چکیده :
پژوهش مزبورباهدف تحلیل جایگاه زن در ترانه های محلی انجام پذیرفته وبر شناخت موقعیت و جایگاه فرهنگی ، اجتماعی ، خانوادگی و اقتصادی زنان درترانه های محلی ازمنظر جامعه شناسی نظر دارد.
این پژوهش به دنبال این سوالات بوده است تصویر زنان درموضوعات فرهنگی ، اجتماعی،خانوادگی و اقتصادی )به چه صورت نمایان شده است ؟
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله های (فرهنگی ،اجتماعی ،خانوادگی واقتصادی ) وجود دارد ؟
آیازبان این ترانه ها در حوزه معنایی زبان جنسیت گرا است ؟
جمعیت آماری در این پژوهش کلیه ترانه های محلی (مرتبط با زنان )لری وترکی در استان فارس بوده است ، که نمونه آماری بااستفاده از روش نمونه گیری در دسترس از بین نه دسته ترانههای محلی (کودکانه ها ، ترانه های حماسی ،ترانه های سوگ ، شایسته ها و ناشایستها ،
ترانه های طلب ،عاشقانه ها ، ترانه های طنز،ترانه های کار وترانه های شاد )پنج دسته از ترانه های محلی (لالایی ها ، ترانه های طنز ، ترانه های کار ، عاشقانه ها وترانه های شادی )انتخاب گردید که درمجموع 684 مصرع به عنوان واحد ضبط در نظر گرفته شد.
ابزار اندازه گیری در این پژوهش تکنیک تحلیل محتوا (کمی وکیفی )می باشد .
نتیجه ایی که از این پژوهش گرفته شد ، بدین قرار است که در ترانه های محلی دو قوم لر و ترک استان فارس تبعیض جنسیتی مشاهده گردید و زبان این ترانه ها (در حوزه معنایی )زبانی جنسیتگرا است .
اصطلاحات کلیدی:جایگاه زنان ، ترانه های محلی
مقدمه
ادبیات توده یکی از عناصر تشکیل دهنده فرهنگ است، که در حوزه فولکلور [1]جای می گیرد و بازگو کننده افکار و احساسات اقشار مختلف جامعه است . ادبیات، سینه به سینه تصویرهای عینی و اندیشه های برخاسته از زندگی، جهان بینی و زیبایی شناسی شاعران عوام است . ادبیات مردم دارای اشکال و صورتهای گوناگون است و ترانه ها، ضرب المثل ها، قصه ها، ملتها و افسانه ها را در بر می گیرد . هر اجتماعی برای بیان افکار و اندیشه ها و عواطف از زبان خاص خود بهره می گیرد، سرایندگان ادبیات گفتاری معمولاً از مردمان گمنام و بی سوادی هستند، که شالوده آثار معنوی روستا نشینان را بنیان می نهند، به گونه ای که با ارزش های مسلط جامعه هماهنگ است . مفاهیم عام در ترانه های محلی شور زندگی، آرمانها و آرزوها، دلدادگی و عشق ، اندوه و جدایی، پایداری در عهد و پیمان، تلاش و سختی کار روزانه است، که در نسلهای پی در پی این فکر تداوم یافته است . با مطالعه و بررسی ترانه های محلی، می توان منش و روحیات اجتماعی را در گذر زمان مورد تتبع وشناسایی قرار داد، بدین سان با تعمق و کاوش در مضامین ترانه های عامیانه
می توان به رویدادهای اجتماع و فرهنگی دوران گذشته پی برد و با افکارو احوال مردمان آشنا شد . در ترانه، آفاق مضمون بسی گسترده است و همه آن پدیده ها و آثاری را که خالق ترانه در پیرامون هستی خود با آنها رویاروست، شامل میشود . هنگامی که از فرهنگ مردم اجتماعی سخن به میان می آید، در واقع سخن از افسانه ها، عقاید و آداب، ترانه ها، مذهب، بازیها، رسومات و هزاران پدیده آشکار و نهان دیگر اجتماعی است ؛ که بازگو کننده حقیقی اندیشه و احساسات یک قوم است .
با بررسی ادبیات شفاهی ( ترانه ها ) می توان به شناخت افراد جامعه ای یا اهل ایل و طایفه ای پرداخت که فکر طبیعی خود را، درباره واقعیات، اتفاقات، حوادث و مراسم محلی به کار برده اند و شرح هر یک را با بیان ساده و عامیانه به صورت فولکلور، از خود باقی گذارده اند ؛ که بیانگر اثر واقعه برمردم، احساسات، نظرات، عواطف آنها نسبت به رویدادها و اعتقادات آنهاست . موضوع رساله حاضر، جستجوی جایگاه زنان به عنوان نیمه اجتماع است، که با تعمق و تتبع در قلمرو ترانه ها می توان جایگاه فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی زنان را در جامعه مورد تحقیق جستجو کرد .
این پژوهش، شامل پنج فصل است، نخستین فصل به کلیات پژوهش اختصاص دارد، فصل دوم، به ادبیات نظری و پیشینه پژوهش پرداخته است، در فصل سوم به روش شناختی پژوهش پرداخته است، فصل چهارم مربوط به تجزیه و تحلیل داده ها می باشد . و فصل پایانی پژوهش را فصل پنج تشکیل می دهد که به نتیجه گیری و پیشنهادات پرداخته است، با این امید که پرتوی بر تحلیل جایگاه زن در ترانه های محلی افکنده باشد .
1-1 بیان مساله
ترانه های محلی قبل از آنکه بیانگر عقاید، علایق و شخصیت فردی باشد، بیانگر شخصیت اجتماعی و روح فرهنگ جمعی حاکم بر جامعه است . در ترانه های محلی حوادث وشرایط تاریخی جامعه انعکاس
می یابد و در پرتو گذشته است که می توان اشتراکات وتمایزات فرهنگی جامعه را در طی زمان شناخت . اشعار فولکلوریک، مسیر تحولات و فراز و فرودهای تغییرات اجتماعی را مینمایاند، و بدین طریق افق فرهنگی ما نسبت به گذشته و آینده فرهنگی جامعه وسیعتروروشنتر میگردد . روح الامینی (1377) معتقد است که ادبیات آینه تمام نمای رویدادها، آئین ها، رفتارها، تلاش ها، اندیشه های جامعه است که زبان حال و شناسنامه یک ملت می باشد و می توان یک جامعه را با بررسی محتوا و موضوع ادبیات آن شناخت، رویدادها و رفتارهای اجتماعی را دانست و سیر تحولی پدیده های اجتماعی را ردیابی کرد، هر بخش از ترانه ها در واقع تبین زوایای مختلف زندگی اجتماعی با توجه به زمینه فرهنگی حاکم بر جامعه است ؛ به طور مثال، در ترانه های عاشقانه، چگونگی و کیفیت روابط دختر وپسر با توجه به ارزش ها و هنجارهای حاکم برجامعه، نحوه ابراز تمایل و عشق به طرف مقابل، انتظارات و توقعات عاشق و معشوق و هدف از این روابط مطرح می شود و یا در منظومه های سوگ، غمنامه های درد و رنج ناشی از فراق، جدایی، سوز و گداز قلبی داغدیدگان ابرازشده است و لالایی ها : تجلی ناز و نوازش کودک، خواسته های درونی مادر ، شیوه های ابراز محبت و حکایت تحقیرهای مادران است، در ابعاد اجتماعی، حاکمیت رسوم و سنن مختلف حاکم بر روابط اجتماعی (از قبیل رسم چند زنی یا رسم درون همسری ) مطرح می شود و غیره
در متن ترانه ها، سنت ها، آداب و رسوم، ارزشها و باورهای اجتماعی تایید یا رد می شوند ؛ بنابراین کشف رگه های حیات اجتماعی و فرهنگی جامعه از طریق بررسی و تحلیل ترانه های محلی، میسرمی شود .
در این پژوهش سعی شده با تبین نگرش های فرهنگی، در جوامع مورد بحث به این سوال پاسخ داده شود که جایگاه زن ( با تکیه بر ترانه های عامیانه ) در میان اقوام غیر فارسی به چه صورت است ؟
مساله زن وتعریفی که از زن بودن در جامعه ما وجود دارد، در غالب موارد حالتی سنتی دارد ؛ که خود را با تغییرات جامعه همگام و هماهنگ نکرده است . با وجودیکه زن در عرصه های متفاوتی از زندگی اجتماعی وارد شده است وبسیاری از مسئوولیت های جامعه را بر عهده گرفته است و نیز در گذشته های دور زن کسی است که بر خوانش همه موجودات روزی می خورند، به مردگان حیات می بخشد، و نماد زایندگی است و ارزشمند و پرستیدنی، اما نگرش جامعه به آنها و باور داشت های جامعه به زن و خصوصیات وتوانایی های او به گونه ای دیگر است،که در دهه های گذشته با آن مواجه بوده ایم، بخشی از این باورداشتها، خود را در ادبیات شفاهی جامعه نشان میدهد و اضافه میکنم در جامعه ما ریشه بسیاری از افکار و رفتارهای انسانی را باور داشتهایی تشکیل می دهند که بدون مداقه قرار گرفتن و به صرف انتقال یافتن، پایه و اساس کنش های انسانی قرار می گیرند . قابل ذکر است که مباحث و حوزه های مربوط به زنان، یا همواره نادیده گرفته می شده و بی اهمیت تلقی می شده است یا هرگاه که زنان در تحقیق گنجانده می شدند تصویری تحریف شده و حاکی از پیش داوری جنسیتی از ایشان ارائه می شده است، از این گذشته، از سلطه و بهره کشی مردان از زنان نیز غافل میمانده اند یا زن این سلطه و بهره کشی را طبیعی می انگاشته اند . قابل ذکر است که پژوهش در قلمرو ترانه های محلی در ایران بارویکردی که ما اتخاذ کرده ایم، انجام نشده و به ناچار را ه تحلیل داده هایمان را با الگویی نو در پیش گرفته ایم، به این ترتیب که با مقوله بندی موضوعاتی که در ترانه های محلی راجع به زنان مطرح شده است به تحلیل اطلاعات ثبت شده پرداخته ایم، تا بتوانیم تصویری را که به صورت ضمنی از جایگاه زن توسط ادبیات ( ترانههای محلی) به افراد جامعه منتقل می شود، بازنمایی و بررسی کنیم.
به همین منظور این ترانه ها برگزیده شده اند تا از درونشان دریابیم که ایرانیان به زنانشان چگونه
می نگرند و از آنها در این بخش از فولکور چگونه یاد می کنند یا با زنان ایرانی در ترانه ها از چه سخن می گویند . و در عنایت به این مهم است یابیم که زنان در ترانه های محلی از چه جایگاهی فرادست یا فرودست برخوردارند .
عمده ترین محورهای بحث در این پژوهش مبتنی بر طرز تلقی جامعه وتصورات قالبی نسبت به زنان است و تصویر مسلطی که از جایگاه زن وجود دارد، که به نحوی تعیین کننده الگوهای رفتاری، اعتقادات، ارزشها، هنجارها، عادات، روابط، مناسبات، تعاملات و اخلاقیات جامعه می باشد، بر این اساس ارکان مختلف جامعه ( امور فرهنگی، امور اجتماعی، امور خانوادگی ، امور اقتصادی ) مورد بررسی قرار می گیرد، تا جایگاه زنان در ترانه های محلی به وضوح تصریح گردد، براین اساس پرسش های آغازین پژوهش مزبور را با هدف تحلیل جایگاه زن در ترانه های محلی می توان به شرح زیرخلاصه نمود :
1-2 پرسش های پژوهش
تصویر زنان در مقوله فرهنگی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
چه صفاتی یا تداعی هایی بر برخی رفتارهای از زنان نسبت داده شده است ؟
آیا در ترانه های محلی به نفرین ، تقدیر گرایی، باورداشتهای دینی زنان پرداخته شده است؟
آیا تصورات قالبی مربوط به زنان در ترانه وجود دارد ؟
زنان در واگویه های خود چه مسائلی را مطرح می کنند ؟
آیا در ترانه های محلی کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله فرهنگی وجود دارد ؟
تصویر زنان در مقوله اجتماعی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
چه ارزشهایی در مورد زن در ترانه ها مطرح شده است ؟ ( قدرت، شجاعت، خلاقیت، زیبایی، و ... )
چه توقعات و انتظاراتی در ترانه ها از زنان خواسته شده است ؟
آیا مشارکت زنان در زندگی جمعی در ترانه ها بیان شده است ؟
آیا نظارت اجتماعی بر روی زنان در ترانه ها مطرح شده است ؟
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی درباره وظایف و نوع روابط و نظارت اجتماعی در مقوله اجتماعی وجود دارد ؟
به کدام یک از مقوله خانوادگی مربوط به زنان در ترانه های محلی پرداخته شده است ؟ ( چند زنی، ازدواج اجباری و ... )
آیا کلیشه های تبعیض جنسیتی در مقوله خانوادگی وجود دارد ؟
تصویر زنان در مقوله اقتصادی در ترانه های محلی به چه صورت نمایان شده است ؟
نقش زن در روابط تولیدی و ساختاراقتصادی جامعه به چه صورت به تصویر کشیده شده است ؟
بابررسی ترانه های محلی این مساله را هم مد نظر قرار می دهیم که آیا زبان این ترانه ها ( در حوزه معنایی ) زبان جنسیت گراهست ؟
از بررسی مجموع این سوالات به جایگاه زنان ( فرادست یا فرودست ) و تصویر مسلطی که از زن در ترانه های محلی وجود دارد پی خواهیم برد
1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش در این قلمرو
در ادبیات ما زن با جایگاه واقعی حضوری غایب دارد و اگر سختی از زن در میان است، مترادف است با عشق نفسانی که برای دستیابی به معرفت، باید وسوسه عشق او را از بین برد، ادبیات شفاهی براساس نیازهای واقعی، و گاه پندارهای آرمانی عوام شکل میگیرد و نگرش ها و چشمداشت های جامعه از رفتار زنان را در خود مستتر دارد و مملو از اشاراتی است که به انگاره مادری، فرزندزایی و کار تولیدی زنان توجه دارد . قلمرو ادبیات شفاهی گسترده است و در برگیرنده باورها، پندارها و اندیشههاست، لذا با کاوش در همین قلمرو می توان به خصلتهای این گروه عظیم اجتماعی پی برد و از طرفی فرهنگ که از طریق مقام پیچیده ای از دانش، اخلاق، هنر، قوانین، طرز معیشت، مهارتها وشیوه ها، آرمانها و آرزوهای جمعی ، رفتار را شکل
می دهد؛ پیوندی مستحکم با موجودیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر جامعه ای دارد، بنابراین لزوم مطالعه و بررسی های فرهنگی و اجتماعی در سطح گروه ها، اقوام، طوایف و حوزه های متنوع فرهنگی از این حیث اهمیت می یابند که تنها روزنه و یگانه مفر شناخت الگوها و ارزشهای اجتماعی، تعیین نیازها و سمت و سوهای فرهنگی از سویی و برنامه ریزی متناسب باآن برای رسیدن به توسعه از سوی دیگر است، برنامه های ناموفق بسیاری از کشورها همواره ناشی از عدم شناخت هویت، تمایلات فرهنگی و فرایندهای تاریخی این جوامع بوده است، زنان که نیمی از پیکره جوامع بشری را شامل می شوند، به رغم نقش آفرینی های بسیار در عرصه متنوع زندگی اجتماعی همواره از امکانات و فرصتهای بسیاری که بالقوه در سطح جامعه موجود بوده است، به خاطر، روند فکری جامعه و برپایه مجموعه ای تلقیات ویژه فرهنگی، دور بوده اند، لذا فهم درونی تلقیات که به مثابه شناسه هایی قابل استناد هستند و بررسی بازنمایی زنان در آثار گوناگون
می توانند ما را با جایگاه زنان آشنا کنند و از طرفی در شرایط موجود یعنی تسلط فرهنگ و زبان مردانه، زنان ابتدا باید به نقد ساختارهای زبانی و فرهنگی بپردازند و در نهایت، فرهنگ، هویت و جایگاه زنانه را باید خود زنان تعریف کنند، نه گفتمان مردانه . ما نیز به این باور رسیده ایم که ، توسعه و تکامل جامعه بدون توسعه عناصر فرهنگی آن جامعه میسر نیست و این مهم بدون پالایش ابعاد منفی و غلط فرهنگ جامعه امکان پذیر نیست . مساله زنان در حل مشکلات عقب ماندگی تاریخی و اعاده حقوق اجتماعی آنان همان قدر که مهم ، جدی و تعیین کننده است، امری بس ظریف و دقیق است و کمترین بی توجهی، ساده انگاری یا شعار زدگی و سیاست بازی می تواند آنرا به شکلی بحران زا، انحرافی و ویران کننده مبدل سازد .