امروزه سنجش جزء جدایی ناپذیر زندگی بشری است.
قبل از هر کاری که انجام دهیم سنجش می کنیم: قبل از این که از خانه بیرون برویم ظاهر خود را در آینه سنجش می کنیم.
هنگام حرف زدن در جمع چگونگی کاربرد واژه هایمان را سنجش می کنیم، قبل از هر پژوهشی در مورد موضوع و زمینه های آن سنجش می کنیم و ...
بنابراین بایستگی سنجش در هر کاری در جامعه ی امروزی امری بدیهی است.
ما برای این که بتوانیم بهتر سنجش کنیم نیاز به ملاک و ابزاری برای این کار داریم.
این ابزار بستگی دارد که در کجا به کار برود.
این ابزارها و ملاک ها گاهی عینی هستند و گاهی ذهنی.
برای مثال وقتی می خواهیم ظاهرمان را سنجش کنیم از ابزار ذهنی استفاده می کنیم و ملاکمان آن چیزی است که در ذهنمان می گذرد.
اما در حیطه های دیگری چون پژوهش و آموزش به ابزار عینی نیاز داریم.
زیرا همان طور که می دانیم ذهنی بودن کار پژوهش بر خلاف ویژگی دانش پژوهانه بودن آن است.
سنجش در پژوهش در هر زمینه نیاز به ابزارهایی دارد این ابزارها در دنیای بی جان متفاوت از ابزارهای دنیای جانداران است.
برای مثال برای پژوهش در زیست شناسی به ابزاری آزمایشگاهی چون میکروسکوپ و ...
نیاز داریم ولی در علوم انسانی ابزارهایی را به کار می بریم که آگاهی های شناختی، عاطفی و رفتاری انسان ها را برای پژوهشگر روشن کنند.
ابزارها در پژوهش های روان شناختی بسته به حیطه ای که به کار میروند سه دسته اند، پرسشنامه، نگرشنامه، آزمایشنامه، در طول دوره ای که پژوهشهای که روان شناختی انجام گرفته است برخی از ابزارهای ساخته شده به صورت ملاک درآمده اند و روایی و پایایی شان بر میزان کاربردشان افزوده است و امروزه نیز همچنان کاربرد زیادی دارند اما چون گذر زمان ویژگی های دنیای درونی و بیرونی انسان را دگرگون ساخته است و فرهنگ ها و آداب و رسوم در جامعه های مختلف متفاوت است شاید که دانش پژوهانه تر باشد کسی که می خواهد دست به پژوهشی بزند با توجه به جامعه ی مورد پژوهش و نگره ای مورد استفاده اش خود ابزاری روا بسازد و آن را به کار گیرد.
اما ابزار روا ساختن مشکل ها و محدودیتهایی دارد که هر کس توان انجام آن را ندارد و به ناچار از ابزارهای دیگر ساخته و عموماً بیگانه استفاده میکند.
این ابزارهای موجود که هم در مدرسه ها و هم در کلینیک های روان درمانی کاربرد زیادی دارند را می توان چند دسته کرد.
برای مثال ابزارهای هوش سنج، منشسنج و ...
در این میان ابزارهایی هستند که با عنوان ابزارهای اندریافتی و تفسیری شناخته شده اند.
شاید در میان ابزارهای اندریافتی مهم ترین شان ابزار اندریافتی کودکان (C.A.T.) و ابزار اندریافتی بزرگسالان (T.A.T.)، ابزار نقاشی خانواده و ...
باشد.
در اینجا نیز می خواهیم به توضیح یکی از پرکاربرد ترین این ابزارها (C.A.T) به ویژه در کودکستان ها بپردازیم.
اما چون این ابزار برگرفته از ابزار اندریافت بزرگسالان (T.A.T.) است برخود بایسته می بینیم که در ابتدا به توضیح کوتاهی از T.A.T پرداخته و سپس به شرح کامل C.A.T بپردازیم.
ابزار اندریافت موضوع (T.A.T.) یک روش فرافکن و شامل تعدادی تصویر است که در آن از آزمودنی خواسته میشود درباره ی آنچه که فکر میکند در هر تصویر رخ میدهد داستانی بسازد.
آزمون در اصل توسط موری و همکارانش در سال 1938 در کلینیک روانی دانشگاه هاروارد منتشر شد.
این ابزار با نقاشی های فرافکن یا آزمون هایی از نوع آزمون رورشاخ یا هولتزمن تفاوت دارد.
زیرا کارتها محرک ساخت دارتری را ارائه میدهند و مستلزم پاسخ های کلامی سازمان یافته تر و پیچیده تری هستند.
علاوه بر آن، T.A.T بیشتر به روش های تفسیر کیفی استوار است و به جای ساخت زیربنایی اساسی شخصیت، ویژگی های در اینجا و اکنون موقعیت زندگی فرد را مورد سنجش قرار میدهد.
T.A.T از ابتدای تدوین تا کنون یکی از آزمون های روانی بوده است که در بررسی های بالینی به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته و برای تدوین بسیاری از ابزارهای مشابه الگو واقع شده است.
ابزار از 20 کارت با تصویر های مبهم تشکیل شده است.
به آزمودنی راهنمایی میشود که درباره ی هر تصویر داستانی بسازد و در این داستان درباره ی آنچه که هم اکنون میگذرد، افکار و احساسات قهرمانان آن، رویدادهایی که وضعیت فعلی را موجب شده اند و نتیجه های پایانی داستان را توضیح دهد.
آزمایش کننده می تواند پاسخ ها را یا به روش کمی (با استفاده از مقیاس های درجه بندی برای اندازه گیری شدت، استمرار و فراوانی نیازها) و یا به روش کیفی (ارزشیابی موضوع داستان با استفاده از قضاوت بالینی) تفسیر کند.
نتیجه ی نهایی می تواند مکمل مهمی برای سایر آزمون های روانی باشد، زیرا T.A.T انواع اطلاعات بسیار غنی، متنوع و پیچیده و همچنین برخی داده های شخصی را که از دیدگاه نظری از مقاومت هوشیارانه آزمودنی می گذرند فراهم میسازد (شریفی و نیکخو، 1384).
پس از این آشنایی مختصر با T.A.T بهتر است کمی هم با نظریه ی موری آشنا شویم.
پس از این آشنایی مختصر با T.A.T بهتر است کمی هم با نظریه ی موری آشنا شویم.
می توان گفت موری بیش از دیگر روان شناسان به بحث نیازها پرداخته است.
اصل مهم در کاراو، وابستگی فرایندهای روان شناختی به فرایندهای فیزیولوژیکی است.
تغییر کردن سطح تنشی که به وسیله ی نیاز ایجاد میشود برای شخصیت حیاتی است.
ما تنش تولید می کنیم تا با کاهش دادن آن ارضا شویم.
سه بخش اساسی شخصیت عبارتند از نهاد، من و فرامن.
نهاد شامل تکانه های ابتدایی و غیر اخلاقی، به علاوه گرایش به همدلی، تقلید و همانند سازی است.
فرامن به وسیله ی والدین، گروه های همسال و عوامل فرهنگی شکل می گیرد.
من به صورت هوشیار تصمیم می گیرد و جهت رفتار را تعیین میکند (سید محمدی، 1384).
نیازها ساختارهای فرض با پایه ی زیستی هستند که از فرایندهای درونی یا رویدادهای محیطی ناشی میشوند.
نیازها سطحی از تنش را برمی انگیزند که باید کاهش یابد بنابراین آنها به رفتار نیرو می بخشند و آن را هدایت میکنند.
نیازها ممکن است اولیه باشند که از فرایندهای درونی بدن ناشی میشوند یا ثانوی باشند که به ارضای روانی و عاطفی مربوط هستند.
نیازهای خودجوش، خود انگیخته هستند و به اشیای محیطی وابسته نیستند.
نیازهای واکنشی مستلزم پاسخ به شیء محیطی خاصی میباشند.
(همان).
غلبه ی نیاز، فوریت یا سماجت آن است.
منظور از آمیختگی نیازها، نیازهایی هستند که می توانند توسط یک رفتار یا یک رشته از رفتارها برآورده شوند.
مکمل شدن به موقعیتی گفته میشود که در آن، یک نیاز برای کمک کردن به ارضای نیاز دیگر برانگیخته میشود.
منظور از فشار، فشاری است که اشیای محیطی یا رویدادهای کودکی آن را به وجود می آورند تا فرد به شیوه ی خاصی رفتار کند.
تما آمیزش عوامل شخصی (نیازها) و عوامل محیطی (فشارها) است.
عقده ها الگوهایی هستند که در پنج مرحله ی رشد کودکی شکل می گیرند و به صورت نا هوشیار،رشد فرد بزرگسال را هدایت میکنند.
عقده ی انزوا شامل زندگی امن در داخل رحم است.
عقده ی دهانی لذت احساس برانگیز ناشی از مکیدن غذا را شامل میگردد.
عقده ی مقعدی شامل لذت حاصل از عمل دفع است.
عقده ی میزراهی لذت همراه با ادرار کردن را شامل میشود.
عقده ی اختگی شامل لذت تناسلی و خیال پردازی درباره امکان قطع شدن آلت مردی است.
به نظر موری هدف نهایی در زندگی کاهش دادن تنش است.
اگر چه ما دارای مقداری اراده ی آزاد هستیم، مقدار زیادی از شخصیت به وسیله ی نیازها و محیط تعیین میشود.
هر شخصی بی همتاست اما شباهت هایی با افراد دیگر دارد که به وسیله ی نیروهای ارثی و محیطی تعیین میشوند.
موری نسبت به ماهیت انسان که به سوی آینده گرایش دارد، نظری خوشبیانه داشت و معتقد بود که ما توانایی رشد و ترقی را داریم.
موری بر پایه ی همین نظریه بود که به همراه کریستیانا مورگان به ساخت اندریافت موضوع (T.A.T) دست زد.
شماری از پژوهشگران از آزمون T.A.T راضی نبودند، زیرا آنها می خواستند جمعیت های مختلف (کودکان.
افراد مسن و ...) و حوزه های مشکل خاص (ناکافی- فشار روانی و ...) را مورد مطالعه قرار دهند و هم این که احساس میکردند T.A.T به تولید داستان های منفی و با فعالیت کم منتهی میشود.
این نگرانی ها موجب شد که آزمون های متفاوت دیگری در این زمینه تدوین گردد که مشهور ترین آنها ابزار اندریافت کودکان (C.A.T) است و برای کودکان 3 تا 10 سال طراحی شده است (شریفی و نیکخو، 1384).
ابزار C.A.T.
(Children's Apperception test) شامل 10 کارت است که در آن به جای تصویر انسان از تصویر حیوان استفاده شده است با این فرض که کودکان با تصویر حیوان هایی که در موقعیت های انسانی قرار گرفته اند بهتر همانند سازی می کنند (کرمی، 1382، شریفی و نیکخو، 1384، بهرامی، 1381) ابزار بر اساس نظریه ی شخصیتی موری در سال 1949 توسط لئوپولد بلاک (استاد روان شناس بالینی دانشگاه نیویورک و استاد روان پزشکی کالج پزشکی اینشتین) و سونیا بلاک ساخته شد.
بلاک با الهام از TAT که به وسیله ی موری ساخته شده بود برای بررسی وضعیت روانی کودکان این ابزار را تهیه کرد (لطف آبادی، 1385) C.A.T.
ابزاری است فرافکن که بلاک ترجیح داده است آن را «اندریافت» بنامد که به معنای «روش بررسی شخصیت با مطالعه ی معنی دار بودن پویای تفاوت های فردی در دریافت محرک های هنجار شده» است.
او از خانم لامونت (نقاش کتاب کودکان) خواست تصویر هایی را بر اساس پیشنهادهای ارائه شده بکشد و چند تصویر نیز به میل خویش رسم نماید.
او هجده تصویر کشید که برخی کم و بیش دارای حالت انسانی و برخی به طور کامل دارای حالت های حیوانی بود.
این تصویرها توسط بلاک و چند روان شناس دیگر که همگی در استفاده از T.A.T.
تجربه ی کافی داشتند به کار گرفته شد.
پس از به کار بردن این تصویرها و با توجه به آگاهی های لازم راجع به زمینه های گوناگون زندگی کودکان و همچنین دریافت های خود پژوهشگران تعداد این تصویرها با توجه به نتیجه های بدست آمده به 10 عدد کاهش یافت.
دلیل استفاده از 10 کارت هم این بود که کودکان وسعت توجه شان کوتاه تر است، به همین دلیل باید کارت های کمتری به آنها داده شود (همان).
بعدها بلاکها دریافتند که برخی از کودکان دارای مشکل هایی هستند که چندان عمومیت ندارند ولی از نظر خود آنها بسیار مهم و تعیین کننده هستند و روان شناسان ابزاری جهت بررسی آنها نداشتند.
به همین دلیل در سال 1952 اقدام به تهیه ی شکل جدیدی از این ابزار کردند به نام C.A.T-S (C.A.T-supplementary).
این به عنوان متمم ابزار اولیه بود و 10 کارت دارد که از وضوح بیشتری برخوردار هستند و به همین جهت نیز آگاهانه تر فرافکنی میشوند.
این 10 تصویر راجع به مسائل ساده تری از قبیل بازی، محیط مدرسه، بیماری جسمی و ...
است (لطف آبادی، 1385 و کرمی، 1382).
بعد از چندی با اجرای این ابزار و مطالعه روی کودکان دبستانی، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که تصویر حیوان ها و تصویر انسان ها از نظر قدرت فراخوانی مطالب های بالینی یا فرقی با هم ندارند و یا برتری در این زمینه با تصویر انسان هاست.
روی این اصل سازندگان C.A.T با توجه به یافته های پژوهشی شان شکل دیگری از این ابزار را که دربرگیرنده ی تصویر انسان ها بود.
برای بررسی کودکان در سن بالاتر به ویژه کودکانی که سن عقلی شان بالاتر از 10 سال است تهیه کردند که این فرم با علامت C.A.T-H (CAT-Human) نشان داده میشود (لطف آبادی، 1385) C.A.T برای فهم چگونگی ارتباط کودک با مهمترین افراد و کشش های اوست.
تصویرهای آزمون وسیله ای است برای برانگیختن پاسخ های کودک در مورد: مشکل ها پیرامون تغذیه ی کودک و مسائل دهانی او، بررسی مشکل های مربوط به رقابت و درگیری با برادر و خواهر، آشکار سازی طرز تلقی نسبت به پدر یا مادر و چگونگی اندریافت کودک از آنان، وقوف به رابطه ی کودک با والدین به عنوان یک زوج در خانواده و پی بردن به تخیلات کودک هنگامی که آنان را در رختخواب می بیند.
این ابزار هم چنین در پی آن است که خیال پردازی های کودک درباره ی پرخاشگری، پذیرفته شدن در دنیای والدین، ترس از تنها بودن در شب و احتمال خود ارضایی، رفتار در توالت و واکنش والدین در مقابل آن را آشکار نماید.
C.A.T همچنین می خواهد که ساختمان روانی کودک و روش پویای وی در برخورد با مسائل رشد و پاسخگویی به آنها را تعیین نماید.
به این جهت به نظر میرسد که C.A.T در تعیین عوامل پویا و سازمان دهنده ی شخصیت که ممکن است به رفتار و مشکل های کودک در گروه و در مدرسه و کودکستان و خانه ارتباط داده شود کاربرد کلینیکی دارد.
یکی از کاربردهای مهم این ابزار استفاده از آن در پژوهش های مربوط به رشد کودک و چگونگی شکل گیری شخصیت اوست.
برای مثال اگر هر شش ماه یک بار این آزمون را در مورد کودکان از سه سالگی به کار ببریم بهتر می توانیم به سازمان شخصیت و مسائل رشد روانی آنان پی ببریم.
از دیگر ویژگی های مهم این ابزار این است که می توان گفت تا حدودی به دور از تاثیرهای فرهنگی است.
به ویژه امروزه که کودکان میهن ما با دیدن مداوم کارتون ها در تلویزیون، آشنایی کافی با تصویر حیوان های گوناگون در زندگی بازیگونه ی آنها دارند (لطف آبادی، 1385).
اجرای CAT: اولین نکته ی مهم این است که باید با کودک رابطه ی خوبی برقرار کرد.
معمولاً با کودکان خیلی کوچک و کودکانی که آشفتگی بیشتری دارند این کار دشوار تر است.
نکته ی مهم دیگر این است که تا حد امکان باید این آزمون را به صورت بازی اجرا کرد نه به صورت یک آزمون.
در مورد کودکانی که از قبل اطلاع دارند و می دانند که این یک آزمون است بهتر است ما نیز این واقعیت را قبول کنیم اما بهتر است برای او توضیح دهیم که این ابزاری است ساده و جنبه ی رقابتی یا مقایسه ای ندارد (همان).
در هر حال به کودک می گوییم که اکنون می خواهیم با او یک بازی انجام دهیم و او باید درباره ی تصویرها داستان هایی بسازد و بگوید که موضوع هر تصویر چیست، حیوان ها مشغول چه کاری هستند، چه اتفاقی دارد می افتد.
همچنین از او می خواهیم بگوید قبل از این حادثه ها و بعد از آن چه رخدادهایی روی داده است.
هر گاه تشویق بیشتر کودک به ادامه ی صحبت ضروری احساس شود می توان چنین کاری را انجام دارد اما نباید این تشویق کردن به صورتی باشد که جهت معینی به صحبت های او بدهد (کرمی، 1382 و لطف آبادی1385).
پس از آن که کودک داستان همه ی تصویر ها را گفت می توان دوباره به تصویر ها برگشت و سوال های بیشتری راجع به نکته های خاص در آن را مطرح کرد.
مشکل ترین مساله این است که کودک از ما بخواهد داستان تصویر را به جای او بگوییم و اصرار اکید هم در این کار داشته باشد که بهتر است بگوییم پس از آن که او داستان ها را گفت ما نیز قصه ای خواهیم گفت در صورتی که نتوانیم او را قانع کنیم بهتر است آزمون را متوقف و اجرای آن را به زمان های بعدی موکول کنیم (لطف آبادی، 1385).
کار درست این است که در جریان اجرا تنها تصویری که کودک باید درباره اش داستان بگوید را به او نشان دهیم و بقیه را پنهان کنیم زیرا کودکان تمایل دارند که در آن واحد خود را با تمام تصویرها مشغول کنند و یکی را بر حسب تصادف و به میل خود برای قصه گویی انتخاب نمایند.
تصویرها شماره گذاری شده و به دلیل های خاص بالینی باید آنها را به ترتیب ارائه داد.
همچنین اگر کودکی نا آرام است و حوصله ی پاسخگویی به همه ی تصویرها را ندارد و یا آزمون کننده تشخیص دهد که تصویرهای خاصی برای کودکان معین مناسبت دارد می تواند کار را محدود به اجرای تصویرهای ویژه ای نماید که مشکلهای مخصوص آن کودک را در خود دارد.
برای مثال اگر مشکل کودکی که عمدتاً مربوط به تعارض ها و رقابت های وی با برادر و خواهر است می توان تصویرهای یک و چهار را به وی نشان داد (همان).
در جریان اجرا پاسخ کودکان همراه با مشاهده های بالینی یادداشت میشود.
در مورد کودکان خجالتی یا محتاط و یا دیر آشنا می توان ابزار را به صورت بازی گروهی اجرا نمود (کرمی به نقل از بهرامی 1372) هدف اصلی C.A.T کمک به مشاور و روان شناس است برای درک نوع ارتباط کودکان با اطرافیان خود و همچنین شناخت گرایش ها، تعارض ها، رقابت ها و ترس های کودک (کرمی).
- توضیح تصویرهای دهگانه ی این ابزار و پاسخ های کودکان به آنها به شرح زیر میباشد است: کارت1: «سه جوجه قاشق به دست دور میزی که روی آن ظرف بزرگی از غذا هست نشسته اند و منتظر کسب اجازه برای خوردن غذا هستند، اندکی دورتر طرح مبهمی از یک مرغ بزرگ دیده میشود که به کارهای آنها نظارت میکند» (کرمی؛ بهرامی، 1385؛ لطف آبادی، 1385) پاسخ های رایج کودک پیرامون تغذیه و این که به مشکل مناسب یا نا مناسبی توسط پدر یا مادر تغذیه شده است میباشد.
غذا در این کارت ممکن است به عنوان پاداشی برای رفتار خوب و یا تنبیهی برای رفتار بد تلقی شود.
مسائل دهانی به ویژه لذت تغذیه، از جمله محرومیت یا رضایتمندی نیز در این کارت فرافکنی میشود.
داستان ها اغلب به صورت نگرانی در مورد خوردن، رقابت با خواهران یا برادران و حسادت درباره ی کسی است که سهم بیشتری دریافت میکند و یا اول از همه غذا می گیرد.
برای بدست آوردن آگاهیهای مفید درباره ی این کارت باید مشخص شود که آزمودنی با کدام یک از قهرمانان داستان همانند سازی میکند (همان).
کارت2: «یک خرس یک سر طنابی را می کشد، در حالی که یک خرس دیگر همراه با یک بچه خرس سر دیگر طناب را می کشند» در تفسیر این تصویر آنچه اهمیت خاص دارد این است که باید دید خرسی که در کشیدن طناب به بچه خرس کمک میکند یک خرس نر است یا یک خرس ماده.
کشمکشی که توصیف میشود ممکن است به صورت یک مسابقه ی تفریحی یا به صورت یک کشمکش جدی و توام با پرخاشگری باشد که ممکن است در پایان به صدمه دیدن یکی از دوطرف بیانجامد.
برای مثال ممکن است بازندگان مسابقه به داخل استخر یا گودالی پر از حیوانات خطرناک بیفتند.
کودک در توصیف این داستان ممکن است ترس، پرخاشگری، و یا خصومت خود را در داستان فرافکنی کند.
در نزد برخی از کودکان بزرگ تر طناب سمبل برقراری ارتباط تلقی میشود و ترس از پاره شدن آن در کودک ایجاد اضطراب میکند.
برخی دیگر از کودکانی که اسیر گرایش های عادت گونه از نوع استمناء کودکانه هستند ممکن است طناب را سمبل آلت جنسی بدانند و مسائل مربوط به اختگی را نشان دهند (کرمی، لطف آبادی، 1385؛ بهرامی، 1381).
کارت3: «یک شیر با پیپ و عصا روی صندلی نشسته است.
در گوشه ی سمت راست و پائین تصویر موشی در داخل سوراخ دیده میشود.» چون شیر با نشانه های خاص یک مرد ترسیم شده است.
نگرش و احساسات نسبت به پدر را فراخوانی میکند (بهرامی، 1381).
عصای دست شیر ممکن است به صورت ابزار خشونت به حساب آید و یا علامتی از شخص پیرو ناتوانی که نباید از آن ترسی داشت.
نکته ی مهم این است که ببینیم کودک هنگام فراخوانی چهره ی پدر، چهره ی شخصی مهربان و حمایت کننده را توضیح میدهد و یا چهره ای خطرناک و تهدید کننده.
گاهی آزمودنی به گونه ای تدافعی سعی میکند با دست کم گرفتن شیر تهدیدی را که از جانب او احساس میکند کاهش دهد.
برای مثال او را به چلاق درمانده ای که برای راه رفتن به عصا نیاز دارد توصیف میکند.
بسیاری از بچه ها متوجه موشی که در داخل سوراخ است میشوند و آن را وارد داستان میکنند.
چون شیر و موش اغلب دشمن یکدیگر محسوب میشوند توجه آزمون گر به این مسئله که کودک با حضور تهدید کننده ی شیر چگونه برخورد میکند در خور اهمیت است: آیا موش کاملاً در کنترل شیر است؟
آیا موش با تسلیم شدن به شیر و اطاعت از وی خود را با موقعیت تهدید کننده تطبیق می دهد؟
از سوی دیگر موش ممکن است به صورت موجودی زیرک تر و با هوش تر از شیر توصیف شود که با نیرنگ او را گول می زند و به بازی می گیرد.
بعضی از کودکان ممکن است گاهی با شیر و اندکی بعد با موش همانند سازی کنند.
این وضعیت نشانگر تعارض و سردرگمی در نقش است و احتمالاً نشان میدهد که کودک بین تسلیم پذیری و خودمختاری دچار تعارض شده است.
همچنین کشمکش های مربوط به هویت یابی و تعارض بین پذیرش و استقلال را نشان میدهد.
این مسئله به ویژه ممکن است درباره ی خانواده هایی که افراد آن با یکدیگر میدهد در تعارضند و یا خانواده هایی که پدر نمی تواند مقررات را به گونه ای موثر در خانواده برقرار کند صادق باشد.
(کرمی، لطف آبادی، 1385، بهرامی، 1381).
کارت4: یک کانگوروی مادر که کلاهی بر سر دارد، سبدی که در آن شیشه ی شیر هست را با خود حمل میکند.
در کیسه اش بچه کانگورویی با یک بادکنک دیده میشود و یک بچه کانگوروی بزرگتر هم با چهره ای نه چندان شاد روی دوچرخه نشسته است.
این کارت همانند کارت شماره ی 1داستان هایی درباره ی رقابت بین خواهران و برادران و شاید آرزوی بازگشت به گذشته را هنگامی که کودک با بچه کانگوروی درون کیسه ی مادر همانند سازی میکند، فرا می خواند.
موضوع بازگشت به گذشته به ویژه هنگامی قوت می گیرد که آزمودنی فرزند بزرگ یا فرزند میانی خانواده باشد و با بچه کانگوروی درون کیسه همانند سازی میکند.
از سوی دیگر کودکی که جوان ترین فرزند خانواده است و با کانگوروی بزرگتر همانند سازی میکند نشانه ای از نیاز وی به خود مختاری و کسب استقلال است.
گاهی نیز آنچه که در سبد است ممکن است موضوع هایی درباره ی تغذیه را برانگیزد.
همچنین ممکن است افکاری در مورد رهایی از خطر به میان آورده شود.
نوع رابطه ی کودک با مادر یک مسئله ی مهم در این تصویر است.
این کارت می تواند با ترس ناخودآگاه از روابط زناشویی بین والدین، صحنه های بارداری، زایمان فرزند جدید، روابط جنسی و چگونگی خلقت در ارتباط باشد که اگر به صورت یک مشغولیت ذهنی جدی درآمده باشد، پیش درآمد نیاز به روان درمانی است (کرمی؛ لطف آبادی، 1385؛ بهرامی، 1381).
کارت5: یک اتاق با تختی بزرگ در عقب تصویر به گونه ای است که گویی افرادی در آن خوابیده اند، در قسمت جلو یک تخت بچه گانه که دو بچه خرس در داخل آن هستند.
واکنش یا پاسخ آزمودنی به این کارت شامل داستان هایی از نگرش ها و احساسات درباره ی روابط بین پدر و مادر و وقایعی است که هنگام خواب بودن پدر و مادر رخ میدهد.
این داستان ها ممکن است شامل موضوع هایی درباره ی کنجکاوی، حدس زدن، سردرگمی، طرد، خشم و حسادت کودکانه باشد.
توصیف های مطرح شده درباره ی دو کودکی که در رختخواب جلو اتاق هستند ممکن است پیرامون کنجکاوی جنسی و دستکاری دو جانبه باشند (کرمی، بهرامی، 1381، لطف آبادی، 1385).
کارت 6: یک غار تاریک که تصویر مبهمی از دو خرس در آن دیده میشود.
یک بچه خرس هم جلو غار دراز کشیده است».
این کارت هم شبیه به کارت شماری 5 است زیرا هر دو کارت داستان هایی درباره ی روابط والدین به هنگام خواب را فراخوانی میکنند (بهرامی، 1381) در این کارت به علت عدم وجود تخت و حال و هوای حیوانی بیشتر، کودک بازداری کمتری در خود احساس کرد و به فرافکنی عمیق تری می پردازد (کرمی).
داستان ها همچنین ممکن است پیرامون احساسات حسادت آمیز فرزند نسبت به روابط نزدیک والدین دور بزند و یا احساس های احتمالی را درباره ی خود ارضایی بچه خرس منعکس کند.
تجربه های بالینی نشان داده است که این کارت باعث بیان گسترده تر و غنی تری مضمون هایی میشود که در پاسخ تصویر قبلی آغاز شده بود (لطف آبادی، 1385؛ کرمی؛ بهرامی، 1381).
کارت7: ببری با دندان ها و چنگال های بیرون آمده به سوی میمونی خیز بر می دارد و می خواهد او را بگیرد، میمون به هوا جهیده و معلق مانده است».
این تصویر ترس از پرخاشگری و اضطراب های مربوط به آن را نمایان میسازد.
معمولاً کودکان با میمون همانند سازی میکنند و توهمها و ترس های خود را بازگو میکنند.
در حالت اضطراب شدید کودک تصویر را طرد میکند و میمون را زرنگ تر از ببر نشان میدهد.
دم حیوان ها گاهی ترس از اختگی را در کودکان تداعی میکند.
(لطف آبادی، 1385؛ کرمی؛ بهرامی، 1381).
کارت8: دو میمون بزرگسال روی مبل نشسته و در حال نوشیدن چای هستند.
در قسمت جلو تصویر یک میمون بزرگسال روی چهار پایه ای نشسته و با یک بچه میمون صحبت میکند.
یک قاب عکس هم به دیوار هست».
این تصویر موقعیت نسبی و نقش کودک در خانواده را نمایان میکند.
توصیف میمون مقتدر جلو تصویر بیانگر چهره ی پدر یا مادر است که از طرفی نشان میدهد چه کسی در خانواده نقش کنترل کننده دارد و دارای نفوذ و قدرت بیشتری است و از طرف دیگر نشان میدهد که والدین در این گونه برخوردها مهربان و هدایت کننده هستند و یا سخت گیر و تنبیه کننده؟
آیا کودک در مهمانی ها راحت است یا باید همیشه مواظب رفتار خود باشد؟
به طور کلی کودک در این تصویر احساسها و برداشت خود از پدر یا مادر را فرافکنی میکند.
فنجان های چای گاهی باعث بروز مضمون های دهانی میشوند (لطف آبادی؛ 1385؛ کرمی، بهرامی، 1381).
کارت9: از داخل در باز یک اتاق روشن اتاق تاریکی دیده میشود.
در اتاق تاریک یک تختخواب کودک قرار دارد که خرگوشی روی آن نشسته و از داخل در به بیرون نگاه میکند.» پاسخ های آزمودنی معمولاً پیرامون ترس از تاریکی، تنها ماندن، ترس کودک از این که والدینش او را ترک کنند و کنجکاوی او درباره ی آنچه که در اتاق مجاور می گذرد دور می زند (لطف آبادی، 1385؛ کرمی؛ بهرامی، 1381).
کارت10: «یک بچه سگ روی زانوی سگ بزرگی در درون دستشوی جلوی توالت فرنگی قرار دارد».
این تصویر نگرش ها و احساس های کودک درباره ی رفتار بدو واکنش والدین درباره ی این رفتار را نشان میدهد.
آداب مربوط به توالت رفتن و خطاهای مربوط به آن را در ذهن کودک تداعی میکند.
مساله ی نظافت، روز یا شب اداری، بیاختیاری ادرار در این کارت مطرح میشود.
در نزد کودکان بزرگتر باعث تداعی موضوع استمناء میشود.
تمایل به بازگشت در این تصویر بیش از تصویرهای دیگر نمایان میشود.
گرایش های مربوط به تفسیر خویشتن و افسردگی با این کارت بیشتر از هر کارت دیگر فراخوانده میشود (کرمی؛ بهرامی، 1381؛ لطف آبادی، 1385).
مرحله ی وارسی: بعد از اجرای آزمون و قبل از اقدام به تفسیر دو اقدام اساسی باید کرد: الف-جمع آوری اطلاعات درباره ی خانواده و زندگی واقعی کودک.
تفسیری که بدون در نظر گرفتن اطلاعات مربوط به خانواده و زندگی واقعی کودک انجام شود، «تفسیر کور» نام دارد.
هر چه اطلاعات آزمونگر از زندگی واقعی کودک بیشتر باشد به همان نسبت در تفسیر داستان های ابداعی او موفق تر است.
برای کسب اطلاعات می توان قبل از اجرای آزمون مصاحبه ای با والدین، معلمان و هم بازی های او انجام داد و در جریان اجرا و بعد از اجرا نیز می توان اطلاعاتی درباره ی زندگی واقعی کودک از خود او کسب کرد.
ب-روشن گری پاسخ هایی که کودک در جریان اجرا ارائه کرده است.
بعضی از داستان های ابداعی کودکان بدون توضیح کودک قابل تفسیر نیستند.
بهتر است در مورد هر داستان ابداعی از کودک بپرسیم: چرا چنین نام هایی را برای شخصیت های کارت انتخاب کرده است؟
یا چرا چنین سنی را به شخصیت داده است؟
یا چرا حادثههای داستان در فلان محل اتفاق افتاده است؟
همچنین باید سوال کنیم که موضوع داستان خود را از کجا آورده است؟
آیا از جایی گرفته یا این که خود ابداع کرده است؟
در صورت ابداعی بودن باید روشن شود که آیا همه ی آن ها ابداعی هستند یا قسمتی از آنها؟
(کرمی).
تعبیر و تفسیر آزمون: برای تعبیر و تفسیر C.A.T و سایر ابزارهای اندریافتی باید برخی اصول اساسی را مدنظر قرار داد.
در اینجا از کودک می خواهیم که اندریافت کند یعنی به طور معنی داری به تعبیر و تفسیر یک وضعیت بپردازد.
کودک به گونه ای که خاص خود اوست نتیجه ی عملکردهای دیرین نیروهای روانی خویش را به صورتی که در آن لحظه با مشاهده ی این محرک ها به ذهن آمده اند بازگو میکند (لطف آبادی، 1385).
هدف از تفسیر داستان ها تشخیص ویژگی های شخصیتی کودک به طور خاص نیست بلکه منظور، توصیف چگونگی برخورد آزمودنی با موقعیت های کلی و اساسی زندگی است.
برای رسیدن به این هدف لازم است در تفسیر به موارد زیر توجه کنیم: 1-موضوع اصلی: در اظهار نظر در مورد کودک از روی داستانی که ارائه داده است، به جای اینکه با یک داستان قضاوت کنیم بهتر است که چندین داستان او را در نظر گرفته، سبک و شیوه ی مشترکی را از میان تعدادی از داستان ها پیدا کنیم.
به عنوان مثال اگر قهرمان داستان در چندین داستان گرسنه است و برای رضایت خاطر به دزدی متوسل میشود، نتیجه این که ذهن کودک با فکرهایی از عدم کسب غذای کافی مشغول است، منطقی است.
پس تعبیر و تفسیر به پیدا کردن شیوه ی مشترک در الگوهای رفتاری وابسته است (کرمی؛ لطف آبادی، 1385).
تعبیر و تفسیر در مورد کودکان با سن کمتر نسبت به بزرگترها آسان تر است.
2-قهرمان: نخستین وظیفه ی آزماینده تعیین قهرمان اصلی داستان است.
زیرا در این ابزار پیش فرض اساسی این است که داستانی را که کودک تعریف میکند درباره ی خودش است و آزمودنی با قهرمان داستان همانند سازی میکند و به این وسیله نیازها، نگرش ها و احساس های خود را به او نسبت میدهد.
بنابراین برای تشخیص قهرمان ملاک های عینی لازم است: قهرمان کسی است که نقش اصلی را در داستان بر عهده دارد و داستان ها بیشتر پیرامون اوست.
قهرمان از نظر سن و جنس به آزمودنی شباهت دارد.
البته باید دقت نمود که در صورت وجود انحراف جنسی آزمودنی خود را با جنس مخالف معرفی میکند.
در مواردی ممکن است آزمودنی با بیش از یک قهرمان همانند سازی کند.
این مطلب را می توان با اشاره های کلی آزمودنی به قهرمان دوم و یا نسبت دادن نیازهای خود به وی روشن ساخت (لطفآبادی، 1385؛ کرمی؛ بهرامی،1381).
این احتمال نیز هست که وضعیت دومین چهره به عنوان قهرمان داستان در واقع بیانگر طرز تلقی های عمیقاً سرکوب شده ی کودک باشد.
ممکن است علاقه ها، آرزوها، ناتوانایی ها، توانایی ها، و استعدادهایی که متعلق به قهرمان داستان است همان ویژگی هایی باشد که کودک دارد یا میخواهد داشته باشد.
یا می ترسد که داشته باشد.
مهم است که ببینیم شایستگی های قهرمان داستان و چگونگی برخورد او با رخدادهایی که پیش می آید چیست و وضعیت او چه تفاوتهایی با شایستگی های مورد قبول گروه اجتماعی وی دارد (لطف آبادی، 1385).