چکیده
هدف از انجام این پژوهش، بررسی تأثیر دو نوع برنامه گرم کردن منتخب 10 و 15 دقیقه ای بر غلظت اسید لاکتیک خون آزمودنی ها به دنبال یک فعالیت شدید بیشینه بود.
به همین منظور، تعداد 252 نفر از دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی و علوم ورزش دانشگاه تهران از بین دانشجویان دانشکده مذکور با استفاده از آزمون بروس انتخاب و سپس به طور تصادفی به گروه 11 نفره تقسیم شدند.
برنامه گرم کردن 10 دقیقه و گرم کردن 15 دقیقه ای بود.
فعالیت شدید بیشینه نیز یک فعالیت شدید کوتاه مدت با نام آزمون کاتینگهام و فالکنر بود.
تواتر قلبی و غلظت اسیدلاکتیک خون آزمودنی های دو گروه به وسیله دستگاه لاکتومتر دستی از انگشت اشاره دست و دستگاه پالس متر در سه مرحله استراحت، بعد از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید بیشینه اندازه گیری و ثبت می شود.
جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه های تحقیق از آمار توصیفی و استنباطی و آزمون تی استودنت گروه های همبسته و غیر همبسته استفاده گردید.
(P-Value کمتر از 5%) تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد تفاوت معنی داری در غلظت اسید لاکتیک خون آزمودنی ها پس از دو برنامه گرم کردن مشاهده نشد (193/0 = P ) ، متعاقب یک فعالیت شدید بیشینه تفاوت معنی داری در غلظت اسید لاکتیک خون دو گروه مشاهده نشد، اما یک برنامه منتخب 10 دقیقه ای هم چنین یک برنامه گرم کردن 15 دقیقه ای باعث افزایش معنی داری در غلظت اسید لاکتیک متعاقب یک فعالیت شدید در مقایسه با پس از گرم کردن در آزمون های دو گروه مشاهده نشد (00/0 = p ) .
دو برنامه گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای باعث افزایش معنی دار تواتر قلبی آزمودنی ها نسبت به حالت استراحت شدند (00/0 = p ) ، تفاوتی بین تواتر قلبی دو گروه پس از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید مشاهده نگردید.
(83/0 = p و 146/0 = p)
مقدمه
فرآیند آمادگی جسمانی روانی برای یک مسابقه و یا تمرین ، از موارد مهمی است که دانشمندان علوم ورزشی زیاد به آن پرداخته اند.
گرچه مدت مدیدی است که ورزشکاران توصیه می شود قبل شروع یک جلسه تمرین سنگین و یا مسابقه دقایقی را به تمرینات مقدماتی یا گرم کردن بپردازند، ولی نتایج برخی از تحقیقات که تفاوتی در عملکرد ورزشکاران بعد از گرم کردن نشان نداده اند، باعث شده در مورد ضرورت شدت و مدت فعالیتها مقدماتی اتفاق نظر کلی وجود داشته باشد(1) .
اما با توجه به اتفاق نظر در مورد آثار مثبت گرم کردن، امروزه تقریباً ورزشکاران گرم کردن را بخشی از تمرین و یا مسابقه قرار داده اند و مربیان نیز نسبت به این مسئله تأکید بسیار دارند.
آثار مثبت گرم کردن می تواند شامل بهبود عملکرد ورزشکار، پیشگیری از آسیب های ناشی از فعالیت، تأثیرات فیزیولوژیک و آثار روانی باشد.
گرم کردن نه تنها به اجرای فعالیت آنها کمک می کند بلکه از آسیب دیدگی حین فعالیت جلوگیری می کند.
نکته دیگر متغیرهائی هستند که گرم کردن را تحت تأثیر قرار می دهند.
مدت زمان گرم کردن شدت گرم کردن، محتوای برنامه، فاصله زمانی آن تا فعالیت اصلی، متغیرهایی هستند که می توانند با توجه به ویژگی های ورزشکا، نوع و ماهیت رشته ورزشی مورد نظر، شرایط آب و هوائی، درجه حرارت محیط و هدف های جلسه تمرین یا مسابقه تغییر کنند.(3) در رابطه با مدت و شدت گرم کردن که تحقیق حاضر با تأکید بر آن صورت گرفته است گفته شده، تمرینات گرم کردن باید در حدی باشد که درجه حرارت عمقی و عمومی بافت ها و عضلات را افزایش دهند، مشروط بر این که موجب خستگی ورزشکار نشود.
زیرا هدف از تمرینات مقدماتی، آماده کردن ورزشکار برای اجرای فعالیت ورزشی شدیدتر و سنگین تنر است.
شدت و مدت گرم کردن باید نسبت به نوع رشته ورزشی و سطح آمادگی ورزشکار تنظیم شود.
به عبارت دیگر، شدت و مدت گرم کردن متناسب با اینکه فعالیت ورزشی کدام سیستم تأمین انرژی را بیشتر درگیر خواهد کرد، تنظیم می گردد.
فرآیند آمادگی جسمانی روانی برای یک مسابقه و یا تمرین ، از موارد مهمی است که دانشمندان علوم ورزشی زیاد به آن پرداخته اند.
به عبارت دیگر، شدت و مدت گرم کردن متناسب با اینکه فعالیت ورزشی کدام سیستم تأمین انرژی را بیشتر درگیر خواهد کرد، تنظیم می گردد.
گروه بزرگی از فعالیت های ورزشی فعالیت های هستند که در کوتاه مدت و یا حداکثر شدت انجام می شوند.
طبق تعریف تأمین انرژی در این دسته از طریق گلیکولیز بی هوازی می باشد که در آن اسید لاکتیک تولید می شود.
اسید لاکتیک حاصل تجزیه شده و تبدیل به لاکتات می شود.
تجزیه اسید لاکتیک موجب تجمع یونهای هیدروژن در سلولهای عضلانی می شود.
تجمع یونهای هیدروژن موجب اسید شدن عضله و ایجاد حالتی به نام اسیدوز می شود.
اخیراً رابطه ای بین تجمع اسید لاکتیک درون عضله و نزول اوج تنش مورد تأیید قرار گرفته است.
این تأثیر مربوط به افزایش اسید لاکتیک و متعاقب آن تراکم یون هیدروژن و کاهش (PH) می باشد.
از این رو افزایش تراکم هیدروژن مرحله اتصال القائی را با کاهش مقدار (Ca++ - ترپونین) آزاد شده از شبکه سارکوپلاسمی و مداخله در ظرفیت بهم پیوستگی (a++ ) – ترپونین) به تعویق می اندازد.
از سوی دیگر، افزایش در تراکم (H+) نیز از فعالیت آنزیم فسفرفروکتوکیناز (PFK) (آنزیمی کلیدی در گلیکولیزبی هوازی جلوگیری به عمل می آورد.
این عامل بازدارنده سبب کندی مراحل گلیکولیز شده و لذا میزان دسترسی به (ATP) را کاهش می دهد.
از طرفی، افزایش غلظت یونهای هیدروژن (H+) به منزله عامل دیگر تنظیم کننده رفتار میوفیبریل مطرح است.
با اجرای ورزش سنگین با شدت بیشتر از 80 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی، بیشتر یونهای (H+) که در مسیر هیدرولیز (ATP) و فرآیند گلیکولیز تولید می شود مقدار (PH) را از مقدار 4/7 به سطح 2/6 کاهش می دهد.
از این رو، اوج نیروی ایزومتریک و حداکثر سرعت کوتاه شدن کارهای عضله اسکلتی در ارزش های پایین تر (PH) به طور قابل ملاحظه ی کاهش می یابند.
حال، سوالی که می تواند طرح شود این است که شدت و مدت گرم کردن قبل از چنین فعالیت های چگونه تنظیم گردد که ضمن کسب نتیجه مطلوب، موجب افزایش بیش از حد اسید لاکتیک خون نگردد.
در همین رابطه تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد که گرم کردن باعث افزایش لاکتاب خون می باشد.
اما این میزان پس از فعالیت اصلی پایین تر از گروه گواه است.
اگر چه، در تحقیق دیگری، اثرات 10 دقیقه گرم کردن بر آستانه بی هوازی افراد می گردد، ولی تغییر خاصی روی بازده کار و حداکثر تحمل غلظت لاکتاب خون سرخرگی نداشت.
هم چنین، یک برنامه گرم کردن با شدت متوسط و کوتاه مدت در مقایسه با حالات تعریفی بدون گرم کردن و گرم کردن با شدت بالا مفید می باشد و گرم کردن بالای آستانه لاکتات، نسبت به برنامه های گرم کردن زیر آستانه لاکتات، موجب بازده کار بیشتر شد.
با توجه به این که در بین متخصصان این رشته اتفاق نظر کلی در مورد اثرات شدت و مدت گرم کردن بر تغییرات غلظت اسید لاکتیک خون ورزشکاران به خصوص در فعالیت های شدید کوتاه مدت وجود ندارد و به منظور پژوهش بیشتر در این زمینه، تحقیق حاضر با هدف به پاسخ به این پرسش انجام می شود که آیا بین دو برنامه منتخب 10 و 15 دقیقه ای از نظر تغییر در سطح اسید لاکتیک خون ورزشکاران بعد از گرم کردن و متعاقب یک فعالیت شدید بیشینه درمانده ساز، تفاوت معنی داری وجود دارد؟
روش شناسی: روش تحقیق از نوع نیمه تجربی به صورت پیش آزمون، پس آزمون ، در دو گروه طی سه مرحله استراحت، بعد از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید بیشینه بود.
برای این منظور از بین دانشجویان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی دانشگاه تهران با استفاده از آزمون هفت مرحله ای بروس به منظور همگن نمودن افراد از نظر آمادگی جسمانی تعداد 22 نفر را که موفق به انجام 6 مرحله از این آزمون شدند انتخاب و سپس به طور تصادفی به دو گروه 11 نفره تقسیم شدند.
در روز آزمون ابتدا قد، وزن، فشار خون، ضربان قلب استراحتی و میزان اسید لاکتیک پایه افراد دو گروه اندازه گیری و ثبت شد.
سپس برنامه گرم کردن منتخب 10 دقیقه ای توسط افراد گروه یک و برنامه 15 دقیقه ای توسط افراد گروه دوم با راهنمایی محقق اجرا شد.
بلافاصله غلظت اسید لاکتیک و تواتر قلبی افراد اندازه گیری شد.
بعد از حدود یک دقیقه استراحت، آزمودنی ها بر روی نوار گردان یک فعالیت بیشینه به نام آزمون کانینکهام و فالکنر را تا حد درمانگی انجام دادند.
مجدداً پس از اتمام این آزمون ضربان قلب و غلظت اسید لاکتیک آنها اندازه گیری شد، و زمان اجرای این آزمون برای هر نفر ثبت گردید.
روش اجرای آزمون بروس: این آزمون از معتبرترین پروتکل ها برای اندازه گیری حداکثر اکسیژن مصرفی است که روی نوار گردان در هفت مرحله پیوسته انجام می شود.
در این تحقیق برای همگن نمودن افراد از جامعه دانشجویان تربیت بدنی تعداد 22 نفر که موفق به عبور از مرحله ششم این آزمون شدند، انتخاب گردیدند.
روش اجرای گرم کردن : برنامه گرم کردن 10 دقیقه ای : شامل 3 دقیقه حرکات کششی، 3 دقیقه حرکات چرخشی 410 دقیقه گرم کردن روی نوار گردان با شیب صفر درجه و سرعت 100 متر در دقیقه (6 کیلومتر در ساعت) بود.
برنامه گرم کردن 15 دقیقه: شامل 4 دقیقه حرکات کششی، 4 دقیقه حرکات چرخشی، 7 دقیقه دویدن روی نوار گردان با سرعت 100 متر در دقیقه (شش کیلومتر در ساعت) بود.
نحوه ی کنترل تواتر قلب : تواتر قلبی افراد در سه مرحله استراحت، بلافاصله بعد از گرم کردن و بلافاصله بعد از فعالیت اصلی توسط پالس متر کنترل از راه دور اندازه گیری و ثبت شد.
نحوه اندازه گیری غلظت اسید لاکتیک خون : غلظت اسید لاکتیک خون افراد در سه مرحله استراحت، بعد از گرم کردن و بعد از فعالیت شدید بیشینه با استفاده از دستگاه لاکتومتر دستی انجام شد.
این دستگاه از طریق اسپکتر و فتومتری آنزیمی میزان غلظت لاکتات خون را به واحد میلی مول در لیتر نمایش می دهد.
روش اجرای آزمون کانینگهام و فالکتر (76/0 تا 91/0 = r ) از این آزمون به عنوان یک فعالیت شدید بیشینه استفاده گردید.
این آزمون در زمره فعالیت های بسیار شدید کوتاه مدت درمانده ساز شناخته شده است که روی نوار گردان انجام با سرعت 8 مایل در ساعت (2/12 کیلومتر در ساعت) با شیب 20% است.
زمان رکورد آزمودنی ها در لحظه قطع فعالیت توسط خود فرد در حالت درماندگی ثبت می شود.
هم چنین می توان لاکتات خون آزمودنی ها را پس اتمام فعالیت اندازه گیری کرد.
در این تحقیق افراد یک دقیقه پس از گرم کردن این فعالیت را انجام دادند.
تحلیل آماری : اطلاعات خام به دست آمده با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی شامل جدول، میانگین، انحراف، استاندارد و آزمودنی «تی استودنت» گروه های همبسته و مستقل، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزار SPSS صورت گرفت برای رویا قبول فرضیه های تحقیق سطح (5% = a ) در نظر گرفته شد.
یافته ها : یافته های تحقیق نشان می دهد که میانگین و انحراف استاندارد ضربان قلب در سه مرحله استراحت، بعد از گرم کردن و پس از فعالیت شدید بیشینه در گروه تجربی اول (10 دقیقه گرم کردن) به ترتیب (95/685 ، 86/1316 / 116، 19/10 91/177) ضربه در دقیقه بوده، در حالی که متوسط تواتر قلبی در گروه تجربی دوم (15 دقیقه گرم کردن) به ترتیب (62/6 55/9 ، 72/13 45/117 و 02/8 82/183) بوده است.
همچنین میزان غلظت لاکتات خون گروه یک در سه مرحله به ترتیب (76/0 30/3 ، 78/0 58/4 و 94/1 54/9 میلی مول در لیتر خون) و در گروه دوم (72/0 07/3 ، 92/0 07/5 و 16/1 36/8) بود.
با توجه به یافته های فوق و در آزمون فرضیه های تحقیق می توان گفت تفاوت معنی داری بین میزان غلظت لاکتات خون متعاقب دو برنامه منتخب گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای مشاهده نشد (193/0 = p ) .
بین میزان غلظت لاکتات خون دو گروه متعاقب یک فعالیت شدید بیشینه درمانده ساز معنی داری مشاهده نگردید.
لاکتات خون و تواتر قلبی پس از هر دو برنامه گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای افزایش معنی داری نشان داد (00/0 = p ) هم چنین، میزان غلظت لاکتات خون گروه (1) در سه مرحله به ترتیب (76/0 30/3 ، 78/0 58/4 ، 94/1 54/9 میلی مول در دسی لیتر خون و در گروه (2) (72/0 07/3 ، 92/0 07/5 ، 16/1 36/8 میلی مول در لیتر خون ) بود.
بحث و نتیجه گیری : در تحقیقات انجام شده درباره تأثیر بنرامه های مختلف گرم کردن بر تغییرات اسید لاکتیک آزمودنی ها، گزارش های متفاوتی ارائه شده، به طوری که بعضی افزایش این عامل را به دنبال فعالیت های گرم کردن (رابرت و همکارانش 1990) و برخی بدون تغییر یا تغییرات اندک اسید لاکتیک را پس از فعالیت های گرم کردن (بلاک 1981) گزارش کرده اند.
همچنین، برخی دیگر کاهش اسید لاکتیک را متعاقب تشریفاتی که قبل از شروع فعالیت های گرم کردن صورت گرفته، گزارش کرده اند.
با وجود این نکته قابل توجهی، تغییرات هرچند اندک اسید لاکتیک و تأثیر برنامه های مختلف گرم کردن بر آن بوده است.
یافته های تحقیق حاضر نیز نشان می دهد که برنامه های گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای ، موجب افزایش معنی دار غلظت اسید لاکتیک خون آزمودنی ها نسبت به غلظت آن در حال استراحت شده است.در این باژ مک کنا و همکارانش به مطالعه آثار برنامه های مختلف گرم کردن پس از یک آزمون 10 ثانیه ای پر فشار بر حداکثر توان بی اسید لاکتیک وظ رفیت کار بی اسید لاکتیک پرداختند.
با وجود آنکه برنامه گرم کردن آنها 5 دقیقه و با شدت متغیر بود.
آنها به این نتیجه رسیدند که فعالیت گرم کردن آنها 5 دقیقه و با شدت متغیر بود.
آنها به این نتیجه رسیدند که فعالیت گرم کردن به طور معنی داری هر دو متغیر فوق را توسعه می دهد.
به علاوه روبرگز و همکارانش آثار گرم کردن را بر گازهای خونی، لاکتات و پایه اسیدی خون ورزشکاران پس از یک شنای 200 متری در دو گروه با یک گرم کردن منتخب بدون گرم کردن اندازه گیری کردند و به این نتیجه رسیدند که لاکتات خون در گروه کرم گردن افزایش داشته است.
آنها یا دوری کردند که هرچند در مدت گرم کردن ، افزایش La خون مشاهده شد، اما سبب شد که این میزان پس از فعالیت اصلی و در دوره بازیافت در گروهی که برنامه گرم کردن نداشتند، پایین تر باشد.
این نتایج نشان می دهد که انجام برنامه گرم کردن می تواند به هم ریختگی در تعادل پایه اسیدی را کاهش دهد.
بلاک نیز به بررسی آثار 10 دقیقه گرم کردن بر اکسیژن مصرفی بیشینه (VO2Max) و آستانه بی هوازی دانشجویان تربیت بدنی پس از آزمون (Bachi) به عنوان فعالیت اصلی پرداخت و به این نتیجه رسید که هر دو متغیر بسیار تغییر یافته اند، هرچند تغییر خاصی در بازده کار و حداکثر (La) خون سرخرگی مشاهده نشد.
چنانچه دیدیم هر دو برنامه گرم کردن منتخب 10 و 15 دقیقه ای بر میزان لاکتات خون آزمودنی های دو گروه اثر معنی دار داشتند.
به عبارت دیگر، هر دو برنامه 10 و 15 دقیقه باعث افزایش معنی دار لاکتات خون افراد گردیده اما بین دو گروه در افزایش لاکتات پس از گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
هرچند بعد از گرم کردن 15 دقیقه ای افزایش بیش تر در میزان اسید لاکتیک خون مشاهده گردید که البته این تفاوت به لحاظ آماری معنی دار نبود.
هم چنین بعد از فعالیت شدید بیشینه در گروه 15 دقیقه ای، افزایش کمتری در غلظت اسید لاکتیک خون نسبت به گروه 10 دقیقه ای مشاهده شد که البته این تفاوت نیز در سطح 5% = a معنی دار نبود، اما با استفاده از رابطه درصد پیشرفت بین دو گروه از اندازه گیری های تکراری (100× = درصد پیشرفت) مشاهده می شود.
که غلظت لاکتات خون در آزمودنی های گروه اول بعد از ده دقیقه گرم کردن 38 درصد و بعد از فعالیت شدید بیشینه 108 درصد افزایش یافته است.
اما در گروه دوم بعد از 15 دقیقه گرم کردن نسبت به سطح استراحت 65 درصد و بعد از فعالیت شدید بیشینه نیز آزمودنی های دو گروه در دو مرحله می توان گفت هر چند بعد از 15 دقیقه گرم کردن افزایش بیشتری در میزان لاکتات خون نسبت به 10 دقیقه گرم کردن مشاهده شد، اما این نسبت بعد از فعالیت شدید بیشینه معکوس و کم.تر است.
این یافته با نتیجه تحقیق روبرگز و همکارانش همخوانی دارد.
نتایج تحقیق آنها نشان داد که تمرینات گرم کردن مناسب می تواند نوسان تعادل پایه اسیدی خون را کاهش دهد.
یکی دیگر از یافته های این تحقیق، افزایش معنی دار ضربان قلب آزمودنی های دو گروه پس از اجرای برنامه گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای است با نگاهی به میانگین سنی دو گروه و محاسبه ضربان قلب بیشینه آنها، به این ترتیب که شدت دو نوع برنامه گرم کردن فوق، معادل 58 درصد ضربان قلب بیشینه بوده است .
از طرفی در تحقیقی که لوپزوابل (1979) انجام دادند، سه برنامه گرم کردن با شدت های 50، 60 و 85 درصد ضربان قلب بیشینه همراه با 5 دقیقه استراحت اجرا شد.
آنها سرانجام به این نتیجه رسیدند که اجرای برنامه گرم کردن با 60 و 85 درصد ضربان قلب بیشینه نسبت به 50 درصد ضربان بیشینه، تأثیر بهتری داشته است.
هرچند آنها تأثیر برنامه گرم کردن را بر رکورد دوچرخه سواری استقامتی بررسی کردند، ولی ملاحظه می شود که ضربان قلب به دست آمده در پژوهش حاضر به نتیجه حاصل از تحقیق لوپزوابل (60 درصد ضربان قلب بیشینه) نزدیکر تر است.
هرچند تفاوت تواتر قلبی در گروه بعد از گرم کردن و فعالیت شدید پیشینه معنی دار نبوده، اما با استفاده از رابطه درصد پیشرفت، یک افزایش 56 درصدی در ضربان قلب گروه دوم نسبت به افزایش 53 درصدی در ضربان قلب گروه اول بعد از فعالیت شدید مشاهده می شود بنابراین می توان گفت برنامه 15 دقیقه گرم کردن ضمن رسیدن به ضربان قلب بالاتر پس از فعالیت شدید بیشینه باعث تجمع اسید لاکتیک کمتری نسبت به برنامه 10 دقیقه گرم کردن می شود که این می تواند به سبب تحریک سیستم گلیکولیزی بی هوازی و مجال برای دفع بیشتر اسید لاکتیک از عضلات به خون باشد.
نتیجه گیری نهایی به عنوان یک نتیجه گیری کلی می توان گفت گرم کردن 15 دقیقه ای بدن با شدت مشخص، موجب افزایش کمتری در غلظت لاکتات خون بعد از فعالیت شدید بیشینه نسبت به یک گرم کردن 10 دقیقه ای با همان شدت می شود که این نتیجه نیز به تحقیق روبرگز مطابقت دارد.
هرچند از نظر محتوا و زمان و شدت، برنامه گرم کردن آنان و تحقیق حاضر مشابه نیست.
در این خصوص هومر و همکارانش (1991) در بررسی اثار گرم کردن بر پاسخ های فیزیولوژیک به هنگام یک فعالیت شدید، به این نتیجه رسیدند که برنامه گرم کردن شامل شدت متوسط و مدت کوتاه در مقایسه با حالات تمرین بدون گرم کردن مفید خواهد بود و برنامه های گرم کردن با شدت بالا مناسب نیست و چه ساختمان آسیب رسانی داشته باشد.
با بررسی نتایج تحقیق حاضر و مقایسه آن با سایر تحقیقات انجام گرفته به این نتیجه می رسیم که هرچند تفاوت لاکتات خون بعد از فعالیت شدید بیشینه بین دو برنامه گرم کردن 10 و 15 دقیقه ای معنی داری نبود، اما در مجموع یک برنامه گرم کردن 15 دقیقه ای نسبت به برنامه گرم کردن 10 دقیقه ای نتیجه مطلوب تری می تواند داشته باشد.
تاثیر یک برنامه توانبخشی ورزشی بر هزینه انرژی استراحتی ، در صد ضربان قلب ذخیره و کارایی مکانیکی بیماران فلج مغزی اسپاستیک چکیده هدف از این تحقیق ،همسنجی هزینه انرژی استراحتی،کارایی مکانیکی وبرخی متغییرهای دیگرقلبی تنفسی کودکان فلج مغزی اسپاستیک متعاقب اجرای بر نامه تمرینات هوازی زیر بیشینه بود .
روش : 15 کودک فلج مغزی اسپاستیک دایپلژی با ضایعه متوسط تا شدید و دامنه سنی 9 تا 14 سال ، با میانگین و آن حراف معیار قد 34/6 131+ سانتی متر ووزن 63/5+8/29 کیلو متر داو طلبانه و 18 کودک سالم هم تایشان (گروه کنترل ) به صورت تصادفی خوشه ای در برنامه ورزشی شرکت کردند .
گروه تجربی تمرینات هوازی زیر بیشه را با میانگین شدت 5/2+ 46 =HRR% برای مدت 3 ماه ، سه نوبت در هفته در محیطی با دمای 18 تا 22 در جه سانتی گراد اجرا کردند .
مدت هر نوبت ورزش برای بیماران فلج مغزی 20 تا 25 دقیقه با میانگین ضربان قبل 144 ضربه در دقیقه ادامه یافت .
متغییرهای تابع مطابق پروتکول اصلاح شده مک مستر روی چرخ کارسنج ( ارگومتر) تنتوری درشرایط ازمایشگاهی انازه گیری شدند .
نتایج هزینه انرژی استراحت (VO2basal) ورویه سطح بدن( (BSA در دو گروه تحقیق یکسان بود .گروه کنترل هنگام اجرای ورزش زیر بیشینه ارگومتری درصد ضربان قلب ذخیره کمتر (HR.
reserve) وکارایی مکانیکی ( خالص و نا حالص ) بیشتر از گروه تجربی داشتند (p0/05) کارایی خالص ونا خالص بیماران در پایان دوره تمرینی به طور معنی داری افزایش یافت .
بحث ونتیجه گیری نهایی : بیماران فلج مغزی اسپاستیک به دلیل خصیصه تون عضلانی بالا و در جه اسپاستیسیتی شدید وحرکات غیر ارادی از هزینه انرژی بالا و در نتیجه کارایی مکانیکی پایین تر و ضربان قلب بالاتر ( تحت شرایط اجرای کار معین ) نسبت به افراد سالم برخوردارند .
از طرفی دیگر ، ورزش و تمرینات هوازی می تواند در بهبود عملکرد فیزیولژیکی ستگاه عضلانی بیماران cp موثر بوه و کارایی مکانیکی آنان رابه نحو چشمگیر افزایش دهد .
کلید واژه : فلج مغزی اسپاستیک ، ورزش هوازی بیشینه ، کارایی مکانیکی مقدمه وپیشینه علمی بیماری فلج مغزی ،طیف وسیعی از نا توانایی های حرکتی غیر پیشرونده را دربر گرفته که به دنبال اسیب مغزی رخ می دهدوبا ا نواع نا تواناییهای عصبی - عضلانی ظاهرمی شود .
این بیماری در سالهای اولیه زندگی بروز می کند ونوعی ا ختلال عملکرد دستگاه عصبی - عضلانی است که از آسیب به اعصاب حرکتی فوقانی مغز سرچشمه می گیرد .
این عارضه و نا هنجاریهای وابسته به دنبال وقوع ضربه مغزی در پیش ، هنگام تولد یا در سالهای نخستین زندگی معادل 2 در صد تولد زنده حادث می شد .
عوامل اصلی از قبیل : نوزاد نارس ، هایپوکسی مغزی ، ضربه مکانیکی به سر ، یرقان شدید ، عفونتهای ویروسی درون رحمی ، افت قند خون ، علل ژنتیکی و عروقی سبب بروز این بیماری می شوند .
این عوامل بویژه ضربه به سر ، توانایی مغز رابرای کنترل ارادی اندامها متاثر کرده و متناسب با ناحیه وشدت آسیب مغزی به بروز نارساییهای مانند خشکی وسفتی مفاصل و اندامها ، حرکات غیر ارادی ، اختلال در گامبرداری ، اغلب این بیماری اجرای دشوار مهارتهای حرکتی کوچک وبزرگ ، عقب ماندگی ذهنی ، نارسایی درک و حافظه، مشکلات اجتماعی و...
منجر می شود .
دراین میان درجه معلولیت در ده درصدبیماران بقدری شدید است که برای باقی مانده عمر به مرا قبتهای ویژه نیاز دارند .
برخی انواع فلج مغزی تازمان رسیدن به سنین دبستان بهبود می یابند.
اما بیماری cp یک معلولیت مادام العمر است و کودکان ازجنبه عملکرد و جابه جایی بدن همواره مشکل دارند.یافته های پژوهشی نشان می دهد که کودکان وبزرگسالان cp از توانایی وعملکردضعیف بدنی برخوردارند ودر فعالیتهای روزمره باوجودمصرف بیشتری انرژی از خستگی زودرس رنج می برند .
گونه اسپاستیک ، نیمی از کودکان cp را در بر می گیرد .
این بیماری اختلال در تون عضله اسکلتی است که معمولاً به علت اسپاسم عضلات اگو نیست وشلی عضلات انتا گونیست پدید می اید وبه دنبال آسیب نرون حرکتی بخش فوقانی کورتکس مغزی یا مسیرهای نخاعی می انجامد.
این وضعیت بابروزسفتی مفا صل وتونوس عضلانی به نوعی انقباض مرضی « کوتاه شدن غیر طبیعی عضله » منجر می شود به طوریکه تعادل ونگهداری درست بدن رابر هم می ند .
این عارضه به دنبال افزایش مقاومت ابتدایی عضله در مقابل کشش ظاهر یم شود و سپس اندازه قاومت به تدریج کاهش می یابد.« اسپاستیسیتی » در نتیجه آسیب دیدگی نرون محرکه فوقانی کورتکس مغزی یا در مسیر راهههای منتهی به نخاع با افزایش رفلکسهای وتری عمقی و عکس العمل اکتنسورهای کف پایی نمایان می شود .
عضلانی بالا در عضلات اگونیست وضعف ظاهری در عضلات آنتاگونیستبه چشمی خورد و عضله برای مقابله برتون بالا در شرایط پاسخ به کار معینی ، هزینه اکسیژن و انرژی بیشتر از سایر گونه های cp مصرف می کند .
اختلال در هر ناحیه از سیستم عصبی – عضلانی سبب بروز ناهنجاریهای در اندام وابسته و عدم بروز نا سازگاری دستگاه قلبی- عروقی موجب کاهش در خونرسانی و انتقال مواد مغذی به اندامهاو سرانجام افزایش انرژی مصرفی هنگام اجرای کار معین نسبت به افراد سالم همتایشان می شود .
فلج مغزی اسپاستیک مو جب محدودیتهای حرکتی و مقا ومت عضله در برابر نیروی خارجی خصوصاً در ابتدای الگوی فعالیت یابی تحریکی بیمار می شود .
این عوامل بتدریج سبب افت سازگاری ذستگاه انتقال اکسیژن و بروز کاهش کارائی قلب ، محدودیتهایی در سایر عوامل فیزیولوژیکی از قبیل جذب اکسیژن کافی ، دفع دی اکسید کربن وسایر موادزائد وحمل مواد سوختی به بافتها خصوصاً عضلات اسکلتی می شود .
فعالیت بدنی در افزایش کارایی قلب و فاکتورهای فیزیولوژِکی وابسته به ان موثر است .
از طرف دیگر ، بیماران فلج مغزی به دلیل کاهش حجم فعالیت بدنی و محدودیت حرکتی هنگام اجرای کار بدنی معین هزینه ای اکسیژن وانرژی بیشتر و کارایی مکانیکی وظرفیت کار بدنی کمتر از همتایان سالم خود دارند .
پژوهشهای علمی نشان می دهد که فعالیت بدنی در نقش عامل غیر دارویی درکنار سایرروشهای کلینیکی به بهبود برجسته این دسته بیماران می انجامد .
گزارشهای علمی روشن می کند که اجرای فعالیت زیر پیشینه هوازی سبب کاهش هایی در هزینه انرژی ، تون عضلانی ، شدت اسپاستیک افزایش کارایی مکانیکی ، کاهش هایی در شدت تمرین و افزایش ظرفیت توا نای متابولیک عضلات فعال در جذب بیشتر اکسیژن مصرفی ( VO2) می شود .
در این زمینه یا فته های لوندبرگ(1978) خاطر نشان می کند که ظرفیت کار بدنی (pwc) گروه اسپاستیک 50 در صدی گروه نرمال وگروه اسپاستیک دارای جذب vo2 بالاتر وکارایی مکانیکی پایین تر گروه طبیعی همسالشان هنگام اجرای ازمون روی ارگومتر بودند .
این پژوهشگر(1976) در شرایط کارزیر بیشینه کو دکان cp روی ارگومترمشخص نمودکه تفا وت کارایی بیماران cp وسال م در بارهای سبک اندک بوده اما دربارهای سنگین به طور چشمگیر کمتر از همتایشان سالم است .
کود کان دارای نا هنجاری یا بد شکلیهای استخوانی یا تون عضلانی غیر طبیعی از کارایی مکانیکی بالا بی بهره اند .
این می تواند در نتیجه هزینه متابولیکی بالا در کارهایی نظیر فعالیت زندگی روزانه باشد.همچنانکه اندازه بدن افزایش می یابد ، سقوط پیشرونده vo2 استراحتی به ازای هرکیلوگرم وزن مشاهده می شود .
این دگرگونی ناشی از کاهش اندازه نسبی اندامهای گوناگون بدن می باشد که پیامدهردوکاهش برداشت اکسیژن بافتی است .هزینه انرژی استراحتی( متابولیم پایه ) مقدارانرژی سوخت وسازی است که ارگانیسم شخص در حالت استراحت طبیعی پس ازهشت ساعت خواب به مصرف می رساند .
به نظر می رسد که مقدار vo2بازال متناسب با اندازه بدن وسن متفاوت است .
افزایش خحجم و اندازه بدن متناسب با رشد کودکان ،بر مصرف اکسیژن هنگام استراحت فعالیت بدنی اثر معنی داری دارد ومقدار متابولیک استراحتی به طور پیشرونده ای با افزایش اندازه بدن کاهش می یابد.
فرد با جثه کوچکتر از رویه سطح بدن بیشتری در قبال وزنش نسبت به فرد با جثه بزرگتربرخورداراست ومطابق قا نون سطح مقدار نسبی حرارت تولیدی درشخص کوچکتر که نسبت به وزنش ، وسعت سطح رویه بزرگتری داردبیشتر است وحرارت بیشتری از بدن رفع می شود .از این رو،برای حفظ گرمای بدن ،باید مقدارحرارت معادل حرارت از دست رفته تولید شود ونا چاراً هزینه انرژی استراحت با ورزش بالا می رود.
کارایی مکانیکی به مفهوم نسبت کار انجام شده به انرژی هزینه شده است .
کارایی مکانیکی خالص بر پایه نسبت مقدار کار انجام شده بر تفاضل هزینه انرژیب ازال از کل هزینه انرژی ورزش محاسبه می شود ، اما در محاسبه کارایی نا خالص ، اثرهزینه انرژی بازال مهارمی شود .در این زمینه نتایج مطالعه کانک (1997) بیان می کند که کارایی خالص ونا خالص روی چرخ کار سنج به یک نسبت تغییر یم کند .
متغییرهای گوناگون بیومکانیکی وشیمیایی وانرژی رها شده از ترکیب شیمیایی آدنوزین تری فسفات (ATP) ومهارت عصبی عصضلانی رابطه مستقیم با تولید کار خارجی و کارایی مکانیکی دارد .
دی گروت(2000) درزمینه اثر ورزش هوازی زیر بیشینه وری کارایی مکانیکی در قالب برنامه تمرینی 3 هفته ای روی کودکان معلول افزایش در کارایی مکانیکی را گزارش نمود .
لابانن(1987) نشان داد که دامنه کارایی خالص وناخالص روی ارگومتر پاییبه ترتیب 22-18 درصد و 20-17 درصد بوده است و بالاترین اندازه کارایی در استانه هوازی و پایین ترین ان درآستانه بی هوازی ( یعنی بیشترین بار ) کار بدست آمده است .
تحقیق بار-ار روی 34 نو جوان فلج اسپاستیک به دنبال اجرای یک سال برنامه ورزش برای دوبار در هفته افزایش قابل توجه کارایی را نشان یم دهد .
به طور کلی ، اندازه گیری کارایی باید تحت فعالیت بدنی یکنواخت زیر بیشینه انجام گیرد بهتراست که فعالیت با شدتی انجام گیرد که تا حدزیادی باعث تحریک استانه لاکتاک ( متابولیسم غیر هوازی) نشده وفعالیت همچنان در زیر آستانه بی هوازی ادامه یابد .
روش ابزار