چندیست که زمزمه هایی پیرامون ترکی یا عربی خواندن بازی چوگان به گوش می رسد! همین انگیزهای شد تا کوتاه، به پیشنه و تاریخ راستین این بازی ایرانی پرداخته و از قربانی شدن آن در دستگاه جعل و دروغ و فریب پان ترکی یا پان عربی جلوگیری نمیام.
تاریخچه ی بازی چوگان
چوگان ورزشی تیمی است که بازیکنان آن سوار بر اسب، توپ یا گوی را توسط چوب چوگان به طرف دروازه تیم مقابل هدایت می کنند، هدف از این بازی به ثمر رساندن گل است. وارد نمودن توپ به دروازه تیم حریف توسط سوارکاران امتیاز محسوب می شود. گل های به ثمر رسیده در صورتی که بازیکن سوار بر اسب باشد، پذیرفته می شوند. اولین بار که نامی از گوی و چوگان برده می شود در شاهنامه صفحه 77 است که در تشبیه سرهای از تن جدا در جنگ بین رستم با سه شاه است که آنها را به "گوی" تشبیه می کند
این ورزش بازی شاهان نامیده شدهاست (زیرا بیشتر در میان پادشاهان و بزرگان رواج داشت) و از ورزشهای کهن ایرانی است. به هر ترتیب هنر و ادبیات ایران زمین، غنی ترین شواهد و ادله تاریخی را در مورد رواج چوگان در ایران باستان ارائه می دهد. فردوسی از شاعران و تاریخ نویسان برجسته ایرانی، در اثر حماسی خود "شاهنامه" بارها و بارها به برگزاری بازی چوگان در قرن نهم هجری، در مراسم و بارگاههای سلطنتی اشاره نموده است.
نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده میشود برگرفته شدهاست. این بازی در ابتدا ورزشی عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسبهای جنگی خود را به نمایش میگذاشتند.
چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و آن را در سراسر اروپا پخش کردند. بعدها نیز ورزشهایی از قبیل گلف و هاکی پدید آوردند که دستههای استفاده شده در این بازیها به همان چوب چوگان برمیگردد.
این ورزش در ایران پس از صفویان کم کم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی میشود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمینهایی سرپوشیده برای زنان انجام شدهاست.
چوگان در آثار پیشینیان
یکی از این موارد نقل مسابقه چوگان بین تورانیان و طرفداران سیاوش، پادشاه افسانه ای ایران است که در آن فردوسی با فصاحت و بلاغت بی نظیرش به ستایش مهارت های سیاوش در بازی چوگان پرداخته است. در شاهنامه همچنان نقل شده که شاپور دوم، از پاشاهان ایران در سلسله ساسانی در قرن چهارم، از سنین کودکی به فراگیری مهارت های بازی چوگان پرداخته و زمانی که هفت سال بیشتر نداشته با تسلط کامل این بازی را انجام می داده استو حتی به آن سفارش می شده است و در پندها و اندرزها، توصیه می شود که کودکان را باید چوگان آموخت.
به علاوه در چوگان برخلاف شکار، کودکان می توانستند شرکت کنند.
چنین تا بر آمد این 7 سال ببود اورمزد از جهان بی همسال
اولین بار که نامی از گوی و چوگان برده می شود در شاهنامه صفحه 77 است که در تشبیه سرهای از تن جدا در جنگ بین رستم با سه شاه است که آنها را به "گوی" تشبیه می کند و می گوید:
بسی سر فتاده، به میدان چوگوی
و بعد در چند بیت بعدی می سراید:
ز زین بر گرفتش به کردار گوی که چوگان به زخم اندر آید به روی
ز زین بر گرفتش به کردار گوی که چوگان زیاد اندر آید به روی
در تاریخ ایران نخستین باری که از بازی چوگان سخن رفته, همپیوند است با افسانه های پیرامون بنیانگذار فرمانروایی ساسانی در «کارنامه ی اردشیر بابکان». اردشیر نوجوان زمانی به دربار اردوان –واپسین شاه اشکانی- رفت, شاه فرمان داد «هر روز با فرزندان او و بزرگان به نخچیرگاه و چوگان بازی برود و اردشیر نیز چنین می کرد. به یاری یزدان در چوپیکان(چوگان) بازی و سواری و شَترَنگ(شطرنج) و نیواَرتَخشیر(نَرد) و دیگر فرهنگ ها بر همه ی ایشان چیره بود». (کارنامک اردشیر بابکان, کسروی, ص 9)
بازی ایرانی چوگان از چنان جایگاهی در میان ایرانیان برخوردار بود که شرح آن در آییننامگ آمده است. این کتاب به نوشته ی مسعودی چند سد هزار برگ بوده که شوربختانه از بین رفته است و از ترجمه ی آن که به کوشش ابن مقفع انجام شده بود نیز نشانی در دست نیست. ولی دو قطعه از آن که در پیرامون سوارکاری است از ترجمه ی ابن مقفع در عیون الاخبار ابن قتیبه ی دینوری –درگذشته نیمه ی سده ی 3 ه- بازگو گردیده است:
«در کتاب آیین خواندم راجع به بهترین ضربت با چوگان که نخست گوی را باید با ضربه ی تُند زد و در همان زمان دست را تا نزدیک گوش برگرداند و چوگان را تا بخش پایین سینه متمایل کرد و ضربت را با احتیاط و دقت و توجه از پهلو وارد نمود و باید تنها از نوک چوگان بهره گرفت و راه حرکت گوی را ت اهدف پایانی حفاظت کرد. سپس باید گوی را از جایی که واقع شده با چوگان زد و کوشید ضربت را از زیر تنگ اسب و از سوی بخش بالای سینه ی او با نیروی میانه وارد نمود. باید برای رسیدن به آماج (هدف) کوشش کرد و پیروز شد... و چوگان نباید به زمین برخورد کند و نباید در بهره از چوگان به علت ناشی بودن آن را شکست و نباید پای اسب را زخمی نمود و باید مواظب بود تا به کسی که در میدان همراه می تازد آسیبی نرسد و اسب را در حالی که به شتاب می دود خوب راند و از افتادن از اسب و تصادم دوری کرد و از خشمناک شدن و دشنام دادن و تُند خویی و درگیری پرهیز نمود... و کسانی را که روی دیوارهای میدان نشسته اند نباید راند; زیرا پهنای میدان بدین منظور 60 ذراع گرفته شده تا چوگان بازان به کسانی که روی دیوارهای میدان نشته اند برخورد نکنند و آنها را نیندازند...». (تحقیقاتی درباره ی ساسانیان, ص 79-80)اشاره ی دیگر که نشانه ی کرامندی این بازی در میان ایرانیان وساسانیان است در کتاب المحاسن و الاضداد جاحظ وجود داد که درباره ی پیشکش هایی است که در میان خسروپرویز و پادشاه روم داد و ستد شده است:
«در روز نوروز پادشاه روم یک سواره نظام از زر که بر پشت اسبی از سیم جای داشت به پرویز بخشید. چشم های اسب از عقیق سفید و مردمک چشم سیاه رنگ و یال و کاکُل و دُم او از موهای سیاه و در دست سوار چوگانی زرین و پهلوی او میدانی از سیم. در میان میدان گویی از استخوان شاخ, و میدان بر پشت دو گاو نر سیمین جای داشت. آبی به ریخت ادرار از اسب بیرون می شد و در زمان ریزش آب چوگان به گوی برمی خورد و آن را به کنار میدان پرت می کرد و با جنبش چوگان و گوی, گاوها و میدان نیز به جنبش درآمده و سوار به شتاب می تاخت». (همان ص 84)