جهانی شدن یکی از مقوله های بحث انگیز و به روز می باشد که در همه ابعاد زندگی بشر تاثیر چشمگیری ایجاد نموده است و همه محققان و پژوهش گران را به بررسی آن وادار نموده است .در این مقاله نخست تعریف جهانی شدن و تاریخچه آن و سپس رویکردهای جهانی شدن ،فرصت ها و چالشهای جهانی شدن ،دیدگاه جهانی شدن درباره ایران ،خانواده در دنیای امروز، مادر جهانی شده و اثرات جهانی شدن برتعلیم وتربیت بررسی شده است
یکی از موضوعاتی که ذهن متفکران امروز را به خود مشغول کرده است مفهوم و واقعیت جهانی شدن وتاثیرات آن بردیگر شئون حیات بشری است؛اعم از اقتصاد، سیاست،فرهنگ ،محیط زیست ،رسانه ها،قومیت ها ،ملت ها و .....
کشورها وملت هایی که در عرصه های جهانی داعیه های ملی ،دینی و فرهنگی دارند ،همچون فرانسه ،ایران ،چین ،هند و...چالش های جدی تر و عمیق تری با این روند داشته و بالطبع بیشتر به تفگر و تامل و برنامه ریزی نیازمندند .
جهانی شدن بعنوان یکی از چالش های گریز ناپذیرپیش روی آموزش و پرورش درقرن 21ام در ابعاد سه گانه خود(اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی )کشورهای مختلف را دستخوش تغییر و تحول می نماید .ازاینرو ویژگیها آثار این فرایند یکی از وظایف اصلی هر نظام تعلیم و تربیت و از جمله نظام آموزش و پرورش ایران می باشد .از جمله پیامدهای اقتصادی جهانی شدن که بر نظام آموزش و پرورش تاثیر می گذارد عبارتند ازتوجه بیشتر از نظام تعلیم و تربیت بر ْآموزش فنی و حرفه ای و استفاده بیشتر در تکنولوژی اطلاعات ،در بعد سیاسی جهانی شدن باعث کمرنگ شدن نظارت و تسلط دولت و حکومت برنظام تعلیم و تربیت است و دربعد فرهنگی جهانی شدن باعث تسلط فرهنگ غرب وکمرنگ شدن ویژگی های بومی به مخاطره افتادن هویت ملی و ارزشهای دینی و از طرفی ارتباطات فرهنگی بیشتر و شناخت سایر فرهنگها خواهد شد .
ازاین دیدگاه جهانی دارای فرصتها وچالش هایی درمواجهه بانظام تعلیم و تربیت ایران می باشد که با بهره گیری ازاین فرصتها وبا شناخت بهتر چالش ها می توان به حفظ میراث فرهنگی و اعتلای نظام تعلیم و تربیت در راستای جهانی شدن پرداخت.
کلید واژه ها : جهانی شدن و جهانی سازی ،رویکرد جهانی شدن ،فرصت و چالش های جهانی شدن ،خانواده،مادر جهانی شدن وتعلیم و تربیت جهان شده.
جهانی شدن و پیشینه آن :
سال های پایانی سده بیشتم و ماه های آغازین هزاره سوم میلادی با بحث های داغ ومناقشه انگیز درباره جهانی شدن همراه بوده است .مقامات حکومتی ،مشکلات اقتصادی کشور را به فشارهای ناشی از جهانی شدن نسبت می دهند ،گردانندگان بنگاههای اقتصادی کوناگون ،کوچک ترکردن شرکتهای خود را برای ادامه حیات در چهارچوب اقتصادی جهانی ضروری می دانند ؛طرفداران محیط زیست تأثیر مخرب جهانی شدن مهار شده را فریاد می زنند و پشتیبانان اجتماع های بومی مختلف نسبت به نابودی خرده فرهنگ ها و فرهنگ های کوچک در برابر موج فراگیر فرهنگ جهانی هشدار می دهند ،ولی باوجود کاربرد و اهمیت فراوان جهانی شدن ،معنا ومفهوم آن هنوز چندان روشن نیست.(دهشیری،1379،ص 72)
برای صراحت بخشیدن به این مفهوم برخی میان جهانی شدن و جهانی گرایی یاجهانی سازی(globalization & globalism )تفاوت قائل شده اند.منظور از جهانی شدن ،وضعی است که کم و بیش به طور طبیعی ،در نتیجه تحولات جهانی ،پیش می آید .برخی پدیده ها به طور طبیعی یااجتناب ناپذیر ،به تحولات جهانی منجر می شوند .برای مثال با بوجود آمدن رایانه و شبکه های ارتباطی خواه وناخواه مرزهای جغرافیایی در هم نوردیده می شوند و در نتیجه آن تحول جهانی رخ می دهد که طی آن ،جوامع و افراد آن در ارتباطی نزدیک با یکدیگر قرار می گیرند و از این طریق یکدیگر اثر می گذارند.در مقابل جهانی گرایی یاجهانی سازی تلاشی غالبا عمدی است که طی آن می کوشند نظامی ایدئولوژیک یااجتماعی – اقتصادی رابا پدیده های طبیعی جهانی شدن پیوند بزنندواز این طریق آن راجهانی کنند .این گونه جهانی گرایی ،از دهه هشتاد وبه موازات فروپاشی شوروی سابق ،شدت یافته است.(کلای ،1999 ،ص18)
تمایز مذکور مانند تمایزی است که میان جهانی شدن به منزله فرایندو در مقابل جهانی سازی به منزله طرح درنظر گرفته شده است. هنگامی که از جهانی شدن به منزله فرایند سخن به میان می آید ،منظور همان تحولات کم و بیش طبیعی است که نتایج به صورت ارتباط های فزاینده میان جوامع آشکار می شود.اما هنگامی که جهانی شدن به منزله طرح در نظر گرفته می شود،ناظر به تلاشی عمدی است برای آن که نظام فکری یا اجتماعی معینی در سطح جوامع گوناگون جهان گسترش و حاکمیت یابد.(باقری ،1383،ص 42و41)
گرچه تعریفی جامع ومانع ازجهانی شدن بسیاردشوار اما تعاریفی چند ارائه می شود .«جهانی شدن عبارتست از فرایند فشردگی فزاینده زمان و فضا که به واسطه آن مردم دنیا کم و بیش و به صورتی نسبتا آگاهانه در جامعه جهانی واحد ادغام می شوند.»(گل محمدی ،1383 ، ص20)
مصادیق این فرایند عبارتند از : کاهش هزینه های که مکان ،زمان و فضا برارتباطات و حمل ونقل تحمیل می کنند،فرسایش و فروریزی مرزها و دیگر عوامل محدودکننده و مقید کننده امر اجتماعی ،همسانی ساختاری ونهادی جوامع مختلف جهان وافزایش وابستگی متقابل انسانها در سطح جهان.که این مصادیق را می توان به واسطه شاخص های زیر سنجید:افزایش حجم انواع ارتباطات اجتماعی ،افزایش حجم حمل ونقل ، افزایش کستره تاثیر پذیری و تاثیرکذاری انسانها،شکل گیری و افزایش نهادهای فراملی و بین المللی وجهانگیر شدن نهادهای محوری غرب(اقتصاد سرمایه داری مدرن ) .(همان منبع ص 12و11)
کلارک جهانی شدن را عبارت می داند از :«گسترش تجددبه اقصی نقاط جهان و جهانگیر شدن ویژگی های محوری فرهنگ وتمدن غرب است .(کلارک ،1997،ص 23)
والترز نیز جهانی شدن رانوعی یکدست سازی اقتصادی،زیرنظر ایالت متحد امریکا توصیف می کند . (والترز،1379،ص23)
درباره تاریخچه جهانی شدن نیز نظریه های مختلفی ارائه شده است که از دیدگاه نئومارکسیست ها فرایند جهانی شدن هنگامی آغاز شده است که نطفه نظام جهانی بسته شده است واین تاریخ به 2500 سال پیش از میلاد مسیح می گردد. اما دسته ای از نظریه پردازان تاریخ جهانی شدن همان تاریخ تمدن جهانی می دانند که حدود 1500سال پیش از میلاد و از مصر باستان و تمدن سومر آغاز می شود .(هولتن ،1998،ص 24)
دسته دیگر از نظریه پردازان شکل گیری و نقطه آغاز فرایند جهانی شدن رابسیار کوتاه تر از نظریه پردازان دیکرمی دانند.شماری از این نظریه پردازان اعتقاد دارند که باشکل گیری تجدد،فرایند جهانی شدن نیز آغاز شد.مثلا گیدنز جهانی شدن راچیزی جز گسترش تجدد نمی داند.(کلاک ،1997،ص 23)
مارکس و انگلس هم درک تاریخ جهانی شدن و آغاز این فرایند رامستلزم درک وشناخت تاریخ سرمایه داری می دانند ،چون ازدیدگاه آنان نظام سرمایه داری همواره دست اندر کار یکپارچه سازی اقتصادی و فرهنگی جهان بوده است .(لوی ، 1998،ص 17)
رویکردهای جهانی شدن: فرآیند پرشتاب جهانی شدن در دهه های اخیر، زمینه های مناسب و انگیزه ای برومند برای بررسی و تحلیل این فرآیند پدید آورده و امروزه اقتصادی دانان، جامعه شناسان و عالمان سیاسی پر شماری درباره جنبه های گوناگون جهانی شدن می اندیشند که حاصل کار آنها نظریه هایی در رابطه با پیدایش، گسترش و تشدید فرآیند جهانی شدن و تاثیرها و پیامدهای آن در زندگی اجتماعی در جهان معاصر است. (کل محمدی، 1383، ص31)
در یک دسته بندی ساده، سه رویکرد نسبت به جهانی شدن وجود دارد که مختصات این رویکردهای، تعاریف مربوط را روشن می سازد. نخست؛ رویکرد منفی یا پروژه ای است. این دسته از متفکران، همچون اگناسیورامونه، هانس پیترمارتن، هارولد شومان، حسن حنفی، محمد عابدالجابری که در زمره مارکسیست های نو، رادیکال ها و ناسیونالیست ها هستند. از جهانی سازی به جای جهانی شدن سخن می گویند. به نظر آنان یکسان سازی فرهنگی و ملی فرهنگ های بومی، طراحی نظام جدید بین المللی بر پایه منابع قدرت ها و کشورهای توسعه یافته نقص حاکمیت دولت ها، قدرت یافتن شرکت های چند ملیتی و سرنگونی شرکت های ملی و کوچک از پیامدهای گریزناپذیر جهانی سازی است. این گروه که در ایران هم پیروان و مدعیانی دارد، جهانی شدن را غربی سازی و آمریکاسازی نامیده، معتقدند، اگر امپربالیسم، آخرین مرحله سرمایه داری است، جهانی شدن نیز آخرین مرحله امپریالیسم است. آنان معتقدند در خلال سال های 1948 تا 1998 حجم دارایی های کشورهای ثروتمند جهان، دو برابر شده و این حاکی از عمیق تر شدن شکاف طبقاتی است که خود، تهدیدی جدی برای رفاه و دموکراسی است. به نظر اینان جهانی شدن طرف بازنده و برنده دارد. کشورهای ثروتمند که حدود 86 درصد تولید ناخالص ملی کل جهان را در اختیار دارند و دارایی چند نفر از ثروتمندانشان، برابر با مجموع دارایی های 40 کشور فقیر است. طرف برنده هستند و مردم عادی و حاشیه نشینان، طرف بازنده هستند؛ از دکتر شاپور روانشناسی به عنوان یکی از متفکران و مخالفان سرسخت جهانی شدن می توان نام برد.