مدیریت کسب و کار:
موفقیت هر کسب و کار رابطه نزدیکى با چگونگى صحیح کنترل کردن امور آن را دارد: در واقع مدیریت صحیح کسب و کار موجب رشد آن میشود.بین دو مفهوم «کارآفرینی» و «مدیریت کسب و کار» تفاوت چندان و یا مشخص نمیتوان قائل شد و این دو مفهوم را به طور مستقل از هم بررسی کرد. معیار تعریف کسب و کار در کشورهای مختلف بر حسب شرایط و نیازهای هر کشور متفاوت میباشد.و لی اغلب بر اساس تعداد کارکنان یا میزان درآمدهای سالیانه تعریف میشوند؛ «کمیته توسعه اقتصادی آمریکا، کسب و کار را چنین تعریف مینماید» کسب و کار باید حداقل دو شرط از چهار شرط: 1- مدیریت مستقل 2- تأمین سرمایه از طریق یک نفر یا جمع محدود از افراد 3- انجام فعالیتها به صورت عملی 4- کوچک بودن در برابر بزرگترین رقیب باشد.
تعریف کارآفرینی:
کارآفرینی فرآیند شناخت فرصتهایی است که برای آنها بازار وجود دارد و پذیرش ریسک برای ایجاد سازمان در جهت ارضای نیاز میباشد. در حالیکه مدیریت کسب و کار کوچک، فرآیند مداوم تصاحب و اداره یک کسب و کار ثبات یافته است.
درباره مدیریت:
مدیریت توانایی انجام دادن کار با کمک دیگران است.مدیزیت،علم و هنر به کارگیری اصول برنامه ریزی، سازماندهی ،ارتباطات ،هدایت و کنترل امکانات و فعالیتهای افراد برای رسیدن به هدفهای خاص موسسه است.مدیریت کسب و کار را نباید صرفا یک عمل آکادمیک محسوب کرد. مدیریت واقعى در بر گیرنده هدایت قوى، رفتار مثبت، دانش کسب و کار و مهارتهاى مناسب فردى است. مدیریت در حقیقت هدایت افراد، تاثیر گذارى بر کار و تصمیم گیرى بموقع و صحیح است و مهارتهاى مدیریتى را به مرور زمان میبایست کسب کرد و به بیان دیگر کسب مهارتهاى مدیریتى در واقع همانند سپرده گذارى در بانک مى باشد.
ارتباط کارآفرینی و مدیریت کسب و کار:
کارآفرینان منابع را از جایی که بهرهوری پایین دارد به جایی که بهرهوری بالایی دارد منتقل میکنند و این یکی از عوامل موفقیت آنها به شمار میرود زیرا تخصیص مناسب ابزار، تجهیزات، پول، مواد خام و نیروی انسانی سبب رشد و نمو سازمان میشود اما این امکانپذیر نیست مگر اینکه کارآفرین بتواند مهارتها، تواناییها و خصوصیات فردی و جمعی را در راستای اهداف سازمان بکار گیرد و هدایت گری دیگران را عهدهدار میشود و اینها همه از وظایف و فعالیت مدیریت کسب و کار
میباشد.
وظایف و فعالیتهای مدیریت:
صاحب نظران مدیریت معتقدند هر سازمان اجتماعی (دولتی، صنعتی، بازرگانی، خدماتی، فرهنگی، آموزشی و مذهبی، نظامی و سیاسی) که توسط افراد انسانی اداره میشود، باید وظایف مدیریتی را عهدهدار باشند. وظایف مدیریت به پنج وظیفه مهم خلاصه میشود:
الف. برنامهریزی،
ب. سازماندهی،
ج. استخدام
د. هدایت
ه. کنترل
الف) برنامهریزی: یکی از وظایف مدیریت برنامهریزی باشد که انجام آن باید با در نظر گرفتن سایر وظایف مدیریت یعنی سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل انجام پذیرد.
اجزای صحیح دیگر وظایف مدیرین مانند سازماندهی، استخدام، هدایت و کنترل و بسیج منابع نیز بستگی به برنامهریزی دارد.
برنامهریزی در مدیریت؛ همراه قبل از سازماندهی انجام میشود و شامل شناخت هدف و تعیین هدفها، منابع و پیش داشتههای محیطی و همچنین سایتهای اساسی و کلی، رویهها و روشهای چگونگی انجام کار میباشد.
برنامهریزی ممکن است بلند مدت، میان مدت و یا کوتاه مدت باشد و راجع به مسایل مالی، بازاریابی نیروی انسانی، مسایل تولید و فروش باشد.
ب) سازماندهی: تعریف سازماندهی؛ عبارت است از؛ شناسایی و گروهبندی فعالیتها، تعیین اختیار و مسئولیتهای شاغلین، تعیین مراتب سطوح و ایجاد هماهنگی بین وظایف و فعالیتها.
هر سازمان، که با اندیشه و قصد تحقق اهداف معینی تعریف میشود، ممکن است دارای اهداف متعددی باشد که این اهداف از طریق فعالیت افراد با کارکردهای ابزار و تجهیزات نحقق مییابند. در ابتدا کارآفرین؛ کلیه وظایف از قبیل تولید، فروش و ارایه خدمات را بر عهده دارد و هم منابع مالی را تأمین میکند، اما با گسترش حجم فعالیتها تقسیم وظایف ضرورت مییابد.