((وجوه تمایزمدیریت اسلامی باسایزمکاتب مدیریت))
درفصل نخست به بحث پیرامون(مدیریت اسلامی)ومفاهیم آن ازدیدگاه (مطلب)و(علم)پرداختیم.گفتیم که مدیریت اسلامی براساس ادله بیان شده پیش ازآن که (علم)باشدیک(مکتب)است وازهمین رووظیفه ی مکتب ارائه راه حلهائی است که بامفهوم عدالت خواهی سازگارباشد .اگرعلم هم خواهان این امراست که در(خدمت)مکتب یاتعالی انسانهاباشدبایدباسیرمطالعاتی مکتبی که دریک سیراکتشافی است بدین نتیجه رسیدکه جهان بینی حاکم برکاربرداین(علم)درحیطه(تولید)یک جهان بینی الهی ونشانه گرفته ازسرچشمه(وحی)است.لذاست که سیرمطالعاتی مکتبی پیرامون(مدیریت اسلامی)یک سیراکتشافی است وبایداز(روبنا)به(زیربنا)باشدکه باروش مطالعه(علمی)که از(زیربنا)به (روبنا)ویک سیرتکوینی است متفاوت است.
همچنین نخستین مبنای(مدیریت اسلامی)که عبارت ازضرورت حضوری ووجودی (مکتب)است بیان شد.بدین معنا که ازابتدائی ترین اصول(مدیریت)که اسلامی هم باشداینست که ارزشهاوضدارزشهای آن مبتنی ومتکی بر(مکتب)حیات بخش اسلام باشد.اصولا(مدیریت)حتی درنظامهای گوناگون و مختلف جهان نیز همیشه برمبنای مکتبی استوار بوده است حال این مکاتب هرچند مادی یاالحادی ولی ازآنجا که اصولا مدیران دردوران سازمانها کارگزاران حکومتی وحکومتها در جوامع همیشه دارای یک سری ازارزشها وضدارزشها درذهنیات ویاتئوری های حکومتی برای خود بوده اند .
لذامدیران نیزکه کارگزاران یامجریان سیاستهای فوق درسازمانها میباشند ناچارا در(مدیریت)پای بند بدان ارزشها بوده ومسلما مدیری در حیطه انجام مسئولیت خودموفق تربوده است که درجهت اهداف مکتبی نظام سیاسی حاکم برجامعه دردوران سازمان موفق ترباشد.اماوجه تمایز(مدیریت اسلامی)باااشکال دیگر(مدیریت)ها درجوامع کاپیتالیستی یاکمونیستی ویاهرنوع جامعه دیگری که اداره امورمردم دردست عده ای ازسردمداران حکومتهاست دراین نیست که نظامهای (مدیریت)دیگرصاحب (مکتب) یادرحقیقت ایدئولوژی یا(روش)خاص اداره نظام اجتماعی خودنمی باشد بلکه وجه تمایزدر(اسلامی)بودن نظام مدیریت کنونی ومتکی ومبتنی بودن این نظام برپایه اصول لامتغیر (وحی)وبیان شده توسط خداوند متعال وپیامبراکرم (ص)است ومادی یاالحادی بودن مکاتب(مدیریت)مقابل است.لذاساده اندیشی است اگرگروهی ازمدیران یاکارگزاران جوامع یامتخصصان (علم)مدیریت براین اندیشه باشند که در نظامهای سیاسی مختلف اگربرمسند(مدیریت)قرارمی گیرندبدون اتکاء بر(مکتب) یاارزشهای خاص حاکم برآن نظام یاجامعه ، گرداننده مسائل و موارد معتنا به دستگاه اداری خویش می باشند!درحالیکه برعکس !
آن نظام اداری نیز برای خودصاحب مکتبی است منتهی اگراین مکتب متکی بر(وحی) نیست متکی بر(عقل) یا(شهوت) یا(شهرت) انسانهائی است که حاکمیت سیاسی آن نظام را دراختیار دارند ومسلما این انسانها نیز تازمانی اجازه حضور ووجود به مدیران دردوران سازمانهای اجرائی کشور میدهند که آن ((مدیران))حداقل درچارچوب ارزشهای حاکم شده توسط آن گروه رهبردرسیاست ومذهب واقتصادو…عمل کنند هرچند اگرظاهرا اعتقادی هم بدین امرنداشته باشد.ازانرو ازمبانی لامتغیر((مدیریت))بخصوص اگر بخواهد اسلامی باشد((مکتب)) است وبعقیده نویسنده اصولا درهیچ زمان ومکان بشردر((مدیریت))زیردستان خود فاقد((مکتب))یا((روش))اداره امورجمع زیردست خودنبوده است حتی اگر بصورت دست نشانده عمل نموده باشد.
وجه دیگرتمایز یاافتراق مدیریت((اسلامی))با((مدیریت))در جوامع دیگر که تحت تاثیر مکاتب دیگر هستند نیز همین است که اصولا دراین شکل ازمدیریت چون ((مکتب))متکی بر((وحی))و((وحی))ازخارج ازعالم ((ماده))بربشرابلاغ گردیده است لذا امردست نشاندگانی یاحکومت((مردم))بر((مردم))یافردبر((مردم))وتشویق استثمار،استعمارواستحمارانسان راکاملا منتفی ساخته است.
وجه دیگرتمایز یاافتراق مدیریت((اسلامی))با((مدیریت))در جوامع دیگر که تحت تاثیر مکاتب دیگر هستند نیز همین است که اصولا دراین شکل ازمدیریت چون ((مکتب))متکی بر((وحی))و((وحی))ازخارج ازعالم ((ماده))بربشرابلاغ گردیده است لذا امردست نشاندگانی یاحکومت((مردم))بر((مردم))یافردبر((مردم))وتشویق استثمار،استعمارواستحمارانسان راکاملا منتفی ساخته است.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که چگونه ((الهی))بودن مکتب اسلام درمقابل مکاتب((مادی))دیگر باعث رهانیدن انسانها اززیریوغ انسانهای دیگرومدیران اززیریوغ کودتاگران ویازورمدان تاریخ درجهت تحمیل افکار وعقایدخودبرنوع بشرمیشود.
وجه تمایزدیگرمدیریت اسلامی با((مدیریت))درجوامع دیگر،حتی اگرمبتنی برمکاتب مختلف باشند که هستند ، اصل لامتغیربودن ارزشهای بیان شده برای همیشه زمان ومکان یادرحقیقت ارزش مستمروهمیشگی است که اصول بیان شده درمدیریت اسلامی واداره انسانها دارد که درمکاتب ((مادی))چنین ارزشی نمیتواند وجود داشته باشد.بدین ترتیب ازآنجاکه علوم مادی مبتنی بریک سیرمطالعاتی وتفکراتی تکوینی است لذا هر روزدرسراسر عالم انواع افکار وعقایداز جانب متفکران ، این مکاتب رادستخوش تغییرات ودگرگونی برارزشها میسازد چنانکه همانگونه که امروز ملاحظه میشودهنوز200سال ازعمر مارکس ومارکیست نگذشته است بیش از2000ماینفست برعقاید وافکار مارکس ولنین که یک مکتب الحادی ومبتنی برتکوین است نگاشته شده است ونوشتن این افکار تکوینی وتکمیل ارزشهای حاکم براین مکتب مادی باعث آن گردیده است که اگر پیروی هم براین تعالیم حضورداشته باشد ازگیجی وحیران بودن برهزارها راهی که بایک نام برسرراه اوقرارداده شده است متحیراست کدام راانتخاب وبرکدام ارزش صحه گذارد!؟
ودراین میان وضع ((مدیر))درچارچوب اداره سازمان که همان اداره انسانها وتحقق ارزشهای مکتبی حکومت درچارچوب نظام اداری سازمان است بسی دشوارتروگیج کننده تر است.لذامشاهده میشودکه امروز دردنیای شرق وغرب هرچند((مدیریت)) مبتنی برمکاتب ((سوسیالیست)) و ((کاپیتالیست))انجام وظیفه می نمایدوسعی درحفظ منافع این مکاتب درسازمانها دارد ولی درعمل این ((مدیران))برروی خطوط بسیلرکلی نظیر سرمایه، کار،کارگر،سودوزیان کار می کنندودرپرداختن به جزئیات درزمینه ارزشهای مکتبی غافل وعاجزهستند.چه اینکه درهردو بلوک شرق وغرب تنها محورهای سرمایه وسرمایه داری یاسوسیال وسوسیالیست رادرجامعه وسازمان تشکیل میدهند وواردشدن درجزئیات امرجزایجادتفرقه ها وتشتت وپراکندگی به لحاظ تنوع افکارواندیشه ها دراین زمینه ها چیزی رابدنبال ندارد.((مدیریت)) دراین سازمانها به لحاظ عدم حضور یک اعتقاد ((مکتبی))مشترک بین تمامی انسانهای مشغول دردرون سازمان صاحب یک وحدت عقیدتی یامکتبی که متعالی ترین وکارآمدترین شکل وحدت برای نوع بشراست نخواهدشدوناچارا بایدانسانهاراحول محورهای ((مادی))ونه ((مکتبی))یعنی باانگیزه های ((سود))افزائی و((پول))افزائی یاحول محور((دلار))و…هماهنگ ومشترک سازد.ازآنجا که این محورپول پرستی یاحرص وطمع بشرونوع انسانها که فاقد اخلاق ومکتب هستندهیچگاه سیری پذیر نیست ، بازهم حرکت انگیزه های ((مادی))دردرون سازمان حرکت قرصهای مسکنی است که پس ازپایان عمرمفیدواثرتسکین بخش آن قرص مجددا بیماررانیزمجددبه قرص دیگری است تاآنجاکه براثراعتیادبه این قرصها دیگر آثار قرص هم برروحیه وروان وی ازمیان رفته وانسانها رادچار خمودگی ، افسردگی ،بیکاری،بازنشستگی وسپس راهی خانه سالخوردگان وبالاخره قبرستان مردگان مینماید.
بدیهی است این سیری که ترسیم شدازجمله مواردومواضع وعواقب کارکنان سازمانهائی است که براساس مکاتب((مادی)) اداره میشوند امادر((مدیریت اسلامی))وآنجاکه انسانها انگیزه های((مادی))وشهوتهای درونی رابامعیارهای ((الهی))ولاینتاهی التیام می بخشندواهداف وجهت ها حول محور یک((مکتب))که آن مکتب مبتنی بر((وحی))است ولامتغیر واین ((مکتب)) ((اکتشافی))است ونه ((تکوینی))بدین معنا که هرآن برداشت جدیدی وتازه ای باید از متن همان مکتب وازچاه زلال وعمیق معانی همان ((قرآن))برداشته شودویاازتعالیم رسول خداوائمه اطهار،لذاهرگونه سیرتکوینی برافکار((الهی))ممنوع وبدین ترتیب راه تفرقه درعقیده کاملا مسدود وانسانها مجبور به اطاعت ازتعلیم ودستورهای ((الهی))ومدیران به تبع ارزشهای ابلاغ شده توسط رهبران حکومت اسلامی که سیاست آن جدا ازدیانت آن نیست وسیاست آن متکی ومبتنی برفرامین((الهی))مجری این ارزشها دردرون سازمانها ودرنهایت انسانهای مشغول بدون حرص وطمع وبا اعتقاد به کار برای ((خدا))ونه ((خود))هم ((تعالی))خویش راتضمین وهم ((تولید))جامعه راتامین مینمایند.
وجه تمایزدیگر که بین مدیریت اسلامی با دیگر انواع مدیریتها درمکاتب شرق وغرب حضوردارداینست که مدیریت درنظام اسلامی وجامعه اسلامی متکی است بردوپایه واصل ((تعالی))و((تولید)).
تعالی انسان وتولید کالا!
واین ((کالا))تازمانی صاحب ارزش در نظام است که درخدمت (((تعالی)) انسان باشد درغیراین صورت هرآن زمان که ازصراط مستقیم اسلامی خودبرای سازندگی مادی ومعنوی انسانهای مشغول درسازمان یاخارج ازسازمان خارج شدبایدمعدوم گردد ولی درمکاتب شرق وغرب ((مدیریت)) تنها مبتنی بر((تولید))وافزایش آن است واگر((تعالی))نیزدرکارهست درجهت مهارته برای افزایش ((تولید))است نه افزایش((اعتقادات)) جهت تعالی انسانها!لذادراین سیستم ((مدیریت)) آن ((تولید)) که درخدمت ((سود))وافزایش درآمد صاحبان سهام باشدموردقبول ومابقی مطروداست.بطورمثال باعلم براینکه مشروبات الکلی باعث ایجاد هزاران ناآرامیهای اجتماعی ،خانوادگی و…می باشد نسبت به تولید آن باشهامت تمام اقدام ودرمقابل هزاران داروی شفا بخش که میتواند درجهت نجات جان هزاران انسان درروی زمین کارآمدباشدبه لحاظ آنکه فاقد ((سود))اقتصادی است تولیدآن باشهامت!
تمام متوقف میشود.
ازاینرو ملاحظه میشود که ((مدیریت اسلامی)) که ازمبانی آن حضوریک مکتب ((الهی)) یا((اسلامی))درزیربناوریشه وپایه آن است پیش ازآنکه (((سازمان))رابنانهدخشت اول آن ((مکتب))می داند وآن هم نه یک مکتب ((مادی))و((الحادی))که منجربه استثمارواستعمارانسان توسط انسان شودبلکه یک مکتب الهی بنام ((اسلام))تاباعث ((تعالی)) و((آسایش))انسانهادرجهان باشد.
بطورخلاصه نتیجه بحث بالا به شرح زیرمی باشدکه: 1-((مدیریت)) همیشه زمان درهمه مکان مبتنی بر(((مکتب))یا((روش))خاص جامعه خودبوده است.
2-((مدیران))درهرجامعه کارگزاران حکومت ها ومجریان برنامه های آنها درسازمانها بوده اند.
3-((مدیریت))درجامعه اسلامی مبتنی برمکتب((وحی)) ودین مبین((اسلام))است.
4-تفاوت((مدیریت اسلامی)) که مبتنی برارزشهای ((الهی)) است با((مدیریت))درجوامع شرق وغرب که مبتنی برارزشهای مادی والحادی است عبارت است از: اولا مبتنی برفرامین ((الهی)) است.
ثانیاتشویق استثمارواستعمار انسان توسط انسان رامنتفی ساخته .
ثالثا اصول ارزشی وضدارزشی آن لامتغیر وبرای همیشه زمان ومکان است.
رابعا متکی است بردوپایه ((تعالی))و((تولید)).
خامسا ((تولید)) تازمانی صاحب ((ارزش)) است که درخدمت ((تعالی))انسان باشد.