زن و شوهر هم از هم دیگر ارث می برند.
اگرچه دخول صورت نگرفته باشدو جمع می شوند با جمیع ورثه در صورتی که خالی از موانع باشد (کفرو...) در هر صورت از یکدیگر ارث می برند.
مگر در مریض، آن درصوتی است که مرد درحال مریض بودن بازن ازدواج کرده، مرد اززن ارث نمی بردو زن هم از مرد ارث نمی برد.
مگراینکه آن مرداز آن بیماری رهایی یابد و یا دخول به زن کند.
دراین صورت از یکدیگر ارث می برند، اگرچه شوهر پیش از دخول بمیرد
اگر مرد درزمان بیماری بازن ازدواج کند، ازیکدیگر ارث خواهندبرد.
اگرچه دخول نباشد.
بنابر قول اقرب، این همانند زن صحیح است که بامرد ازدوا ج کرده و بخاطر عمل کردن به اصل (اصل ارث بردن) و تخلف از این اصل که درمورد مرد است و این بخاطر یک دلیل خارجی است که موجب نمی شود زن به مرد الحاق شود، چون این الحاق قیاس است.
درطلاق رجعی تا زمانی که عد تمام نشده، اگر هرکدام بمیرند از یکدیگر ارث می برند.
بخاطر اینکه مطلقه رجعی درحکم زوجه است.
بخلاف بائن که پس ازوقوع طلاق بائن زن وشوهر درمدت عده از یکدیگر ارث نمی برند، مگر اینکه مرد درحال بیماری زن خود را طلاق دهد،زن تایک سال از مرد ارث می برد، بخلاف مردکه ارث نمی برد.
اگرن و شوهر خود فرزند داشته باشد، ازهمه ترکه ارث می برد، مانند سایر ورثه بنابر قول مشهور خصوصاً بین متاخرین و نیز مرد ارث می برد زن مطلق.
اما زنی که فرزند که فرزند ندارد از عین زمین ارث نمی برد.
قیمت آن و ابزارآلات ساختمان که مانند درب و پنجره و بناها از قبیل سنگها و آجرها و غیر.
اما از قیمت ابزارها و بناها ارث میبردوقیمت گذاری می شود.
بناها وخانه هایی که دردروی زمین است، منهای زمین پس یا قیمت به زن داده می شود.
ظاهر عبارت منصف آن است که زن عین درختان میوه دار و غیر آن را وارث می برد چون شهید اینها را از ارث زن استثنا نکرد و لذا در عموم ارث باقی می ماند، زیرا هرچه از مستثنی منه بیرون باشد(زمین و آلات ساختمانی) از عین آنها ارث می برد مثل غیر آنها .
واین یکی از اقوال درمساله.
بلکه از منصف چنین نظری دور است و معروف بین فقهای متاخرین و نزد خودمنصف است که محروم است.
زن از عین درختان مثل بناها نه قیمت آنها بلکه از قیمت آنها ارث می برد.
و ممکن است حمل کنیم آلات رابر آنچه که شامل درختان هم می شود.
ظاهراً در مورد بناها فرقی میان بنایی که برای سکونت ساخته شده و بنایی که برای مصالح و اغراض دیگر مثل آسیا، حمام و اتاق روغن گیر زیتون یا کنجد یا آب انگور تهیه می شود.
اصطبل و طویله و غیر اینها وجود ندارد.
چون عنوان بنا بر همه اینها شامل می شود.
اگر چه دراین موارد عنوان«باع»که در بسیاری ازروایات آمده است، داخل نمی شود، چون رباع جمع ربع است به معنای خانه.
اگر چه دراین موارد عنوان«باع»که در بسیاری ازروایات آمده است، داخل نمی شود، چون رباع جمع ربع است به معنای خانه.
اگر میت دوتا زوجه داشته باشد.
فرق ندارد روایات زیادی در این باب است که میان زن با فرزند و بدون فرزند فرقی نمی گذارد، بلکه حاکی ازآن است که مشترکاً آنها در محرومیت امور یاد شده و گروهی هم این را پدیرفته اند.تعلیلی که روایت آورده این است ترس از اینکه زن درخانه و زمینی که به ورثه می رسد، کسی را وارد کند( شوهر دیگری) که آنها از(وارث) او کرامت دارند که هردو محروم شدن اشتراک دارند، ولی این تعلیل در مورد زن بدون فرزند قوی تر است اما دلیل که منصف و دیگران بیان کردن که میان زن بافرزند و بدون فرزند را فرق گذاشته اندو این فرق درروایت اذینه (اسم یک شخص) که مقطوع است و این ضعیف تر ازآن است که بتواند روایات زیاد که درمیان آنها هم صحیح وجود دارد و هم حسن تخصیص بزند.
واگر بتواند تخصیص بزند موارد یاد شده باید کمتر ازارث زوجه باشد.
درصورتی که این روایات اذینه دلالت بر محرومیت کلی زن بدون فرزند داردو شاید تقلیل از تخصیص آیه سزاواتر باشد وآن اینکه بگوییم فقط بر محرومیت زن بدون فرزند دلالت دارد، نه بر محرومیت زنی که دارای فرزند می باشد و این قول اولی است.
مردی که چهار زن دارد و به همین دلیل بعضی که مثل ابن اوریس قائل به قرعه هستند، برای اینکه قرعه برای هر امری است که مشتبهه یا مشتبهه در ظاهر ولی فی نفسه معلوم است و زن مثل آنجاست که فی نفسه معلوم وارث نمی باشد، یکی ازآن چهار زن هر کدام که به قرعه خارج شدن ازارث محروم می شود و نصیب زوجیت یا بین زوجها به صورت مساوی تقسیم می گردد.
برای اینکه مفروض انقضاء عده زن مطلقه است که زوج اقدام کرده به گرفتن زن پنجم.
و بنابر مشهور( قول اول قول امامیه که همه ارث می برند) آیا سرایت می کند، این حکم بر جایی که روایت نداریم مثل جایی که مشتبهه شود مطلقه بین دو زن یا سه تا مشتبهه شود یا میان پنج زن مشتبهه شود یا آنکه شوهر کمتر از چهارتا زن داشته باشد و یکی را طلاق بدهد و بازن دیگری ازدواج کند و زن مطلقه در میان دوزن یا بیشتر مشتبهه شود یا مرد اصلاً با زن دیگری ازدواج نکرده باشد و لی زن که طلاق داده باباقی زنها یا بعضی آنها مشتبهه شود.
یا آنکه مرد طلاق بدهد بیشتر از یکی و ازدواج کند با بیشتر از یکی تا برسد به آنکه چهار زن را طلاق دهد و با چهار زن ازدواج کند آنگاه معلوم نباشد زنان مطلقه ازاین 8 زن کدام هستند و زنان ازدواج کرده از این 8 زن کدام هستند یا آنکه فسخ کرده یکی رابیشتر از یکی را برای عیب یا امر دیگری با زن یا زنان دیگری ازدواج کرده باشد یا اصلاً ازدواج نکرده باشد و اشتباه رخ دهد دو قول است.
دو قول در مورد اشتباه به خاطر و بنابراین به قرعه شویم هر کدام خارج شد مطلقه است و تقسیم می شود.
مال به صورت مساوی بین چهارزن.
و بنابر قول دوم نصیب زنانی که طرف شبهه هستند به طور مساوی مال بین آنها تقسیم می گردد.
به این صورت که اگر میت 4 زن دارد و یکی را طلاق دهد اگر مردد بین دو تا باشیم سه چهارم مال برای 3 زن معلوم زوجه است و یک چهارم مال برای دو نفر است که مردد هستیم و همین طور مثال بزن.
ولی مخفی نماند که قول به قرعه در موردی که نص نداریم قوی تر است بلکه در همان مورد نص هم اگر اجماع نبود قول به قرعه قوی تر بود و به هر حال بهتر آن است که در همه موارد یاد شده زنان مشتبهه با یکدیگر مصالحه کنند.
فصل سوم : فی الؤلاء (ولایت داشتن) فصل چهارم در توابع: چند مساله در میراث خنثی: و آن کسی است که برای آن هم خرج مرد است و هم خرج زن.
ارث خنثی دلیل های دیگر سهم خنثی مشکل در صورت جمع شدن با ازاین معهما تا اول الثانیه برای مطالعه است.
الثانیه: کسی که فاقد آلت مردانه و زنانه است.
حکم کسی که فاقد آلت مردانه و زنانه باشد.
ابن جنید به این روایت عمل کرده:1- روایت اول مشهورتر از این روایت است.
2- سندش صحیح تر ودلالتش روشنتر است.
کسی که دو سر دارد:ص 250 کسی که دوسر دارد و دوبدن اما برروی یک کمر قرار گرفته اند چه پایین تر ازآلت مردانه داشته باشد یا خیر آن باشد.
برای اینکه بحث در اینجا این است که آیا قسمت بالای کمر یک نفر به حساب می آید یا دو نفر تا ارث مرتب گردد.
حکم این گونه افراد که دو سر دارند وبدن ولی بر یک کمر استوارند: حکم کسی که دو سر دارد و بریک کمر مستقراند: حکم کسی که دو سر ودوبدن دارد و بر یک کمر در مورد جنایت حکم آنها درمورد اینکه اگر یکی از آنها مرتد شوند.
مساله سوم : میران حمل 1- بچه ای که در شکم مادر است و به صورت زنده به دنیا بیاید یا آنکه پس از تولد مانند موجود زنده حرکت کرد و بعد بمیرد از خود ارث بجا می گذارد.
2- اما حرکت های مانند ارتعاش و لغزش معتبر نیست و همچنین اگر خارج شود حمل بعضی زنده و بعض دیگر مرده ارث نمی برد.
3- شرط نیت در زنده بودن فریاد زدن برای انکه امکان دارد حمل باشد لال و گنگ بلکه کفایت می کند حرکتی که دلالت بر زنده بودن کند.
بعضی از روایت شنیدن صدای بچه را ؟؟؟
کرده اند حمل می شود بر تقیه.
مساله چهارم: مالک دیه جنین 1- بچه تا وقتی که در شکم مادر است پس هر گاه کسی جنایتی بر او وارد کند که سبب سقط او شود دیه آن را پدر و مادرش ارث می برند.
2- در صورتی که ایشان نباشند(پدر و مادر) مثل آنجائی که هر دوی آنها همزمان با جنین بمیرد یا پدر قبل از اینها بمیرد(مادر و جنین) و مادرش همراه جنین بمیرد کسی که متقرب به پدر و مادر یا به پدر تنها متقرب باشد به سبب باشد یا به سبب اولی مثل برادر دومی (سبب) مثل معتق پدر 3- فهیمده می شود از تخصیص ارث به متقرب پدر ارث نمی برد متقرب مادر مطلق (مذکر یا کونث) باشد.
مساله پنجم: وارث فرزند زن لعان شده 1- ورثه فرزند لعان شده مادرس است نه پدرش چون فرزند به واسطه لعان نفی شده از پدر 2- فرزند و همسرش در موانع ارث بیان شد از پدر از فرزند زن لعان شده ارث نمی برد.
3- فرزند از پدر ارث نمی برد به وسیله لعان مگر آنکه تگذیب کند پدر خودش را که در انیجا پسر از پدر ارث می برد اما پدر از فرزند ارث نمی برد.
اما حکم فرزند کسی که لعان شد – مادرش- و زوجه اس چیست که توضیح می دهیم در این بحث که قبلا بیان نشد.
1- ممکن ایت عبارت گذشته اشاره داشته باشد به نحوه ارث بردن افرادی که ذکر شد به این معنا که میراث مادر و فرزند و زوجه کسی که ماردش لعان شد همان چیزی است که در میراث امثال ایشان از مادران و فرزندان و همسران بیان شد.
2- و در صورت نبود ایشان یعنی مادر و فرزند و زوجه خویشاوندان مادری او چه مونث یا مذکر ارث می برند به صورت مساوی کما که قبلا هم این طور بوده که دایی و عمه ارث را می گرفتند و به صورت مساوی بین خودشان تقسیم می کردند.
3- در این ارث بردن باید ترتیب رعایت شود: به حسب میزان تقرب به میت از او ارث می برند و آنها که پیش از همه به میت نزدیکتر هستند اول آنها ارث می برد در صورتی که انها نبودند نوبت به درجه بعدی می رسد که ارث می برند و او نیز از خویشاوندان مادرش ارث می برند در صورتی که در مرتبه و ارث قرار گرفته باشند.
اما از خویشاوندان پدری ارث نمی برد مگر آنکه انها(اقوام پدری) تکذیب کند پدر لعان شده خود را بنا بر قولی مسئله ششم: حکم ولو زنا ورثه زنازاده یعنی کسی که هم پدرش و هم مادرش زانی بوده 1- ارث می برند فرزندش و زوجه زنازاده 2- نه مادرش و نه پدرش 3- و نه کسانی که بواسطه انها با او نسبت دارندبه خاطر اینکه ارث بردن بخاطر زنا منتفی شده شرعا.
4- و زا طرف دیگر کسانی که به او منتسب می شوند(مثل فرزند) از او ارث خواهند برد.
5- و در صورت نبود هیچ کدام از اینها (ولد و زوجه9 و در صورت نبود کسانی که در حکم انها هستند (یک طرفه باشند) پس ضامن الجریره ارث می برد و در صورت نبود ضامن الجریره امام ارث می برد.
خلاف این قسم پنجم روایت شده که گفته اند ولد زنا- مادرش، خواهرش و بردار مادری اش ارث می برند و همچنین فامیل های نادری که قائلین این قول صدوق و تقی و ابن جنید می باشند.
مساله هفتم: تاثیر تبری از نسب در ارث: تبری از نسب نزد سلطان و حاکم بنا بر قول مشهور تاثیری در ارث ندارد و موجب متبری شدن از ارث بودن نمی شود.
1- به خاطر اصل ارث بردن 2- عموم قرآن که دلالت دارد بر ارث بردن (چه تبری بجوید و چه نه) خویشاوندان از یکدیگر ارث می برند مطلقاً.
اما یک قول نادر و شاد است که قائل شده به این قول شیخ در نهایه وابن براج اگر پدر کسی از نسب او تبری بجوید عصبه مادرش از او ارث عمه برد اما عصبه پدرش از او ارث نمی برد.
مستند ایشان روایت ابن بصیر است که از امام صادق (ع) که در آن ابی بصیر می گوید از امام پرسیدام کسی که پدرش او را از خانه بیرون کرده و نزد حاکم از او تبری جسته میراث این شخص برای چه کسی است امام فرمود.
امام علی فرموده: میراث او برای نزدیکترین مردم به اوست.
اما این روایت دلالتی بر این حاکم ندارد و چون پدر او نزدیکتر از عصبه مادری می باشد و شیخ در مسائل حائریه به صراحت از این رای خود عدول کرده است.
مساله هشتم: میراث غرق شدگان.
و مهدوم علیه (دیوار بر آنها خراب شده زیر آوار مانده اند) کسانی که با هم غرق می شوند یا زیر آوار می میرند دومی آنکه دیرتر مرده است.
(که برای بار دوم فرض شد مرده است ارث نمی برد) اما این پاسخ تکلف آمیز است و دلیل عمده بر این فتوا که ازمالی که اولی ارث برده دومی ارث نمی برد نص است مثلاً رو شیخ مفید به این قائل شدن که اول ا ضعف را ارث می دهیم بعد قوی را و این واجب است ولی ضعف این را قبول ندارد و تازه بر فرض اینکه قبول کنیم این که اول ا ضعف ارث می برد مستحب است و بر فرض هم که تقدیم او مقدم باشد ا ضعف تعبداً مقدم می شود.
نه بخاطر علتی که ما از آن آگاهی داشته باشیم زیرا بیشتر علل شرع و مصالحی که در نظر شارع ملحوظ و معتبر است از ما پوشیده است.
و عقلهای ما از درک آن ناتوان است و ظیفه ما آناست که از نص بدون نظر به دلیل آن پیروی کنیم.
به خاطر آنکه در صورت مساوی بودن سهم ارث کسانی که مرده اند مانند آنجا که دو برادر پدری غرق می شوند دیگر کسی ضعیف تر از دیگری نیست تا در میراث مقدم شود و در نتیجه مال هر یک از آنها برای ورثه دیگر خواهد بود.
خواه به تقدیم به نحو و جوب یا استحباب فرض کنیم در جائی که پدر و پسری مرده اند اول فرض می گردد که پسر مرده تا پدرش سهم خود را از پسر ارث می برد.
آنگاه مرگ پدر فرض می شود و پسر ارث می برد و مال هر کدام به ورثه زنده دیگری می رسد.
و اگر با این دو نفر کسی که در مرتبه ارث است با ایشان مساوی باشد مشارکت داشت آنچه او ارث برد است به ورثه زنده اش منتقل می گردد.
و اگر پدر و پسر وارثی نداشته باشند دارائی (مال) آنها برای امام است.
سرایت نمی کند این حکم ارث بردن در این موارد غیر از موردی که دلیل داشتیم.
1- بعضی از اصحاب گفته اند این حکم در هر سببی که باعث مرگ شود و ندانیم کدام زودتر مرده و کدام دیر مثل قتل- آتش سوزی- چون علت موجود است و نمی دانیم کدام زودتر و کدام دیدم از هم ارث می برند این ضعیف است 2- در جائی که مرگ به صورت طبیعی واقع شود و ما ندانیم کدام زودتر مرده و کدام دیرتر موجب ارث بردن از یکدیگر نخواهد شد.
3- و چون این مورد فرقی و مهدوم علیه بر خلاف اصل است و اکتفا می شود در موضع خلاف اصل بر موضع نص و وفاق.
مساله نهم: در میراث مجوس: (زرتشتیان) مجوسی ها زمانی که به حکام و قاضی اسلامی مراجعه کنند فقهای شعیه در مورد آنها اختلاف کرده اند.
اختلافها قول 4- گفته فضل بنی شاذان و جماعتی و موندف: قول چهارم: 1- ارث می برند به نسب صحیح و فاسد 2- ارث می برد به سبب صحیح ولی ارث نمی برد به سبب فاسد.
دلیل ارث بردن نسب و دلیل ارث نبردن در سبب فاسد اما روایتی که شیخ به آنها تمسک کرده است، عمده اش روایتی است که سکونی نقل کرده و امر سکونی واضع است (اعتمادی به او نیست و روایاتش فاقد حجیت هستند) و سایر روایت دلالتی بر مد عالی شیخ ندارند.
بنابر آنچه اختیار کرده مصنف متفرع می شود بواسطه این دو قاعده- فرعهای زیادی که حکم آن از آنچه که در باب ارث بیان شد دانسته می شود از این صفحه 254 انتهای صفحه تا صفحه دیگر اول مسله 10 برای مطالعه است چون تکراری است.
مسله دهم: مخربهای فروضی: کمتری عددی که از مخربهای صحیح به دست می آید عدد 5 است بخاطر اینکه فرضهای ما شش قسم بودن ام چون مخرج و هر دو سه است و مشترک است یکی حساب شد.
مخرج نصف و مخرج سه است و مخرج است و مخرج است و مخرج است.
و بنابراین وارث کسی باشد که نصف مال را می برد با کسی که در طبقه دوم است در این صورت اصل فریضه را باید از 2 حساب کرد.
پس اگر آن نیم دوم میان ورثه تقسیم شدو منگسر نشد مطلوب است اگر منکسر شد به نحوی که بیان خواهد شد عمل می شود تا فریضه را به عددی رساند که وقتی سهام را از آن تقسیم می کنند به هر یک از ورثه عدد صحیح بدون کسر برسند.
1- اگر فریضه مشتمل بر یک سوم یا یا هر دوی آنها باشد ترکه بر سه قسم تقسیم می شود و 2- اگر فریضه مشتمل بر باشد ترکه چهار قسمت می شود و به همین ترتیب.
3- a اگر در فریضه، فروض متعددی جمع شوند، اصل آن را باید از کوچکترین عددی فرض کرد که وقتی بر فرایض ذکر شده تقسیم می شوند خارج قسمت عدد صحیح باشد (به آن مخرج مشترک گفته می شود) طریقه بدست آوردن مخرج مشترک: طریقه بدست آوردن مخرج مشترک و حکم انطباق فریضه بر صاحبان سهام و وافی بودنش به آنها و انکسار و وافی نبودنش به آنه به گونه ای است که خواهد آمد.
از اینجا تا اول مساله دوازدهم برای مطالعه است: مساله دوازدهم: عدل آن است که فریضه بواسطه وارد شدن زوج یا زوجه در زمره ورثه فریضه کمتر از سهام بیاید را عدل گویند.
یا به تعریف ساده تر عدل آن است که فریضه کمتر از سهام بیاید را عدل نام گذاری نمایند.
این مثل آنجائی است که نبتین و دو تا ابوین و زوج یا زوجه یا نبتین بهمراه یکی از پدر و مادر با زوج یا اختین پدری و اختین مادری با یکی از زوجین.
در این سه مساله عدل لازم می آید.
که در این صورت باید نقص وارد شود بر نبت و بنات و در مثال سوم بر خواهرهای پدری فقط نقص وارد می شود نه بر جمیع.
مساله سیزدهم: اینکه فریضه زیاد بیاید بر سهامش (تعصیب) مثل آنجائی که میت فقط یک دختر تنها دارد یا نبات – یا اخت یا اخوات و یا فقط دو تا پدر و مادر دارد که در اینجا فریضه بیشتر از سهام آمده است.
در این صورت زائد بر صاحب سهم غیر از زوج و زوجه و مادر میت در صورت وجود حاجب و در صورت نبود صاحب بر مادر و غیر از ازدواج و زوجه زیادی رد می شود.
و اگر در یک جامع شود کسی که دو سبب و کسی که یک سبب دارد مثل خواهرا بوینی که دو سبب دارد و یکی برادر یا براداران مادری که یک سبب دارد که در این صورت مقدار زائده را به کسی که دو سبب دارد رد می کنیم.
مناسخات: مناسخات آن است که کسی بمیرد و آنگاه ورثه او قبل از تقسیم ترکه بمیرند که در این صورت برای تقسیم ترکه او 4 صورت پیش می آید.
اگر بخواهند ارث را از اصل مال تقسیم نمایند این چهار صورت پیش می آید.
مناسخات اگر یکی از ورثه، پیش از آنکه ترکه تقسیم شود بمیرد، ترکه میت اول را تصحیح می کنیم.
پس اگر نصیب میت دوم میان ورثه او بدون کسر تقسیم می شود، هر دو مساله از مساله اول صحیح است مثل زنی که پس از شوهر خود مرده است و یک پسر و یک دختر دارد، و شوهر او نیز یک پسر و یک دختر از زن دیگری به جای گذاشته است در این مساله، فریضه میت اول بیت و چهار است که سه سهم به زوجه می رسد و این سه سهم به طور صحیح (بدون آنکه کسر لازم آید) بر دو فرزند او تقسیم می شود.
مساله ای که وارث و جهت استحقاق در دو مورد مختلف است مانند زنی که می میرد و از خود یک شوهر و چهار برادر پدری به باقی می گذارد بعد شوهر نیز می میرد و از خود یک پسر و دو دختر باقی می گذارد که هر دو مساله از همان فریضه اول که هشت است.
صحیح می باشد.
1- اگر نصیب میت دوم وافی به فریضه او نباشد: نسبت میان نصیب میت دوم و سهم ورثه او لحاظ می شود پس اگر میان آنها نسبت توافق باشد وفق میان نصیب او و سهام ورثه اش از فریضه نه از نصیب در مساله اول ضرب می شود پس هرچه بدست آمد تقسیم آن صحیح خواهد بود.
مانند آنکه کسی بمیرد و ورثه او والدین و پسرش باشد، آنگاه پسر نیز بمیرد.
و دو پسر و دو دختر از خود باقی می گذارد.
در این صورت فریضه مساله اول و شش و نصیب پسر از آن، چهار است و سهم ورثه پسر، شش می باشد.
که با نصیب آنها توافق به نصف دارد.
بنابراین عدد سه که وفق فریضه مساله دوم است در شش ضرب می شود و حاصل آن 18 خواهد بود و هر دو فریضه با آن صحیح می شود.
مثل آنجائی که کسی می میرد و دو برادر مادری و دو برادر پدری و شوهر از خود باقی میگذارد.
بعد شوهر می میرد و یک پسر و دو دختر از او باقی می ماند.
فریضه مساله اول، دوازده است: مخرج نصف و ثلث (یعنی شش) که در دو ضرب شده است چون شش بر یک دسته از ورثه، یعنی دو برادر پدری منکسر می شود سهم زوج از این دوازده سهم، شش سهم است.
میان شش و فریضه او که چهار است.
توافق به نصف دارد.
و دو در 12 ضرب می شود که حاصل آن می شود 24 از این عدد هر دو فریضه درست می شود.
2- اگر میان نصیب میت دوم و سهام او توافق نباشد مساله دوم در مساله اول ضرب می شود هرچند به دست آید هر دو مساله از آن صحیح خواهد بود.