دانلود مقاله سازمان تجارت جهانی

Word 126 KB 28921 28
مشخص نشده مشخص نشده اقتصاد - حسابداری - مدیریت
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پیشگفتار

    ...

    به کجای این شب تیره بیاویزم

    - «قبا» ی ژنده خود را؟

    «نیما»

           به نظر می رسد که یک بحث اقتصادی را نمی توان با پیشگفتاری فلسفی یا اجتماعی آغاز کرد.

    اما شاید یکی از هدیه های ارزشمند پسامدرنیزم به انسان امروز شکستن مرزها در حوزه های معرفتی مختلف باشد.

    مقولات جامعه شناسی فرهنگ شناسی، اسطوره شناسی، فلسفه، فلسفه تاریخ، اقتصاد، مدیریت و ...

    در تداخل کامل با یکدیگر قرار گرفته اند.  مثال آن دانش سیبرنتیک است که آن را می توان در حوزه های مختلف فلسفی ، اجتماعی، اقتصادی و مدیریتی مورد ارزیابی و تحقیق قرار داد.

    همچنین اقتصاد توسعه که بامقولات علوم اجتماعی ، فرهنگ شناسی و000  عجین       شده است .

           مسئله دیگر عدم اعتقاد نگارنده به مفهوم زمان در تحلیلهای خود است.به اعتقاد نگارنده اندیشه سیال است و هر زمان با کمی تغییر ظهور می کند.

    دوستی می گفت مادر بزرگی داشته که ناصرالدین شاه را «شاه شهید» می نامیده و اکنون اگر بخواهیم در یک بحث اقتصادی اندیشه های امثال تقی زاده را مطرح کنیم، انگارکه مقاله ای بنویسیم در اثبات یا نفی اطلاق کلمه «شهید» بر      ناصر الدین شاه که امروزه دیگر محلی از اعراب ندارد.

    اما حقیقتاً باید گفت که اندیشه ها در زمانهای مختلف به شکل های مختلف مطرح شده اند.

    به طور مثال زمانی که بخواهیم مفهوم «لوگوس» در اندیشه فلوطین با «عقل سرخ» سهروردی با «علم الاسماء» ابن عربی و یا           «حوالت تاریخی» فردید را انطباق دهیم متوجه می شویم که این مفهوم هر زمان با کمی تغییر به شکلی به ظهور رسیده است.

            اکنون به بحث خویش می پردازیم در خصوص توسعه نیافتگی ایران و اینکه چرا در جایی که اکنون هستیم قرار گرفته ایم؟وچه باید بکنیم ؟

    تحلیل های مختلفی پس ازمشروطه ارائه شده است:

    - عده ای همزمان با انقلاب مشروطه با توجه به شکوهمندی و جلال اروپا چنان مجذوب        غرب شدند که معتقد بودند ما باید همان راهی را برویم که اروپا رفت.

    این جمله تقی زاده بسیار معروف است که: «باید از  سرتاپافرنگی شد».

           مفاهیمی چون اومانیسم، ناسیونالیسم، پارلمانتاریسم مشروطه و اصل تفکیک قوا، لیبرالیزم میلز، اندیشه های لاک، دید رو، مونتسکیو، ولتر و ....

    این گروه را چنان شیفته کرد که با عشقی کاریزماتیک جز تحسین غرب و غبطه را بر نمی تابیدند.

          البته دلایلی که اروپا را به اینجا رساند یا به عبارت دیگر باعث پیشرفت و توسعه اقتصادی اروپا شد بحثی است مفصل که نیاز به تحقیق گسترده دارد و خارج از حوصله مقاله ما می باشد.

    لیکن می توان به اجمال گفت که سیر تاریخی اروپا طی هشتصد سال گذشته که با ظهور مکتب گوتیک در میانه قرن دوازدهم میلادی به وقوع پیوست راهی نیست که ما بخواهیم مجددا آن را       طی کنیم چرا که شرایط خاص اقلیمی، جغرافیایی و فرهنگی اروپا خاص همان کشورها بود همان طور که نمی توان دقیقاً فرآیند توسعه ژاپن را در ایران کپی کرد و در این سیاق ساده لوحانه        خواهدبوداگرفکرکنیم که اندیشه ها وادبیات نسلی که تقی زاده به آن وابسته بودمارا به جایی برساند.

    - گروه دیگر گروهی بودند که درست در مقابل اندیشه گروه اول قرار گرفتند ظهور مارکسیزم از یکسو و انقلاب سوسیالیستی فرانسه و نهایتا انقلاب روسیه باعث پیدایش گروه جدید روشنفکران در ایران شد.

    البته لازم به ذکر است که این اندیشه به سرعت شکلی تشکیلاتی به خود گرفت و موجد حزب توده در ایران شد.

    بر اساس تفکرات این گروه ، ‌‌کشورهای استعمار گر غربی باعث فلاکت و عقب افتادگی کشورهای جهان سوم شدند.

    زیبا کلام در کتاب«ما چگونه ما شدیم؟» می نویسد:

    ((غرب ستیزی آنچنان در ایران باب شد که فردی مثل شاه نیز درمذمت دمکراسی غربی داد سخن داده و به غربیان هشدار می داد که آنان به آخر خط رسیده اند واگر به خود نیایند عنقریب تمدنشان به زیر سیل بنیان کن فساد، هرج و مرج و بی بند و باری فرو خواهد رفت)).

           انگاره های غربی جای خود را به انگاره های مارکسیستی می دادند.

    کلمه «استعمار»، مانندآچاری گشاینده هرمسئله ای بود.حضرت خداوندگارمولانارا«هگل شرق» می نامیدند.و مصرع معروف لسان الغیب « هر چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد» را «تأسف حافظ از الیناسیون توده» تحلیل می کردند.

    در مجامع روشنفکری مفاهیمی چون تضاد طبقاتی، طبقه پرولتاریا، زحمتکشان، امپریالیزم و توده  به جای نقل و نبات و شیرینی پخش می شد.

           در این راستا تا جایی پیش رفتند که تعدادی از اندیشمندان مسلمان نیز کلماتی چون «جامعه بی طبقه توحیدی» را بکار می بردند و در کلاسهای دانشگاهی مدعی می شدند که هر کس که علوم اجتماعی را  می خواند ناگزیر به چپ بودن است.

          بر اساس تحلیل این گروه یکی از مشکلاتی که باعث عقب افتادگی جامعه ایران شد این بود که سیر دیالکتیک تاریخی در ایران ناقص طی شد.

    یعنی جامعه ایران وارد دوران بورژوازی نشد.

    اما آیا واقعاً ایران دوران فئودالیزم را تجربه کرد؟به عبارت دیگر آیا دوران فئودالیزم با مولفه های خاص خود در ایران به ظهور رسید؟

    وآیاکلمه «فئودال» با پارامترهایی که مد نظر مارکس بود به خوانین ایرانی قابل اطلاق بود؟

           جواب این سئوال ها توسط اندیشمندان بسیاری طی سالهای گذشته داده شده است و مقاله ما مجال آنکه بخواهد این اندیشه را نقد کامل کند ندارد.

    اما باید گفت شکستهای پی درپی مارکسیستها در جبهه های مختلف مثل شکست در جنگهای داخلی اسپانیا و شکست نئومارکسیستها همچون مارکوزه یا طرفداران مکتب فرانکفورت در اعتصابات دانشجویی دهه شصت فرانسه و ...

    وظهور اندیشه های آرون و پوپر و اندیشمندانی از این دست وهمچنین میل نظریه پردازان پایانی اتحاد جماهیر شوروی به پراگماتیسم در دهه هشتاد و ارائه دکترین پروستریکا، دستگاه فلسفه تاریخ مارکسیسم را با چالشی عظیم مواجه و راهکارهای توسعه با ادبیات این گروه را دچار تردیدی جدی کرد.

    - گروهی دیگر معتقد بودند که حمله اعراب به ایران عامل عقب افتادگی جامعه ما بوده است .

         و راه حل را برگشت به دین و آئین های باستانی کشورمان می دانستند.

          از مهمترین این گروه می توان به میرزا آقا خان کرمانی،کسروی، عارف، ملک الشعرای بهار، هدایت،پورداوود و اخوان ثالث اشاره کرد.

    اینان معتقد بودند که  ایران قبل از حمله اعراب دارای امپراطوری پهناور و بزرگی بوده است.

    پس از ورود اعراب بود که همه مشکلات ما ایجاد شد.

    زیبا کلام در کتاب «ما چگونه ما شدیم؟» این گفته میرزا آقا خان کرمانی را آورده:

    «ایرانیان از زمان حمله اعراب سیمای زیبا، چهره هایی سر بلند و شاداب، قامت برجسته و خوش حالت خود را به خاطر نزول سطح اخلاقیشان و پیدایش عادات ناپسندیده در میانشان و غلبه احساس نا امیدی بر وجودشان از دست داده اند».

         و سپس ادامه میدهد:

    «....

    نتیجه تاریخی این تفکر ناسیونالیستی افراطی«شوونیستی» این بود که نژاد «پاک»، «اصیل»، «اهورایی»و «آریایی» ایرانی هیچ مسئولیتی در قبال انحطاط و عقب ماندگی هولناک ایران نداشت».

           یکی از مسائل مهمی که در اندیشه این متفکران می توان یافت یأس شدید فلسفی است که قسمتی از آن منتج از حقارت آغازین اقوام ایرانی پس ازسقوط دوره ساسانیان بوده است .

    اعراب در تفاخری جاهلانه ایرانیان راعجم مجوس می نامیدند و سعی بر آن داشتند تا هرچه که نشانه مدنیت در این کشور بودنابود کنند واین زخم قرنهاست که ایرانیان راآزار می دهد.

    فردوسی درقرن چهارم با غیظی بسیارمی گوید:

    ز شیر شتر خوردن و سوسمار               عرب را به جایی رسیده است کار

    که تاج کیانی کند آرزو                تفو بر تو ای چرخ گردون، تفو

     

     

    اخوان ثالث نیز می گوید:

                   ما!

                   فاتحان قلعه های رفته بر بادیم

                   با صدایی ناتوان تر زانکه بیرون آید از سینه

                   راویان قصه های رفته از یادیم

                   کس به چیزی یا پشیزی بر نگیرد سکه هامان را

                   گویی از شاهی است بیگانه

                 یا ز میری دودمانش منقرض گشته......

             البته دیگر عاملی که باعث این یأس از میانه دهه چهل  به این طرف شدپایان جنگ جهانی دوم با تبعات خانمان براندازآن ، ظهور نئوناتورالیسم کافکا و شکست اگزیستانسیالیسم هایدگر- حداقل در عمل- و تسری آن به اندیشه روشنفکران ایرانی بود.

    شاملو درشعر «شهر سرد» می گوید:

                ...

    و در آن هنگام که خورشید، عبوس و شکسته دل از دشت می گذشت.

                                            ...

    - آسمان ناگزیررابه ظلمت جاودانه نفرین کرد.

    ...

    - آسمان ناگزیررابه ظلمت جاودانه نفرین کرد.

    اما آیا واقعاً ورود اعراب و اسلام به ایران عامل عقب افتادن جامعه ما بود؟آیا نظام کاستی حاکم بر جامعه ایران امکان رشد اندیشمندان بزرگ را فراهم می کرد؟آیت الله مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می نویسد: «مطالعه تاریخ ایران بعد از اسلام از نظر شور و هیجانی که در ایرانیان از لحاظ علمی و فرهنگی پدید آمده بود که مانند تشنه محرومی فرصت را غنیمت می شمردند و در نتیجه توانستند استعداد های خود را بروز دهند و برای اولین بار ملل دیگرآنان را به پیشوایی و مقتدایی پذیرفتند».

    همه ما داستان کفشگری را که می خواست فرزندش تحصیل کند را شنیده اند.

    او حاضر شد که کسری بودجه خزانه یکی از شاهان ساسانی را بپردازد لیکن به فرزندش اجازه تحصیل داده شود که این امر با مخالفت شدید موبدان ساسانی مواجه شد.

    به راستی اگر آزادی تحصیل علم پس از ورود اسلام به ایران نبود و همچنان نظام کاستی در ایران وجود داشت بزرگانی چون فارابی، بیرونی، خیام، میرداماد، ملاصدرا و ...

    امکان ظهور پیدا می کردند؟

    پس از بررسی اجمالی اندیشه ها و ادبیات مختلف پس از مشروطه درارتباط با دلایل عقب افتادن کشورمان و راهکارهای ارائه شده دررابطه باتوسعه، نگارنده اعتقاد دارد که کشورما برای توسعه نیازبه پالایش مولفه های ذهنی خود دارد.

    شاید تنها راهی که برای ما مانده باشد اسطوره زدایی وسپردن بتهای ذهنی به تبر ابراهیم خلیل و نوزایی ادبیاتی جدید بر اساس خرد جمعی باشد.

    به طور مثال در چند سال گذشته یکی از مفاهیمی که به شدت در جوامع روشنفکری جامعه ما مطرح شده مقوله «دمکراسی» است.

    کافی است یک نفر پیدا شود و سئوالی مطرح کند که «جامعه ما چه الزامی به دموکراسی دارد»؟

    و یا اینکه «دموکراسی چه مشکلی از مشکلات ما را حل می کند؟»بدون آنکه بخواهد به نفی یا اثبات آن بپردازد مطمئن باشید که بسیاری از اندیشمندان سینه چاک دموکراسی ،تحمل این سئوال را نداشته و با همان شمشیر دموکراسی آن سئوال کننده نگون بخت را شقه می کنند.

    البته لازم به توضیح است که نگارنده خود از طرفداران دموکراسی است و مطرح کردن این قضیه جهت نفی مفهموم دموکراسی نیست.

    بلکه منظور این است که روشنفکران امروزی باید راهکاری جهت قابل اجرا کردن دموکراسی در چهار چوب محدودیتهای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران پیدا کنند.

    البته تجربه ای غم انگیز در گذشته کشورما وجوددارد وآن اینکه در چند سال گذشته مجامع و انجمنهایی تشکیل شد که هدف خود راپالایش فرهنگ فارسی از فرهنگهای عربی و اروپایی تعریف کردند.

    اما نتیجه اش آن بود که مثلا برای کلمه «پروانه» که کلمه ای کاملا فارسی است – و«ها»ی پایانی آن ایجاد شائبه می کند- کلمه عجیب و طنز آلود «برگبال» را ساختند و کارهایی از این دست...

    شاید این گفته از مارکس باشد که : « تاریخ به دو شکل تکرار می شود، یکبار تراژدی و یکبار کمدی ودر کشور های جهان سوم معمولاً به شکل کمدی آن اجرا می شود.» در این راستا باید گفت تأسیس چنین انجمنی نیاز به فراست بسیار و نبوغی فوق العاده دارد تا از رفتارها و تبعات طنز آلود آن جلوگیری شود.

    پس از این مقدمه نه چندان کوتاه نگارنده معتقد است که علی رغم سرعت سر سام آور تکنولوژی در کشورهای پیشرفته و تبع آن شکاف روز افزون بین کشور های شمال و جنوب هنوز همه راهها برای ما بسته نشده است.

    کشور ما دارای ذخایر عظیم انرژی و منابع معدنی قابل توجه می باشد.

    و این خود سرمایه اولیه برای ورود تکنولوژی سخت افزاری را تسهیل می کند.

    بیشتر مشکل ما در مقوله نرم افزاری و توسعه منابع انسانی می باشد.

    از طرف دیگر با اندکی تغییر در زیر ساختهای اقتصادی می توانیم سریع تر از آنچه که به نظر می رسد سیر استعلایی توسعه را طی نمائیم.

    البته ساده لوحانه است که فکر کنیم کاری آسان در پیش داریم.چرا که مدیریت چنین فرآیندی نیازبه سختکوشی، همدلی، وحدت، دلسوزی، شجاعت، فراست و پاکدامنی را درهمه سطوح و لایه های جامعه طلب می کند .

    ومن ا...

    توفیق با پیدایش توافقات عمومی تجارت و تعرفه «گات » صندوق جهانی پول در پایان دهه هشتاد میلادی پیشنهادهایی را به کشورهای در حال توسعه ارائه داد که اهم آن پیرامون پنج محور به ترتیب ذیل بود: تعدیل در بودجه دولتی که اهم آن عبارت بوداز: - کاهش هزینه های دولت - واگذاری بنگاههای دولتی به بخش خصوصی - کاهش یا حذف یارانه - افزایش در آمد های مالیاتی و ...

    تعدیل در تراز پرداختها که اهم آن عبارت بودند از: - کاهش ارزش پول داخلی که موجب تشویق صادرات و تحدید واردات و به تبع آن آزاد سازی واردات می شود.

    - تصحیح قیمتهای داخلی به گونه ای که نمایانگر شرایط بازار باشد و به تبع آن منطقی کردن قیمتها.

    - حذف محدودیتهای مقداری و غیر تعرفه ای و استفاده از محدودیتهای تعرفه ای به جای آنها.

    - منطقی کردن نرخهای تعرفه ای که نهایتاً به آزاد سازی تجاری می انجامد.

    آزاد سازی پولی: با استفاده از کنترلهای غیر مستقیم و حذف کنترلهای مستقیم پولی.

    خصوصی سازی که عبارت است از مسئولیت پذیر کردن آحاد جامعه در فعالیتهای بنگاه های اقتصادی به عبارت دیگر «مردمی کردن سرمایه».

    مقررات زدائی: برداشتن مقررات مربوط به بازار های داخلی و آزاد سازی فعالیت های اقتصادی و اجازه دادن به مکانیسم بازار برای رسیدن به تعادل واقعی بازار و تعیین سطح واقعی قیمتها.

    اما با شروع دهه نود میلادی سیاستهای دیگری نظیر کاهش فقر و بهبود سیاستهای زیست محیطی نیز گنجانده شد.

    به عبارت دیگر شرایط سیاسی نهاد های مالی بین المللی از تعدیلات بودجه ای و متغیرهای آن کاملاً فراتر رفت و مسائلی از قبیل کیفیت تعدیل بودجه های دولت، چتر حمایتی و یا حمایت از اقشار آسیب پذیر، شرایط و اوضاع سیاسی و دهها موضوع دیگر را تحت پوشش قرار داد.

    پس از انحلال گات و اعلام موجودیت سازمان تجارت جهانی در سال 1996 در کشور مغرب اصول نه گانه ای جهت عضویت اعضاء WTO به تصویب رسید که مبتنی بر اندیشه های میلتون فریدمن بود و شامل: 1- آزاد سازی تجارت خارجی که شامل: - آزادی واردات کلیه محصولات صنعتی وکشاورزی - لغو محدودیتها بر واردات خدمات - حذف حقوق گمرگی بر واردات محصولات صنعتی و کشاورزی - آزادی صادرات کلیه تولیدات داخلی 2- آزاد سازی نرخ کالا ها و خدمات و حدف کلیه یارانه های غیر مستقیم 3- آزاد سازی نرخ ارز 4- آزاد سازی نرخ بهره 5- لغو انحصارات دولتی و خصوصی 6 - جریان آزاد اطلاعات 7- تخصیص بهینه منابع به وسیله بازار 8- جداسازی دو مفهوم اقتصاد و تأمین اجتماعی 9-ایجاد دولت ناظر به جای دولت عامل و زمان لازم برای اصلاحات فوق در کشور های پیشرفته پنج سال و جهت کشور های کمتر توسعه یافته ده سال در نظر گرفته شد.

    اما آیا واقعاً فاصله زمانی پنج ساله بین کشورهای توسعه یافته وعقب مانده یک زمان کارشناسی شده بود؟آیا فاصله بین کشور ما با کشورهای توسعه یافته پنج سال است؟

    و آیا زیر ساختهای اقتصادی ما با پنج سال فاصله زمانی می تواند ترمیم شود؟

    فریدمن برای اصلاحات ساختاری کشورهای عقب مانده سه بازه زمانی را طی ده سال مطرح می کند: - بازه اول : از سال اول تا سال پنجم می باشد.

    وی معتقد است که کاهش تدریجی سوبسید ها در پنج سال اول اصلاحات بر آحاد جامعه چندان تأثیر گذار نخواهد بود به عبارت دیگر جامعه به علت تأثیرات ناچیز کاهش تدریجی یارانه ها و آزاد سازی مالی مقاومت چندانی نخواهد داشت و حرکت آرام کاهش یارانه ها به اقتصاد امکان انطباق را می دهد.

    - بازه دوم : از سال ششم تا هشتم می باشد.

    در این دوره کاهش یارانه ها سرعت بیشتر می گیرد.

    خانوارها بیشتر سراغ پس اندازهای خود می روند و نیاز به تغییر الگوی مصرف را کاملاً حس می کنند.

    صنایع به آرامی تعداد نیروهای خود را تعدیل می کنند و بحث بهسازی منابع جدی تر از گذشته برایشان مطرح می شود.

    - بازه سوم : از سال نهم تا پایان سال دهم می باشد.

    در این دوره روند کاهش سوبسیدهای مستقیم سرعت بیشتری می گیرد تا اینکه به صفر میل می کند.

    خانوارها کاملاً الگوی مصرف خود را تغیر می دهند وصنایعی که متکی به سیاستهای حمایتی دولتها می باشد تعطیل شده و در نهایت به سیاستهای کلان wto نزدیک می شوند.

    اما ببینیم این سیاست اقتصادی چه نتایجی در بر خواهد داشت.

    با بالارفتن سرعت کاهش یارانه ها طبقات دوم و سوم به آرامی پس انداز های خود را مصرف می کنند به همراه تغییر در الگوی مصرف ، به یک طبقه پایینتر از خودنزول می کنند.

    اما طبقه ثروتمند به علت ثروتمندتر شدن به مصرف بیشتر از نیازخود می پردازد.

    البته طبقه ثروتمند هم الگوی مصرفش تغییر می کند.

    اما به شکلی دیگر.

    یعنی نیازهای جدیدی برایش ایجاد می شود.

    در این راستا می توان به فرهنگ جدید مصرف که در چند سال گذشته وارد کشورمان شده است مانند هلی برد،پنت هاوس و ...

    اشاره کرد.

    از طرف دیگر حذف یارانه ها و برداشتن چتر حمایتی از صنایع بسیاری از صنایع ضعیف را به ورشکستگی می کشاند و این مهم به بالا رفتن نرخ بیکاری در کشور می انجامد.

    بسیاری از اقتصاد دانان حدس می زنند جمعیت بیکار کشور پس از دوره اصلاحات و حذف سیاستهای حمایتی از بنگاههای ضعیفتر به حدود هفت میلیون نفر برسد.

    یعنی هفت میلیون نیروی مولد در بنگاههای اقتصادی نهایتاً به مشاغلی چون دست فروشی یا مشاغلی از این دست می پردازند و اگر قبول کنیم که در بیشتر خانوارهای ایرانی یک نفر بیشتر کار نمی کند.

    این به معنی هفت میلیون خانوار بیکار خواهد بود و با حسابی سرانگشتی اگر خوشبینانه هر خانواده را چهار نفر در نظر بگیریم بیست و هشت میلیون نفر در کشور باید در حد قوت لایموت بسنده کنند.

    ودر تحلیلی بدبینانه حتی بسیاری از آنان احتمال مرگ از گرسنگی رادارند.

    در ادامه این دور تسلسل با کاهش مصرف کالا ها و خدمات بنگاههای اقتصادی با قدرت متوسط نیز به سوی ورشکستگی پیشرفته و نهایتاً به بیکاری بیشتری می انجامد .

    این چرخه که نتیجه حذف بنگاههای اقتصادی ضعیف در سطح جامعه می باشد را در شمای ذیل می توانید مشاهده کنید.

    همچنین می توان گفت که طبقه متوسط همواره نگهبان فرهنگ و دین این کشور بوده است .

    لذا حذف این طبقه به تغییر ارزشها و هنجارهای اجتماعی می انجامد که شاید هرگز قابل جبران نبوده و نتوان با هیچکدام از شاخص های اقتصادی این فاجعه را اندازه گیری کرد.

    مسئله دیگری که باید بدان توجه کرد مسئله خصوصی سازی در چند سال گذشته در کشورمان است.

    خصوصی سازی مقوله ای است که برخورد های مختلفی با آن شده است.

    عده ای موافق آن بوده اند و عده ای نیز به ویژه بیشتر مدیران دولتی به علت آنکه تجربه تلخی در ارتباط با خصوصی سازی داشته اند - به علت آنکه خصوصی سازی درمواقعی تبدیل به واگذاری شده است- با آن مخالفت کرده اند .

    به همین دلیل سیاستهای متناقضی نیز در ارتباط با آن مشاهده شده است.که نهایتاً هم سازمانها و هم نیروهای انسانی آنها را دچار چالش کرده است.

    اکنون سئوال می کنیم که چه باید بکنیم؟

    می توانیم عطای سازمان تجارت جهانی را به لقایش ببخشیم؟

    این امر مستلزم این است که به دور کشورمان یک دیوار حائل بکشیم.

    خودمان تولید و خودمان مصرف کنیم.

    که این امر در دنیایی که حجم اطلاعات در هر هفت سال دو برابر می شود بیشتر به یک طنز شبیه است.

    از طرف دیگر ساده لوحانه خواهد بود که فکر کنیم می توان تغییرات عمده ای در «ساختارها » ایجاد کنیم.

    دوباره سئوال خود را تکرارمی کنم.

    چه راهی برای ورود به WTO برای ما می ماند؟

    آیا باید نسخه ای که فریدمن یا صندوق جهانی پول برایمان می پیچد را با تمام چالشهایی که ایجاد می کند بدون هیچ تغییری بپذیریم؟

    مسئله ای که می خواهم به آن بپردازم بسیار ساده است.البته به نظر نگارنده سادگی دلیل برضعف این طرح نیست زیرا آن هنگام که آدام اسمیت طرح «تقسیم کار» را مطرح کرد شاید در آغاز بسیاری به علت سادگی بیش از اندازه این طرح به معجزه آن اعتقادی نداشتند.

    وی برای یک کارخانه سوزن سازی 18 شغل مختلف در فرایند ساخت سوزن را تعریف ، وسپس کارگران کارخانه را به 18 گروه برای انجام هر کار تقسیم کرد.

    نتیجه آن شگفت انگیز بود.

    راندمان کار بدون تغییر در نیروی انسانی وتکنولوژی ساخت تا چهارصد درصد افزایش یافت.

    درچندسال گذشته راهکارهای توسعه به قدری پیچیده بوده که بسیاری از آنها با اما و اگرهای بسیار همراه بوده است.

    دراین راستا می توان، طرح توسعه حمل و نقل از بندر عباس به سرخس و در نهایت به آسیای میانه را نام بردکه شاید یکی از پیشرفته ترین وهوشمندانه ترین طرحهای اقتصادی درچند سال گذشته بوده است.

    طرحی که ایران را به عنوان دروازه ای به بازار چند صد میلیون نفری آسیای میانه ارتباط می داد.

    اما در عمل این طرح فوق العاده به علت پیچیدگیهای معادلات سیاسی منطقه دچار چالش شد .

    همچنین بعضی از طرحها علی رغم مناسب بودن با «ساختارهای اجتماعی» همخوانی ندارد.

    مسائلی که در ارائه این طرح مد نظر داشته ام عبارتند از: - مدیریت متابع انسانی و افزایش انگیزش و بهره وری - اندازه دولت یاخصوصی سازی با حفظ مدیریت دولتی - توسعه مدیریت سرمایه.

    - توسعه بازارهای مالی - ونهایتاً باز سازی زیر ساختهای اقتصادی درحدی که با واقعیت همخوانی داشته باشد ودر نهایت کشور مارا آماده ورود به WTO کند.

    *** می گویند زمانی که یک کودک ژاپنی به مدرسه می رودآموزش وی بااین جملات آغاز می شود: « ژاپن زمینهای مرغوب و کافی جهت کشاورزی ندارد.

    کشور ما معادن غنی زیر زمینی ندارد.

    همچنین فاقد ذخایر انرژی نفت و گاز می باشد.

    پس سرمایه ژاپن مردم این کشورهستند مردمی پر تلاش کم توقع و خلاق» شاید این پارادایم حدود دویست سال پس از انقلاب «می جی» توانست ژاپن را متحول و به صورت یکی ازقطبهای صنعتی درجهان امروز معرفی کند.

    اما واقعیت این است که همین اندیشه باعث رکودکشورهای صاحب معادن غنی زیرزمینی وانرژی شد.به طورمثال می توان به اعضاء سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) نگاهی انداخت که اکثرا علی رغم داشتن توان مالی بسیاربالادرردیف کشور های کمتر توسعه یافته قرار می گیرند.

    البته نمی توان دو مسئله را فراموش کرد: 1-فروش حاصل از ذخایر انرژی سرمایه اولیه را جهت توسعه ایجاد می کند.

    2-انرژی یکی ازملزومات مهم توسعه هرکشوری است.

    با نگاهی اجمالی به سیر مدیریت منابع انسانی در کشور ایران می توان آن را به چهار دوره کاملا مجزا تفکیک کرد: - دوره اول از سال 1301 با تصویب اولین قانون استخدام کشوری توسط مجلس وقت آغاز شد.

    - دوره دوم تعییرات عمده ای است که در ارتباط با قوانین حقوق و دستمزد مقرری و حقوق بازنشستگی در سال 1320 اعمال شد و باعث بهبود آنها شد.

    - دوره سوم مقارن با سالهای دهه چهل هجری شمسی به خصوص پایان جنگ سوم اعراب و اسرائیل بودکه باعث افزایش چشمگیر قیمت نفت گردید ودولت با مازاد بودجه چند صد در صدی مواجه شد.

    در این دوره مجدداً قوانین و مقررات دستخوش تغییر و شرایط مطلوبتری نسبت به گذشته برای کارکنان سازمانها شد.

    دراین دوره همچنین میتوان به تشکیل سازمان امور اداری و استخدامی کشور در سال 1345 اشاره کرد که اولین گام نخست در اعمال صحیح مدیریت منابع انسانی در کشور بود.

    - دوره چهارم را می توان با ادغام سازمان امور اداری و استخدامی با سازمان برنامه و بودجه و تولد سازمان مدیریت و برنامه ریزی در سال 1379 شناخت.

    دهه هفتاد که دوران سازندگی پس از هشت سال جنگ ناخواسته بود باعث شد که نیاز به «ساماندهی و بهسازی مجدد منابع انسانی » بیش ازپیش احساس شود.

    اما با تمام این اوصاف به نظر می رسد که کشور ما توقیق چندانی در این امر نداشته است و با توجه به کمیت چشمگیر زیرخط فقر ، همچنان اعمال«بهسازی و ساماندهی نیروی انسانی».

    یکی از حلقه های مفقوده دربحث توسعه اقتصادی می باشد.

    البته لازم به ذکر است فرمول جدیدحقوق و دستمزدکه درپی می آید .

    فاقد تحقیقات میدانی برای اعلام شاخصهای اقتصادی چون منحنی IS و .

    .

    به صورت متقن می باشد.

    به همین دلیل است که نام این مقاله طرحی برای تحقیق جهت ورود به WTO انتخاب شده است چرا که نگارنده نه توان مالی آن را و نه به صورت انفرادی امکان چنین تحقیق عظیمی را داراست.

    اکنون فرمول را ارایه می دهیم : P[(1+ik ) ] [1+(e + p + gm + r )] - I که درآن : K=1,2,3,4 P = حقوق پایه i = نرخ تورم نسبت به سال صفرکه درچهارچارک زمانی به صورت هشت سال اول ، هفت سال دوم، هشت سال سوم وهفت سال چهارم که جمعاً سی سال است می باشد .

    n= ضریب سنوات خدمت e= ضریب مدرک تحصیلی p= ضریب مشاغل تخصصی gm = ضریب سطوح مدیریتی r = ضریب تحقیق وپژوهش نیروی انسانی I = مقدار سرمایه گذاری شخص در بازارهای مالی البته ذکر این نکته ضروری است که فرمول بالا صرفاً پرداختیهای مستمر به کارکنان را شامل می شود نه پرداختیهای غیر مستمر مانند دوری ازمرکز ، بدی آب وهوا و ...

    شش مسئله درمورد فرمول فوق قابل بررسی است : 1- عدالت : دراین فرمول عدالت – به معنای محتوایی ، نه به معنای صوری آن - تحقق می یابد.چرا که امروزه کسانی را داریم که به طور مثال با پنجاه هزار تومان حقوق زندگی می کنند ودرمقابل افرادی نیز هستند که حقوقهای چند ملیونی دریافت می کنند .

    این فرمول باعث نزدیک شدن توزیع حقوق ودستمزد به منحنی زنگوله ای است .

    2- لحاظ مدرک تحصیلی به عنوان یک پارامتر در حقوق دریافتی که باعث می شود افراددر سازمانها ترغیب به ادامه تحصیل شوند .

    3- بعضی از مشاغل تخصصی تر هستند .لذا بسیاری از کارکنان ترجیح می دهند این پستها را نپذیرند .

    دراین فرمول قصد تشویق کارکنان به انجام کارهای تخصصی تر مانند عملیات مالی، آماری ، طراحی سیستم و .

    می باشد.

    4 - دراین فرمول درصدی برای مشاغل مدیریتی درنظر گرفته شده است .

    چرا که مشاغل مدیریتی نیاز به جسارت،توان و در نهایت مسئولیت و پاسخگویی تصمیمات متخذه دارد.

    این ضعف در حقوق پرداختی امروزه با تفاوت پاداش اعمال می شود .که به نظر می رسد روش چندان مناسبی نیست .

    5 - دراین فرمول برای تحقیق نیز درصدی در نظر گرفته شده است .

    تاکارکنان همواره با تحقیق و پژوهش اطلاعات خودرا به روز نگهدارند .

    البته منظور تحقیق پیرامون بهینه سازی روشها و .

    میباشد .

    و مشاغلی که درمراکز تحقیقاتی وپژوهشی می باشد را شامل نمی شود .

    6 - همچنین در این فرمول که مهمترین عامل مطرح کردن آن می باشد کارکنان موظفند درصدی از حقوق یا دستمزد خود را دریکی از بازارهای بورس سرمایه گذاری به انتخاب خودکنند .

    وتا پایان چارک سوم حق ورود به بازار بورس را ندارند.

    البته سازمانهایی که سهامشان واگذار شده است موظفند که صرف سهام سهامداران را به صورت افزایش سهام پرداخت نمایند که موارد زیر قابل بررسی است : - سرمایه قابل توجهی که هرماهه به بازار سرمایه وارد میشود وبه تبع آن جامعه به سوی اشتغال کامل نزدیک می شود .

    ( لازم به توضیح است که نگارنده اعتقادی به رابطه معکوس بین تورم و بازار اشتغال در بلند مدت که از تئوریهای اقتصاددانان پولی است ، ندارد .

    ) در توجیه آنچه که آمد باید گفت که اگر نیروی انسانی افزایش یابد بدون افزایش در سرمایه، درآمد ملی و یا تولید تغییری ندارد .

    وهمچنین ،چنانچه سرمایه افزایش یابد بدون آنکه نیروی کار تغییر کند ، باز هم درآمد ملی ویا تولید تغییری نخواهد داشت .

    در تفسیر نسبت محصول به سرمایه با قبول این پیش فرض که « نیروی کار و سرمایه مکمل یکدیگرند » می توان به الگوی رشدهارود- دومار اشاره کرد .

    دراین الگو سرمایه وکارگر با یک نسبت ثابت ترکیب می شود .

    منظور این است که یک وتنها یک ترکیب از سرمایه وکارگر بر تولید مقدار معینی درآمد مورد نیاز است و آن را به صورت فرمول = C/L نشان می دهیم ( که در آن C برابر با سرمایه و L برابر با نیروی انسانی می باشد .

    ) را می توان به صورت منحنی زیرنمایش داد .

    1 منحنی شماره 1 همان طور که درمنحنی شماره 1 مشاهده می کنید با افزایش هر واحد محصول یا درآمد مقدارثابتی از سرمایه ونیروی کار مصرف شده است .دراین راستا می توان گفت این تابع تولید نمایشگر پدیده ای است که آن را « بازده ثابت نسبت به مقیاس » می خوانند .

    در اقتصادی که دارای تابع تولید کلی مشابه با الگوی هارود - دومار است، درآمد ملی تنها زمانی می تواند با نرخ تضمینی مشخص شده درمعادله تولید بالا افزایش یابد که مازاد کارگر دردسترس است.ویانیروی کارمی تواندباهمان نرخ سرمایه گذاری قابل لمس خالص افزایش یابد.

    اکنون می خواهیم پارامتر دیگری نیزوارد الگوی فوق کنیم .«تکنولوژی کاراندوز » می تواند نسبت سرمایه به کارگر را کاملا تغییر دهد .

    افزایش تکنولوژی کاراندوز درنهایت تعداد نیروی انسانی را کاهش داده وتابع زیر استخراج می شود : ∆L/L=∆N+Y/N ومنحنی آن به شکل منحنی شماره 2 خواهد بود : منحنی شماره 2 البته لازم به یادآوریست که که در منحنی 2 اندوخته سرمایه جهت به روز رسانی تکنولوژی و همچنین آموزش به عنوان سرمایه گذاری غیر قابل لمس درنظرگرفته نشده است .

    و در این سیاق باید گفت نرخ تعادل رشد اقتصادی نرخی است که درآن اشتغال کامل کارگر و سرمایه پایدار است .

    در الگوی هارود - دومار هنگامی که نرخ رشد برابر با نرخ تضمینی رشد می شود ، اشتغال کامل سرمایه به وجود می آید .

    علاوه بر این هنگامی که نرخ رشد کارگر نیزبرابر با نرخ طبیعی رشد است ، بازار کار نیز در حالت اشتغال کامل خواهد بود .

    بنابر این برای آنکه کارگر وسرمایه دراشتغال کامل باشند نرخ تضمینی رشد باید بانرخ طبیعی برابرباشد .

    البته تعدادی از اقتصاددانان باالگوی رشد هارود - دومار مخالفت کرده اند .

    و مدعی شده اند که تغییری بسیارکوچک درهریک از پارامترهای تابع تولیداین الگونسبت به مقدار پارامتردرحالت تعادل ،حالت عدم تعادلی ایجاد می کند، که فاقد هرگونه مکانیسمی خودکار برای بازگرداندن اقتصاد به حالت تعادل رشد می باشد .

    به همین دلیل الگوی فوق را «لبه تیغ » خوانده اند .

    بعد از آن اقتصاددانان مختلفی چون توبین ، سولو و سوان الگوی فوق را مورد حمله قرار دادند و مدعی شدند که می توان سرمایه و نیروی کار را در پویش تولید با هر نسبتی جانشین یکدیگر کرد .

    اما به نظر نگارنده حداقل تا پایان چارک اول فرمول حقوق و دستمزدی که ارایه شده است ، به علت بالا بودن نرخ بیکاری درکشورمان می توان از الگوی هارود - دومار استفاده کرد .

کلمات کلیدی: تجارت - تجارت جهانی - سازمان

در سالهاي اخير علي رغم وجود موانع سياسي براي پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني، بسياري از توليدکنندگان داخلي در شرايطي سخت به کسب و کار خود پرداخته اند. حال که به طور رسمي تقاضاي پيوستن ايران، موردپذيرش قرار گرفته است، هرچند تا عقد قرارداد و عضويت

امروزه ، اندیشمندان اقتصادی براین باورند ، که کشورهای درحال توسعه انگیزه بیشتری جهت پیوستن به سازمان تجارت جهانی پیدا کرده اند. اما باید اذعان نمود ، که این کشورها برای دست یابی به اهداف آزاد سازی تجارت ، هنوز راههای طولانی و دشواری را درپیش رو دارند و باید به این نکته نیز اشاره نمود که توسعه تجارت با رشد اقتصادی درارتباط می باشد. وهمچنین آزادساری تجارت کشاورزی استفاده بیشتری را ...

به طور خلاصه سازمانی است که با قوانین تجارت در سطح جهانی و یا نزدیک جهانی عمل می کند. نگرشهای متفاوتی راجع به WTO است: تشکیلاتی برای تجارت آزاد، محیطی که دولتها در آن راجع به موافقت نامه های تجاری بحث و گفتگو می کنند، مکانی برای حل و فصل مناقشات تجاری، سیستمی که بر اساس قوانین تجارت عمل می کند.( ولی به هر حال WTO سوپر من نیست، که بتواند تمام مسایل جهان را در هر شکلی حل کند) * ...

مقدمه پس از پایان جنگ جهانی دوم برخی از اندیشمندان بر آن بودند که کشورهایی برای تثبیت و تقویت قدرت صنعتی خود با وضع مقررات حمایتی می کوشند تولیدات داخلی خود را رونق بخشیده و از ورود کالاهای کشورهای رقیب به بازارهای داخلی ممانعت به عمل آورند. از آنجا که این تفکر راهنمای عملی اغلب سیاستگزاری کشورهاست, وضعیتی بوجود می آید که از داد وستد طبیعی کالا در بازارهای جهانی علاوه بر قانون ...

مقدمه: سازمان جهاني تجارت با هدف اعمال قواعد و استانداردهاي يکسان بر حيطه‌هاي مختلفي از تجارت و اقتصاد بين‌الملل به وجود آمده است. تعداد 148 کشور به عضويت اين سازمان درآمده‌اند و حدود 30 کشور ديگر در مراحل مختلف پيوستن قرار دارند که در مجم

چکیده: در جهانی کنونی که همه چیز در حال تحول و پیشرفت می باشد نروم تحول در زمینه های مختلف اقتصادی و دیگر زمینه ها برای تمام کشورها لازم و ضروری می باشد و حتی یکی از واجبات مهم برای بقای کشورها در زمینه ی فعالیت های اقتصادی در عرصه ی بین‌المللی می باشد با توجه به وجود سازمانی به نام سازمان تجارت جهانی عضویت و 154 کشور جهان در این سازمان و آزادسازی تجاری در زمینه های مختلف در این ...

راهنمايي دوباره از WTO سازمان تجارت جهاني(WTO) يک سازمان بين المللي و چند جانبه مي‌باشد که قوانين سيستم تجارت جهاني را اجرا مي‌کند و مباحث بين اعضاء را حل مي‌نمايد، همه توافقات امضاء شده توسط اعضاء در حدود 30 مورد مي‌باشد. ادارات کل WTO در شهر جنواي

طي‌دهه‌ 80 بويژه‌در نيمه‌دوم، بسياري ‌از کشورهاي در حال توسعه به سوي طي خصوصي‌سازي، کاهش دخالتهاي دولت در امور اقتصادي، مقررات زدايي، آزادسازي‌تجارت ،‌بين‌المللي ‌کردن ‌رفتارهاي اقتصادي، تلاش جهت جلب سرمايه‌هاي خارجي و بطور کلي سعي در حاکم کردن عناص

سازمان تجارت جهاني WTO موافقتانه ي عمومي تعرفه و تجارت (گات) در سال 1974 با هدف افزايش تجارت بين المللي از طريق حذف موانع تجاري منعقد گرديد. تا کنون مذاکرات متعددي در چهارچوب اين موافقتنامه صورت گرفته است که دستاوردهاي زيادي در گسترش تجارت جهاني د

در سالهاي اخير علي رغم وجود موانع سياسي براي پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني، بسياري از توليدکنندگان داخلي در شرايطي سخت به کسب و کار خود پرداخته اند. حال که به طور رسمي تقاضاي پيوستن ايران، موردپذيرش قرار گرفته است، هرچند تا عقد قرارداد و عضويت

مقدمه سازمان تجارت جهانی WTO1 یک نقش محوری در اقتصاد جهان و تک‌تک کشورها برعهده گرفته است. قلمرو فعالیت این سازمان عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود. این سازمان اکنون از محدوده سنتی صادرات و واردات کالاها و مسائل مرتبط آن که توسط موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت (گات)2 مشخص شده بود، فراتر رفته و تجارت خدمات و حقوق مالکیت فکری را نیز در برگرفته و از این طریق تأثیر مهمی برفرایند تولید ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول