رسانهها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جوامع را برعهده دارند.
در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آنها در جامعه و اطلاع رسانی پیرامون موضوعات اجتماعی،سیاسی، فرهنگی و...
سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند تا جایگزین فرهنگها و ارزشها و الگوهای سنتی شوند.
در این رهگذر رسانهها به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند، بهطوریکه سنتها را به مبارزه میطلبند و به صورت یک عامل مؤثر در دگرگونی نگرشها و رفتارهای نسل جدید عمل میکنند.
همین امر می تواند منجر به شکاف نسلی و عدم انتقال تجربیات نسل گذشته به نسل فعلی شود.
نسل فعلی، هر آنچه را که از رسانه میخواند، میشنود و می بیند، ملاک نگرش، عمل و رفتار خود قرار میدهد.
در دوران کنونی نقش نهادهای اجتماعی همانند خانواده، مدرسه و همسالان در اجتماعی کردن نسلها تضعیف و در مقابل روز به روز بر اهمیت و نقش رسانهها افزوده میشود.
این مقاله با توجه به دادههای نظری و نظر صاحب نظران به تبیین موضوع شکاف نسلی از طریق رسانهها و نقش این دستگاهها در انتقال ارزشها و معیارهای نو به جوامع میپردازد.
مقدمه
رسانهها در دوران کنونی بخشی جدایی ناپذیر از زندگی مردم شدهاند.
مردم در طول شبانه روز از محتواهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانهها استفاده میکنند.
نسل کنونی جامعه از ابتدای حیاتش با رسانهها بزرگ میشود و در دنیای اطلاعاتی و ارتباطی امروز، این نسل، بخش عظیم فرهنگ، ارزشها و هنجارهای جامعه خود و دیگر جوامع را از رسانهها دریافت میکند.
به عبارتی در دوران معاصر که به عصر اطلاعات و جامعه اطلاعاتی و ارتباطی معروف است، بخش عظیمی از جامعه پذیری نسلها از طریق رسانهها انجام می شود و نفوذ و تأثیر رسانه تا جایی است که برخی از نظریه پردازان ارتباطی بر این باورند که رسانهها اولویت ذهنی و حتی رفتاری ما را تعیین میکنند و اگر چگونه فکر کردن را به ما یاد ندهند، اینکه به چه چیزی فکر کنیم را به ما میآموزند.
بر همین اساس با توجه به نقش تأثیرگذار رسانه بر تمامی اعضای جامعه و به ویژه نسلهای کنونی، هدف اصلی این مقاله بررسی و تبیین نقش رسانهها به عنوان یکی از دستگاههای فراگیر و گسترده و در دسترس همگان در انتقال محتوای فرهنگی و انتقال ارزشها و هنجارهای نسلی و تأثیر آنها در شکلگیری و یا عدم شکلگیری پدیدهی گسست نسلی است.
مبانی نظری و چهارچوب مفهومی
تعریف مفاهیم رسانهها، ارزشها، هنجارها و شکاف نسلی
روش تحقیق:
تحقیقات در زمینه تاثیر رسانه در جوامع بشری که ازطریق تحقیق در جوامع امروزی و جستجو از کتابها می باشد ورسانه ها را در چارچوب فرهنگی بررسی می کند .
پیشگفتار :
امروزه در زمینه رسانه ها در جوامع و آثار آن در سراسر کشور مشهود است که باید در این زمینه ها به بررسی نقش موثر در رسانه ها توجه بیشتری داشته باشیم و با فرهنگ سازی بتوانیم آن را به بهترین نحو ه اجرا نماییم
یکی از موارد و محورهای اصلی مطالعات جامعه شناسان وسایل ارتباط جمعی (رسانههای گروهی) بررسی آثار و کارکرد این وسایل در دو سطح خرد و کلان میباشد.
در مورد تاثیر رسانههای گروهی بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها به طور عمده سه نظریهی جامعه شناختی وجود دارد که عبارتند از:
1.
برخی بر این باورند که میزان تاثیر گذاری رسانه بر زندگی انسان نامحدود است.
2.
گروهی دیگر کارکرد رسانههای گروهی را بی تاثیر میدانند.
3.
عدهای معتقدند که تاثیر رسانههای گروهی مشروط است و میزان تاثیر گذاری آن را در محدودهی شرایط محیطی ارزیابی میکنند.
البته دیدگاهی افراطی در برخورد با رسانههای گروهی مطرح بوده است که از زمینهی خاص فکری و تجربههای اجتماعی ویژه منبعث میشود.
برخی بر این باورند که وسایل ارتباط جمعی دارای چنان قدرتی هستند که میتوانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند.
نسلی که با نسلهای پیشین بسیار متفاوت است.
«لازار سفلد» در تبیین این دیدگاه مینویسد: «بسیاری تحت تاثیر همه جایی بودن وسایل ارتباط جمعی (1) و قدرت بالقوهی آنان به سختی هراسان شدهاند.
در سمپوزیومی، یکی از شرکت کنندگان نوشت: قدرت رادیو را میتوان با قدرت بمب اتم مقایسه کرد» .
(2)
«لازار سفلد» در تبیین این دیدگاه مینویسد: «بسیاری تحت تاثیر همه جایی بودن وسایل ارتباط جمعی (1) و قدرت بالقوهی آنان به سختی هراسان شدهاند.
در سمپوزیومی، یکی از شرکت کنندگان نوشت: قدرت رادیو را میتوان با قدرت بمب اتم مقایسه کرد» .
(2) برخی دیگر بر این عقیدهاند که وسایل ارتباط جمعی تاثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارد.
به نظر این دسته از اندیشمندان «دوران سبع» وسایل ارتباطی و با آن دوران رواج عقاید تند و اسناد اثرات جادویی و خارق العاده به وسایل ارتباط جمعی پایان یافته است.
(3) برآیند نهایی و دوری از افراط گرایی این است که وسایل ارتباط جمعی و ابزار اجتماعی - فرهنگی به معنای عالی آن است و از این جهت اثرات چشمگیری بر جای میگذارند، اما این آثار نه آن چنان است که هیچ محدویتی نشناسد، یا آن که چنان ناچیز است که هیچ اعتنایی را شایسته نباشد، باید دید حدود تاثیر این وسایل چیست و در چه شرایطی این تاثیرات محدودیت مییابند یا قویتشدنی هستند.؟
با تمام این اقوال، آن چه بدیهی به نظر میرسد، آن است که به دور از آثار مثبت و منفی آن باید اذعان داشت که پیدایش دگرگونیهای اجتماعی و تغییر ارزشهای اجتماعی از مواردی است که در نتیجهی کارکرد رسانهها صورت تحقق به خود میگیرند.
از سوی دیگر این وسایل در فرایند تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، جنگ روانی، استعمار ملتها در امر باز سازی و دستیابی به توسعه یافتگی، تحقق هدفهای آموزشی به سرگرمی و غیره کاربرد مؤثری دارند.
امروزه در عصر انفجار اطلاعات دیگر این حقیقتبه خوبی اثبات شده است که از نظر کارکردهای آموزشی، رسانهها سهم و نقش قابل ملاحظهای در انتقال میراث فرهنگی و فکری بشری در میان ملل و انسانها دارا هستند.
در واقع با ظهور وسایل ارتباط جمعی پیشرفته، فرایند آموزش از انحصار مدرسه و آموزشگاهها خارج شده و جهان پهناور به عرصهی آموزش تبدیل گردیده است.
در این فرایند وسایل ارتباط جمعی، محدودیتهایی از قبیل مکان و زمان، محدودیتسنی، محدودیتهای اقلیمی و...
از میان برداشته شده و در زمینهی سیاست و حکومت، همان گونه که رسانهها بر تصمیمات سیاست مداران و هیات حاکمه اثر میگذارند، به منزلهی ابزاری در دستحکومتها دارای کاربرد و کار آمدی محوری هستند.
با مراعات و لحاظ کردن جنبههای مثبت و منفی کارکرد رسانههای گروهی، این پدیده میتواند از یک سو سبب وحدت، همبستگی و وفاق ملی شود و از سوی دیگر حکومتها میتوانند از این پدیده در ایجاد همگونی، جهت دهی افکار عمومی و هماهنگ سازی نظریات تودهی مردم و جامعه نسبتبه نظام سیاسی و کارکردهای آن استفاده کنند، به طوری که در نظامهای استکباری، صدا و سیما و مطبوعات، ابزاری قوی و مؤثر برای بیعت گرفتن از مردم و جامعه میباشند.تا آن جا که از مطبوعات که مهمترین و بارزترین وسایل ارتباط جمعی استبه عنوان «رکن چهارم» یاد میشود.
بنابراین در تقسیم سه گانه میتوان کارآمدی این پدیدهها را در موارد ذیل مشاهده کرد: 1.
عامل انتقال ارزشها و هنجارهای فرهنگی; 2.
ساماندهی ارتباط خانواده و فرد با دنیای خارجی; 3.
تاثیر گذاری بر نهادهای سیاسی اجتماعی جامعه.
بر این اساس حیات سیاسی اجتماعی بشر امروز به شدت تحت تاثیر رسانههای گروهی قرار دارد.
با در نظر گرفتن این واقعیت مسلم که پیامهای رسانهها هرگز از جنبههای سازنده و مخرب خالی نبوده، ضروری استبه مطالعه و بررسی پدیدهی ارتباطات و آثار و کارکردهای آن بیش از پیش پرداخته شود.
اهمیت این کار از آن جهت است که رسانههای گروهی با کارکرد خود، و با استقاده از دو عنصر اطلاعات و پیام، به صورت امواج صوتی تصویری و غیره با هم در نو دیدن مرزها بر افکار و اذهان انسانها اثر نهاده و به کنشها و رفتارهای فردی و اجتماعی آنها جهت میدهند.
پیامهایی که در قالب امواج صوتی، تصویری و یا کتاب و یا مجله در جهان امروز انتشار مییابد در برخی موارد سبب ظهور و شکلگیری حوادث، رخدادها و رویدادهای سیاسی مهمی در واحدهای سیاسی و در عرصهی کشورها و حتی جهانی میگردند.
به عنوان مثال تولید و نمایش یک فیلم سینمایی، یا یک مقاله و یا یک کتاب که جنبهی توهین به اعتقادات و باورهای دینی یک آیین را دارد، در فاصلهی کوتاهی به یک پدیدهی سیاسی مهم تبدیل میگردد.
تنوع و گستردگی ارتباطات در عصر کنونی از ویژگیهای عصر حاضر، ماشینی شدن زندگی، افزایش جمعیت، تقسیم کار و مشاغل، تخصصی شدن فعالیتها، بسط و گسترش حوزههای مشاغل و حرف، تنوع امکانات بهره وری و...است.
در چنین دنیایی رسانههای گروهی و ارتباطات از نقش حیاتی در زندگی بشر برخوردار بوده و در عین حال متنوع و گسترده میباشند.
برخی از شناخته شدهترین و شاخصترین انواع ارتباطات عبارتند از: ارتباطات سازمانی (اداری)، ارتباطات اقتصادی، ارتباطات مدیریتی و بالاخره ارتباطات سیاسی.
ارتباطات سازمانی در فعالیتهای مؤسسات و سازمانها بر قرار است; ارتباطات اقتصادی محدود به قلمرو فعالیتهای اقتصادی است; ارتباطات مدیریتی در شاخههای صنعتی، مدیریت تجاری و مدیریت آموزشی و مدیریتسیاسی جریان دارد.
ارتباطات سیاسی نیز به حوزهی مملکت داری، ارتباط میان حکومت، شهروندان و کشورها با یکدیگر مربوط میشود.
سازمان یونسکو وسایل ارتباط جمعی را به صورت ذیل طبقه بندی کرده است: 1.
وسایل ارتباط رودررو; 2.
وسایل ارتباط محلی، منطقهای و گروهی; 3.
وسایل ارتباط جمعی.
بررسی جایگاه رسانههای عمومی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی با نگاهی به رسانههای گروهی و انواع آن در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان کارکردهای آنها را در تغییرات جوامع بشری به خوبی دریافت.
- کار کرد سینما به عنوان مثال، ورود سینما به ایران از دوران حکومت پهلوی مصادف بود با پیروی و تقلید از حال و هوای فیلمهای غربی و...
.
کسانی که متولی این حرفه بودند، نه حس مسؤولیت دینی داشتند و نه عرق ملی، بلکه بعضا نسبتبه اسلام نیز از خود ضدیت نشان میدادند.
(4) عمل کرد مخرب و منفی سینما در این برهه از تاریخ ایران موجب شد تا نوعی مخالفت اجتماعی نسبتبه این پدیده در جامعهی ایران به وجود آید و خانوادههای مذهبی و اصیل، روحانیون آگاه و بیدار به مخالفت جدی با سینما برخیزند.
آلودگی سینما به ابتذال و فحشا و اشاعهی فرهنگ غربی، علمای دین را بر آن داشت تا فتوای شرعی علیه سینما صادر کنند.
شیخ فضل الله نوری آن را وسیلهای جهت تخدیر و عامل نوظهور غرب برای رسوخ در اعتقادات ملت ایران دانست.
(5) - بررسی کارکرد مطبوعات با نگاهی به مطبوعات قبل از انقلاب میتوان به این نکته پی برد که یکی از عناصر (لاینفک فیلمهای سینما) صحنههای مبتذل و اشاعهی مسایل ضد اخلاقی بود و نویسندگان فیلم نامه از درک احساسات و نیازهای واقعی جامعهی ایران عاجز بودند.
اصل در راه اندازی این پدیده در عصر پهلوی در حقیقت آن بود که کوشش میشد تا افکار عمومی را از مسایل اساسی مملکت منحرف ساخته و مردم را به صورت مصرف کنندگان انفعالی ارزشها و عادات غربی در آورند.
خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی و با تغییر معیارهای ارزش حاکم بر تمامی رسانههای گروهی; از جمله سینما، فرهنگ ضد ارزش حاکم بر سینماها کنار گذاشته شد و این رسانه عهدهدار رسالتسنگین و خطیر; یعنی معرفی و تبلیغ ارزشهای اسلامی شد.
در مقدمهی قانون اساسی جمهوری اسلامی راجع به رسانههای گروهی کشور آمده است: «وسایل ارتباط جمعی بایستی از جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی در خدمت اشاعهی فرهنگ اسلامی قرار گیرد، در این زمینه از برخورد سالم اندیشههای متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویجخصلتهای تخریبی و ضد اسلامی جدا پرهیز کند» .
(6) همین محتوی از اصل 175 قانون اساسی استنباط میشود که در آن اصول، خط مشی اهداف و وظایف رسانههای گروهی تعیین گردیده است.
(7) نمونهی دیگر کارکرد رسانههای گروهی، مسالهی مطبوعات است.
این پدیده برای نخستین بار در دوره قاجار به دستور عباس میرزا وارد ایران شد.
این رسانه هم متاسفانه در بدو ورود و در مرحلهی شکلگیری خود، در شرایط نامطلوب تقلید سطحی از غرب و بیتوجهی به هویت ملی تکوین یافت.
نسل اولیهی مطبوعات کشور به شدت تحت نفوذ حکومتهای استبدادی وقتبودند و جز نقش جارچی و زبان یکطرفهی حکومت نقش دیگری را ایفا نمیکردند.
سال 1357 شمسی را سال طلایی مطبوعات ایران نامیدهاند; زیرا در این سال حدود چهار صد نشریه منتشر شد که شروعی هتحضور مطبوعات در خدمتبلوغ فکری، آگاهیهای سیاسی و اجتماعی جامعهی ایران محسوب میشد.
بررسی نقش رسانهها درشکلگیری هویت مدرن در هر دورهای از تاریخ زندگی انسان، میان ابزار و مصنوعات بشری با شکل نظام اجتماعی و نحوه زیستن آدمی، رابطهای مستقیم وجود داشته است.
مورخان و جامعهشناسان بر همین اساس، تاریخ را تقسیم، تفسیر و نامگذاری کردهاند.
تقسیم دورههای تاریخی به دوره خطی، دوران کشاورزی و دوره صنعتی، نمونهای از این صورتبندی اجتماعی براساس ابزارها و دستاوردهای بشری است.
یکی از مهمترین دستاوردهای انسان که بر حیات سیاسی اجتماعی جوامع بشری تاثیر گذاشته، وسایل ارتباط جمعی است.
تاثیر وسایل نوین ارتباطی، در شکلگیری نظامهای سیاسی اجتماعی و زیست بوم انسان آنقدر عمیق است که به قول مک لوهان، جهان به دهکدهای کوچک تبدیل شده است؛ دهکدهای که هر کس براحتی میتواند با فرد دیگری در نقطهای دیگر ازجهان ارتباط برقرار کند.
امروزه رسانهها، مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی را درنور دیدهاند و با گسترش فزاینده و روزافزون خود از حوزه اجتماعی- سیاسی فراتر رفته، هویت انسان معاصر را نیز تحتتاثیر قرار دادهاند، به طوری که میتوان هویت انسان مدرن را هویت رسانهای شده نام گذاشت.
این مقاله درصدد است نقش و تاثیر وسایل نوین ارتباط جمعی و رسانهها را در شکلگیری هویت انسان مدرن، نقد و بررسی کندهویت از دو جهت با مفاهیم رسانه و مدرنیته ارتباط دارد.
یکی این که هویت خود محصول ارتباط است یعنی دیگری باید وجود داشته باشد تا من ساخته و درک شود.
من از طریق فهم و ارتباط با دیگری شکل میگیرد.
هویت موضوعی است که بیش از آن که به خود ما ارتباط داشته باشد به تاویل دیگران مربوط میشود.
من فاعلی (تصویر فرد از خود) به وسیله من مفعولی (تصویر دیگران درباره فرد) ساخته میشود.
از طرف دیگر هویت همچون رسانههای نوین خود یک مفهومی جدید است که بعد از مدرنیته پدید آمده و در فلسفه دکارت به تکامل رسیده است.
جمله معروف او که «من فکر میکنم، پس هستم» آغاز شکلگیری هویت مدرن است.
این بحث بویژه برای جامعه ما بسیار حیاتی و مهم است، زیرا ما در حال تجربه دوران مدرن هستیم و در این دوره گذار هویت (فردی اجتماعی) ما با چالشها و دغدغهای اساسی روبهرو میشود.
در این میان رسانهها نقش مهمی بازی میکنند.
نمیتوان نقش آنها را در بروز چالشهای هویتی نادیده گرفت.
رابطه میان هویت و رسانهها را میتوان از منظر دیگری نیز توجیه کرد.
هویت مفهومی متکی به ذات خود نیست، بلکه ماهیتی است که به وسیله انسان و جامعهاش ساخته میشود و در بستر تحولات اجتماعی تغییر میکند و شکلی دیگر به خود میگیرد.
اگر اینطور نبود تعلیم و تربیت بیمعنا میشد و هیچ انسانی قابلیت رشد و تعالی نمیداشت.
دیوید هیوم تاکید میکند «ما نمیتوانیم هویت انسانی را چیزی غیر از امر ابداعی و تخیلی بدانیم» بنابراین هویت مساله غریزی و فطری نیست، بلکه اکتسابی، ارادی و مبتنی بر تربیت آدمی است.
از این منظر رسانهها به عنوان یکی از عوامل موثر در شکلگیری و تحول هویت اهمیت مییابد بویژه در دنیای معاصر که به عصر ارتباطات شهرت یافته است.
به هر حال هویت انسان در جهان رسانهای شده چهرهای خاص مییابد و از هویتهای دیگر متمایز میشود.
برخی از مهمترین ویژگیها هویت رسانهای بدینشرح است: 1 - هویت بیرونی: هویت رسانهای نه از درون و تحولات فردی، بلکه از بیرون و تحولات اجتماعی که از طریق رسانهها تجلی و گسترش مییابد شکل میگیرد و هدایت میشود.
چنین هویتی خیلی متکی به خود و منطق شخصی نیست، بلکه از بیرون و دگر راهبرانی چون رسانهها هدایت میشود.
در حقیقت با رشد وسایل ارتباطی، هویت شخصی بیشتر تحتتاثیر و کنترل نظامهای اجتماعی قرار گرفت تا کنترل درونی.
به عقیده رایزمن در جامعه نوین، خصلت انسان از برون هدایت شده جانشین انسان از درون هدایت شده میشود.
2 - هویت همگن: رسانهها با ارسال و ترویج پیام خود از طریق گسترش وسایل ارتباط جمعی به نوعی همگنسازی هویتهای گوناگون دست میزنند و هویت تودهای و عام را تقویت میکنند؛ هویتی که بدون توجه به انواع طبقات اجتماعی و فرهنگ آنان و به واسطه نفوذ وسائل ارتباطی و پیام آنها در لایههای مختلف اجتماعی، صورت واحد به خود گرفته است.
رسانهها فضایی ایجاد کردهاند که هویتهای مختلف قومی وملی و دینی در پرتوی پیام و محتوای آن، لباس مشترک و یکرنگ تن کنند و شبیه هم شوند.
گفتنی است که این مساله نباید با بیثباتی و یکنواختی هویتها در جوامع سنتی به یک معنا فرض شود.
3 - هویت تودهای و جمعگرا: رسانههای گروهی به دلیل ارتباط با طیف وسیعی از مردم از آنها یک گروه منسجم و همگرا میسازند و یک نوع هویت تودهای خلق میکنند.
رسانهها به نوعی هویت فردی را به هویت جمعی و گروهی تبدیل میکنند و این مساله گاهی موجب استحاله هویت فردی در جمع و از میان رفتن خلاقیت فردی میشوند.
اصولا فرهنگ توده براساس مسائل غیرجدی زندگی، هیجانات، احساسات رقیق و گریز بیخیال استوار است.
رسانهها به دلیل کارکرد ذاتی خود که بیشتر جمع را مخاطب خود قرار میدهند، موجب رواج و تقویت فرهنگ پوپولیستی و تودهای میشوند و با شکلدهی به افکار عمومی و مدیریت آن به ساخت و پردازش فرهنگ و هویت تودهای دست میزنند تا در مواقع ضروری، قدرت این پتانسیل را در راستای گذشته درهم شکنند و هویتی چهل تکه و موزائیکی ایجاد کنند.
هدف وسایل ارتباط جمعی پوشاندن جماعت کثیری است که در یک دسته مشخص قرار نمیگیرد.
هویت تودهای، هویتی است معطوف به جمع نه متکی به خود، بنابراین موجودیت و هستی آن وابسته به تغییرات اجتماعی است و از آسیبهای اجتماعی مصون نیست.
4 - هویت ناپایدار و متغیر: در دنیای جدید هویت انسان از ثبات و تمرکز سنتی گذشته رها میشود و در یک فرآیند دائمی شدن تحول مییابد و دگرگون میشود.
به عبارتی دیگر، هویت مدرن یک فرآورده نیست بلکه یک فرآیند است در جهان رسانهای شده معاصر با تزریق مداوم اطلاعات و دانش به کالبد جامعه، هویت انسان جدید در بستر دائمی شکلگیری و دگردیسی و زایش مستمر قرار میگیرد.
انسان مدرن در طول زندگی ممکن است بارها بر اثر تحول ذهنی و کسب اطلاعات جدید هویتی نوبیابد و دیگرگونه انسانی شود.
خویشتن یا هویت در فراشدی ناگسستنی ساخته و دگرگون میشود.جهان مدرن جهانی است که مدام در حال تغییر و تحول است و آدمی نمیتواند دائما ناسازگار با جهان بیرون از خود باشد، زیرا هویتی اجتماعی دارد و هویت اجتماعی باید میان دنیای فردی و دنیای اجتماعی فرد ارتباط ایجاد کند و در این دنیای متغیر و پرتحول هویت ما در جریان تلاش دائمی برای ایجاد هماهنگی شکل میگیرد.در جهان مدرن هویت و شخصیت قطعی و نهایی نداریم.
در جوامع گذشته به دلیل ایستایی و ثبات جامعه هویت تقریبا شکلی قطعی و مشخص داشت، اما در جامعه پویا و متغیر مدرن ما مدام آن خود قطعی و نهایی را نقص میکنیم.
در حقیقت هویت از آن حالت ثبات، تمرکز، فضیلت و یکنواختی و کلیت خویش در دنیای گذشته به کیفیتی متغیر و پویا، غیرمتمرکز و متضاد در جهان مدرن تبدیل شده است.خویشتن مدرن درگیر ناپایداری هویتهاست.
خویشتن مدرن هرگز در مکان خود جا نمیافتد.
از اینرو به قول هایدگر همواره بیخانه است.
به طورکلی هویت رسانهای هویتی تاویلی است که دائما به وسیله پیام و اطلاعات تازه در معرض تاویل و تفسیر و ضرورتا تغییر قرار میگیرد.
5 - هویت چند تکه و موزاییکی: رسانهها از طریق ارائه و القای الگوهای مختلف و پیامهای گوناگون و به نمایش درآوردن فرهنگ و اندیشههای مختلف، هویت منسجم و ثابت گذشته را درهم میشکنند و هویتی چند تکه و موزاییکی ایجاد میکنند.نسان مدرن در مقایسه با جامعه سنتی به منابع معرفتی بیشتری دسترسی دارد.
رسانهها و فناوریهای نوین ارتباطی این منابع را در اختیار بشر امروز قرار میدهند و از طریق تسهیل در ارتباطات فردی و اجتماعی، تفکرات و اندیشههای گوناگون فرصت ظهور و حضور در عرصه جهانی پیدا میکنند.
آدمی دیگر در چارچوب یک ساختار خاص محدود نیست و آزادی بیشتری در کسب دانش و اطلاعات دارد.
لذا هویت سنتی تک منبعی به هویت مدرن چند منبعی و چهل تکه مبدل شده است.امروزه انسان با نظامهای فکری، فرهنگی زیادی در تعامل است که هرکدام پیام و معنای خاص خود را به وی عرضه میکنند.
این امر بویژه از سوی شتاب و عمق بیشتری گرفته است.
از اینرو، هویت انسان امروز هویتی چندگانه و متکثر است و با حرکت دنیا به سوی جهانی شدن این مساله پررنگتر میشود.در جوامع سنتی هویت و شخصیت آدمیان برآمده از نظام خاص اجتماعی خویشاوندی وی بود و در یک ساختار فکری فرهنگی خاص تثبیت میشد.
در حقیقت پیش از به دنیا آمدن وی موقعیت اجتماعی فرهنگی و در نهایت هویت انسانی وی پیشاپیش تعیین شده بود و فرد بسختی و بندرت میتوانست در تغییر سرشت و سرنوشت خویش تصرف کند.آدمی به گفته هایدگر، «تصویری بود که از چشم خداوند یا خدایان دیده میشود و هویت او محصول کارکرد یک نظام مقدر و از پیش تعیین شده باورهای دینی و آیینی و اسطورهای بود» و به عبارتی دیگر، در دنیای گذشته هویت گذشتهای بود که بر امروز حکم میراند، «اما هویت جدید، هویتی است که متغیرهای بیشتری در شکلگیری آن موثر است» و دیگر نمیتوان کسی را براساس یکی از تعلقهای او شناخت یا کنشها و خواستها و اندیشههایش را پیشبینی کرد.
6 - هویت تقلیدی و منفعل: هویت رسانهای شده همیشه تحت تاثیر و نفوذ شخصیتها و کاراکترهای رسانهای است.
این الگوهای رفتاری که از طریق ساختن فیلم، تبلیغات و تکنیکهای مختلف رسانهای ارائه میشود در شکلگیری و جهتدهی هویت فردی و اجتماعی انسان مدرن تاثیر بسزایی دارد.
تقلید از الگوها و شخصیتهای سینمایی و تلویزیونی نشانه بارزی از تاثیرپذیری هویت رسانهای شده از این الگوهاست.
انسان از طریق همذاتپنداری از سوی رسانهها هویت و شخصیت تحقق نیافته خود را در عالم خیال و تکنیک محقق میسازد.
قهرمانان رسانهها یک از متغیرهای اساسی در شکلدهی به هویت رسانهای هستند.
7 -هویت مشوش: هویت انسان متکی بر آگاهی اوست و حتی آدمیت او نیز، یعنی هر چقدر آدمی آگاهتر باشد، امکان تکامل و تعالیاش نیز بیشتر است.
جان نباشد جز خبر در آزمون هر که را افزون خبر، جانش فزون جان ما از جان حیوان بیشتر از چه زان رو که فزون دارد خبر اقتضای جان، چو ای دل آگهی است هر که را افزون خبر، جانش قوی است مولانا در این شعر رابطه میان ذهنیت و هویت را بسیار زیبا نشان میدهد.
این حقیقت نهتنها شامل هویت فردی آدمیان میشود، بلکه هویت اجتماعی وی را نیز دربرمیگیرد.
یکی از آسیبهایی که از انفجار اطلاعات نصیب انسان مدرن میشود، بمباران اطلاعاتی به وسیله وسائل نوین ارتباطی است.فرهنگ موزاییکی رسانهها میتواند ذهنی پرمحتوا به وجود آورد؛ اما نه ذهنی که از مطالب مفید و استوار انباشته شده است و وابستگی ذهنی را جایگزین خلاقیت بکند.
ذهن انسان زیر بارش اطلاعات و دانش مشوش میشود.
ذهنیت مشوش و سردرگم نیز به هویت مشوش و نابسامان منجر میشود و بحران هویت پدید میآید.
البته این بحران هویت در جوامع در حال گذار، عمیقتر و گستردهتر است.
برون رفتن از سلطه رسانهها اینک در عصر اطلاعات با جهانی رسانهای شده روبهرو هستیم که صاحبان فناوری و دانش به وسیله قدرت عظیم رسانهای، فرهنگ و ارزشهای خویش را به جهانی - انسانی تسلط میدهند و هویتهای قوی و ملی کشورهای دیگر را به چالش میکشانند.
این مساله بویژه برای کشوری مثل ما که صاحب تمدن و فرهنگ و اندیشه در تاریخ بوده، حیاتیتر و جدیتر است.
پرسش اساسی این است که در برابر این غولهای رسانهای چه باید کرد؟
چگونه باید از این زندان هویتی رهایی یافت؟
مسلم این است که واکنشهای قهرآمیز و اتخاذ راهکارهای سلبی و راهبرد مقاومت و نفی پاسخگو نخواهد بود.
به عقیده فوکو، «هر مخالفتی ناگزیر راههای اثباتی را نیز پیش میکشد»؛ لذا یادآور میشود که ما میتوانیم کاری پیش از مقاومت انجام دهیم.
سوژهای دیگر شدن یعنی فراتر از آنچه امروز در آن زندگی میکنیم، خلق کنیم.
برای برونرفت و رهایی از سلطه رسانهها و این قفس آهنین هویت رسانهای 2پیشفرض اساسی میتواند مبنای حرکت ما باشد.
اول اینکه هویت یک مفهوم ثابت نیست و شکلی قطعی و نهایی ندارد، لذا به عقیده نیچه انسان مدام باید کسی بشود که هنوز نیست و یا به عقیده فوکو انسان امروزی باید علیه نیروی ویرانگری که میکوشد او را در همه جنبههای زندگی اندیشه و خلاقیتش با دیگران همسان و یکسان کند، مبارزه نماید.
دوم اینکه همین جهان ارتباطات فضایی را ایجاد کرده است تا آدمی با گزینش آزادانه شیوههای مختلف زندگی هویت خود را انتخاب کند و بسازد و این مهم در جهان مدرن آسانتر است.
در نهایت اینکه در جهان جدید با تنوع زیستی اجتماعی جامعه انسانی آدمی حق انتخاب بیشتری دارد و میتواند با گزینش راه خود تا حدود زیادی استقلال فردی خود را حفظ کند و در جمع فراموش نشود.
حالا که قرار است دنیا به سوی جهانی شدن حرکت کند، ما میتوانیم با توانمند کردن فرهنگ و مبانی فکری خود و تبدیل هویت منفعل به هویت فعال سهم بیشتری در شکلگیری و تکوین هویت جدید داشته باشیم.
پس نباید از این جهان جدید ترسید و این قول نیچه را به یاد داشت که «خانههایتان را در دامنههای کوه آتشفشان بنا کنید.» نقش رسانهها در انتقال ارزشها وپدیده شکاف هنجاری و ارزشی نسلها رسانهها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی کارکرد انتقال میراث فرهنگی و اجتماعی و ارزشهای جوامع را برعهده دارند.
در عصر کنونی با توجه به نقش بارز آنها در جامعه و اطلاعرسانی پیرامون موضوعات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و...
سعی میکنند الگوهای نوینی را به جوامع وارد کنند که جایگزین فرهنگها و ارزشها و الگوهای سنتی می شوند.در این رهگذر رسانهها به عنوان عاملان تغییر و تحول در ارزشها و هنجارها مطرح هستند، به طوری که سنتها را به مبارزه میطلبند و به صورت یک عامل موثردگرگونی نگرشها و رفتارهای نسل جدید عمل میکنند.
رسانهها: به وسایل انتقال پیام ها از فرستنده یا فرستندگان به مخاطب یا مخاطبان گفته میشود؛ که شامل روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات و اینترنت و...
است.
این وسایل دارای ویژگیهایی مانند پیامگیران ناآشنا، سرعت عمل زیاد و تکثیر پیام هستند.
(دادگران،1384: 6) هنجارها (norms): قواعد و رهنمود های مشترکی هستند که رفتار مناسب را در یک وضعیت معین مقرر میدارند.
هنجارها تعیین میکنند که مردم چگونه در شرایط معین در یک جامعه خاص باید رفتار کنند.
مانند نحوه لباس پوشیدن، نحوه ازدواج کردن و...
ارزشها: هنجارهای یک جامعه در نهایت تجلی ارزشهای آن جامعه است.
یعنی عقاید مشترک اجتماعی دربارهی آنچه که خوب، درست و مطلوب است.
مانند احترام به بزرگتر.
(رابرتسون،1374: 60 و 64) شکاف نسلی (Generation Gap): برای این واژه معادلهای دیگری همانند گسست نسلی، انقطاع نسلی تضاد نسلی، انسداد نسلی نیز در مقالات و کتابهای فارسی به کار بردهاند.از نظر لغوی شکاف نسلی به معنی "بریده شدن و منفرد گشتن از دوست یا کسی است" (منصور نژاد،1382: 191).
گسست نسلی دور شدن تدریجی دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر از حیث جغرافیایی، عاطفی، فکری و ارزشی است( اسپاک،1364: 259).
مفهوم فاصله نسلی نیز با شکاف نسلی مترادف است.
بهطوریکه فاصله نسلی به اختلافات مهم بین دو نسل در تجربه، ارزشها و هنجارها و به طور کلی به اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته میشود.
(پناهی،1383: 4) فرایند اجتماعی کردن و کارکرد رسانهها در انتقال هنجارها و ارزشها دانشمندان علوم اجتماعی "اجتماعی کردن" را فرایندی می دانند که طی آن فرد شیوه های رفتاری، باورها، ارزشها، الگوها و معیارهای فرهنگی خاص به جامعه را یاد میگیرد و آنها را جزء شخصیت خود میسازد.
بنیادیترین بخش اجتماعی کردن در دوران کودکی روی میدهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه مییابد.
اجتماعی کردن دارای دو نقش اساسی است: اول- از نظر فردی، اجتماعی کردن استعدادهای بالقوه فرد را شکوفا میکند و امکانات رشد شخصیت و تبدیل فرد به شخصی اجتماعی را فراهم میآورد.دوم- از نظر جامعه اجتماعی کردن فرآیندی است برای انتقال ویژگیهای فرهنگی یک جامعه از نسلی به نسل دیگر و فراهم آوردن امکان تعامل و استمرار فرهنگ و نیز تربیت افراد برای ایفای نقشها و احراز پایگاههای مختلف اجتماعی.
(قنادان و همکاران،1375: 94) جامعهشناسان دو نوع عامل اجتماعی را از یکدیگر متمایز کردهاند.
الف- اجتماعی کردن نخست که خانواده و گروههای همسالان را دربرمیگیرد.
ب- اجتماعی کردن دوم که شامل مدرسه و رسانهها است.(همان:120 و 103 ) رسانههای همگانی به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم اجتماعی کردن مطرح هستند.
روزنامه ها، نشریات ادواری، مجلات و به ویژه تلویزیون و رسانههای نوین ماهوارهای و الکترونیکی و دیجیتالی، هر روزه مورد استفاده وسیع گروههای مختلف اجتماعی و از جمله نسل های کودکان، نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و نگرش و عقاید آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
تحقیقات فراوانی انجام شده است که تأثیر برنامه های رسانهیی را بر نگرشهای کودکان و بزرگسالان تحلیل کردهاند.
اگر چه هنوز بیشتر این تحقیقات از نظر استنباط قطعی نیستند.
اما نمیتوان انکار کرد که رسانههای جمعی انواع گوناگونی از اطلاعات و محتوا (به ویژه هنجارها و ارزشها) را انتقال میدهند.
(گیدنز،1377: 88) رسانهها به عنوان فراهم کننده چارچوبهای تجربه برای مخاطبان، نگرشهای کلی فرهنگیای برای تفسیر اطلاعات توسط افراد جامعه در جوامع امروزی ایجاد میکنند.
رسانهها شیوههایی را که افراد زندگی اجتماعی را تفسیر کرده، نسبت به آن واکنش نشان میدهند را با کمک نظم دادن به تجربه ما از زندگی اجتماعی، قالب ریزی می کنند (همان:479).
بنابراین در جریان جامعه پذیری کودکان و نوجوانان و جوانان، رسانهها نقشی اساسی ایفا میکنند، بدین معنی که ارزشها و هنجارهای خانوادگی و اجتماعی را به نسل جدید انتقال میدهند و آن را درونی میکنند.رسانهها، کارکردها و نقش های متعددی در جامعه برعهده دارند.
"دنیس مک کوئیل" McQuail در کتاب "مقدمهای بر نظریهی رسانههای جمعی"، ارتباط جمعی را فرآیندی جامعهگستر و رسانهها را میانجی روابط اجتماعی میداند.
وی معتقد است، همانطور که از واژه media" " یا رسانه برمیآید، رسانههای جمعی از چند لحاظ میانجی هستند: یکی اینکه غالباً میان ما به عنوان دریافت کننده و آن بخش از تجربه بالقوهای که خارج از ادراک یا تماس مستقیم ما است، قرار میگیرند؛ دوم ممکن است، میان ما و سایر نهادهایی که با آن سر و کار داریم (قانون، صنعت، دولت و غیره) قرار گیرند؛ سوم امکان دارد پیوندی میان این نهادهای گوناگون ایجاد کنند؛ چهارم رسانهها، مجراهایی هستند که توسط آنها دیگران با ما و ما با دیگران ارتباط برقرار می کنیم و پنجم اینکه غالباً رسانهها با فراهم آوردن اسباب و لوازم، به ادراک ما از سایر گروهها، سازمانها و رویدادها شکل می دهند (مک کوئیل،1382 :83).
به نظر مک کوئیل، "نهاد رسانه به کار تولید، بازتولید وتوزیع معرفت به معنای وسیع آن، یعنی نمادهایی یا مرجعهایی معنی دار و قابل تجربه در جهان اجتماعی اشتغال دارد.
این معرفت ما را توانا می سازد تا به تجربه خود معنا ببخشیم، به دریافت های ما از این تجربه نظم و نسق می دهد و ما را یاری می کند تا معرفت های گذشته را محفوظ نگهداریم و به درک امروزین خود استمرار بخشیم" (همان:81 و 82).
رسانهها وظیفه انتشار انواع معرفت را برعهده دارند، پس به جای دیگر نهادهای معرفتی (آموزش و پرورش و دانشگاه و...) هم عمل میکنند.
رسانهها در یک فضای عمومی فعالیت می کنند، یعنی علی الاصول در دسترس همه اعضای جامعه به صورت باز، داوطلبانه و کم هزینه قرار دارند.
رسانهها در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی، بر تعداد بیشتری اثر میگذارد و زمان بیشتری را به خود اختصاص میدهد.