مقدمه
قال علی بن الحسین علیه السلام
و اما حق ولدک فان تعلم انه منک و مضاف الیک فی عامل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته به من حسن الادب و الدلاله علی ربه عزوجل و المعونه له علی طاعته فاعمل فی امره عمل من یعلم انه مثاب علی الاحسان الیه معاقب علی الاسائه الیه
* * *
حق فرزند به تو این است که بدانی وجود او از توست و نیک و بدهای او در این دنیا وابسته به تو است بدانی که در حکومت پدری و سرپرستی او ، مواخذ و مسئولی ،موظفی فرزندت را با آداب و اخلاق پسندیده پرورش دهی او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی و در اطاعت و بندگی پروردگاریاریش نمائی .به رفتار خود در تربیت فرزندت توجه کنی پدری باشی که به مسئولیت خود آگاه است می داند اگر نیست به فرزند خود نیکی نماید در پیشگاه خداوند اجر و پاداش دارد و اگر درباره او بدی کند مستحق مجازات و کیفر خواهد بود.
بخش اول
شکوه ها از پدر
اخلاق پدر
اخلاق پدر در گرم کردن کانون خانواده ، در ایجاد امید یا یأس در دل فرزندان نقش فوق العاده ایفا می کند .بازار تعلیم و تعلم بین پدر و فرزندان بسیار گرم است اگرچه پدر به زبان درسی به آنان نیاموزد و یا به آنان حرفی نزند حکومت اخلاقی پدر باعث آن می شود که فرزندان وارث میراثی ارزنده و یا تاسف انگیز گردند.
فرزندان ما درباره اخلاق ما درخانه قضاوت می کنند . رفتار ما را با رفتار دیگر پدرانی که دیده و یا وصف آنها را شنیده اند مورد مقایسه قرار می دهند او را فردی بی عرضه و یا با عرضه ، خوش اخلاق یا بد اخلاق معرفی
می نمایند.
برای یک جوان پدر تنها نان آور خانه نیست بلکه صاحب یک شخصیت فوق العاده ،مدیر و گرداننده خانه نیز به حساب می آید . اگر این شخصیت بدخوی و بد رفتار ، فاسد و بد دهن و یا فردی سختگیر باشد از وجودش احساس ننگ می کند . شرمش می آید او را در میان جمع دوستان پدر خود معرفی کند.
او می خواهد پدرش یک قهرمان باشد ،قهرمان قدرت ،در کار و تلاش ، در اخلاق و رفتار ، از او درش زندگی بیاموزد و یا نقطه هایی مثبت او را به عنوان درسی به دیگران معرفی کند . دختر خانه می خواهد پدرش در عین قدرت با او صمیمی باشد ،زبان خوش با او به کار برد ، او را درک کند و برای او مایه بگذارد و از اینجاست که آنان آرزو دارندپدران رفتار خود را تحت کنترل قرار دهند از رفتار نادرست دست بردارند.
همدمی با فرزندان
فرزندان شما هر چند در محیط خارج از خانه با مردم دوستی و معاشرت داشته باشند ،هر قدر که در مدرسه و محیط بیرون با مردم و با بچه ها بازی و دوستی داشته باشند بازهم سهم خود را در معاشرت با پدر طلبکارند .آنها نیاز دارند با پدر خود صحبت کنند ، حرف بزنند ،درد دل بگویند،چیز بیاموزند.
پدر باید در شبانه روز لااقل ساعتی را برای فرزندان خود فارغ بگذارد . در آن ساعت همه رنجها و غمهایش را فراموش کند ،حساب همه طلبکاری ها و بدهکاری ها ،تعریفات و عقب ماندگی ها را کنار بگذارد .فقط با خانواده و فرزندان باشد با آنها حرف بزند از مسائل آنها آگاه شود از جریاناتی که در خانه و بیرون است با خبر گردد . بگوید،بشنود،چیز یاد بدهد و حتی از آنها چیز بیاموزد.
این همدمی در رابطه پدر یا دختران ضروری تر است از آن بابت که آنها در محرومیت بیشتری از روابط اجتماعی هستند به رابطه انس و الفت با پدر بدلایل متعددی نیاز بیشتری دارند چه بسیارند مسائل و مشکلاتی که در سایه این همدمی حل می شوند و چه بسیارند انحرافاتی که بر اثر این الفت از میان رفته و یا از وقوعشان جلوگیری می گردد .
الگوی اخلاق
به عقیده جامعه شناسان شخصیت هر کس انعکاس رفتار اطرافیان اوست و این امر درباره فرزندان کاملا صادق است .رفتار فرزندان در رابطه با والدین هم چون رفتار تصویری است که در آینه وجود پدر و مادر باشد . والدین از این بابت الگوی فرزندان خویشند . اگر رفتار پدر و مادر بر اساس فضائل عدالت باشد فرزندان ما ، بخصوص نوجوانان و جوانان آن را می پذیرند و خود هم عامل بدان می شوند و اگر خلاف آن باشد طبعاً به همان سو میل و جهت پیدا می کنند .
مساله الگو در تربیت نقش و اهمیت فوق العاده ای دارد و در جنبه سازندگی و یا ویرانی بنای حیات کار صد واعظ و ناصح و یا مفسد و خرابکار را خواهد کرد و از این جهت والدین و به خصوص پدر باید اخلاق مجسم باشند .
از سوی دیگر جوانی سن قهرمان پرستی است . آرمانهای عالی و بی مانند او را به خود مشغول می دارد اگر پدر قهرمان فضیلت باشد فرزند به همان سو میل می کند و اگر خلاف آن باشد متوجه سوی خلاف است . پدری که نمونه خوبی در رفتار نیست پسرش را بد آموز و دخترش را افسرده و دل شکسته می سازد .
برخوردهای نا آرام
گاهی برخورد پدران با اهل خانه بگونه ای است که گوئی با اعضای خانه درگیری و از آنان سرخوردگی دارد . این امر به خصوص از آن جهت اوج می گیرد که سنین 14-18 سن تردید است دنیای آنها در دوران تحصیلی پایه (دبستانی و راهنمائی) گذشته و هنوز به جنبه های ثابت و روشنی دست نیافته اند و سن شان بصورتی است که آنان در عالم تزلزل هستند هنوز دنیای شان شکل نگرفته وکاملا متغیر است .
حساسیت وبدگمانی سراسر زمین آنها را فرا گرفته و فعالیت شان را فلج ساخته است .به ویژه که این امر باتخلیل تقویت می شود و باید از طریق تفاهم ها ،کنار آمدن ها تحت تاثیرشان قرار داد . نوجوانان به مقتضای سن خود شاعر منش و احساساتی هستند . رمانتیک فکر می کنند گمان دارند قدرشان ناشناخته است اگر پدر فلان سخن را به او گفته حتما در آن لمی وجود داشته است .
از جهت دیگر در این مرحله از حیات بیزاری از زندگی ،یاس از آن برای افراد پیدا می شود که البته در مواردی می تواند تصنعی باشد ،بدیهی است که احساس ناسودمندی ها، گمراهی ها، انحرافات در این امر نقش فوق العاده دارند.
حال با چنین زمینه ای در فرزندان جوان ما وجود دارد حساب کنید که اگر در خانه برخوردی پدید آید با اخم و ترشرویی حرفی بزند، سئوال فرزندش را بسردی پاسخ گوید چه مسائلی پدید خواهد آمد .
آری ،در مواردی مسائل کوچک و کم اهمیت که نتیجه عدم تفاهم است محیط زندگی را زهرآلود می کند ، باعث درگیری ها ، بد گوئی ها و موضعگیری های دردناکی می گردد و نمی گذارند پدر با فرزندش کنار آید .در خانه باید گشاده رو و با لبخند بود. مهربانی و صمیمیت باید نشان داد .میدان را برای فعالیت ،برخورد خوش و در نتیجه رشد شخصیت فرزند و ارتقای جنبه ها روانی او فراهم کرد و این کار چندان دشوار نیست.