نظامهای آموزشی و فعالیتهای حاکم بر آن ، با توجه به پیشرفت جوامع ،همواره دستخوش تغییر وتحول است و تحول آموزشی ، خود معلول تحول اجتماعی وتحول علوم و تکنولوژی است زیرا در یک جامعه ساده ،نیازها ساده و روش ارضای نیازها نیز ساده است .
در چنین جوامعی دایرهی آموختنیها گاهی آنچنان محدودند که هر کسی میتواند ادعا کند و بگوید :« هر آنچه آموختنی است فرا گرفتم .» ولی در جوامع پیچیده و پیشرفته ، سرعت تحول نظامهای آموزشی آنچنان سریع است که هر چند سال یکبار ، در ساختار نظام آموزشی دگرگونی کلی ایجاد میشود ، و این تحول به حدی است که گاهی کسانی سخن از جامعه بیمدرسه به میان میآورند .
بهترین دلیل در دنیای امروز ، با توجه به پیشرفت سریع علوم وتکنولوژی ، نه میتوان به تمام دانش موجود دست یافت ، و نه میتوان هر متخصصی را با هر خصوصیتی به کار تدریس و معلمی وا داشت .
با پیشرفت علوم و فنون و پیچیده شدن جوامع،نیازهای فردی و اجتماعی نیز پیچیده میشوند .
ارضای نیازهای پیچیده نیز درجای خود ، احتیاج به علوم و فنون پیچیده دارد .
کسب علوم و فنون پیچیده در سایهی روشهای آموزشی پیچیده امکان پذیر است .
به این جهت وظیفه و مسئولیت معلم امروز نسبت به گذشته سنگینتر و پیچیدهتر شده است دیگر نمیتوان با روشهای سنتی ، جامعه و افراد آنرا به سوی یک تحول پیچیده و پیشرفته سوق داد .
در دنیای پیچیده هیچکس بی نیاز از تعلیم و تربیت نیست .
امروز فعالیت در مدرسه وآموختن ود بخش عظیمی از زندگی انسانها شده است ،دیگر نمیتوان با طرز تلقی گذشته ، به شاگرد و تربیت او نگریست آنهایی که با روشهای سنتی آموزش دیدهاند میدانند که چگونه نشستن سر کلاس،گوش دادن به صدای یکنواخت معلم ، از بر کردن بدون فهم مطالب درسی ، دلهره واضطراب ناشی از امتحان ، و سرزنش معلمان و والدین چگونه موجب نفرت وگریز دانشآموزان از کلاس درس و محیط آموزشی میگردید .
اولین گام برای موفقیت در کار معلمی ، ایمان به رسالت معلم و عشق ورزیدن به شاگردان است .
اگر معلمان به انسانهایی که ماهها و سالها با آنها سروکار دارند علاقمند نباشند و نتوانند ارتباط سالم با آنها برقرار کنند چگونه ممکن است بر آنها تاثیر بگذارند و موجب تغییر و تحول آنان شوند .
معلم باید از ویژگیهای شخصیتی مطلوبی نیز برخوردار باشند ، زیرا شخصیت او، وعلاقه و ایمانش از عوامل بسیار مهم و موثر در فرآیند آموزش است .
یک معلم خوب در درجه اول باید انسان خوبی باشد ، مگر نه اینکه وظیفه او همچون وظیفه انبیاء است ،ومگر نه اینکه به بسیاری از بزرگان و مصلحان اجتماعی ، صفت معلم و مربی بزرگ دادهاند .اگر انسان بودن وانسان دوستی در هستهی مرکزی فعالیتهای معلمان قرار نگیرد ، هرگز درکار خود موفق نخواهند بود .
علاوه بر برخورداری از شخصیت برجسته ، آگاهی و شناخت معلمان از اصول و روشهای تعلیم و تربیت عامل مهم دیگری است که میتواند معلمان را درکار خود موفق سازد .
امروزه کار معلمان همچون مشاغل دیگر به تخصصهای دیگری نیاز دارد .
معلم امروز بدون آگاهی از روانشناسی ، فلسفه و اصول یادگیری، روشها و فنون تدریس ، هرگز قادر نخواهد بود وظیفهی خطیر خود را به نحو شایسته انجام دهد .
امروز معلمان نمی توانند صرفاً به اتکای داشتن مدرک دیپلم یا لیسانس وارد کلاس شوند ، زیرا شناخت شاگردان و آگاهی از فرآیند تدریس ،نخستین نیازی است که هر معلم کار آمد باید احساس کند .
معلم باید قادر باشد با شناخت شاگردانش محتوای آموزشی را تا حد امکان ، براساس نیازهای آنان انتخاب کند و با در نظرگرفتن توانائیهای ایشان به ایجاد وضعیت مطلوب آموزشی اهتمام ورزد ، او باید ضمن هماهنگی لازم بین ویژگیهای فردی و فعالیتهای آموزشی ، آموزش و یادگیری را برای آنان به صورت تجربهای شیرین و لذت بخش درآورد .
اگر شاگردان بتوانند درحین آموزش و پرورش ، استعدادهایشان را شکوفا سازند و پیوسته احساس موفقیت کنند ، و در مدرسه فرصت بررسی مسایل شخصی و اجتماعیشان را داشته باشند .
به راحتی میتوانند ارزشهای اجتماعی و فرهنگی شایسته خود را بدست آورند و از احساس بیکفایتی و بیگانگی اجتماعی که معمولاً ناشی از عملکرد غلط معلمان در مدرسه است ، درامان باشند .
معلم اگر با اصول و مبانی و هدفهای آموزشی و پرورش ، ویژگیهای شاگردان و نیاز آنان ، روشها و فنون تدریس و سایر مهارتهای آموزشی آشنایی نداشته باشد هرگز قادر نخواهد بود زمینهی شکوفایی استعداد و خلاقیت شاگردان خود را فراهم کند .
موضوع تحقیق
بررسی رابطه بین روش تدریس شاگرد محور و رشد و پرورش خلاقیت در دانش آموزان دختر دورهی متوسطهی منطقه 8 تهران
فایده ، هدف و اهمیت تحقیق
آشنایی با روشها ، فنون تدریس و الگوهای تدریس که جزو فعالیتهای آموزشی ضمن خدمت تدریس و محسوب میشوند و بکارگیری آنها ، موجب میشود که هدفهای تعلیم و تربیت با سهولت بیشتر و در مدت زمان کوتاهتری تحقق یابند.
تدریس کار آسانی نیست ، معلم در تدریس با عوامل مختلف و متعددی سروکار دارد ، که کنترل مجموعهی آنها ممکن است محیطی را بوجود آورد که در آن یادگیری مطلوب و موثر صورت گیرد بدون شک عواملی همچون شخصیت معلم زمینههای علمی وتجربی او ، زمینه وروابط اجتماعی و خانوادگی شاگردان ، اهمیت موضوع درس ومسایل بیشمار دیگری در کیفیت تدریس معلم تاثیر دارند .
نقش اصلی و حساس معلم در امر آموزش و پرورش بر هیچکس پوشیده نیست ، همه اندیشمندان مربیان وهمه افرادی که به نحوی از انحاء در ارتباط با آموزش و پرورش هستند با دیدگاههای خاص خود از معلم و نقش حساس او در وادی تعلیم و تربیت سخنها گفتهاند .
دانش آموزان ، مسئولان ، والدین ، برنامهریزان ، دانشمندان هم به معلم و کار او چشم دوختهاند واز او انتظارات فراوانی دارند ، چون همگی بر این عقیدهاند که معلم میتواند جامعهای را متحول ودرجهت اهداف مشخص هدایت کند .
امام خمینی میفرمایند : مقام معلم مقام والایی است ، مقامی است که خداوند آن را معظم شمرده لکن مسئولیت نیز بزرگ است .
خوشبختانه اکثر معلمان ما به اهمیت نقش خود به خوبی آگاهند نکتهی مورد توجه این است که در این رابطه وظیفه خود را چه میدانند ؟
آیا میپندارند که وظیفه معلم فقط درس دادن در چهارچب یک برنامهی درسی رسمی است .
که در قالب یک کتاب درسی در اختیار او قرار گرفته و باید به شکل یک برنامه درسی آموزشی توسط او تغییر حالت یافته ؟
و بدین وسیله وظیفه درس دادن بصورت یاددادن در حیطهی عمل و تجربه قرار گیرد .
در اینجا نکته دیگری مطرح میشود و آن فرق بین درس دادن و یاد دادن است نکته ی بسیار ظریف وحساسی است .
جواب دادن به این نکته میتواند مقداری از مشکلات عدیده نظام آموزشی را چاره سازی نماید ، یکی از معضلات آموزشی ، ما کمبود فضای ساختمانی و در نتیجه کمبود کلاسهای درس است و اجباراً تعداد دانش آموزان در اکثر کلاسها فراوان شده است و با حد استاندارد ، فاصلههای زیاد و غیر معقولی دارد .
روشن است که در یک کلاس متراکم ، تفاوتهای فردی دانش آموزان زیاد است ودانش آموزان یک کلاس ، اختلاف زیادی از نظر رشد اجتماعی ، فرهنگی و استعدادهای یادگیری دارند .
این امر خود منجر به گوناگونی توانائیهای یادگیری بین دانش آموزان میشود و در بسیاری از موارد ، ناتوانائیهای یادگیری مقطعی را در بین دانش آموزانی که حتی دارای سطح یادگیری نرمال هستند ، بوجود می آورد .
و اما با طرح چنین مسایلی ، پر واضح است که فایده چنین تحقیقی روشن خواهد گردید .
با اجرای چنین تحقیقاتی و البته مطالعه و بررسی نتایج بعمل آمده توسط معلمان گرامی ، ودانشجویانی که در آینده به این شغل مهم وارد میشوند باعث میشود که آنها روشهای بهینه و خلاق در تدریس ، معضلات نظام آموزشی ، نیازهای دانش آموزان ، و توجه به استعدادها و توانائیهای دانش آموزان با درنظرگرفتن تفاوتهای فردی را توجه داشته باشند و در امر تدریس از این نکات بهره گیرند ، البته این مطلب دلیل بر این نیست که همه معلمان عزیز و گرامی ما آگاه به روشها وفنون تدریس نیستند، لیکن هستند معلمانی که اصلاً با این واحد دانشگاهی( روشها و فنون تدریس ) آشنایی ندارند و فرصت کافی جهت مطالعه کتب گوناگون در این زمینه نیز برایشان میسر نیست و این تحقیق که چکیده و خلاصه ای است از مطالب نظریهها و تحقیقات متعدد است راهگشای آنها خواهد بود انشاء الله .
هدف این تحقیق هم در راستای این مهم است که بهترین روشهای تدریس که مطابق با نیاز و خواسته دانش آموزان و در نظرگرفتن روحیات و استعدادهای آنان میباشد را بررسی کرده وروشن شود که روش شاگرد محور چقدر میتواند قدرت خلاقیت دانش آموزان را افزایش دهد .
با توجه به اینکه فلسفه اهم تعلیم وتربیت کشور ما ، انتقال مفاهیم ودانش به دانش آموزان است ، این تحقیق برآنست تا مضرات ناشی از این فلسفه را موشکافی کند وسعی در توجه به خواست دانش آموزان ، کشف استعدادها ، و افزایش کیفیت تدریس را در نظر دارد .
با توجه به اینکه فلسفه اهم تعلیم وتربیت کشور ما ، انتقال مفاهیم ودانش به دانش آموزان است ، این تحقیق برآنست تا مضرات ناشی از این فلسفه را موشکافی کند وسعی در توجه به خواست دانش آموزان ، کشف استعدادها ، و افزایش کیفیت تدریس را در نظر دارد .
اهمیت این تحقیق هم در این می باشد که در زمینهی تأثیر روش تدریس بر خلاقیت نیز تا آنجائیکه بررسی کردهام تحقیقات خاصی صورت نیافته ، گر چه این تحقیق خالی از ضعف نمیباشد ولیکن از جمله موضوعاتی است که کمتر روی آن تأمل شده است وانشاالله اگر مطابق با آنچه که فرض کردهام ، تحقق یابد ، راهگشایی است برای علاقمندان و دوستانی که به این موضوعات علاقهمند می باشند ،انشاء الله .
فرضیه تحقیق میزان خلاقیت دانش آموزانی که با روش تدریس شاگرد محور (ارگانیستیک ) آموزش میبینند از سایر دانش آموزانی که با روش تدریس معلم محور ( مکانیستیک ) آموزش داده می شوند بیشتر است .
تعریف اصطلاحات تعریف واژههایی که در موضوع تحقیق بکار برده شدهاند : خلاقیت : توانایی تجسم ، پیشینی و ایجاد ایدهها میباشد .
در لغتنامه پیرن: خلاقیت عبارت است از کنش اختراعی تخیل آفریننده که در آثار گتزل و جاکسن چیزی متفاوت از هوش معمولی است .( لغتنامه پیرن) در فرهنگ روانشناسی سیلامی راجع به خلاقیت چنین آمده است : خلاقیت همان تمایل ذوق به ایجادگری است که در همه افراد و در همه سنین بطور بالقوه وجود دارد و با محیط اجتماعی ، فرهنگی پیوستگی مستقیم و نزدیکی دارد .( روانشناسی سیلامی) طبق تعریف استین: خلاقیت فرآیندی است که نتیجه آن یک اثر شخصی و توسط گروهی اجتماعی در یک برهه از زمان بعنوان چیزی مفید و ارضا کننده پذیرفته میشود.( استین) طبق تعریف موچی یلی : خلاقیت را بارآوری در آنچه که مربوط به عقاید ، اختراع و تفکرو تخیل میباشد .
(موچی یلی ) طبق تعریف آزوبل : خلاقیت عبارت است از استعدادهای بی همتا در یک زمینه بخصوص بنابراین تعریف افراد آفریننده ، افرادی غیر متعارف هستند واین افراد از اشخاص با هوش خیلی کمیابتر هستند.( آزوبل) طبق تعریف تورنس : خلاقیت فرآیندی است که شامل ، حساسیت نسبت به مسائل، کمبودها ، تنگناها وناهماهنگیها میشود ( تورنس ) طبق تعریف کورئن : مراد از خلاقیت توانایی ، دستکاری نمادها ، آرایش آنها و دستهبندی آنها به طریق تازه و دارای سودمندی اجتماعی است .( کورئن ) طبق تعریف برنو: تفکر خلاق ،تفکری است که مشخصه اصلی آن توانایی کنار گذاشتن فرضهای غیر لازم و زایش افکار اصیل است ( برنو) طبق تعریف سوسو: خلاقیت عبارت است از یک فعالیت شناختی به یک شیوه جدید نگاه به یک مسئله یا موقعیت مینگرد.( سوسو) تعریف روش : روش در مقابل واژه لاتینی « متد» به کار رفته است ، واژه متد در فرهنگ فارسی « معین » و فرهنگ انگلیسی به فارسی « آریانپور» به : روش ، شیوه ، راه ، طریقه ، طرز و اسلوب معنی شده است .
بطور کلی « انجام دادن هر کاری » را روش گویند.
روش تدریس: عبارت است از راه منظم ، با قاعده و منطقی برای ارائه درس میباشد .
تدریس : بیان صریح معلم دربارهی آنچه که باید یاد گرفته شود .
تدریس : تعامل متقابل بین معلم و شاگرد و محتوا در کلاس درس می باشد .
تدریس :فراهم آوردن شرایط ، اوضاع و احوالی که یادگیری را برای شاگردان آسان کند .
تدریس : تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد .
این تعریف دو ویژگی خاص برای تدریس مشخص میکند : وجود تعامل یا رابطه ی متقابل بین معلم و شاگرد.
هدفدار بودن فعالیتهای معلم .
روش تدریس شاگرد محور ( ارگانیستیک ): روشی است که آدمی بعنوان موجودی زنده در نظر گرفته می شود که ذاتاً فعال است .
در این روش توجه به شاگرد وتوانائیهای او از اهمیت خاصی برخوردار است .
طبق این روش ، هدف آموزش و پرورش بهبود وپرورش مداوم افراد در جهت به ظهور رسانیدن توانائیهای بالقوه آنان است .
روش تدریس معلم محور (مکانیستیک ) : در این روش ، انسان بعنوان موجودی غیر فعال ، تهی ، وانفعالی در نظر گرفته میشود ،که ذاتاً تنبل و تنپرور است .
مطابق این روش ، فعالیت آدمی در اثر نیروهای خارجی انجام میگیرد .
بنابراین هدف آموزش و پرورش ، انتقال فرهنگ ، پر کردن ذهن آدمی و شکل دادن رفتار اوست .
تعریف عملیاتی : در تعریف عملیاتی که از متغیرهای موجود در موضوع تحقیق میتوان بعمل آورد .
متغیر مستقل روش تدریس میباشد که از طریق پرسشنامه 17 سوالی طرح شده توسط محقق مورد سنجش و بررسی قرار گرفته است و متغیر وابسته نیزخلاقیت است که بوسیله پرسشنامه 60 سوالی تهیه شده .
فصل دوم : بخش اول :تدریس .....
پیشینه تحقیق : با توجه به بررسیهای متعددی که بعمل آوردم .
متوجه شدم که در مورد این تحقیق قبلاً بررسیهایی به عمل آمده و تحقیقی با عنوان : بررسی تاثیرات روش تدریس شاگرد مدار توسط معلمان و رابطه آن با خلاقیت دانش آموزان پسر دورهی ابتدایی شهر کرج توسط خانم زهرا مومنی تا کنون صورت گرفته است ( و تایید مثبت داشته و فرضیه به اثبات رسیده ) البته پژوهشهای معدودی در ایران در ارتباط با خلاقیت و تدریس بعمل آمده است که هیچگونه تشابهی با موضوع تحقیق مذکور ندارد .
تاریخچه تعلیم و تربیت بشر از کهنترین دوران ، برای انتقال تجارب خود ، یعنی تفسیر قوانین و آیینهای مذهبی و اعتقادات ونظرات خود درباره پدیدههای طبیعت ، آگاهانه از موهبت زبان استفاده کرده و این تجارب را سینه به سینه از گروهی به گروه دیگر و از نسلی به نسل دیگر ، رسانده است ،این عمل تا آنجا اهمیت یافته که اجتماعی کردن محفوظات فرد لازمهی بقای نوع شده است .
این نکته بویژه در مورد گسترش کاربرد ابزار که در میان همهی انواع جانداران امتیاز خاص نوع بشر است ، به چشم میخورد .
انسان برای مقابله با محیط زیست خود تخصص ذاتی ندارد ؛ و با اینکه غرایزش نسبت به حیوانات دیگر ذاتاً ضعیفتر است ، اما به تدریج توانسته است بقای خود را تامین کند و تکامل بخشد .
او در اثر تداوم مبارزه با شرایط محیط زیست خود ، توانست به مرور به موجودیت خویش سروسامان دهد و برای تشکل کوششهای دستهجمعی خود ، جامعهای به وجود آورد .
این تلاش ابتدا در واحد خانواده وقبایل بدوی آغاز شد .
انسان نخستین در ضمن تلاش برای تامین مواد ضروری حیات ، به تدریج بر دانش و تجربهی خود افزوده راه شناخت نیازها و آرزوهای خود و شیوهی بیان آنها را آموخت ، و به این ترتیب به نیروی اندیشه و خرد خود شکل داد که تحول بزرگی بود .
شواهد علمی مبتنی بر توانائیها و نیازهای زیستی ، جسمی و غریزی انسان نشان میدهند که این تحول چه نقشی در سرنوشت نوع بشر داشته است .
بطور کلی ، نژادهای گوناگون بشر در جریان هماهنگ کردن خود با انواع محیطها و شیوههای زندگی از دوران ماقبل تاریخ تا کنون تغییر چندانی نیافتهاند .
با اینهمه انسان امروزی ، لحظهای از تسخیر محیطهای تازه باز نایستاده است و از برکت دانشهای روز افزونی که نسل به نسل به او رسیده است ، یعنی به بیان دیگر ، بر اثر تعلیم و تربیتی دم به دم گستردهتر و پیچیدهتر ، حتی در محیطهای آلوده نیز میتواند زنده بماند ؛ محیطهایی که اگر بشر نمیدانست چگونه در شرایط آن ایستادگی کند ، جسماً و روحاً قابلیت تحمل آنها را نمیداشت .
در تاریخ تعلیم و تربیت هر قدر به گذشتههای دورتر میرویم ، آموزش و پرورش را لازمهی طبیعی جوامع بشری مییابیم .
تعلیم و تربیت در سرنوشت جامعه ، و درتمام مراحل پیشرفت وباروری آن سهیم بوده و خود نیز همواره گسترش یافته است .
همچنین حامل و ناقل شریفترین آرمانهای بشری بوده و پیوندی ناگسستنی با بزرگترین پیروزیهای مردان و جوامع بزرگ تاریخ بشر داشته است .
بعلاوه مسیر این تاریخ را با درستی و صداقت در خود منعکس ساخته و شاهد لحظات اوج و فرود ، و روزهای تلاش و ناامیدی ، وهماهنگیها و تضادهای آن بوده است .
تعلیم و تربیت در جوامع بدوی تعلیم و تربیت در جوامع بدوی صورت متکثر و مداوم داشت .
هدف آن شکل دادن به خصلتها ،استعدادهای درونی ، مهارتها و سجایای اخلاقی فرد بود .
این فرد از طریق همزیستی با جامعه ، بیش از آنکه تعلیم بگیرد ، خود آموزی میکرد .
زندگی در خانواده یا در کلان ، از کار گرفته تا تفریح ، از مناسک دینی تا آیینهای قومی ، همه فرصتهای روز به روزی برای آموختن بودند .
آموختن از هر طریقی انجام میگرفت .
از توجه مادر تا درسهای پدر شکارچی، از مشاهدهی فصلها تا ملاحظهی حیوانات خانگی ، از روایات پیران قوم تا اوراد جادوگران قبیله ...
این اشکال طبیعی سازمان نیافت ه، اکنون نیز در نقاط وسیعی از دنیا به عنوان یگانه شیوهی تعلیم و تربیت برای میلیونها تن از افراد بشری مشاهده می شود .
از این گذشته ، صور آموزشی در جوامع تعلیم یافتهی امروزی نیز ، آنچنان که به نظر می رسد ، تفاوت چندانی با گذشته ندارد .
زیرا هنوز ، هم کودکان و هم بزرگسالان ، تا حدود زیادی تعلیم و تربیت خود را مستقیماً و به طور ضمنی و تصادفی از تجربهی حاصل از محیط و خانواده و اجتماع خود کسب میکنند .
دانشی که اینگونه به دست میآید ، به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار است : زیرا تاثیر آن بر نیروی دریافت کودک نسبت به آموزش مدرسهای بیشتر است و این آموزش هم به سهم خود چندان قالب تفکری برای شاگرد فراهم می آورد که از طریق آن بتواند به دانشی که از محیط کسب کرده است ، نظم بخشد و مفهوم عینی بدهد .
سنت آفریقایی درتعلیم و تربیت سنت آفریقایی ، همانند بسیاری از سنتهای دیگر دنیا ، هنوز گواهی بر وضع دیرین تعلیم و تربیت است .
به گفتهی « ژولیوس نی ریره» اگر در آفریقای قبل از استعمال البته به استثنای دورههای کوتاهی که برای آشنا ساختن خردسالان ودیگران با برخی مراسم ، در بعضی قبایل وجود داشته مدرسه بمعنای متداولآن وجود نداشته است ، بدین معنا نیست که کودکان آنجا از تعلیم و تربیت برخوردار نبودهاند .
آنان آموزش خود را در مکتب زندگی و تجربه به دست می آورند .
تعلیم و تربیت به اینگونه « غیر رسمی » بود .
هر بزرگسالی کم یا بیش معلم به شمار میرفت .اما ، عدم وجود موسسه رسمی ، دلیل بر فقدان تعلیم و تربیت نبود و هرگز در اجتماع از اهمیت آن نمیکاست .
این گفته دلیلی است بر اثبات این حقیقت که شیوهی سنتی تعلیم و تربیت آفریقا ، باهمهی محدودیتها و نارسائیهایش ، میـواند یکی ازتجربههای بسیار جالب در زمینهی تعلیم و تربیت غیر رسمی باشد .
پیدایش مدارس دلیل ضرورت تاریخی نهاد آموزشی این است که پیدایش آن بتدریج و طی دورههای مختلف لیکن در مراحلی مشابه و قابل قیاس ، درهمهی انواع جوامع صورت گرفته است .
به نظر میرسد که پیدایش پذیرش سازمانهایی که بتدریج شکل مکتب و مدرسه را به خود گرفت ، با توسعهی روز افزون کاربرد کلام مکتوب ، بستگی اساسی داشته باشد .
فراگرفتن سواد طبعاً مستلزم گرد آمدن جوانان به نزد استاد و در اتاق درس بود.
عظمت قدرتهای تازهای که اختراع خط و بعدها اختراع چاپ را به انسان هدیه کرد، یا ارزش خدماتی که به تعلیم و تربیت ، بویژه از طریق آثار چاپی عرضه داشت ، انکار ناپذیر است .
اما در عین حال نباید آثار دیگر این انقلاب را هم که چندان سودمند نبود ، از نظر دور بداریم .
صرفنظر از تمام آیینها و مناسب مذهبی ،شیوهی شفاهی تعلیم و تربیت از رابطهی مستقیم با اشیاء و افراد برخوردار بود .
اما کتاب ، جایگزین روشهای مستقیم انتقال دانش شد و این پیشداوری را به وجود آورد که کلمهی مکتوب، و تکرار شفاهی آن ،به مراتب ارزشمندتر از درسهایی است که از زندگی روزمره میآموزیم برتردانستن کلام مکتوب برکلام شفاهی ، هنوز عمیقاً در اکثر نظامهای آموزشی کنون به چشم میخورد .
رابطهی یک جانبهی استاد و شاگرد به اینگونه ، اندوختهی فزایندهی دانش و سنت ، که در چارچوب خشک انضباط مدرسهای تشکیل میشد ، طی هزاران سال از استاد به شاگرد رسید و این امر اساس رابطهی یک جانبهی میان استاد و شاگرد گردید .این رابطه هنوز در اکثر مدارس دنیا حکمفرماست ، تقریباً همه روحانیان ، به منزلهی امانتداران و نگهبانان دانش ، آموزش را در حیطهی قدرت خود گرفتند و از آن ، علاوه بر انتقال اصول و عقاید دینی ، برای پرورش نویسندگان ، مدیران ، پزشکان ، ستاره شناسان و ریاضیدانان استفاده کردند .
سنت آسیایی در تعلیم و تربیت تعلیم و تربیت در آسیا ، با همین گونه قالبها شکل گرفت .
ارج واحترام کلام مکتوب با کار میرزایان عالیرتبهی چینی به اوج قدرت خود رسید .
نظام تعلیم و تربیت چینی ، که کار خطیر تعلیم و تامین مشاغل دولتی را بر عهده داشت ، نخست با شیوههای بازتر و آزادانهتر از دیگرنظامها آغاز به کار کرد و در هماهنگ ساختن فکر و عمل ، کامیابیهایی به دست آورد .
اما تدریجاً ، به پیروی از جامعهای کهنه و فرسوده به صورت قالبهای متحجری درآمده و بالاخره نظام خشک امتحان و تعیین مقام و درجه ، آن را فلج کرد .
دانشگاههای برهمنان هندی - نخستین دانشگاههای جهان - نمونهی کاملی از تعلیم و تربیت را بر مبنای فلسفه ودین ، با تأکید بر مطالعه ریاضیات و تاریخ و ستاره شناسی و حتی قوانین - اقتصادی ، عرضه داشت .
پس از آن تعلیم و تربیت بودایی از راه واکنشی در برابر آئین برهمنی که مبتنی بر نظام « کاست » ها بود و تعلیم و تربیت را در انحصار خود داشت سربرآورد ؛ لیکن بتدریج انعطاف خود را از دست داد و آن نیز به جمود گرایید .
در ایران باستان ، تعلیم و تربیت سراسر زندگی فرد و فعالیتهای او را در زمان پیروی در بر میگرفت .در این نظام تربیتی ، فرد نه تنها برای کسب علوم و فضایل اخلاقی و اخذ اصول فکری تلمذ میکرد ، بلکه علوم مدنی وداشتن زندگی عملی را نیز فرا میگرفت .
تعلیم و تربیت اسلامی در بسیاری از کشورها ، اسلام با رسالتی جهانی که برای خود مشخص کرده بود ، کوشید تا هدفها و روشهای مطلوب تعلیم و تربیت بلند پایهای را تعریف کند .
اسلام به قابلیت بشر برای رسیدن به کمال از راه تعلیم وتربیت اطمینان داشت و در نتیجه برای نخستین بار در دنیا نظریهی آموزش مداوم را توصیه کرد و مسلمانان را دعوت نمود تا « زگهواره تا گور » دانش بجویند .
اسلام، مردان و زنان و کودکان را به آموختن امر کرد تا بتوانند به نوبهی خود ، تعلیم و تربیت دیگران را بر عهده گیرند .
تعلیم وتربیت اسلامی بیش از هر چیز به آموزش علوم ، پزشکی ، فلسفه ، ریاضیات و نجوم توجه داشت .
ظهور عصر جدید بعد از قرون وسطی ، یعنی از عصر رنسانس و اصلاح دین تا اوایل دوران معاصر ، اثرات عمیقی در پیشرفت تمدن پدیدار گشت ؛ افقهای وسیع جدیدی در مقابل دانش گشوده شد ؛ نیروهای تازهای از بند رها شدند و تعاریف تازهای از انسانیت ارائه گردید .
معهذا ، این تاثیرات تا حدی به کندی در تعلیم و تربیت ظاهر شد حال آنکه گسترش اندیشه فلسفی و پرتوهای جدید روانشناسی و رواج زبانهای زنده در سطح شامخ دروس دانشگاهی ، افق آن را گسترش داده ودر بعضی جاها به فعالیتهای آن تحرک بخشیده بود.
در همین زمان ، به لحاظ وسایل مادی ، دگرگونی اساسی و فوق العاده موثری درامکانات عملی تربیتی پدید آمد و آن اختراع چاپ بود که کتاب ، این ظرف دانش را در خدمت تودهها قرار داد.
در حقیقت ، توسعه اقتصادی ونیاز روز افزون آن به افراد با سواد ، موجبات گسترش تعلیم و تربیت و همگانی شدن آن را بتدریج فراهم ساخت و در این مسیر آموزش و پرورش شکلهای مختلف به خود گرفت.
انقلاب صنعتی در کشورهایی که گامهایی نخستین را به سوی صنعتی شدن بر میداشتند ، توسعه صنعتی تقریباً رابطه مستقیمی با همگانی شدن تعلیم وتربیت داشت.
به موازات گسترش روز افزون انقلاب صنعتی به کشورهای دیگر ،ناگهان در تعلیم وتربیت پیشرفت انقلاب آمیزی رخ داد و مفهوم تعلیمات اجباری و عمومی را به وجود آورد .نظام اجتماعی ،که در آن تضادهای طبقاتی به جای آرامش و کاهش یافتن ، مشخص و حادتر میشد، ایجاب می کرد که فرآیند همگانی شدن دانش، حتیالمقدور در چهارچوبی محدود ،مهار گردد.
از یک سو اشکالی نمیدید که مبادی ابتدایی علوم را به کودکان شهروده بیاموزد تا به این وسیله حداقل احتیاجات صنایع را از حیث نیروی انسانی کافی برآورد سازد ، ولی از سوی دیگر برایش به مراتب دشوارتر بود که درهای آموزش کلاسیک و دانشگاهی را که تا آن زمان مختص توانگران و برگزیدگان بود ، به روی تودههای مردم بگشاید .
در آستانهی عصر حاضر از انقلاب صنعتی به بعد بویژه پس از تحولات علمی و فنی ، در محتوای زندگی انسان و وسایل تولید ، دگرگونیهای عمیقی به بار آمد .
چشمانداز تعلیم وتربیت نیز به دلایل بسیار ، تغییر یافت و گستردهتر شد .دولتها عده بیشتری از افراد تحصیل کرده را به خدمت فرا خواندند .
پیشرفتهای اقتصادی ، امکانات شغلی را برای مردان و زنان واجد شرایط چندین برابر کرده و تربیت متخصصان فنی وکارگزاران و مدیران حرفهای را ایجاد کرد .
حق تعلیم وتربیت برای کارگران به صورت بزرگترین نیروی آزادی بخش اجتماعی در آمد .
سرعت روز افزون تغییر و تجدد در بسیاری از جوامع در جهتی سوق یافت که بیش از پیش تغییرات بنیادی کمی و کیفی را در تعلیمات ابتدایی و حرفهای و عمومی لازم ساخت .
انقلابهای سوسیالیستی نیز خواستها و نیازهای تازهای مطرح ساختند .
اوضاع کنونی پس ازجنگ جهانی دوم ، تعلیم و تربیت از جهت مخارج کلی ، عظیمترین فعالیت جهانی شده است .
بودجه تعلیم و تربیت در سطح هزینههای عمومی جهانی رقم دوم را تشکیل میدهد و درست بعد از بودجه نظامی قرار میگیرد.
از آنجا که کار خطیر تعلیم وتربیت هر روز همچنان گستردهتر و پیچیدهتر میشود ، بودجهای که امروز بدان تعلق میگیرد ، بهیچوجه با گذشته قابل قیاس نیست .
تعلیم وتربیت اکنون جزء اساسی هر کوششی است که به منظور رشد اجتماع و پیشرفت بشر به عمل می آید ، و نیز مقام مهم و روز افزونی در تنظیم سیاستهای ملی و بینالمللی احراز میکند .
شیوه تدریس در گذشته ابن بطوطه در سفر خود به بغداد در سال 727 دربارهی نحوهی تدریس در آنجا اشاره مینماید که استاد با وقار بر روی کرسی و رقبه چوبی کوچکی مینشست و دو نفر معید برای تکرار درس و املای آن در طرفین وی قرار میگرفتند .
تشکیل این نوع کلاسهای درس که برخلاف معمول گذشته ی خود میباشد از ازیاد شاگردان بود .
در گذشته تشکیل مجلس درس به صورت حلقه بود .
شاگردان درهنگام درس به دور مدرس حلقهوار مینشستند و به او گوش فرا میدادند .
این حلقهها به نام استاد نیز نامیده می شد .
مثل حلقهی ابواسحق شیرازی ، و گاهی هم به نام موضوع درس بود مثل حلقهی فقه ، حدیث وغیره .
پیامبراکرم (ص) به همین شیوه عمل می کردند و یا بر روی دو زانو می نشستند و دستها را روی زانو قرار میدادند.
حلقههای درس در مساجد و مدارس تشکیل میشد و گاه در یک مسجد چندین حلقه درس همزمان برپا میگردید .اهمیت حلقههای درس بستگی به مدرس و موضوع درس داشت.
این حلقهها گاهی اوقات وبه ویژه پس از احداث فضاهای آموزشی مانند مجلس تدریس مناظره ( بعد از زمان مأمون ) ،حدیث مذاکره ، ادب ، شعر ، وجود داشت که هر کدام اهداف خاصی را دنبال می کردند .
سخنرانی آموزشی تحت عنوان « محاضره » و سخنرانیهای مذهبی برای عموم مردم تحت عنوان « خطبه » برگزار میشد.
به طوری که از تحقیق در احوال مدارس قدیمی که بیشتر دارای ویژگیهای نظام غیر رسمی آموزش و پرورش کنونی است بر می آید .«عبارت خوانی » روش غالب بر آنها است .
مهارتهای لازم پیش از تدریس استاد شامل : آماده سازی خود بوسیلهی مطالعهی دقیق ، جا افتادن و روان کردن برای دوره کردن درس پیشین با طرح چند سوالی از شاگردان برای بازگو کردن امهات مطالب بخصوص پیش زمینه برای درس روز و یا بیان خلاصهی مطالب درس پیشین به روش سخنرانی است .
استاد در ابتدای درس به اشکالات شاگردان در فهم مطالب گذشته پاسخ میگوید و سپس بعبارت خوانی درس جدید میپردازد .
استاد در این روش مستقیم به قرائت کتاب سعی میکند تا شاگردان تلفظ و قرائت صحیح اعراب را با استعمال دقیق و تکرار عبارات فرا گیرند .
بعد از آن استاد حاصل بحث کتاب را از خارج (کتاب بسته ) توضیح میدهد .
بنابراین در روش مدارس قدیمه ، کتاب ،کلاس ، سخنرانی و مباحثه یکجا عرضه می شود .مباحثه روش اصلی و پایهی تحصیل است .
شاگرد حق دارد با استاد در هنگام تدریس و در رابطه با موضوع ومطالب درس به بحث بپردازد .
معمولاً مراجعه شاگرد به اشخاص دیگر و مباحثه درسهای گذشته در فاصلهی گرفتن درس جدید تا جلسهی بعد است گاهی این مباحثه درگروههای دو نفره و گاه چند نفره همشاگردی و یا با شاگردان گذشته ، پیش یا بعد از درس صورت میگیرد .
امروزه در شناساندن روشهای مناسب آموزش و پرورش تحقیقات فراوانی انجام پذیرفته است .
دفتر بینالمللی تعلیم و تربیت وابسته به یونسکو تعداد بیش از 300 روش تدریس شناخته شده را ذکر میکند.
برای تقسیمبندی این روشها کسانی معتقدند که آنها بر حسب سه الگوی پیش سازماندهنده ( معلم محوری )، مشکل گشایی (دانش آموز محور) و فرد مداری معرفی شوند.
ماهیت روش تدریس در سرتا سر تاریخ تعلیم و تربیت ، تئوری و عمل نقشهای مختلفی را برای معلم در زمینه یادگیری دانشآموزان معین کردهاند .
برخی از این نقشها حاکی از آن است که معلم باید عامل مسلط باشد و آمرانه رفتار کند .
سایر نقشها از یک نگرش آزاد منشانه گفتگو میکنند و نقشهای دیگر ، از رویهی عدم مداخله طرفداری مینمایند .
در جریان تکوینی روشهای تدریس ، همیشه مواردی از این قبیل وجود داشته است .
بعنوان مثال ، فلاسفه یونان قدیم اغلب در تدریس خود از روش آمرانه استفاده میکردهاند ، سقراط روش آزادمنشانه بکار میبرده است و روش ژان ژاک رسو در امیل را میتوان عدم مداخله نامید .