای بازار است.
تعریف بازار: کلمه بازار تداعی کننده خیابان شلوغ و مملو از خریداران و فروشندگان است.
اما به صورت دقیقتر بازار عبارت است از هر مکانی که خریداران واقعی و بالقوه یک محصول وجود داشته باشد.
تعریف بازاریابی: عبارت است از فعالیتی انسانی به منظور تأمین نیازهای خریداران از طریق فرایند مبادله است.
رابطه کارآفرینی و بازاریابی: آنچه که کارآفرینان را از دانشمندان و مخترعین جدا میسازد، توجه و تمرکز شدید آنها به بازار و نیازهای آن است که این مهم جز در سایه داشتن مهارت و دانش شناخت بازار و مدیریت بازار امکانپذیر نخواهد بود.
مدیریت بازاریابی: مدیریت بازاریابی عبارت است از تجزیه و تحلیل، طرحریزی اجرا، و کنترل برنامههای تعیین شده برای فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازارهای موردنظر به منظور دستیابی به هدفهای سازمان میباشد.
وظایف اصلی مدیریت بازاریابی شامل؛ منظم کردن سطح تقاضا و زمانبندی آن و ارایهی مشخصات تقاضا برای دستیابی به اهداف سازمان است به عبارت دیگر مدیریت بازاریابی مدیریت تقاضا میباشد.
در گرایش بازاریابی، سازمان رسالت خود را در ارضای خواستههای مشتریان میداند و باور دارد که این رضایت باعث ایجاد وفاداری و اعتقاد و تکرار معامله و تجارت در نهایت سبب برآورده شدن هدفهای سازمان میشود.
تحقیقات بازاریابی: تحقیقات بازاریابی عبارت است از فعالیتهایی که ارتباطات بازار را بین مصرف کنندگان خریداران، عامهی مردم و مدیران بازاریابی از طریق تبادل اطلاعات برقرار میکند.
مدیریت مالی: یکی دیگر از وظایف کارآفرینان در کسب و کارهای کوچک، مدیریت مالی میباشد کارآفرین برای اینکه بداند چه موقع باید کار را گسترش دهد و تا چه حد احتیاج به اطلاعات مالی دقیق دارد باید تمامی اطلاعاتی که در سایر اجزای تجارت وجود دارند از قبیل بازاریابی، توزیع، تولید و مدیریت را در کنار هم قرار دهد و این همه مدیریت مالی را در مدیریت کسب و کار نشان میدهد.
تعریف مدیریت مالی: عبارت است از جریان تصمیمگیری بر اساس جمعآوری اطلاعات، پیشبینی وقایع بر مبنای مدلهای اقتصادی، تجزیه و تحلیل نتایج اقدامات است.
هزینههاى شروع کار : براى هزینههاى اولیه کسب و کار خود برنامهریزى کنید.
هر کسب و کار متفاوت است و داراى نقدینگى خاص خود است که در مراحل متفاوت توسعه مورد نیاز مىشود ، بنابراین هیچ روش کلى براى ارزیابى هزینههاى شروع وجود ندارد.
بعضى کسب و کارها با یک بودجه محدود نیز مىتواند شروع شود ، در حالیکه سایرین ممکن است نیازمند سرمایهگذارى عظیم باشد.
اما نکته مهم این است که آیا شما داراى پول کافى براى شروع کار و به اصطلاح ریسک هستید.
براى شناسایى هزینههاى شروع ، باید همه هزینههاى تجارى را در مراحل اولیه تخمین زنید.
بعضى از این هزینهها یک بار است ، مانند هزینه ثبت شرکت و بهاى خرید یک مکان.
اما بعضى از هزینهها بصورت مستمر است مانند بیمه ، مصارف عمومى ( برق و تلفن ) و غیره.
با برآورد این هزینهها فکر کنید که آیا ضرورى هستند.
یک بودجه واقعى براى شروع باید شامل عناصر مىباشد که براى شروع کسب و کار لازم است.
این هزینهها به دو بخش مجزا تقسیم مىشوند: هزینههاى ثابت ( هوایى ) و متغیر ( مربوط به فروش ).
هزینههاى ثابت شامل مشخصههایى مانند اجاره ماهانه ، برق و تلفن و بیمه و هزینههاى امور اجرایى است.
هزینههاى متغیر شامل خرید ، بستهبندى ، کمسیون فروش و هزینههاى مربوط به فروش مستقیم یک محصول است.
کارآفرین روش براى محاسبه هزینههاى شروع استفاده از یک برگه گزارش کار است که مشخصههاى هزینههاى متفاوت را فهرستبندى کرده است.
اینکه چه مقدار هزینه لازم است، بستگى به نوع کسب و کارتان دارد.
بسیارى از کسب و کارهاى خانگى را مى توان با هزینه اى خیلى ناچیز شروع کرد.
بالطبع کسب و کارهاى بزرگتر هزینه هاى بیشترى در بر خواهد داشت.
فکر خوبى است که یک لیست جامع از تمام هزینه هاى پیش بینى شده داشته باشید و سپس یک گردش وجوه براى 12 ماه تهیه کنید.
انواع شرکتها: از اهم شرکتهای موجود میتوان از شرکتهای با مسئولیت محدود، سهامی خاص، سهامی عام، مؤسسات غیر تجاری و تضامنی را نام برد که کارآفرین باید بسته به نوع و اندازه کسب و کار خود یکی از انواع فوق را برای شرکت خود انتخاب نماید: بطور مختصر این شرکتها را معرفی مینمایی: 1- شرکت با مسئولیت محدود: شرکتی است که بین دو با چند نفر برای امور تجاری تشکیل شده و هر یک از شرکا بدون اینکه سرمایه به سهام یا قطعات سهام تقسیم شده باشد، فقط تا میزان سرمایه خود در شرکت مسئول قروض و تعهدات شرکت هستند.
2- شرکت سهامی خاص: شرکتی بازرگارنی است که تمام سرمایه آن بطور انحصاری توسط مؤسسین تأمین گردیده و سرمایه آن به سهام تقسیم شده مسئولیت صاحبان و سهام، محدود به مبلغ اسمی سهام آنها است و تعداد سهامداران نباید از سه نفر کمتر باشد.
عنوان شرکت سهامی خاص باید قبل از نام شرکت یا بعد از آن بدون فاصله با نام شرکت، بطور روشن و خوانا قید شود.
3- شرکت سهامی عام: برای انجام پروژههای بزرگ عمرانی، صنعتی و کشاورزی وجود شرکتهای بزرگ لازم و ضروری است، در این گونه شرکتها سرمایههای اندک در قالب سهام به عموم مردم واگذار میشود، مؤسسین یا مدیران با ادارهی شرکت، سرمایه حاصله را در جریان گردش صحیح اقتصادی قرار میدهند و در اثر این عمل دو منفعت حاصل میگردد؛ در مرحله اول سودی از سرمایهگذاری یا انجام فعالیتهای عمرانی نصیب سهامداران میشود و در مرحله دوم رونق و آبادانی را برای کشور به ارمغان میآورد.
4- مؤسسات غیرتجاری: در کنار شرکتهایی که به کار تجارت اشتغال دارند، قانونگذار، نهاد حقوقی خاص را که دارای شخصیت حقوقی باشد جهت انجام اموری که جنبهی غیرتجارتی دارد از قبیل کارهای علمی یا ادبی یا امور خیریه یا خدماتی، پیشبینی نموده است، مادهی یک آیین نامهی اصلاحی ثبت تشکیلات و مؤسسات غیرتجارتی، مؤسسه غیرتجارتی را چنین تعریف نموده است: در قانون تجارت کلیهی تشکیلات و مؤسساتی که برای مقاصد غیرتجارتی ار قبیل امور علمی یا امور خیریه و امثال آن تشکیل میشود اعم از آنکه مؤسسین آنان قصد انتفاع داشته یا نداشته باشند بنابراین ارائه خدمات علمی و آموزشی و خدمات شهری و ارائه کمکهای انسان دوستانه در قالب شخصیت حقوقی متصور میباشد.
5- شرکتهای تعاونی: تعریف شرکت تعاونی: شرکتی است که بین اشخاص حقیقی برای فعالیت در امور مربوط به تولید و توزیع در جهت اهداف مطرح در قانون بخش تعاونی به منظور بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی و اعضاء از طریق همکاری و تشریک مشاعی آنها با رعایت مقررات قانون مزبور تشکیل میشود.
6- شرکت تضامنی: یکی دیگر از شرکتهایی که بعد از شرکت سهامی خاص و شرکت با مسئولیت محدود در امور تجارتی مورد استقبال واقع میشوند، شرکت تضامنی است.
شرکت تضامنی از جمله شرکتهای شخصی محسوب میشود و شخصیت شرکا نقش بسیار مهمی در این نوع شرکت ایفا مینمایند.
اهمیت بیمه در مدیریت کسب و کار: بیمه شدن کارآفرین در برابر بروز مشکلات احتمالی بسیاری مفید خواهد بود.
شغلهای خدمات رسانی، مانند مهد کودکها، پارکهای تفریحی، مراکز خرید و غیره با شمار فزایندهای از دعاوی مواجه میشوند کارآفرین بایدتصمیم بگیرد که قصد دارد تحت پوشش چه بیمهای قرار گیرد.
توجه به این نکته ضروری است که برخی بیمهها، به موجب قانون اجباری است و نمیتوان از آن اجتناب کرد.
سایر بیمهها اجباری نیست، اما ممکن است برای حفظ اعتبار شبکه مالی فعالیت کارآفرینانه لازم باشد.
بعد از اینکه کارآفرین نوع بیمه خود را مشخص نمود باید تصمیم بگیرد چه مقدار حق بیمه باید پرداخت نماید.
مجموع هزینههای بیمه در برنامهریزهای مالی اهمیت زیادی دارد و کارآفرین باید در برآوردهای هزینه به روند رو به افزایش حق بیمه نیز توجه داشته باشد.
فناوری اطلاعات و نقش آن در توسعه کسب و کار: پیتر دراکر در اوایل دهه 60 میلادی گفته است: «دانش، در زمانی که ما از اقتصاد کالایی به اقتصاد اطلاعاتی تغییر وضعیت دادهایم، اساس اقتصاد نوین را تشکیل میدهد.» بهرهبرداری کارآمد از اطلاعات مهمترین عامل پیشرفت و کارایی کسب کارها در عصر حاضر است به طوری که چگونگی و روش جمعآوری اطلاعات، مدیریت کاربرد اطلاعات، سرنوشت شکست و یا بقای یک شرکت یا سازمان را رقم میزند.
امروزه اطلاعات فراتر از مواد اولیه، سرمایه، نیروی انسانی و ماشینآلات به اساسیترین رکن در تولید تبدیل شده است و کسب و کار موفق کسب و کار موفق کسب و کاری است که اطلاعات را به عنوان منبع تعیین کنند.
و سرنوشت ساز در تصمیمگیری تلقی میکند و مدیریت بهینه اطلاعات را برای فعالیتها ضروری میداند.
آگاهى از اطلاعات روز و قوانین : مطمئن شوید که زمانى که قوانین تاثیرگذار به کسب و کار کوچک پیشنهاد مىشوند ، صداى شما شنیده مىشود.
معمولا" در خصوص کسب و کارهاى کوچک انتقادهایى از نظر قانونگذارى وجود دارد.
با یادگیرى چگونگى ایجاد قوانین ، پیگیرى قوانین مطرح شده ، مطالعه تحلیلهاى صورت گرفته توسط متخصصین و توضیح قوانین طرح شده ف سعى کنید صداى خود را در زمان انجام فرآیندهاى قانونگذارى به گوش افراد برسانید.
در خصوص قوانین به درک بهترى دست پیدا کنید که بر تجارت کوچک شما تاثیر بگذارد.
با یادگیرى چگونگى و دلیل ایجاد وضع قوانین شروع کنید.
مزایای تکنولوژی اطلاعات برای شرکتها: الف) افزایش سرعت: محاسبه و پردازش سریع اطلاعات و انتقال فوری آن زمان انجام کار را کاهش و در نتیجه بهرهوری را افزایش میدهدو فناوری اطلاعات امکان جستجو و دستیابی سریع به اطلاعات را نیز فراهم مینماید.
ب) افزایش دقت: در مشاغل مبتنی بر انسان دقت انجام کار متغیر است، در حالیمه تکنولوژی اطلاعات دقتی بالا و ثابت را تأمین و تضمین میکند.
در انواع فعالیتهای پردازشی و محاسباتی دقت کامپیوتر به مراتب بیشتر از انسان است.
ج) کاهش اندازه فیزیکی مخازن اطلاعات: با توسعهی تکنولوژی اطلاعات و بکارگیری آن دیگر لزومی به حمل و نگهداری حجم زیادی از کتابهای مرجع تخصصی وجود ندارد.
به راحتی میتوان در هر دیسک فشرده اطلاعات چندین کتاب را ذخیره نمود.
مرکز تحقیقات علوم اسلای قم، از جمله مراکزی است که به انجام این وظیفه مشغول است.
د) رفع برخی از فسادهای اداری: استفاده از تکنولوژی اطلاعات شفافیت در انجام کارها را افزایش میدهد و بسیاری از واسطهها را حذف میکند.
این دو مزیت کلیدی منجر به رفع برخی از فسادهای اداری خصوصاً در سطوح پایین میشود.
ر) ایجاد امکان کار تمام وقت: به کمک فناوری اطلاعات بسیاری از استعلامها و مراجعات افراد و غیره از طریق شبکههای کامپیوتری و به صورت خودکار انجام میگیرد.
بنابراین میتوان به صورت 24 ساعته از آن بهره گرفت.
ز) ایجاد امکان همکاری از راه دور: مخابرات، تلفن، تله کنفرانس، ویدئو کنفرانس و همچنین سیستمهای همکاری مشترک و غیره نمونههایی از کاربردهای تکنولوژی اطلاعات در این زمینهاند.
ه) کاهش هزینههای سیستم و کسب و کارهای کوچک با توجه به موارد فوق به خصوص افزایش سرعت که باعث انجام تعداد کار بیشتر میشود و انجام کار تمام وقت، بهرهوری سیستم افزایش مییابد و در نتیجه باعث کاهش مقدار زیادی از هزینهها میگردد.
آنچه مسلّم است؛ تکنولوژی اطلاعات به منزله یک سلاح و ابزار جدید برای فعالیت جهان معاصر محسوب میشود که عدم استفاده از آن انوزای کشور و در نهایت حذف شدن از جامعه جهانی را به دنبال خواهد داشت.
پنج مهارت کسب و کار آینده ساز : امروزه در جوامع اطلاعاتی یک شهروند به عنوان انسان عصر اطلاعات، نیازمند یکسری توانائیها می باشد که با کمک آنها بتواند یک کسب و کار را شروع کرده و ضمن هدایت درست آن، موجبات پیشرفت کسب و کار را نیز فراهم کند.
این مهارت ها عبارتند از: 1- زبان انگلیسی 2- IT: توانایى کار با کامپیوتر + توانایى استفاده از اینترنت + آشنایى با روشها و قوانین تجارت الکترونیکى 3- مدیریت: توان سرپرستی و راهبری 4- بازاریابی: آشنایى با خرید، فروش، تبلیغات و e-marketing 5- مالی و اقتصادی: حسابدارى، مفاهیم هزینه و درآمد، آشنایى با مسائل اقتصادى با این تفاسیر هر فردی میتواند با نمره دادن به میزان آشناییش با هریک از مباحث فوق، توان خود را در کسب و کارهای عصر حاضر مورد سنجش قرار دهد.
از یک دیدگاه نیز، این 5 فاکتور عنوان شده در اصل بیش از اینکه مهارت و توانایی به شمار بیایند، نیازهای ضروری انسان امروز به نظر می رسند.
مدیریت اخلاق در محیط کار: 1- توجه به اخلاق کاری موجب بهبود اساسی اوضاع برخی جوامع گردیده است.
2- برنامههای اخلاق باعث میشود که در شرایط آشفته، سازمان عملکرد اخلاقی خود را حفظ نماید.
3- برنامههای اخلاق باعث تبدیل شکلگیری کارهای گروهی قوی و افزایش بهرهوری میشود.
برنامههای اخلاق رفتارهای کارکنان را با ارزشهایی که به نظر رهبران در اولویثت قرار دارند هماهنگ میکند معمولاً سازمانها تناقص آشکاری بین ارزشهای ترجیح داده شده و ارزشهایی میبیند که توسط رفتار کارکنان در محیط کار منعکس میشود.
توجه و بحث و گفتگوی مداوم درباره ارزشها باعث افزایش روحیه کار گروهی، صداقت و صراحت در محیط کار میشود کارکنان احساس میکنند بین ارزشهای آنان و ارزشهای مورد نظر سازمان همخوانی و هماهنگی وجود دارد لذا با انگیزه و عملکرد قوی کار میکنند.
اخلاق مدیریتی از دیدگاه علی (ع): مدیر علاوه بر دانش و مهارت باید از اخلاق مدیریتی برخوردار باشد که دارای ابعاد مختلف زیر است: 1- لطف و محبت: اصل اساسی اخلاق مدیریتی لطف و محبت نسبت به همه اقشار مردم است حتی سختگیری نسبت به مخالفین فکریش را نمیپسندد و از استاندارانش میخواهد که حقوق اساسی همه اقشار را تامین کنند و در برابر مردم فروتن و متواضع باشند.
2- صبر و پایداری: امام مدیران را به صبر در برابر مشکلات و بردباری در برابر خطاهای مردم دعوت میکند و از آنان میخواهد که در هیچ کاری با عجله و شتاب تصمیم نگیرند حتی در مجازات خطاکاران البته این صبر و بردباری به معنی سنتی در انجام وظایف نیست.
3- چشم پوشی و گذشت: مدیران باید خطاها و لغزشهای مردم را نادیده بگیرند و آنان را مورد عفو قرار دهند.
امام علی (ع) بدترین افراد را کسی میداند که عیوب مردم را جستجو میکنند و آنان را انشاء مینمایند.
4- صراحت و قاطعیت: مدیران باید در مواقع حساس به صراحت تصمیم بگیرند و با قاطعیت آن را اجرا کنند.
البته اصل اساسی مدارا و گذشت است.
اما در اجرای قانون و ایجاد عدالت باید با قاطعیت اقدام کرد و خیانتکاران را مجازات نمود تا دیگر کسی به حقوق مردم ستم نکند.
5- مستبد نبودن: صراحت و قاطعیت نباید منجر به استبداد شود.
امام علی (ع) استبداد را بلای بزرگی میشمارد که موجب فساد در دل و سستی در دین و سبب ایجاد حوادث سخت برای حکومت میشود.
6- مشورت کردن: امام علی (ع) ما به جای استبداد در آن از حاکمان و مردم میخواهیم که با یکدیگر مشورت کنند و از عقل همدیگر یاری بگیرند.
ارتقاى کسب و کار (گذار از مشاغل کوچک به مشاغل بزرگ): بعضى مسائل نسبت به توسعه کسب و کار ارجحیت دارند.
اگر بخواهید تجارت خود را توسعه بخشید یا حتى در همان اندازه کوچک خود به موفقیت برسید ، عامل رشد و ترقى یکى از مهمترینهاست.
جرقه این رشد از همان شروع کار در مراحل اولیه روشن مىشود.
در حقیقت گشودن بالها و جستجوى یک افق تجارى جدید یک دوره محسوب مىشود.
در هر صورت همانند مراحل اولیه توسعه ، رشد تجارى نیازمند تدارکات اولیه ، تعهدات جدى و تمایل براى محاسبه خطرات موجود است.
منابع زیادى در توسعه و رشد تجارت به شما کمک خواهند کرد.
پیش بینى بررسى میزان و مقدار حرکت بمعناى آیندهنگرى است حتى اگر شما به زبان حال توجه داشته باشید.
پیشبینى و برنامهریزى در موفقیت مستمر شما حیاتى هستند.
پیشبینى رشد : تفکر استراتژیک براى آنکه یک رهبر نافذ باشید باید مهارتهاى خود را از طریق تفکر استراتژیک توسعه دهید.
این تفکر فرآیندى است که با آن دید تجارى شما توسعه مىیابد و تواناییهاى خود را در کار تیمى وحل مشکلات تقویت مىکنید.
آن همچنین به شما در مواجهه با تغییرات کمک مىکند تا براى معاملات خود طرحریزى داشته باشید و فرصتها و احتمالات موجود را در نظر بگیرید.
تفکر استراتژیک شما را مستلزم مىکند تا به یک پیامد ایدهآل در خصوص کسب و کار برسید و آنگاه روى نکات عقبمانده کار کنید و آن از طریق توجه بر چگونگى توانایى در رسیدن به این دیدگاه بدست مىآید.
زمانى که دید استراتژیک را براى عملکردهاى تجارى توسعه مىدهید چرا یک کسب و کار با خطر شکست مواجه است؟
موفقیت در کسب و کار هیچگاه بصورت خودبخودى ویا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد این موفقیت اصولا به سازمان دهى و بصیرت فرد راه انداز کسب و کار بستگى دارد و تضمینى براى آن وجود ندارد.
شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است و شانس موفقیت اندک مى باشد.
بنابر گزارش اداره کسب و کارهاى کوچک در آمریکا (SBA) بیش از 50% کسب و کارهاى کوچک در سالهاى اول با شکست مواجه شده و 90% آنها در 5 سال اول از بین میروند.
Michael Ames در کتاب خود به نام "کنترل کسب و کار کوچک" دلایل زیر را براى شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است: 1.
عدم وجود تجربه 2.
نداشتن سرمایه کافى 3.
نداشتن جایگاهى مناسب 4.
عدم وجود کنترل قوى 5.
سرمایه گذارى بیش از اندازه در دارائیهاى ثابت 6.
قراردادهاى اعتبارى ضعیف 7.
استفاده شخصى از سرمایه هاى تجارى 8.
رشد بدون انتظار Gustav Berle دو دلیل دیگر در کتاب خود بنام "کسب و کار را خود بر عهده بگیرید" به این دلایل اضافه میکند: 1.
رقابت 2.
فروش پائین یک عامل دیگر در خصوص شکست کسب و کار: با بیان این موارد قصد ترساندن شما را نداریم بلکه مى خواهیم شما را براى مسیر پر فراز و نشیبى که در پیش دارید آماده کنیم.
ناچیز پنداشتن مشکلات شروع یک کسب و کار یکى از بزرگترین موانع کارآفرینى است.
در هر صورت اگر صبور باشید و به سختى کار کنید به موفقیت دست مى یابید.
مفهوم عملی فرانشیز: فرانشیز یک شرکت ارتباطی بین کسب و کارهای مستقل کوچک میباشد که به هر یک از این کسب و کارهای کوچک اجازه میدهد که تحت یک نام تجاری مشترک و یک هویت فعالیت کنند و همگی از یک روش موفق (که قبلاً آزمایش شده) و بازاریابی مشترک استفاده کنند.
در عمل فرانشیز دقیقاً یک استراتژی کسب و کار است برای جذب و نگهداری مشتری نه بیشتر و نه کمتر!
یک سیستم بازاریابی است که هدف ان ایجاد یک تصویر درباره محصولات و یا خدمات یک شرکت در ذهن مشتری میباشد، در حقیقت یک روش است برای تعریف محصولات و یا خدمات به صورتی که نیازهای مشتری را ارضا نماید.
مدیریت بحران از نگاه کارآفرینان: ممکن است فکر کنید همین که با بحران رو به رو شدید و مشکلات عملی و مسائلی که آن را دربر گرفته است سر و سامان دادید ، برای شما کفایت میکند و همه چیز خاتمه یافته است .اما نه ، نمیتوانید به سادگی از عواقب و اثرات آن رها شوید.
مدیریت بحران از جمله موقعیتهایی به شمار میرود که در آن گاهی این احساس به انسان دست میدهد که دنیا با او سر دشمنی دارد.
توجه کنید روشی که برای سرو سامان دادن به یک بحران به کار میبندید ، نه تنها برعواقب ناشی از بحران مؤثر است بلکه تأثیر عظیمی در روحیه گروه ، همکاران شما و همچنین بر موقعیت شما در داخل این گروه به جا میگذارد.
اینکه ۵ یا ۵۰۰ نفر را رهبری کردهاید ، تفاوت چندانی ندارد.
ولی این چند ساعت عملکرد شما زمینهای را به وجود میآورد که بسیار مشکل بتوان آن را در کوتاه مدت تغییر داد.
اگر مسئله را به نحو نادرستی جمع و جور کرده باشید ، این بحران موجب لطمه خوردن به حرمت شما و از دست رفتن وفاداری و روحیه گروه و همکاران شما میشود.
اما اگر مسئله را به نحو مطلوبی سر و سامان داده باشید ، موجب افزایش شدید علاقهمندی کارکنان و اعضای گروه و تقویت هویت سازمان و مستحکم شدن موقعیت شما میشود.