مالک یوم الدین
یادداشتی بر فیلم پاداش سکوت ( علیرضا نوفرستی)
خلاصه فیلم: اکبر منافی که سابقه بستری شدن در آسایشگاه جانبازان موجی را دارد اکنون فروشنده بلیط اتوبوس است.
او بطور تصادفی در تلویزیون چهره همرزم شهیدش (یحیی) را می بیند و بسراغ پدر او می رود و ادعا می کند که یحیی را او کشته است ولی جزئیات این قتل را به یاد نمی آورد.
پدر یحیی در ابتدا هم چندان وقعی به حرفهای اکبر نمی گذارد ولی قبول می کند به سراغ سایر همرزمان اکبر و یحیی بروند تا اکبر بتواند بنابر شهادت آنها از پدر یحیی حکم قصاص بخواهد.
محمد سلیمی که اکنون تراشکاری دارد ادعای اکبر را رد می کند.
عبدالله مشکاتی که سرمایه دار شده است و مدیر کاروانهای زیارتی به عراق است نیز این ادعا را رد می کند.
اکبر به همراه پدر یحیی به نشریه ای مراجعه می کنند که در سالها پیش در مورد جبهه منتشر می شد ولی اکنون توسط همسر رزمنده اداره می شود و به یک نشریه زرد تبدیل شده است ولی در زیرزمین نشریه در بایگانی اسناد اکبر نشان برخی از همرزمان خود را می یابد.
اکبر و پدر یحیی به سراغ یکی از آنها می روند که اکنون مدیر عالی رتبه ای شده است ولی منشی او با برخوردی تحقیر آمیز به آنها وقت ملاقات نمی دهد.
آنها به منزل یکی از همرزمان اکبر می روند و با همسر او روبرو می شوند که خبر شهادت همسرش را بر اثر جراحات شیمیایی را به آنها می دهد.
در نهایت اکبر، فرمانده گردان را در آسایشگاه جانبازان می یابد.
فرمانده بعلت ترکشی در حنجره توان حرف زدن ندارد.
اکبر با الهام از او به یاد می آورد که چگونه تیر دشمن به گلوی یحیی خورده و اکبر با دستور فرمانده و برای جلوگیری از سرو صدا و پاتک دشمن سر او را به زیر آب فرو برده تا صدای ناله او به گوش دشمن نرسد.
در پایان پدر یحیی اکبر را می بخشد و اکبر با آسودگی به نماز می ایستد.
پاداش سکوت سومین فیلم بلند سینمایی مازیار میری بر اساس داستانی بنام «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان ساخته شده است.
در این فیلم در واقع اکبر سفری را آغاز می کند تا پاک شود از احساس گناهی که در رنج تنهایی و خاموشی خویش می کشد.
آبی که در عملیات شبانه همه یحیایی تیر خورده در آن خفه شده است اکنون بصورت قطره قطره اشکی شده است که بیست سال مداوم از چشمان اکبر فرو می ریزد تا شاید از بار گناه او بکاهد.
وی در هنگام نماز زمانی که به جمله «مالک یوم الدین» می رسد بعض می کند و نمی تواند نماز را ادامه دهد، چون به روز جزا معتقد است.
در واقع گریه های اکبر مجازاتی است که باید از چشمان او جاری شود تا روز حساب معنی پیدا کند.
اشکهای او رنج و تألم روحی اوست که قطره قطره از وجودش می چکد تا شاید گناه او را بشوید.
آب هم مایه حیات است و هم می تواند خفه کننده باشد.
آب یحیی را در خود خفه کرده است، همین آب سالها با رنج از چشمان اکبر جاری شده است و در نهایت با پاک کردن روح اکبر از گناه، محمد حیات او شده است.
آیا بواقع یحیی مرده است؟
خیر یحیی بیست سال آزگار در روح و جان اکبر زنده بوده است و این مسئله چیزی از تولد دوباره او کم ندارد.
کابوسهای غرق شدن در آب، آب جاری کنار خانه همرزمش، آبی که از مهر می چکد و اشک شفا بخش اکبر طبیعت دوگانه آب را در زندگی اکبر نشان می دهد اکبر فروشنده بلیط اتوبوس است و در دکه ای نشسته و فقط شاهد جامعه روبروی خود است.
او نظاره گر فقر، دزدی و فحشایی است که از روزنه دکه خود می بیند.
از طرفی مردم پولی می دهند و بلیطی می گیرند و می روند و شاید می خواهد این را بگوید که مردم ما و جامعه دیگر کاری به اکبر ما ندارد.
«یوم الدین» روز حساب است و ترس اکبر از همین روز جزاست.
در نمایی از فیلم اکبر را در حالی می بینم که در حال درماندگی و ناله بر روی سجاده مچاله شده است و شاید در این نماست که می توان به باز شدن در رحمت برای اکبر از سوی خداوند خوشین شد.
در پایان فیلم اکبر براحتی نماز می خواند چون رحمت خدا شامل حالش شده است و نشان می دهد سفری که اکبر برای یافتن حقیقت آغاز کرده بود به سرانجام رسیده است.
اما بحث دیگر در مورد این فیلم، حکایت همیشگی آدمهای بعد جنگ است.
کسانی که 8 سال دفاع را پشت سر گذاشته اند و اکنون هر یک به شکلی در جامعه حضور دارند.
در «پاداش سکوت» شاهد حضور تعدادی از آنها هستیم.
محمد سلیمی ( با بازی آتیلا پسیانی) در گوشه ای از شهر تراشکاری دارد و به لقمه نانی که با سربلندی برای خویش می سازد قانع است.
کمال اطاعت شهید شده است و همسرش (با بازی پریوش نظریه) خبر شهادت او را به اکبر و یحیی می دهد.
سر دبیر نشریه ای که قبلا در مورد جبهه چاپ می شده است و رزمنده بوده اکنون به خارج کشور رفته و نشریه را همسرش (با بازی مهتاب کرامتی) اداره می کند.
این نشریه اکنون مجله ای زرد شده و خانم سردبیر کوچکترین توجهی به اکبر و پدر یحیی نمی کند و تمام حواسش به فوتبالیستی (علی انصاریان) است که برای مصاحبه آمده است.
عبدالله مشکاتی ( با بازی فرهان اصلانی) دیگر همرزم اکبر است.
اما بحث دیگر در مورد این فیلم، حکایت همیشگی آدمهای بعد جنگ است.
در «پاداش سکوت» شاهد حضور تعدادی از آنها هستیم.
عبدالله مشکاتی ( با بازی فرهان اصلانی) دیگر همرزم اکبر است.
او اکنون مدیر کارونانها زیارتی عراق است و تبدیل به یک سرمایه ار شده است و بیشتر درگیر تلفنها و جوش دادن معاملات خود است و حرف اکبر را بارها ناتمام می گذارد و این باعث رنجش خاطر اکبر می شود و او ناگهان از کوره در می رود.
همرزم دیگر اکبر اکنون مدیری رده بالاست که برخورد زشت منشی او (با بازی سیما تیرانداز) با اکبر و پدر یحیی نیز به تألم روحی اکبر می افزاید.
در نهایت نیز منشی با دادن دو کارت برای شام قصد دست به سر کردن اکبر را دارد.
فرمانده گردان (با بازی رضا کیانیان) نیز با ترکشی در حنجره در یک آسایشگاه در انتظار مرگ لحظه ها را می شمارد.
شرح حال رفقای دیروز اکبر، امروز هر یک به شکلی روح اکبر را می آزارد.
برای اکبر ارتباط برقرار کردن با این جامعه سخت شده است و این را بوضوح در رابطه او با منشی همرزمش، عبدالله مشکاتی و سردبیر نشریه می بینم.
فیلم «اکبرها» را در زیرزمین تنگ و تاریک به تصویر می کشد رفقای سابق او را در ساختمان بلند یا شرکتها یا نشریات زرد به تصویر می کشد.
فیلم در واقع طعنه ای تلخ به بی تفاوتی و بی اعتنایی ما نسبت به آدمهای جنگ می زند.
باید این نکته را اذعان داشت که بازی چشمگیر پرویز پرستویی در نقش «اکبر» بار زیادی از فیلم را به دوش می کشد نگاه های گیرا و ملتمس او در برخورد با پدر یحیی (جعفر والی زاده) نوع راه رفتن متزلزل او در یافتن حقیقت و اشکهایی که پرستویی آن ها را بازی نه، زندگی می کند، تصوری صحیح را به بیننده در مورد اکبر القا می کند.
پرستویی قبلا نیز در چنین شمایلی در فیلمهای دفاع مقدس ظاهر شده بود.
شاید شبیه ترین و معروفترین آنها «آژانس شیشه ای» حاتمی کیا و در نقش «حاج کاظم» بود.
به اعتقاد بسیاری از منتقدان این نقش نیز شبیه «حاج کاظم» است.
البته این اعتقاد نمی تواند درست باشد، چون صلابت حاج کاظم را در اکبر نمی بینیم.
حاج کاظم در آژانس شیشه ای حقیقت را می دانست و برای دفاع از آن به گفته خودش شاهد جمع کرده بود ولی اکبر برای یافتن حقیقت بدنبال شاهد می گردد تا آرام شود.
البته باید به این نکته اذعان داشت که فیلمنامه «آژانس شیشه ای» بسیار قوی تر از «پاداش سکوت» است.
پرستویی در این فیلم چنان بازی کرده است که گاه گویی او با مخاطب فیلم سخن می گوید نه به هنر پیشه مقابلش.
این موضوع در سکانسهای روبرو شدن او با خواهرش (با بازی شبنم مقدمی) و همسر دوست شهیدش می بینیم.
بازیهای سایر بازیگران فیلم نیز دلچسب و قابل قبول است.
مخصوصا بازی «فرهاد اصلانی» در نقش «عبدالله مشکاتی» و بازی «جعفر والی زاده» در نقش «پدر یحیی» بسیار خوب از کار در آمده است.
میری قبلا در فیلم «به آهستگی» نیز برای شخصیت اول فیلم خود یعنی محمود (محمد فروتن) مسیری را در نظر گرفته بود تا او را به یافتن حقیقت برساند.
حقیقتی که محمود می بایست خود آن را درک کند نه اینکه از زبان مردم بشنود.
این بار نیز میری در پاداش سکوت «اکبر» را به سمت حقیقت گسیل داده بود تا او خود از درون خویش دریابد در مرگ یحیی باطنا مقصر نبوده است.
همانطور که گفته شد پاداش سکوت بر اساس داستان واقعی «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان ساخته شده است.
یکی از اشکالات فیلم همینجاست.
داستان «احمد دهقان» داستان روایی بدون فراز و فرودهای جذاب سینمایی است.
داستان حسادت و ظرافت بیشتری در فیلم دارد چون در داستان این اول شخص است که ماجرا را روایت می کند ولی در فیلم نگاه فیلمساز یا فیلمنامه نویس هم اضافه شده است و این از قطعیت و جذابیت داستان می کاهد.
یکی دیگر از اشکالات فیلمنامه تعدد نقشهای فرعی است.
نقشهایی که شاید به سبب طولانی کردن داستان و تبدیل آن به فیلمنامه شکل گرفته باشند.
برای مثال حذف نقش محمد سلیمی (آتیلا پسیانی) یاحتی عبدالله مشکاتی (فرهاد اصلانی) صرف نظر از بازی خوب آنها لطمه ای به اصل قصه نمی زند.
طراحی صحنه در فیلم پاداش سکوت بسیار خوب شکل گرفته است.
امیر اثباتی طراح صحنه و لباس پاداش سکوت توانایی های خود را در این فیلم به خوبی نشان داده است.برای مثال توجه کنید به محل زندگی اکبر، اتاقی تاریک و چرک با رنگهایی سرد و مرده بر در و دیوار و اثاثیه قراضه، که دل گیر بودن این محل، تنهایی و دلگیری اکبر را به مخاطب القا می کند.
طراحی صحنه سکانس پایانی فیلم جایی که اکبر و یحیی در آب غوطه ور هستند نیز یکی دیگر از توانایی های امیر اثباتی است.
قرار دادن نی ها درون یک استخر و حفظ کردن نفس در زیر آب از کارهای سخت اثباتی بوده است.
البته از صحنه های مربوط به کابوسهای اکبر در مورد غرق شدن در آسانسور و محل زندگی اش نیز نمی توان گذشت.
فیلمبرداری فیلم نیز بسیار جذاب از کار در آمده است.
بهرام بدخشانی مدیر فیلمبردای «پاداش سکوت» بوده است.
مسلما سخت ترین قسمت فیلمبرداری این فیلم سکانسهای زیر آب بوده است که با همکاری بدخشانی، ساشامیکه فیلمبردار آلمانی و علاالدین پژمان (طراح جلوه های ویژه زیر آب) بسیار زیبا و تأثیر گذار شده است.
چهره پردازی فیلم هم در حد قابل قبول است.
گر چه گریم پرویز پرستویی کمی تکراری به نظر می رسد.
ولی باور پذیر است.
چهره های جدیدی که از «آتیلا پسیانی» و «رضا کیانیان» در فیلم دیدیم خود گویای کار مهرداد میر کیانی است.
همانطور که بارها اشاره شد فیلمنامه این اثر اقتباسی از داستان کوتاه «من قاتل پسرتان هستم» است و شاید نقطه ضعف اصلی فیلم نیز همین باشد.
در حال انتخاب یک داستان کوتاه برای اقتباس و استفاده در یک فیلم ریسم بحساب می آید و فرهاد توحیدی (فیلمنامه نویس) و مازیار میری (کارگردان) تا حدودی در این دام گرفتار شده اند.
موضوع دیگر در فیلمنامه این است که خیلی نمی توان آن را یک دام بحساب آورد چون از همان ابتدا می بینیم پدر یحیی به اکبر ترحم دارد و مسلم است که قصد و اصراری به قصاص او نخواهد داشت.
بسیاری از منتقدان این فیلم را متعلق به سینمایی حاتمی کیا می دانند.
این فیلم بیش از آنکه جنگی باشد یک فیلم اجتماعی بعد جنگ است در حالی که داستان «من قاتل پسرتان هستم» کلا داستان «ضد جنگ» است اما در فیلم میری بسیار محتاطانه و مبهم پیش رفته است.
یکی از مشکلاتی که در فیلم قبلی میری یعنی رو به آهستگی هم دیده می شد ریتم کند فیلم است.
یکنواختی و کندی داستان گاهی برای مخاطب آزار دهنده می شود و باعث می شود مخاطب از خط اصلی قصه دور شود.
«پاداش سکوت» فیلمی قابل تأمل است.
استفاده از مفاهیم دینی نظیر «مالک یوم الدین» که در تمام داستان جریان دارد نیز باعث می شود فیلم به لحاظ بار معنایی در جایگاهی بسیار رفیع و بالاتر از سایر فیلمهای این روزهای سینمایی ایران قرار بگیرد.
مازیار میری از کارگردانان جوان و نسل سومی سینمای کشور است و همین که او پا را به وادی دفاع مقدس گذاشته و سعی کرده گوشه ای از محنت و رنج رزمندگان دیروز یا گوشه نشینان امروز را نشان دهد جای تقدیر دارد.
مجال بی رحمانه اندک بود و واقعه سخت نامنتظر .....تصور تابوت و دار می کشدم دوباره منتظرم، انتظار می کشدم هجوم فصل دروغ بهار می کشدم و ترس کنج غزل پا به پای من ماندست و هر چه سایه و بید چنار می کشدم کویر تشنه چشمم دوباره نمناک است و این که باز بگویی نبار، می کشدم دلم گرفته، خدایا...
کسی نمی فهمد خیال ممتد شبهای تار می کشدم نخواستم بگریزم دوباره از فکرت فقط تصور تابوت ودار می کشدم سیده زهرا مشیر حقیقت یک دروغ محمد امین تاجور دانشجو کامپیوتر عاطفه رنگ آمیز حسرت نصیب عالم و آدم نمی شدمبازیچه همیشگی غم نمی شدمپیوند خورده بود اگر شاخه هایمانپائیز می رسید ولی خم نمی شدم!ای کاش مرده بودم و بر دوش خسته اتسنگینی هماره ماتم نمی شدمبا واژه های تلخ و نفسگیر انتظارتردید یأس، فاصله، توأم نمی شدم این گیسوان یک زن پنجاه ساله استیکباره این حقیقت مبهم نمی شدمپس عکس کیست؟
آینده های دروغگو!من باور نگاه خودم هم نمی شدمکفراست یا جنون به کسی ربط...هرگز، آهتسلیم محض جبر مسلم نمی شدمیک لحظه اختیار به من داده بود اگرشیطان، گیاه، سنگ، من آدم نمی شدم