هدایت و رهبری، یکی از ارکان مدیریت به شمار می رود. چرا که از اهم کارهایی است که یک مدیر باید انجام دهد بدین معنا که از نیروها و استعدادها در جهت صحیح که همانا تعالی و رشد و تکامل انسان هاست، استفاده نماید و در طی این طریق؛ به مقاصد مورد نظر و مطلوب برنامه ها در سازمان دست یابد.
تبیین و تعریف واژه رهبری
در تعریف رهبری نظریات متعددی ارائه شده است که در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره می شود:
1- رهبری، عبارت است از تاثیرگذاری بر افراد در انجام وظایفشان با میل و علاقه[1]
2- رهبری، عبارت است از: مفوذ بر زیردستان[2]
3- هارولد کونتز و سیرل اودانل می گوید: رهبری، تاثیرگذاری بر افراد است تا تحقق هدف مشترکی را دنبال کنند.[3]
از این تعاریف، چنین به دست می آید که دو نکته در رهبری، مورد توجه و قابل بررسی است:
اول، رهبر یعنی کسی که هدایت را به عهده گرفته و
دوم، پیروان او که به نحوی بر اساس میل و خواسته ی خود، تجهت تحقق اهداف به حرکت درمی آیند. در اینجا به اختصار، به مقدمه ای در بیان ابزار رهبری می پردازیم که در واقع همان نفوذ در زیردستان است:
رهبری، توان تاثیرگذاری بر زیردستان را داراست و این خود یعنی قدرت بر اساس تعریفی که کتب مدیریت اسلامی بدست می دهند.
اصولا قدرت، عبارت از توانایی اعمال نفوذ بر دیگران و نفوذ عبارت است از اعمالی که مستقیم یا غیرمستقیم باعث تغییر در رفتار یا نظریات دیگران می گردد.[4]
پس اگر قدرتی است باید دارای منابعی هم باشد که باید به آن اشاره شود. به طور کلی می توان منابع قدرت را به دو دسته تقسیم کرد:
منابعی که قدرت مقام ایجاد می کند و منابعی که قدرت شخصی بوجود می آورد.
منابع قدرت مقام، ابزارهایی هستند که مدیر در موقعیت خاص خود می تواند به وسیله ی آنها، افراد را به کار گرفته و به سوی اهداف سازمانی حرکت دهد.
منابع قدرت شخصی نیز، موضوعاتی هستند که رهبر به وسیله ی آنها در نیروها به گونه ای تاثیر می گذارد که آنان با میل و رغبت، فرمان های او را اطاعت و پیروی نمایند.[5]
نتیجه: با توجه به مباحث مطرح شده می توان چنین نتیجه گیری کرد که چنانچه کسی از قدرت مقام برای حرکت نیروهای خود استفاده نماید مثل: پاداش دادن یا تنبیه کردن، صرفا از بعد ظاهری ایجاد حرکت نموده است ولی اگر کسی از هر دوی این قدرتها (قدرت مقام – قدرت شخص) استفاده کند. بالطبع کار او کامل تر و ارزشمندتر می باشد.
ضمن اینکه چنانچه در میان نیروها، نفوذ نماید، او یک رهبر اثربخش و موفق خواهد بود.
انواع رهبری و رهبریت
در مورد رهبری، در منابع اسلامی، واژه های متعددی آمده است که چند نمونه از آنها را متذکر می شویم؛
1- اطاعت
از میان واژه هایی که معنای رهبری و رهبریت در آن نهفته، همین واژه «امامت» است «المنجد» می گوید: « الامام: من یوتم به ، ای یقعدی به ما یمتثل علیه المثال، الطریق الواضح الخیط یمدّ علی البناء لیینی مستقیما الائمه : الریاسه العامه»
«مخلص کلام به معنای کسی است که به او اقتدا می شود و از شایع ترین معنای امامت، مفهوم رهبری است که در مورد امام معصوم و هم در مورد افراد عادی از آن استفاده می شود».
البته در مورد امام معصوم، باید گفت که به معنای« پیشوای دینی» نیز هست و شانی است که امام به موجب آن بر مردم حکومت می کند و به اداره ی امور اجتماعی، قضایی، اقتصادی، فرهنگی، دفاعی و نظامی کشور و امت اسلام می پردازد.
در «زیارت جامعه» در خطاب به امامان معصوم(ع) می خوانیم:
السّلام علیکم... یا قاده الامم... و ساسه العباد
درود بر شما! ای رهبران ملت ها و ای سیاستمداران خلق[6]
2- ولایت
واژه ای دیگر که به معنای رهبری، در احادیث و روایات و منابع اسلامی آمده همانا، واژه «ولایت» است.
«راغب» در «مفردات» خود، ولایت را چنین تعریف کرده است:چ
« الولایه النصره، والولایه تولّی الامر و قبل الولایه و الولایه نحو الدلاله و الدلاله و حقیقته تولّی الامر». «پس از اصلی ترین معنای ولایت، سرپرستی و حکومت، متنوع می شود و این همان رهبری است».
از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:
« بنبی الاسلام علی خمس : علی الصلاه و الزکاه و الجّ و الصّوم و الولایه و لم یناء بشی ء کما نودی بالولایه»[7]
«اسلام بر پنچ پایه استوار شده است: بر نماز، زکات، حج، روزه و ولایت و جدّی خوانده نشده به اندازه ای که ولایت خوانده شده است.
کلمه ی «ولایت» در این روایت، به معنای شان پیشوایی سیاسی و حکومت و فرمانروایی امام معصوم است.
امام خمینی(ره) در بیانات مشروحی که به مناسبت عید سعید غدیر ایراد شده در مورد ولایت به نکات قابل توجهی، اشاره فرمودند:
«قضیه ی غدیر، قضیه ی جعل حکومت است. این است که قابل نصب است و الا مقامات معنوی قابل نصب نیست. .. ولایتی که در حدیث غدیر است به حکومت است نه به معنای مقام معنوی... در روایات هست که «بنی الاسلام علی خمس» این ولایت، ولایت کلی امامت نیست آن اماتی که «هیچ عملی مقبول نیست»به اعتقاد به امامت ، این معنایش حکومت نیست. بسیاری از ائمه مان حکومت نداشتند... اینکه برای غدیر، ارج قایل شده اند و ارج هم دارد، برای این است که با اقامه ی ولایت، یعنی با رسیدن حکومت به دست صاحب حق، همه ی این مسایل حل می شود ، همه انحرافات از بین می رود... از این جهت، اسلام بنیی علی خمس، نه معنایش این است که ولایت در عرض این است، ولایت اصلش مساله ی حکومت است و حکومت، حتی از فروع هم نیست...» [8]
پس ولایت در این تعبیر، دقیقا منطبق بر حکومت و رهبری است و این معنا، دقیقا همان است که مورد نظر امام (ره) به عنوان طلیعه دار نظریه ی «ولایت فقیه» می باشد.
3- امارت
در معنایی دیگر از رهبری، کلمه ی «امارت» مطرح شده است.
«المنجد» می نویسد:
«الاماره: منصب الامیر، دوله صغیره مستقله یحکمها أمیر».
در منابع اسلامی، به موارد مکرری برمی خوریم که واژه امامت به همین مفهوم مدیریت و رهبری مصطلح در مورد امام معصوم- اعم از امارت حق و امارت باطل، به کار رفته است.
در این مورد، امام علی(ع) می فرماید:
«لا بدّ النّاس من أمیر برّ او فاجر»
«ناچارند مردم، امیری داشته باشند نیکوکار یا بدکار»[9]
البته واژه های دیگری نیز در این زمینه، وجود دارند که به همین مختصر کفایت می کنیم.
ویژگی های رهبر
نگاهی به مهمترین ویژگی های رهبری از دیدگاه اسلام و مکاتب غربی
در اینجا، قبل از هر سخنی، باید به این مطالب مهم و ظریف بپردازیم که جهان بینی ها، اعتقادات و مسلک ها هستند. که معیارهای شایستگی و ویژگی های یک رهبر را تعریف می نمایند. باطبع ممکن است بحث که در این راستا، صورت می پذیرد با معیارها و ملاک های مکتب مدرنیسم و غربی همخوانی نداشته باشد و شاید هم امکان دارد در بعضی نقاط، مشترک باشد. به هر حال آنچه در این بحث، قابل توجه است؛ همانا ارزشیابی اسلام در شایستگی های یک رهبر می باشد.
در اینجا بی نکته نخواهد بود که در ابتدا به صفات و ویژگی هایی که در دو منبع مختلف به آن اشاره رفته است بپردازیم:
1- برتری بهره هوشی رهبر نسبت به زیردستان
2- برتری ظرفیت پذیرش موفقیت و شکست
3- داشتن یک نوع نیروی درونی برای انگیزه ی کار
4- توانایی برقراری ارتباط با فرودستان و بالادستان
و اما دیدگاه دوم در این زمینه، چنین می گوید:
1- خصوصیات ظاهری و فیزیکی، مانند قد و سیما و حرکات دست
2- زمینه های فرهنگی، مانند: تحصیلات و تجربیات
3- هوش
4- شخصیت مانند: برونگرایی
5- خصوصیات شغلی، مانند: پشتکار، تلاش، ابداع و ابتکار
6- خصوصیات اجتماعی، مانند: داشتن مراتب اجتماعی و سیاسی[10]
اما آنچه در منابع اسلامی به عنوان ویژگی های فردی رهبر و براساس یک دیدگاه ارزشی، آمده است عبارتند از:
1- ایمان
در نظام اسلامی، رهبری به کسانی واگذار می شود که هم در اندیشه و هم در عمل؛ متدین به شرع مقدس بوده و اسلام را قبول داشته باشند که در عباراتی که در معارف اسلامی آمده است از آنها به صالحین، متقین، صادقین، قاسطین، مخلصین و... تعبیره شده است مانند آیه شریفه:
« ... انّ الارض یرثها عبادی الصّالحون»[11]
« همانا، بندگان شایسته و صالح من، «رهبری» زمین را وارث خواهد شد».
2- علم و آگاهی
بینش دینی ما، برای رهبری، دومین چیزی را که ملاک می داند بحث علم و آگاهی است. اسلام این نکته را که باید کار را به کاردان واگذار نمود قبول دارد و در روایات و آیات بسیار ، به این نکته تصریح نموده است.
«فسئلو أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون»[12]
در روایات معروفی، از امام حسن عسگری (ع) آمده است:
از میان فقها، کسی که خویشتنداری پیشه سازد، نگهبان برای دینش، مخالف بر هوای نفسش، تعلیم فرمان خدایش باشد، پس بر عموم است که تقلید و پیروی او را بکنند»[13]
پس تخصص و آگاهی، از دیگر شرایط رهبر است. او باید بتواند با علم ، اندیشه و آگاهی، خویش پیروان خود را به طریق هدایت، رهبری نماید. بی شک، چنانچه در مدیری، این معنای رهبریت (جنبه ی علم و آگاهی) نقص داشته باشد چه بسا که طریق را به انحراف رود و دیگران را نیز با خود به ورطه ی نیستی کشاند، چنانکه رسول خدا (ص) فرمود:
« من عمل علی غیر علم کان ما یفسد اکثر مما یصلح»[14]
«کسی که بدون اگاهی و دانش کاری را انجام دهد، فسادش بیشتر از صلاحش خواهد بود».
در این باره: «شیخ اجل سعدی شیرازی» مطلبی را در کتاب «گلستان» آورده است که ذکر آن، خالی از لطف نیست: «مردکی را چشم دردخاست، پیش بیطار[15] رفت که دوا کن، بیطار از آنچه در چشم چارپایمی کند در دیده ی او کشید و کور شد.
حکومت به داور بردند گفت: برو هیچ تاوان نیست، اگر خر نبودی پیبش بیطار نرفتی.
منظور از این سخن آن است تا بدانی که هر آنکه ناآزموده را کار بزرگ فرساید با آنکه ندامت، برد، به نزدیک خردمندان به خفت رای منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر
بوریا بافت اگرچه بافنده است نبرندش به کارگاه حریر[16]
سعد صدر
«سعد در لغت به معنای «فراخی» گستردگی، توانگری، آسایش و قدرت و تاب و توان آمده است[17] و «صدر» به معنای سینه است.[18]
سعدصدر، یکی از مهمترین ویژگی های رهبر می باشد. اگر کسی سعد صدر نداشته باشد بالطبع نمی تواند رهبری خوب باشد یا اساساً نمی تواند ، رهبری انسان ها را به عهده بگیرد.
حضرت موسی (ع) در زمان مبعوث شدن، اولین درخواستش از خداوند، شرح صدر است؛ آیه شریفه می فرماید:
«ربّ اشرح لی صدری»[19]
برای اینکه بتوانیم «صعدصدر» را بهتر و کاملتر توضیح دهیم، نیاز به بررسی بیشتر می اشد. لذا بی نکته نخواهد بود که در همین راستا به موارد ذیل اشاره نماییم:
الف- حلیم بودن
از نمونه های سعد صدر در همانا، حلم و بردباری است. کسانی که دارای چنین صفتی هستند به یقین در رهبری و اداره ی انسان ها، توفیق بیشتری خواهند داشت. حضرت امیرالمومنین علی(ع) در این باره می فرمایند:
«الحلم راس الرّئاسه»[20]
بردباری (مهمترین رکن ریاست) است.
برخورد بزرگوارانه با مسایل و ناملایمات و سختی ها، نشانه ی بردباری است البته نباید بردباری مدیر، باعث بروز تخلفات بیشتر و مکرر زیردستان شود.
ب- صبر و وقار در شادی ها
انسان ها به هر اندازه سعدصدر داشته باشند بالطبع ظرفیت خود را در هنگامه ی شادی ها و موفقیت ها و پیروزی ها نشان داده اند. کسانی هم که از سعد صدر برخوردار نباشندبا اندک موقعیّتی، سرمست و مغرور می گردند و از اقدامات اساسی و بنیادی غافل می مانند، ولی کسی که دارای صفت متانت است، خود را حفظ کرده و به موقعیتها و آینده، نگاهی عمیق دارد. بنا به فرمایش علی (ع):
«در هنگامی که نعمت ها به تو رو آورند، مغرور و خوشحال مشو»[21]
پ- استقامت در رویارویی با مشکلات
از شاخه های دیگر سعدصدر همانا، ایستادگی در برابر مشکلات و سختی هاست؛ مسائلی که به مشکلات سیاسی، مشکلات کاری، و رویدادهای ناگهانی تقسیم می شوند.
ت- عقل افکار مخالف
یکی دیگر از علایم و نشانه های«شرح صدر» قدرت و توان عقل افکار مخالف است. در دنیای مدیریت و رهبری، باید بین مخالفانی که صرفا بنای مخالفت دارند و کسانی که تنها، افکار مخالف دارند، تفاوت قایل بود.
[1] - مدیریت عمومی، ص 109 به نقل از کتاب: مدیریت اسلامی، تالیف: محمدحسن نبوی، ص 131،
[2] - همان منبع
[3] - مدیریت رفتار سازمانی، ص 71
[4] - مدیریت عمومی، ص 110، به نقل از کتاب مدیریت اسلامی، تالیف: محمدحسن نبوی
[5] - همان منبع ، ص133
[6] - درسهای از اخلاق مدیریت، تالیف: قائم واثقی ،ص 32
[7] - کافی، جلد 1، ص 200
[8] - روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 2098
[9] - همان منبع
[10] - با اقتباس از کتاب: مدیریت عمومی، ص 113، مدیریت اسلامی، تالیف محمدحسن نبوی،ص144
[11] - سوره انبیاء آیه105
[12] - سوره نحل، آیه 43
[13] - اصول کافی، ج1، ص 47
[14] - اصول کافی، ج1، ص47
[15] - نام پزشک، کسی که چارپا را معالجه می کند.
[16] - گلستان، باب هفتم در تاثیر تربیت
[17] - فرهنگ لاروس روم، حرف س
[18] - همان منبع
[19] - دوره طه، آیه25
[20] - غررالحکم، ج1، ص40
[21] - نهج البلاغه ، نامه33