محققان روانشناسی گرایش دارند شاخص مثبت اندیشی با نمرات روزانه متغیرعمده مرتبط است.
شادکامی و رضایت از زندگی.
وقتی محققان از افراد در مورد شادکامیهایشان میپرسند در واقع از آنهامیخواهند حالات هیجانی و چگونگی احساسشان درباره خود و دنیا را گزارش نمایند.
و منظور از رضایت بیان قضاوت کلیشان درباره دستیابی به خواستههایشان درزندگی میباشد.
این پاسخها نتیجه پردازش شناختی میباشد.
و علاوه بر دو عامل فوق ،عامل، روان رنجوری سطح پایین به شکل اصلی مثبت اندیشی اضافه میشود.
بیشتر مطالعات نشان دادهاند که این سه زمینه باید به عنوان مفاهیم مثبت اندیشیبه طور جداگانه بررسی و اندازهگیری شوند.
(اینروتوماس، 1999) بنابراین، مثبتاندیشی سطح بالا زمانی بدست میآید که افراد از زندگی احساس شادی و رضایت داشتهباشند.
و سطوح پایینی از روان رنجوری را تجربه نمایند.
اندازهگیری مثبت اندیشی
یکی از مشکلاتی که محققان با آن روبرو میشوند این است که چگونه شادکامی رااندازهگیری نمایند.
مشکل عمده اندازهگیری مثبت اندیشی این است که تعریف آن چیست.در زمان افلاطون و ارسطو، بسیاری از مردم فکر میکردند که فلاسفه باید آنرا برایهرکسی تعریف نمایند.
بعدها، رهبران مسیحی معتقد شدند که آنها باید شادکامی را برایهر کسی تعریف نمایند.
در قرن بیستم، تعدادی نظریه در مورد سلامت روانی مثبت ارائه شد اما مشکل اینبود که ترجیحاً ارزشهای شخصی نویسندگان بر آن نظریه تأثیرگذار بود.
بنابراین اگرفلاسفه، رهبران مذهبی یا روانشناسان نمیتوانستند شادکامی و رضایت از زندگی راتعریف نمایند پس چه کسی میتوانست؟
یک راه حل برای این مشکل کاربرد رویکردی ساده و قابل فهم بود.
محققان شروعبه تحقیقاتی نمودند که خود شرکت کنندگان این اصطلاحات را تعریف نمایند.
در اینروش، قضاوت واقعی برمبنای احسسا شخصی هر فرد در مورد شادی بود.
(مایزرودانیر، 1995)
محققان نتیجه گرفتند که به دلیل اینکه ارزیابیهای شادکامی پدیدهای ذهنی استآنها باید گزارشهای ذهنی را اندازهگیری نمایند.
بنابراین محققان این سؤال ساده را از هرفرد پرسیدند:
آیا شما شاد هستید؟
یا شادی شما چگونه است؟
و سپس پاسخها را به عنواندادههای معتبر در تحقیقاتشان مورد استفاده قرار دادند.
این راهبرد ویژه برای فردی مثل فروید چندان قابل قبول نبود.
زیرا وی معتقد بود کههر فرد در توضیحاتش درباره خود به طور خودآگاه دچار خطا میشود.
برای فروید،خودسنجی از خیلی شادی میتوانست نتیجه مکانیزیمهای دفاعی برای حمایت ازخودآگاهی خود در برابر تکانههای غیرقابل قبول باشد.
اگر فروید درست میگفت، پسخودسنجی شادکامی اغلب میتوانست با ارزیابیهای جنبی - گزارشهایی که توسطکسانی که فرد را کاملاً میشناختند ارائه میشد - متفاوت باشد.
محققان دریافتند که خودسنجی و گزارشهای ایران در مورد وی اغلب به طورمعناداری قابل پذیرش بود.
(ساندویک دانیر، 1993؛ دانیر 1994)
مطالعات صورت گرفته بر روی مثبت اندیشی دریافتند افرادی که سطوح بالایی ازشادکامی و رضایت را گزارش داده بودند گرایش داشتند که شادتر و راضی باشند.
بنابراین قابل قبول بود که از افراد بخواهیم ادراک خود از شادیها و رضایت اززندگیشان را بیان نمایند و سپس، پاسخهای آنها را باور کنیم.
مقیاسهای گزارش خود
تقریباً همه روشهای اندازهگیری این است که شادی و رضایت از زندگی بر رویپیوستاری از خیلی شاد تا خیلی غمگین قرار دارد.
مقیاس اندازهگیری واقعی باید خود ارزیابیهایی که از شادی میشود را بررسینماید.
مقیاس باید از افراد بخواهد خودشان را با همتایانشان مقایسه نمایند.
یا از آنهابخواهند بهاظهاراتی از قبیل در پیشرفتهای زندگیم ایدنان است، پاسخ دهند.
(دانیر، ایمانز،لارسن و گریفین، 1985)
شکل 1-3 مثالهایی از این راهبردهای اندازهگیری ارائه میدهد.
درحالیکه سؤالاتویژهای در زمینههای مختلف مطرح میشود.
همه پاتکها برمبنای دو فرضیه طراحیشدهاند.
نخست، فرض همه آنها این است که مقدار رضایت و شادکامی که افراد تجربهنمودهاند میتواند در تعدادی از مقیاسها متشکل شود.
در این روش اگر نمره فرد در آزمون شادکامی قبل از ازدواج 6 باشد و در آزمونمشابه بعد از ازدواج 8 باشد میتوان از نظر علمی قضاوت نمود که شادمانی فرد بعد ازازدواج افزایش یافته است.
فرض دوم این است که اگر دو فرد متفاوت در آزمونی مشابه نمره 8 گرفتند، تقریباًهر دو سطح مشابهی از شادکامی دارند.
به عنوان مثال، اگر یکز از این دو فرد میلیونری باشد که در فرنچ ریورا زندگیمیکند و دیگری رانندهای از نیویورک باشد و هر دوی اینها در آزمونی مشابه نمره 8 را ازلحاظ شادکامی کسب کرده باشند، هر دوی آنها از نظر شادی در یک سطح قرار دارند.
این نوع فرضها در تحقیقات علمی لازم هستند.
اگر هریک از این فرضها ثابت کنندکه غیرصحیح هستند.
هرچند مطالعات به حمایت از استفاده از این دو فرض گرایش دارند.
شادکامی واحساس رضایت از زندگی میتواند بر روی پیوستاری از نمراتی معادل که منعکس کنندهشادکامی و رضایت از زندگی باشد رسم شوند.
(دایر، 1984)
به علاوه راهبردهای اندازهگیری اخیر درجهای از اعتبار را به اختلافات بین فرهنگیاختصاص میدهند.
(دانیر، اویشی و لوکاس و 2003)
به علاوه راهبردهای اندازهگیری اخیر درجهای از اعتبار را به اختلافات بین فرهنگیاختصاص میدهند.
(دانیر، اویشی و لوکاس و 2003) پایایی (دوام) مثبت اندیشی (انگاری) سئوال دیگر که نیاز هست به آن پاسخ داده شود این است که نمراتی که مثبتاندیشی را اندازهگیری مینماید، خواه نمایانگر جنبههای پایدار عملکرد روانشناختی باشدخواه واکنشهای موقتی به وقایع زندگی یا عملکردهای خلق به عنوان مثال اگر نمراتآزمون شادکامی، ساعت به ساعت، روز به روز و ماه به ماه تغییر کند، غیر ممکن است کهشادکامی را پیشبینی نماید.
خوشبختانه، تحقیقات حمایت کننده این عقیده که سطحمتوسط (میانگین) شادکامی و رضایت شخص نسبتاً پایا است.
(کوستا و مگگیر 1984،1988؛ دانیر، 1994).
در واقع مطالعات دریافتهاند که ارزشیابی خود از رضایت وشادکامی در طول شش ماه بعد از آزمون پایا است.
(یعنی همبستگی در حدود 40 تا 50میباشد) (دانیرولوکاس، 1999) چیزی که خیلی جالب است این است که مطالعات صفات شخصیتی با مثبت اندیشیمرتبط بوده و نمایانگر پایداری معنادار آن صفات در طول سی سال بوده است.(کوستاومک کیو 1986).
مطالعاتی که در رابطه با پایهی شادکامی توسط لی آناهارکر وداو کلتز (2001) صورت گرفته است دریافتهاند که میزان هیجانات مثبت بیان شده توسطزنان در دفترچه خاطرات دبیرستانشان به طور معناداری با سلامت سی سال بعدشانمرتبط است.
اگرچه گزارشهای خود در رابطه با مثبت اندیشی بیشتر اوقات پایدار است.
اما اینپایداری ممکن است نتیجه پایداری محیط آنها باشد.
به طور کلی گزارشهای خود افراد ازمثبت اندیشیشان به رغم تغییرات در محیط پیرامونشان، پایدار است.
این راهبردهای اندازهگیری به طور کامل همه مشکل را برطرف نمیکند.
خودارزیابیها از شادکامی کاملاً با شاخصهای سلامت هماهنگ نیستند.
به عبارتیارزیابیهای افراد از شادکامی رضایتشان کاملاً در موقعیتهای مختلف غیرقابل تغییرنیست.
وقایع زندگی، خلق و دیگر عملکردهای روزانه بر چگونگی ارزیابی مثبت افراد ازروزی به روز دیگر تأثیر گذارند.
برخی از محققان علاوه بر خود ارزیابی به روشهای دیگر برای اندازهگیری سلامتتوجه دارند.
این روشها شامل شاخصهای روانشناختی مقیاس چند وجهی سلامت روانیا مقیاسهای موفقیت در نقشهای زندگی واقعی میباشد.
او دانیر یکی از محققان در این زمینه پیشنهاد نموده است که مطالعات سلامت بایدشامل شاخصهای چندوجهی به منظور کمک به حل برخی از این مشکلات میباشد.
هرچند مقیاسهای گزارش خود درباره سلامت هنوز به طور وسیعی ابزاراندازهگیری در مطالعات تحقیقی را به کار میبرد.
اگرچه راهبردهای اندازهگیری گزارشخود کلی هستند و از افراد میخواهند ارزیابیهای کلی از زندگیشان داشته باشند، اماهنوز یک نقطه شروع قابل قبول برای تحقیقات علمی ارائه میدهند.
بنابراین، با این نتایج روانشناختی، مرحله مجموعهای برای نتیجهگیری از تحقیقاتدر رضایت و شادکامی دانیر (1984) در سال 1967 تأکید دارد که مقالات تحقیقی نسبتاًکمی در رابطه با شادمانی چاپ شده است.
امروزه تحقیقات مثبتاندیشی یک تحقیق شناخته شده در زمینه روانشناسیمیباشد و نتایج این مطالعات در بسیاری مجلات تخصصی به چشم میخورد.
بعضی از آنها مثل مجله شادکامی تحقیقات را در زمینه شادکامی و مثبتاندیشیچاپ میکنند آیا بیشتر افراد شاد هستند یا خیر؟
نظریههای بالا - پایین (اپرین تحتانی) هنگام بررسی موضوع رضایت از زندگی دورویکرد کلی این سؤال را مطرح میسازد که برای شادمانی چه چیزی اهمیت دارد؟
رویکرد نخست این است که شدکامی و رضایت همه از لحظات شاد و خوشایندوابسته هستند.
(دانیر، 1984) در این دیدگاه که تحت عنوان نظریه botton-up شناختهشده است، رفاه و سیاست مجموعهای از تجارب مثبت در ترس افراد میباشد و مبتنی براین فرض است که افراد خوسنجیهایشان از مثبت انگاری برمبنای جمعبندی شرایطمختلف بیرونی و قضاوت در مورد آنها خلق مینمایند.
این شرایط ممکن است شامل کیفیت ازدواج، چگونگی رضایت از شغل یا میزاندرآمد باشد.
رویکرد دیگر مثبت انگاری را با گرایش کلی به ارزیابی و تغییر تجارب بهشکل مثبت مرتبط میداند.
از این دیدگاه، فرد در مواجهه با موقعیتهای زندگی دیدگاهمثبتی دارد.
این رویکرد مثبت اندیش به عنوان نظریه top - down شناخته شده است.
اغلب این رویکرد بوسیله بررسی صفات شخصیتی، نگرشها یا روشهای تغییرتجارب فردی در زندگی اندازهگیری میشود.
باید توجه داشت که اگر دیدگاه botton-upصحیح باشد تلاش برای بهبود سطح زندگی و رفاه باید مبتنی بر تغییرات محیطی وموقعیتهایی باشد که شخص تجربه میکند.
مشاغل بهتر، محیط امنتر و درآمد بیشتر.
اگر نظریه top - down صحیح باشد، تلاش جهت افزایش شادکامی باید مبتنی برتغییر ادراکات، باورها یا صفات شخصیتی افراد باشد.
در حمایت از نظریه botton-up بیشتر مطالعات بین فرهنگی دریافتهاند افرادی کهدر کشورهای زندگی میکنند سطوح پایینتری از مثبت انگاری گزارش نمودهاند.
(داینر وبیسواس - داینر، 2002).
در اینجا شرایط محیطی تأثیر گذارند.
مطالعاتی که در حمایت از نظر top - down صورت گرفتهاند دریافتهاند که صفاتشخصیتی میسر نگرشها و ادراکات خود با گزارشهای مثبت انگاری ارتباط بیشتریدارند.
(دینو و کوپر، 1998؛ داینر و لوکاس، 1999) هنگامی که داینر و لارسن (1984)رویکردهای botton-up و top - down را مورد مقایسه قرار دادند، دریافتند که 52 درصدمتغیرها در نمرات شادکامی نتیجه شخصیت و تنها 23 درصد ناشی از مجموعه وقایعمحیطی بود.
در تحقیقات مشابه محققان دیگر حتی با تأثیرات 8 تا 15 درصدی متغیرهایمحیطی دست یافتند.
(داینر، سا، لوکاس و اسمیت، 1999؛ لیبومیسکی، 2001) بنابراین، هرچند مطالعات نشان میدهند که دو عامل شخصیت و موقعیت محیطیمهم هستند، اما شخصیت عامل مهمی در مثبت اندیشی میباشد.
اخیراً بیشتر مطالعات دریافتهاند که تعامل موقعیتهای عینی زندگی و صفاتشخصیتی میتوانند به روشهای مختلف بر اندازه سلامت و رفاه تأثیرگذار باشند.
(هیدی،وین هون و ویرگینت، 1991 و...) به عنوان مثال، در موقعیتی که شخص از سطح در هرکس راضی باشد ممکن است این رضایت وابسته به عاملهایی از قبیل سطح انگیزهپیشرفت هم باشد.
پیشبینی کنندههای مثبت اندیشی تحقیقات در زمینه شادکامی و رضایت از زندگی دریافتهاند که تعدادی متغیر درارتباط با شادکامی و رضایت از زندگی پایدار هستند.
شش متغیر مرکزی که شادکامی و رضایت از زندگی را بهتر پیشبینی میکنند.حداقل در کشورهای صنعتی غربی (آرگیل، 1987؛ مایرز 1992؛ داینر و همکاران 1999).عبارتند از: 1- عزت نفس مثبت 2- احساس کنترل ادراک 3- برونگرایی 4- خوشبینی5- روابط اجتماعی مثبت 6- احساس معنادار و هدفمند بودن زندگی علاوه بر این متغیر به یاد داشته باشیم که عنصر سوم مثبت اندیشی، گزارش روانرنجوری خیلی پایین میباشد.
بنابراین حل تعارضات درونی باید به عنوان پیشبینینشده دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
عزت نفس: همانطور که انتظار میرفت نخستین صفت مهم در شادکامی ورضایت از زندگی عزت نفس مثبت میباشد.
کمپل (1981) دریافت که عزت نفس مهمترینعامل پیشبینی کننده مثبت اندیشی میباشد.
در واقع، تصور اینکه شخصی با عزت نفسپایین احساس رضایت انگیزی داشته باشد مشکل است.
عزت نفس مثبت با عملکردسازگارانه در هر زمینهای از زندگی مرتبط میباشد.
مطالعات آنرا با بزهکاری کمتر،کنترل خشم بیشتر، تعلق بیشتر و رضایت از ارتباطات، توانایی بیشتر برای مراقبت ازدیگران و ظرفیت بالا جهت ایجاد و تولید کار، مرتبط دانستهاند.
(هویل، کرینز، لیری وبالدوین، 1999) عزت نفس بالا، پیش بینی کننده افرادی با امتیازات بسیار از قبیل احساس معناداربودن و ارزشمند بودن میباشد و برای هدایت روابط بین فردی و رشد سلامت شخصیمفید میباشد.
(رایان و دسی، 2000) و جالب این است که بین عزت نفس و شادکامی دربسیاری از کشورها روابط قوی بویژه در کشورهای جمهوری از قبیل چین کهخودمختاری و ابراز وجود به همبستگی اجتماعی و خانواده اهمیت میدهد، عزت نفس یکپیشبینی کننده ضعیفتر جهت رفاه و سلامت میباشد.
(داینر و سا، 2000) ارتباط بین مفهوم خود و مثبت انگاری بخش 11 توضیح داده خواهد شد.
احساس عزت نفس بالا، سازنده خود ارزیابی مثبت است اما گاهی اوقات همشکننده است.
شکنندگی ناشی از خود ارزیابی مثبتی است که مبتنی بر ارزیابی غیرواقعی خود یاخود سرزنشگیری و محکوم سازی خود باشد و به فرد آسیب میرساند.
روی پوسیتر و همکارانش نشان دادند که تحت این شرایط عزت نفس ممکن استمنجر به افزایش بزهکاری یا اهداف غیرواقعی شود که پتانسیل شکست را افزایش دهد.
احساس کنترل ادراک احساس داشتن کنترل شخصی به اعتقادی که خود درباره کنترلاش بر وقایعزندگی دارد اشاره میکند که از نظر شخصیتی مهم است.
به علاوه بدون این حس، زندگی تبدیل به گردابی بینظم از وقایع تصادفی میشودکه شکنندگی بیشتر افراد را آشفته میسازد.
(درمانده میکند) نیاز به کنترل ادراکی حتی ممکن است ضروریترین نیاز باشد.
(رایان ودسی،2000) در گذشته این پیش بینی کننده معمولاً به عنوان کنترل کافی در مثبتانگاریاندازهگیری میشد.
در مطالعات اخیر، کنترل مکانی عموماً مقیاسی است که بر روی پیوستار امریدرونی و بیرونی قرار دارد.
(راتر، 1966) فردی که کنترل درونی قوی دارد بیشتر بر عاملهای درونی که با خود وی درارتباط است تأکید دارد تا شانس یا عوامل بیرونی.
به عنوان مثال دانشآموز متوسطی که دارای کنترل درونی است و نمره غیرمنتظرهA را در درس شیمی که نموده است، نمرهاش را به تلاش خود نسبت میدهد.
کنترل بیرونی اعتقاد به این امر است که حوادث زندگی ناشی از عوامل خارج ازکنترل شخص میباشد مثلاً دانشآموز فوق الذکر در اینجا نمره خود را به شانس نسبتمیدهد.
برونگرایی شخص برونگرا کسی است که به چیزهای خارج از قوه علاقمند است از قبیل محیطاجتماعی و فیزیکی و به دنیای تجربی بیرون از خود گرایش دارد.
در مقابل شخص درونگرا بیشتر به تفکرات و احساسات خودش علاقمند است.
تعدادی از مطالعات دریافتهاند که برونگرایی یکی از پیش کنندههای معنادار مثبتاندیش میباشد.
(داینر و همکاران، 1999) برخی از مطالعات همبستگی 80 درصد بین برونگرایی و خود ارزیابی شادکامیگزارش نمودهاند.
بیشتر محققان گزارش دادهاند که برونگرایان گرایش دارند که سطوحبالای از شادکامی را گزارش دهند به این دلیل که آنها با احساس مثبت نسبت به تقویتمتولد میشوند.
(راستیک و لارسن، 1998) خوشبینی به طور کلی افرادی که نسبت به آینده خوش بین هستند رضایت و شادکامیبیشتری را گزارش میدهند.
(داینر و همکاران، 1999) فردی که خود را به صورت مثبتارزیابی مینماید معتقد است که بر جنبههای مهم زندگیش کنترل داشته و در تعاملاتاجتماعیاش موفق است.
خوشبینی حتی بر حالات سلامت جسمی هم تأثیر میگذارد.
به گونهای که افرادخوشبین مشکلات سلامتی کمتری را گزارش مینمایند.
(شایر و کارور، 1985، 1992) همچنین واضح است که انتظار نتایج مثبت در آینده نه فقط خلق را بهبود میبخشدبلکه راهبردهای سازگاری بهتری در مقابله با استرس منجر میشود.
در پایان خوشبینی میتواند به عنوان یک سبک توضیحی یا روشی که افراد وقایعرا برای خود بیان میکنند تلقی شود.
به عنوان مثال سکیلمن بیان نموده است افرادی میتوانند یاد بگیرند که خوش بینباشند که به چگونگی توضیح وقایع در زندگیشان توجه کنند.
او این فرآیند را خوشبینیاکتسابی مینامند.
طبق تعریف به کار برده شده، افرادی که دیدگاه مثبتی دارند سطوحبالاتری از شادکامی و رضایت را گزارش میدهند.
لیزا آسپینال معتقد است که خوشبینی کمک میکند که افراد معتقد شوند آنهاپتانسیل ساختن موقعیتهای خوب را دارا هستند.
به عبارت دیگر، حقیقت آن است کهبرخی معتقدند که خوشبین غیرواقعی یا حتی خطرناک است.
ساندرا اشنایرر (2001) گزینه دیگری را تحت عنوان خوشبینی واقعی مطرح نمود.طبق دیدگاه اشنایری، خوشبینی واقعی تفکر خوشبینانهای است که از واقعیت جدا نیست؛خوشبنی واقعی بر تنظیم واقعیت و ارزیابی پیشرفت تکیه دارد.
خوشبینی واقعی یکشناخت صادقانه است که ممکن است فرضتی جهت رشد و یادگیری تجربه درموقعیتهای دشوار فراهم سازد.
روابط مثبت پیش بینی کننده قوی دیگر سلامت و رفاه، موجود روابط اجتماعی مثبت میباشد.(داینر و همکارن 1999؛ مایرز 2000) نیاز به تعاملات اجتماعی ضرورتی در زندگی بشرمیباشد.
روابث میبت بین مثبت اندیشی و رضایت از خانواده و دوستان یکی از حقایقیاست که جنبه جهانی دارد.
(داینر، اویش و لوکاس، 2003) به طور کلی دوبعد باداشتنروابط اجتماعی مثبت مرتبط هستند: حمایت اجتماعی و تعلق هیجانی.
مطالعات زیادی اثرمثبت حمایت اجتماعی بر رفاه و سلامت را مورد تأکید قرار دادهاند.
روابط اجتماعی حمایتی با عزت نفس بالا، سازگاری موفقیتآمیز، سلامت ومشکلات روانی کمتر مرتبط است.
حمایت اجتماعی همچنین تأثیر مثبتی بر حالات سلامت جسمی دارد.
افرادی کهحمایت اجتماعی دریافت میکنند مثبت اندیشی، عزت نفس، خوشبینی و کنترل ادراکیبیشتری دارند.
تأثیر پیشبینی کنندههای دیگر بر مثبت اندیشی زمانی افزایش مییابد کهحمایت اجتماعی فراهم باشد.
تعلق هیجانی تماس اجتماعی در مطالعهای از افراد خواسته شده موقعیتهایی که آنها ترجیح میدهند تنها باشندیا با کس دیگری باشند که بیان نمایند و دریافتند که افراد بیشتر خواهان آن هستند که بادیگران باشند و آن زمان بیشتر شاد هستند.
به عبارت دیگر، احساس شادی با تماساجتماعی افزایش مییابد.
به دلیل آنکه تماس اجتماعی مثبت سلامت و رفاه را افزایشمیدهد، ارتباط بین مثبت اندیشی و روابط اجتماعی مثبت دوجانبه است.
احساس معنادار و هدفمند بودن زندگی داشتن احساس معنا و هدف در زندگی پیشبینی کننده مهمی از مثبت اندیشی بالامیباشد.
در مطالعات مثبت اندیشی این متغیر اغلب به عنوان دینداری اندازهگیریمیشود.
(مایرز، 1992، 2000) تعدادی از مطالعات دریافتهاند که افرادی که اعتقاد مذهبی بیشتری گزارشنمودهاند.
اغلب بیشتر به خدمات مذهبی گرایش دارند و رفاه و سلامت بیشتری گزارشمینمایند.
مطمئناً دلیل این نتیجه آن است که مذهب احساس معنا به فرد میدهد.
هرچند اینحقیقت وجود دارد که مذهب حمایت اجتماعی را فراهم مینماید و عزت نفس را در ارتباطبا کسانی که در این ارزشها سهیم میباشند افزایش میدهد.
ظاهراً، مذهب میتواند بهحذف اضطراب وجودی و ترس از مرگ کمک نماید.
احساس معنا و هدف در زندگی نیازینیست که نسبت به اعتقادات مذهبی باشد.
(مک گریگو و ستیل، 1998؛ کامپتون و...) به عنوان مثال، مطالعات دریافتهاند که وقتی فرد فعالانه درگیر اهداف درگیر اهدافزیادی است که معنادار هستند، رفاه و سلامت افزایش مییابد.
(اویشی، داینر وساولوکاس، 1999) حل تعارضات درونی یا روان رنجوری پایین واقعیت آن است که مثبت اندیشی بالا با تعارضات روانی کم مرتبط است.
محققاندریافته انند که بین یکپارچگی بیشتر و تجزیه کمتر خود و جنبههای خود نظمی، مثبتاندیشی، همبستگی وجود دارد.
عواملی که مثبت اندیشی را افزایش میدهند شواهد نشان داده که برخی از پیشبینی کنندهها خود میتوانند به شادکامی بیشتررضایت از زندگی منجر شوند.
این بخصوص در رابطه با برونگرایی، روابط مثبت واحساس معنادار و هدفمند بودن و روان رنجوری سطح پایین بیشتر صدق میکند.(آرگیل، 1999؛ داینر و لوکاس، 1999) سؤال دیگر آن است که چگونه این عاملهای شخصیتی بر مثبت اندیشی تأثیرمیگذارند؟
شواهد خوبی وجود دارد که برونگرایی و روان رنجوری میتواند بر سطوحمتوسط ارزیابی خود از مثبت اندیشی تأثیر بگذارد.
و این شواهد در مورد روابط اجتماعیمثبت و داشتن شغل ی تواند منجر به شادکامی گردد.
شناخت: آیا نیمه خامی لیوان را میبینید یا نیمه پر؟
نظریههای شناختی مثبت اندیشی بیان میکنند که مثبت اندیشی بالا نتیجهچگونگیپردازی اطلاعات درباره خودمان، دیگران و محیطمان میباشد.
اینکه ما چگونه وقایع را تفسیر مینماییم بسته به احساس ماست.
شکسپیر درنمایشنامه هملت این ایده را در قالب جمله زیر بیان میکند.
هیچ چیز خوب یا بدی وجودندارد بلکه تفکر ماست که آنرا میسازد.
شناخت ما چگونه عزت نفس مثبت را ایجاد میکند؟
یکی از جنبههای جالب توجه عزت نفس این است که قضاوت ما درباره خوان آنرامیسازد.
این خصوصیت، خود انعکاس نامیده میشود.
تحقیقات بر روی خود دریافتهاند که چیزی که ما انتخاب میکنیم مقایسه خودمان باذاتی است که بسته به عزت نفس ماست و آن خاطراتمان درباره انتشارات و گذشتهخودمان برای آینده.
چگونه عزت نفس حفظ میشود.
حفظ عزت نفس شامل اهدافی از قبیل ارزیابی و همینطور افزایش احساس خودمانمیباشد.
پیگیری اهداف یکی دیگر از روشهای پیشبینی کننده مثبت اندیشی که بر شادکامی و رضایت اززندگی تأثیر میگذارد کمک ما به رسیدن به اهدافمان میباشد.
دیدگاههای نظری در این زمینه بر این عقیده مبتنی هستند که فرایند موفقیتآمیزحرکت به سمت اهداف شخصی معنادار که منجر به سطوح بالای مثبت اندیشی میشوند،میباشد.
در واقع الگوهای مثبت اندیشی و خلق مثبت در پیشبینی افزایش هیجانات مثبتموفقیتآمیز هستند.
(برن اشتاین، 1993) همه اهداف کاملاً در برانگیختن سطوح شادکامی و رضایت، اثربخش نیستند.
بهعلاوه، تفاوت فرهنگها در نوع رسیدن به اهداف بسته به ارزشهای آنهاست.
نظریه ارزیابی داینر و لوکاس (2000) چیزی را که نظریه ارزیابی مینامند، ارائه دادهاند.
این نظریهروشی برای تلفیق یا یکبار خواندن دیدگاههای مختلف درباره مثبت اندیشی میباشند.رفاه و سلامت، پردازش شناختی که تعیین کننده چگونگی مدیریت اطلاعات میباشد،وابسته هستند.
چه چیزی با شادکامی مرتبط نیست پول، درآمد و ثروت: نخستین عاملی که به عنوان پیشبینی کننده مثبت اندیشیمورد بحث قرار نگرفته است.
پول، درآمد و ثروت میباشد.
آیا افرادی که پول بیشتریدارند شادتر از دیگران هستند؟
یکی از پیامهای بسیاری از جوامع این است که پولشادکامی و رضایت میآورد.
اگر شما از افراد مختلف بپرسید که آنها معتقدند برای شادیبه چه چیزی نیاز دارند، اکثر آنها خواهند گفت «پول بیشتر» (مایرز، 2000) این جای تعجب نیست، به دلیل مشتری مدار بودن جوامع، داشتن پول بیشتر اغلببه عنوان روشی جهت افزایش شادکامی نگریسته میشود.
ثروت بیشتر به فرد امکانمیدهد ماشین بهتر، خانه بزرگتر داشته باشد به تعطیلات بیشتری برود.
ثروت شخصیهمچنین به عنوان وسیلهای جهت حفظ خود و خانواده از بلایای غیرمنتظره و اضطراباتمختلف تلقی میشود.
بنابراین پول به عنوان روشی جهت رضایت، امنیت و خوشی تلقیمیشود.
درآمد و مثبت اندیشی داینر و بیزواز - داینر (2002) تأکید نمودهاند که مطالعات بین فرهنگی نشانمیدهند در بسیاری از کشورها بین درآمد و مثبت اندیشی ارتباط وجود دارد.
زندگی دریک کشور ثروتمندتر و داشتن پول بیشتر منجر به افزایش شادکامی میشود.
اما ایننتایج برای هر کشوری تمایل تعمیم نیست به عنوان مثال در جمهوری ایرلند و ایرلندشمالی، سطوح مثبت اندیشی بسیار بالاتر از ایالت متحده میباشد.
برخی مطالعات حاکی از آن است که حتی ارتباط منفی بین درآمد و شادکامی وجوددارد.
(لین، 2000) به عبارت دیگر نرخ شادکامی به رغم افزایش درآمد در سالهای گذشتهکاهش یافته است.
آیا این جمله که با پول نمیتوان شادی خرید درست است؟
بیشتر مردم تحت تأثیر تبلیغات تلویزیونی گریه میکنند و با اخبار خوب غافلگیرمیشوند.
این افراد بدون پول خیلی خیلی شاد هستند.
فرآیندهای سازگاری یک دلیل واضح جهت افزایش شادکامی این است که بینندگان معتقدند که انگیزهراحتتر و خوشایندتر است آنها معتقدند که افزایش درآمد به آنها اجازه میدهد نیازهایمختف خود را برطرف نمایند.
به علاوه، مردم همچنین انتظار دارند که در آینده اضطراب،نگرانی و ترس از بین برود.
به عبارت دیگر انتظار دارند که بیشتر مشکلات زندگی حذفشود و به طور خودکار آنها شادتر خواهند شد.
آیا پول نگرانی را از بین میبرد؟
انتظار دوم در مورد ناتوانی ثروت در پیشبینی شادکامی هم مهم میباشد.
بیشترمردم فرض مینمایند که اگر آنها بتوانند منابع اضطراب، ترس و نگرانی را در زندگیشانکاهش میدهند.
به طور خودکار شادتر خواهند بود.
در واقع پشت این فرض حقیقتی نهفتهاست.
هرچند عامل نهایی، اضطراب، نگرانی وافسردگی را پیشبینی مینمایند اغلب باعاملهای پیش بینی کننده شادکامی، ذرضایت و کثرت متفاوت هستند.
در این دیدگاه اینحقیقت وجود دارد که افزایش درآمد میتواند نگرانیها رادر رابطه با رهن، شهریه بچههاو اضطراب در رابطه با پول کافی برای کرایه را از بین ببرد.
اما احمقانه است که بگوییمپول میتواند کاملاً نگرانیها و ترسها را از بین ببرد.
مقایسههای اجتماعی فرآیند روانی دیگری که شکست ثروت را در فراهم آوردن شادکامی توضیحمیدهد ایده فرآیند مقایسه اجتماعی است.
تحقیقات روانشناختی دریافتهاند که زمانی کهاز افراد خواسته میشود عزت نفسشان را ارزیابی نمایند - یا در این مورد درآمدشان -آنها تمایل دارند زندگیشان را با زندگی دیگران مقایسه نمایند.
(زندگی واقعی یا تصوریآنان).
رضایت از درآمد اغلب وابسته به این است که چه کسی برای مقایسه انتخابمیشود.
(آرگیل، 1999) برخی از افراد از درآمدشان کمتر راضی هستند و این به دلیل استانداردهایی استکه خود را با آن مقایسه مینمایند.
به عنوان مثال ملاکهای مقایسه آنان کلی، ایدهی دور ازدسترس میباشد.
استفاده از ملاکهای کلی و دور از دسترس منجر به این میشود که فرد همیشهخود را کمتر از دیگران ارزیابی نماید.
نظریه مقایسه ابزاری مفید جهت مطالعه ارتباطمیان پول و سلامت و رفاه میباشد.
انتظارات بیش از اندازه درآمد بیش از حد معمولاً منجر به افزایش خواستههای مادی گرایانه میشود.
دآمد میانی منجر به انتظارات غیر واقعی میشود.
(اینرو و بیزاور - داینر 2002) دریافتند که پول نمیتواند منجر به شادی ما شود.اگرچه بیشتر مردم میگویند آنها پول را برای افزایش رفاشان دوست دارند.
اما آنهامعتقدند پول بیشتر صرفاً به شادکامی آنها منجر میشود؟
لوراکینگ و کریستین، تاپ(1998) دریافتند که عقیده عامه مردم درباره شادکامی ثروت را به عنوان عنصر مهمشادکامی قلمداد نمیکند.
اگرچه بیشتر آنها دوست دارند درآمد بیشتری داشته باشند.
اماآنها میدانند که پول بیشتر کلید طلایی شادکامی نیست.
جنسیت: زنان شادمانتر هستند یا مردان؟
مطالعات نشان دادهاند که تفاوت چندانی بین مردان و زنان در خود ارزیابیشان ازشادکامی یا رضایت در زندگی وجود ندارد.
زنان عموماً سطوح بالاتری از شادکامی نسبت به مردان گزارش میکنند.
به عبارتدیگر، زنان بشتر از مردان هیجاناتشان را ابراز مینمایند.
سن: آیا گروه سنی خاصی از بقیه شادمانتر هستند؟
پیام اجتماع آن است که جوانان شادتر از افراد مسن هستند؟
آیا این حقیقت دارد؟برخی از تحقیقات نشان داده انند که افراد مسن رضایت و شادمانی بیشتری از جواناننشان دادهاند.
همانند جنسیت، در این مورد هم نتایج مختلفی بدست آمده است: نخست: روشن است که تجربه هیجانی جوان بیشتر از افراد مسن باشد، اما این بهمعنای مثبت اندیشی آنان نمیباشد.
دوم: تفاوتهای بین گروههای مختلف سنی از لحاظ اینکه چگونه مثبت اندیشی راارزیابی میکنند وجود دارد.
افراد مسن اغلب بین اهداف یا آرزوهایشان و زندگیواقعیشان تفاوت کمی وجود دارد.
و این به افزایش احساس شادکامی و رضایت منجرمیشود.
هنگام مقایسه آنان با جوانان، افراد مسن از زندگی کنونیشان و گذشته خودرضایت بیشتری دارند.
اما از آیندهشان رضایت کمتری دارند.
(آرگیل، 1999).
رضایت ازروابط اجتماعی برای افراد مسن مهمتر است.
(راجرز و وودورث، 1982) نژاد و قومیت محققان هنگام بررسی ارتباط میان نژاد یا قومیت با مثبت اندیشی، به تفاوت بینگروههای نژادی در فرهنگی خاص یا تفاوت میان فرهنگهای قومی مختلف پی ببرند.
مطالعات در ایالات متحده نشان داده است که آمریکاییهای آفریقایی تبار شادکامیکمتری نسبت به آمریکاییهای قفقازی گزارش مینمایند.
(آرگیل، 1999) همچنین آمریکایی - آفریقاییهای بزرگسال عزت نفس کلی را گزارش مینمایند.کودکان سیاهپوست عزتنفس کمتری نسبت به سفیدپوستان گزارش مینمایند.
(آرگیل،1999) سیاه پوستان بزرگسال 55 ساله یا بیشتر - شادتر از سفیدپوستان مسن بودند.(کمپل، راجرز، 1976) عزت نفس آمریکایی - آسیاییها همانند آمریکای - قفقازی بود(چانگ، 2001) به طور کلی سطح مثبت اندیشی در فرهنگهای مختلف مرتبط با اعتقاد آنان در زمینهرسیدن به چیزهایی است که برای آنان ارزشمند میباشد.
به دلیل اینکه افراد فرهنگهایمختلف در ارزشهایشان متفاوت میباشند، مسیر سلامت و رفاه هم در فرهنگهای مختلفمتفاوت است.
به عنوان مثال فرهنگ لاتین باارزشها در سطح فردی و هیجانات قوی جهتخانوادهشان توجه دارند درحالیکه فرهنگ آسیایی دیگر به ارزشهای اجتماعی توجه دارد.
تحصیلات و محیط درحالیکه تحصیل در میان بیشتر مردم وسیلهای جهت کار بهتر تلقی میشود آیامیتواند بر شادکامی تأثیرگذار باشد؟
مطالعات مختلف دریافتهاند که سطح تحصیلاتتأثیر کمی بر روی شادکامی یا عاطفه مثبت دارد.
افراد تحصیلکرده تمایل کمتری بهگزارش شادکامی دارند.
مطالعات نشان دادهاند که محیط عموماً بر سطوح شادکامی و رضایت تأثیرنمیگذارد.
درحالیکه تغییر در آب و هوا ممکن است منجر به تغییراتی در خلق روزانه شودکه در درازمدت چندان بر رفاه و سلامت تأثیرگذار نیستند.
نظرات درباره مثبت اندیشی تعاملات اجتماعی و خصوصیات فردی بر مثبت اندیشی تأثیر میگذارند.
عزت نفسبالا، کنترل ادراکی، خوشبینی، احساس معنا و تعارضات درونی که همه نمایانگر این استکه فرد به تعادل هیجانی معین در زندگیش رسیده است و این تعادل نسبتاً پایدار است.
افراد شاد گرایش بیشتری به روابط اجتماعی مثبت دارند و به همان اندازه همبرونگرا هستند و در ارتباط با دیگران به تعادل رسیدهاند.
افرادی که سطوح بالای از شادکامی را گزارش مینمایند خواشتههایشان را بانیازهای خود و دیگران در جامعه هماهنگ نمودهاند.
خلاصه در این بخش به تحقیقات در زمینه مثبت اندیشی پرداخته میشود.
اخیراً این مطالعات سه متغیر عمده را مورد بررسی قرار دادهاند: شادکامی، رضایتاز زندگی و روان رنجوری خیلی کم.
مثبت اندیشی اغلب باابزارهای خودسنجی اندازهگیری میشود، مثبت اندیشینتیجه مجموع لحظات خوشایند یا نتیجه گرایشات کلی مثت به وقایع زندگی میباشد.
محققان به شش متغیر اشاره نمودهاند که مثبت اندیشی را پیشبینی میکنند.
عزت نفس مثبت، احساس کنترل ادراکی، خوشبینی، احساس معنا و هدف،شخصیت برونگرا و روابط اجتماعی مثبت.
و علاوه بر آنها روان رنجوری سطح پایین یا در روش عمده این متغیرها میتوانند بر مثبت اندیشی تأثیر بگذارند.
افزایشتغییر مثبت وقایع زندگی و تشویق پیگیری اهداف در زندگی.
حفظ و ارتقاء عزت نفس شامل انجام هزاران مقایسه با دیگران، تجارب گذشتهخودمان و آرزوهایمان در آینده میباشد.
تعداد زیادی از تحقیقات این عقیده را که لازمنیست خودپنداره کاملاً با ما و احساس خوب درباره خودمان منطبق باشد را حمایتمینمایند.
عهاملهایی که به طور معناداری مثبت اندیشی را پیشبینی نمیکنند (اگرچه تأثیردارند) شامل پول، سن، جنسیت، تحصیلات، نژاد و محیط میباشند.
وقتی این عاملها تأثیرگذار باشند با درآمد، تحصیلات و طبقه اجتماعی هم مرتبطهستند.