تاریخچه استرس
لکرد برنارد فیزیولوژیست قرن 19 متذکر شد که سلولهای بدن موجودات پیشرفته بوسیله محیط مایعی مانند خون احاطه شده و برای ادامه زندگی باید بطور مستمر وجود و ثبات داشته باشد. سلیه و همکارانش در سال 1925 در تحقیقات خود نشان دادند که تحت فشار، ارگانیسم به واکنش مبارزه یا فرار مبادرت می ورزد و اگر این پاسخ مزمن گردد تغییرات دراز مدت مانند فشار خون ، تصلب شرائین ، ضعیف شدن مصونیت بدن در مقابل امراض و تعداد بی شماری مشکلات دیگر می شود. در اوایل دهه1950 میلادی هملز در پژوهش های خود به این نتیجه رسید که تنها عامل مشترک در ایجاد هر نوع استرس لزوم و ضرورت و اجبار در تغییر و تحول مهم در زندگی معمولی فرد است.
استرس چیست؟
از بسیاری جهات استرس مانند عشق است . خودش را از راه های عجیب نشان می دهد، و یک نیروی قوی است که قادر است خوبی ها و بدی های بسیاری را سبب شود و هر کس آن را به گونه ای درک می کند. از نظر علمی، استرس عبارت است از عدم تناسب بین تقاضاها در زندگی ما و منابعی که برای برآوردن آنها داریم. در حقیقت استرس یک واقعه نیست. بلکه واکنش فرد نسبت به یک واقعه است.این پاسخ غیرارادی به خطر، از اولین روزهای زندگی در ما به ارث گذاشته می شود. وقتی ما از استرس حرف می زنیم، آنچه معمولاً شرح می دهیم یک سری نشانه ها هستند که ممکن است از فردی به فرد دیگر متفاوت باشند.بیماری های قلبی، زخم های گوارشی، احساس فرسودگی و خستگی مداوم، از دست دادن حافظه، گرفتگی عضلات گردن، افسردگی و سردرد، تعدادی از نشانه های عمومی استرس می باشند. استرس مزمن در بسیاری از افراد سبب چاقی می شود که همین امر به نوبه خود از طول عمر می کاهد. حتی بیماری های خطرناکی مانند سرطان ها با استرس در ارتباط هستند.تحقیقات نشان داده است که بدن زنان و مردان به گونه ی متفاوتی به تنش های روانی پاسخ می دهد. همچنین محققان مدارک غیرقابل انکاری درباره چگونگی اثرآن بر رشد و تکامل کودکان از نخستین هفته های زندگی ارائه داده اند. واکنش استرس در برابر خطر، در دو مرحله مجزا عمل می کند: درمرحله نخست ، مغز احساس خطر را دریافت می کند و با ارسال پیام به مرکز غدد فوق کلیوی سبب ترشح آدرنالین می شود. آدرنالین به خون می ریزد، تنفس کوتاه می شود، ماهیچه ها سفت می شوند و بدن برای عمل آماده می گردد.مرحله دوم واکنش استرس ، طی 5 تا 10 دقیقه بعد اتفاق می افتد. به نظر می رسد محور هیپوتالاموس - هیپوفیز و قشر غدد فوق کلیه رابطه نزدیکتری با استرس های هیجانی و فکری داشته باشد.استرس به گونه شگفت آوری می تواند شکل بدن ما را عوض کند. واکنش استرس بلافاصله ذخایر چربی بدن را برای تولید انرژی و متابولیسم در عضلات به حرکت در می آورد. با اطمینان می توان گفت که سلول های چربی شکم به این هورمون ها حساس هستند و افراد دارای مقادیر زیاد این هورمون ها، مستعد تجمع چربی در ناحیه میانی بدن هستند، حتی اگر سایر نواحی بدن لاغر باشند. پاسخ به استرس در زنان و مردان اختلافات فاحشی دارد. فشارخون زنان در این شرایط کمتر از مردان افزایش می یابد، هر چند پس از یائسگی یا برداشتن رحم ، این تفاوت کمتر خواهد شد. این امر مطرح کننده ی اثر حمایتی استروژن است. اما واکنش زنان نسبت به استرس زاهای بیرونی طیف وسیعتری را نشان می دهد. به عبارت دیگر، زنان بیشتر تنش های خارجی را احساس می کنند و این به دلیل طرز نگاه خاص آنان به جنبه های مختلف زندگی است. در حقیقت مردان در یک زمان تنها مراقب یک چیز هستند، اما زنان مراقب همه جا هستند. به نظر می رسد جدا از جنسیت، تجارب اوایل دوران کودکی نیز اثر عمیقی بر شیوه برخورد با تنش های خارجی داشته باشد.
مدیریت استرس واضطراب درکارکنان
مدیریت و اضطراب را چند گونه می توان به هم ربط داد .سه نمونه اش را بخوانید
1- وضعیتی که در آن همه چیز آشفته است و همه نگران، و کسی توان تصمیم گیری ندارد
2- مدیریت اضطراب زا : منظور مدیر یا مدیریتی است که به اشکال و طرق گوناگون در زیر دستانش دلهره و تشویش می آفریند انگیزه این گونه مدیران که گاه ناخودآگاه اضطراب آفرینی می کنند بازدهی بیشتر در کاریا. اما پیش می آید که از سر نابلدی اوضاع را به هم می ریزند و باعث به هم ریختن نظم ، و ایجاد تشویش در کارکنان، به خصوص کارکنان وظیفه شناس می شوند. البت ده حتما شما هم کم ندیده اید مواردی از این گروه را که خود اوضاع را خراب می کنند و کارکنان را بازخواست. نزد این دسته عدم موفقیت در کارها و پس ماندگی همیشه تقصیر و یا توطئه دیگران است. فکر کنید با چنین مدیریتی فهرستنویس چگونه باید شماره بازیابی را صحیح بدهد و کتابدار میز امانتبا چهوضعیت عصبی و روانی باید پاسخگوی مراجعان باشد.
مدیریت اضطراب زدا : مدیری که رهبر است. او مجموعه و کارکنان را خوب می شناسد، در حوزه کاری متخصص و در کارهای شخصی و اداری اش منظم است. به قول خارجی ها دیسیپلین دارد. دلسوز است و دلسوزی اش را نه با آسان گیری در امور جدی ، که در مواقع اضطراب به کارکنانش نشان می دهد. می پرسید چگونه؟
او برای همه کارها برنامه ریزی انعطاف پذیری دارد. به بهبود کار می اندیشد . نظم و انتظام کارها را با مطالعه و با توجه با مباحث و آموزه های علمی و تخصصی برقرار کرده و آن را شخصی نمی داند. برای "ماندن" انتظام امور را به هم نمی زند و در حوزه های تخصصی که با روابط و سلیقه های شخصی ملازم نیست، مقابل " بالا دستی ها" دست تسلیم بالا نمی برد. او فشارهای "بالادستی ها" را، وقتی غیر منطقی و غیر تخصصی است، و برخاسته از سفارش ها و توصیه های خاص، خود مدبرانه تحمل می کند و در این موارد کارکنانش را از اضطراب های ناشی از ندانم کاری "بالا دستی ها" در امان نگه می دارد. مسوولیت قصورو تقصیر کارکنانش را خود می پذیرد. کمتر همرنگ و همصدای همترازانی می شود که نه اصول مدیریت می شناسند و دانش و تخصص لازم را دارند یافته های حاصل از تحقیقات پژوهشی نشان داده اند که : 1 - اضطراب در وظایف آسان تاثیری بر عملکرد ندارند. 2 - اضطراب در وظایف دشوار موجب تضعیف عملکرد می شود., مهمترین نتیجه جنبی حاصل از این تحقیق که پیشنهاد گردیده در آینده مورد مطالعه و بررسی بیشتر قرار گیرد ، تاثیر مثبت و یا ارتباط مستقیم اضطراب با کمیت انجام وظایف و مسئولیتها و همچنین ارتباط معکوس آن با کیفیت کار است