توسعه یعنی پیشرفته شدن،رشد کمی و کوشش و راهحلی جهت برطرف کردن فشارها و مشکلات که در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی میباشد در اسلام به معنی عمران است یعنی علاوه بر معنای کمی معنای کیفی هم دارد.
پیشرفت آرمانی است که همهی افراد، اقوام، اقوام، مذاهب، سیلقهها، گرایشها و اعتقادات را زیر چتر همبستگی قرار میدهد.
کشوری پیشرفتهای که از این اصول پیروی کند اخلاق به عنوان اصل پایه، وحدت، مسئولیتپذیری، احترام به قانون و مقررات، احترام به حقوق شهروندی، عشق و علاقه به کار، تحمل سختیها به منظور سرمایهگذاری آینده، میل به ارائه کارهای برتر و فوقالعاده نظمپذیری، فنآوری، رشد تکنولوژی، بهرهوری در کلیه سطوح فردی تا سازمانی.
از موانع پیشرفت، عدم شناخت جایگاه واقعی فردی یا اجتماعی، بحران آفرینیهای سیاسی و فرهنگی توسط کشورهای سلطهگر، عدم هماهنگی بین مراکز علمی و تحقیقاتی با صنایع مختلف و سایر منابع ، عدم اعتماد به نفس و عدم باور تواناییهای خود، عقبنشینی از اصول اسلام عدم جذب نخبگان و مغزهای متفکر ، عدم شناخت مشکلات مردم از سوی مسئولان، و برای برداشتن این موانع میتوان موارد زیر را نام برد:
عزم و اراده جدی و نشاط و امید، بالا بردن توانمندیها، تقویت روحیه ایمانی و و تقوی، ارتقای دانش و سطح علمی، توکل به خدا، داشتن اعتماد ، انگیزها را مشخص کنیم مسئولیتپذیر باشیم، سختکوش باشیم، استقامت و پشتکار داشته باشیم، همدلی و اتحاد و یکپارچگی داشته و آن را حفظ نمائیمپس برای پیشرفت و ترقی حداقل در تولید علم و فناوری و رفاه و عدالت اجتماعی و معنویت و استفاده صحیح از نعمات الهی و حرفهجویی حرف اول را میزند و برای رسیدن به این هدف بر تکتک افراد جامعه بخصوص بر صاحب منصبان اجرایی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرض است که در برنامهریزی و قانونگذاریها به نحوی عمل نمایند که کاملاً این افق متعالی تبیین شده باشد و بر مجریان امور نیز فرض است که با اتکای به لطف و عنایت خداوند متعال در این راه گامهای استوار و دقیقی برداشته و از هیچ خدمتی فروگذاری ننمایند و به طبع آن سایر قوا و سازمانها و نهادها نیز موظف هستند در این دولت گام بردارند و در این میان نقش مردم و تکتک آحاد جامعه نیز در هر زمینهای که مربوط به آنها میشود از دستاندکاران امور در این زمینه پشتیبانی نموده و در اجرای امور و هم چنین در رفع موانع و مشکلات دولت دوش خدمتگزاران صدیق این مرز و بوم تلاش وافر نمایند.
هیچ وقت همبستگی ملی و دینی و همدلی خود را از دست ندهیم و به ریسمان الهی چنگ بزنیم که این مهمترین سلاح ملت ایران است.
پیشگفتار
با یاد خدا و ذکر نام پربرکت او که آفریدگار جهان و انسان، شفادهندهی دردمندان، نازلکنندهی کتاب و میزان، هدایتگر گمراهان، مراد و منظور عارفان، ملجا و پناه مظلومان، حامی و پشتیبان مستضعفان، خصم ستمگران و کیفرکنندهی متجاوزان است.
عصر حاضر برای بهتر زندگی کردن دوران فوقالعادهای است.
در هیچ زمانی تا این حد امکانات و فرصتهای گوناگون برای دستیابی به پیشرفت و توسعه وجود نداشته است.
در واقع آن قدر کارهای خوب و جالب برای انجام دادن وجود دارد که شاید بتوان گفت، توانایی تصمیمگیری و انتخاب راهکارهای مناسب، عامل تعیینکنندهای در جهت رشد و تعالی محسوب میشود.
امروزه اندیشه و تمدن اسلامی جانمایهی نیرومندی برای احیا دارد.
اگر ما بخواهیم جایگاه شایسته برای تعالی همهجانبه داشته باشیم باید با ترسیم دقیق چشمانداز مطلوب، عزم و ارادهی جدی، استمداد از عنایات الهی و توکل بر خدا، بالابردن سطح شناخت علمی و همدلی و مشارکت گام برداریم.
مقدمه(کلیات)
ا در جامعه اسلامی زندگی می کنیم که دارای دین و رهبر و نیروی انسانی کارآمد می باشد واز آنجا که توسعه و پیشرفت همه جانبه بخصوص توسعه فرهنکی ایران اهمیت دارد تحقیقی تحت عنوان بررسی علل پیشرفت فرهنگی جامعه ایرانو موانع موجود در این زمینه(هدف نهایی) با روش تحقیق علی و توصیفی با انگیزه شناساندن معنا و نظرات در باره فرهنگ به عنوان یک عضو این جامعه و لبیک به سوال رئس جمهور نوشتم .(چو عضوی به درد آوردروزگار دگرعضوها را نباشد قرار )این مقاله را ارائه نمودم .بیشتر هدفهایم(اهداف جزیی) شناساندن مهمترین عامل پیشرفت فرهنگی و ریشه یابی در آنو باز گو کردن مشکلات وارائه راه حلهایی برای توسعه آن می باشدو بیان این که فرهنگ براحتی ساخته یا تغییر نمی کندو در طول تاریخ به وجود می آیدوتغییرات ان تدریجی است و برای همین مشکلات عدیدهای برای دسترسی به اطلاعات در مورد آن وجود داردیکی زمان و دیگری این که آن را به صورت آزمایشی در مدت زمان محدود نمی توان انجام دادو کتابهایی با مضوع فرهنگی کمتردر دسترس هستند.
در هر صورت مطالب این تحقیق در پی سوالات زیر تدوین شده است .
-عواملی که در مسیر پیشرفت فرهنگی ایران ما را یاری می کند چیست؟
-چه چیزهایی مانع پیشرفت ماست؟
-و چه کنیم تا موانع را از پیش رو بر داریمو راه را برای کار و تلاش باز کنیم؟
برای پاسخ به سوالات بهتر است با معنای کتمات فرهنگ و توسعه آشنا شویم.فرهنگ در لغتنامه به معنای کشیدن و فرهیختن و به زبان لاتین یعنی پرورشو رشد نمو آداب رسوم و قواعد یک ملت و در اصطلاح به معنای پیشرفتگی قدرت تفکر در زنجیره نظامع علی و نتایج آن فرهنگ گفته می شود.توسعه به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفت تر شدن و بزرگ شدن است ودر معنای غربی رشد کمی و افزایش.مقدااست.
ابزارهای گرداوری مطلب:استفاده از کتاب –اینترنت و کامپیوتر-مشاهده-تهیه فیش اطلاعاتی و کمک مادر می باشد.
تاثیر فرهنگهای بیگانه و ترسوخود باوری و عدم اعتماد بین دولت و ملت است.محتوای آن شامل عقاید، تعاریف کلیدی فرهنگ و عقاید جامعه شناسان و رهبران دینی و رهبر انقلاب اسلامی و موانع پیشرفت و عوامل آن و بررسیراه حل ها و ارائه پیشنهادات می باشدو بیان تحقیقات قبلی جامعه شناسان در مورد تاریخ و فرهنگ و توسعه آن و چشم انداز بیست ساله ایران می باشد.
تاثیر فرهنگهای بیگانه و ترسوخود باوری و عدم اعتماد بین دولت و ملت است.محتوای آن شامل عقاید، تعاریف کلیدی فرهنگ و عقاید جامعه شناسان و رهبران دینی و رهبر انقلاب اسلامی و موانع پیشرفت و عوامل آن و بررسیراه حل ها و ارائه پیشنهادات می باشدو بیان تحقیقات قبلی جامعه شناسان در مورد تاریخ و فرهنگ و توسعه آن و چشم انداز بیست ساله ایران می باشد.
فصل دوم جامعه ، فرهنگ، توسعه ، موانع پیشرفت فرهنگی و توسعه پیشرفت فرهنگی بهره وریاِنَّ هذهِ امَّتکَمْ اُمّه واحده.
جامعه مجموعهای از افراد انسانی است که جهت مشترکی آنها را به هم پیوند میدهد.
در قرآن مجید از آن به امت تعبیر شده است این اشتراک میتواند در دین یا آئین، زمان و عصر واحد یا مکان معین یا هرچیز دیگر باشد.
امت از نظر قرآن همان جامعه مطلوبی است که مسلمانان به دنبال آن هستند و در پی تحقق این جامعه است که مدنیه فاضله برای انسانی که قصد رشد در این جهان را دارد ظهور مییابد.
این جامعه که صفت واحد برای آن ذکر شده در پناه یک پروردگار یگانه و هدف مشخص شکل میگیرد که دارای برنامهای دقیق و حساب شده است و خداوند درباره رهبری امت فرموده است.
اِنی جاعلک للناس اماماً البته خداوند برای هر عصر و زمانی رهبری برای نجات و هدایت انسانها قرار داده است.
که پیمودن راه تکامل بدون استفاده از وجود رهبر ممکن نیست و سرّ ارسال پیامبران و انتخاب اوصیا برای مردم همین است.
یکی از لوازم لاینفک وجود رهبری در جامعه و مکان داری این کشتی نوح است پس چون ترا نوح است و کشتیبان و دریا غم مخور.
ولایت و رهبری در قرآن و اسلام مقام خلافت الهی است و امت را براساس مصالح جامعه اسلامی هدایت میکند.
او میتواند عدالت اسلامی را در بین افراد جامعه پیاده کند.
نقش انکارناپذیر امام خمینی(ره) در جهان اسلام را باید یادآور شد که ایشان با ایجاد حرکت پویائی اسلامی توانستند به اهداف متعالی خود جامه عمل بپوشانند و رمز موفقیت امام در این نکته بود که با مهارت در حد اعلای سیاست از مسائل عبادی و معنوی و پیوند به عوامل روحانی غافل نبود.
حضرت امام خمینی نیز نهایت تلاش خود را برای ایجاد عدالت در جامعه کردهاند و در راه این هدف ارزشمند فرمودند که درخت اسلام با خون شهیدان آبیاری شده است موانع و سنگلاخهایی در راه این پیشرفت بود، اما با تدبیری رهبرانه، حل معما کردند.
امام هفتم(ع) فرمودند: اگر عدالت اجتماعی در میان مردم عملی شود آنان بینیاز میشوند و با اجرای عدالت برکات الهی نازل شده و رفاه و امنیت مردم افزایش مییابد و چون مردم احساس میکنند تبعیض و ناعدالتی از جامعه رخت بربسته است همه یکدل و یک جهت با زمامداران جامعه متحد شده و برای پیشرفت همهجانبه تلاش میکند.
قرآن برای عملی شدن عدالت اجتماعی که ضامن همبستگی و اتحاد مردم نیز هست راهکارهای مختلفی ارائه میدهد تشویق به احسان، انفاق،پرداخت زکات، رسیدگی به محرومان و مستضعفان، اطعام، برخی از طرحهای قرآنی برای رفع فقر و بیعدالتی در جامعه میباشد.
خداوند در قرآن کریم در آیات خود مردم را به ظهور مهدی موعود، یگانه منجی عالم بشریت فرامیخواند و تقویت و توسعه اندیشه انتظار میتواند به اتحاد و یگانگی، دلهای مردم را به کار گرفته و با این فرهنگ وحدت آفرین و امیدبخش به همبستگی ملی در جامعه رونق بخشید و این امر زمینههای پیشرفت را فراهم میآورد چون مردم انسجام دارند.
اسلام در آغاز ظهور تا پا گرفتن پایههای بنیادین آن دچار موانع بزرگی بود اما باید دید با تمامی این مشکلات توسعه و پیشرفت اسلام به چه عواملی بستگی داشته است و آیا سیره پیامبر(ص) در این قضیه دخالت داشته است.
"عامل اول: برای نفوذ و توسعه اسلام در هر جا خود قرآن و محتوای قرآن است ولی گذشته از آن، شخصیت رسول اکرم(ص) نوع رهبری و مدیریت رسول اکرم(ص) نیز از جمله عوامل مهم پیشرفت اسلام به شمار میروند.
عامل دوم: نفوذ و توسعه اسلام است و حتی بعد از وفات پیامبر(ص) هم تاریخ زندگی پیامبر(ص) یعنی سیره او که بعد در تاریخ نقل شده است خود این سیرهی تاریخی عامل بزرگی بوده است برای پیشرفت است."(1) مسلماً یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار برافکار عمومی جامعه، سخنانی است که از لسان مسئولین ارشد نظام صادر میشود و بهترین راه برای هشیار نمودن جامعه نسبت به مسائلی که از آن غفلت شده است، تاکید ایشان بر این مسائل است.
در این راستا یکی از اقدامات سازنده رهبر معظم انقلاب همواره روشن نمودن عبارات متشابه و مبهم بوده است به عنوان مثال «نخبه پروری» زمینههای رشد موانع را کنار زده و محلی برای رشد توانمندیها میشود.
بعد از انقلاب ما بسیاری از سازوکارها و دستاوردها را از کشورهای خارج تقلید کردیم و آنها را در نظام اسلامی پیاده نموده و یا مونتاژ کرده و به ساختاری تکامل یافته در علم و صنعت رسیدهایم.
محصولات تکنولوژی را به کشور وارد کرده و از آنها استفاده کردیم ولی به ظاهر ارائه نتایج نهاد در رسانهها کمکم در حرکتی نظاممند آغاز میشود.
رهبر انقلاب از نخبگان و دانشجویان خواستهاند که به مطالعه و تحقیق پرداخته و نظرات خود را با بزرگان علمی تبادلنظر کنند.
اگر ما 1-چراغ چشم –عباس –"سیره پیامبر اعظم ":تهران –انتشارات تربیت اسلامی-پاییز 85.
بتوانیم نیروهای جوان و دانشجو را در قالب حرکتهای مطالعاتی هوشمند ساماندهی کنیم فضای غوغاسازی خاموش شده و افراد ناکار آمد و ضعیف نخواهند توانست جلودار این حرکت ریشهای شوند.
بدون تردید «حرکت علمی» که توسط رهبر صادر گردیده نور روشنایی و امید را در افق اهداف جوانان فهیم روشن ساخته است قبلاً جنگ بر سر مرزهای جغرافیایی بود و امروز دشمن به مرزهای اندیشه جوانان لشکرکشی کرده و هر لحظه به شکل لباسی نو، آهنگ مخالفت میزند تا دیروز ما سعی میکردیم دشمن را به خانه راه ندهیم اما حالا با فرکانسهای فضایی و ماهوارهها در اکثر خانوادههای ایرانی دشمن در صدر مجلس تکیهزده و حکمرانی میکند این امر نمیتواند باعث پیشرفت شود ابتدا باید مغزهای مسموم همانند بیماری که مدتی در قرنطینه به سر میبرند تنقیه فکری شوند و سهمهای حاصل از تاثیر غرب زدوده شود بعد به سوی حرکتی منسجم و پویا درآمده موجب پیشرفت گردد.
باید بر اطلاعرسانی و معرفی حرکتهای مثبتی که در کشور در حال انجام است نیز تاکید زیادی شود تا سریعاً این جوّ منفی از بین رفته و بر جوانان ثابت کنیم که مدیریت اسلامی همانطور که در جهاد نظامی توانست پیروزیهای غرورآمیزی را نصیب کشور کند در جهاد علمی و تکنولوژیک هم میتواند نجاتبخش کشور باشد.
فرهنگ انسانها از زمان های دور در پی آن بوده اند که زندگی را برای خود آسانتر کنند.
لذا آنها همواره در جستجوی راههای جدید و بهتر بوده اند که تغذیه، مسکن، لباس ، سلامت، تفریح را برای خود تأمین نمایند.
حال همه این اطلاعات و تجارب و دستاوردها بجای مانده است که به آن فرهنگ می گویند.
.
فرهیختن، بالا کشیدن، جلو کشیدن، تکامل در قدرت ادراک انتزاعی ذهن، مفاهیم کلیدی فرهنگ اند.
از این جهت گفته می شود فرهنگ فرآیند پیچیده و پیشرفته ذهن انسان و فرآورده انتزاعی قوه تفکر و ادراک اوست که از تعامل و تعاطی عوامل و موثرات درونی و بیرونی وجود آدمی مایه می گیرد و دیدگاهها و رفتارهای گوناگون او را به طور مستمر شکل و جهت می دهد.
فرهنگ به منزله فربهی روح جمعی و تمدن است.
همانگونه که جان انسان بنا به نظریه جوهری اتحاد عامل و معقول در نتیجه انجذاب دانش و معرفت، اشتداد وجودی می یابد، جامعه بشری نیز در اثر پیشرفت فرهنگ تکامل و بسط پیدا می کند.
یعنی تکامل در زنجیره نظام علی و قدرت فنی صورت می گیرد.
اقتضای جان چو ای دل آگهی است هر که آگاهتر بود جانش قوی است جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر جانش فزون جان ما، از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر 4- به همین علت، فرهنگ، فصل تمیز میان انسان و حیوان است.
چنانکه مارتین به عنوان یک جامعه شناس فرهنگی، فرهنگ را شامل تمامی محتواهای فکری - ارزشی که زندگی انسانی را از زندگی حیوانی متمایز و برجسته می سازد، می داند و این خانواده ، اقتصاد، تکنیک دولت، سیستم نظامی را نیز دربر می گیرد.
حیوانات نه قدرت تفکر و تئوری پردازی دارند و نه توان ابزارسازی.
آن نظام علمی- فنی که منجر به تأمین آسانتر و بهتر نیازها می گردد یک فرآیند فرهنگی است.
فرهنگ غریزی نیست، بلکه فرآورده پیشرفت ذهن و قدرت انتزاعی ادراک آدمی است که از تعامل و تعاطی درونی و بیرونی وجود آدمی مایه می گیرد.همان کاری که از عهده حیوانات خارج است.
پس می توان گفت انسان هم زیست طبیعی دارد و هم زیست فرهنگی.
فرهنگ یک کارکرد جمعی است و ماهیت انفرادی ندارد.
فرهنگ رفتار سازمان یافته گروههای پایدار انسانی است.
فرد به تنهایی نمی تواند نیازهای خود را ارضا کند مگر از طریق تنظیم فعالیتها و در درون یک گروه سازمان یافته.
از طریق همین گروههای سازمان یافته است که می توان دریافت که آن جامعه نسبت به تأمین چه نیازهایی جدی است و کدام نیاز در اولویت اوست.
«معاش، امنیت، اخلاق و ...
»حول محور اولویت بندی نیازهاست که اولویت بندی نهادهای اجتماعی مطرح می شود.
در فرهنگ، ما شاهد ترکیب اجزاء فعالیتها هستیم و همه جا با یک فضا و یک گروه، یک رژیم و ضوابط و همچنین با یک کارکرد سروکار داریم.
فرهنگ یک تولید اجتماعی است و محصول مقتضیات و نیازهای زندگی جمعی انسانها است.
فرهنگ آن چیزی که جامعه می آفریند و به انسان وا می گذارد .
یعنی ساخته ها و اندوخته های جامعه انسانی.
به عبارت دیگر فرهنگ الگوهای رفتاری کلی و عمومی Nomothetic است نه الگوهای رفتار شخصی و انفرادی.
Idiosyncratic یعنی الگوهای عینی و ذهنی رفتار که میان عده زیادی از اشخاص، عام و مشترک است.
چنین ماهیت جمعی فرهنگ است که امکان کشف قانونمندیهای اجتماعی و تعمیم های علمی در جامعه شناسی را به ما می دهد..
به همین خاطر عنصر فرهنگی پدرسالاری تا زمانی که از باور و رفتار جمعی بیرون نرفته باشد، الگوی فرهنگی است و هنگامی که از عمومیت و بهتر است بگوئیم اکثریت افتاد، در آن صورت، پدرسالاری از جرگه فرهنگ خارج می گردد.
ماهیت جمعی فرهنگ ما را به اهمیت ساخت روابط اجتماعی رهنمون می سازد فرهنگ یک تولید تدریجی تاریخی است.
به منزله اقیانوسی است که از تلائم و تلاطم قطره ها و چشمه ها و باران ها ورودها در مسیر و مسیل تاریخ به وجود آمده است.
پس فرهنگ فوری نیست بلکه یک موجود زمانمند و تدریجی است.
به همین خاطر، مُد فرهنگ نیست.
تاریخی بودن ماهیت فرهنگ معرف آن است که : اولاً : فرهنگ یک مجموعه ذخیره اطلاعات است.
پس یک سرمایه ملی محسوب می شود.
سرمایه ای مهمتر از سرمایه اقتصادی.
اگر چنین ذخیره اطلاعاتی در اختیار جوامع نباشد، نسلی که به دنیا می آید بایستی شیوه زندگی کردن را از نو بشناسد و بسازد.
فرهنگ تمام تجارب شیوه زندگی و بهتر زندگی کردن است که نسل های پیشین ساخته و اندوخته اند.
به همین خاطر است که گفته می شود، جامعه ترکیبی از مرده ها و زنده هاست و ما بر شانه گذشتگان ایستاده و آینده را تماشا می کنیم(اگوست کنت)..
انتقال فرهنگی چه به صورت زبانی و یا بصورت نوشتاری وسیله انتقال ذخیره اطلاعات نسل های گذشته به نسل های آینده است.
در این فرآیند است که هویت ملی یک جامعه حفظ و تداوم می یابد.
انتقال فرهنگی مانع از مجهول الهویه بودن ما می شود.
بنابراین فرهنگ پدر معنوی همه نسل ها در یک قومیت و سرزمین است زیرا فرهنگ، هویت دهنده است و انتقال فرهنگی عامل حفظ و تداوم هویت جمعی و ملی است.
فرهنگ جنبه ابزاری و کارکردی دارد.
محصول تلاش ذهنی و عینی آدمیان برای رسیدن به اهداف است از این رو: - می بایستی با اهداف، تناسب پیدا کند.
تناسب وسایل با اهداف کار عقل عملی است.
بنابراین پیشرفت در عقل ابزاری و عملی یکی از نشانه های پیشرفت فرهنگ می باشد.
هر چه یک جامعه قدرت تفکر و علم بیشتری داشته باشد بهتر می تواند به اهدافشان دست یابند.
این قدرت تفکر، زمانی ضابطه و شاخص پیشرفت است که از سطح خاصان و نخبگان، گذشته و از طریق گسترش زبان به سطح عوام برسد و عمومیت پیدا کند.
یعنی قدرت تفکر و تفکر علمی، به ارزش و هنجار تبدیل شود- در داد و ستد فرهنگی، فرهنگی غالب است که قدرت کارکردی بیشتری در تأمین نیازهای اساسی آدمی داشته باشد.
به تعبیر لسلی وایت: تأمین نیاز یک متغیر مهم قدرت فرهنگ است و چنانچه یک فرهنگ، پاسخگوی نیازهای افراد نباشد، آنها راههای امیدوار کننده ای را جستجو می کنند و این فرآیند منجر به دگرگونی فرهنگی می شود(دامپسن).
اسپیرو نیز همین تحلیل از دگرگونی فرهنگی دارد که سرکوبی نیازها یکی از شرایط لازم نه کافی برای دگرگونی فرهنگی است.
مفهوم تأخر فرهنگی به منزله عدم تطابق فرهنگ با نیازهاست.
پس دگرگونی نیازها، دگرگونی فرهنگ را می طلبد.در غیر این صورت جامعه دچار تأخر فرهنگی می شود.
پس جامعه ای از نظر فرهنگی پیشرفته است که برای کلیه شئون زندگیش از نحوه خوابیدن تا تربیت بچه ها، بطور دقیق فکر و محاسبه کرده و بهترین روش عالمانه را داشته باشد.
هر چه یک جامعه و اعضایش، قدرت تفکر و علم بیشتری داشته باشند، بهتر می توانند به اهدافشان دست یابند.
موانع پیشرفت وقتی صحبت از پیشرفت کشور و صعود به قلههای ترقی به میان میآید شناخت موانع و مشکلات در این وادی ضروری و مهم به نظر میرسد.
این موانع میتوانند به شرح ذیل باشد: 1- عدم شناخت جایگاه واقعی: این عدم شناخت میتواند فردی، اجتماعی و همچنین از نظر جایگاه کشور در عرصه جهانی باشد.
بدینمعنا که فرد باید جایگاه واقعی خود را بشناسد و بداند در چه زمینهایی استعداد و توانایی دارد تا آن را بطور متعالی شکوفا سازد و برای جامعه به نحو احسن، مثمرثمر واقع شود.
در مشکل عدم شناخت جایگاه اجتماعی باید اذعان داشت که اگر فرد به جایگاه واقعی خود در اجتماع آگاهی نداشته باشد و نداند که چگونه میتواند در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و امنیتی و...
نقش داشته باشد نمیتواند در این زمینهها نقش مفید و موثری ایفا نماید و این خود به نوعی پیشرفت جامعه را دچار اختلال میکند.
شناخت موقعیت سیاسی و جغرافیایی، اقتصادی و فرهنگی کشور در سطح جهانی برای برنامهریزی بسوی پیشرفت کشور لازم و ضروری به نظر میرسد.
2- بحران آفرینیهای سیاسی و فرهنگی توسط کشورهای سلطهگر: کشورهای سلطهگر معمولاً از طریق ایجاد بحرانهای سیاسی و فرهنگی سبب تحلیل توانائیهای افراد و نهادها و در نهایت سازمانها میشود.
بنابراین هجوم کشورهای سلطهگر در زمینههای فوق را باید شناخت و عکسالعملهای مناسب هر بحران را به موقع به اجرا گذاشت.
3- عدم هماهنگی بین مراکز علمی و تحقیقاتی با صنایع مختلف و سایر منابع: وجود ناهماهنگیها بین مراکز علمی و دانشگاهی با صنایع باعث میشود که صنایع اکثراً بروز نشده و توانایی لازم در جهت ارتقاء سطح اقتصادی کشور را نداشته باشند بگونهای که مثلاً اگر در امر کشاورزی از علم روز استفاده نشود و از تجهیزات و امکانات امروزی استفاده شود بعید است که بتوان به خودکفایی در امر کشاوزی امیدوار بود و یا اگر کارخانهها از علم روز بیبهره باشند در دنیای امروز که تکنولوژی حرف اول را در تولید میزند قادر نخواهند بود همگام با جهان امروز به پیش بروند و نه تنها خود روی به پسرفت خواهند گذاشت بلکه در نهایت کشور را نیز از پیشرفت بازخواهند داشت.
4- عدم اعتماد به نفس و از دست دادن خودباوری نداشتن اعتماد به نفس و عدم باور تواناییهای خود، باعث میشود که از استعداد و تواناییها به نحو احسن استفاده نشده و به تداوم عقبماندگیها دامن بزند.
این عدم اعتماد به نفس ما را از برنامهریزی مدون و دقیق برای پیشرفت باز میدارد و اگر برنامهای تدوین میشود بدون توجه به باورهای وجودی کشور خودمان بوده و تنها الگوگیری را بدون بومیسازی در عرصه برنامهریزی شکل میدهد که در نهایت پیشرفتی برای کشور حاصل نخواهد شد.
5- عقبنشینی از اصول اسلام، افتادن در دام مداخلات گوناگون و گرفتار آمدن در چارچوب مکاتب مادی رایج دنیا.
از نظرات مقام معظم رهبری است که عدم توجه به نکات فوق میتواند موجب ناکامی و شکست در رسیدن به تعالی باشد.
6- دوری از اخلاق و معنویت: این مورد یکی از عمدهترین موانع بر سر راه پیشرفت و ترقی به شمار میرود اگر چنانچه در دنیای امروز میبینیم کشوری پیشرفته و توسعه یافته تلقی میشود در واقع یکی از دلایل پیشرفت، اخلاق است که به عنوان یک اصل پایهای مطرح میشود و حال برای کشوری مثل ایران با دینی که پیامبرش برای تبیین مبانی اخلاقی مبعوث شده است (اِنّی بُعِثُت لِاتَمم مِکارِمَ الاخلاق) لازم و اصل است که در سایه معنویت و اخلاق به سوی تعالی گام بردارد.
7- عدم ارتباط و اعتماد بین دولت و ملت وجود یک شکاف بین دولت و ملت باعث عدم شناخت دولت از ملت و خواستههای ملی شده و متقابلاً موجب عدم شناخت ملت از توانائیهای دولت در جهت پیشرفت خواهد شد.
8- حاکم بودن سلایق و برتری تفکرات فردی و حزبی و گروهی بر قانون.
بطوریکه اجرای سلیقههای فردی در مواردی مانع اجرای قانون شده و این خود مانع بزرگی در جهت قوانینی میشود که میتواند در پیشرفت و تعالی کشور نقش اساسی داشته باشند.
9- عدم جذب نخبگان و مغزهای متفکر و عدم استفاده بهینه از استعدادهای نخبگان موجب دلسردی و در بدترین شکل موجب فرار مغزها شده و این مغزها و استعدادها در اختیار کسانی قرار میگیرد که سودی به حال کشور و ملت ندارند.
10- ترجیح دادن منافع حزبی و قومی و گروهی و منطقهای بر مصالح ملی یکی از آفتهای برنامهریزی عدم توجه به مسائل و مصالح ملی میباشد بگونهای که اگر در برنامهریزی طوری عمل کنیم که منافع شخصی و گروهی و حزبی و قومی و منطقهای بر مصالح ملی اولویت پیدا کند آن برنامهریزی از پیش شکسته خورده بوده و بدور از عدالت اجتماعی میباشد.
11- عدم مدیریت صحیح عدم وجود مدیریت جامع و قوی در اجرای برنامههای تدوین شده موجب میشود که برنامه آنچنان که باید و شاید به پیش نرود و در مرحله اجرا با مشکل مواجه شود و این مشکل در نهایت مانع پیشرفت و ترقی میگردد.
12- عدم شناخت مشکلات مردم از سوی مسئولان.
13- وجود بیکاری در بین قشر پرتوان جامعه.
14- عدم هماهنگی بین قوای مجریه و مقننه و قضائیه و...
15- فساد اقتصادی در دستگاههای حکومتی موجب میشود منابع ثروت متعلق به مردم از بین برود بجای اینکه این ثروت در جهت تولید و توسعه کشور قرار گیرد در جاهای دیگری به هدف میرود.
16- با توجه به نظر مقام معظم رهبری یکی از موانع پیشرفت این است که مسئولان و نخبگان و قشرهایی که میتوانند روی اذهان دیگران اثر بگذارند در شناخت مشکلات مردم اشتباه کنند و خواستههای مردم را درست نفهمند یا خواستههای مردم به نقاط کمارزش و بیارتباط با زندگی واقعی مردم ربط دهند.
17- ضعف نظام اداری و بوروکراتیک کشور به لحاظ نرمافزاری و سختافزاری.
18- فقدان زیرساختهای مناسب علمی و اقتصادی و فنی و کشاورزی.
19- کمبود نیروی انسانی متخصص و ورزیده در امور مختلف اجرای برنامههای مدون.
20- وجود نظرگاههای متناقض در بخشهای گوناگون برنامه بویژه در بخشهای فرهنگ و فنآوریهای ارتباطی و نحوه اجرای برنامهها.
21- برتری و تسلط دیدگاههای منفی نسبت به فنآوریهای نوین ارتباطی، مانند اینترنت، ماهواره و...
موانع پیشرفت از نظر رئیس جمهور: بنابه فرموده رئیس جمهور محترمهای دکتر احمدینژاد تفرقه سستی آسیبپذیری فرهنگ ـ عدم شناخت دشمنان و توطئههای آنان عدم دفاع جانانه در مقابل وجود دشمنان، از دست دادن خودباوری و شجاعت و استکبار و خلاقیت از دست دادن فرصتها است.
در جهان امروز اندیشه و تمدن اسلامی برای زنده ماندن ارزشها جایگاه نیرومندی دارد.
اگر بخواهیم با استفاده از این امر جایگاهی شایسته برای تعالی فرهنگی داشته باشیم: 1) ترسیم دقیق چشمانداز مطلوب و متناسب با مقتضیات زمان 2) عزم وارده جدی همراه با نشاط و امید احساس توانایی و دوری از خوباختگی 3) بالا بردن توانمندیهای شناخت علمی 4) تقویت روح ایمان تقوی و استواری 5) ارتقای دانش و سطح علمی و بسط و تعمیق نهضت نرمافزاری با بهکارگیری همهی ظرفیتهای موجود 6) دوری از انزواگزینی و انفعال در سطح بینالمللی و تعاون و همکاری 7) کمک گرفتن از عنایات الهی توکل بر خداوند و تکیه بر درون مایههای دینی و استفاده خردمندانه از دانشها و تجربیات دیگران برای دستیابی به پیشرفت و تعالی موفقیت باید اصولی را بشناسیم و آنها را رعایت کنیم که عبارتند از: 1) باید انگیزهها را مشخص کنیم تا با یک برنامهریزی اصولی به هدف برسیم.
2) هرچه و هرکجا که هستیم دلیل انتخاب ما بوده است و هرچه که خواهیم شد و هرچه میخواهیم بر عهده خود ماست.
3) به مرور زمان عملکرد ما، ما را به عقایدمان تبدیل میکند سن برای رسیدن به هدف و کمال و پیشرفت روزافزون در زندگی باید به اهداف آنچه که میخواهیم فکر کنیم و در راه آن کوشا باشیم.
4) در هر شاخهای و رستهای موفقترین افراد کسانی هستند که وقت بیشتری را صرف آمادگی برای انجام کارها میکنند عملکرد خوب نتیجهی انجام آمادگی کامل است.
5) همه امیدها و آرزوها و هدفها در سایه سختکوشی به نتیجه میرسند هرچه بیشتر تلاش کنیم بیشتر موفق خواهیم شد.
6) و هرچه بیشتر کار کنیم کارایی بیشتری پیدا میکنیم اما باید عهدهدار اموری باشیم که در حد توان ماست.
7) استقامت و پایداری در زمینههای پیشرفت را در ما فراهم میآورد.
سرانجام موفق خواهم شد.
امروزه نیاز اصلی بشریت به کلید طلایی پیشرفت بیش از هر زمان دیگر احساس میشود و این کلید جز با دانامحوری بدست نمیآید.
و برقراری نظم و امنیت در جامعه بستر توسعه و پیشرفت کشور را در همه ابعاد فراهم میکند.
راز و رمز سقوط و پیشرفت جامعه از دیدگاه امام علی(ع) علل پیشرفت یک جامعه و نشانههای انحطاط آن را در بیانی از امیرالمؤمنین(ع) میتوان دریافت ایشان در اینباره میفرمایند: «یستدلّ علی ادبارالدول با ربع تضییع الاصول، و التمسک بالغرور، تقدیم الارادل و تأخیر الافاضل» یعنی: دولتها و جوامع زمانی به انحطاط گرایش پیدا میکنند که اصول ارزشی از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشی مورد قبول قرار گیرد، فرومایگان سمتها و مسئولیتها را به عهده بگیرند و کسانی که فاضلند منزوی شوند.
بنابراین اگر در کشوری اصول ارزشی تضییع شود و جای خود را به نیرنگ و غرور و فریب دهد، و همچنین اگر پستهای حساس جامعه در اختیار فرومایگان قرار گیرد؛ میتوان استدلال کرد که آن جامعه به سوی سقوط و انحطاط میرود.
و چنانچه اصول ارزشی بر ارکان جامعه حاکم باشد، و صداقت، امانتداری، تلاش، عدالت و آزادی در جامعه بوجود آید و همچنین انسانهای فاضل و کاردان مسئولیتها را به عهده بگیرند آن جامعه پیشرفت خواهد نمود.
امام علی(ع) در بیان دیگری میفرمایند: «یستدل علیالادبار با ربع سوء التدبیر و قبح التبذیر و قله الاعتبار و کثره الاعتذار»، علت اِدبار و بدبختی دولت در چهار چیز است: 1- بدی تدبیر 2- زشتی اسراف و تبذیر، 3- کمی اعتبار، 4- بسیار مغرور شدن و یا بسیار پوزش خواستن».
با توجه به این سخن میتوان از علل و عوامل سقوط یک جامعه موارد زیر را نام برد.
1- عدم مدیریت و برنامهریزی منطقی و صحیح 2- اسراف و ریخت و پاش مالی 3- عبرت نگرفتن از حوادث روزگار 4- عدم چارهاندیشی برای حوادث پیشبینی نشده (عدم آیندهنگری) 5- پوزش خواستن از خطاهای مرتکب شده بجای تکرار دوباره و اجتناب از آن پس با عنایت به سخنان آموزنده و گهربار مولیالموحدین علی(ع) میتوان جلوی انحطاط جامعهای را گرفت چنانچه ایشان در جای دیگری میفرمایند: «حسن التدبیر و تجنّب التبذیر من حسن السیاسه»: نیکویی تدبیر و دوری و اجتناب، نمود از اسراف از نیکویی سیاست است».
توسعه: توسعه در لغت به معنای رشد تدریجی در جهت پیشرفتهتر شدن، قدرتمندتر شدن و حتی بزرگتر شدن است (Development) و در زبان غربی آن به معنای رشد کمّی و افزایش مقدار است، یعنی افزایش مقدار تولیدات و کالاها و خدمات و آنچه که موجب افزایش رفاه مادی بشر میشود.
ادبیات توسعه در جهان از جنگ جهانی دوم به بعد مطرح شد و مورد تکامل قرار گرفت توسعه در آغاز بصورت کمّی مطرح بوده است ولی اکنون با توجه به بعضی حوائج بشر توسعه را به صورت کیفی و انسانگرا نیز لحاظ نمودهاند.
و بنابر تعریفی دیگر، توسعه کوششی است برای ایجاد تعادلی تحقق نیافته یا راهحلی است در جهت رفع فشارها و مشکلاتی که پیوسته بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و انسانی وجود دارد.
«بروکفیلد» در تعریف توسعه میگوید: توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر کاهش فقر، بیکاری و نابرابری تعریف کنیم.
مرحوم دکتر «حسین عظیمی» توسعه را به معنای بازسازی جامعه براساس اندیشهها و بصیرتهای تازه تعبیر مینماید.
این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشهی: علمباوری، انسانباوری و آیندهباوری است.
به همین منظور برای نیل به توسعه سه اقدام اساسی درک و هضم اندیشههای جدید، تشریح و تفضیل این اندیشهها و ایجاد نهادهای جدید برای تحقق عملی این اندیشهها صورت پذیرد.
با توجه به تعاریفی که غربیها از توسعه داشتند در ابتدا هر کشوری که درآمد سرانهاش بالا بود توسعه یافته تلقی میشد و این درآمد سرانه باید فزاینده میبود.
چون تصور بر این استوار بود که وقتی درآمد سرانه فزاینده بالا میرود پس تحولی در ساختارهای اقتصادی ایجاد شده است.
به هر حال در آغاز وجه مادی توسعه مدنظر بود و در دو دهه اخیر به این نتیجه رسیدهاند که گاهی رویکرد یک جامعه به توسعه دارای آثار و نتایج زیانبار اجتماعی، روانی و سیاسی خواهد بود.
بنابراین از جهت انسانی نیز به توسعه توجه شده است و حتی توسعهای مورد قبول قرار میگیرد که علاوه بر افزایش درآمد سرانه و تحول در زیر ساختها، با انسانیتر شدن زندگی و تعمیم و توزیع بهتر درآمد جامعه و گسترش رفاه فراگیر همراه باشد.
به هر تقدیر امروز تلقی ما از مفهوم توسعه و پیشرفت فرآیندی همهجانبه است (نه فقط توسعه اقتصادی) که معطوف به بهبود تمامی ابعاد زندگی مردم یک جامعه (به عنوان لازم و ملزوم) است.