پسندیده است پیش از تشریح مطالب، نخست تعریفی از واژۀ مدیریت و معانی پیچیدۀ وابسته به آن ارائه گردد.
در این مورد، شاید نخستین پرسشی که در بسیاری از نشست های آموزشی در حیطۀ مدیریت مطرح می شود، مربوط به چگونگی طبقه بندی کردن این مفهوم است.
عده ای مدیریت را به جهت نیازش برای به کار گیری فراوان روش های ریاضی، آماری و اقتصادی، با عنوان شاخه ای از دانش می شناسند و برخی نیز آن را به سبب کاربرد شاخه های انسانی از جمله روان شناسی، جامعه شناسی و رفتار شناسی که استفاده از آنها در مدیریت اجتناب ناپذیر است، آن را در یکی از زیر بخش های مربوط به هنر یا شاخه ای از دانش اجتماعی دسته بندی می نمایند.
حال آنکه به واقع مدیریت حاصل تلفیقی از هر دوی این بخش ها و تجلیگاهی برای نمایانی یکسان برای هر دوی این زمینه ها (دانش و هنر) می باشد.
به طور کلی، پیچیدگی نظام های اجتماعی و یا هر گونه تشکلی که قسمتی از آن به واسطۀ تجمع نیروی انسانی شکل می گیرد، اداره کردن آنان را از همین سبب بسیار دشوار کرده است، خصوصاً اینکه لزوم تلفیق ماهوی فنون و روش های متنوع دانش با جنبه های گوناگون هنری نیز یکی از عوامل فراهم آورندۀ پیچیدگی مزبور می باشد.
اما به واقع مدیریت چیست و وظایف یک مدیر شامل چه چیزهائی می شود؟
به تعبیری ساده و خصوصاً در مورد نهادهای غیر دولتی، می توان مدیریت را کارکردن با نیروی انسانی (به صورت عام) و در کنار آنها برای دستیابی به اهداف و آرمان های آن سازمان و تمامی مشارکت کنندگان اش، تعریف نمود.
منظور از نیروی انسانی، تمامی افراد وابسته به مؤسسۀ مورد نظر می باشند که به نحوی در فعالیت های آن سازمان مؤثر، دخیل یا شریک هستند.
آنچنان که در بخش قبل توضیح داده شد، در مورد سازمان های غیر دولتی تمامی مشارکت کنندگان یک نهاد اجتماعی از افراد درون سازمانی گرفته تا تمامی کاربران خدمات ارائه شده توسط آن، جزئی از نیروی انسانی مذکور می باشند.
نکتۀ قابل تعمق در مورد این تعریف، تأکید آن بر وجود انسانی مشارکت کنندگان به عنوان اصلی ترین بنیان یک سازمان غیر دولتی و اهمیت اهداف آنان در کنار و هم پایۀ اهداف و آرمان های سازمانی مجموعۀ مورد نظر است.
به عبارت بهتر، حتی در تعاریف جدیدتری که در ادبیات مربوط به نهادهای اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرند نیز، متفاوت با آنچه در تعاریف ارائه شده در دوران رشد و شکوفائی صنعتی و فنی در دهه های آغازین و میانی قرن گذشته به چشم می خورد، توجه اصلی بیشتر متمرکز بر نیروی انسانی درگیر در کار است تا بر مفهوم سود آوری به معنای متداول آن در مؤسسات تولیدی و یا خدماتی.
به همین نسبت، شرح وظایف مدیران در سازمان های غیر دولتی نیز با آنچه در تجارت و تولید بیان می شود اندکی متفاوت خواهد بود هرچند مبانی کلی تعریف شده و مورد انتظار برای هر سازمانی مستقل از نوع اش، یکسان باشد.
دیدگاه سنتى مدیریت بر این باور بود که مدیریت یک ذوق است و هر که این ذوق را داشته باشد، مدیر خوبى است و عده اى مدیریت را یک استعداد مى دانند، که بعضى افراد از آن بالقوه یا بالفعل برخوردار هستند و عده اى هم براین باورند که مدیریت یک نوع هنر است و هر که از این هنر برخوردار باشد مى تواند مدیرى موفق باشد.
اما امروزه ثابت شده که مدیریت، علاوه بر مطالبى که ذکر شد یک توانمندى علمى همراه با فرایندنگرى و فراگرداندیشى است.
مدیریت علمى باید متکى به علوم و به ویژه علم مدیریت باشد.
متاسفانه در طول ۵۰ سال گذشته که علم مدیریت پیشرفت چشمگیرى داشته است در کشور ما همان مدیریت سنتى اعمال شده است و...
وبلاگ دانش مدیریت با نزدیک به ۳۶هزار بازدیدکننده از بهمن ماه ۸۲ بر روى سرویس دهنده بلاگ اسکاى شروع به فعالیت کرده و آهسته و پیوسته تاکنون مسیر خویش را ادامه داده است.
بحث هاى علمى پیرامون مباحث مرتبط با مدیریت، معرفى گواهینامه هاى معتبر جهانى و ...
یادداشت هایى است که در این وبلاگ تاکنون درج شده است.
نویسنده وبلاگ در مورد نقش تعیین هدف براى رسیدن به موفقیت مى نویسد: «یکى از شاخص هاى قضاوت و شناخت انسان ها، بررسى اهداف و خواسته هاى آنان است.
اهداف نمادهایى هستند که بیانگر مرتبه و درجه تکامل افراد است.
لذت بخش ترین تجربه بشر در زندگى، دستیابى به اهداف مورد توجه وى و در نهایت کسب موفقیت در زمان معین است.
دستیابى به موفقیت حتى در مورد اهداف به ظاهر کوچک مانند کسب سود مورد انتظار، طراحى و تولید محصولات جدید و یا حتى از بین بردن یک روش نادرست، باعث ایجاد رضایت خاطر، اعتماد به نفس و بالندگى در انسان مى شود.
آنچه در این میان از اهمیت بسیارى برخوردار است تعیین هدف است.
براى رسیدن به موفقیت باید اهداف را از پیش تعیین کرد، در غیر این صورت آنچه به دست مى آوریم فقط یک حادثه است و نه تنها قابل تکرار نیست بلکه اعتماد و رضایت خاطرى هم نمى آفریند.» یکى از مسائل مهمى که در سالیان اخیر بحث هاى زیادى را به دنبال داشته است بحث جذب سرمایه گذارى خارجى بوده که نویسنده وبلاگ دانش مدیریت سعى کرده است در مقاله اى تاریخچه اى از جذب سرمایه گذارى خارجى از گذشته تا به حال و مشکلات و موانعى که در این راه در کشورمان وجود داشته و دارد و همچنین راهکار هایى که براى پیشرفت در زمینه جذب سرمایه گذارى خارجى وجود دارد را مورد بررسى قرار دهد.
وجود وبلاگ هایى از این دست مى تواند براى گذر جامعه از مدیریت سنتى به مدیریت علمى و جایگزینى ضابطه به جاى رابطه در تعیین مدیران جامعه مفید و تاثیرگذار باشد.
دیدگاه سنتى مدیریت بر این باور بود که مدیریت یک ذوق است و هر که این ذوق را داشته باشد، مدیر خوبى است و عده اى مدیریت را یک استعداد مى دانند، که بعضى افراد از آن بالقوه یا بالفعل برخوردار هستند و عده اى هم براین باورند که مدیریت یک نوع هنر است و هر که از این هنر برخوردار باشد مى تواند مدیرى موفق باشد.
نویسنده وبلاگ در مورد نقش تعیین هدف براى رسیدن به موفقیت مى نویسد: «یکى از شاخص هاى قضاوت و شناخت انسان ها، بررسى اهداف و خواسته هاى آنان است.
براى رسیدن به موفقیت باید اهداف را از پیش تعیین کرد، در غیر این صورت آنچه به دست مى آوریم فقط یک حادثه است و نه تنها قابل تکرار نیست بلکه اعتماد و رضایت خاطرى هم نمى آفریند.» یکى از مسائل مهمى که در سالیان اخیر بحث هاى زیادى را به دنبال داشته است بحث جذب سرمایه گذارى خارجى بوده که نویسنده وبلاگ دانش مدیریت سعى کرده است در مقاله اى تاریخچه اى از جذب سرمایه گذارى خارجى از گذشته تا به حال و مشکلات و موانعى که در این راه در کشورمان وجود داشته و دارد و همچنین راهکار هایى که براى پیشرفت در زمینه جذب سرمایه گذارى خارجى وجود دارد را مورد بررسى قرار دهد.
وجود وبلاگ هایى از این دست مى تواند براى گذر جامعه از مدیریت سنتى به مدیریت علمى و جایگزینى ضابطه به جاى رابطه در تعیین مدیران جامعه مفید و تاثیرگذار باشد.
سیستم اطلاعات مدیریت چیست ؟!
سیستم اطلاعات مدیریت (MIS) به هر سیستمی اطلاق می شود که بتواند اطلاعات برای فعالیتهای انجاتم شده ی مدیران درون یک سازمان را فراهم کند .
امروزه فقریبا این اصطلاح به طور انحصاری در سیستمهای رایانه ای مورد استفاده است ...
سیستمهای اطلاعات مدیریتی راهبردی (SMIS) یک سیستم یا کاربرد را می توان زمانی راهبردی توصیف کرد که قادر به تغییر راهی که سازمان با آن رقابت می کند باشد .
1.
management information systems (MIS) 2.
strategic management information systems (SMIS) تصمیم گیری یکی از فعالیتهای اصلی مدیریت تصمیم گیری است .
یک تصمیم انتخاب یک راه حل یا اقدام از بین مجموعه ای از اقدامات ممکن و جانشین دیگر است .
سیستم اطلاعات مدیریت هر سیستمی است که برای پشتیبانی فعالیتهای مدیریت که در یک سازمان انجام می گیرد ، اطلاعات را فراهم می کند .
از سیستمهای اطلاعات مدیریت (MIS) می توان به طرق مختلف در سه سطح عملیاتی ، تاکتیکی و راهبردی استفاده کرد .
(MIS ) ابزار مهمی در تصمیم گیری است .
برای اینکه (MIS ) به طور موثری پشتیبان تصمیم گیری باشد مهم است که طراحان آن ماهیت فر آیند تصمیم گیری را مد نظر داشته باشند .
الگوهای تصمیم گیری بخردانه ، منطق گرایی رضایت بخش و الگوی افزایندگی ، سه الگوی تصمیم گیری هستند .
همچنین سبکهای تصمیم گیری و محیطی که تصمیم گیری در آن روی می دهد مهم است .
مدیران ، اطلاعات را در فر آیند تصمیم گیری به کار می برند .
اطلاعات داده های است که به منظور مفید بودن برای دریافت کننده ی آن پردازش شده است .
(طرح هایی که از یاری دیگران بهره نگرفته، و دور از دیگران در انزوا رشد کرده باشد به ندرت پدر خوانده پیدا می کند.) شاید در تصمیم گیری و اجرای آ ن، تا به حال با خود گفته باشید " اشتباه من در شیوه تصمیم گیری من بوده ، نه در تصمیماتم".
جان سی ماکسول، در کتاب "21 قانون انکار ناپذیر رهبری " با ذکر داستانی در این مورد نوشته است : روش من در تصمیم گیری این بود که کارکنانم را جمع کنم، بینش خود را برای شان مطرح سازم، به سئوالات آنها پاسخ دهم و آنها را تشویق کنم تا در گرفتن تصمیمات و رسیدن به دیدگاه جدید، همکاری کنند.
اما در آن فصل سرم خیلی شلوغ بود، به سرعت سه تصمیم مهم گرفتم و آنها را اجرا کردم.
از آن جا که همه چیز خوب پیش می رفت، فکر کردم که نیازی نیست، کسی را درگیر این تصمیمات و چگونگی اجرای آنها کنم.
مدت زمان زیادی طول نکشید که احساس کردم افراد به نظر قدری ناآرام هستند.
ابتدا فکر کردم، همه باید این مسائل را کنار بگذارند و به کار ادامه دهند، اما بعدا دریافتم که مشکل اصلی خود من هستم و مرتکب اشتباه بزرگی شده ام.
به محض آن که دریافتم اشتباه کرده ام، در یک جمع عمومی، از افراد عذر خواهی و طلب بخشش کردم و فهمیدم وقتی نوبت رهبری و تصمیم گیری برای جمع می رسد، آنجا دیگر نمی توان میان بر زد.
برنامه ریزی و تصمیم گیری آماده شدن برای فردایی که خواهد آمد، میل طبیعی انسان است و برنامه ریزی ابزاری برای دستیابی به این خواسته به شمار می رود.
حضرت نوح، برنامه ساختن کشتی عظیم خود را با هدف حفظ حیات مخلوقات زمینی، زمانی آغاز کرد که باران نمی بارید.
او برای طرح ریزی برنامه ی مطلوب خود، به مقدماتی نیاز داشت که دانایی یکی از اساسی ترین آنها به شمار میرفت، دانایی از اندازه و بزرگی کشتی، نحوه ساختن آن و غیره.
بنابراین داشتن هدف به معنای پایان راه نیست، بلکه تحقق آن مستلزم دانستن و به کار بستن فرآیندهای درست و سنجیده شده است.
ولی واقعیت این است که دانایی در طرح ریزی اکثر برنامه ها و فرآیند های سازمانی، معمولا نقش و نگار کم رنگ تری دارد.
راسل ایکاف، با اشاره به واقعیت مذکور نوشته است: انبوهی از برنامه های سازمانی را که من دیده ام مثل مناسک رقص بارانند و تاثیری بر هوای پس از آن ندارند، اما کسانی که در آن شرکت می کنند، فکر می کنند، دارد.
افزون بر این، بسیاری از توصیه ها و دستور های مربوط به برنامه ریزی، در باره بهتر کردن رقص است نه تغییر هوا.
شکست در برنامه ریزی به معنای برنامه ریزی برای شکست است در اداره امور، هر موفقیت و شکست تا حدودی شبیه به آن است که به سکه هایی که در جیب خود دارید اضافه یا از آن خرج کنید.
هر بار که تصمیم خوبی می گیرید به سکه هایتان افزوده می شود، و هر بار که تصمیم ضعیف یا بدی می گیرید، مجبورید که بابت اشتباه خود مقداری از آنها را خرج کنید.
در شروع، هر یک از شما مقدار معینی سکه، در اختیار دارید.
اگر با تصمیمات خوب خود، همواره به مقدار سکه های خود اضافه کنید به اعتبار شما افزوده شده و اگر روزی اشتباه بزرگی انجام دهید، سکه هایی در اختیار خواهید داشت تا آن را جبران کنید، لیکن اگر به تصمیمات بد خود ادامه دهید، روزی می رسد که با آخرین تصمیم بد، در می یابید که دیگر سکه ایی ندارید، تا بتوانید آن را جبران کنید و اهمیتی ندارد که این اشتباه بزرگ باشد یا کوچک، آنگاه شما از درجه اعتبار ساقط می شوید.
بنابراین، اعتبار هر کس در گرو تصمیمات اوست و در لحظات تصمیم گیری است که سرنوشت افراد رقم می خورد و کسانی که درگیرتر از آن هستند که به محتوی و نتایج تصمیمات خود بیندیشند، سرانجام وارد قلمرو تصمیماتی می شوند که طومار خود و برنامه هایشان را خواهد پیچید.
مدیریت ارتباط با مشتری مدیریت ارتباط با مشتری واژهای است که برای توصیف چگونگی تعامل و مدیریت ارتباطات با مشتری به صورت پیشکنشی تعریف شده است.
بسیار مهم است که CRM به عنوان یک سیستم در نظر گرفته شود، سیستمی که مشخص میکند چه گونه با مشتریانمان کار کنیم، چه گونه مشکلاتشان را حل کنیم، آنها را به خرید محصولات و خدمات شرکتمان ترغیب کنیم و با آنها تعاملات مالی داشته باشیم.
به عبارت دیگر، CRM شامل کلیه جنبههای ارتباطات و تعامل با مشتریان و کاربران میشود.
مسایل اندکی در دنیای اقتصاد جدید مطرح شدهاند که مثل مدیریت ارتباط با مشتری مباحث و نگرانیهای قابل ملاحظهای را برانگیخته باشند.
یکی از واقعیتهای جالب در مورد CRM این است که با وجود نرخ بالای شکست این سیستمها که حدود 60% سیستمهایی میشود که توسعه یافتهاند، شرکتها و سازمانها همچنان در پی خرید آن هستند.[1] گرچه انتظار میرود که بازار نرمافزار CRM از 7 میلیارد دلار در سال 2000 به 23 میلیارد در سال 2005 برسد، نتایج نشان میدهد که 30 تا 50 درصد پروژههای CRM اهداف شرکت را برآورده نمیسازند و با شکست روبهرو میشوند و 20 درصد آنها حتا به روابط با مشتری صدمه میزنند.
[2] اگر فناوری و پیادهسازی آن با این نرخ شکست میخورد- با نرخی بیش از 20% بالاتر از حالت معمول سیستمهای فناوری اطلاعات- چرا آنها به تلاش در زمینهی پیادهسازی این سیستمها ادامه میدهند؟
دلیل آن این است که سیستمهای موجود، واقعا خوب کار می کنند و CRM از فناوریهایی است که هیچ سازمانی نمیتواند بدون آن کار کند.
در واقع سازمانها به این نتیجه رسیدهاند که برای حفظ بقا و ماندگاری خود در این بازار لازم است هر چه سریعتر خود را با این تغییرات مستمر هماهنگ کنند و به بیان دیگر به صورت آیندهنگر، مبتنی بر بازار و بر اساس دانش روز به فعالیتهای خود ادامه دهند.
استفاده از سیستمهای اطلاعات کارا و یکپارچه که بتواند همهی فعالیتها و وظایف موجود در یک سازمان را زیر پوشش قرار داده، اطلاعات لازم و ضروری را به موقع در اختیار استفاده کنندگان آن قرار دهد، یکی از ابزارهای مفیدی است که سازمانها برای افزایش قابلیتهای خود، بهبود عملکرد، تصمیمگیری بهتر و دستیابی به مزیت رقابتی از آن استفاده میکنند.
امروزه با پیشرفت فناوری اطلاعات، سیستمهای نوینی تولید شده است که میتواند توان سازمان را در کاهش هزینههای داخلی، تعامل بهتر با محیط و در نهایت به دست آوردن سود یاری رساند.
یکی از این ابزارها "مدیریت ارتباط با مشتری" است.
هدف CRM این است که سازمان را در تعامل و حفظ مشتریان یاری رساند.
همان طور که در بالا بدان اشاره شد، مفهوم CRM به نیازهای امروزی مدیران برای رقابت پاسخ میدهد ولی در عین حال گزارشهای بسیاری مبنی بر شکست CRM وجود دارد که شرکتها را برای سرمایهگذاری در این مورد به شک وا میدارد.
پتانسیل بالای "مدیریت ارتباط با مشتری"، با عدم اطمینان ناشی از شکستهای قبلی همراه است که این امر، لزوم تعیین عوامل موثر بر CRM برای به کارگیری آن را مطرح کرده است.[3] به علت تفاوتهایی که سیستم CRM با دیگر سیستمهای اطلاعات، این سیستم ریسکهایی دارد که اگر پیش از پیادهسازی آن، سازمان برای رویارویی با آن آماده نشود، دچار اختلال شده و پروژه با شکست روبهرو میشود.
این ریسکها عبارتاند از:4] [ 1- کاربران سیستم: گرایشها و نحوهی تفکر فروشندگان و کاربران این سیستم با سیستمهای دیگر متفاوت است و کار پیادهسازی و آموزش این سیستم را دچار اختلال میکند.
2- فرآیندهای مورد استفاده: نسبت به سیستمهای تولیدی و مالی فرایندهای مورد استفاده در فروش، بازاریابی، خدمات به مشتری و دیگر اجزای چرخه حیات مشتری کمتر حالت تعریف شده و ثابت دارند و نظم و اشتراک کمتری در بخشهای مختلف کسب و کار و نیز میان شرکتهای مختلف در یک صنعت در این زمینه وجود دارد.
همچنین مدیریت سازمانها معتقدند که فرایندهای CRM باید برای به دست آوردن مزیت رقابتی متفاوت باشند و اگر چه این امر صحیح است، موجب پیچیدگی پیادهسازی این سیستم میشود.
3- سرعت تغییر: جهانیسازی بازارها، فشارهای داخلی برای رقابت، تغییر سریع موقعیت بازار، نرخ تغییر را برای کاربران سیستمهای CRM افزایش میدهد.
محققان معتقدند که نرخ تغییری که پیاده سازان سیستمهای CRM با آن مواجهاند از دیگر عوامل بیشتر است.
4- سیاستها و صاحبان امتیاز: سیاست در این زمینه سازمانی نقش عمدهتری را در پویاییهای سازمانی نسبت به دیگر بخشهای سازمان بازی میکند.
این امر بر دامنه و نرخ تغییر تاثیر میگذارد.
5- نیاز به سیار بودن "Mobility" سیستمهای CRM متمرکز بر فروش، به طور معمول از کانالهای مختلف فروش مثل ایننترنت، فروش از راه دور، شرکای کسب و کار و نیروهای فروش سیار استفاده میکنند و هم از نظر فناوری و هم از نظر مدیریت به سیار بودن نیازمند هستند.
این مساله، مهمترین تمایز سیستمهای CRM نسبت به دیگر سیستمهای اطلاعات است.
6- اعتماد بیش از حد به متدولوژیهای ثابت نشده: از آن جا که سیستمهای CRM جدید هستند و هنوز متدولوژی منحصر به فردی برای توسعهی آنها وجود ندارد، در مورد به کارگیری متدولوژیهای نامناسبی که در مورد سیستمهای مالی و ERP استفاده میشوند با ریسک مواجه هستند.
7- نیاز به دوباره کاری: مسایل دوباره کاری که توسط هوسون و مک آلپین (1999) تشریح شده است به طور کلی به توسعه کلیه سیستمهای نرمافزاری برمیگردد، با این استثنا که سیستمهای شکست خورده و غیر کارکردی اثر بیشتری بر محیط CRM میگذارد.
8- بودجه ناکافی: تعدادی از مطالعات، اختصاص نیافتن بودجهی مناسب به سیستمهای CRM را مورد توجه قرار دادهاند، این مورد ناشی از برآورد غلط هزینههای مهندسی مجدد فرآیندها، مسایل پیشبینی نشده و حتا پایین آوردن هزینه جهت شروع به کار پروژه است.
بنابراین اهمیت انجام تحلیلی عمیق از آمادگی شرکت برای به کارگیری CRM و بهبود آن ضروری به نظر میرسد.
این ارزیابی پاسخهای مفصلی به دو سوال اساسی است: آمادگی جاری شرکت برایCRM به چه میزان است؟
و چه تغییراتی باید برای بهبود و ارتقای CRM در شرکت انجام شود؟
به نظر میرسد بخشی از شرایط، موقعیتها و چالشها منجر به موفقیت یا شکست نهایی یک فعالیت CRM میشود، بنابراین قبل از اینکه از منابع کمیاب سازمان در چنین فناوری پرخطری سرمایهگذاری شود، مدیریت باید به دنبال ابزاری باشد تا عدم اطمینانCRM را کاهش دهد.[5] اگر چه تحقیقات گستردهای در مورد عوامل حیاتی موفقیت در مورد به کارگیری IT، توسعه و پیاده سازی سیستمهای اطلاعات و مدیریتIT انجام شده است، نیاز است تا این عوامل برای تعیین سطح بلوغ CRM و جایگاه سازمان در زمینه CRM نیز تعیین شده، مسیر پیشرفت و بهبود آن ارایه و با شناخت بیشتر سازمان راه رسیدن به سطوح بالاتر بلوغ با هزینهی کمتر طی شود.
یکی از دلایل نرخ بالای شکست CRM در سازمانها، این است که شرکتها تنها از منظر تکنولوژیکی به آن مینگرند و این امر موجب میشود تا به عوامل اساسی دیگر برای موفقیت آن توجه کمتری داشته باشند.
اما علاوه بر عوامل تکنولوژیکی و نرمافزاری CRM، عوامل دیگری نیز دخیل هستند که سازمان باید در زمینهی همهی آنها مورد توجه قرار گیرد و تقویت شود، بدینجهت، ارزیابی جایگاه CRM باید به عنوان نقطهی شروع یا ادامه و بهبود فرایندهای CRM مورد توجه قرار گیرد.[6] این ارزیابی رهنمودی کلی ارایه و تعیین میکند که شرکت بر اساس عوامل مورد نظر مدل در کجا قرار گرفته است و میزان بلوغ آن تا چه میزان بوده و مسیر آیندهی آن به کدام سمت است.
این مدل تفاوتهای نهفته شرکت برای به کارگیری موثر CRM را بررسی میکند و به شرکت کمک میکند تا بر اساس نتایج به دست آمده، خود را برای اجرای موفق CRM آماده و سپس به سرمایهگذاری در چنین فعالیت خطیر و مهمی اقدام کند.
اهمیتی که این موضوع دارد این است که سازمانها درک روشنی از هر سطح بلوغ پیدا کرده و منافع سرمایهگذاریهای آیندهی خود را درک میکنند.
به عبارت دیگر با این مدل سنجش، سازمانها میتوانند، دید روشنی از گزینههای بالقوه CRM و اولویتهای دقیق پیدا کنند.
برای سنجش بلوغ سازمانها در زمینه CRM، مدلهای مختلفی وجود دارد که اکثریت آنها از مدل بلوغ CMM که در تعیین بلوغ فرآیند تولید نرمافزار به کار گرفته میشود، الگوبرداری کردهاند.
در یک نمونه از این تحقیقات، براساس شاخصهای تعیین شده، میزان بلوغ سازمانها در شش سطح طبقهبندی شده است که در شکل زیر مشاهده میشود و شامل این موارد است: سطح صفر: تمرکز بر شماره حساب و عضویت مشتری سطح 1: تطبیق با تمرکز بر مشتری سطح 2: درک نیازهای مشتری سطح 3: شناخت مشتریان سطح 4: مرور و بهبود تعاملات سطح 5: تعامل بهینه مدل بلوغ برای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM Maturity Model A) این مدل دارای 6 سطح است که در هر سطح سازمان دارای قابلیتی برای مدیریت ارتباط با مشتریان خود است.
در سطح صفر، سازمان فقط با حساب مشتریان خود سر و کار دارد و تنها تعاملات مالی بین آنها وجود دارد.
در سطح بعد، سازمان به سمت تمرکز بر روی مشتریان پیش میرود ولی باز در این سطح درک صحیح و کاملی از مشتری وجود ندارد.
در یک سطح بالاتر، این درک قدری کاملتر میشود و نیازهای مشتریان از طریق ارتباط با آنها مشخص میشود.
در سطح سوم بلوغ، علاوه بر این که نیازهای مشتریان شناخته شده است، مشتری از سایر جنبههای با اهمیت برای سازمان، شناسایی میشود، در این سطح سازمان به ابزارها و فناوریهای دادهکاوی و هوشمندی کسب و کار مجهز است.
در سطح بعد با کسب بازخور از تعاملات با مشتریان برای بهبود این ارتباطات اقدام میشود تا رضایت بیشتری برای مشتریان فراهم شود و در نهایت سطح تعامل بهینه ارتباطات به گونهای برقرار میشود که هر دو طرف شامل شرکت و مشتری از این رابطه بهرهمند شوند.
در این سطح، ارتباطات در سطحی کامل برقرار است و هر دو طرف شناخت کاملی از یکدیگر دارند.