دانلود مقاله نامه ای از حضرت علی

Word 119 KB 28692 21
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • - نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به قاضى ‏اش شریح بن الحارث

    گویند که شریح بن الحارث قاضى امیر المؤمنین ( ع ) در زمان او خانه ‏اى خرید به هشتاد دینار .

    این خبر به على ( ع ) رسید .

    او را فرا خواند .

    و گفت : شنیده ‏ام خانه‏ اى خریده ‏اى به هشتاد دینار و براى آن قباله نوشته‏ اى و چند تن را هم به شهادت گرفته‏ اى .

    شریح گفت : چنین است یا امیر المؤمنین .

    على ( ع ) به خشم در او نظر کرد ، سپس فرمود :

    اى شریح ، زودا که کسى بر سر تو آید که در قباله ‏ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد ، تا از آنجا براندت و بى ‏هیچ مال و خواسته ‏اى به گورت سپارد .

    پس ، اى شریح ، بنگر ، نکند که این خانه را از دارایى خود نخریده باشى ، یا نقدى که بر شمرده ‏اى از حلال به دست نیامده باشد .

    که اگر چنین باشد هم در دنیا زیان کرده ‏اى و هم در آخرت 

    اما اگر آنگاه که این خانه را مى ‏خریدى نزد من آمده بودى ، برایت قباله ‏اى مى ‏نوشتم به این نسخت و تو حتى یک درهم و چه جاى بیش از آن رغبت نمى‏ کردى که به بهاى این خانه دهى .

    و نسخه آن قباله چنین است :

    این خانه ‏اى است که بنده ‏اى ذلیل ، از مرده ‏اى که براى کوچ‏ کردن او را از جاى خود برانگیخته ‏اند ، خریده است .

    خانه‏اى از سراى فریب در کوى از دست شدگان و محلت به هلاکت رسیدگان .

    این خانه را چهار حدّ است :

    حد نخستین ، منتهى مى ‏شود به آنجا که آفات کمین گرفته ‏اند ، و حدّ دوم به آنجا که مصیبتها را سبب است .

     و حدّ سوم به خواهشهاى تباه ‏کننده نفسانى ، و حدّ چهارم به شیطان اغواگر .

    و در آن از حد چهارم باز مى ‏شود .

    خریدار که فریب خورده آمال خویش است آن را از فروشنده ‏اى که اجل او را برانگیخته تا براندش ، به بهاى خارج شدن از عزّ قناعت و دخول در ذلّ طلب و خوارى خریده است .

    در این معامله ضرر و زیان خریدار در آنچه خریده است ، بر عهده کسى است که اندامهاى پادشاهان را ویران سازد و جان از تن جباران بیرون کند و پادشاهى از فرعونان چون شهریاران ایران و قیصرهاى روم و تبّعهاى یمن و حمیرها بستانده است ، و نیز آن کس که دارایى خود را گرد آورد و همواره بر آن در افزود و کاخهاى استوار برآورد و آنها را بیاراست و آرایه‏ها ساخت و اندوخته‏ ها نهاد تا به گمان خود براى فرزند ، مرده ریگى نهد .

    همه اینان را براى عرضه در پیشگاه حسابگران و آنجا که ثواب و عقاب را معین مى‏ کنند ، حاضر آورد .

    در آنجا حکم قطعى صادر شود و کار داورى به پایان آید .

    « در آنجا تبهکاران زیانمند شوند » عقل هر گاه که از اسارت هوس بیرون آید و از علایق دنیوى در امان ماند ، به این رسند گواهى دهد.

    2- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به یکى از فرماندهان سپاهش

    اگر در سایه فرمانبردارى باز آیند ، این چیزى است که ما خواستار آنیم و اگر حوادث و پیشامدها ، آنان را به جدایى و نافرمانى کشانید ، باید به یارى کسانى که از تو فرمان مى ‏برند ، به خلاف آنکه فرمانت نمى‏ برند ، برخیزى .

    و به پایمردى آنکه مطیع توست از آنکه به یاریت برنمى ‏خیزد ، بى ‏نیاز باشى .

    زیرا ، آنکه به اکراه همراه تو به نبرد مى ‏آید ، غیبت او بهتر از حضور اوست و در خانه نشستنش ، بهتر است از به یارى برخاستنش.

    3- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به اشعث بن قیس ، عامل خود در آذربایجان نوشته است .

    حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست ، بلکه امانتى است بر گردن تو ، و از تو خواسته‏اند که فرمانبردار کسى باشى که فراتر از توست .

    تو را نرسد که خود هر چه خواهى رعیت را فرمان دهى .

    یا خود را درگیر کارى بزرگ کنى ، مگر آنکه ، دستورى به تو رسیده باشد .

    در دستان تو مالى است از اموال خداوند ، عزّ و جلّ ، و تو خزانه ‏دار هستى تا آن را به من تسلیم کنى .

    امید است که من براى تو بدترین والیان نباشم .

    و السلام

    4- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به معاویه

    این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند ، به همان شیوه با من بیعت کردند .

    پس آن را که حاضر است ، نرسد که دیگرى را اختیار کند و آن را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته ‏اند نپذیرد .

    شورا از آن مهاجران و انصار است .

    اگر آنان بر مردى همرأى شدند و او را امام خواندند ، کارشان براى

    خشنودى خدا بوده است ، و اگر کسى از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتى نهاد باید او را به جمعى که از آن بیرون شده است باز آورند .

    اگر سر بر تافت با او پیکار کنند ، زیرا راهى را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند ، گناه آنچه را خود متولى آن شده است .

     

    اى معاویه ، به جان خودم سوگند ، که اگر به دیده خرد بنگرى ، نه از روى هوا و هوس ، در خواهى یافت که من از هر کس دیگر از کشتن عثمان بیزارتر بودم و من از آن کنارى جسته بودم ، مگر آنکه بخواهى جنایت را به گردن من نهى و چیزى را که بر تو آشکار است پنهان دارى .

    و السلام

    5- نامه‏اى دیگر از آن حضرت ( ع ) به معاویه

    اما بعد ، اندرزنامه ‏اى از تو به من رسید با جمله ‏هایى بربافته و عباراتى که به ضلالت خویش آراسته بودى و از روى بداندیشى روانه کرده بودى .

    این نامه ، نامه کسى است که نه خود دیده بینا دارد تا راه هدایت را به او نشان دهد ، و نه او را رهبرى است که راهش بنماید .

    هوا و هواس او را فراخوانده و او نیز پاسخش گفته و ضلالت رهنمونش گشته و او نیز متابعتش نموده .

    هذیانى در هم آمیخته ، گم گشته و به خطا رفته است .

    و از این نامه است

    بیعت کردن فقط یک بار است و دوباره در آن نظر نتوان کرد .

    گزینش از سر گرفته نشود .

    هر که از بیعت بیرون رود ، طعن زننده است ، و هر که در پذیرفتنش درنگ کند و دو دلى نشان دهد ، منافق است.

    6-سفارشى از آن حضرت ( ع ) هنگامى که سپاهى بر سر دشمن مى ‏فرستاد

    چون بر دشمن فرود آمدید یا دشمن بر شما فرود آمد ، باید که لشکرگاهتان بر فراز بلندیها یا دامنه کوهها یا در بین رودخانه‏ها باشد تا شما را پناهگاه بود و دشمن را مانع .

    و باید که جنگتان در یک سو باشد یا دو سو .

    و دیده‏بانها بر سر کوهها و تپه‏ ها بگمارید تا مباد ، که دشمن از جایى که مى ‏ترسید یا خود را در امان مى ‏دانید ، بناگاه ، بر شما تاخت آورد .

    بدانید که مقدمه لشکر ، همان چشمان لشکر است ، و چشمان مقدمه ، طلایه‏ داران هستند .

    از پراکندگى بپرهیزید .

    چون فرود مى ‏آیید همه فرود آیید ، و چون کوچ مى ‏کنید همه کوچ کنید .

    هنگامى که شب در رسید ، نیزه‏ها را گرداگرد خود قرار دهید .

    به خواب مروید یا اندک اندک بخوابید.

    7- سفارشى از آن حضرت ( ع ) به معقل بن قیس الریاحى فرمود ، آنگاه که او را به سه‏هزار سپاهى بر مقدمه به شام مى ‏فرستاد .

     

    از خدایى که بناچار ، روزى با او دیدار خواهى کرد و جز درگاه او پایانى ندارى ، بترس .

    جنگ مکن مگر با آنکه با تو بجنگد .

    و لشکرت را در ابتدا یا انتهاى روز به حرکت درآور و به هنگام گرماى نیمروز فرود آر .

    و مرکبها را خسته مدار ، و در آغاز شب ، لشکر را به حرکت در میاور که خداوند شب را براى آسودن قرار داده .

    و آن را براى درنگ کردن مقرر کرده نه سیر و سفر .

    به هنگام شب خود و مرکبت را از خستگى برآور .

    و چون برآسودى ، یا هنگام سحر و یا زمان دمیدن سپیده به برکت خداوندى حرکت کن هرگاه با دشمن رویاروى شدى ، خود در میانه لشکرت قرار گیر و به دشمن چنان نزدیک مشو که پندارد قصد حمله دارى و چندان دور مایست که چون کسى باشى که از جنگ بیمناک است تا فرمان من به تو رسد .

    کینه آنان تو را وادار نکند که پیش از آنکه به اطاعتشان فراخوانى و حجّت را بر آنان تمام کنى ، جنگ را بیاغازى.

    از خدایى که بناچار ، روزى با او دیدار خواهى کرد و جز درگاه او پایانى ندارى ، بترس .

    کینه آنان تو را وادار نکند که پیش از آنکه به اطاعتشان فراخوانى و حجّت را بر آنان تمام کنى ، جنگ را بیاغازى.

    8- از نامه آن حضرت ( ع ) به دو تن از امیران لشکرش من ، مالک بن الحارث الاشتر را بر شما و همه سپاهیانى که در فرمان شماست امیر کردم .

    به سخنش گوش دهید و فرمانش برید .

    او را زره و سپر خود قرار دهید .

    زیرا مالک کسى است که نه در کار سستى مى ‏کند و نه خطا و نه آنجا که باید درنگ کند ، شتاب مى ‏ورزد و نه آنجا که باید شتاب ورزد ، درنگ مى ‏کند.

    9- سفارشى از آن حضرت ( ع ) به سپاهش پیش از دیدار با دشمن در صفین .

    با آنان مجنگید تا آنان جنگ را بیاغازند .

    سپاس خدا را ، که حجت با شماست .

    و اگر واگذارید تا آنان جنگ را آغاز کنند ، این هم حجتى دیگر است به سود شما و زیان ایشان .

    هرگاه ، به اذن خدا ، روى به هزیمت نهادند ، کسى را که پشت کرده و مى ‏گریزد ، مکشید و آن را که از پاى افتاده است ، آسیب مرسانید و مجروح را زخم مزنید و زنان را میازارید و آنان را به خشم میاورید ، هرچند ، آبروى شما بریزند یا امیرانتان را دشنام دهند .

    که زنان به جسم ناتوان‏ اند و به نفس و عقل ضعیف .

    حتى در زمانى که زنان مشرک بودند ، ما را گفته بودند که از آنان دست باز داریم .

    در زمان جاهلیت ، رسم بر آن بود که اگر مردى با سنگ یا چوبدستى به زنى تعرض مى ‏کرد او را و فرزندانش را ، که پس از او مى ‏آمدند ، عیب مى ‏کردند و سرزنش مى‏نمودند.

    10 - هنگامى که آن حضرت ( علیه السلام ) به عزم جنگ ، با دشمن روبرو مى ‏شد چنین مى‏ فرمود : بارخدایا ، دلها به تو نزدیک شده و گردنها به سوى تو کشیده شده و چشمها به درگاه تو خیره و پاها به آستان تو به راه افتاده و بدنها نزار گردیده .

    بار خدایا ، کینه ‏هاى پنهان آشکار گشته و دیک کینه‏ ها به جوشش آمده .

    بارخدایا ، به تو شکوه مى ‏کنم ، نبودن پیامبرمان را و فراوانى دشمنانمان را و پراکندگى خواستهایمان را .

    « اى پروردگار ، ما میان ما و قوم ما بحق راهى بگشا که تو بهترین راهگشایان هستى.

    11- هنگام جنگ به یاران خود مى ‏فرمود بر شما گران نیاید ، گریختنى که پس از آن بازگشتنى باشد ، یا واپس نشستنى که از پى آن حمله‏اى بود .

    حقّ شمشیرهاتان را ادا کنید و پهلوهاى دشمن را بر خاک هلاک آورید .

    همواره آزمند آن باشید که نیزه‏هایتان تن‏ها را بشکافد و ضربتهایتان سخت و کشنده باشد .

    آوازها را در سینه ‏ها حبس کنید ، که این سکوت سستى را از مرد جنگجو دور مى ‏کند .

    سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده ، که اینان اسلام را نپذیرفته‏اند بلکه تسلیم شده ‏اند .

    و کفر را در دل نهان داشته‏اند و چون یارانى بیابند ، آشکارش سازند.

    12- از نامه آن حضرت ( ع ) به ابن عباس ، عامل او در بصره بدان ، که بصره جایگاه فرود آمدن ابلیس است و کشتگاه فتنه‏ها و آشوبها .

    پس ، مردم آنجا را به نیکى کردن خوشدل نماى و گره وحشت از دلهایشان بگشاى .

    به من خبر رسیده که با بنى تمیم بدخویى و درشتى کرده ‏اى .

    از میان بنى تمیم ستاره ‏اى غروب نکرد ، مگر آنکه در میان آنها ستاره دیگرى طلوع نمود .

    در جاهلیت و اسلام ، در کینه‏ جویى ، کس همانند آنها نبوده است .

    ایشان را با ما پیوند خویشاوندى و قرابت خاص است ، که اگر آن را مراعات کنیم ، پاداش یابیم و اگر نکنیم ، مرتکب گناه شده‏ ایم .

    پس اى ابو العباس خدایت رحمت کناد ، در آنچه از نیکى و بدى بر دست تو جارى مى ‏شود ، مدارا کن ، که ما هر دو در آن شریکیم و چنان باش که گمانم به تو نیکو گردد و اندیشه ام درباره تو بد نگردد.

    13- این نامه را به زیاد بن ابیه نوشته است که از سوى عبد الله بن عباس بر بصره فرمان مى ‏راند و ابن عباس خود از جانب على ( ع ) فرمانروایى اهواز و فارس و کرمان را داشت .

    به خدا سوگند مى‏ خورم ، سوگندى راست که اگر به من خبر رسد که در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده‏ اى ، چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانى و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و حقیر و خوار شوى .

    و السلام 14- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) نیز به زیاد .

    از زیاده‏ روى بپرهیز و میانه ‏روى پیشه کن .

    امروز به فکر فردایت باش .

    از مال به قدر نیازت نگهدار و آنچه افزون آید ، پیشاپیش براى روزى که بدان نیازمند گردى ، روانه دار .

    آیا امید آن دارى که خداوندت پاداش متواضعان دهد ، در حالى که ، در نزد او از متکبران هستى .

    آیا در حالى که ، خود در ناز و نعمت فرو رفته ‏اى و آن را از ناتوانان و بیوه زنان دریغ مى‏ دارى ، طمع در آن بسته‏اى که ثواب صدقه ‏دهندگانت دهند ؟

    آدمى به آنچه پیشاپیش فرستاده ، پاداش بیند و بر سر آن رود که از پیش روانه داشته .

    والسلام 15- ین نامه را به ابن عباس نوشته و او مى ‏گفت که پس از سخن رسول الله ( ص ) از هیچ سخنى بدین پایه سود نبرده ‏ام .

    اما بعد .

    گاه آدمى را دست یافتن به چیزى که براى او مقدّر بوده ، شادمان مى ‏سازد ، و گاه از دست دادن چیزى که دست یافتن به آن برایش مقدر نبوده است ، غمگین مى ‏کند .

    پس باید شادمانى تو به چیزى باشد که براى آخرتت به دست آورده ‏اى ، و اندوهت به چیزى باشد که از آخرتت از دست داده ‏اى .

    به آنچه از دنیا به دست آورده ‏اى فراوان شادى مکن ، و بر آنچه از دنیایت از دست میدهى ، تأسف مخور و زارى منماى .

    و باید همه همّ تو منحصر به کارهاى پس از مرگ باشد.

    16- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به یکى از کارگزاران خود هنگامى که او را براى گردآورى زکات فرستاد .

    او را به ترس از خدا فرمان مى‏ دهم ، چه در امور نهانى و چه اعمال پوشیده از نظرها .

    جایى که جز خداى ناظر اعمال او نیست و جز خداى کارسازى نبود .

    فرمانش مى ‏دهم که به آشکارا اطاعت خداوند نکند و در نهان کارى به خلاف آن .

    زیرا کسى که نهان و آشکارش و گفتار و کردارش یکى باشد ، امانت خدا را ادا کرده و در عبادتش اخلاص ورزیده .

    او را فرمان مى‏ دهم که مردم را نرنجاند و دروغگویشان نخواند و تهمت ننهد .

    و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد ، روى از ایشان برمتابد .

    زیرا آنها برادران دینى او و در گرفتن حقوق خداوند یاران او هستند .

    تو را در این صدقه نصیبى است ثابت و حقى است معلوم و نیز مسکینان و ناتوانان و بینوایان با تو شریکند .

    من حق تو را بتمامى مى ‏پردازم ، تو نیز ، حق آنان را بتمامى بپرداز .

    که اگر چنین نکنى در روز جزا مدعیان تو از همه بیش است و بدا به حال کسى که مدعیانش ، در پیشگاه عدل الهى ، فقیران و مسکینان و سائلان و رانده‏شدگان و وامداران و در راه ماندگان باشند .

    هر که امانت را بى ‏ارج شمارد و در مزرع خیانت چرد و خود و دین خود را از لوث آن پاکیزه نسازد ، خود را در دنیا گرفتار خوارى و رسوایى ساخته و در آخرت خوارتر و رسواتر است .

    بزرگترین خیانت ، خیانت به مسلمانان است و بزرگترین دغلکارى ، دغلکارى با پیشوایان .

    والسلام 17-سفارشى از آن حضرت ( ع ) آن را براى کسى مى ‏نوشت که به گرفتن زکاتش مى ‏فرستاد .

    جمله‏ هایى از آن را در اینجا مى ‏آوریم تا همگان بدانند که على ( ع ) ستون حق را برپاى مى ‏داشت و نشانه ‏هاى عدالت را در کارهاى خرد و کلان و کلى و جزئى آشکار مى ‏نمود .

    در حرکت آى ، با پرهیزگارى و ترس از خداوندى که یگانه است و او را شریکى نیست .

    زنهار ، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بیش از آنچه حق خداوند است ، از او مستانى .

    چون به قبیله‏اى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه‏ هایشان داخل مشو .

    آنگاه با آرامش و وقار به سوى ایشان رو تا به میانشان برسى .

    سلامشان کن و تحیّت گوى و در سلام و تحیّت امساک منماى .

    سپس ، بگوى که اى بندگان خدا ، ولىّ خدا و خلیفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را که خدا در اموالتان دارد بستانم .

    آیا خدا را در اموالتان سهمى هست ، که آن را به ولىّ خدا بپردازید ؟

    اگر کسى گفت : نه ، به سراغش مرو و اگر کسى گفت : آرى ، بى ‏آنکه او را بترسانى یا تهدیدش کنى ، یا بر او سخت گیرى ، یا به دشواریش افکنى ، به همراهش برو و آنچه از زر و سیم دهد ، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد ، جز به اجازت صاحبانش به میان رمه مرو ، زیرا بیشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپایان رسیدى ، مانند کسى مباش که خود را بر صاحب آنها مسلط مى‏شمارد یا مى ‏خواهد بر او سخت گیرد .

    چارپایى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان .

    پس مال را هر چه هست به دو بخش کن و صاحب مال را به گزینش یکى از آن دو بخش مخیّر گردان و در آنچه براى خود برمى‏گزیند ، متعرضش مشو .

    سپس ، باقى را باز به دو بخش کن و باز او را در گرفتن یکى از آن دو بخش مخیر نماى و در آنچه براى خود برمى‏ گزیند سرزنش منماى .

    و پیوسته چنین کن تا آن قسمت ، که حق خداوند در آن است ، بر جاى ماند .

    پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت که مغبون شده و خواست آنگونه قسمت کردن را بر هم زند ، از او بپذیر و بار دیگر دو قسمت را یکى کن و باز قسمت از سر گیر .

    تا سهم خدا را از مال او معین کنى و بستانى .

    و ستور پیر و سالخورده و پاى و پشت شکسته و بیمار و لاغر و معیوب را مگیر .

    و چون مال مسلمانان را مى ‏فرستى ، آن را به کسى بسپار که به دیندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او میان مسلمانان قسمت نماید .

    و به نگهدارى آنها مگمار ، مگر مردى نیکخواه و مهربان و امین را که نیکو نگهبانى کند .

    کسى که با ستوران درشتى نکند و آنها را تند نراند و خسته‏شان نگرداند .

    پس ، هر چه گرد آورده‏اى ، زود به نزد ما فرست تا ما نیز در جایى که خداوند مقرر فرموده ، صرف نماییم .چون امین تو ستوران زکات را گرفت ، از او بخواه که در راه میان مادر و کره شیرخواره ‏اش جدایى نیفکند و آن قدر آن را ندوشد که کره‏اش را زیان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نکند و میان آن شتر که بر آن سوار مى‏شود یا آن را مى‏دوشد و دیگر شترها عدالت ورزد .

    و چنان کند که شتر خسته بیاساید و با شترى که پایش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار کند و آنها را بر سر آبگیرها برد و آب دهد و از راههایى براند که به علفزارها نزدیک باشد ، نه از راههاى خشک و عارى از گیاه ، و ساعتها مهلت آسایش دهد تا آب خورند یا علف بچرند .

    تا به اذن خدا آنها را به ما برساند ، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر ، و ما آنها را ، چنانکه در کتاب خدا و سنت پیامبر ( صلى الله علیه و آله ) آمده ، تقسیم کنیم .

    اگر چنین کنى ، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى ، ان شاء الله ، نزدیکتر سازد.

    18 - عهدنامه ‏اى از آن حضرت به محمد بن ابى بکر هنگامى که او را حکومت مصر داد .

    با ایشان فروتن باش و نرمخوى و گشاده‏رو .

    همه را یکسان بنگر .

    اگر یکى را به گوشه چشم نگریستى به دیگرى رو در رو نگاه مکن تا بزرگان از تو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنى و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند .

    خداوند تعالى ، شما بندگانش را از اعمالتان مى ‏پرسد ، چه خرد باشد و چه کلان ، چه آشکار و چه پنهان .

    پس اگر عذاب کند از ستمکارى شماست ، و اگر ببخشاید از بزرگوارى اوست .

    و بدانید ، اى بندگان خدا ، که پرهیزگاران ، هم در این دنیاى زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت .

    آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند .

    در دنیا زیستند ، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند ، بهترین خوردنیها و از دنیا بهره‏مند شدند آنسان ، که اهل ناز و نعمت بهره‏مند شدند و از آن کامیاب گردیدند ، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند .

    سپس ، رخت به جهان دیگر کشیدند با ره توشه‏اى که آنان را به مقصد رسانید و با سودایى که سود فراوانشان داد .

    لذت زهد را در دنیا چشیدند و یقین کردند که در آخرت در جوار خداوندند .

    اگر دست به دعا بردارند ، دستشان را واپس نگرداند و بهره‏شان از خوشى و آسایش نقصان نگیرد .

    اى بندگان خدا ، از مرگ و نزدیکى آن بترسید و ساز و برگ آن مهیا دارید ، زیرا مرگ کارى بزرگ و حادثه ‏اى خطیر را با خود آورد .

    مرگ یا هر چه مى ‏آورد خیر است که با آن شرّى همراه نیست یا شرّى است که در آن از خیر نشانى نیست .

    چه کسى به بهشت نزدیکتر از کسى است که براى بهشت کار مى ‏کند ؟

    و چه کسى به دوزخ نزدیکتر از کسى است که براى دوزخ کار مى ‏کند ؟

    مرگ در پى شماست .

    اگر بایستید مى ‏گیردتان و اگر بگریزید ، باز هم به شما مى ‏رسد .

    از سایه ‏هایتان به شما نزدیکتر است ، مرگ بر پیشانی هایتان بسته است و دنیا از پشت سرتان چون بساطى پیچیده مى ‏شود .

    از آتشى که ژرفاى آن بسیار است و گرمایش سخت است و شکنجه ‏اش تازه است ، بترسید .

    خانه ‏اى که در آن نشانى از شفقت و بخشش نیست ، به نداى کسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه کسى نمى ‏گشایند .

    اگر توانستید که میان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع کنید ، چنین کنید .

    زیرا بنده خدا باید حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد .

    از میان بندگان خدا ، کسانى حسن ظنشان به خدا بیشتر است که خوفشان بیشتر باشد .

    و بدان ، اى محمد بن ابى بکر ، تو را بزرگترین سپاهیانم ، یعنى مردم مصر ، والى گردانیدم ، پس موظّف هستى که با نفس خود مخالفت کنى و از دین خویش حمایت نمایى .

    حتى اگر یک ساعت از زندگیت در این جهان باقى نمانده باشد .

    براى خشنودى یکى از آفریدگان خدا را به خشم میاور .

    زیرا خشنودى خدا جانشین هر چیز شود و چیزى جانشین خشنودى خدا نشود .

    نماز را در وقتى که برایش معین شده به جاى آر و به سبب فراغت از کار نماز را پیش مینداز و به سبب اشتغال به کارهاى دیگر نماز را به تأخیر میفکن و باید که همه کارهاى تو تابع نماز تو باشد .

    از این عهدنامه برابر نیستید ، پیشوایى که مردم را به هدایت خواند و پیشوایى ، که به گمراهى دعوت کند .

    رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) فرمود که من بر امت خود از مؤمن و مشرک باک ندارم ، زیرا مؤمن را خدا به سبب ایمانش باز مى دارد و مشرک را به سبب شرکش سرکوب مى ‏سازد ، ولى بر شما از آنکه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مى‏ترسم که چیزهایى مى ‏گوید که مى ‏پسندید و کارهایى مى ‏کند که نمى ‏پسندید 19 - نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به قثم بن عباس ، عامل خود در مکّه اما بعد ، جاسوس من که در مغرب است به من نوشته و خبر داده که جمعى از مردم شام را براى روزهاى حج به مکه فرستاده ‏اند .

    مردمى کوردل ، گران گوش و کور دیده ، که حق را از راه باطل مى‏جویند و با فرمانبردارى از مخلوق ، نافرمانى خالق مى ‏کنند و دین خویش مى ‏دهند و متاع ناچیز دنیا مى ‏ستانند و به بهاى جهان نیکان و پرهیزگاران ، دنیاى دون را مى‏ خرند .

    و حال آنکه ، به خیر دست نخواهد یافت مگر نیکوکار و کیفر شر نبیند ، مگر بدکار .

    زمام کار خویش به دوراندیشى و سرسختى به دست گیر و چون ناصحان خردمند و پیروان امر حکومت و فرمانبرداران امامت به کار خویش پرداز .

    زنهار از اینکه مرتکب عملى شوى که نیازت به پوزش افتد .

    اگرت نعمتى به چنگ افتد ، سرمستى منماى و به هنگام بلا سست رأى و دلباخته مباش .

    والسلام 20 -امه‏اى از آن حضرت ( ع ) به محمد بن ابى ابکر ، هنگامى که از دلتنگى او به سبب عزلش از مصر و جانشینى مالک اشتر خبر یافت و اشتر در راه پیش از رسیدنش به مصر وفات یافت .

    اما بعد ، خبر یافتم که از اینکه اشتر را به قلمرو فرمانت فرستاده بودم ، ملول شده ‏اى .

    من این کار را به سبب کندى تو در کار یا براى افزودن در کوشش تو نکرده بودم .

    اگر قلمرو فرمان تو را از تو گرفتم ، بدان سبب بود که مى ‏خواستم تو را به کارى که انجام دادن آن بر تو آسانتر باشد و حکومت بر آن تو را خوشتر مى ‏افتد ، بر گمارم .

    مردى که به امارت مصر فرستادم ، ما را نیکخواه بود و در برابر دشمنان ما سخت پایدار و درشت خو .

    خدایش بیامرزد .

    روزهاى عمر خویش به پایان رسانید .

    با مرگ دیدار کرد و ما از او خشنودیم و خداوند ، خشنودى خود بهره او سازد و ثوابش را دو چندان کند .

    پس با لشکر خود به بیرون تاز و با بصیرت دل راه خویش در پیش گیر و براى نبرد با کسى ، که آهنگ جنگ تو دارد ، دامن بر کمر زن و آنان را به راه پروردگارت فرا خوان و فراوان از خداى یارى بجوى تا در هر کار ، که دل مشغولت مى ‏دارد ، تو را کفایت کند و در هر حادثه که بر تو فرود مى ‏آید یاریت نماید .

    ان شاء الله 21- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به عبد الله بن عباس ، پس از کشته شدن محمد بن ابى بکر .

    مصر گشوده شد و محمد بن ابى بکر ( رحمه الله ) به شهادت رسید .

    پاداش او را از خداى مى ‏طلبم .

    محمد ، فرزندى بود نیکخواه و کارگزارى بود کوشنده و شمشیرى بود برنده و رکنى استوار بود در برابر دشمن .

    مردم را تحریض کردم که بدو پیوندند و ، بیش از آنکه حادثه در رسد ، یاریش کنند .

    آنان را پنهان و آشکارا فراخواندم و باز فراخواندم ، بعضى به اکراه آمدند و برخى بهانه‏ هاى دروغ آوردند و شمارى در خانه ‏هاى خود نشستند و ما را فرو گذاشتند .

    از خدا مى‏ خواهم که بزودى از ایشان رهاییم دهد .

    به خدا سوگند ، اگر نه این بود که همه آرزویم به شهادت رسیدن است ، به هنگام رویارویى با دشمن و اگر نه دل بر مرگ نهاده بودم ، خوش نداشتم که حتى یک روز هم در میان اینان بمانم یا در روى ایشان بنگرم 22- نامه‏اى از آن حضرت ( ع ) به قثم بن عباس ، عامل خود در مکّه اما بعد ، جاسوس من که در مغرب است به من نوشته و خبر داده که جمعى از مردم شام را براى روزهاى حج به مکه فرستاده ‏اند .

    والسلام

مباني غيبت و ظهور حضرت مهدي عليه السلام اشاره: در اين نوشتار به اين پرسشها پاسخ خواهيم داد که چرا غيبت اتفاق افتاد و چه زماني ظهور رخ خواهد داد؟ در لابلاي پاسخ به اين دو پرسش، مسائلي چون خشونت هاي هنگام ظهور و جايگاه آزادي و اختيار بشر در پديده ظه

ولادت و نام‏گذارى کودکى و نوجوانى شرکت در جنگ‏ها، نمونه‏هاى بارزى از شجاعت 1 آب رسانى در صفين 2 تقويت روحيه جنگاورى عباس عليه‏السلام 3. درخشش در جنگ صفين دوشادوش امام حسن عليه‏السلام ياور وفادار امام حسين عليه‏السلام زندگانى حکمت‏آميز و غرو

ولادت علي (ع): رسول گرامي اسلام در سال عام الفيل در مکه معظمه ديده به جهان گشود, فاطمه دختر اسد در حالي که از ولادت پيغمبر خدا و از شنيدن آن همه معجزات و کرامات در هنگام تولدش به شدت خوشحال بود با سرعت تمام خود را به شوهرش حضرت ابوطالب (ع)رسانده و م

در زمان خلافت امير المؤمنين عليه السلام مردم کي از اقاليم نزد آن حضرت آمدند و چنين معروض داشتند : در سرزمين ما آثار نهري هست که گذشت زمان و حوادث روزگار مجراي آن را انباشته و ما را از فوائد آن محروم داشته است و هرگاه حفر آن نهر تجديد شود ، در آبادي

((دوران زندگانی حضرت علی (ع) )) دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد : 1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص) 2-از بعثت تا هجرت 3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص) 4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری 5-از خلافت تا شهادت از ولادت تا بعثت حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) ...

کمالات بسيار حضرت فاطمه (س) از يک سو و انتسابش به شخص پيامبر از سوي ديگر و نيز شرافت خانوادگي او سبب شد که بسياري از بزرگان به خواستگاري او بيايند. تعداد زياي از افراد سر شناس و ثروتمند مکه به خواستگاري فاطمه آمدند و مهريه هاي بالايي را به پيامبر پي

قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: انى تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتى أهل بيتى فانهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض. الحمدلله و سبحانک اللهم صل على محمد و آله مظاهر جمالک و جلالک و خزان أسرار کتابک الذى تجلى فيه الأحديه بجميع أسمائک حتى ا

زندگينامه حضرت زهرا (س) دوران زندگي فاطمه زهرا ( ع) چگونگي ازدواج فاطمه ( ع ) و علي ( ع) از شادي تا اندوه مقدمه بدون ترديد در ميان زنان و بانوان اسلامي ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره ديني ، علمي ، ادبي ، تقوايي و اخلاقي در ميان مسلمانان

‌« پيشگفتار» اي غائب از نظر،اي حجت ثاني عشر،اي شب ديجور را ستاره سحر، از منتظران رنجورت دريغ مفرما يک نظر. اي خورشيد پرده نشين ،اي کهف حصين،اي دُرّ ثمين، گوشه چشمي بنما به اين دلهاي غمين. اي ابر فيض بار،اي روح نوبهار،اي زخوان کرمت ماسوا ريزه خوا

منبع اصلي اين نوشتار نامه سي ويکم نهج البلاغه است که حاوي رهنمود هاي پدري نمونه به جواني نمونه ودر حال رشد است. اين نامه که از مشهورترين وصاياي اميرالمومنين (عليه السلام) است و به قول سيد رضي (عليه السلام) پس از مراجعت از « صفين» در محلي به نام «ح

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول