دانلود مقاله مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق

Word 261 KB 28677 23
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق

    فاصله این دو عصر نزدیک یک قرن است . شهادت امام حسین در سال 61 هجرى است و وفات امام صادق در سال 148 , یعنى وفاتهاى این دو امام هشتاد و هفت سال با یکدیگر تفاوت دارد . بنابراین باید گفت عصرهاى این دو امام در همین حدود هشتاد و هفت سال با همدیگر فرق دارد . در این مدت اوضاع دنیاى اسلامى فوق العاده دگرگون شد . در زمان امام حسین یک مسئله بیشتر براى دنیاى اسلام وجود نداشت که همان مسئله حکومت و خلافت بود , همه عوامل را همان حکومت و دستگاه خلافت تشکیل مى داد , خلافت به معنى همه چیز بود و همه چیز به معنى خلافت , یعنى آن جامعه بسیط اسلامى که به وجود آمده بود به همان حالت بساطت خودش باقى بود , بحث در این بود که آن کسى که زعیم امر است کى باشد ؟ و به همین جهت دستگاه خلافت نیز بر جمیع شؤون حکومت نفوذ کامل داشت . معاویه یک بساط دیکتاتورى عجیب و فوق العاده اى داشت , یعنى وضع و زمان هم شرایط را براى او فراهم داشت که واقعا اجازه نفس کشیدن به کسى نمى داد . اگر مردم مى خواستند چیزى را براى یکدیگر نقل کنند که بر خلاف سیاست حکومت بود , امکان نداشت , و نوشته اند که اگر کسى مى خواست حدیثى را براى دیگرى نقل کند که آن حدیث در فضیلت على ( ع ) بود , تا صد در صد مؤمن و مطمئن نمى شد که او موضوع را فاش نمى کند , نمى گفت , مى رفتند در صندوقخانه ها و آن را بازگو مى کردند . وضع عجیبى بود . در همه نماز جمعه ها امیرالمؤمنین را لعن مى کردند , در حضور امام حسن و امام حسین امیرالمؤمنین را بالاى منبر در مسجد پیغمبر لعن مى کردند , و لهذا ما مى بینیم که تاریخ امام حسین در دوران حکومت معاویه - یعنى بعد از شهادت حضرت امیر تا شهادت خود حضرت امام حسین - یک تاریخ مجهولى است , هیچ کس کوچکترین سراغى از امام حسین نمى دهد , هیچ کس یک خبرى , یک حدیثى , یک جمله اى , یک مکالمه اى , یک خطبه اى , یک خطابه اى , یک ملاقاتى را نقل نمى کند . اینها را در یک انزواى عجیبى قرار داده بودند که اصلا کسى تماس هم نمى توانست با آنها بگیرد . امام حسین با آن وضع اگر پنجاه سال دیگر هم عمر مى کرد باز همین طور بود یعنى سه جمله هم از او نقل نمى شد , زمینه هر گونه فعالیت گرفته شده بود . در اواخر دوره بنى امیه که منجر به سقوط آنها شد , و در زمان بنى العباس عموما - بالخصوص در ابتداى آن - اوضاع طور دیگرى شد ( نمى خواهم آن را به حساب آزاد منشى بنى العباس بگذارم , به حساب طبیعت جامعه اسلامى باید گذاشت ) به گونه اى که اولا حریت فکرى در میان مردم پیدا شد . ( در این که چنین حریتى بوده است , آزادى فکر و آزادى عقیده اى وجود داشته بحثى نیست . منتها صحبت در این است که منشاء این آزادى فکرى چه بود ؟ و آیا واقعا سیاست بنى العباس چنین بود ؟ ) و ثانیا شور و نشاط علمى در میان مردم پدید آمد , یک شور و نشاط علمى ئى که در تاریخ بشر کم سابقه است که ملتى با این شور ونشاط به سوى علوم روى آورد , اعم از علوم اسلامى - یعنى علومى که مستقیما مربوط به اسلام است , مثل علم قرائت , علم تفسیر , علم حدیث , علم فقه , مسائل مربوط به کلام و قسمتهاى مختلف ادبیات - و یا علومى که مربوط به اسلام نیست , به اصطلاح علوم بشرى است یعنى علوم کلى انسانى است , مثل طب , فلسفه , نجوم و ریاضیات . این را در کتب تاریخ نوشته اند که ناگهان یک حرکت و یک جنبش علمى فوق العاده اى پیدا مى شود و زمینه براى اینکه اگر کسى متاع فکرى دارد عرضه بدارد , فوق العاده آماده مى گردد , یعنى همان زمینه اى که در زمانهاى سابق , تا قبل از اواخر زمان امام باقر و دوره امام صادق اصلا وجود نداشت , یکدفعه فراهم شد که هر کس مرد میدان علم و فکر و سخن است بیاید حرف خودش را بگوید . البته در این امر عوامل زیادى دخالت داشت که اگر بنى العباس هم مى خواستند جلویش را بگیرند امکان نداشت زیرا نژادهاى دیگر - غیر از نژاد عرب - وارد دنیاى اسلام شده بودند که از همه آن نژادها پر شورتر همین نژاد ایرانى بود . از جمله آن نژادها مصرى بود . از همه شان قویتر و نیرومندتر و دانشمندتر بین النهرینى ها وسوریه اى ها بودند که این مناطق یکى از مراکز تمدن آن عصر بود . این ملل مختلف که آمدند , خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها , زمینه را براى اینکه افکار تبادل شود فراهم کرد . و اینها هم که مسلمان شده بودند هى بیشتر مى خواستند از ماهیت اسلام سر در آورند , اعراب آنقدرها تعمق وتدبر و کاوش در قرآن نمى کردند , ولى ملتهاى دیگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائل مربوط به آن کاوش مى کردند که حد نداشت , روى کلمه به کلمه قرآن فکر و حساب مى کردند .

    جنگ عقاید

    در این زمان ما مى بینیم که یکمرتبه بازار جنگ عقاید داغ مى شود و چگونه داغ مى شود ! اولا در زمینه خود تفسیر قرآن و قرائت آیات قرآنى بحثهایى شروع مى شود . طبقه اى به وجود آمد به نام  قراء یعنى کسانى که قرآن را قرائت مى کردند و کلمات قرآن را به طرز صحیحى به مردم مىآموختند .  ( مثل امروز نبوده که قرآن به این شکل چاپ شده باشد ) . یکى مى گفت من قرائت مى کنم و قرائت خودم را روایت مى کنم از فلان کس از فلان کس از فلان صحابى پیغمبر ( که اغلب اینها به حضرت امیر مى رسند . ) دیگرى مى گفت من قرائت خودم را روایت مى کنم از فلان کس از فلان کس از فلان کس . مىآمدند در مساجد مى نشستند و به دیگران تعلیم قرائت مى دادند , و غیر عربها بیشتر در حلقات این مساجد شرکت مى کردند , چون غیر عربها بودند که با زبان عربى آشنایى درستى نداشتند و علاقه و افرى به یاد گرفتن قرآن داشتند . یک استاد قرائت مىآمد در مسجد مى نشست و عده زیادى جمع مى شدند که از او قرائت بیاموزند . احیانا اختلاف قرائتى هم پیدا مى شد . از آن بالاتر از تفسیر و بیان معانى قرآن بود که آیا معنى این آیه این است یا آن ؟ بازار مباحثه داغ بود , آن مى گفت معنى آیه این است , و این مى گفت معنى آیه آن است . و همین طور بود در حدیث و روایاتى که از پیغمبر رسیده بود . چه افتخار بزرگى بود براى کسى که حافظ احادیث بود , مى نشست و مى گفت که من این حدیث را از کى از کى از پیغمبر روایت مى کنم . آیا این حدیث درست است ؟ و آیا مثلا به این عبارت است ؟ از اینها بالاتر نحله هاى فقهى بود . مردم مىآمدند مسئله مى پرسید ند , همین طور که الان مىآیند مسئله مى پرسند . طبقاتى به وجود آمده بودند - در مراکز مختلف به نام (فقها ( که باید جواب مسائل مردم را مى دادند : این حلال است , آن حرام است , این پاک است , آن نجس است , این معامله صحیح است , آن معامله باطل است . مدینه خودش یکى از مراکز بود , کوفه یکى از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود , بصره مرکز دیگرى بود , بعدها که در همان زمان امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزى هم به تدریج در آن نواحى تشکیل شد , و هر شهرى از شهرهاى اسلامى خودش مرکزى بود . مى گفتند فلان فقیه نظرش این است , فلان فقیه دیگر نظرش آن است , اینها شاگرد این مکتب بودند . آنها شاگرد آن مکتب , و یک جنگ عقایدى هم در زمینه مسائل فقهى پیدا شده بود . از همه اینها داغتر - نه مهمتر - بحثهاى کلامى بود . از همان قرن اول طبقه اى به نام متکلم پیدا شدند که این تعبیرات را در کلمات امام صادق مى بینیم و حتى به بعضى از شاگردانشان مى فرمایند : این متکلمین را بگوید بیایند  . . متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى بحث مى کردند : درباره خدا , درباره صفات خدا , درباره آیاتى از قرآن که مربوط به خداست , آیا فلان صفت خدا عین ذات اوست یا غیر ذات اوست ؟ آیا حادث است یا قدیم ؟ درباره نبوت و حقیقت وحى بحث مى کردند , درباره شیطان بحث مى کردند , درباره توحید و ثنویت بحث مى کردند , درباره اینکه ( آیا عمل رکن ایمان است که اگر عمل نبود ایمانى نیست , یا اینکه عمل در ایمان دخالتى ندارد ؟( بحث مى کردند , درباره قضا و قدر بحث مى کردند , درباره جبر و اختیار بحث مى کردند . یک بازار فوق العاده داغى متکلمین به وجود آورده بودند . از همه اینها خطرناکتر - نمى گویم داغتر , و نمى گویم مهمتر – پیدایش طبقه اى بود به نام " زنادقه". زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند , و این طبقه - حال روى هر حسابى بود - آزادى داشتند . حتى در حرمین یعنى مکه و مدینه , و حتى در خود مسجد الحرام و در خود مسجد النبى مى نشستند و حرفهایشان را مى زدند , البته به عنوان اینکه بالاخره فکرى است , شبهه اى است براى ما پیدا شده و باید بگوییم ( 1 ) . زنادقه , طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند , طبقه اى بودند که با زبانهاى زنده آن روز دنیا آشنا بودند , زبان سریانى را که در آن زمان بیشتر زبان علمى بود مى دانستند , بسیارى از آنها زبان یونانى مى دانستند , بسیاریشان ایرانى بودند و زبان فارسى مى دانستند , بعضى زبان هندى مى دانستند و زندقه را از هند آورده بودند که این هم یک بحثى است که اصلا ریشه زندقه در دنیاى اسلام از کجا پیدا شد ؟ و بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانویهاست .جریان دیگرى که مربوط به این زمان است ( همه , جریانهاى افراط و تفریطى است ) جریان خشکه مقدسى متصوفه است . متصوفه هم در زمان امام صادق طلوع کردند , یعنى ما طلوع متصوفه را به طورى که اینها یک طبقه اى رابه وجود آوردند و طرفداران زیادى پیدا کردند و در کمال آزادى حرفهاى خودشان را مى گفتند در زمان امام صادق مى بینیم . اینها باز از آن طرف خشکه مقدسى افتاده بودند . اینها به عنوان نحله اى در مقابل اسلام سخن نمى گفتند , بلکه اصلا مى گفتند حقیقت اسلام آن است که ما مى گوییم . اینها یک روش خشکه مقدسى عجیبى پیشنهاد مى کردند و مى گفتند اسلام نیز همین را مى گوید و همین یک زاهد مابى غیر قابل تحملى ! خوارج و مرجئه نیز هر یک نحله اى بودند .

امام جعفر صادق يکي ديگر از صفات پسنديده ايشان اين بود که کارهاي شخصي خودشان را شخصا" انجام مي دادند و سعي مي کردند که سر بار ديگران نباشند. در ايامي که آقا مريض شده بود، ( و به سبب همان بيماري از دنيا رحلت کرد) عده اي از دوستان براي عيادت خدم

خصوصيات فردي تولد، کنيه ، القاب ششمين پيشواي مسلمين درسپيده دم روز جمعه ، هفدهم ربيالاول،سال83 قمري درمدينه چشم به جهان گشود.نام مبارکش جعفر، کنيه اش ابوعبدالله والقابش هجري صابر ، فاضل ، طاهر ، قاهر ، باقي ، کامل ، منجي ، فاطر ، صادق است . ملقب

یکی دیگر از صفات پسندیده ایشان این بود که کارهای شخصی خودشان را شخصا" انجام می دادند و سعی می کردند که سر بار دیگران نباشند. در ایامی که آقا مریض شده بود، ( و به سبب همان بیماری از دنیا رحلت کرد) عده ای از دوستان برای عیادت خدمت ایشان رسیدند ؛ حالشان مناسب نبود، دکتر علت بیماری را ضعف شدید تشخیص داده بود. یکی از شاگردان خدمت ایشان عرض کرد در صورت امکان استخاره ای بفرمایید ... ...

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الْحُجَّه ِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ فِي هذِهِ السّاعَه ِ وَ في کُلِّ ساعَه وَلِيَّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَويلا

مورخان و محدثان ولادت امام (( حجت بن الحسن المهدي )) را به سال 255 - يا 256 - هجري قمري دانسته اند.گفته اند :حضرت مهدي «عج» در شب جمعه نيمه ماه شعبان سال ياد شده پاي بدين گيتي نهاد . بدين گونه اصل ولادت مهدي و به اين جهان آمدن او جزء مسلمات تاريخ اس

مقايسه ي نهضت امام حسين (ع) با قيام امام خميني (ره) امروز ، 12 بهمن ، سالروز ورود باشکوه حضرت امام خميني (ره) به کشور عزيز ايران و آغاز ايام الله دهه ي مبارک فجر و آخرين ايستگاه تا قبل از پيروزي جمهوري اسلامي بر رژيم طاغوت در سال 1357 محسوب مي شود

در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي (24 سپتامبر 1902 ميلادي) در شهرستان خمين در اطراف استان مرکزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از فرزندان زهراي اطهر سلام الله عليها ، روح الله الموسوي

« عرف » به اذعان کليه انديشمندان اولين منبع حقوق به شمار مي رود. امروزه نيز با سامان يافتن نظام اجتماعي و توسعه ورشد تمدنهاي بشري ودر نيجه گسترش وضع قوانين ومقررات نوشته در شئون مختلف زندگي اجتماعي ، نه تنها نقش و قلمرو عرف کم رنگ نشده، بلکه سير

.زمان بندي مراحل انجام تحقيق: از بعد ماه رمضان شروع کرده ام.اول به دنبال تهيه فيش رفتم و بعد کتاب پيدا کردم و بعد از ماه رمضان با مطالعه کتب تهيه شده کار خود را آغاز کزدم هدف نخست جمع آوري مطالبي در خصوص سيره سياسي حضرت بود که پس از چند ماه با توج

امام علي بن حسين بن علي بن ابيطالب عليه السلام مشهور به سجاد، چهارمين امام شيعيان بنا به قولي مشهور، در پنجم شعبان سال 38 هجري قمري متولد شد مادرش شهربانو، دختر يزدگرد سوم آخرين پادشاه سلسله ساساني بوده است. امام زين العابدين عليه السلام زماني ديده

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول