دانلود تحقیق طلاق

Word 54 KB 28267 18
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • .

    طلاق منفور.

    2- طلاق غیر منفور

    گفتارمان را با سخنی از پیامبر رحمت, خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) آغاز می‌کنیم که فرمود:

    هیچ چیز در پیشگاه خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که به ازدواج , آباد شده باشد نیست و هیچ چیز, در پیشگاه خدا منفورتر از خانه‌ای که در اسلام, به جدایی (طلاق) ویران شود, نیست. 

    با سخنی از الگوی صداقت, صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله) بیاراییم که فرمود:

    خداوند خانه‌ای را که در آن مراسم عروسی باشد, دوست می‌دارد و خانه‌ای را که در آن طلاق باشد, دشمن می‌دارد و هیچ چیزی در پیشگاه خداوند, منفورتر از طلاق نیست. 

    و نیز فرمود: هیچ حلالی در نزد خدا منفورتر از طلاق نیست و خداوند کسی را که زیاد طلاق می‌دهد و زیاد زن‌ها را می‌چشد, دشمن می‌دارد. 

    ممکن است با توجه به روایت بالا و یا روایتی که ضمن توصیه به ازدواج و نهی از طلاق, می فرماید: «طلاق عرش خدا را می‌لرزاند.»  این سؤال برای خواننده گرامی مطرح شود که: چرا اسلام, قانون طلاق را تشریع کرده و حداقل, دست مردان را در گسستن پیوند زناشویی بازگذاشته است؟!

    آیا بهتر نبود اسلام نیز همانند مسیحیت, طلاق را منع می‌کرد و همچون سدی پولادین, در برابر آن می‌ایستاد و جلو بیوه شدن زنان شوهر‌دار و بی‌سرپرست شدن کودکان را از رهگذر طلاق می‌گرفت؟!‌

    حقیقت این است که: به همان میزان که اسلام به انعقاد پیمان زناشویی اهمیت می‌دهد, از شکسته شدن آن نیز بیزار و متنفر است و به همین جهت, فقط اختیار طلاق را به دست مردان داده است و چنین نیست که از این راه, ظلمی به زنان شده باشد, زیرا آنها نیز می‌توانند به طور منطقی و قانونی در صورت لزوم, از طریق محاکم شرعی, خود را مطلقه سازند؛ البته این دلیل نمی شود که مردها در استفاده از حق طلاق, عقل و منطق را زیر پا بگذارند.

    اگر خواننده گرامی به خاطر داشته باشد, ما در باره حکمت و علت قوانین و احکام بحث کرده و کلید گشایش بسیاری از مشکلات را ارایه داده‌ایم و در این جا نیز اضافه می‌کنیم که با همه اهمیت و احترامی که زناشویی و تداوم آن در نظر شارع اسلام دارد, گاهی عدم تفاهم و توافق زن و شوهر, چنان به اوج می‌رسد و چنان شدت می‌یابد که نه داوران خانوادگی و نه خود زوجین از عهده رفع آن بر نمی‌آیند و این جاست که قانونگذار حکیم, باید راه جدایی را باز بگذارد و دو انسانی که نمی‌توانند به یگانگی برسند, مجبور نکند که عمری را در زیر یک سقف با یکدیگر بگذرانند.

    در قلمرو مسیحیت کاتولیک, به خاطر ممنوعیت طلاق, زنان و مردان بسیاری هستند که از نظر دفاتر رسمی و شناسنامه, همسر یکدیگرند، ولی عملا از یکدیگر جدا شده و هر کدام, برای خود همسری برگزیده‌اند.

    چنین وضعی نشان نقص و نارسایی قانون است و راه گریز از قانون را به روی مردم باز می‌گذارد؛‌چنان که در کشور خودمان به واسطه این که در قوانین دوره طاغوت, حداقل سن دختران برای ازدواج, پانزده سال و حداقل سن پسران, هیجده سال, منظور شده, مردم بسیاری ناچار شده‌اند به طور غیر رسمی ازدواج کنند وحتی صاحب چند فرزند بی‌شناسنامه بشوند!

    اگر قانونگذار حکیم اسلام, طلاق را به طور کلی منع می‌کرد, مشکل عظیمی برای پیروان خود به وجود می‌آورد و حتما قانون شکنی‌ها نیز رواج پیدا می‌کرد.

    با توجه به این که گاهی سازش و تفاهم, برای زوجین غیر ممکن می‌شود, اسلام راه طلاق و جدایی را بازگذاشته‌ است, اما این, علت حکم نیست, بلکه حکمت است.

    اگر علت بود, در موارد دیگر, طلاق غیر مجاز بود, ولی نظر به این که حکمت است, طلاق در همه جا مجاز و حلال است.

    منتها باید طلاق را به دو قسم تقسیم کرد:

    1.

    طلاق منفور

    طلاق وقتی منفور است که انسان دارای همسری باشد که اگر صد درصد, مطلوب و ایده‌آل نیست, ولی هفتاد, هشتاد درصد و حتی بالای پنجاه درصد مطلوب و ایده‌آل است و خلاصه, آن چنان است که می‌شود عمری را با او گذرانید و از مزایای زندگی مشترک برخوردار شد.

    همه مطالبی که در بیانات پیشوایان معصوم, دربار مذمت طلاق ملاحظه کردیم, در همین زمینه است. 

    طلاق وقتی منفور است که انسان دارای همسری باشد که اگر صد درصد, مطلوب و ایده‌آل نیست, ولی هفتاد, هشتاد درصد و حتی بالای پنجاه درصد مطلوب و ایده‌آل است و خلاصه, آن چنان است که می‌شود عمری را با او گذرانید و از مزایای زندگی مشترک برخوردار شد.

    همه مطالبی که در بیانات پیشوایان معصوم, دربار مذمت طلاق ملاحظه کردیم, در همین زمینه است.

    باز روایت زیر را اضافه می‌کنیم که: وقتی پیامبر خدا شنید که یکی از اصحاب – یعنی ابو ایوب انصاری – می‌خواهد همسر خود را طلاق دهد, فرمود: طلاق ام ایوب, گناه است.

    تعبیر فوق, می‌تواند الهام بخش یک نکته تازه‌ای باشد و آن این که: گاهی ممکن است طلاق, حلال هم نباشد, زیرا چیزی که حلال است, نمی‌تواند گناه باشد.

    در حقیقت, باید توجه داشته باشیم که اگر چیزی حلال باشد – اعم از این که حلال منفور باشد یا حلال محبوب و مطلوب – گناهی ندارد و اگر گفته شد که: چیزی گناه دارد, دلیل این است که حلال نیست.

    آخر چگونه می‌شود پذیرفت که مردی بدون هیچ دلیلی موجهی و صرفاً به خاطر هوا و هوس,‌زن و فرزند خود را دربه‌در کند و دنبال هوای نفسانی خود برود و درعین حال لکه گناهی دامن عصمتش!

    را نیالاید؟!

    آیا باور کردنی است که گفته شود: عملی از شدت قبح و وقاحت چنان است که موجب لرزیدن عرش خدا می‌شود و در عین حال, حلال و مباح است و در پیشگاه عدل خدا کیفر و مؤاخده‌ای ندارد؟

    به هر حال, طلاق منفور, منحصر در آنچه گذشت نیست, تکرار طلاق نیز در نظر اسلام, منفور است؛‌یعنی ممکن است طلاق‌هایی که شخص می‌دهد, به خودی خود موجه و منطقی باشد, اما همین که شخص نمی‌تواند همسری را مطابق ذوق و سلیقه خود انتخاب کند و مرتب به ازدواج و طلاق روی می‌آورد, مورد بغض و نفرت شارع است.

    امام باقر (علیه‌السلام) فرمود: ان الله یبغض کل مطلاق و ذواق؛ خداوند, کسی را که کارش طلاق و چشیدن زن‌هاست, دشمن می‌دارد.

    و نیز در روایت است که: تزوجوا و لا تطلقوا فان الله لا یحب الذواقین و الذواقات؛ ازدواج کنید و طلاق ندهید که خداوند مردانی را که زن می‌چشند و زنانی را که مرد می‌چشند, دوست نمی‌دارد.

    با این توصیف, ممکن است با توجه به روایت زیر بگوییم,تکرار طلاق در صورتی منفور است که دلیل موجهی برای طلاق نباشد و بنابراین, دوروایت فوق, اگر چه اطلاق دارند, ولی این اطلاق, به وسیله روایت زیر تقیید می شود:‌ پیامبر خدا به مردی گذشت و از او پرسید: زنت را چه کردی؟

    گفت: طلاقش دادم.

    پرسید: بدون هیچ عیبی؟گفت: بدون هیچ عیبی!

    پس از مدتی آن مرد, با زن دیگری ازدواج کرد.

    روزی پیامبر خدا بر او گذشت و به او گفت: چه کردی؟

    گفت: ازدواج کردم, چندی بعد, پیامبر خدا به او برخورد و پرسید: زنت راچه کردی؟

    گفت: طلاقش دادم!

    پرسید: بدون هیچ عیبی!

    پاسخ داد بدون هیچ عیبی!‌فرمود: ان الله یبغض او یلعن کل ذواق من الرجال و کل ذواقه من النساء؛ خداوند دشمن می‌دارد یا لعنت می‌کند مردی را که زنان را بسیار می‌چشد و زنی را که مردان را بسیار می‌چشد.

    اگر چه بیان پیامبر خدا در مورد مبغوض یا ملعون بودن زنان مرد چشنده و مردان زن چشنده, مطلق است, لیکن هر بار که آن مرد از طلاق همسرش خبر می‌داد, پیاخبر خدا بی‌درنگ می‌پرسید: آیا زن, عیبی داشته یا نه؟

    از این جا می‌توان فهمید که اگر مردی زن خود را به واسطه عیب و نقص اخلاقی طلاق بدهد و چند بار هم تکرار شود, مبغوض و ملعون نخواهد بود.

    2- طلاق غیر منفور طلاق, هنگامی غیر منفور است که زندگی خانوادگی و ادامه آن غیر ممکن باشد.

    بارها گفته‌ایم که: زندگی خانوادگی, نیاز به وحدت و مودت و رحمت دارد این هم چیزی نیست که یک طرفه و یک جانبه باشد, بلکه باید جذب و کشش از هر دو طرف باشد.

    به گفته بابا طاهر عریان: چه خوش بی مهربانی از دو سر بی!

    ز یکسر مهربانی درد سر بی!

    حال اگر در هیچ کدام جاذبه, یا در یکی جاذبه و در دیگری دافعه است, راه درمانی جز طلاق وجود ندارد.

    خطاب بن مسلمه می‌گوید: خدمت امام کاظم (علیه‌السلام) رفتم و می‌خواستم از بدخلقی زنم شکایت کنم.

    حضرت فرمود: پدرم زنی برایم گرفته بود که بدخلق بود و من پیش او شکوه بردم.

    فرمود: ما یمنعک من فراقها قد جعل الله ذلک الیک؛ چه چیز مانع تو می‌شود که از او جدا شوی؟

    این کار را خداوند به دست تو گذاشته است.

    پیش خود گفتم: گره از مشکل من گشودی.

    نکته جالب این است که اسلام, هم پیروان خود را به دعا کردن تشویق کرده و هم وعده استجابت داده است, مع‌الوصف, روایت زیر, خواندنی و جالب است: خمسه لا ستجاب لهم: رجل جعل بیده طلاق امرأته فهی توذیه و عنده ما یعطیها و لم یخل سبیلها...

    ؛ دعای پنج کس مستجاب نی‌شود: مردی که طلاق زن به دست اوست و آن زن او را اذیت می‌کند و او می‌تواند مهرش را بدهد و رهایش کند...

    .

    می‌بینیم که برخورد پیشوایان اسلام با مسأله طلاق به این صورت است که: گاهی آن را منفور و مبغوض تلقی کرده‌اند و گاهی با لحنی که نسبتاً تشویق آمیز است تفهیم می‌کنند که: چه مانعی دارد که از حق خدایی خود برای نجات از غرقابی به اسم خانواده و در حقیقت, گردابی مهلک‌, استفاده نمی‌کنید؟

    از این گونه برخورد با مسأله برمی‌آید که حکمت تشریع طلاق, خلاص شدن از گرداب و غرقاب است و بنابراین, اگر چه حلیت آن مطلق است, ولی نباید سوء استفاده کرد.

    اسلام , نه تنها طالب این است که زندگی خانوادگی , شکلی معروف و جامعه پسند داشته باشد و زن و شوهر از لحاظ اخلاقی و نحوه معاشرت با یکدیگر, در حد مطلوب و ایده‌آل باشند, بلکه جدا شدن آنها نیز باید به شکل معروف و جامعه پسند و خدا پسندانه باشد.

    اگر زندگی خانوادگی معروف و پسندیده است, طلاق و جدایی, منکر و ناپسند است و اگر زندگی خانوادگی منکر و ناپسند است, باید طلاق, معروف و پسندیده باشد و جا دارد که زن و مرد مسلمان, در بریدن از یکدیگر نیز معیارهای اسلامی را رعایت کنند و به راه‌های غلط و غیر متعارف – از نظر انسانیت – گام ننهند.

    به همین جهت است که : اگر سیری در آیات مربوط به طلاق, در قرآن مجید کنیم, می‌بینیم همه جا بحث درباره این است که آشتی کردن‌ها و بریدن ها همه و همه باید به معروف و احسان باشد.

    یک جا قرآن می‌فرماید: الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ؛ طلاقی که قابل بازگشت و رجوع است دو بار است و برای بار سوم قابل رجوع و آشتی نیست, بنابراین یا باید زن را به گونه‌ای که معروف و متعارف است, نگاه داری کرد, یا او را به احسان و نیکوکاری رها نمود, تا عده‌اش تمام شود در پی کار خود رود.

    علت این که: نگاهداری و امساک زن را مقید به این می‌کند که: معروف باشد, به خاطر این است که ممکن است کسی بعد از طلاق بر گردد و با همسر خود آشتی کند و منظورش از آشتی کردن,ایجاد زحمت و دردسر برای او باشد.

    اسلام, چنین روشی را نمی‌پسندد, بلکه آشتی کردن, صرفا باید به خاطر برقرار کردن تفاهم و گذشت و مودت و رحمت باشد.

    همچنین, علت این که «تسریح» و رها کردن زن را مقید به احسان – که ازمعروف هم جالب‌تر و مهم‌تر است – می‌کند, این است که: ممکن است بعد از پایان وعده, او را گرفتار محدودیت‌هایی بکند و احیانا او را از ازدواج,‌مانع شود, قرآن می‌خواهد بگوید: چنین روشی پسندیده نیست, بلکه باید به حکم اخلاق اسلامی, چنین زنی مورد احسان شوهر سابق خود باشد.

    مخصوصا که ما گفته‌ایم: ممکن است آنها دارای فرزند باشند و بنابراین, چاره‌ای جز همفکری و تفاهم ندارند, بلکه باید کاری کنند که بتوانند پس از طلاق, وظایف پدری و مادری را به نحو احسن, ایفا کنند.

    قطعا شوهر است که باید احسان کند, تا این برنامه درست اجرا شود.

    و نیز قرآن برای تحکیم و تأکید مطلب فوق می‌فرماید: وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النَّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ هنگامی که همسر خود را طلاق دادید و در آستان پایان گرفتن عده قرار گرفتند, یا رجوع کنید و آنها را به گونه‌ متعارف و معروف نگاه داری نمایید, یا رجوع نکنید و آنها را به طور متعارف, رها و آزد سازید.

    مردی که در زندگی خانوادگی رفتار غلط وغیر اخلاقی دارد و زن را پژمرده و افسرده و مظلوم قرار می‌دهد و در جدا شدن از زن , به حرکات و گرایش‌های غیر اخلاقی و غیر اسلامی روی می‌آورد, مرد ایده‌آل و مسلمان متعهد و مکتبی نیست.

    مرد وظیفه دارد که خواه در زندگی زناشویی و خواه در طلاق و جدایی, شخصیت انسان زن را محترم بداند و از برخوردهای نامطلوب و منکر و خلاف احسان بپرهیزد و تقوای خود را زیر پا نگذارد.

    مرد باید بداند که قرآن, به همان اندازه که برای زن وظیفه مقرر داشته باشد, برای او حق قایل شده و خلاف عدالت است که اگرانسان از زن انتظار وظایفی بیش از حقوق او, از او داشته باشد, حتی طلاق هم این قانون را نمی‌تواند بشکند.

    به همین لحاظ است که باز در ضمن ایات طلاق می‌فرماید: وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ؛ در برابر هر وظیفه‌ای که به نحو متعارف فطرت انسانی بر عهده زنان است, برای آنها حقی است.

    ارتباط‌ حقوق‌ با مسائل‌ اجتماعی‌ غیرقابل‌ انکار است.

    زیرا حقوق‌ باید بر مسأله‌ جمعی‌ بنا شود.

    بدون‌ این‌ اندیشه‌ ارتباط‌ یا اختلاط‌ جز به‌ جز میان‌ تکالیف‌ عده‌ای‌ و خواست‌ عده‌ای‌ دیگر برقرار نمی‌شود و به‌ این‌ ترتیب‌ قلمرویی‌ برای‌ حقوق‌ متصور نیست.

    دلیل‌ دیگر این‌که‌ نظام‌های‌ حقوقی‌ و احکام‌ و مقررات‌ حقوقی‌ غالباً‌ وابسته‌ به‌ مرجع‌ قدرت‌های‌ قضایی‌ هستند، این است که‌ دفاع‌ یا استقرار آن‌ها را بر عهده‌ دارند و آخرین‌ دلیل‌ این‌که‌ نخستین‌ وظیفه‌ حقوق‌ رفع‌ اختلاف‌های‌ اجتماعی‌ ا ست.

    از این‌ رو حقوق‌ هم‌ در حوزه‌ عمل‌ و هم‌ از نظر محتوا، خبر اجتماعی‌ دارد.

    هر چند که‌ حقوق‌ وابسته‌ به‌ ساخت‌های‌ جزیی‌ و کلی‌ اجتماعی‌ است‌ و در آن‌ها تحکیم‌ و تثبیت‌ می‌شود، اما خود نیز می‌تواند بر نظام‌ اجتماعی‌ مربوطه‌ تأثیر گذارد یا حداقل‌ از آن‌ واپس‌ نماند و خود را با آن‌ تطبیق دهد.

    در این‌ پژوهش‌ محقق‌ کوشیده‌ است‌ تا تأثیر تحولات‌ اجتماعی، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ را بر حقوق‌ و تکالیف‌ زنان‌ در خانواده‌ بررسی‌ کند.

    بررسی‌ قوانین‌ طلاق، اشتغال‌ و حضانت‌ در صدر اسلام‌ سیر تدریجی‌ که‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ طلاق‌ در قرآن‌ دارد و نیز روایات‌ متعدد این‌ حقیقت‌ را مکتوم‌ نمی‌نهد که‌ طلاق‌ در شریعت‌ اسلامی‌ از باب‌ اضطرار پذیرفته‌ شده‌ است.

    چرا که‌ اگر پذیرفته‌ نمی‌شد، خواه‌ناخواه‌ و بدون‌ این‌که‌ شریعت‌ نقشی‌ در تخفیف‌ و کنترل‌ آن‌ داشته‌ باشد، اتفاق‌ می‌افتاد.

    پیامبر خدا همواره‌ می‌فرمود: ازدواج‌ کنید اما طلاق‌ ندهید، زیرا طلاق‌ عرش‌ خداوند را می‌لرزاند.

    شریعت‌ اسلامی‌ با در نظر گرفتن‌ تمهیدات‌ و تدابیر خاصی‌ راه‌ را بر وقوع‌ طلاق‌ به‌ هرگونه‌ که‌ مرد بخواهد بست.

    از جمله‌ تشکیل‌ دادگاه‌ خانوادگی، لزوم‌ حضور شهود.

    همچنین‌ بررسی‌ نگرش‌ اسلام‌ به‌ اشتغال‌ زنان‌ نشان‌ می‌دهد که‌ هیچ‌ شاهد متقنی‌ نه‌ در متون‌ قطعیه‌ شریعت‌ و نه‌ در موقعیت‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ زنان‌ صدر اسلام‌ و بعد از اسلام‌ وجود ندارد که‌ از نظریه‌ حرام‌ بودن‌ اشتغال‌ زن‌ جانبداری‌ کرده‌ باشد.

    زنان‌ مسلمان‌ عصر تنزیل‌ به‌ مشاغل‌ و حرف‌ گوناگونی‌ چون‌ تجارت، کشاورزی، دامداری،...

    اشتغال‌ داشتند و به‌نظر می‌رسد در این‌ مورد هیچ‌گونه‌ محدودیتی‌ نداشتند.

    ‌برخلاف‌ رسم‌ پیش‌ از اسلام‌ که‌ پدر در نگه‌داری‌ از طفل‌ حق‌ یا تکلیف‌ صددرصد داشت‌ و زن‌ از این‌ تکلیف‌ یا حق‌ محروم‌ بود، اسلام‌ بنیان‌گذار خانواده‌ای‌ بود که‌ همه‌ در مقابل‌ هم‌ حقوق‌ و تکالیفی‌ داشتند، هم‌ پدر و هم‌ مادر وظیفه‌ حفظ‌ و نگه‌داری‌ کودک‌ را بر عهده‌ داشتند.

    اسلام‌ برای‌ زن‌ حق‌ حضانت‌ قائل‌ شد که‌ در برابر نگه‌داری‌ و مراقبت‌ از فرزند به‌ او تعلق‌ می‌گیرد.

    به‌ این‌ ترتیب‌ زن‌ مکلف‌ می‌شود مسؤولیت‌ فرزند را تا زمانی‌ که‌ به‌ مادر نیاز دارد، بر عهده‌ گیرد.

    اما در این‌ مدت‌ نیز مستحق‌ اجرت‌ و حق‌ مادری‌ کامل‌ خواهد بود.

    این‌ حق‌ تا آنجا بود که‌ حتی‌ وظیفه‌ای‌ از حیث‌ رضاع‌ و دادن‌ شیر به‌ طفل‌ خود بر عهده‌ ندارند و در صورتی‌ که‌ به‌ این‌ امر مبادرت‌ ورزند، می‌توانند اجرت‌ آن‌ را بنا به‌ توافق‌ و تراضی‌ با شوهران‌ خود از آنان‌ دریافت‌ کنند.

    در ایران‌ قبل‌ از اسلام‌ نیز هر چند که‌ قوانین‌ طلاق، اشتغال‌ و حضانت‌ نسبت‌ به‌ عربستان‌ پیش‌ از اسلام‌ مترقیانه‌تر بود و حقوق‌ زنان‌ را به‌ نسبت‌ بیشتر رعایت‌ می‌کردند، اما موقعیت‌ زنان‌ در این‌ دوران‌ نیاز به‌ اصلاح‌ داشت.

    در دین‌ زرتشت‌ که‌ آیین‌ ایران‌ قبل‌ از اسلام‌ بود، طلاق‌ با سختی‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌ شاید دلیل‌ سختگیری‌های‌ بسیار این‌ دین‌ در امر طلاق‌ آن‌ بوده‌ است‌ که‌ ایرانیان‌ به‌ راحتی‌ مبادرت‌ به‌ طلاق‌ می‌کردند و این‌ امر نزد آنان‌ رواجی‌ تام‌ داشته‌ است.

    گفته‌ می‌شود که‌ طلاق‌ در این‌ زمان‌ رابطه‌ای‌ دوطرفه‌ بوده‌ است‌ و می‌بایست‌ زن‌ نیز به‌ آن‌ رضا می‌داده‌ است.

    در هر صورت‌ دیانت‌ زرتشتی‌ طلاق‌ را ممنوع‌ می‌داند مگر در شرایط‌ خاصی‌ براساس‌ اعتقاد زرتشت‌ زن‌ و شوهر پس‌ از گذشتن‌ از این‌ عالم، در جهان‌ دیگر و در عالم‌ مینوی‌ با هم‌ به‌سر خواهند برد.

    پس‌ رها کردن‌ و بریدن‌ از زن‌ روا نیست.

    همچنین‌ طبق‌ دین‌ زرتشت‌ با وجود آنکه‌ نگاه‌داری‌ فرزند از حیث‌ معاش‌ بر عهده‌ ابوین‌ است‌ و در صورت‌ فوت‌ یکی‌ بر عهده‌ دیگری‌ است، اما در صورت‌ وقوع‌ طلاق، اختیار فرزند به‌ عهده‌ پدر خواهد بود و این‌ پدران‌ بودند که‌ حق‌ فروش‌ فرزندان‌ خود و نپذیرفتن‌ آن‌ها به‌ فرزندی‌ را داشتند و می‌توانستند زن‌ و فرزند خود را از دارایی‌ محروم‌ کنند و کسی‌ را به‌ سالاری‌ دودمان‌ بگمارند.

    در هر صورت‌ شواهد نشان‌ می‌دهد که‌ مادران‌ عصر ساسانی‌ مادران‌ خوش‌اقبالی‌ بودند و روابط‌ خویشاوندی‌ انعطاف‌ بسیار بالایی‌ در آن‌ دوران‌ داشت.

    مادران‌ می‌توانستند در نقش‌ همسر پسران‌ خود باشند، هم‌ در نقش‌ مادر و هم‌ در نقش‌ عمه‌ و خاله‌ فرزندان‌ خود و از آن‌جا که‌ زنان‌ مطلقه‌ می‌توانستند در نقش‌ خادمه‌ در خانه‌ بمانند، عملاً‌ در حضانت‌ شریک‌ بودند.

کلمات کلیدی: ازدواج - طلاق - طلاق منفور - منفور

طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین. و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست ...

مقدمه ازدواج وتأسیس زندگی مشترک خانوادگی یک خواسته طبیعی است که غرائزش در وجود انسانها نهاده شده ست. واین خود یکی از نعمتها بزرگ الهی است خداوند بزرگ در قرآن مجید از این نعمت بزرگ یاد کرده می فرماید : «یکی از آیات لطف الهی آنست که برای شما از جنس خودتان جفتی بیا فرید که در بر او آرامش یافته وبا او انس گیرد و میان شما رأفت ومهربانی برقرارفرمود در این امر نیز برای مردم با فکرت ...

طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قراردارد است ورها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است. و در اصطلاح شریعت، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده وبه معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین. و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست ...

طلاق طلاق به معنای جدا شدن دو زوج و بریده شدن پیوند دو نفر یا به تعبیر دیگر فروپاشی زندگی مشترک است. طلاق کلمه‌ای است که از آن عرش خداوند به لرزه درمی‌آید و خانواده‌ای فرو می پاشد و جامعه و نسل آینده در خطر قرار می گیرند. طلاق موضوع مهمی است که در همه ادیان به نوعی به آن نگریسته‌اند که به طور بسیار خلاصه به آن اشاره می‌شود: دین بودا به نظر می‌رسد در آیین بودا زن آلودگی می‌باشد ...

اختلافات زناشویی اختلافات زناشویی سابقه‌ای به قدمت تاریخ و به عمر زندگی زناشویی بشر دارد. زوجیت یک رابطه‌ی منحصر به فرد است. در زوجیت، فرد می‌تواند از عمیقترین صمیمیت، آرامش و دوستی را تا دردناکترین مسائل زندگی را تجربه کند. عضو یک زوج شدن می‌تواند منجر به رشد شخصی و خودباوری شگفت‌انگیز شود و یا بر عکس می‌تواند منجر به صدماتی شود که درمان آن سالها به طول انجامد. کمتر رابطه‌ی ...

سه طلاق در یک جلسه طبق کدام آیه قرآن است؟ قران برای عمل است و مسلمان باید براساس آن عمل نماید خداوند در قران (بقره 229 )می فرماید « ٱلطَّلَٰقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاکٌۢ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌۢ بِإِحْسَٰنٍۢ ۗ طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است؛ (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا ...

1. طلاق منفور. 2- طلاق غیر منفور گفتارمان را با سخنی از پیامبر رحمت, خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) آغاز می‌کنیم که فرمود: هیچ چیز در پیشگاه خدا محبوب‌تر از خانه‌ای که به ازدواج, آباد شده باشد نیست و هیچ چیز, در پیشگاه خدا منفورتر از خانه‌ای که در اسلام, به جدایی (طلاق) ویران شود, نیست. با سخنی از الگوی صداقت, صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله) بیاراییم که فرمود: خداوند ...

به نام آن که دل انسان را جايگاه ايمان و قلب را مملو از مهر و محبت وعاطفه و مغز را مرکز تراوشات انديشه و افکار قرارداد تا در پرتو نور هدايت در قالب محبت و ايثار در جايگاه کمال گام برداريم از آنجايي که خانواده اولين و مهم ترين کانون اجتماعي و تربي

مقدمه باسلام: خوشحالم که توانستم جامعترین پایگاه اطلاع رسانی دینی در مورد احکام ومباحث ازدواج موقت را در این مجموعه فراهم نمایم وگامی در جهت فرهنگ سازی واحیای این سنت فراموش شده وارزشمند اسلامی بردارم و البته ترویج ازدواج موقت به معنی تضعیف وتنزیل جایگاه ازدواج دائم نیست چون هر یک از این دو، قداست وجایگاه وضرورت خاص خود را دارند که باید به عنوان مکمل یکدیگر و توامان در جامعه ...

اثرات حمله اعراب به ایران تغییرات عمدۀ فرهنگی پس از حملۀ اعراب و فتح ایران در سطوح و طبقات مختلف جامعه. ( تغییر ایران) تغییرات عمدۀ اقتصادی و برقراری شرایط جدید در شیوه اخذ مالیات توسط اعراب که از ایرانیان آموختند. (تغییر اعراب) شکست امپراتوری ساسانی از اعراب مسلمان فصل جدیدی را در تاریخ ایران گشود. فصلی که با تحولات بسیاری در سدهای پس از آن در انتظار ایرانیان بود. اغلب مورخین ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول