مراحل رشد گویائی
منظور از زبان ، همان زبان لفظی است که بمیزان توانائی و نضج دستگاههای صوتی بنابر تمرین وممارست وعادل حاصل می شود؛ و همچنین به سطح توافق عقلی ، حرکتی و حسی شخص مربوط است . زیرا دانسته شده است که دستگاههای صوتی ، چون عضلات دهان ، زبان و حنجره هر یک ؛ پیش از تولد ، باندازه لازم رشد ونمو پیدا می کنند؛و چنانچه متعاقبا دچارعارضه ای یا بیماری نشوند، بموقع از عهده ی وظایف خویش برخواهند آمد .
مراحل ظهور صداهای لفظی کودک
گریه و فریاد تولد
آغاز زندگی هرکودکی ، همزمان و بمحض تولد ، توام با گریه و فریاداست که علت آن داخل شدن هوا در ریه ی نوزاد است و هیچگونه ارتباطی با وضع مزاجی او ندارد .
اگر چه صدای نوزاد نیرومند،با فریاد شدید و تند وصدای کودک نحیف،با فریاد خفیف و منقطع همراه است و این فریاد و گریه ها ، به نسبت شدت و ضعف آنها ، می توانند به نوع ولادت و چگونگی وضع مزاجی نوزاد هم بستگی داشته باشد ،مع ذلک از حیث روانشناسی و مسائل مربوط به آن هیچگونه اهمیتی ندارد.
مرحله ی صداهای هیجانی و عاطفی
صداهای نوزاد از بدو تولد تا پایان دو ماهگی بتدریج در حال تغییر محسوسی است و کم کم – بطور ارادی –بدان وسیله نسبت به انعکاس حالات انفعالی و میلهای خود می پردازد ؛ تا آنجا که پس از چندی ، در طول سن دو ماهگی ، آگاهانه ، با احساس هر گونه درد و ناراحتی ،با فریادهای تند و شدید و در حالت خشم ، با صدا و فریاد طولانی و بهنگام دلتنگی با فریادهای پی در پی ومنقطع هیجانات و امیال خود را بروز می دهد .
مرحله ی آواز
در این مرحله ، کودک بتدریج اصوات و الفاظی را که از دهانش خارج می کند، می شنود و با لذت بردن از آن، بصورت فریاد ، آن الفاظ را مرتبا تکرار می کند ؛ که از تکرار مکرر آن الفاظ ، صدای کودک بمنزله ی آواز به گوش می رسد.
براساس آزمایشهای لویس و پری یر ، صداهای اولیه ی کودک ،به حروف متحرک مربوط است ، و حروف ساکن ، پس از اینکه انقباض اعضای دستگاه گویائی محدودتر شد ظاهر می شوند که این خود به رشد بدنی و نضج دستگاه کودک بستگی خواهد داشت .
مرحله ی تقلید
نوزاد تا دو ماهگی ، بنابر انفعالات درونی و حالات روانی خویش ، عکس العمل نشان می داد ، اما بین ماههای دوم تا هشتم تولد ، شادی و رضایت خود را بطور آشکار؛ازطریق صدا ، به بعضی از اطرافیانش ابراز می دارد. یعنی صداهای او در این مرحله معنی دار می شود. بتدریج که کودک رشد می یابد، برخی از اصواتی را که می شنود ، تقلید می کند و برای تقلید درست ، کودک وادار میشود که با توجه و دقت ، به اصواتی که می شنود ، گوش دهد .تا آنجا که بین ماههای هشتم و دهم ، در عمل تقلید مهارت می یابد و در پایان یکسالگی ، واکنش های روشنی از حالات هیجانی و عاطفی خویش ، از خود ظاهر می سازد .
مرحله ی معانی
کودک ، یادگیری و بالاخره مهارت در سخن گفتن را از راه دیدن (ادراک بصری ) و شنیدن ( ادراک سمعی )فرا میگرد.باین معنی هنگامیکه کودک ،توپ یا عروسکی را می بیند ، مادر نام آنرا بزبان می آورد و سپس موقعیکه آن شیئی در دستهای کودک قرار میگیرد ( ادراک لمسی ) ، مادر نام آن شیئی را شمرده و بدفعات تکرار می کند. پس از چندی کودک ، با دیدن هر نوع توپ و یا عروسکی با فریاد نامش را بزبان می آورد. بهمین ترتیب است که کودک با دیدن سایر اشیاء پیرامونش ، که توجهش را جلب می کند ، بکمک مادر و یا اطرافیان نزدیکش ، نام اشیاء را می آموزد و تکرار می کند.
همین کار امکانات عقلی کودک افزایش پیداغ می کند ، تشخیص ودانائی او در بکار بردن الفاظ وکلمات بمعنای خود ، بیشتر می شود وکم کم هر کلمه و کلام را، بمعنا وبمورد خویش بکار میبرد و دیگر هر مردی را بابا و هر حیوانی را سگ نمی گوید.واضح است که اینکار در چنین مرحله ای ، گویای قوه تمیز وتشخیص ، مقایسه و تجرید و استنتاج کودک است که رشد یافته است ؛ و بدین ترتیب در می یابیم که ، بین تفکر و زبان یا گویائی ، ارتباط استواری برقرار است.بهمین جهت است که میگوئیم : زبان اگر چه زاییده اجتماعی است ، بلکه زاییده عقل نیز می باشد.
( حیدری اکرم – 1374- صفحه ی 72-71-70 )
عوامل موثر در رشد گویائی
محرک های صوتی در رشد زبان کودک موثر است .زیرا تقلید و پاداش در یادگیری زبان موثر است.مادری که حوصله محاوره ی صوتی و علامتی ، با بچه خود را داشته باشد ، طفل بخوبی کلام را از مادر می آموزد.چون او اولین معلم زبان برای کودکش می باشد . هر کلمه ، کلام و یا علامت نابجا ،اگر با لبخند رضایت و عاطفه ی مادر مواجه شود و پاداش آن ، لبخند به کودک باشد، بچه مجددا آنرا تکرار می کند؛ و در نتیجه چنین رفتار عاطفی مادر ، نمی تواند بعنوان پاداش بجا ، تلقی شود.لذا باید دقت شود که هر کلام کودک را ، بجا پاداش دهیم و هر کلمه بی موردی را تائید ننمائیم . تاثیر تقلید و پاداش در یادگیری زبان اطفال تا آن حد موثر است که چون کودکان پرورشگاهها ، بعلت اینکه شخصیا کسانی را ندارند که مرتبا با آنان محاوره و تشویق نمایند، تقویت کلمه در آنان به کندی صورت میگیرد و رشد کلام دیرتر از زمان معمول ظاهر می شود ؛ و چنانچه این قبیل اطفال را با کودکانی که در خانواده بزرگ می شوند مقایسه کنیم تفاوتهای آشکاری را در طرز تکلم و بکارگیری کلمات و ادای کلام آنان در می یابیم .
از عوامل عمده دیگری که در رشد گویائی تاثیر دارند عبارتند از :
میزان رشد عمومی – می دانیم که کودکان از لحاظ تفاوتهای فردی با هم فرق دارند.یکی رشد عمومی ( بدنی – ذهنی ) دیرتر و کندتر و دیگری سریعتر و زودتر پیدا می کند. و هر چه رشد حرکتی دیر و با تاخیر باشد، رشد گویائی هم عقب تر می افتد ، زیرا بین فعالیتهای کودک و رشد گویائی او ارتباط مستقیم وجود دارد.
تندرستی وبهداشت – کودکان بیمار و علیل ، بسبب اینکه کمتر با همسالان و بزرگسالان نشست و برخاست می کنند ، کمتر کلمات و الفاظ را فرا می گیرند و در نتیجه خزانه ی لغات او انباشته نمی شود ؛ و برعکس کودکانی که از سلامتی بدنی و رشد عمومی برخوردارند، سریعتر از کودکان بیمار و نحیف رشد گویائی می یابند.
سن – کودک بایستی باندازه کافی رشد کرده باشد ، تادستگاه تکلم او آمادگی برای ارائه کلام و ادای کلمه پیدا کند ، و بهمین جهت هر چه سن او بیشتر میشود ، توان سخن گفتن و بکارگیری تعدد کلمات در او فزونی می یابد.
هوش – کودک هر چه از هوش بیشتری بهره مند باشد ، بهمان میزان ، رشد گویائی او سریعتر و بیشتر است.بهمین دلیل کودک باهوش ، زودتر از اطفال دیگر ، اولین کلمات را بازگو می کند .لازم به یادآوری است که دیر زبان باز کردن طفل ، دلیل بر کم هوشی او نیست ؛چون همانطور که دانستیم،در گویایی علاوه برهوش،عوامل دیگری هم دخالت دارند.