روانشناسی یادگیری (Learning Psychology)
فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه "یادگیری چیست ؟
چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟
" بحث کرد.
نگاهی کوتاه به زندگی آلبرت بندورا
.
آلبرت بندورا ( 1925)
آلبرت بندورا در کانادا متولد شد، در شهری آنقدر کوچک که دبیرستانش تنها 20 دانشآموز و 2 معلم داشت.
بعد از فارغالتحصیلی با کارگران ساختمانی در ناحیه یوکون به پر کردن چالهچولههای بزرگراه آلاسکا پرداخت.
بندورا مجذوب مردمی شد که در این منطقه شمالی با آنها روبهرو شده بود.
«او خود را در میان مجموعهای جالب از آدمها یافت که اکثراً از دست طلبکار، نفقه بگیر و مأموران ناظر بر آزادی مشروط فرار کرده بودند.
]بندورا[ به سرعت علاقهای شدید به آسیبشناسی روانی زندگی روزمره پیدا کرد که به نظر میرسید در این وادی دشوار به شکوفایی رسیده است» (عالم برجسته، 1981، ص.
28).
بندورا مدرک دکتری خود را در 1952 از دانشگاه آیوا دریافت کرد و به عضویت هیأت علمی دانشگاه استانفورد درآمد.
در اوایل دهه 1960 او گونهای از رفتارگرایی را معرفی کرد که ابتدا آن را رویکرد رفتارگرایی اجتماعی و بعداً نظریه شناختی اجتماعی نامید (بندورا، 1986).
نظریه بندورا
آلبرت بندورا روان شناس و همکارانش نقش بسیار عمده ای در تثبیت مفهوم یادگیری مشاهده داشتهاند.
آنان در یک مجموعه از آزمایشهای خود به نحو متقاعد کنندهای اثبات کردند که کودکان گاهی از رفتار پرخاشگرانه یک سرمشق بزرگسال تقلید میکنند.
این مسیر تحقیق موجب شده است که نگرانی در مورد تاخیر تماشای رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان سرمشق در تلویزیون بر اعمال کودکان مورد توجه قرار گیرد.
.درجه کارشناسی خود را از بریتیش کلمبیا و درجه کارشناسی ارشد ودکتری خود را از دانشگاه آیوا دریافت کرد.او دوره فوق دکتری را در مرکز راهنمایی ویچیتیا گذرانده و در حال حاضر استاد دانسگاه استنفورد می باشد.او افتخارات بسیاری در عرصه ی روانشناسی دارد که تنها یکی از آنها ریاست انجمن روانشناسی آمریکا(APA ) در سال 1974 می باشد.
برای آشنایی و اطلاعات بیشتر می توانید به سایت دانشگاه استنفورد: (http://stanford.edu/) مراجعه کنید.همچنین برای تماس با این روانشناس بزرگ می توانید به این آدرس:(bandura@psych.stanford.edu) میل بفرستید.
شاید اکثریت غریب به اتفاق ما این دانشمند بزرگ را با یادگیری مشاهده ای(Observational Learning ) بشناسیم.
تبیین های بسیاری از یادگیری مشاهده ای ارئه شده است که ما در این مختصربه تحلیل اسکینری از یادگیری مشاهدها ی می پردازیم.بر اساس این تبیین ابتدا رفتار الگو مورد مشاهده قرار می گردد،بعد مشاهده کننده این رفتار را تقلید می کند و آخر اینکه رفتار تقلیدی تقویت می شود.
وقتی که یادگیری از این طریق صورت پذیرفت،توسط یکی از برنامه های تقویت در محیط حفظ می شود.بنابراین طبق تحلیل کنشگر از یادگیری مشاهده ای ،رفتار الگو نقش یک محرک تمیزی را ایفا می کند که نشان می دهد چه رفتاری به تقویت منجر خواهد شد.از این رو تقلید چیزی فراتر از یک کنشگر تمیزی نیست.
اما بندورا چنین نظر می دهد که در یادگیری مشاهده ای هیچ یک از اجزای ضروری برای تحلیل کنشگر موجود نیست.
به این صورت که در یادگیری مشاهده ای غالبا نه محرک تمیزی وجود دارد،نه پاسخ آشکار و نه تقویت
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
در نظریه یادگیری اجتماعی " بندورا " ، یادگیری از طریق مشاوره و تقلید صورت می گیرد و در این میان ، تعامل بین ویژگیهای فرد ، محیط و رفتار بسیار مهم است .
براساس نظر " بندورا " ، یادگیری فرد از طریق مشاهده صورت می گیرد .
اگر چیزهایی را که یاد می گیریم از سوی دیگران تقویت شود ، آنها را به عملکرد تبدیل می کنیم .
برای مثال رفتاری را که همه دوست دارند ، می آموزیم .
در غیر این صورت ، چنانچه یادگیریهای ما تقویت نشوند ، به عملکرد تبدیل نمی شوند .
براساس نظر " بندورا " ، یادگیری فرد از طریق مشاهده صورت می گیرد .
در غیر این صورت ، چنانچه یادگیریهای ما تقویت نشوند ، به عملکرد تبدیل نمی شوند .
یادگیری در این نظریه با سه مقوله در تعامل است : 1-شخص و ویژگیهای فردی که به شناخت و آگاهی فرد به مسائل مربوط است .
2-محیط خانواده ، مدرسه و بزرگسالان .
3-رفتار ( شامل پاسخهای کلامی و غیر کلامی ) بنابراین ، یادگیریهای فرد تحت تأثیر تعامل بین این سه عامل است .
محیط × فرد = رفتار و الگوهایی که فرد از آنها تقلید می کند و همیشه با شناخت و آگاهی فرد مناسب است .
از نظر بندورا ، مراحل یادگیری مشاهده ای عبارتند از : 1-توجه به رفتارها 2-به یاد سپاری آنها 3-بازنمایی رفتارها به صورت عمل .
در این مرحله ، چنانچه رفتارهای کودک یا نوجوان از طرف والدین تقویت شود ، مجدداً آنها را تکرار می کند .
4-انگیزش : چنانچه رفتار مطلوب باشد ، انگیزه اجرای آنرا پیدا می کند و به همین دلیل باید به الگوهای نوجوانان توجه کنیم .
رسانه های گروهی نقش موثری بر رفتار نوجوان دارند و چنانچه جامعه این رفتارها را تقویت کند ، تکرار خواهند شد ؛ البته الگو برداری ، مناسب با تمایلات فرد صورت می گیرد.
در اینجا نقش باورها ، نگرشها و ارزشهای نوجوان مهم است که باید توجه بسیاری از سوی والدین و جامعه به آنها شود .
ساختار خانوادگی نیز تأثیر مهمی بر الگوپذیری نوجوان دارد.
چنانچه نوجوان در محیط خانوادگی آشفته ای قرار بگیرد و نتوانند زمینه یادگیری های اساسی را برای او فراهم کنند ، نوجوان قادر نخواهد بود به ساختارهای لازم دست یابد ، هویت خود را نمی یابد ، نمی داند که چه بکند و در این زمان است که تحت تأثیر رفتارهای ناپسند جامعه قرار می گیرد ، زیرا والدین نظارت کافی بر رفتاریهای او نداشته و تصور می کنند که رفتارهای او ، نامناسب نیست.
البته این احتمال هم وجود دارد که نوجوان به دلیل عدم شناخت و آگاهی نسبت به مسائل ، خود به خود به رفتارهای منفی گرایش پیدا کند .
بنابراین نقش والدین ، مدرسه و جامعه در دوران نوجوانی بسیار مهم است، زیرا عوامل اجتماعی و رفتارهای اجتماعی در رشد و شکل گیری و انسجام هویت نوجوان تأثیر بسزایی دارند.
نوجوان با هویت کسب کرده خود می تواند نقشهای بزرگسالانه را در دوره جوانی ایفا نماید.
الگوهای نوجوان باید حساب شده باشند و والدین از نظر تربیتی و اجتماعی، الگوهای اطلاعاتی مهم را به نوجوانان ارائه بدهند تا آنها در این زمینه دچار مشکل نگردند.
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (مشاهدهای) آلبرت بندورا ضمن مطالعات خود مدلی را برای یادگیری ارائه میدهد که در شکل زیر مشاهده میکنید.
وی این مدل را بهنام یادگیری مشاهدهای معرفی کرده است.
برطبق این الگو چهار فرایند بر یادگیری مؤثرند: 1) مرحله توجهی 2) مرحله به یادسپاری 3)مرحله بازآفرینی 4) مرحله انگیزشی خلاصه فرایندهای مختلفی که بر یادگیری مشاهدهای مؤثرند (هرگنهان 1993- سیف 1374-435) 1) مرحله توجهی: قبل از آنکه چیزی از الگو یا سرمشق یاد گرفته شود، آن الگو یا سرمشق باید مورد توجه قرار گیرد.
تحقیقات نشان داده است افرادی که دارای موقعیت ممتاز، موقعیت بالا و دانش و تخصص بالا باشند اکثراً مورد توجه دیگران قرار میگیرند.
خوشبختانه معلمان و مدیران از دید دانشآموزان دارای ویژگیهای بالا هستند.
گذشته از این محرکهای سرمشق از لحاظ پیچیدگی، برجستگی و موارد اینچنین میتواند در فرایند توجه تاثیر بگذارد.
ویژگیهای سرمشق گیرنده یا مشاهدهگر مانند نیاز به وابستگی، اعتماد به نفس در یادگیری از راه تقلید تأثیر گذاراست.
و مهمترین عاملی که در یادگیری مشاهدهای اثر میگذارد، تشویقهایی است که در ازاء توجه ارائه میگردد.
2) مرحله به یادسپاری: هرگنهان (1993- سیف 1374-432) مینویسد: «برای اینکه اطلاعات به دست آمده از راه مشاهد مفید واقع شوند باید حفظ گردند.
به اعتقاد بندورا فرایندهای یادداری یا بهیادسپاری وجود دارد که در آنها اطلاعات به طور نمادی و به صورت تجسمی و کلامی ذخیره میشوند، نمادهایی که به صورت تجسمی یا تصوری ذخیره میشوند، تصاویر ذخیره شده واقعی از تجارب الگو برداری شده هستند که مدتها پس از یادگیری مشاهدهای قابل بازیابیاند و میتوان مطابق با آن عمل کرد ...
پس از آنکه اطلاعات بطور شناختی ذخیره شدند، مدتها پس از وقوع یادگیری مشاهدهای، میتوان آنها را بطور نهان بازنمایی کرد، بطور ذهنی مرورشان کرد و نیرومندشان ساخت» 3) مرحله تولید یا بازآفرینی: سیف (187-1377) در توضیح این مرحله مینویسد: «در این مرحله، رمزهای کلامی یا تصویری موجود در حافظه یادگیرنده، یا به عبارت دیگر بازنماییهای نمادی، به عملکردهای آشکار تبدیل میشوند، وجود این مرحله در فرایند یادگیری مشاهدهای از آن جهت ضروری است که یادگیرنده با انجام عملی که در مراحل قبل مورد مشاهده قرار داده و به حافظه سپرده است برکم و کیف عملکرد خود آشنا میشود.
از طریق مقایسه آن با رفتار سرمشق که به یادگیری آن پرداخته است اشکالات عملکرد خود را برطرف میسازد." 4) مرحله انگیزشی: اگر چه در نظر یادگیری مشاهده ای تقویت باعث یادگیری نمیشود اما میتواند در آن تأثیر بگذارد.
قبل از توضیح انواع تقویت در مرحله انگیزشی لازم است به تفاوت بین یادگیری و عملکرد پرداخته شود.
تحقیقات نشان داده است که افراد تمام آنچه را که یاد میگیرند به مرحله عمل در نمیآورند یعنی ممکن است دانشآموزان و یادگیرندگان براساس مشاهدات خود چیزهایی را یاد بگیرند و بنابر عللی از جمله نبودن انگیزش کافی، نبود تقویتهای بیرونی ، جانشینی و شخصی این یادگیری به عملکرد قابل مشاهده بروز نکند .
بنابر تعریف ، یادگیری تغییراتی نسبتا پایداری است که در توانایی بالقوه فرد ایجاد می شود و ممکن است آشکار نشود یعنی به رفتاری که قابل مشاهده باشد (رفتار بالفعل) تبدیل نشود .
به رفتار قابل مشاهده عملکرد نیز می گویند .
بندورا معتقد است که یادگیرندگان با مشاهده رفتار یا رفتارهای الگو وسر مشق یاد می گیرند اما ممکن است آن را به عمل(عملکرد) در نیاورند.
لذا باید موقعیت را طوری فراهم کرد تا برای یادگیرندگان انگیزش کافی جهت نشان دادن یادگیری ایجاد گردد.
عوامل انگیزشی از سه جنبه، یادگیری از راه مشاهده را تحت تأثیر قرار میدهند: 1- تقویت و تنبیه بیرونی: از میان رفتارهای مختلفی که از راه مشاهده یادگرفته میشود یادگیرندگان آن رفتارها را ترجیح میدهند و بروز می دهند که برایشان پیامد مثبت دارد.
همچنین افراد رفتارهایی که برایشان پیامد منفی دارد آشکار نمی سازند.
2- تقویت و تنبیه جانشینی: یادگیرندگان آن دسته از رفتارهای سرمشق را که با پیامدهای مثبت دنبال میشود بیشتر از رفتارهایی که پیامد منفی داشته است بروز میدهند.
از این جهت به آن تقویت و تنبیه جانشینی گفته میشود که مشاهده کننده هنگام مشاهده رفتار سرمشق، خود را به صورت خیالی در جای مشاهده شونده (الگو) قرار میدهد، و تقویت و تنبیه دریافت شده بوسیله الگو، رفتار مشاهده کننده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
3- تقویت و تنبیه شخصی: افراد رفتارهایی را بیشتر انجام میدهند که رضایت خاطر بیشتری برایشان دارد.
بدین معنی که شخص با مقایسه رفتارش با یک ملاک و معیار بیرونی و یا درونی , و کسب اطمینان از موفقیتهای خود به صورت عینی و یا ذهنی به تقویت رفتار خود میپردازد.
تنبیه شخصی نیز به همین صورت بر رفتار فرد کنترل دارد.
نظریه شناختی اجتماعی رویکرد بندورا کمتر از رفتارگرایی اسکینر افراطی است و تأثیر علاقه جدید در عوامل شناختی را منعکس و تقویت میکند.
اما رویکرد بندورا رفتارگرا باقی مانده است.
پژوهشهای او بر مشاهده رفتار آزمودنیهای انسانی درحال کنش متقابل تمرکز دارد.
دروننگری را به کار نمیبرد و بر نقش تقویت در کسب و تغییر رفتارها تأکید میکند.
نظام بندورا، علاوه بر رفتاری بودن شناختی نیز هست.
او تأثیر برنامههای تقویت بیرونی بر فرآیندهای تفکر، نظیر اعتقادات، انتظارات و آموزشها، را مورد تأکید قرار میدهد.
از نظر بندورا، پاسخهای رفتاری، مثل رباطها یا آدم ماشینی، بهطور خود به خودی به وسیله محرکهای بیرونی شروع نمیشوند.
درعوض، واکنش به محرکها خود انگیخته هستند.
هنگامی که یک تقویت بیرونی رفتار را تغییر میدهد، به این دلیل است که فرد هشیارانه از آنچه که تقویت شده آگاه است و همان تقویت را برای دوباره رفتار کردن به همان صورت، پیشبینی میکند.
اگرچه بندورا با اسکینر در اینکه رفتار ما درنتیجه تقویت میتواند تغییر کند موافق است.
همچنین معتقد است ـ و به صورت تجربی آن را نشان داده است ـ که درواقع افراد میتوانند بدون تجربه مستقیم تقویت تمام انواع رفتارها را یاد بگیرند.
ما مجبور نیستیم خودمان تقویت را تجربه کنیم؛ میتوانیم از طریق تقویت جانشینی، یعنی با مشاهده رفتارهای سایر مردم و نتایج آن رفتارها، یاد بگیریم.
توانایی یاد گرفتن از سرمشق و تقویت جانشینی بر این فرض استوار است که ما استعداد پیشبینی و درک نتایجی را که در مورد دیگران مشاهده نموده و خودمان هنوز تجربه نکردهایم داریم.
ما با تجسم یا تصور ذهنی نتایج رفتار تجربه نشده و با تصمیمگیری هشیارانه برای اینکه به همان طریق رفتار بکنیم یا رفتار نکنیم میتوانیم رفتار خودمان را نظم داده و آن را راهنمایی کنیم.
بندورا پیشنهاد میکند که بین محرک و پاسخ، یا بین رفتار و تقویت، آنگونه که اسکینر میگفت، پیوندی وجود ندارد.
درعوض، یک مکانیسم واسطهای بین محرک و پاسخ دخالت میکند و آن مکانیسم، فرآیندهای شناختی فرد هستند.
بنابراین فرآیندهای شناختی در نظریه شناختی اجتماعی نقش قدرتمند دارند و دیدگاه بندورا از دیدگاه اسکینر متمایز میسازند.
از نظر بندورا، این عملاً برنامه تقویت نیست که در تغییر رفتار آنقدر مؤثر است، بلکه علت تأثیر برنامه، طرز فکر درباره برنامه است.
ما به جای اینکه از راه تجربه مستقیم تقویت یاد بگیریم، از راه الگوبرداری یا سرمشقگیری، با مشاهده سایر افراد و منطبق کردن الگوی رفتارمان بر الگوی رفتار آنها یاد میگیریم.
به نظر اسکینر، هرکس تقویتکنندهها را کنترل میکند رفتار را کنترل میکند.
به نظر بندورا، هرکس سرمشقها را در جامعه کنترل میکند رفتار را کنترل مینماید.
بندورا پژوهشهای زیادی در مورد ویژگیهای سرمشقهایی که بر رفتار ما تأثیر دارند انجام داده است.
یافتههای او نشان میدهد که به احتمال بیشتر ما رفتارمان را از کسانی سرمشق میگیریم که از نظر سن و جنسیت شبیه به ما هستند، همچنین همتایانی که مسائلی مثل مسائل ما را حل میکنند.
ما نیز تمایل داریم که تحت تأثیر سرمشقهایی که از نظر منزلت و شخصیت بالا هستند قرار بگیریم.
نوع رفتار مورد سرمشق بر میزان تقلید ما تأثیر میگذارد.
رفتارهای ساده بیشتر از رفتارهای پیچیده مورد تقلید قرار میگیرند.
رفتارهای خصمانه و پرخاشگرانه شدیداً تقلید میشوند و این تقلید در کودکان بیشتر است (بندورا، 1986).
بنابراین، آنچه ما میبینیم ـ چه در زندگی واقعی و چه در رسانهها ـ رفتار ما را تعیین میکند.
رویکرد بندورا نظریه یادگیری اجتماعی است، زیرا رفتار را چنانکه در موقعیتهای اجتماعی شکل میگیرد و تغییر مییابد مورد مطالعه قرار میدهد.
بندورا پژوهشهای اسکینر را به دلیل اینکه فقط آزمودنیها به صورت فردی و اغلب به جای استفاده از آزمودنیهای درحال کنش متقابل، از موش و کبوتر استفاده میکرد مورد انتقاد قرار میدهد.
تعداد معدودی از مردم عملاً در انزوا به سر میبرند.
بندورا میگوید روانشناسی نمیتواند از یافتههای پژوهشی که کنش متقابل اجتماعی را از نظر دور میدارد انتظار داشته باشد که به دنیای جدید ربط داشته باشد.
آلبرت بندورا (1978) که از واضعان نظریه یادگیرى اجتماعى است، مهم ترین نوع یادگیرى انسان را، یادگیرى مشاهده اى مى داند که همان تقلید یا سرمشق گیرى است.
فرد با انتخاب یک الگو یا سرمشق، به تقلید رفتار آن مى پردازد.
بندورا، این نوع یادگیرى را در چهار مرحله توضیح مى دهد: مرحله توجه، به یاد سپارى، باز آفرینى و انگیزشى.
ویژگى هاى حالت تمایز، بار عاطفى، پیچیدگى، برجستگى و ارزش کاربردى در سرمشق، و ظرفیت حسى، سطح برانگیختگى، آمادگى ادراکى و تقویت پیشین در مشاهده گر به عملکرد منطبق با رفتار سرمشق مساعدت مى کند.(1 نظریههای یادگیری تداعی گرایی (Associationism) تداعی سنت گرایی از فیلسوف یونانی باقی مانده است که در اواخر قرن نوزده و در اوایل قرن بیستم بصورت علمی و با عنوانهای "شرطی سازی ، نظریههای محرک - پاسخ و رفتار گرایی" در آزمایشهای پاولف (Pavlov )، ترندایک ( Thorndike) و اسکینر (Skinner) و ..." مورد مطالعه واقع شده است.
این نظریات بر پیوند بین محرکها و پاسخها تاکید و یادگیری را حاصل آن میدانند.
این نظریات "شناخت ، تفکر " و هر فرآیندی را که قابل مشاهده مستقیم نباشد را مردود میدانند.
یادگیری اجتماعی (Social Learning) نظریه یادگیری اجتماعی شکل دیگری از نظریههای تداعی گرا است که در کارهای البرت بندورا (Albert Bandura) و جولیان راتر (Julien Rotter) دیده میشود.
این نظریهها هم بر رابطه "محرک- پاسخ" تاکید دارند ولی در کنار آن بوجود "متغیرها و عوامل شناخت درونی" واسطه بین "محرک- پاسخ" اعتقاد دارند.
این کار آنها بازتاب و تقویت کننده رویکردهای شناختی در روانشناسی است.
شناخت گرایی (Cognitiveism) تاکید "رویکرد شناختی" معمولا ، بر ادراک (Perception) ، تصمیم گیری (Decision making )، پردازش اطلاعات و...
است این نظریهها در مخالفت با "تداعی گرایی افراطی" بوجود آمدند.
در واقع این نظریهها به جنبههایی از فرآیند یادگیری توجه کردند که در نظریههای تداعی گرا کنار گذاشته و حتی مردود اعلام شده بود.
از نظریه پردازان این حوزه میتوان با نظریههای (Gestalt)، پردازش اطلاعات و ...
اشاره کرد.
حافظه و یادگیری به نظر میرسد انسان هر چه دارد (منظور پیشرفتها) از برکت وجود حافظه (Memory) دارد.
در واقع اگر حافظه نبود، شواهدی هم برای وجود یادگیری در دسترس نبود.
گفته شده اگر حافظه نبود انسان مجبور بود هر لحظه و هر روز روشن کردن آتش را یاد بگیرد.
بدین ترتیب حاقظه و یادگیری بطور جداییناپذیری باهم ارتباط دارند.
حافظه ، یادگیری را با ذخیره کردن تجربیات و یکپارچه کردن آنها تسهیل میکند.
برای ثبت ، نگهداری و بازخوانی موضوعات یادگرفته شده مراحل سه گانه "رمز گردانی (Coding)، اندوزش (Storage) و بازیابی (Retrieval) لازم است.
و این سه مرحله خود در قالب انواع سه گانه حافظه یعنی حافظه فوری (Immediate Memory)، حافظه کوتاه مدت Short- Term Memory)) و حافظه بلند مدت (Long- Term Memory) مورد بررسی قرار میگیرد.
فیزیولوژی یادگیری و حافظه تمام اتفاقات مربوط به یادگیری (چه از نوع تداعی و چه از نوع شناختی) و تمام مراحل و فرایندهای مربوط به حافظه در مغز انجام میگیرد.
تحقیقات زیادی درمورد محل و موقعیت نورونهایی که با یادگیری و حافظه در ارتباط هستند، شده است تا به سوالاتی از قبیل "مکانیزم عصبی یادگیری و یادآوری چگونه است؟
، چگونه خاطرهها نگهداری میشوند؟
و...
پاسخ داده شود.
این تحقیات به نظریههای زیاد و متفاوتی مانند نظریه تثبیت (Consolidation Theory) ، نظریه سنتز پروتئین (Portion Synthesis Theory) ، نظریه میانجیهای عصبی (Neurotransmitter Theory) و...
منجر شده است.
اما باز هم اطلاعات و آگاهی انسان از فرایند دقیق این اعمال ناقص است و پژوهشهادر این زمینه ادامه دارد.
گستره روانشناسی یادگیری کلید ورود به مطالعات و مباحث روانشناسی مطالعه و آگاهی از روانشناسی یادگیری است.
روانشناسی یادگیری پایهای برای درک و فهم سایر حوزههای روانشناسی است و سایر حوزههای روانشناسی نیز از نظریات و تحقیقات روانشناسی یادگیری استفادهای وسیعی میبرند.
در کنار این موضوع روانشناسی یادگیری در زندگی روزمره از کاربردیترین حوزههای روانشناسی است مدرسه ، آموزشگاهها ، روشهای تربیت کودک ، آموزش رانندگی ، روشهای درمانی و انتقال تجربیات از نسلی به نسلی دیگر به یادگیری و روشهای آن وابسته هستند.
چشم انداز این علم این تفکر که "در آینده از اهمیت و جایگاه یادگیری کاسته خواهد شد"، محال است.
توجه ، مطالعه ، اظهار نظر و نظریه پردازی در حوزه یادگیری و روشهای آن از قدمتی چند هزار ساله برخوردار است و به نظر میرسد این وضع در آینده هم ، همین باقی خواهد ماند.
انسان همیشه دنبال روشهای جدید و بهتری برای یادگیری است.
در حال حاضر پژوهشهای مرتبط با "یادگیری شناختی" از پرکارترین و مقدمترین حوزهها است و در آینده هم این حوزه فعالیت بیشتری خواهد داشت.
یادگیری مشاهدهای یادگیری مشاهدهای عبارت است از یادگیری که از طریق آن موجود زندهای از رفتار موجود زنده دیگر تقلی میکند، سرمشق میگیرد یا ادای آن را درآورد.
به این نوع یادگیری سرمشق گیری و یادگیری اجتماعی نیز میگویند.
کودکی را تصور کنید که رفتارهای مادر را در هنگام آشپزی یا کار خانه داری مشاهده میکند.
مدتی بعد در بازیهای خود همان کارهایی را که از مادر در خود مشاهده کرده انجام میدهد.
بیشتر یادگیریهای کودکان مشاهدهای است.
در واقع آنها بطور مرتب در تقلید از رفتارها و حرکاتی هستند که مشاهده میکنند.
منابع: http://www.maarefsite.com.
http://www.persianbook.net/structure/viewpoint.php?
http://www.irib.com/amouzesh http://emamreza.mihanblog.com/?
http://fa.wikipedia.org/wiki عنوانصفحهمقدمه2نگاهی کوتاه به زندگی آلبرت بندورا2نظریه بندورا4نظریه یادگیری اجتماعی بندورا12یادگیری مشاهدهای18منابع19 مرحله توجهیمرحله یادداری یا به یاد سپاریمرحله تولیدی یا بازآفرینیمرحله انگیزشیرویدادهای مورد مشاهده: برجستگی، بارعاطفی،- پیچیدگی، ارزش کارکردی ویژگیهایمشاهدهگر: استعداد ادراکی استعداد شناختی سطح برانگیختگیرمزگردانی نمادی، سازمان شناختی، مرور عملی و شناختی ویژگیهای مشاهدهگر مهارتهای شناختی ساختهای شناختیبازنمایی شناختی مشاهده اجرای عمل اطلاعات بازخوردی ویژگیهای مشاهدهگر: استعداد جسمی خرده مهارتهامشوقهای بیرونی مشوقهای جانشینی مشوقهای شخصی ویژگیهای مشاهدگر: معیارهای درونی ترجیح مشوقها