- تاریخ ایران و ترکیه در آثار متعدد مورخان از آن جمله در کتب تواریخ اسکندر منشی ترکمان, قاضی احمد قمی, مصطفی عالی افندی, مصطفی سلانیکی, ابراهیم پچوی و ...
منعکس گردیده و پژوهشگران از این آثار پرقیمت کم و بیش استفاده نموده اند، ولی ما یک کتاب تاریخیِ خیلی پرارزش نیز در دست داریم که متأسفانه محققان از آن بهره مند نبوده اند.
زیرا این کتاب تا به حال به چاپ نرسیده و نسخه خطی آن در کتابخانه دانشگاه استانبول محفوظ می باشد.
نام کتاب ذکر شده « ظفرنامه سلطان مراد ثالث » است که از طرف ابراهیم رحیم زاده، مورخ عثمانی تألیف گردیده است.
2- ناگفته نماند که در اواسط عصر شانزدهم میلادی، امپراطوری عثمانی در کشورهای متعدد کره زمین حاکمیت خود را توسعه داده بود و برای اشغال سواحل دریای خزر تلاش می نمود از راه های تجاری و ترانزیتیِ قفقاز بهره برداری نماید.
3- بنا بر معلومات ابراهیم رحیم زاده، در تاریخ 8/9/982 هجری (23/12/1574 میلادی) مأمورین بلندمرتبه عثمانی در دیوان سلطان مراد ثالث جمع شده، حالت و وضعیت دول اسلامی و به اصطلاح هجوم شرق به اراضی دولت صفوی را تحت مذاکره قرار داده بودند, ولی اجرا و انجام طرح فوق بعد از 4 سال در بهار 986 صورت گرفت.
4- برای اجرای آن طرح، عثمانی ها به کمک و یاریِ حکمران و فرمان فرمایانِ ایالات قفقاز شمالی امیدوار بودند و به حاکمان آوارستان, قیطاق, قوموق و تباساران نامه هایی راجع به همکاری بر ضد صفویان فرستادند.
بنا بر معلومات ابراهیم رحیم زاده، جنگی که در نزدیک شهر شماخی شیروان صورت گرفته بود (در فصل خزان 986) امیر شمخال، حاکم قیطاق و قوموق به تعداد 30 هزار دلاوران داغستان را جمع کرده و به عثمانی ها کمک رسانیده بود، ولی عثمانی ها از ترس قزلباشان بعد از پیروزی نتوانستند در شماخی بمانند و لشگرهای خود را به شهر دربند انتقال دادند.
شایان توجه است که اهالی دربند اگر هنگام هجوم عثمانی ها به شیروان بر ضد صفویان برخاسته بودند، بعد از دریافت خبر هجوم تازه قزلباشان، قشون های عثمانی را از شهر بیرون راندند.
در آینده لشگر کشی اهالی قفقاز بر ضد عثمانی ها افزایش پیدانمود و در نتیجه، نظامیان عثمانی و تاتار به سرکردگی عثمان پاشا از دربند بیرون جستند.
روابط سیاسی و تعاملات فرهنگی و تمدنیِ ایران و عراق از مشروطه تا انقلاب اسلامی
هدایت فرح بخش - کارشناس ارشد تاریخ
اقوام ساکن در منطقه میان رودان (بین النهرین) از ده ها قرن پیش از میلاد مسیح با ایرانیان ارتباط اقتصادی، فرهنگی و فکری داشته و در تعاملی پیوسته به تکامل یکدیگر کمک کردند.
آریاها در پهنه فلات ایران تا مدیترانه با همکاری مردمان این مناطق به خصوص بومیان همجوار بین النهرین، پایه های فرهنگ و تمدن درخشان اولیه جهانی را طراحی و پایه ریزی نمودند.
ایرانیان در کوششی مشترک توانستند مراکز مهم تمدن اور نینوا, بابل, سلوکیه و تیسفون و حران را به نحوی چشمگیر گسترش داده و در محدوده آن روزگار و در عرصه جهانی به نمایش درآورند.
اگرچه در این باره نمی توان رویارویی و تصادمات سیاسی و اجتماعی و فکری و اقتصادیِ انکارناپذیرِ اقوامِ ایرانی و بومیان حوزه رودخانه های دجله و فرات را نادیده گرفت.
تشابه و تفاوتی که از دوره باستان و سپس خلفای بزرگ (راشدین) و خلفای کوچک (بنی امیه و بنی عباس) و ترکان و آل عثمان تا ظهور و تأسیس کشور عراق ادامه یافت.
بیشترین عوامل مؤثر در این کنش و واکنش ها عوامل جغرافیایی و اقتصادی و فرهنگی و فکری و اجتماعی و سیاسی بوده است.
علاوه بر آن نمی توان تحولات این منطقه را بدون اصلاحات و تغییرات جهانی بررسی و مطالعه نمود، زیرا جوامع انسانی همچون دانه های زنجیر اگرچه از یکدیگر مستقل و منفک می باشند، ولی علایق بین آنها سرنوشتشان را در تعاملی اجتناب ناپذیر، به یکدیگر پیوند داده است.
این پژوهش به دلایل ذیل می تواند مورد توجه قرار گیرد:
1- سرزمین غرب فلات ایران، اولین ناحیه مسکون و متمدن جهان گذشته تاکنون محسوب می گردد.
2- منطقه بین النهرین سرزمینی است که دارای شرایط طبیعی و جغرافیاییِ متکاثر و متنوعی است.
3- اقوام مختلفی در آن زیسته و ماندگار شده اند و برخی دیگر در طول زمان نابود گردیدند.
4- سرزمین میان رودان اولین جایگاه و مهبط وحی و پیامبران الهی بوده است.
5- بین النهرین میان سه قاره قدیم جهان, کانون برخوردها و تضاربات سیاسی و اقتصادی محسوب می گردد.
6- عراق به عنوان موضوع اصلیِ این پژوهش، همواره پس از جنگ اول جهانی کانون تعارضات و تداخلات منطقه خاورمیانه بوده است.
7- عراق مجموعه ای از اقوام عرب, کرد, فارس, آموری, آشوری و دیگر قبایل است که پیوند آنها و خاستگاهشان در این منطقه محدود، قابل تأمل و بررسی است.
8- تفکرات مذهبی و ملی متنوع در عراق در این پژوهش حائز اهمیت است و …
سرفصل هایی که در این پژوهش به آنها توجه می شود:
الف- شناخت تاریخ مختصر بین النهرین
ب- تعریف روابط خارجی
ج- تعریف و تشریح روابط سیاسی
د- چگونگی پیدایش حکومت عراق و تحولات آن
ه بررسی روابط ایران و عراق در دوره مشروطه و پیامدهای آن
و- عراق و تأثیر تحولات جهانی بر آن در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم
ز- روابط عراق و ایران پس از جنگ های جهانی و دلایل پیدایش تصادمات جدی این دوره
ح- دلایل گسترش اختلافات عراق با ایران به استناد اسناد تاریخی
ط- عوامل بنیانی و زمینه های پیدایش جنگ هشت ساله
ی- نتیجه گیری
موقوفات آستان قدس رضوی در آسیای میانه و افغانستان
* علی کریمیان- رئیس گروه پژوهش پژوهشکده اسناد سازمان اسناد ملی ایران
چکیده :
سنت حسنه وقف، یکی از مصادیق احسان و غیرخواهی است که بیشتر با استفاده از تعالیم انبیاء آن را از دیرباز به وجود آورده و در صحنه سیاست اجتماعی، به ودیعت نهاده است.
وقف یکی از حسنات مؤکد و از « باقیات صالحات » است.
از نظر اخلاقی نیز، بارزترین تجلی روحیه تعاون اجتماعی است.
از طرفی نیز در آیات و روایات زیادی, مسلمانان را به انجام اعمال صالحه, دادن صدقه به نیازمندان و کوشش در برطرف کردن حوائج مادی و معنویِ مسلمانان تشویق می شدند و با ورود اسلام در ایران، فصل جدیدی در حیات معنویِ این سرزمین گشوده شد.
از طرفی نیز در آیات و روایات زیادی, مسلمانان را به انجام اعمال صالحه, دادن صدقه به نیازمندان و کوشش در برطرف کردن حوائج مادی و معنویِ مسلمانان تشویق می شدند و با ورود اسلام در ایران، فصل جدیدی در حیات معنویِ این سرزمین گشوده شد.
سنت پسندیده وقف با تأثیرپذیری از جهان بینی اسلامی و اعتقادی به معاد به صورتی استوار و جهت دار مطرح گردید و روز به روز بر شمارِ موقوفاتِ گوناگون افزوده شد.
از آن جایی که وقف از مصادیق بارز « صدقه جاریه » است و بالقوه ظرفیت بسیاری برای حل مشکلات اقتصادی, اجتماعی و فرهنگی دارد, می تواند برای تحقق منابع عمومی, تأمین آسایش و بهبود فعالیت های جامعه, نقش مؤثری ایفا نماید، و از طرف دیگر وقف در اسلام به عنوان یک نهاد فقهی و حقوقی, همواره پشتوانه اجتناب ناپذیرِ اقتصاد ملی – اسلامی بوده است.
هدف اصلیِ وقف را می توان در تحقق منافع عمومی, تأمین آسایش جامعه, بهبود سطح زندگی مردم, بازسازی و توسعه مساجد, حمایت از مبلغان و ائمه مساجد, گسترش آموزش علوم فقهی – مذهبی, گشایش مدارس، آموزش, حفظ و قرائت قرآن کریم , همچنین در اهتمام به امور کشاورزی, صنعتی و بازرگانی می شمارند.
این امر، نشان می دهد که میدان فعالیت وقف گسترده تر و پردامنه تر و منحصر به فعالیت های نیکوکاری و احسان خواهی نمی شود, بلکه در عمق رویدادهای اجتماعیِ جامعه ریشه دارد, به طوری که در برخی از وقفنامه ها، مصرف هایی دیده می شود که امروزه مایه شگفتی است.
همچنین علاوه بر موارد مصرف، در ترویج معارف و کمک به مستمندان, حتی برای حمایت و محافظت از جانوران نیز وقفنامه هایی موجود است.
از نکات مهم دیگر، علاوه بر موارد مصرف موقوفات, متن وقفنامه هاست که نمایانگرِ ذوق و هنر و قدرت ادبی و تسلط نویسنده بر ظرایف ادبیات عرب و ملاحت های فارسی است که خود قابل تعمق است.
از این بررسی، ابعاد مختلف وقف می تواند زمینه موضوع های پژوهشیِ متفاوتی باشد، اما علی رغم ابعاد مختلف وقف و قدمت تاریخی که سنت وقف داراست, از سوی صاحبان قلم و اندیشه کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
از آن جایی که امروزه تجدید حیات این سنت حسنه انکارناپذیر می نماید, بررسی ابعاد مختلف آن می تواند زمینه موضوعات پژوهشیِ گسترده ای را فراهم نماید.
به خصوص این که دامنه موقوفات حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام که علاوه بر داخل، در خارج از کشور نیز گسترده بوده و هست، به طوری که رقبات زیادی مربوط به موقوفات آن حضرت در افغانستان, خوارزم و ماوراء النهر که جزء خراسان بزرگ به شمار می آمدند, وجود داشته که با تغییر مرزهای سیاسی در آن سوی مرزها باقی مانده اند، که علاوه بر کتاب تألیف یافته توسط نگارنده, به بررسی موقوفات آستان قدس رضوی در مناطق نامبرده حتی پس از جدایی از ایران نیز قابل توجه و تعمق است.
به عنوان مثال: پس از جدایی هرات از ایران، به موجب فصل پنجم و ششم معاهده پاریس 857 م./ 1273ق.
اختیارات موقوفات آستان قدس رضوی در هرات به عهده سردار احمدخان حاکم این شهر گذاشته شد.
بعد از او نیز دیگر متولیان آستان قدس به طور مستمر رقبات آستانه را به اجاره می دادند که میزان اجاره و رقبات و وضعیت موقوفات به وضوح آمده است, آخرین اجاره نامه ای که تنظیم شده، مربوط به سال 1311 ش.
می باشد که بین محمدولی اسدی (متولی آستان قدس رضوی) و حاج کاظم کوزه کنانی (مستأجر) منعقد گردیده است.
از این رو، پیامدهای بعدیِ موقوفات هرات و آستانه را می توان به طور آشکار در اسناد یافت.
تصمیم گیری در سیاست خارجی ایران : رهیافت شهودیِ چندوجهی * عباس ملکی - رئیس مؤسسه بین المللی مطالعات دریای خزر چکیده: جمهوری اسلامی ایران دارای ساختار قدرت ویژه ای در نظام سیاسی خود می باشد.
از یک طرف، همچون دیگر واحدهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی پارلمانی، از تقسیم قدرت مابین سه قوه سود برده و در مسائل اساسیِ مردم به صورت مستقیم و یا از طریق نمایندگان خود به مراکز تصمیم گیری دست یافته و بر آنها کنترل اعمال می نمایند.
از طرف دیگر، با توجه به اسلامی بودنِ نظام، آنچه که حکومت در ایران را با دیگر کشورها متمایز می سازد، نقش مذهب و علمای مذهبی در سلسله مراتب قدرت در ایران است.
گرچه در تعیین این گونه افراد و به خصوص انتخاب رهبری، مجدداً حق انتخاب آحاد مردم از طریق انتخابات مجلس خبرگان مهم ترین عامل است، اما نمی توان از نظر دورداشت که تلفیق دقیق نقش مذهب و منافع ملی- آن طور که در ایران در پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است– در کشورهای دیگر کم سابقه است.
بخش اول مقاله، به تشریح این دو خصیصه اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران، یعنی دموکراسی پارلمانی و عامل اسلامی بودنِ نظام می پردازد.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اولویت های موردنظر خود را در روندهای درازمدت سیاست خارجی بیان نموده است.
به نظر قانون اساسی، ارجحیت روابط ایران با دیگر کشورها می بایست ابتدا همسایگان ایران، سپس کشورهای مسلمان، آنگاه کشورهای جهان سوم و در نهایت ایجاد ارتباط با کشورهایی را دربرگیرد که به نوعی یکی از نیازهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و یا نظامیِ ایران را برطرف می سازند.
بخش دوم مقاله نیز به تشریح روندهای درازمدت سیاست خارجی ایران در روابط دوجانبه، چندجانبه، منطقه ای، چندمنطقه ای و بین المللی می پردازد.
در سال های اخیر، تئوری های مربوط به تصمیم گیری توسعه فراوانی داشته است.
تحلیلگران سیاسی به صورت ویژه، مسئله تصمیم گیریِ سیاسی که همانا انتخاب یک سیاست از میان سیاست های متعدد است را مطمح نظر قرار داده اند.
در سیاست خارجی، تصمیم گیری تاکنون به سه دسته از لحاظ نظری تقسیم شده است: اول، تصمیم گیری براساس مدل عقلایی است که در این زمینه گراهام آلیسون، رئیس مطالعات دریای خزر در دانشگاه هاروارد چندین کتاب منتشر نموده است.
مدل عقلایی خود به دو روش پروسه سازمانی و سیاست های بروکراتیک تقسیم می گردند.
مدل دوم، رهیافت عقلایی محدود است که در این زمینه هربرت سایمون و دیگران کارهای مفصلی را ارائه نموده اند.
مدل سوم، مدل شهودی چندوجهی است که به تازگی مطرح شده است.
نگارنده در این بخش از مقاله، به مدل شهودی واحد، چندوجهی، روش های پیشنهادی و خصایص آن پرداخته است.
پروسه تصمیم گیری در سیاست خارجی ایران پدیده جالب، مجرب و آموزنده ای است.
در اثر تجارب متعدد و تفکر تصمیم گیران، این پروسه به تدریج کامل تر شده و اکنون به صورت یک سلسله از نقاط کلیدی که در روند تصمیم گیری نقش اساسی دارند، تبدیل شده است.
وزارت امورخارجه، شورای عالی امنیت ملی، هیئت دولت، مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت از جمله مراکز مؤثر در تدوین و اعمال سیاست خارجی هستند.
در انتهای مقاله، نگارنده به تشریح نقش تصمیم گیرانِ اصلی در سیاست خارجی در بخش افراد و شخصیت ها پرداخته است، زیرا در رهیافت شهودی، نقش فرد و نوع نگرش او، چگونگیِ تصمیم گیری و استفاده از مشاوران نقش اساسی دارد.
دو نمودار که یکی بخش های عمده نظام جمهوری اسلامی ایران و ارتباطات آنها با یکدیگر و دیگری جریان تصمیم گیریِ سیاست خارجی را نشان می دهد، ضمیمه این مقاله است.
افغانستان و حوزه فرهنگ ایرانی * محمد میرشکرایی - رئیس پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور چکیده: گستره جغرافیاییِ وسیعی که از مرزهای غربی و شمال غربی چین (استان سین کیانگ، ختن) تا آن سوی میانرودان (بین النهرین) و جای جای تا کناره های دریای مدیترانه را دربرمی گیرد و از آسیای میانه (فرارودان- ماوراءالنهر) و قفقاز تا کناره های سند و شمال هند و خلیج فارس را شامل می شود، سرزمین های حوزه فرهنگ ایرانی و به کلامِ کامل تر، جهان ایرانی است.
تاریخ و سرگذشت مشترک، سرزمین مشترک، عناصر فرهنگی مشترک، به خصوص جنبه های معنوی و به ویژه عناصر ناپایدار و غیرملموس نشسته در لایه های زیرین فرهنگ، رشته های درهم تنیده و پیچیده ای است که زیرساخت پیوندها و جان مایه کلیت فرهنگیِ این سرزمین هاست.
این همگونی از جمله در ساخت و منشاء حکومت ها، به نحو چشمگیری بروز می کند.
وضعیت افغانستان نسبت به ایران، حتی نسبت به دیگر کشورهای این حوزه، صورتی خاص تر دارد.
در کشور افغانستان، دو زبان اصلی رایج است.
یکی فارسی که حوزه رواج آن در مناطق شمالی و غربی تا کابل، پایتخت افغانستان کشیده می شود و آن را زبان دری یا فارسی دری نیز می نامند.
دیگر زبان پشتو، که از لحاظ زبان شناسی، یکی از زبان های ایرانی شرقی است و زبان اقوام پشتون در مناطق شرقی و جنوب شرقی افغانستان است.
این مقاله، در پایان این سؤال را مطرح می نماید که چه عواملی موجب شدند واقعه تاریخیِ فتح اصفهان و سقوط دولت صفوی، به عنوان فتنه قومی بیگانه قلمداد شود؟
چرا این واقعه بزرگ نمایی شد و اصلاً چرا نام فتنه به خود گرفت؟
تحول دولت مدرن در ایران * احمد نقیب زاده - استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران چکیده : محققان اروپایی مثل لیپست, رکان, پلانی یی و بسیاری دیگر معتقدند دولت های مدرن که با عنوان دولت – ملت مشخص می شوند، به تدریج از پایان دوره قرون وسطی در اروپای باختری شکل گرفتند.
هرکس این دولت را جهان شمول و خارج از این دوره زمانی و محدوده مکانی تصور کند، راهِ خطا رفته است.
حتی اروپای خاوری هم شاهد پیدایش چنین پدیده ای نبود.
زمینه های فکری و فرهنگیِ آن، که از دوگانگیِ مسیحی شروع و در دعواهای دین و دولت در قرون وسطی پخته و پرداخته شد و زمینه های عینیِ آن نیز در کشمکش نیروهای اجتماعی در قرون پایانیِ قرون وسطی فراهم آمد، اما این پدیده از قرن نوزدهم به بعد، به سایر نقاط جهان هم تسری یافت و به صورت وارداتی، وارد جوامع دیگر شد که کارِ جاافتادنِ آن پس از دو قرن هنوز به انجام نرسیده است.
چگونگیِ ورود این دولت به ایران و تکوین و تحول آن، تاریخ 150 ساله سیاسیِ کشورِ ما را تحت تأثیر خود قرار داده و تمام کشمکش های سیاسی نیز بر سرِ چگونگیِ ورود یا جلوگیری از ورود ساختارها و نهادهای سیاسیِ غربی صورت گرفته و می گیرد.
شروع ورود آن به عصر ناصری برمی گردد و اوج اخذ ارادیِ نهادهایِ سیاسیِ غربی و دولت ملی، به عصر رضاشاه بازمی گردد، اما هیچ گاه هیچ دولتی به اندازه جمهوری اسلامی، در ادخال نهادهای غربی به درون جامعه ایرانی موفق نبوده است.
در این زمان است که به گونه ای متخالف و برخلاف شعارها یا جهت گیری هایِ آشکار, یک دولت ملی غربی با همان کارویژه های دولت مطلقه اروپایی در شرف انجام است.
ژرژ بالاندیه، موفقیت برخی از نخبگان سیاسیِ افریقایی را در اخذ نهادهای غربی، همسوییِ تجدد با سنت ها در استراتژیِ آنها ذکر می کند.
به نظر می رسد همین امر، عامل اصلیِ موفقیت جمهوری اسلامی در تلفیق « جمهوریت » و « اسلام » و ریشه دارکردنِ پارلمان, انتخابات و شاید در آینده، احزاب سیاسی باشد.
برتران بدیع، در کتاب « دولت وارداتی » حذف 200 سال تاریخ سلطه غرب را از تاریخ کشورهای جهان سوم، غیرممکن دانسته و طرد دولت ملی را نیز مقدور نمی داند، در نتیجه باید به دنبال راه کارهای ادخال موفقیت آمیزِ دولت ملی و ملحقات آن باشیم.
روابط متقابل ایران و آذربایجان در دهه آخر قرن بیستم و سال های آینده * اسلام نظراُف چکیده : در ژوئن 1989 در مسکو پایتخت شوروی سابق یک هیئت ایرانی به سرپرستی آیت الله جوادی آملی با اولین و آخرین رئیس جمهور اتحاد شوروی آقای گورباچوف ملاقات نموده و پیام رهبر کبیر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران (قدس سره) را تسلیم وی کرد.
در پیام آن حضرت کلمات پیامبر گونه ای در خصوص این که کمونیسم را در موزه های تاریخ سیاست باید پیدا کرد، وجود داشت و گورباچف این افتخار نصیبش شد تا آخرین اثرهای کمونیسم هفتاد ساله فاسد شده را از صفحات تاریخ محو کند.
درست چند سال بعد همین اتفاق هم افتاد و از مناره مساجد جمهوری های شوروی سابق که اکنون کشورهای مستقلی هستند از نو صدای اذان به بلندی شنیده شد و ریشه های تاریخی و خود شناسی ملی را در ما زنده کرد.
در حال حاضر جمهوری آذربایجان کشور مستقلی است و عاری از هرگونه ایدئولوژی است و روابط متقابل خود با جهان اطراف, کشورهای هم جوار از جمله ایران را به طور مستقل ایجاد نموده است.
تاریخ روابط معاصر ایران و آذربایجان مشخصا به تاریخ 31 دسامبر 1989 بر می گردد در آن روز در یکی از قسمت های مرزی ایران و شوروی در جمهوری نخجوان توسط مردم حصارهای مرزی و سیم خاردارها برداشته شده بود.
امروز هنوز هم مشکل است که بگوئیم آیا این یک سند مستدل برای اعتراض بوده است یا این که دقیقاً یک برنامه تحریک آمیز برای توجیه استفاده از نیروهای مسلح بر علیه افراد غیر نظامی بوده است که در تاریخ معاصر کشور ما به نام ژانویه سیاه معروف گشته است.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال یافتن آذربایجان در 18 اکتبر 1991 روابط بین دو کشور شکل تازه ای به خود گرفت امروز امکان نوشتن همه آن چیزی که در طول این چند سال روابط اتفاق افتاده وجود ندارد.
بنابراین من فقط به بعضی از جوانب روابط سیاسی, اجتماعی و فرهنگی ایران و آذربایجان می پردازم.
در سطح دولتی روابط بین دو کشور دارای پایداری و تفاهم متقابل بوده است هر چند که به نظر من روابط بین کشورهای همسایه و تا حدودی هم بسته باید دوستانه تر و نزدیک تر می بود.
در ده سال گذشته مدیران هر دو کشور به طور رسمی و غیر رسمی ملاقات کردند (از جمله رئیس جمهورهای دو کشور) و مذاکرات, ملاقات ها و گفت و گوهای مختلفی انجام شده و صدها قرار داد و موافقت نامه به امضا رسیده است ولی در عین حال بعضی مشکلات عینی و ذهنی وجود دارند که توسعه روابط دو کشور را دچار مشکل کرده است که من به بعضی از آنها اشاره می کنم.
امروز این گونه جا افتاده که مشکلات اصلی در روابط متقابل بین دو کشور دارای ویژگی بین المللی هستند.
یکی از اصلی ترین آنها برای آذربایجان مشکل قره باغ و مناطق اشغال شده می باشد.
بیش از 20 درصد خاک آذربایجان که بخشی از آن هم با ایران هم مرز است در حال حاضر تحت کنترل نیروهای مسلح طرف مقابل قرار دارد.
در نتیجه مناقشه قره باغ و عملیات نظامی حدود یک میلیون نفر آواره شده و نیاز به اسکان دارند.
از همان ابتدای مناقشه قره باغ جمهوری اسلامی ایران کاملاً طرفدار موضع عادلانه آذربایجان بوده است و در جهت حفظ تمامیت ارضی کشور ما و اتمام مناقشه عمل نموده که در بسیاری از اعلامیه ها و بیانیه های مختلف منعکس شده است و بالاخره پس از سال های متمادی جامعه جهانی با دادن اهمیت و نقش لازم به ایران در منطقه، حضور جمهوری اسلامی ایران را در فرآیند مذاکرات لااقل در چهارچوب گروه« مینسک» را لازم دانسته است.
مسئله دیگری که به لحاظ اهمیت روابط بین دو کشور را پیچیده کرده, حل نشدن مسئله رژیم حقوقی دریای خزر می باشد.
البته این مسئله باید با حضور همه پنج کشور حل شود و خواهد شد.
اما متأسفانه در این مسئله موضع دو کشور به لحاظ خیلی پارامترها مطابقت ندارد.
روابط تجاری و اقتصادی بین جمهوری اسلامی ایران و آذربایجان به طور موفقیت آمیزی توسعه پیدا می کند و دارای دور نمای خوبی است و سال به سال حجم تجارت دو جانبه و مقیاس همکاری های اقتصادی بیشتر میشود.
در مراسم افتتاحیه نمایشگاه دائمی کالاهای ایرانی در باکو به تاریخ 29 ژوئن 2001 قائم مقام وزیر بازرگانی جمهوری اسلامی ایران اعلام آمادگی کرد تا به آذربایجان وام بدون بهره اعطا نماید و مسئله صادرات و انتقال نفت و گاز آذربایجان از طریق ایران هنوز از اهمیت ساقط نشده و همچنان پابرجاست.
قسمت اعظم تاریخ را ملت ایران و آذربایجان با هم می زیسته اند و ارزش هایی مادی فرهنگی و تاریخی را که شایستگی جهانی پیدا کرده اند با هم ساخته اند.
افراد زیادی از آذربایجانی ها در ایران زندگی می کنند و خیلی از افرادی که از ایران خارج شده اند در آذربایجان هستند.
زیارت حضرت امام رضا(ع) در مشهد جز مستحبات هر مسلمان پاک دلی محسوب می شود در خیلی از روستاها و شهرهای آذربایجان آرامگاه و مقبره امام زاده های عضو خانواده های امامان معصوم وجود دارد که به خوبی توسط افراد مومن و غیر مومن نگهداری و حفظ می شود.
امروز سیاست گفتگوی تمدن ها که توسط رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی ایران آقای خاتمی مطرح شده در برابر سیاست جهانی سازی که توسط قدرت های تک قطبی غرب در حال اجرا است، به طور موفقی ایستاده است.
هم آذربایجان و هم ایران این شانس را دارند که نمونه ای از روابط دوستانه و حسن هم جواری را در جهان ایجاد کنند و تکیه گاه صلح و امنیت در منطقه شوند و تنها راه دسترسی به این تفاهم, دیالوگ و همکاری در همه زمینه ها و حل و فصل تدریجی مشکلات به وجود آمده می باشد.
دیدگاه ها و مواضع وزیران امورخارجه جمهوری اسلامی ایران * بهرام نوازنی - عضو هیئت علمی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین چکیده : کمال خرازی که خود در دوره گذشته یکی از ارکان مهم سیاست خارجی ایران در اداره خبرگزاری جمهوری اسلامی و نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل متحد بود، با پیروزی جبهه دوم خرداد در انتخابات ریاست جمهوری 1376، به وزارت امورخارجه منصوب شد.
وی که از لحاظ تعلقات گروهی همچون وزیر سلف خود از یک گروه به شمار می رود، بی تردید همان سیاست های گذشته را با جدیت بیشتر و نفسی تازه تر دنبال کرد.
مهم ترین مسائل بین المللیِ این دوره، مقاومت روسیه در برابر تک تازی های امریکا در روابط بین الملل و حملات آن به مناطقی که حوزه نفوذ سابق شوروی به حساب می آمد, تلاش آمریکا برای ترویج الگوی جهانی سازی و تلاش اتحادیه اروپا برای حفظ استقلال بیشتر از آمریکا و همچنین عدم موفقیت روند سازش فلسطینیان با اسرائیل بوده است.
البته با توجه به برنامه های نوین ریاست جمهوریِ جدید که به عنوان انتقاد از عملکرد رئیس جمهور پیشین مطرح و مورد پذیرش اکثریت نزدیک به دوسوم مردم در انتخابات ریاست جمهوری شد, خرازی در لحن و آوای طرح ها, خواسته ها و تلاش های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تغییراتی داد، ولی در همان چارچوب قبلی, سمت و سوی سیاست خارجی ایران را حفظ کرد.
همین تغییر موجب شد تا جمهوری اسلامی وجهه مقبول تر و مطلوب تر و همچنین دستاوردهای جدیدی را در صحنه بین المللی به دست آورد.
از مهم ترین این دستاوردها، می توان طرح گفت و گوی تمدن ها و تأیید آن در مجامع بین المللی و همچنین مذاکرات دو و چندجانبه و بهبود یا برقراری رابطه با بسیاری از کشورها از جمله بریتانیا, عربستان سعودی, الجزایر, تونس, اردن و اتحادیه اروپا و همچنین ریاست فعالانه سازمان کنفرانس اسلامی و دبیرکلی سازمان همکاری های اقتصادی (اکو) و تأسیس یک سازمان بین المللیِ اتحادیه بین المجالس کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی یاد کرد.
این مقاله چنین نتیجه می گیرد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی در هر دو دوره علی اکبر ولایتی و کمال خرازی در پی نفی وابستگی به بلوک های قدرت شرق و غرب و هر بلوک استعمارگر و سلطه جوی دیگر در روابط بین الملل بوده و ضمن آن که به اصل رابطه و همکاری با کشورها و سازمان های بین المللی اهتمام می ورزد، اما از خواسته های انقلابی اسلامی که از جمله آن حمایت از گروه ها, ملت ها و دولت های محروم و سرخورده می باشد، دریغ نکرده است.
نقش مردم در پویه تاریخ ایران (مردم سالاری) * عزت الله نوذری - عضو هیئت علمی بخش تاریخ دانشگاه شیراز چکیده: اگر خردمندی، سرنوشت مردم را در تاریخ برای پادشاه پارس در سه کلمه: « به دنیا آمدند, رنج بردند و مردند » خلاصه نمود و اگر مورخان تاریخ ایران، فقط نام بیست خاندان را مورد بحث قرار داده اند و قدرتشان را نشأت یافته از طرف ایزدان و سایه خداوند بر سرِ انان دانسته اند و هم آنان، توده مردم را همچون گوسفندان رام و زیردست چوپانان مهربان یا نامهربانِ خود معرفی کرده اند که کمتر اختیاری از خود داشته اند، حال اگر بپذیریم که نخبگان و قدرت مداران در جامعه، نقش اصلی را در تاریخ ایفاکرده اند، این را هم باید بپذیریم که اینان بدون حمایت و پشتوانه عامه یا توده مردم نمی توانستند کاری از پیش ببرند و یا بر مصدر قدرتی تکیه زنند، زیرا پیوند نهادهای مردمیِ پذیرفته شده در ایران، همچون اهل مدرسه (خواص) با اهل عوام خانقاه و اصناف و نزدیکیِ آنان با دیوانسالاران سنتی, همواره عامل متعادل کننده شهریاران و قدرقدرتان - چه در غالب شورش های خونین و چه در غالب نفوذ و اشاعه آگاهی های فرهنگی - می گردید.
اما نقش انکار ناپذیر مردم ایران به طور مشخص از زمانی آغاز می شود که عباس میرزا, قائم مقام فراهانی, امیر کبیر تا امین الدوله دست به اصلاحات زدند، زیرا این اصلاحات از یک سو باعث روشن شدن افکار و بالارفتن انتظارات و مطالبات مردم گردید، و از سوی دیگر به دلیل رکود این اصلاحات، سرخوردگی و یأس، مردم را با خود به همراه آورد که نتیجه آن واکنش مردم در مقابل حکومت قاجار تا تحقق انقلاب مشروطیت است.
مردم در مقام ملت با فرستادن نمایندگان خود در خانه ملت و تنظیم قوانین، به حق و حقوق خود دست یافتند.
مصادیق دیگر این آگاهی را می توان در انقلاب اسلامی در سال 1357, انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 و 1380, انتخابات مجلس ششم و انتخابات شورای شهرها فهرست نمود.
نتیجه آخر آن که، مردم ایران در تاریخ خود، همواره نقش آفرین بوده اند و حکومت ها بدون پشتوانه آنان جایگاهی نداشته اند.
دیدگاه منافع روسیه در ایران لاریسا نیکلایوا - روسیه چکیده : در متون تاریخی و دیپلماتیک امروزی, تصور نادرست و تحریف شده ای از تاریخ روابط ایران و روسیه شکل گرفته است.
نمایندگان تاریخ دیپلماسی آمریکا, انگلیس و کانادا، ریشه هایِ تاریخیِ روابط بین ایران و روسیه را بحث می کنند و توجه زیادی را معطوف تفاوت های فرهنگی, مذهبی، آداب و رسوم و مهم تر از همه، منافع مشترک این دو کشور می کنند.
بررسی تاریخ روابط بین روسیه و ایران نشان می دهد که این روابط دارای تاریخ طولانی بوده و در آن، موارد مثبت زیادی نیز دیده می شود.
ابتدای نزدیکیِ ایران و روسیه، مربوط به ایوان سوم، تزار مسکو می شود و برقراری روابط تجاری و رسمیِ سیاسی به زمان ایوان مخوف برمی گردد.
از سال 1700 و دوره حکمرانی پتر کبیر، علاقه روسیه به منطقه آسیای میانه زیاد و دائمی شد و جزء لاینفک سیاستخارجی دولت روسیه گردید.
در زمان پتر کبیر سعی شد روابط تجاری و سیاسیِ نزدیکی بین روسیه و ایران برقرار شود.
سیاست آسیایی در قرن نوزدهم شدت گرفت.
سیاست خارجیِ تهاجمیِ روسیه در جهت آسیای میانه علیه خیوه و بعد خجند دو خان آن جا تجربه مثبتی در روابط با ایران را نشان داد.
قبایل ترکمنی، فارس ها را غارت کرده و اموال آنها را در آسیای میانه به خان ها می فروختند.
آزادکردن زندانی های روسی، منجر به آزادیِ 40 هزار ایرانی شد.
طرف روسی، این ایرانیان را به کشورشان می فرستاد و به آنهایی که تمایل داشتند بمانند، زمین داده می شد.
در سال های 1840 مخالفت روسیه در آسیای میانه شدیدتر می شود و درسال 1839 تا 1842، میسیونرهای انگلیسی به کرات خیوه, بخارا و خجند را جهت بررسیِ وضعیت اقتصادی, سیاسی و نظامی بازدید کردند.
توسط انگلیس، سیاست مقابله افغانستان علیه روسیه تدوین شده بود, که ماهیت آن این بود که هرکس صاحب افغانستان است، در واقع همان صاحب آسیای میانه می باشد.
درست در همین موقع، سیاست انگلیسی ها این بوده که شهرهای هرات و قندهار را صاحب شوند, ایران هم به عنوان یک سرزمین بعد از افغانستان در سیاست بریتانیای کبیر در آسیای میانه بسیار مورد علاقه و توجه آنها در اختلافات سال های 1836 تا 1837 قرار می گیرد.
روابط ایران و روسیه، پس از کشته شدنِ سفیر روسیه، آقای گریبایدوف تیره شد.
اصلی ترین جهت تضاد انگلیس با منافع دیپلماتیک روسیه، در زمینه ایران در این دوره, مسئله هرات بود، یعنی این که خان هرات را از زیر سلطه ایران خارج کرده و آن را تبدیل به عرصه عملیات استراتژیک جهت نفوذ در آسیای میانه نماید.
علاوه بر آن، انگلیس قصد داشت تا سواحل شرقیِ دریای خزر و جمعیت قبایل ترکمن را نیز تحت کنترل خود درآورد.
سیاست روسیه در دهه 50 قرن نوزدهم، به آسیای میانه معطوف می شود و درست از همین زمان، ایران موضوعی برای پیگیریِ شدید در سیاست روسیه مطرح می شود.
قدرت انگلیس، حاکم افغانستان, دوست محمدخان را ترغیب می کند تا در سال 1862 هرات را تسخیر کرده، به هدف اصلیِ استراتژیکِ خود برسد.
روسیه مجبور بود تا یک سری اقدامات نمایشی را علیه این اشغال انجام دهد، از جمله تحکیم و افزایش وسایل حمل و نقل در رودخانه ولگا و دریای خزر و تقویت کراسنودسک در خلیج بالخان.